نامه اعمال

نامه اعمال چگونه است؟ آيا واقعاً نامه است يا نوعى تشبيه مى باشد; در اين صورت دادن نامه اعمال به دست راست و چپ چه معنايى پيدا مى كند؟ آيا دادن نامه اعمال به دست راست و چپ بيانى از «تجسم اعمال» است؟
بى شك نامه اعمال در قيامت چيزى مانند ورق هاى كاغذ و دفتر و كتاب معمولى نيست، بلكه نقش هايى است گويا كه هيچ كس را ياراى نفى آن نمى باشد. شاهد اين سخن اين است كه اگر به شكل دفتر و اوراق معمولى باشد، هزاران برگ لازم است كه اعمال يك عمر را در آن بنويسند و چنين كتابى براى همه به آسانى قابل مطالعه نيست و نمى تواند مايه رسوايى بدكاران و افتخار نيكوكاران گردد. به علاوه خطوط و نقش هاى معمولى چنان نيست كه قابل انكار نباشد، در حالى كه از آيات[1] و روايات به خوبى برمى آيد كه خطوط اين كتاب قابل انكار نيست و سندى زنده و روشن براى همه و صاحبان آن است.
در تفسير نامه عمل چند ديدگاه وجود دارد:
1. ديدگاه ملا محسن فيض(ره): «نامه عمل عيناً همان روح آدمى است كه آثار عمل در آن رسوخ مى كند; به گونه اى كه با آن نقش گرفته است».[2]بنابراين تفسير «نامه عمل» كنايه از روح آدمى است كه آثار عمل در آن نقش مى بندد.
2. ديدگاه مرحوم علامه طباطبائى(ره) ايشان با استفاده از آيه: (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْر مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء ...)[3] مى فرمايد: نامه عمل هر كس، حقايق تمامى اعمال او را در بر دارد، بدون آن كه كوچك ترين عملى را از قلم انداخته باشد; چنان كه آيه ذيل مى فرمايد:(وَ وُضِعَ الْكِتَـبُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَـوَيْلَتَنَا مَالِ هَـذَا الْكِتَـبِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَهَا ...)[4]; و كارنامه عمل شما در ميان نهاده مى شود، آن گاه بزه كاران را از آن چه در آن است بيمناك مى بينى و مى گويند: اى واى بر ما، اين چه نامه اى است كه هيچ كار كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اين كه همه را به حساب آورده است.نامه عمل نفس اعمال انسان است كه خداوند آدمى را آشكارا بر آن آگاه مى كند و هيچ دليلى بهتر از مشاهده نيست.
اين كتاب در دنيا از درك انسان پنهان است و حجاب و غفلت روى آن را پوشانده. در قيامت خداوند آن را مى گشايد و پرده هاى غفلت را كنار مى زند و آدمى را از آن باخبر مى سازد: (لَّقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَة مِّنْ هَـذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَـآءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ)[5]ظاهراً منظور علامه طباطبائى از تفسيرى كه براى نامه اعمال ارائه مى دهد، همان صورت ملكوتى اعمال است.[6]
3. ديدگاه تفسير نمونه; اعمال انسان، همان گونه كه در درون جان او اثر مى گذارد، در عالم بيرون، در فضا و هواى اطراف، در زمينى كه بر آن زندگى مى كند و در همه چيز اثر دارد; گويى بر آن نقش مى بندد، نقش هاى طبيعى و غير قابل انكار، نقش هايى كه به وسيله قوا و نيروهاى عالم هستى و فرشتگان در دل اين موجودات ثبت مى شود و در قيامت پرده از آن برداشته مى شود و آشكار مى گردد. اين آثار از تمام محيط بيرون جمع آورى مى شود و فشرده مى گردد و به دست هر كس داده مى شود و با يك نگاه در آن حال هر كس معلوم است.[7]
از اين سه ديدگاه در مورد نامه اعمال، ديدگاه علامه طباطبائى كه نامه اعمال را نفس اعمال آدمى مى داند، ارجح و بهتر است. اين آيه گواه بر ارحجيت است: (هَـذَا كِتَـبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ)[8]; اين است كتاب ما كه عليه شما به حق سخن مى گويد. ما از آن چه مى كرديد، نسخه برمى داشتيم.ظاهر آيات قرآن (حاقه، 19 و 25; انشقاق، 7 و 10) اين است كه نامه اعمال افراد نيكوكار به دست راستشان داده مى شود و نامه اعمال افراد بدكار به دست چپ شان، ولى نظر ديگرى هست كه مى گويد: راست و چپ دو امر اعتبارى است، در قيامت اصحاب يمين هر دو دستشان راست است; هم چنان كه در مورد خدا گفته مى شود كلتا يديه يمين[9] و اصحاب شمال هر دو دستشان چپ است.
هيچ چيز قيامت با دنيا قابل مقايسه نيست، لذا كيفيت نامه اعمال و گرفتن و خواندن آن براى ما قابل درك نيست و تنها آن چه در آيات و روايات بيان شده مى توان بازگو كرد.

 

تجسم اعمال

با عنايت به صحراى محشر و حساب رسى از اعمال مردم، منظور از تجسم اعمال چيست؟
مقصود از تجسم اعمال اين است كه آن چه را انسان در اين جهان انجام داده است، در جهان ديگر، به صورتى متناسب با آن جهان نمودار گردد; به عبارت ديگر: پاداش ها و كيفرها، نعمت ها و نقمت ها، فرح و سرور، درد و شكنجه، همان حقائق اعمال دنيوى انسان ها است كه در حيات اخروى خود را نشان مى دهند.
و به ديگر سخن، هر كردارى كه انسان انجام مى دهد، يك صورت دنيوى دارد كه ما آن را مشاهده مى كنيم و يك صورت اخروى دارد كه هم اكنون در دل و نهاد عمل نهفته است و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتى كه در آن رخ مى دهد، شكل كنونى و دنيوى خود را از دست داده و با واقعيت اخروى خود جلوه مى كند و باعث لذت و فرح صاحب عمل يا آزار و اندوه وى مى گردد. بنابراين، جزاى اعمال هر انسانى عين اعمال او خواهد بود و در اين جمله ذره اى مجازگويى نيست و چيزى در محكمه عدل خداوند، بهتر از اين نيست كه عين عمل انسان را به خود انسان بازگردانند. از اين مطلب در اصطلاح علمى به «تجسم اعمال» تعبير مى كنند.
آيات متعددى در قرآن بر اين مطلب گواهى مى دهند كه به چند نمونه آن اشاره مى كنيم:
1. (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْر مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء ...)[10]; روزى كه هر انسانى هر كار نيكى كه انجام داده است، نزد خود حاضر مى يابد و هر كار بدى را كه انجام داده است نيز، حاضر و آماده مى يابد ... .2. (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَـبِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَـئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّار)[11]; كسانى كه به خاطر به دست آوردن مالى اندك، آيات الهى را كتمان مى كنند، چيزى جز آتش در شكم خود جاى نمى دهند.3. (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَ لَ الْيَتَـمَى ظُـلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا)[12]; آنان كه از روى ستم اموال يتيمان را مى خورند، در حقيقت آتش مى خورند و در آينده وارد دوزخ خواهند شد.صريح دو آيه اخير آن است كه آن چه را افرادى از راه كتمان حقائق الهى و يا از راه ستم بر يتيمان به دست آورند، در حقيقت آتشى را در درون خود جاى مى دهند. شكى نيست كه صورت ظاهرى و دنيوى اموال ياد شده آتش نبوده، بلكه به صورت انواع لذت هاى دنيوى نمودار مى باشند. بنابراين، اين گونه اموال، صورت ديگرى دارد كه اكنون از چشم ظاهر بين انسان پوشيده است، ولى در سراى ديگر كه حقائق پنهان آشكار مى گردد، چهره واقعى اين اعمال نمايان گرديده و آن، چيزى جز آتش و عذاب خداوندى نيست. آيات 49 سوره توبه و آيه 12 سوره حجرات نيز مؤيد مطالب فوق است.
رسول اكرم(ص) مى فرمايد: از ستم گرى بپرهيزيد، زيرا ظلم و ستم در روز قيامت به صورت تاريكى ها نمايان خواهند شد.[13]

 

گواهان

با توجه به مختلف بودن گواهان عدل الهى در قيامت; مانند خداوند متعال، پيامبر اكرم(ص)، زمين، زمان، اعضا و جوارح و ... ، چرا انسان به اين همه گواهان نياز دارد؟ مگر خداوند متعال، به تنهايى نمى تواند، گواه باشد؟ در كتابى خوانده ام: «انسان طورى خلق شده است كه نياز به اين همه گواهان دارد»!
بدون شك گواهى خداوند متعال، به تنهايى براى همه چيز و همه كس كافى است و نيازى به شاهدان ديگر نيست، زيرا او به همه چيز آگاه است.
ولى وجود گواهان متعدد از جهات ديگرى حائز اهميت است:
1. طولى بودن گواهان: علوّ ذات خداوند متعال و قدوسيّت او اقتضا دارد كه موجودات رتبه به رتبه و پشت سر يكديگر نسبت به او قرار داشته باشند. بنابراين برتر و بالاتر در رأس همه آنها، قبل از هر كس، خداوند كه عالم الغيب و شهادت است، ناظر بر همه اعمال و نيّات ماست و ديگران به اذن او گواهى بر اعمال مى دهند.
2. جنبه كيفر داشتن برخى از گواهان; مثلا اعضاى بدن هر انسانى، آثار اعمالى را كه در تمام طول عمر انجام داده، بر ضد او گواهى مى دهند و بدين وسيله آن عضو، وسيله كيفر و عذاب او مى شود.[14]
3. وجود گواهان متعدد جنبه قراردادى و مأموريت ادارى ندارند، تا سؤال شود چرا اين همه گواه براى يك عمل قرار داده شده است، بلكه اينها، يك سلسله واقعيت هاى عينى و خارجى است كه در آخرت ظهور پيدا مى كند; توضيح اين كه اعمال ما هر چه باشد در اعضاى پيكر ما اثر مى گذارد و پوست تن ما هم چون نوارى است كه آثار يك عمر عمل ما را در خود ضبط مى كند; هم چنين محيط ما و زمينى كه بر آن هستيم و زمانى كه در آن زندگى مى كنيم، همه آثار ما را در خود حفظ مى كنند.
حضور فرشتگان يا شاهدان ارواح پاك انبيا و اوصيا نيز يك واقعيت است كه از قدرت و عظمت روحى شان سرچشمه مى گيرد. حضور خداوند متعال نيز در همه جا و در هر زمان و مكان واقعيتى غير قابل انكار است; بنابراين تعدد گواهان واقعيتى است كه در دنيا وجود دارد و در قيامت نيز ظهور پيدا مى كند. قرآن مجيد نيز اين واقعيت را به ما گوشزد مى كند، تا با خود بينديشيم و از انجام عمل زشت در برابر اين همه شاهد و گواه شرم نماييم و اين خود نوعى اثر تربيتى در انسان دارد.[15]

 

ميزان

در قرآن آمده: (وَ نَضَعُ الْمَوَ زِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَـمَة)[16]

 

; مقصود از ميزان قيامت چيست; آيا مثل ميزان دنيا آلت و ابزار است يا خير؟
آن چه از آيات قرآن استفاده مى شود، اصل نصب ميزان، براى وزن كردن اعمال است، امّا اين كه مقصود از ميزان چيست، از قرائن و روايات فهميده مى شود كه مراد از آن ترازوى متعارف و معمولى دنيوى نيست، بلكه در آن جا چيزى كه با آن اعمال بندگان سنجيده مى شود «حق» است: (وَ الْوَزْنُ يَومئذ الْحَقّ ...)[17]; در آن روز وزن كردن، به حق خواهد بود آنان كه ترازويشان سنگين است رستگارانند» و يا به تعبير برخى از روايات «عدل» است كه در آن روز هر چه مصداق «حق و عدل» باشد، مى توان معيار سنجش اعمال بندگان قرار گيرد. كه يكى از آن معيارها انبيا و پيشوايان معصوم(ع) هستند; به اين صورت كه آنان ميزان سنجش اعمال بندگان هستند و به هر اندازه اعمال انسان ها شباهت و نزديكى به عقايد و اوصاف و اعمال آنان داشته باشد ميزان عمل شان سنگين تر است.[18]

 

پی نوشت:
[1] كهف، آيه 49; حاقه، آيه 25 ـ 29; اسراء، آيه 14.
[2] ر.ك: ملا محسن فيض، تفسير صافى، ج 3، ص 182، ذيل آيه 13 اسراء.
[3] آل عمران، آيه 30.
[4] كهف، آيه 49.
[5] ق، آيه 22.
[6] الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج 13، ص 95.
[7] تفسير نمونه، ج 12، ص 55; ناصر مكارم شيرازى و همكاران، پيام قرآن، ج 6، ص 105; ناصر مكارم شيرازى، يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 374.
[8] جاثيه، آيه 29.
[9] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 24، ص 260.
[10] آل عمران، آيه 30.
[11] بقره، آيه 174.
[12] نساء، آيه 10.
[13] كلينى، كافى، ج 2، ص 332; ر.ك: جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 9، ص 406 ـ 425.
[14] ر.ك: تفسير نمونه، ج 3، ص 391 ـ 394; ج 19، ص 546; ج 20، ص 256 ـ 258; ج 22، ص 40.
[15] ر.ك: ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 6، ص 169 ـ 170.
[16] انبياء، آيه 47.
[17] اعراف، آيه 8.
[18] ر.ك: پيام قرآن، ج 6، ص 171; حبيب الله طاهرى، سيرى در جهان پس از مرگ، ص 420.