نگرشى به آیه تطهیر؛ قسمت اول

اشاره:

ابن ابى الحديد در شرح خطبه نهج البلاغه، «عترت» پيامبر را على، عليه السلام، و فرزندان ايشان دانسته و آيه تطهير را مؤيد نظر خود قرار داده است.

 

تصريح به عصمت و عترت امام على(علیه السلام)

سپس ابن ابى الحديد ادامه می دهد:
اگر كسى بگويد: اين سخن از آن حضرت، مشعر به اين است كه عترت معصوم اند، پس طرفداران تو از معتزله، در خصوص عصمت آنان چه خواهند گفت؟ پاسخ مى دهيم: «ابومحمد بن مثويه» در كتاب «كفاية » تصريح نموده است بر اين كه على، عليه السلام، معصوم است، هر چند كه عصمت واجب نبوده و شرط در امامت هم نباشد، ليكن ادله صريح بر عصمت آن حضرت دلالت دارند. و اين عصمت مخصوص به آن امام، عليه السلام، است، و غير از آن امام، عليه السلام، از ساير فرق را در آن حقى نيست. و اين فرق بسيار ظاهر و روشن است كه بگوييم: زيد معصوم است. يا اينكه بگوييم: زيد واجب العصمة است. زيرا كه امام است و از شرايط امامت اين است كه معصوم باشد پس قول اول [يعنى اينكه بگوييم: على، عليه السلام، معصوم است بدون اينكه عصمت شرط يا واجب باشد.] قول مذهب ما (معتزله) است، و قول دوم [يعنى اينكه بگوييم: على، عليه السلام، معصوم است و عصمتش شرط امامت و واجب است.] قول مذهب اماميه است

 

اقرار صحابى به فضايل اهل بيت

«عبدالكريم بن روح » با اسناد خود از «شريك بن عبدالله» در كتاب «مناقب الفاخرة فى العترة الطاهرة » روايت كرده است كه گويد:
«روزى اميرالمؤمنين على، عليه السلام، را ديدم، ايستاده و اصحاب رسول خدا، صلى الله عليه وآله، نشسته بودند و آن حضرت فرمود:
شما را سوگند مى دهم به آن كسى كه از همه عظيم تر است! آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه با رسول خدا، صلى الله عليه وآله، برادر باشد؟ همگى گفتند: خير.
شما را به خدا سوگند مى دهم! آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه پيش از همه به پيامبر، صلى الله عليه وآله، ايمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! در ميان شما كسى هست كه قبل از من به دو قبله نماز خوانده باشد؟ و قبل از من، دو بيعت كرده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! در ميان شما غير از من كسى هست كه عمويى مانند حمزه داشته باشد كه شير خدا، شير رسول خدا و سيد شهدا است و كسى است كه ملائكه او را غسل دادند؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! آيا در ميان شما كسى است كه همسرى همانند همسر من، سليله مصطفى، صلى الله عليه وآله، اصل پاك و بزرگوار، والا مرتبه بزرگوار، فاطمه زهرا، عليهاالسلام، بانوى زنان عالميان داشته باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! كسى از شما هست كه او را فرزندى باشد، مانند فرزندان من، حسن و حسين كه سادات جوانان بهشت اند؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! در ميان شما كسى هست كه، منزلت او نزد رسول خدا، صلى الله عليه وآله، نزديك تر از منزلت من به آن حضرت باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند مى دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه رسول خدا، صلى الله عليه وآله، را غسل داده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند مى دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه چشمان رسول خدا، صلى الله عليه وآله، را موقع جان دادن بسته باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند مى دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست كه جانش را براى رسول خدا، صلى الله عليه وآله، فدا كرده و در خوابگاه خوابيده و از جان خود گذشته باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند مى دهم به خدا، آيا در ميان شما كسى غير از من هست هرگاه در ميدان جنگ كارزار كند، جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از جانب چپ او همراه باشند؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه خداوند در آيه شريفه مودت «قل لا اسئلكم عليه اجرا الاالمودة فى القربى » (1) به دوستى و مودت او امر كرده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه خداوند در كتاب خود، در آيه شريفه تطهير « انما يريدالله عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» (2) آنها را پاك و پاكيزه كرده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا، آيا در ميان شما كسى جز من هست كه رسول خدا، صلى الله عليه وآله، در روز غدير دست او را گرفته و فرموده باشد: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من اولاده و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله»؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا در ميان شما كسى غير از من وجود دارد كه خداوند، پيامبرش، صلى الله عليه وآله، را دستور مى دهد، تا درهاى همه حجره هايى كه به مسجد باز مى شدند، ببندد، ولى باب حجره مرا باز بگذارد؟ حتى عمويم عباس بلند شد و گفت: يا رسول الله چه امرى باعث شد كه دستور دادى درهاى حجره هاى ما بسته شود ولى در حجره على را باز گذاشتى؟ حضرت رسول، صلى الله عليه وآله، فرمود: به خدا سوگند، من اين كار را به دلخواه خود انجام ندادم بلكه اين كار خداوند متعال بود كه در حجره على را باز گذاشت و على را در مسجد اسكان داد ولى درهاى حجره هاى شما را بسته و شماها را از مسجد بيرون كرد؟ همگى گفتند: نه كسى جز تو نبود.
آنگاه امام رو به درگاه خداوند برداشت و عرض كرد: بار خدايا شاهد و گواه باش. و از نظر شهادت، شهادت خداوند كافى است.» (3)

 

شمول لفظ «اهل بيت » به ساير ائمه

در اينجا اين پرسش مطرح مى شود كه: اگر، «اهل بيت» تنها پنج نفر ممتاز «آل كساء» هستند، پس ساير ائمه اطهار، عليهم السلام، نبايد جزء اهل بيت، عليهم السلام، باشند و مشمول عنايت آيه تطهير قرار گيرند در صورتى كه ساير ائمه در موارد مختلف خود را مشمول آيه تطهير دانسته و از «اهل بيت» ناميده اند؟
براى يافتن پاسخ پرسش مزبور بايد به سراغ كلمات پيامبر اكرم و ائمه معصومين، عليهم السلام، رفت. آنچه از پيامبر، صلى الله عليه وآله، در اين زمينه حكايت شده، به دو صورت است:
1. پيامبر اكرم، صلى الله عليه وآله، در برخى از رواياتى كه در ذيل آيه تطهير نقل شده اند مى فرمايد: «اين آيه، درباره پنج نفر است: خودم، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهم السلام.»
2. در برخى ديگر از روايات آمده است كه ايشان پس از نزول آيه تطهير فرمود: «اين گردآمدگان زير پوشش، اهل بيت منند». (4)
چنانكه ملاحظه مى شود، پيامبر اسلام در روايات بالا اهل بيت ياد شده در آيه تطهير را، منحصر در همان پنج نفرى كه در زير عبا جمع شده بودند، دانسته اند و امام صادق، عليه السلام، نيز در روايتى همين گفته را، تاييد مى نمايد. ايشان در پاسخ عبدالرحمن بن كثير فرمود:
«اين آيه، درباره پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و فاطمه، عليهم السلام، نازل گشته است و اهل بيت، همين پنج نفرند.»
اما ديگر ائمه، با استمداد از آيه اى ديگر از قرآن كريم، كه مى فرمايد: و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله; خويشان و اقرباى نسبى، در كتاب خداوند، به همديگر ولايت دارند».» (15) مورد عنايت پروردگار واقع شده اند و اين آيه، تطهير را شامل ساير ائمه اطهار، عليهم السلام، نموده است (6) .
در «تفسير الصافى » نيز به نقل از «علل الشرايع» از امام صادق، عليه السلام، چنين روايت شده است:
«اين آيه، درباره پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن، حسين و فاطمه، عليهم السلام، نازل شد هنگامى كه پيامبر از دنيا رفتند، اميرالمؤمنين، عليه السلام، سپس حسن، عليه السلام، و پس از او حسين، عليه السلام، بود، سپس تاويل اين آيه: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله »، واقع شد كه على بن الحسين، عليه السلام، بود، اطاعت از خدا و معصيت و نافرمانى از آنها، نافرمانى خداست.» (7)
بنابراين، آيه تطهير، ساير ائمه را از فيض تطهير و زدودن رجس، محروم نكرده است، بلكه آنها هم مورد اين عنايت ويژه خداوند هستند; و به آنها هم «اهل بيت» گفته مى شود، گرچه، «اهل بيت » بنا به فرموده امام صادق، عليه السلام، از نظر تنزيل، جز پنج نفر انسانهاى ممتاز را فرا نمى گيرد ولى ساير ائمه را از نظر تاويل آيه، شامل مى شود كه تاويل آيه تطهير هم، همان آيه: «و اولوا الارحام ...» است. و از نظر لفظ و اطلاق لفظ، «اهل بيت» از آن پنج نفر تجاوز نمى كند وگرنه امام صادق، عليه السلام، استناد به آيه «و اولوا الارحام...» نمى فرمود كه از طريق تاويل، شامل ساير ائمه شود.
به عبارت واضح تر، آيه تطهير، از نظر شمول، دو جنبه دارد: يكى جنبه تنزيل ديگرى جنبه تاويل; از نظر تنزيل، آيه تطهير، در جنبه هاى زدودن رجس، اثبات طهارت واطلاق تعبير «اهل بيت» تنها و تنها به پنج نفر آل كساء (پيامبر، على، فاطمه، حسن، حسين، عليهم السلام) اختصاص دارد. اما از نظر تاويل، به ائمه ديگر (فرزندان امام حسين، عليه السلام) نيز به استناد آيه «و اولوا الارحام» كه شارح آيه تطهير است، شامل مى شود; و ائمه اطهار (نه نفر از اولاد حسين، عليه السلام) نيز مشمول جنبه هاى اذهاب رجس، اثبات طهارت و اطلاق تعبير «اهل بيت، عليهم السلام» مى شوند منتها از طريق تاويل آيه تطهير، كه آيه دوم آن را شرح كرد و مورد تاويل را همچون مورد تنزيل مشمول مورد توجه و تلطف و عنايت خاص پروردگار اعلام گردد.

 

اساس اولويت ائمه، عليهم السلام

امام صادق، عليه السلام، در روايت مفصلى كه در «الكافى» آمده است، اساس اولويت ائمه و چگونگى شمول آيه تطهير نسبت به آنها را شرح داده اند كه ما در اينجا آن را نقل مى كنيم:
«ابو بصير گويد: از امام صادق، عليه السلام، درباره قول خداوند تعالى: «اطيعوالله و اطيعواالرسول و اولى الامر منكم» (8)
پرسيدم، فرمود: درباره اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، حسن و حسين، عليهم السلام، نازل شده است. گفتم مردم مى گويند: چرا نام على، عليه السلام، و اهل بيتش در كتاب خدا ذكر نشده است؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز، بر پيامبر اكرم نازل شد، ولى سه ركعتى و چهار ركعتى آن نام برده نشد، تا اينكه پيامبر، صلى الله عليه وآله، خود براى مردم بيان مى كرد آيه «اطيعواالله» هم درباره على، حسن، حسين، عليهم السلام، نازل شد، پس پيامبر، صلى الله عليه وآله، درباره على، عليه السلام، فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» و نيز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مى كنم; من از پروردگارم، خواسته ام كه ميان آنها جدايى نيندازد، تا آنها را در سر حوض [كوثر] به من رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد; و نيز فرمود: شما به آنها چيزى نياموزيد كه آنها از شما داناترند و باز فرمود: آنها شما را از هدايت بيرون نكنند و در گمراهى وارد نسازند.
اگر پيامبر، صلى الله عليه وآله، درباره اهل بيتش، ساكت مى شد و بيان نمى كرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود ادعا مى كردند ولى خداى عزوجل براى تصديق پيامبرش، بيان آن حضرت را در كتابش نازل كرد:  انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»» جز پيامبر، صلى الله عليه وآله، على، حسن، حسين و فاطمه، عليهم السلام، بودند; پيامبر، صلى الله عليه وآله، على، فاطمه و حسنين، عليهم السلام، را زير عبا گرد آورد و سپس گفت: خدايا هر پيامبرى اهل و حشمى داشت، اهل و حشم من هم، اينها هستند; ام سلمه گفت: من از اهل شما نيستم؟ فرمود: تو به خوبى مى گرايى، ولى اينها اهل و حشم من هستند.
هنگامى كه پيامبر، صلى الله عليه وآله، وفات يافت، براى پيشوايى مردم، على، عليه السلام، از همه، سزاوارتر بود، به خاطر اولويتهاى زيادى كه پيامبر، صلى الله عليه وآله، درباره على، عليه السلام، فرموده بود دست على را گرفته و در ميان مردم بپا داشته بود; چون على، عليه السلام، درگذشت، براى جانشينى خود، نمى توانست پسران ديگر خود، مانند: محمد، عباس، و يا غير آنها، جز حسن و حسين، عليهماالسلام، را تعيين كند، و آن ديگران را داخل در اهل بيت نمايد; زيرا در آن صورت، حسن و حسين، عليهماالسلام، [به پدرشان] مى گفتند: خداوند: آيه اهل البيت را درباره ما نازل فرمود، همچنانكه درباره تو نازل كرد و مردم را به اطاعت ما و تو امر كرد، پيامبر درباره ما و تو اولويتها را ابلاغ كرد و خدا ناپاكى و پليدى را هم از ما و هم از تو دور كرد; (پس آن اولويتى كه براى رهبرى تو داشتى، ما هم داريم ولى فرزندان ديگرت آن امتيازات را ندارند.) به هر حال بعد از على، عليه السلام، امام حسن، عليه السلام، به خاطر اولويتهاى بزرگسالى، عهده دار امامت گرديد.
وقتى امام حسن وفات يافت، نمى توانست به استناد آيه « و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللهخويشاوندان در كتاب خدا به يكديگر سزاوارترند». امر امامت را در ميان فرزندانش قرار دهد، و اقدام هم نكرد; زيرا در آن صورت، حسين، عليه السلام، [به برادرش حسن] مى گفت: خدا مردم را به اطاعت من، تو و پدرت به يك نحو امر فرموده است، پيامبراكرم، صلى الله عليه وآله، درباره هر سه نفرمان (من، تو و پدر) اولويتها را تبليغ كرده است، و خدا از هر سه نفر ما (من، تو و پدرت) رجس و پليدى را دور نموده است. (پس بنابراين، اولويت امامت با من است و تا من بر اساس اولويتهاى آيه تطهير هستم، نمى توان به استناد آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله» امامت را به اولاد خود واگذار كنى).
هنگامى كه امامت به امام حسين، عليه السلام، رسيد، هيچ يك از اهل بيت و خانواده او، نمى توانست بر او ادعا كند، همچنان كه اگر پدر و برادرش، امامت را به او، نمى دادند، او مى توانست بر پدر ادعا كند [چون او هم مانند پدر و برادرش، مشمول تنزيلى آيه تطهير بود].
امامت به امام حسين رسيد [اولويتهاى تنزيلى آيه تطهير، با امام حسين به پايان مى رسيد، لذا] معنى و تاويل آيه و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله» ..» جارى گشت، و به استناد همين آيه بعد از امام حسين، عليه السلام، امامت به على بن الحسين، عليه السلام، رسيد. و بعد از او به محمد بن على، عليه السلام، رسيد; آنگاه امام صادق، عليه السلام، فرمود: مقصود از «رجس » همان شرك است، به خدا كه ما درباره پروردگار خود هرگز شك نكرده و نمى كنيم.» (9)
با دقت نظر در اين روايت مفصل به طور دقيق و صريح ثابت مى شود كه تنها «پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهم السلام» بر حسب تنزيل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند; ولى ائمه بعدى بر حسب تاويل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند و اين تاويل را آيه «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض» تفسير مى كند.

 

نویسنده: كبرى خزعلى

 

پى نوشت ها:

1. سوره شورى (42)، آيه23.
2. سوره احزاب (33)، آيه33.
3. البحرانى، السيد هاشم غايةالمرام حجةالخصام عن طريقالخاص و العام، ص292-287 و ترجمه آن: كفايةالخصام، ترجمه شيخ محمدتقى دزفولى، ص382-376.
4. العروسىالحويزى، عبدعلى بن جمعة، ج4، ص276و277.
5. سوره انفال (8)، آيه 75.
6. العروسى الحويزى، عبدعلى بن جمعة، همان، ص273.
7. الفيضالكاشانى، محمدمحسن، تفسيرالصافى، ج4، ص189.
8. سوره نساء (4)، آيه59.
9. الكلينى، محمد بن يعقوب، الاصول منالكافى، ج1، ص287، ح1.