فلسفه اخلاق

چکیده: مناسبات دین و اخلاق ‌از محورهای مهم در «دانش اخلاق» است. اینکه اخلاق چه جایگاه و کاربردهایی در دین و دینداری دارد، و نیز اینکه «دین» چه ره آوردی را برای اخلاق داشته و دارد، از پرسش های اساسی مطرح در این دانش است. پرسش اخیر در محدوده تأثیرگذاری های قرآن در حیطه دانش و رفتار اخلاقی، در این جستار پیگیری شده است و این موضوع، از منظر کلان در موضوعات گوناگون مطرح و ارائه شده است. این نگرش کلی، ترسیم گر این مدعاست که قرآن کریم، اخلاق و رفتار خاص اخلاقی را توصیه، هدایت و انگیزش سازی می کند.
اصلاح اخلاق و خوي هاى نفس و تحصيل ملكات فاضله، در دو طرف علم و عمل و پاك كردن دل از خوي هاى زشت، تنها و تنها يك راه دارد، آنهم عبارت است از تكرار عمل صالح و مداومت بر آن. البته عملى كه مناسب با آن خوى پسنديده است، بايد آن عمل را آن قدر تكرار كند و در موارد جزئى كه پيش مى ‏آيد آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روى هم قرار گيرد و در صفحه دل نقش ببندد و چنین نقشى به اين زوديها زائل نشود و يا اصلا زوال نپذيرد.
فلاسفة اخلاق اسلامي تاكنون به پيروي از ارسطو، اخلاق را به ملكات راسخه در نفس كه در اثر تكرار عمل حاصل مي‌شود تفسير كرده‌اند.[1] و از آنجا كه اخلاقيات صفات دروني و قلبي هستند و نمي‌توان نسبت به آنها دسترسي و شناخت پيدا كرد مگر به واسطة نظاره كردن در افعال و اعمال انسانها تا از روي آن اعمال و رفتار به اخلاق آنها پي برد.
چکيده آگاهي انسان ازمباني و اعتبار قواعد و معيارهاي اخلاقي که جهت و روش زندگي او را تعيين مي کنند، مهمترين نياز درون ذاتي هر فرد بوده و حائزاهميت بسياري است. بررسي مکاتب مختلف اخلاقي نشان مي دهد که مجموعه ارزش ها و بافت و ترکيب آنها بيش از هرچيز، نتيجه مباني جهان شناسي وانسان شناسي آنهاست. برخي ازمکاتب دراين باره الگو و معيارهاي عيني و روشني ارائه مي دهند هرچند که مباني نظري آنها با اشکالات فراواني روبروست و برخي براي اخلاق واقعيتي قائل نيستند و آن را نتيجه شرايط و مقتضيات مي دانند.
چکیده: مناسبات دین و اخلاق ‌از محورهای مهم در «دانش اخلاق» است. اینکه اخلاق چه جایگاه و کاربردهایی در دین و دینداری دارد، و نیز اینکه «دین» چه ره‌آوردی را برای اخلاق داشته و دارد، از پرسش‌های اساسی مطرح در این دانش است.
چكيده درباره اخلاق، علوم گوناگوني پديد آمده است كه هر كدام به جنبه خاصي در باره آن مي‌پردازد؛ مثل علم اخلاق، اخلاق وصفي، فلسفه اخلاق و ... فلسفه اخلاق به مبادي تصوري و تصديقي علم اخلاق مي‌پردازد و مي‌توان مباحث آن را به شكل ذيل تنظيم كرد:
چكيده‏ پيشينه علم اخلاق، و سنجش ارزش رفتارهاى آدميان در حوزه انسان‏شناسى، همچون شناخت هستى، تاريخچه‏اى كهن دارد. انديشمندان و پژوهشگران در معيار و ميزان ارزش رفتارهاى اخلاقى انسان، نظريه‏ها و فلسفه‏هاى مختلفى را ارائه كرده‏اند. آنان معرفت، فضيلت، عدالت، منعفت، لذت و ... را معيار و ملاك‏هاى ارزيابى خوب و بد رفتارهاى اخلاقى دانسته‏اند.
چكيده‏ به نام آن كه با قلم زبرجد بر دفتر ياقوت، نوشت و به آن سوگند ياد كرد: «ن وَالقَلَمِ وَما يَسطُرونَ»، و سلام او بر سيّد اولاد آدم، معتكف درگاه عزّت و مجاور محلّه‏ى محبت؛ انسانى كه در خلوت «اَو اَدنى» گام نهاد و به خُلق عظيم آراسته شد.
چكيده فيلسوفان اخلاق، مفاهيم اخلاقى را به دو دسته تقسيم کرده اند، مفاهيم ارزشى مانند مفهوم خوب و بد، و مفاهيم الزامى يا تکليفى مثل بايد و نبايد، صواب و خطا و وظيفه. ترديدى نيست که برخى ازاين مفاهيم کاربرد دوگانه دارند هم در گزاره هاى اخلاقى به کار مى روند و هم در گزاره هاى غيراخلاقى؛
چكيده از آنجا که سرشت انسان با اکسير اُنس عجين گشته و آدميان، آرامش و آسايش خويش را در زندگى جمعى و اجتماعى يافته اند، همپاى همه مزاياى جمع گرايى و پيوندهاى اجتماعى، اين همزيستى همواره دشواري هايى را نيز به همراه داشته است.