قرآن از نگاه پیامبر و ائمه علیهم السلام

درک عظمت قرآن کریم، منوط به معرفت قرآن در تمامى ابعاد است. یعنى شناخت حقایق و معارف غیبى، اسرار و حکم، شرایع و احکام، قصص و امثال، محکم و متشابه، تأویل و تنزیل و ظاهر و باطن آن، که هر کدام بُعدى از ابعاد و جلوه اى از جلوه هاى قرآن کریم است .

قرآن کریم در برگیرنده عالى ترین معارف الهى در زمینه شناخت خداوند متعال، اسما و صفات الهى، اسرار توحید، ویژگیهاى سفیران و پیامبران الهى، اسرار جهان غیب، سنتهاى حاکم بر جامعه هاى بشرى، شناخت انسان و فرجام کار او، اخبار غیبى مربوط به گذشتگان و آیندگان است و همچنین حاوى نظام هاى اجتماعى، حقوقى، اقتصادى و سیاسى است که بشر براى سعادت و خوشبختى جاودانه خود به آن نیاز دارد.
قرآن کریم نشانگر راهى است که پیمودن آن انسان را از یوغ بردگى ستمگران نجات مى دهد و از اسارت در زنجیر جهل، خرافه و هواهاى شیطانى مى رهاند و او را در مسیر سلامت قلب، پاکى ظاهر و باطن و پیشرفت مطلوب انسانى و معنوى قرار مى دهد. قرآن حاوى معیارهاى جاودانه براى شناخت حق از باطل و سره از ناسره است. با شناخت این ویژگیها و خصوصیات است که درک عظمت و رفعت ذاتى قرآن کریم و برترى آن بر دیگر انوار الهى روشن مى شود.
علاوه بر همه این ویژگیها، اتصال قرآن به معدن عظمت الهى، عظمت و رفعتى فراتر از اندیشه هاى عادى به آن بخشیده، و این کتاب را داراى برکات و آثار خاصى در جسم و روح انسان ـ بلکه در تمام جهان هستى ـ قرار داده است.
آنجا که شناخت و استفاده از این کتاب الهى به فراخور استعداد انسانها متفاوت است، درک عظمت قرآن نیز متناسب با این درک متفاوت خواهد بود.
شناخت حقیقت قرآن کریم و احاطه کامل بر همه ابعاد آن جز براى کسانى که قلب مطهر آنها وعاء تجلى نور قرآن بوده، میسر نیست. این رو، براى شناخت ابعاد گوناگون عظمت وفضیلت قرآن، ناگزیر باید به حاملان علوم الهى و آگاهان به اسرار این کتاب عظیم که همانا پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستند، مراجعه کرد و در سایه آموزه هاى آنها به فهم تعالیم قرآن نایل آمد و عظمت آن را درک کرد.
به عبارت دیگر، رابطه مستحکم بین قرآن کریم و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به گونه اى است که شناخت یکى از آنها، تنها با شناخت آن دیگرى، و استعانت از آن میسر است؛ چون از یکسو قرآن کریم عهده دار ارائه تصویرى کامل از چهره نورانى حجت هاى الهى در روى زمین و بیان رسالت آسمانى آنها است و از سوى دیگر، حجت هاى الهى مسئولیت حفظ، حراست، نشر معارف و تبیین حقایق باطنى قرآن راـ براى مردم ـ به عهده دارند.
اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از یک سو با آشنا کردن مردم با معارف قرآن سعى کردند که زمینه درک عظمت قرآن را در خود مردم فراهم آورند و از سوى دیگر، به عنوان گواهان راستگو، فضیلت و عظمت قرآن را بازگو کردند تا مردم را جهت استفاه بیشتر از قرآن ترغیب کنند. در حقیقت، بازگویى عظمت و فضیلت قرآن کریم توسط اهل بیت ـ علیهم السلام ـ مقدمه اى است براى ایجاد زمینه فکرى و روحى در مردم در جهت توجه شایسته به قرآن کریم و استفاده از معارف حیات بخش آن.
در این نوشتار بر آن هستیم که بخش هایى از سخنان پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را راجع به عظمت قرآن نقل و بررسى کنیم.

 

قرآن کریم، خورشید هدایت

اکرم صلى الله علیه و آله درباره جایگاه و نقش قرآن کریم در زندگى انسان فرموده اند:

«اى مردم! شما در منزل آرامش و صلح هستید و شما در حال سفرید، شما را به شتاب مى برند. شاهدید که (گذر) شب و روز، هر نوى را کهنه مى کند و هر دورى را نزدیک مى گرداند و هر وعده اى را به سر مى آورد. پس، براى میدان مسابقه دور و درازى که در پیش دارید، آماده کوشش شوید.»
مقداد عرض کرد: اى پیامبر خدا! آرامش و صلح یعنى چه؟
فرمود: «دنیا» سراى تلاش و سپرى شدن است، پس، هر گاه فتنه ها همچون پاره هاى شب تار شما را فرا گرفت به قرآن روى آورید، که آن شفیعى است که شفاعتش پذیرفته است و شاکى و خصمى است که شکایتش قبول مى شود. هر که آن را پیش روى خود قرار دهد، او را به سوى بهشت راهنمایى کند و هر که آن را پشت سر خود قرارش دهد، او را به دوزخ کشاند. قرآن راهنمایى به سوى بهترین راه است. آن کتابى است که در آن تفصیل، روشنگرى و تحصیل(حقایق) است، و جدا کننده (میان حق و باطل)است و شوخى نیست. ظاهرى دارد و باطنى، ظاهرش حکم و دستور است و باطنش دانش. ظاهرش زیبا و باطنش ژرف و عمیق است. ستارگانى دارند، و ستارگانش نیز ستارگانى دارند ستارگانى که شگفتیهایش بى شمار است، و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمى شود. در قرآن چراغهاى هدایت و پرتوگاه حکمت است، براى کسى که صفت (حق) را بشناسد راهنماى معرفت است. پس، باید آدمى دقت نظر کند و صفت(حق)را پیش چشمش آرد، تا از هلاکت رهایى یابد و از تنگنا به در آید؛ زیرا که اندیشیدن، مایه حیات دل شخص بینا و با بصیرت است، همچنان که آدمى به نور چراغ در تاریکیها راه مى پیماید. پس بر شما است که نیکو برهید و کم (در شبهات و تاریکیها) منتظر بمانید.»

اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ در این بیان، به جهت هاى مهمى از عظمت قرآن کریم اشاره فرموده اند. جمله «هر گاه فتنه ها همچون پاره هاى شب تار شما را فرا گرفت، به قرآن روى آورید» به مهمترین رسالت قرآن کریم که هدایت و راهنمایى انسانهاست، اشاره دارد. قرآن کریم این رسالت را در همه شرایط و دوره هاى زندگى بشر حتى سخت ترین شرایط ظلمانى به عهده دارد. در شرایطى که انسان هیچ روزنه نورى در جامعه پیدا نمى کند و هیچ راهنماى امینى را نمى شناسد، این قرآن است که مى تواند او را به سوى سعادت و کمال هدایت کند، و چون چراغى روشن در دست وى، راه سعادت را به او نشان دهد. این روى فرموده است:
«هر که آن را پیش روى خود قرار دهد، او را به سوى بهشت راهنمایى کند و هر که پشت سر خود قرارش دهد، او را به دوزخ کشاند. قرآن راهنما به سوى بهترین راه است که در آن است تفصیل، روشنگرى و تحصیل (حقایق).»
همچنین فرموده است:
«چراغ هاى هدایت و پرتوگاه حکمت در آن است، براى کسى که بشناسد صفت (حق) را راهنماى معرفت است پس باید آدمى دقت نظر کند و صفت (حق) را پیش چشمش آرد، تا از هلاکت رهایى یابد و از تنگنا به در آید...»
اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ در این حدیث با اشاره به عظمت علمى قرآن کریم فرمودند:
«(قرآن) ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش حکم و دستور است و باطنش دانش، ظاهرش زیبا و باطنش ژرف و عمیق است.»
این بخش از حدیث به این نکته اشاره دارد که همان گونه که انسان موجودى است داراى ظاهر و باطن، قرآن هم که براى راهنمایى انسان است بر همین منوال نازل شده است تا هم تأمین کننده نیازهاى ظاهرى و هم تأمین کننده نیازهاى باطنى او باشد. ظاهر قرآن همان احکام و شرایع خدا است که نسخه اصلاح رفتار و ظاهر انسانها است و باطن آن معارف الهى است که نیازهاى درونى و فکرى او را تأمین کند.
حضرت در جایى دیگر درباره قرآن فرموده اند:
«فضل القرآن على سائر الکلام کفضل الله على خلقه.»
«برترى قرآن بر دیگر سخنان، چون برترى خدا بر مخلوقاتش است.»
آرى! قرآن بر همه کتاب هاى آسمانى و همچنین تمام معارف بشرى برترى دارد. یعنى هیچ شاهکار ادبى در بلاغت و شیوایى، و هیچ سخنى حکیمانه در حکمت و استوارى و هیچ کتاب علمى در تبیین حقایق عالم هستى به پایه این کتاب نمى رسد.

اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ در سخنى دیگر درباره عظمت قرآن چنین فرموده است:
«من أعطاه الله القرآن فرأى أن رجلا أعطى أفضل مما أعطى فقد صغر عظیما و عظم صغیرا.»
«اگر خدا قرآن را به هر کس عطا کند و او گمان کند که به دیگران نعمتى بزرگتر از این نعمت داده شده است، بى گمان چیز کوچکى را بزرگ شمرده و بزرگى را کوچک شمرده است.»

اعطا قرآن که بر اساس این حدیث برترین نعمتى است که خداوند به انسانها داده است، مراتب گوناگونى دارد که مرتبه کامل آن یعنى اعطا قرآن با تمام معارف باطنى آن، مخصوص پیامبر و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است ولى به قرینه این که این حدیث در مقام بیان فضیلت قرآن است معلوم مى شود که مراد از آن تنها مرتبه بالاى اعطا نیست، بلکه معناى گسترده آن است که شامل قرائت و حفظ قرآن هم مى شود. این برداشت مطابق با حدیثى است که به همین مضمون در مجمع البیان نقل شده است. بنابر این، هر کسى که جهت فراگیرى قرائت یا حفظ قرآن کریم، امکان تشرف به محضر آن را پیدا کند، باید بداند که خداوند بالاترین نعمت را در اختیار او قرار داده است، چرا که قرائت قرآن مقدمه اى براى استفاده از قرآن و نیل به معارف آن است؛ پس باید در جهت استفاده کاملتر از آن و رسیدن به مقام فهم معارف عالى آن تلاش کند.

اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به گسترش تعلیم قرآن کریم اهتمام خاصى داشتند.
حضرت پیامبرـ صلى الله علیه و آله ـ اهمیت آموزش قرآن را با ذکر مثالى قابل فهم براى مردم چنین بیان فرموده اند:
«أیکم یحب أن یغدو الى العقیق أو الى بطحاء مکة، فیؤتى بناقتین کوماوین حسنتین، فیدعى بهما الى أهله من غیر مأثم و لاقطیعة رحم؟ قالوا: کلنا نحب ذلک یا رسول الله!.. قال: لأن یأتى أحدکم المسجد فیتعلم آیة، خیر له من ناقة، و أیتین خیر له من ناقتین، و ثلاث خیر له من ثلاث.»
«کدام یک از شما دوست دارد که صبحگاهان به سرزمین عقیق یا بطحا در مکه برود، و دو شتر بزرگ کوهان به او بدهند، و او آن دو شتر را به میان اهلش بیاورد بدون آن که گناه و یا قطع رحمى مرتکب شده باشد؟ مردم پاسخ گفتند: اى رسول خدا! همه ما چنین چیزى را دوست مى داریم، حضرت فرمود: اگر یکى از شما به مسجد بیاید و آیه اى را فرا گیرد، برایش بهتر از یک شتر است و اگر دو آیه فرا گیرد بهتر از دو شتر است و اگر سه آیه فرا گیرد بهتر از سه شتر است.»
شتر کوهان بلند در عربستان از ارزش زیادى برخوردار بود، به طورى که هر کس براى به دست آوردن چنین ثروتى رنج رفتن به وادى عقیق و یا بطحاى مکه را بر خود هموار مى کرد. ـ صلى الله علیه و آله ـ فرمودند: همان گونه که براى به دست آوردن نعمتهاى مادى زودگذر و ناپایدار که نگه دارى آن با رنجهاى فراوانى همراه است با کمال میل تلاش مى کنید، باید براى به دست آوردن نعمتهاى پایدار معنوى که همواره به آن نیاز دارید و همیشه شما را همراهى مى کند، بیشتر تلاش کنید.
حضرت على ـ علیه السلام ـ از پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ چنین نقل کرده اند:
«خیارکم من تعلم القرآن و علمه.»
«بهترین شما آن کسانى اند که قرآن را فرا گیرند و به دیگران آموزش دهند.»
در توضیح این حدیث باید گفت که برترین و والاترین دست آورد زندگى انسان علم و معرفت است و در میان علوم و معارف، قرآن کریم برترین علوم است. بنابر این، تلاش براى تعلم و تعلیم آن بهترین تلاش است، و صاحبان این تلاش برگزیده ترین و بهترین انسانها هستند؛ چرا که سعى خود را در کارى به کار مى برند که هیچ تلاشى به پایه آن بازده معنوى براى انسان ندارد، اما آموختن علوم دیگر غیر از قرآن هر چند هم خوب باشند به علت وجود برخى ناخالصى ها در آنها به این حد بازدهى ندارند.
به بیان دیگر، هر کسى که براى برداشت محصولات فکرى از غیر قرآن، تلاش کند در قیامت گرفتار نتایج کار خود خواهد بود؛ چرا که حق خالص در غیر قرآن کریم وجود ندارد. این روى، محصولات فکرى که از آن برداشت مى کند و تأثیر هایى که در اثر ممارست با آن در روح ایجاد مى شود، نمى تواند کاملا عارى از شوب جهل بوده باشد. پس به مقتضاى آیه (کل نفس بما کسبت رهینة) در آخرت مسؤل و گرفتار اندوخته هاى خود خواهد بود. اما قرآن کریم نورى است که در آن ظلمت راه ندارد. این رو، اگر کسى به گرفتن معارف قرآن همت گمارد و در این راه از شیوه اى شایسته، یعنى شیوه اى که خود قرآن کریم و آورنده آن یعنى حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ و اوصیاى معصوم ـ علیهم السلام ـ مقرر کرده اند، استفاده بکند، این تلاش او هیچ گونه اثر منفى در روحش ـ که موجب گرفتارى وى در عالم آخرت باشد ـ نخواهد داشت.
بر این اساس است که على ـ علیه السلام ـ فرمودند:
«در روز قیامت گوینده اى صدا مى زند: آگاه باشید امروز هر کشت کارى گرفتار کشت خود و گرفتار سرنوشت کارى است که انجام داده، جز حارثان قرآن [آنان که به فراگیرى و مطالعه قرآن و بذر افشانى آن مشغول بودند] پس شما از فراگیران و بذر افشانان قرآن و پیروان آن باشید! با قرآن خدا را بشناسید و خویشتن را با آن اندرز دهید. هر گاه(نظر شما بر خلاف قرآن بود) خود را متهم کنید، و خواسته هاى خویشتن را در برابر قرآن نادرست بشمارید.»

البته این ویژگى که در مورد قرآن کریم ذکر شده است شامل مطالعه وتحقیق در سخنان پیامبر اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز مى شود؛ زیرا اصولا سخنان پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به منزله تفسیر و تبیین حقایق و معارف قرآن کریم است و چیزى مستقل از قرآن نیست. این رو است که تحقیق و تدبر در قرآن، بدون مراجعه و بررسى سخنان و احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نمى تواند انسان را به حقیقت و عمق معناى قرآن برساند.
یکى از ابعاد عظمت قرآن کریم فراگیر بودن آن بر تمام معارفى است که بر پیامبران قبلى در کتاب هاى الهى نازل شده است، چون قرآن وجه نهایى و کامل آن کتاب ها است و به هیچ وجه محتواى این کتاب الهى گسسته از آن کتاب ها نیست، قرآن بر محتواى آنها احاطه و نظارت دارد، چه در مواردى که احکام آنها را نسخ کرده و چه در مواردى که ابقا کرده است. این ویژگى باعث مى شود که پذیرش معارف قرآن براى پیروان حقیقى ادیان الهى آسان باشد.

اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ در اشاره به این معنى فرمودند:
«اعطیت السور الطوال مکان التوراة و اعطیت المئین مکان الانجیل و اعطیت المثانى مکان الزبور و فضلت بالمفصل ثمان و ستون سورة و هو مهیمن على سائر الکتب و التوراة لموسى و الانجیل لعیسى و الزبور لداود.»
«سوره هاى بلند به جاى تورات به من داده شد، و سوره هاى صدگانى به جاى انجیل، و سوره هاى "مثانى" به جاى زبور و سوره هاى مفصل نیز مایه برترى من است، و قرآن خود گواه کتابهاى آسمانى است و مشرف بر آنها.» همچنین نقل شده است که فرمود:
«و أعطیت جوامع الکلم.»
«سخنان جامع به من داده شده است.»
عطاء از امام باقر ـ علیه السلام ـ پرسید: منظور از «جوامع الکلم» چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «مراد از جوامع الکلم، «قرآن» است.»
قرآن شامل سخنان فراگیر و پرمحتوى است ؛ چرا که قرآن در هر موضوعى از موضوع هاى مربوط به هدایت انسان در بردارنده کلیات و ضوابط مربوط به آن موضوع است که از آن مى توان مطالب زیادى را استخراج کرد و احتمال دارد که منظور از جوامع الکلم بودن قرآن، جامعیت قرآن براى همه طبقات انسانها از صاحبان دانش و مردم عادى باشد. یعنى هر کسى به حسب کمال و ضعف ادراک خود و درجه اى که از علم دارد مى تواند از آن استفاده بکند.
بنابراین، یکى از ابعاد عظمت و رفعت قرآن این است که معارف الهى را با روشهاى متفاوت و در سطوح گوناگونى تبیین کرده است، تا هم ژرف اندیشان خود را از آن بى نیاز نپندارند، و هم ساده اندیشان به بهانه پیچیدگى مطالب آن، خود را از آن محروم نبینند. قرآن سفره گسترده الهى است که همه اصناف مردم، در هر سطح علمى که باشند، مى توانند به فرا خور همت و استعداد خود از آن بهره ببرند.
اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ فرموده است :
«القرآن مأدبة الله، فتعلموا من مأدبة الله ما استطعتم، انه النور المبین و الشفاء النافع، تعلموه؟ فان الله شرفکم بتعلمه.»
«قرآن سفره خداست، پس تا مى توانید از میهمانى او فرا گیرید، آن نور روشن و درمان سودمند است، آن را فرا گیرید؛ چرا که خدا با آموختن آن به شما شرافت مى بخشد.»

در توضیح این حدیث شریف باید گفت: روح انسان در حرکت تکاملى خود نیازمند غذاى روحانى است که نیاز انسان به معارف حیات بخش و هدایتگر را پاسخ گوید استعدادهاى فطرى او را شکوفا سازد و حتى ظرفیت و قابلیتهاى جدیدى در او ایجاد مى کند، قرآن کریم چنین تغذیه اى را براى همه انسانها فراهم مى کند، قرآن سفره گسترده الهى است که در اختیار انسان قرار داده شده است و هر کس به فراخور حال خود به بهره بردارى از آن دعوت شده است، و قرآن نور و شفاست، تاریکیهاى جهل و دردهاى ناشى از جاهلیت را از بین مى برد. بنابراین، رسیدن به کرامت و شرف انسانى در گرو فراگیرى آن است.
براى فهم عمیق تر عظمت قرآن کریم، به بررسى دو صفت از صفت هاى قرآن کریم که در این حدیث به آنها اشاره شده است مى پردازیم:

 

1 ـ مأدبة الله

«مأدبة الله» به سفره میهمانى گفته مى شود: همچنین ممکن است به معناى جاى فراگیرى ادب نیز به کار رود.
بنا بر معناى اول، اطلاق وصف «مأدبة الله» بر قرآن کریم به لحاظ این است که معارف و علوم قرآن کریم تأمین کننده غذاى روح است، روح انسان به لحاظ فطرى نیازمند معارف و علوم راستین است، به خصوص علوم و معارفى که مربوط به شناخت مبدأ و معاد و سیر حرکت او به سوى جهان ابدى است و قرآن به عنوان منبع این معارف با عرضه غذاى سالم و مطمئن نیاز روح را رفع مى کند، اگر بشر نیازمند معارف، سر این سفره ننشیند و غذاى مورد نیاز خود را از آن اخذ نکند، براى رفع نیاز خود به غذاهاى آلوده روى مى آورد و روح خود را با آن مسموم مى کند. اما برمعناى دوم، به قرآن کریم به این لحاظ «مأدبة الله» است که جایگاه ادب آموزى انسان است که از سوى خداوند متعال براى انسان مهیا شده است.
سید مرتضى، از بزرگان شیعه در قرن چهار هجرى در بیان این صفت و وجه اطلاق آن بر قرآن کریم سه بیان را ذکر کرده اند:
«مأدبة به ضم دال یا به فتح آن از ریشه ادب به ضم عین گرفته شده و به غذایى گفته مى شود که انسان براى کسى که دعوت کرده آماده کند. بنابراین، پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ فایده اى را که انسان از قرائت و حفظ قرآن کسب مى کند به انتفاع شخص دعوت شده از غذایى که برایش آماده مى کند، تشبیه فرموده است. ممکن است وجه تشبیه این باشد که خواسته شده به گرد قرآن فراهم آیند، چنان که دعوت شدگان بر سر سفره جمع مى شوند و ممکن است که هر دو وجه مراد باشد.
اگر مأدبة به فتح دال از ریشه ادب به ضم عین گرفته شده باشد پس معناى جمله " قرآن، مأدبة خداست " این خواهد بود که قرآن براى نگه داشت ادب خلق نازل شده است.»
برخى از این اوصاف به شفا بودن قرآن دلالت دارد.
توضیح این که قلب ـ که تعبیرى است از روح و شخصیت واقعى انسان ـ اگر سالم باشد، مى تواند حقایق جهان هستى، به خصوص حقایق مربوط به خود را درک کند، و به مبدا و معاد ایمان بیاورد، و به خوبیها میل پیدا کند، و از هر چیزى که مانع رسیدن او به کمال است، به خصوص کفر و شرک دورى بجوید، اما اگر در اثر کردار بد، قلب انسان مریض شود، نمى تواند حق را بشناسد و اگر هم بشناسد، نمى تواند به آن گزارش پیدا کند و پایبند آن شود، بلکه همواره به کارهاى باطل میل پیدا مى کند، تا جایى که تمام استعدادهاى الهى خود را براى کمال از دست مى دهد و براى ابد گرفتار بدبختیهایى مى شود که به دست خود براى خود ساخته است.
امراض روح، چون امراض جسم انواع و اقسامى دارد که هر کدام نیاز به درمان خاص خود دارد، برخى از این امراض چنان سخت است که هر طبیبى نمى تواند آن را مداوا کند، و هر درمانى در آن مؤثر واقع نمى شود.

 

2 ـ الشفاء النافع

قرآن کریم جامع ترین و موثرترین نسخه امراض روحى است. این رو، قرآن به «دواء لیس بعده دواء»، «دارویى که بالاتر از آن دارویى نیست»، توصیف شده است.

اعظم ـ صلى الله علیه و آله ـ فرمود:
«ان القلوب تصدا کما یصدأ الحدید قیل: یا رسول الله: و ما جلاؤها؟ قال: قراءة القرآن و ذکر الموت.»
«دل ها چون آهن زنگ مى زند. سؤال شد: اى رسول خدا! جلاى دل ها چیست؟ حضرت فرمود: خواندن قرآن و یاد مرگ.»
قرآن کریم نه تنها مرضهاى روحى را شفا مى دهد بلکه حتى قلب مرده را زنده مى کند.
اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ به انس فرمود:
«یا بن أم سلیم! لاتغفل عن قراءة القرآن صباحا و مساء، فان القرآن یحیى القلب المیت، و ینهى عن الفحشاء و المنکر.»
«اى پسر ام سلیم! خواندن و تلاوت قرآن در صبح و شام غافل مباش! چرا که قرآن دل مرده را زنده مى کند، و از کار زشت و ناپسند باز مى دارد.»
مقام پیامبر صلى الله علیه و آله و عظمت معنوى قرآن کریم
قرآن کریم کتابى عادى چون کتابهاى دیگر نیست که ابتدا و انتهاى آن در اختیار ما باشد، بلکه کتابى است که از ساحت قدس اللّه ، با جلال و شکوه خاصى نازل شده است و در عوالم قبل از نزول و حین نزول و پس از آن تجلیات خاصى داشته است. این رو، غیر از جنبه هاى شناخته شده آن، اتصالش به معدن عظمت الهى، عظمتى فراتر از اندیشه هاى عادى بشرى به آن بخشیده است.
براى درک عظمت معنوى قرآن کریم بررسى عظمت متکلم و پدید آورنده آن، عظمت حامل و مرسل الیه آن، عظمت حافظ و نگهبان آن، عظمت شارح و مبین آن، عظمت وقت ارسال و کیفیت ارسال آن، عظمت مطالب و محتویات آن، عظمت رسالت آن و عظمت جایگاه آن در روز قیامت لازم است، برخى از این امور ذاتا و برخى عرضا در عظمت معنوى دخیل قرآن بوده و برخى کاشف از عظمت آن است.
قرآن کریم از همه این ابعاد، بالاترین رتبه عظمت را داراست؛ چون گوینده آن: خداوند متعال، و حامل آن: ملک مقرب، جبرئیل است، گیرنده و مخاطب آن اشرف مخلوقات، خاتم پیامبران، حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ و حافظ و نگهبان آن خداوند متعال است، و شارح، مفسر و معلم آن، اهل بیت اطهار ـ علیهم السلام ـ هستند، و زمان ارسال آن، شب قدر است، پس همه جهت هایى که در عظمت قرآن دخیل است، خود از بعد عظمت بى نظیرند.
در احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ جهت هایى که در عظمت معنوى قرآن کریم دخیل بوده و یا بیانگر آن است به مناسبتهاى مختلف تبیین شده است. این احادیث را مى توان در چند دسته زیر مورد بررسى قرار داد:
1 ـ روایاتى که راجع به کیفیت نزول قرآن کریم و برخى سوره هاى آن آمده است؛
2 ـ احادیثى که راجع به عظمت محتوى قرآن وارد شده است؛
3 ـ احادیثى که بر تمثل قرآن کریم در روز قیامت دلالت دارد؛
4 ـ روایاتى که از وجود آثار خاصى براى برخى از سوره ها و آیه هاى قرآن کریم خبر مى دهد؛
5 ـ احادیثى که از حاوى بودن قرآن کریم بر اسم اعظم الهى حکایت مى کند. اسم اعظم حقیقتى که است تمام مخلوقات خدا مسخر آن هستند و کسى که علم مربوط به اسم اعظم خدا به او داده شود، هر کارى را به اذن خداوند متعال مى تواند انجام دهد.

ما در بخش قبلى به احادیثى که بیانگر قرآن کریم در بعد محتوا و رسالت بود، اشاره کردیم و در این جا تنها به ذکر چند نمونه از سخنان ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ در باره عظمت مخاطب قرآن، یعنى حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ اکتفا مى کنیم:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند:

«خداوند چون خلق را آفرید آن را دو دسته کرد و برگزیده خویش را در میان یکى از دو دسته قرار داد و آن گاه آنان را سه دسته کرد و برگزیده خویش را در میان یکى از سه دسته قرار داد آن گاه همچنان برگزید، تا آن که عبد مناف را انتخاب کرد و از عبد مناف هاشم را آن گاه از هاشم، عبدالمطلب و از عبدالمطلب عبدالله و از عبدالله، محمد رسول خدا را برگزید، در نتیجه پیامبر ولادتى پاکتر و پاکیزه تر از همه مردم دارد، خداوند او را نسبت به حق بشارت داد وبیم دهنده برانگیخت و کتاب را بر وى فرو فرستاد و هر چه که باشد در کتاب تبیین شده است.»
امام هادى ـ علیه السلام ـ درباره عظمت آورنده قرآن کریم، یعنى خاتم الانبیاء ـ صلى الله علیه و آله ـ چنین نقل شده است :
«چون پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ چهل سالش تکمیل شد، خداوند عزوجل به قلب او نگریست و دید که قلب پیامبر از همه دلها برتر، والاتر، مطیع تر، خاشع تر، و خاضع تر است، به درهاى آسمان اجازه داد، آنها گشوده شدند و محمد به آسمانها نگریست، خداوند به فرشتگان اجازه داد، آنان فرود آمدند و محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ آنان را مى دید، و خداوند به رحمت دستور داد و رحمت از ساق عرش تا سر محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ فرود آمد و او را فرا گرفت، وى به جبرئیل روح الامین ـ که گردنبندى از نور دارد و طاووس فرشتگان است و به سوى او فرود آمده بود ـ نگاه کرد، جبرئیل شست پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: اى محمد! بخوان وى گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد! "بخوان به اسم پروردگارت که آفریده است، انسان را از علق آفریده، بخوان به نام پروردگار گرامى ات، هم او که با قلم، به انسان آنچه را که نمى دانست یاد داد."

آن گاه آنچه را که خداوند به وى گفته بود به پیامبر وحى کرد و سپس به بالا صعود کرد. ـ صلى الله علیه و آله ـ از کوه پایین آمد و عظمت جلال خدا او را فرا گرفت و از بزرگى مقام الهى که به دل او راه یافته بود، تب و لرز بر او عارض گردید. ترس از تکذیب قریش و اتهام جنون و اتهام به این که شیطان بر او مسلط شده است بر پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ سخت و گران آمد.ى که از روزهاى نخستین زندگى اش عاقل ترین خلق خدا و گرامى ترین، بزرگوارترین آفریده او بود هم او که شیطان و کارهاى دیوانگان و گفتارشان نزد وى از هر چیزى مبغوض تر بود. پس خدا خواست تا سینه پیامبر را فراخى دهد و دل وى را قوى سازد و در این راستا کوه ها و صخره ها و سنگ ریزه ها را به سخن واداشت و پیامبر به هر چه از اینها که مى رسید ندایش مى دادند: درود بر تو اى محمد! درود بر تو اى ولى خدا! درود بر تو اى رسول خدا! بشارت باد تو را، چرا که خداوند عز و جل تو را بر فراز خلائق از اولین و آخرین برترى داده، زینت کرده و گرامى داشته است.»
در این دو حدیث با اشاره به برخى از مقامات معنوى حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ این نکته بیان شده که نزول قرآن کریم به وى به این جهت بوده که وى برگزیده ترین و پاکترین و والاترین انسان روى زمین بوده است.

 

فضیلت پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در مقایسه با قرآن

اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام براى تعلیم راه دیندارى به مردم موظف به احترام به کعبه و قرآن کریم بودند و حتى براى حفظ آنها حاضر به گذشتن از جان خود بودند، ولى این به معناى بالاتر بودن مقام آن دو از پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیست بلکه چنان که از احادیث خلقت نور حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ و على ـ علیه السلام ـ قبل از خلقت همه عالم ـ فهمیده مى شود که مقام حضرت محمد ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از همه مخلوقات عالم حتى از قرآن کریم و کعبه معظمه نیز بالاتر است.

مرحوم کاشف الغطاء که از علماى بزرگ شیعه است و در این باره آورده است:
«قرآن از همه کتابهاى آسمانى و از سخنان انبیا و اصفیا برتر است، ولى از پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ و جانشینانش ـ علیه السلام ـ برتر نیست، هر چند احترام و با بزرگداشت آن، بر آنان واجب باشد، چرا که بر مملوکان ـ هر چند به سلطان هم نزدیک باشند ـ لازم است که سخنان و خاندان و فرزندان و خانه و لباس سلطان را احترام کنند؛ چرا که این در حقیقت بزرگداشت سلطان است. بنابر این، تعظیم ایشان به حجر الاسود و ارکان کعبه و قرآن و نوشته هاى آن از قبیل اسمها و صفات از همین حیث است، نه این که منجر به زیادت شرافت آنها شود.»
البته این مطلب نسبت به نمود ظاهرى و کتبى قرآن کریم است اما مراتب بالاى قرآن کریم به حکم آیه کریمه «بل هو آیات بینات فى صدور الذین اوتوا العلم» با نور وجود حضرت پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ متحد است و از یکدیگر جدایى ندارند.

 

قرآن‌ از نگاه‌ امام‌ علي‌ (علیه السلام‌)

در آن‌ روزگار، كه‌ عصر بيان‌ و سخن‌ بود، قرآن‌ در قالبي‌ بس‌ زيبا، دلربا و فصيح‌ عرضه‌ شد. علي‌ (علیه السلام) در مقام‌ فصيح‌ترين‌ و بليغ‌ترين‌ سخنگوي‌ زمان‌، به‌ ترسيم‌ و تصوير شگفتيها و زيباييهاي‌ اين‌ كتاب‌ آسماني‌ پرداخت‌ و در توصيف‌ قرآن‌، زيباترين‌ و شگفت‌ترين‌ واژه‌ها و الفاظ‌ را به‌ كار گرفت‌. او در جايگاه‌ مفسري‌ بي‌بديل‌ و نگهبان‌ راستين‌ معارف‌ قرآن‌، به‌ تبيين‌ و توصيف‌ چگونگي‌هاي‌ كتاب‌ خدا پرداخت‌ و قرآن‌، اين‌ برنامة‌ هدايت‌ انسانها را بخوبي‌ معرفي‌ كرد، تا قرآن‌مداران‌ و جستجوگران‌ حقايق‌ الهي‌، كتاب‌ آسماني‌ خود را بشناسند و قدر و ارزش‌ آن‌ را بدانند و در معضلات‌ و مشكلات‌ فكري‌، به‌ اين‌ ملجأ بزرگ‌ و نجات‌بخش‌ پناه‌ برند. اوصافي‌ كه‌ حضرت‌ (علیه السلام) از كتاب‌ خدا برمي‌شمارد، در نهايت‌ فصاحت‌ و زيبايي‌ و بسي‌ دلپذير و خواندني‌ است‌. آنچه‌ كه‌ علي‌ (علیه السلام‌) در توصيف‌ جايگاه‌ قرآن‌ بيان‌ داشته‌اند و تبيين‌ و تفسيري‌ كه‌ از ابعاد كتاب‌ آسماني‌ به‌ دست‌ داده‌اند؛ فراتر از آن‌ است‌ كه‌ در اين‌ سطور بگنجد. «تنها در نهج‌البلاغه‌ آن‌ حضرت‌ (علیه السلام‌) 96 بار كلمة‌ قرآن‌، كتاب‌ الله‌، كتاب‌ ربكم‌ و امثال‌ آن‌ تكرار شده‌ است‌».(1) در اين‌ قسمت‌ در جستجوي‌ اوصاف‌ و ويژگيهاي‌ كتاب‌ خدا، چشم‌ جان‌ را با كلمات‌ گهربار و فصيح‌ حضرتش‌ شتشو مي‌دهيم‌.

 

تلفيق‌ زيبايي‌ و ژرفایي‌ در قرآن‌

- ... فيه‌ تبيان‌ كل‌ شي‌ء و ذكر ان‌ الكتاب‌ يصدق‌ بعضه‌ بعضاً و انه‌ لااختلاف‌ فيه‌، فقال‌ سبحانه‌: «ولو كان‌ من‌ عند غير الله‌ لوجدوا فيه‌ اختلافاً كثيراً» و أن‌ القرآن‌ ظاهره‌ أنيق‌ و باطنه‌ عميق‌ لا تفني‌ عجائبه‌ و لا تنقضي‌ غرائبه‌ و لا تكشف‌ الظلمات‌ الا به‌. خداوند گويد در قرآن‌ بيان‌ هر چيزي‌ است‌ و ياد آور شده‌ است‌ كه‌ بعض‌ قرآن‌، گواه‌ بعض‌ ديگر است‌ و اختلافي‌ در آن‌ نيست‌ و فرمود: «اگر از سوي‌ خداي‌ يكتا نيامده‌ بود، در آن‌ اختلاف‌ فراوان‌ مي‌يافتند» ظاهر قرآن‌ زيباست‌، باطن‌ آن‌ ژرف‌ ناپيداست‌. عجايب‌ آن‌ سپري‌ نگردد، غرايب‌ آن‌ پايان‌ نرسد و تاريكيها جز بدان‌زدوده‌ نشود. (2))
استاد محمد تقي‌ جعفري‌ در شرح‌ اين‌ خطبه‌، ويژگيهايي‌ را كه‌ حضرت‌(علیه السلام) از قرآن‌، برشمرده‌اند، اينگونه‌ بيان‌ مي‌دارد:
1 - عدم‌ تناقض‌ در آيات‌ قرآن‌: با اينكه‌ قرآن‌ در دوران‌ پرتلاطم‌ و مملو از رويدادهاي‌ ضد و نقيض‌ زندگي‌ پيامبر (صلی الله علیه واله‌) نازل‌ شده‌ است‌، ولي‌ لحن‌ آيات‌ و سبك‌ و محتواي‌ آنها به‌ هيچ‌ وجه‌ مختلف‌ و متضاد نيست‌ و موضوعات‌ مختلف‌ بدون‌ هيچ‌ گونه‌ تناقضي‌ شرح‌ داده‌ شده‌ است‌.
2 - نفوذ شگفت‌انگيز معاني‌ آيات‌ قرآن‌ در تمام‌ سطوح‌ روان‌ آدمي‌: مفردات‌ و تركيب‌ آيه‌هاي‌ قرآن‌ در درجه‌اي‌ از فصاحت‌ و زيبايي‌ است‌ كه‌ موجب‌ بروز جذبة‌ رواني‌ مافوق‌ شعر مي‌گردد.
3 - عمق‌ معاني‌ قرآن‌: منظور از اين‌ بيان‌ (باطن‌ عميق‌)، دشوار بودن‌ و غير قابل‌ فهم‌ بودن‌ آيات‌ نيست‌ بلكه‌ بدين‌ معناست‌ كه‌ قرآن‌، همة‌ مسائل‌ نهائي‌ مربوط‌ به‌ انسان‌ و جهان‌ را در آياتي‌ كه‌ كلمات‌ و جملات‌ آن‌ ساده‌ و زيباست‌، مطرح‌ مي‌نمايد.
4 - استمرار و جاودانگي‌ مفاهيم‌ قرآن‌: قرآن‌، فوق‌ تغييرات‌ و دگرگونيها قرار دارد. آيات‌ قرآن‌ بيان‌ كنندة‌ ثابت‌ها در صحنة‌ جهان‌ هستي‌ و قلمرو انساني‌ است‌. پديده‌هايي‌ كه‌ قرآن‌ براي‌ شناسايي‌ انسان‌ و رابطة‌ او با خدا و ديگر انسانها مطرح‌ كرده‌ است‌، هرگز تغيير نمي‌كند. (3)

قرآن‌، نور جاودان‌ و مصباح‌ هدايت‌ علي‌ (علیه السلام‌) قرآن‌ ناطق‌ و پيشواي‌ فصاحت‌، در يكي‌ از خطبه‌هاي‌ شگرف‌ خود، قرآن‌ را اينگونه‌ توصيف‌ مي‌كند: «پس‌ فرو فرستاد بر پيامبر (صلی الله علیه واله‌)، قرآن‌ را، نوري‌ كه‌ چراغ‌هاي‌ آن‌ فرو نميرد و چراغي‌ كه‌ افروختگي‌اش‌ كاهش‌ نپذيرد و دريايي‌ كه‌ ژرفاي‌ آن‌ كس‌ نداند و راهي‌ كه‌ پيمودنش‌ رهرو را به‌ گمراهي‌ نكشاند و پرتويي‌ كه‌ فروغ‌ آن‌ تيرگي‌ نگيرد و فرقاني‌ كه‌ نور برهانش‌ خاموش‌ نشود و تبياني‌ كه‌ اركانش‌ ويراني‌ نپذيرد و بهبودي‌ كه‌ در آن‌ بيم‌ بيماري‌ نباشد و ارجمندي‌ كه‌ يارانش‌ را شكست‌ و ناپايداري‌ نباشد و حقي‌ كه‌ ياورانش‌ را زيان‌ و خواري‌ نباشد. پس‌ قرآن‌، معدن‌ ايمان‌ است‌ و ميانجاي‌ آن‌ و چشمه‌ سار دانش‌ است‌ و درياهاي‌ آن‌ و باغستان‌ داد است و انگيزه‌هاي‌ آن‌ و بنياد استوار اسلام‌ است‌.

قرآن‌، واديهاي‌ حقيقت‌ است‌ و سبزه‌زارهاي‌ آن‌ و دريايي‌ است‌ كه‌ بردارندگان‌، آب‌ آن‌ را خشك‌ نگردانند و چشمه‌ سارها كه‌ آب‌ كشندگان‌، آب‌ آن‌ را به‌ ته‌ نرسانند و آبشخورهاست‌ كه‌ در آيندگان‌، آب‌ آن‌ را كم‌ نكنند و منزلگاههاست‌ كه‌ مسافران‌، راهش‌ را گم‌ نكنند و نشانه‌هاست‌ كه‌ روندگان‌، از نظرش‌ دور ندارند و پشته‌هاست‌ كه‌ روي‌ آورندگان‌، از آن‌ نگذرند و آن‌ را نگذارند. خدايش‌ ماية‌ سيرابي‌ دانشمندان‌ كرده‌ است‌ و بهار دلهاي‌ فقيهان‌ و مقصد راههاي‌ پارسايان‌ و دارويي‌ كه‌ از پس‌ آن‌ بيماري‌ نيست‌ و نوري‌ كه‌ با آن‌ تاري‌ نيست‌ و ريسماني‌ كه‌ گرفتنگاه‌ آن‌ استوار است‌ و پناهگاهي‌ كه‌ قلة‌ آن‌ پناهنده‌ را نگاهدارست‌ و ارجمندي‌ هر كه‌ با او دوستي‌ ورزد و امان‌ آن‌ كس‌ كه‌ بدان‌ در شود و راهنماي‌ هر كه‌ بدان‌ اقتدا كند و عذرخواه‌ آن‌ كه‌ آن‌ را مذهب‌ خود گيرد و برهان‌ هر كس‌ كه‌ بدان‌ سخن‌ گويد و آن‌ را پذيرد و گواه‌ هر كه‌ در مخاصمت‌، پشتيبان‌ خويشش‌ شمرد و پيروزي‌ آن‌ كس‌ كه‌ بدان‌ حجت‌ آرد و راهبر آن‌ كه‌ آن‌ را به‌ كار دارد و برندة‌ آن‌ كه‌ آن‌ را كار فرمايد و نشان‌ آن‌ كه‌ در آن‌ بنگرد چنانكه‌ بايد و نگهدار كسي‌ كه‌ خود را بدان‌ از آسيب‌ پايد و دانش‌ كسي‌ كه‌ آن‌ را نيك‌ به‌ خاطر سپارد و حديث‌ كسي‌ كه‌ از آن‌ روايت‌ كند و حكم‌ آن‌ كس‌ كه‌ خواهد حكم‌ دهد». (4(

آيت‌ الله‌ خويي‌ در شرح‌ اين‌ خطبة‌ عظيم‌ مي‌نويسد: اين‌ خطبه‌، مشتمل‌ بر نكات‌ قابل‌ توجه‌ و مهمي‌ است‌. حضرت‌ علي‌ (علیه السلام‌) در اين‌ خطبه‌، ويژگيهاي‌ قرآن‌ را اينگونه‌ برمي‌شمارد:
1 - قرآن‌ چراغ‌ روشني‌ است‌ كه‌ نور آن‌ به‌ خاموشي‌ نمي‌گرايد: مقصود حضرت‌ (علیه السلام) از اين‌ جمله‌ اين‌ است‌ كه‌ دوران‌ حقايق‌ و مفاهيم‌ آيات‌ قرآن‌ سپري‌ شدني‌ نيست‌. آيات‌ و احكام‌ آن‌، جاودانه‌ و هميشه‌ و تازه‌ است‌. مثلاً برخي‌ آيات‌ قرآن‌ در مورد خاص‌ يا دربارة‌ شخص‌ و گروه‌ معيني‌ نازل‌ شده‌ است‌؛ ولي‌ در عين‌ حال‌ مفهوم‌ اين‌ آيات‌ عموميت‌ دارد و تا روز قيامت‌ بر همگان‌ شامل‌ است‌.
2 - بيان‌ واضح‌ و روشنگري‌ است‌ كه‌ اصول‌ آن‌ خلل‌ ناپذير است‌: دربارة‌ اين‌ جملة‌ امام‌ (علیه السلام) دو احتمال‌ وجود دارد: يكي‌ اينكه‌ اساس‌ و پايه‌هاي‌ معارف‌ و تعاليم‌ قرآن‌ و زيربناي‌ تمام‌ حقايق‌ آن‌ بر پاية‌ فطرت‌ بشر و قانون‌ طبيعت‌، چنان‌ محكم‌ و استوار است‌ كه‌ به‌ هيچ‌ روي‌، تزلزل‌ و انهدام‌ نمي‌پذيرد. ديگر اينكه‌ الفاظ‌ و كلمات‌ قرآن‌ كه‌ نشان‌ دهندة‌ حقيقت‌ قرآن‌ است‌، تغييرپذير نمي‌باشد و هيچ‌ گونه‌ خلل‌، زيادت‌ و نقصاني‌ در آن‌ راه‌ ندارد. بنابراين‌ احتمال‌، اين‌ جمله‌ به‌ مصون‌ بودن‌ قرآن‌ از تحريف‌ اشاره‌ نموده‌ است‌.
3 - قرآن‌ پايگاه‌ و بوستان‌ عدالت‌ است‌: قرآن‌ مركز و محور عدالت‌ و محل‌ پرورش‌ نهال‌ عدل‌ و داد است‌. عدالت‌ در عقيده‌ و افكار، در عمل‌ و اخلاق‌ و انواع‌ عدالتها در قرآن‌ جمع‌ گرديده‌ است‌ و از آنجا به‌ جوامع‌ بشري‌ وارد مي‌شود.
4 - قرآن‌، واديهاي‌ پهناور حق‌ است‌: تنها قرآن‌ است‌ كه‌ منبت‌ و چمنزار حق‌ است‌. حق‌ را به‌ جز در قرآن‌ در جاي‌ ديگر نتوان‌ يافت‌. هر كس‌ به‌ غير قرآن‌ تمسك‌ جويد و از راه‌ ديگر، حق‌ را پي‌جويي‌ كند، هرگز بدان‌ نخواهد رسيد.
5 - قرآن‌ دريايي‌ است‌ كه‌ آبكشان‌ نتوانند آب‌ آن‌ را تمام‌ كنند: معناي‌ اين‌ جمله‌ و جملات‌ بعدي‌، اين‌ است‌ كه‌ كساني‌ كه‌ در راه‌ فهم‌ دقيق‌ و معاني‌ قرآن‌ تلاش‌ مي‌كنند، نمي‌توانند به‌ عمق‌ آن‌ برسند و به‌ مفاهيم‌ قرآن‌ احاطه‌ يابند، زيرا رموز و اسرار قرآن‌ پايان‌ناپذير و تمام‌ ناشدني‌ است‌ و هيچگونه‌ نقصاني‌ در آن‌ راه‌ ندارد.
6 - تلهاي‌ بلندي‌ است‌ كه‌ قصدكنندگانش‌ نتوانند از آن‌ بگذرند: قرآن‌پژوهان‌ و جستجوگران‌ كتاب‌ آسماني‌، كه‌ در پي‌ حقايق‌ و مفاهيم‌ قرآني‌ اند، نمي‌توانند به‌ قله‌هاي‌ مرتفع‌ آن‌ دست‌ يابند. (5)
قرآن‌ سرچشمة‌ هدايت‌ و رستگاري‌ آدمي‌ «بدانيد كه‌ اين‌ قرآن‌، پندگويي‌ است‌ كه‌ فريب‌ ندهد و راهنمايي‌ است‌ كه‌ گمراه‌ نكند و حديث‌ خواني‌ است‌ كه‌ دروغ‌ نگويد و كسي‌ با قرآن‌ ننشست‌ جز اين‌ كه‌ چون‌ برخاست‌، افزون‌ شد يا از وي‌ كاست‌: افزوني‌ در رستگاري‌ و كاهش‌ از كوري‌ و دل‌ بيماري‌ و بدانيد كسي‌ را كه‌ با قرآن‌ است‌ نياز نباشد و بي‌قرآن‌ بي‌ نياز نباشد. پس‌، بهبود خود را از قرآن‌ بخواهيد و در سختيها از آن‌ طلب‌ ياري‌ نماييد كه‌ قرآن‌، بزرگترين‌ آزار را موجب‌ بهي‌ است‌ و آن‌ كفر و دورويي‌ و بيراهه‌ شدن‌ و گمراهي‌ است‌. پس‌ از خدا بخواهيد به‌ وسيلت‌ قرآن‌ و بدان‌ روي‌ آريد به‌ دوستي‌ آن‌ و به‌ قرآن‌ خيري‌ مخواهيد از آفريدگان‌ كه‌ بندگان‌ روي‌ به‌ خدا نكردند با وسيلتي‌ مانند قرآن‌ و بدانيد كه‌ قرآن‌ ميانجي‌اي‌ پذيرفته‌ است‌ و گوينده‌اي‌ گواه‌ شده‌. هر كه‌ را روز رستاخيز، قرآن‌ ميانجي‌ شود، بپذيرد و آن‌ را كه‌ سعايت‌ كند، گواهي‌اش‌ به‌ زبان‌ او گيرند.
همانا روز رستاخيز منادي‌ بانگ‌ برآرد كه‌: هر كس‌ حساب‌ هر چه‌ را اندوخته‌ است‌ بر عهده‌ دارد و پايان‌ كار خود را پايندان‌ بود، جز اندوزندگان‌ قرآن‌ - كه‌ حسابي‌ نبود بر آنان‌ - پس‌ در شمار گرد آورندگان‌ قرآن‌ باشيد و پيروان‌ آن‌. و قرآن‌ را دليل‌ گيريد بر شناخت‌ پروردگارتان‌ و آن‌ را نصيحتگوي‌ خود شماريد و رايهاتان‌ را - كه‌ با قرآن‌ سزاوار نيست‌ - متهم‌ داريد و خواهشهاي‌ نفساني‌ خويش‌ را خيانتكار انگاريد».(6)

كتابي‌ خاموش‌ و سخنگويي‌ آگاه‌ علي‌ (علیه السلام‌) مفسر آگاه‌ قرآن‌، در مقام‌ توصيف‌ كتاب‌ خدا در جايي‌ ديگر، دستورات‌ و معارف‌ آن‌ را بازدارنده‌ و هدايتگر بيان‌ مي‌كند و اين‌ هدية‌ آسماني‌ را سخنگويي‌ بي‌ بديل‌ و آگاه‌، ولي‌ آرام‌ و صامت‌ معرفي‌ مي‌دارد. او مي‌فرمايد:
«فالقرآن‌ آمر زاجر و صامت‌ ناطق‌. حجه‌ الله‌ علي‌ خلقه‌. أخذ عليهم‌ ميثاقه‌ و ارتهن‌ عليه‌ أنفسهم‌. أتم‌ نوره‌ و أكمل‌ به‌ دينه‌ و قبض‌ نبيه‌ صلي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و قد فرغ‌ الي‌ الخلق‌ من‌ أحكام‌ الهدي‌ به‌.
قرآن‌ فرمان‌دهنده‌ است‌ و بازدارنده‌، خاموش‌ است‌ و گوينده‌. حجت‌ خداست‌ بر آفريدگانش‌ كه‌ بدان‌ پيمان‌ گرفته‌ است‌ از ايشان‌ و همگان‌ را نهاده‌ است‌ در گرو آن‌. نور - هدايت‌ - خود را با قرآن‌ تمام‌ گرداند و دين‌ خود را بدان‌ به‌ كمال‌ رساند و جان‌ پيامبر خويش‌ را هنگامي‌ ستاند كه‌ از رساندن‌ احكامي‌ كه‌ موجب‌ رستگاري‌ آفريدگان‌ است‌، فارغ‌ ماند».(7(
ابن‌ ابي‌ الحديد شارح‌ بزرگ‌ نهج‌البلاغه‌، در توضيح‌ اين‌ جملة‌ حضرت‌ كه‌ قرآن‌ خاموش‌ است‌ و گوينده‌، مي‌نويسد:
قرآن‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ مشتمل‌ بر حروف‌ و الفاظ‌ است‌ صامت‌ و خاموش‌ است‌ و از آن‌ جهت‌ كه‌ در بردارندة‌ اخبار، اوامر و نواهي‌ و خطاب‌ و نداست‌، بسان‌ سخنگويي‌ مي‌ماند كه‌ با بندگان‌ خدا سخن‌ مي‌گويد و اين‌ كلام‌ حضرت‌ (علیه السلام)، از باب‌ مجاز است‌. (8(
اميرالمؤمنين‌ (علیه السلام) در كلام‌ فصيح‌ ديگري‌ بدين‌ معنا اينگونه‌ اشاره‌ مي‌نمايد:
«و كتاب‌ الله‌ بين‌ اظهركم‌ ناطق‌ لا يعيي‌ لسانه‌ و بيت‌ لاتهدم‌ أركانه‌ و عز لاتهزم‌ أعوانه‌. كتاب‌ خدا در دسترس‌ شماست‌، زبان‌ آن‌ كند نيست‌، گوياست‌. خانه‌اي‌ است‌ كه‌ پايه‌هايش‌ ويران‌ نشود و صاحب‌ عزتي‌ است‌ كه‌ يارانش‌ را هزيمت‌ نبود». (9)
از نگاه‌ مولا علي‌ (علیه السلام) بايد از محضر اين‌ هدايتگر بزرگ‌ ياري‌ جست‌ و از آموزه‌هاي‌ آن‌ بهره‌ گرفت‌ و با بصيرت‌ و آگاهي‌ از قرآن‌ پرسيد و پاسخ‌ سؤالات‌ و ابهامات‌ را گرفت‌. به‌ بيان‌ اين‌ بزرگوار بنگريد: «ذلك‌ القرآن‌ فاستنطقوه‌ و لن‌ ينطق‌ و لكن‌ أخبركم‌ عنه‌. ألا ان‌ فيه‌ علم‌ ما يأتي‌ و الحديث‌ عن‌ الماضي‌ و دواء دائكم‌ و نظم‌ ما بينكم‌، آن‌ كتاب‌ خدا، قرآن‌ است‌، از آن‌ بخواهيد تا سخن‌ گويد و هرگز سخن‌ نگويد. اما من‌ شما را از آن‌ خبر مي‌دهم‌. بدانيد كه‌ در قرآن‌، علم‌ آينده‌ است‌ و حديث‌ گذشته‌. درد شما را درمان‌ است‌ و راه‌ سامان‌ دادن‌ كارتان‌ در آن‌ است‌». (10)
كلام‌ عظيم‌ و سخن‌ هدايت‌ آفريني‌ است‌. علي‌ (علیه السلام) به‌ جويندگان‌ طريق‌ هدايت‌، توصيه‌ مي‌نمايد درمان‌ دردها و پاسخ‌ سؤالاتتان‌ را از قرآن‌ بخواهيد تا او، براي‌ شما سخن‌ گويد و بسان‌ پيشواي‌ هدايتگر و رهبر سخنوري‌ كه‌ به‌ ظاهر خاموش‌ است‌، برايتان‌ نغمه‌هاي‌ هدايت‌ را بسرايد.
تعبير به‌ استنطاق‌ (به‌ سخن‌ در آوردن‌) كه‌ در كلام‌ امام‌ علي‌ (علیه السلام) فرزند راستين‌ قرآن‌ آمده‌، لطيفترين‌ تعبير از تفسير موضوعي‌ است‌ كه‌ عنوان‌ گفتگو با قرآن‌، به‌ قصد دستيابي‌ به‌ پاسخهاي‌ اين‌ كتاب‌ آسماني‌، از آن‌ ياد شده‌ است‌. (11)
قرآن‌، رشتة‌ پيوند استوار انسان‌ و خدا مولا علي‌ (علیه السلام) قرآن‌ را بسان‌ حبل‌ متين‌ و رشتة‌ پيوند انسان‌ و خالق‌ خود مي‌داند و زدودن‌ زنگار دل‌ و بهاري‌ شدن‌ قلب‌ و دستيابي‌ به‌ چشمه‌هاي‌ دانش‌ را، تمسك‌ به‌ اين‌ رشتة‌ استوار آسماني‌ مي‌داند و مي‌فرمايد: «... و ان‌ سبحانه‌ لم‌ يعظ‌ أحداً بمثل‌ هذا القرآن‌، فانه‌ حبل‌ الله‌ المتين‌ و سببه‌ الامين‌ و فيه‌ ربيع‌ القلوب‌ و ينابيع‌ العلم‌ و ما للقلب‌ جلاء غيره‌... همانا خداي‌ سبحان‌ كسي‌ را به‌ چيزي‌ پند نداده‌ است‌ چون‌ قرآن‌، كه‌ آن‌ ريسمان‌ استوار خداست‌ و وسيلت‌ اوست‌ كه‌ امين‌ است‌ و مصون‌ از خطاست‌، در آن‌ بهار دل‌ است‌ و چشمه‌هاي‌ دانش‌ و زنگار دل‌ را تنها ماية‌ جلاست‌ و موجب‌ فروزش‌...». (12)
علي‌ (علیه السلام) بندگان‌ خدا را به‌ چنگ‌ زدن‌ به‌ اين‌ ريسمان‌ استوار و تمسك‌ به‌ كتاب‌ خدا، توصيه‌ مي‌دارد و مي‌فرمايد: «... و عليكم‌ بكتاب‌ الله‌ فانه‌ الحبل‌ المتين‌ و النور المبين‌ و الشفاه‌ النافع‌ و الري‌ النافع‌ و العصمه‌ للمتمسك‌ و النجاة‌ للمتعلق‌. لا يعوج‌ فيقام‌ و لا يزيغ‌ فيستعتب‌ و لا تخلقه‌ كثره‌ الرد و ولوج‌ السمع‌. من‌ قال‌ به‌ صدق‌ و من‌ عمل‌ به‌ سبق‌...بر شما باد به‌ كتاب‌ خدا كه‌ ريسمان‌ استوار است‌ و نور آشكار و درماني‌ است‌ سود دهنده‌ و تشنگي‌ را فرو نشانند. چنگ‌ در زننده‌ را نگهدارنده‌ و در آويزنده‌ را نجات‌ بخشنده‌. نه‌ كج‌ شود تا راستش‌ گردانند و نه‌ به‌ باطل‌ گرايد تا آن‌ را برگردانند. كهنه‌ نگردد به‌ روزگار، نه‌ از خواندن‌ و نه‌ از شنيدن‌ بسيار. راست‌ گفت‌ آن‌ كه‌ سخن‌ گفت‌ از روي‌ قرآن‌ و آن‌ كه‌ بدان‌ رفتار كرد. پيش‌ افتاد از ديگران‌...». (13)
قرآن‌، درمان‌ روح‌ و روان‌ آدمي‌ قرآن‌ در نگاه‌ علي‌ (علیه السلام) شفاي‌ دردها و آلام‌ آدمي‌ است‌ كه‌ بايد با رهنمودهاي‌ آن‌ از زشتيها و نارواييها، رهايي‌ جست‌ و با فهم‌ معارف‌ و عمل‌ به‌ دستورات‌ نوراني‌ آن‌، بيماريهاي‌ نفاق‌، كفر و كژ انديشي‌ را از صفحة‌ جان‌ و روح‌ زدود. آن‌ بزرگوار مي‌فرمايد:
«...تعلموا القرآن‌ فانه‌ أحسن‌ الحديث‌ و تفقهوا فيه‌ فانه‌ ربيع‌ القلوب‌ و استشفوا بنوره‌ فانه‌ شفاء الصدور...قرآن‌ را بياموزيد كه‌ نيكوترين‌ گفتار است‌ و آن‌ را نيك‌ بفهميد كه‌ دلها را بهترين‌ بهار است‌ و به‌ روشنايي‌ آن‌ بهبود خواهيد كه‌ شفاي‌ سينه‌هاي‌ بيمار است‌...»(14)
و در جايي‌ ديگر مي‌فرمايد:
«واعملوا أنه‌ ليس‌ علي‌ أحد بعد القرآن‌ من‌ فاقه‌ و لا لاحد قبل‌ القرآن‌ من‌ غني‌ فاستشفوه‌ من‌ ادوائكم‌ و استعينوا به‌ علي‌ لاوائكم‌ فان‌ فيه‌ شفاه‌ من‌ اكبر الداء و هوالكفر و النفاق‌ و الغي‌ و الضلال‌...و بدانيد كسي‌ را كه‌ با قرآن‌ است‌ نياز نباشد و بي‌ قرآن‌ بي‌ نياز نباشد. پس‌ بهبودي‌ خود را از قرآن‌ بخواهيد و در سختيها از آن‌ طلب‌ ياري‌ نماييد كه‌ قرآن‌، بزرگترين‌ آزار را موجب‌ بهي‌ است‌ و آن‌ كفر و دورويي‌ و بيراهه‌ شدن‌ و گمراهي‌ است‌...». (15)
تأكيد بر پند پذيري‌ و عبرت‌ آموزي‌ از قرآن‌ امام‌ علي‌ (علیه السلام) بندگان‌ را به‌ پند پذيري‌ از قرآن‌ و شنيدن‌ مواعظ‌ و نصايح‌ اين‌ كتاب‌ عظيم‌ توصيه‌ مي‌كند و مي‌فرمايد:
«انتفعوا ببيان‌ الله‌ و اتعظوا بمواعظ‌ الله‌ و اقبلوا نصيحه‌ الله‌ فان‌ الله‌ قد أعذر اليكم‌ بالجلية‌ و اتخذ عليكم‌ الحجه‌. از بيان‌ خدا سود بريد و از موعظتهاي‌ او پند گيريد و اندرز وي‌ را بپذيريد. همانا خدا آشكارا براي‌ شما جاي‌ عذر نگذاشت‌ و آن‌ را كه‌ خوش‌ مي‌دارد يا ناخوش‌ مي‌شمارد برايتان‌ بيان‌ داشت‌ كه‌ پي‌ آن‌ رويد و از اين‌ دور شويد». (16(
تأثير سازندگي‌ قرآن‌ بر شخصيت‌ تقوي‌ پيشگان‌ و مجاهدان‌ در راه‌ خدا علي‌ (علیه السلام) قرآن‌ ناطق‌ و پيشواي‌ متقيان‌، در توصيف‌ پارسايان‌، به‌ انس‌ هميشگي‌ آنان‌ با قرآن‌ اشاره‌ و تأثير اين‌ انس‌ و ارتباط‌ را با بياني‌ زيبا، ترسيم‌ مي‌دارد:
«اما شب‌ هنگام‌! راست‌ بر پايند و قرآن‌ را جزء جزء، با تأمل‌ و درنگ‌ بر زبان‌ دارند و با خواندن‌ آن‌ اندوهبارند و در آن‌ خواندن‌، داروي‌ درد خود را به‌ دست‌ مي‌آرند و اگر به‌ آيه‌اي‌ گذشتند كه‌ تشويقي‌ در آن‌ است‌، به‌ طمع‌ بيارمند و جانهاشان‌، چنان‌ از شوق‌ برآيد كه‌ گويي‌ ديده‌هاشان‌ بدان‌ نگران‌ است‌ و اگر آيه‌اي‌ را خواندند كه‌ در آن‌ بيم‌ دادني‌ است‌، گوش‌ دلهاي‌ خويش‌ بدان‌ نهند، آنسان‌ كه‌ پنداري‌، بانگ‌ برآمدن‌ و فرو شدن‌ آتش‌ دوزخ‌ را مي‌شنوند...». (17)
همچنين‌ حضرت‌ علي‌ (علیه السلام) در كلامي‌ ديگر، رمز تحرك‌ و پويايي‌ مجاهدان‌ را در خواندن‌ قرآن‌ و شنيدن‌ معاني‌ بلند آن‌، با گوش‌ جان‌ مي‌داند و از تأثير اين‌ امر بر جهاد پيگير آنان‌، اينگونه‌ سخن‌ مي‌راند:
«أن‌ القوم‌ الذين‌ دعوا الي‌ الاسلام‌ فقبلوه‌ و قرأوا القرآن‌ فأحكموه‌. و هيجوا الي‌ القتال‌ فولهوا و له‌ اللقاح‌ الي‌ أولادها و سبلوا السيوف‌ أغمادها. و أخذوا بأطراف‌ الارض‌ زحفاً زحفاً و صفاً صفاً، كجاييد مردمي‌ كه‌ به‌ اسلامشان‌ خواندند و آن‌ را پذيرفتند و قرآن‌ خواندند و معني‌ آن‌ را به‌ گوش‌ دل‌ شنفتند؟ به‌ كارزارشان‌ برانگيختند و آنان‌ همچون‌ ماده‌ شتر كه‌ به‌ بچة‌ خود روي‌ آرد، شيفتة‌ آن‌ گرديدند. شمشيرها از نيام‌ برآوردند و گروه‌ گروه‌ و صف‌ صف‌ روي‌ به‌ اطراف‌ زمين‌ كردند». (18)

 

ترغيب‌ بر تلاوت‌، تدبر و انس‌ با قرآن‌

تلاوت‌ و انس‌ هميشگي‌ با كتاب‌ خدا در اقوال‌ و سيرة‌ علوي‌، جايگاه‌ خاصي‌ دارد. او مؤمنين‌ و جويندگان‌ طريق‌ هدايت‌ را به‌ نيكو خواندن‌ و انس‌ دائمي‌ با قرآن‌ دعوت‌ مي‌كند و راه‌ نجات‌ و رستگاري‌ را، در تمسك‌ به‌ اين‌ كتاب‌ آسماني‌ مي‌داند. او مي‌فرمايد:

«اقراءوا القرآن‌ و استظهروه‌ فان‌ الله‌ لا يعذب‌ قلباً وعي‌ القرآن‌» (19) قرآن‌ را بخوانيد و از كتاب‌ خدا ياري‌ بجوييد، خداوند قلبي‌ كه‌ قرآن‌ را در خود جاي‌ داده‌ است‌، عذاب‌ نمي‌كند.
در جاي‌ ديگر مي‌فرمايد: «عليكم‌ بتعليم‌ القرآن‌ و كثره‌ تلاوته‌ و كثره‌ عجائبه‌ تنالون‌ به‌ الدرجات‌ في‌الجنه‌» (20) بر شما باد به‌ تعليم‌ قرآن‌ و تلاوت‌ هميشگي‌ اين‌ كتاب‌ و شگفتيهاي‌ آن‌ كه‌ بدين‌ وسيله‌ به‌ درجات‌ بهشت‌ دست‌ خواهيد يافت‌.
همچنين‌ در يكي‌ از خطبه‌هاي‌ نهج‌البلاغه‌، بياني‌ زيبا و فصيح‌ در اين‌ باره‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد:
«و تعلموا القرآن‌ فانه‌ أحسن‌ الحديث‌ و تفقهوا فيه‌ فانه‌ ربيع‌ القلوب‌ و استشفوا بنوره‌ فانه‌ شفاء الصدور و أحسنوا تلاوته‌ فانه‌ أحسن‌ القصص‌» (21) و قرآن‌ را بياموزيد كه‌ نيكوترين‌ گفتار است‌ و آن‌ را نيك‌ بفهميد كه‌ دلها را بهترين‌ بهار است‌ و به‌ روشنايي‌ آن‌ بهبودي‌ خواهيد كه‌ شفاي‌ سينه‌هاي‌ بيمار است‌ و آن‌ را نيكو تلاوت‌ كنيد كه‌ سودمندترين‌ بيان‌ و تذكار است‌.
حضرت‌ علي‌ (علیه السلام) علاوه‌ بر ترغيب‌ به‌ تلاوت‌، يادگيري‌ و آموختن‌ قرآن‌، به‌ تعليم‌ و آموزش‌ كتاب‌ خدا توصيه‌ مي‌كند و حتي‌ تعليم‌ قرآن‌ را به‌ عنوان‌ حق‌ مسلم‌ فرزند بر پدر ذكر مي‌كند و مي‌فرمايد:
«ان‌ للولد علي‌ الوالد حقاً و ان‌ للوالد علي‌ الولد حقاً، فحق‌ الوالد علي‌ الولد أن‌ يطيعه‌ في‌ كل‌ شي‌ء الا في‌ معصيه‌ الله‌ سبحانه‌ و حق‌ الولد علي‌ الوالد أن‌ يحسن‌ اسمه‌ و يحسن‌ أدبه‌ و يعلمه‌ القرآن‌». (22)
فرزند را بر پدر حقي‌ است‌ و پدر را بر فرزند حقي‌. حق‌ پدر بر فرزند آن‌ بود كه‌ فرزند در هر چيز، جز نافرماني‌ خداي‌ سبحان‌، او را فرمان‌ برد و حق‌ فرزند بر پدر آن‌ است‌ كه‌ او را نام‌ نيكو نهد و قرآنش‌ تعليم‌ دهد.
امام‌ (علیه السلام) قرائت‌ قرآن‌ از روي‌ مصحف‌ را توصيه‌ مي‌نمايد و اهميت‌ تدبر و خشوع‌ در حين‌ خواندن‌ آيات‌ الهي‌ را اينگونه‌ بيان‌ مي‌دارد:
هر كس‌ در روز، صد آيه‌ را از روي‌ مصحف‌ و با ترتيل‌، خشوع‌ و تأني‌ تلاوت‌ كند، خداوند ثوابي‌ به‌ او عطا مي‌كند كه‌ به‌ اندازة‌ پاداش‌ اعمال‌ نيك‌ اهل‌ زمين‌ است‌ و اگر دويست‌ آيه‌ را با اين‌ كيفيت‌، تلاوت‌ نمايد، پاداش‌ او به‌ اندازة‌ پاداش‌ اعمال‌ اهل‌ زمين‌ و آسمان‌ است‌. (23)

در همين‌ زمينه‌، روايت‌ ديگري‌ از امام‌ (علیه السلام) مي‌خوانيم‌: «ألا لا خير في‌ قراءة‌ ليس‌ فيها تدبر، ألا لا خير في‌ عباده‌ ليس‌ فيها تفقه‌». (24)
آگاه‌ باشيد در قرائتي‌ كه‌ تدبر و انديشه‌ نباشد، هيچ‌ خيري‌ نيست‌ و در عبادتي‌ كه‌ فهم‌ و تفقه‌ نباشد نيز خيري‌ نيست‌.
امام‌ (علیه السلام) نه‌ تنها پيروان‌ خود را به‌ تدبر و تعمق‌ در آيات‌ قرآن‌ توصيه‌ مي‌كند، بلكه‌ به‌ احكام‌ حلال‌ و حرام‌ اين‌ كتاب‌ آسماني‌ و عمل‌ كردن‌ بدانها اهميت‌ فراوان‌ مي‌دهد و سفارشهاي‌ مؤكدي‌ در اين‌ باره‌ دارد. حضرت‌ (علیه السلام) در مقامي‌ مي‌فرمايد:
«من‌ استظهر القرآن‌ و حفظه‌ و أحل‌ حلاله‌ و حرم‌ حرامه‌ أدخله‌ الله‌ به‌ الجنة‌ و شفعه‌ في‌ عشره‌ من‌ اهل‌ بيته‌ كلهم‌ قد وجب‌ له‌ النار». (25)
هر كه‌ از قرآن‌ مدد جويد و در حفظ‌ و قرائت‌ آن‌ بكوشد، حلالش‌ را روا و حرامش‌ را ناروا شمارد ؛ خداوند او را داخل‌ بهشت‌ گرداند و دربارة‌ ده‌ نفر از خاندانش‌ كه‌ مستحق‌ آتش‌ باشند، شفاعت‌ دهد.
امام‌ (علیه السلام) همچنين‌ در جايي‌ ديگر، قاريان‌ قرآن‌ را كه‌ عمل‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ نمي‌كنند و از گناه‌ و معصيت‌ نمي‌پرهيزند، عذاب‌ شديدي‌ وعده‌ مي‌دهد. (26) و در مقابل‌، قاريان‌ قرآن‌ كه‌ اهل‌ تدبر و عمل‌ به‌ كتاب‌ خدا باشند را مي‌ستايد و جايگاه‌ رفيعي‌ برايشان‌ معين‌ مي‌دارد، آنجا كه‌ مي‌فرمايد:
حاملان‌ قرآن‌ در ساية‌ خدا خواهند بود، روزي‌ كه‌ جز ساية‌ او سايه‌اي‌ نيست‌. اهل‌ قرآن‌، اهل‌ خدا و از خواص‌ بندگان‌ او هستند. (27)
بدين‌ سان‌، با تأمل‌ در سخنان‌ امام‌(علیه السلام)، اين‌ نكته‌ رخ‌ مي‌نمايد كه‌ تلاوتي‌ ارزشمند است‌ كه‌ همراه‌ با تأمل‌، تأني‌ و درك‌ معاني‌ و عمل‌ به‌ دستورات‌ نوراني‌ قرآن‌ باشد. حاملان‌ حقيقي‌ كتاب‌ خدا و اهل‌ قرآن‌، آنان‌ هستند كه‌ حرام‌ خدا را انجام‌ ندهند و از گناه‌ و معصيت‌ دوري‌ گزينند. اصولاً هدف‌ نزول‌ قرآن‌ و بعثت‌ پيامبران‌، در اين‌ راستا بوده‌ و تلاش‌ و از خود گذشتگي‌ پيشوايان‌ دين‌، براي‌ دستيابي‌ به‌ اين‌ مقصد مقدس‌ انجام‌ گرفته‌ است‌. امام‌ علي‌(علیه السلام) در مقامي‌ اين‌ مطلب‌ را اينگونه‌ بيان‌ مي‌دارند: «من‌ مي‌خواهم‌ قرآن‌، اين‌ كتاب‌ آسماني‌، در جامعه‌اي‌ كه‌ مديريتش‌ را به‌ عهده‌ دارم‌، مورد عمل‌ قرار گيرد».(28)
همچنين‌ از آخرين‌ وصاياي‌ آن‌ حضرت‌ (علیه السلام) به‌ حسين‌ (علیه السلام)، تأكيد بر همين‌ مطلب‌ است‌، آنجا كه‌ مي‌فرمايد: «و الله‌ الله‌ في‌ القرآن‌ لا يسبقكم‌ بالعمل‌ به‌ غيركم‌، خدا را! خدا را! درباره‌ قرآن‌، مبادا ديگري‌ در عمل‌ به‌ احكام‌ آن‌ بر شما پيشي‌ گيرد.(29)
معناي‌ ترتيل‌ امام‌(علیه السلام) در معناي‌ ترتيل‌ مي‌فرمايند: بينه‌ تبياناً و لا تهذه‌ هذا الشعر و لا تنثره‌ نثر الرمل‌ و لكن‌ فزعوا قلوبكم‌ القاسيه‌ و لايكن‌ هم‌ أحدكم‌ آخر السوره‌.».(30)
ترتيل‌ آن‌ است‌ كه‌ قرآن‌ به‌ روشني‌ و وضوح‌ خوانده‌ شود و در قرائت‌ آيات‌ آن‌، مانند خواندن‌ شعر سرعت‌ گرفته‌ نشود، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ الفاظ‌ و كلمات‌ آن‌، مانند دانه‌هاي‌ شن‌ پراكنده‌ شود. بلكه‌ (با قرائتي‌ آرام‌ و با تأني‌) قلبهاي‌ سخت‌ خود را بترسانيد و نرم‌ كنيد و سعي‌ شما در هنگام‌ قرائت‌، رسيدن‌ به‌ آخر سوره‌ نباشد.
حضرت‌ (علیه السلام) با اين‌ سخن‌ ارزشمند، به‌ قاري‌ قرآن‌ مي‌آموزد كه‌ تلاوت‌ آيات‌ الهي‌ نبايد تند و سريع‌ و بدون‌ تأمل‌ و تأني‌ باشد. قرائتي‌ كه‌ تنها به‌ منظور ختم‌ سوره‌ها و بدون‌ انديشه‌ و عبرت‌ آموزي‌ و دريافت‌ معاني‌ و مفاهيم‌ كتاب‌ خدا صورت‌ مي‌گيرد، ارزش‌ و پاداش‌ زيادي‌ به‌ دنبال‌ نخواهد داشت‌. چنانكه‌ امام‌ (علیه السلام) در مقامي‌ ديگر، به‌ اين‌ نكته‌ تصريح‌ فرموده‌اند:«من‌ قرأ كل‌ يوم‌ مائه‌ آيه‌ في‌ المصحف‌ بترتيل‌ و خشوع‌ و سكون‌ كتب‌ الله‌ له‌ من‌ الثواب‌ بمقدار ما يعمله‌ جميع‌ أهل‌ الارض‌».(31)
هركس‌ در روز، صد آيه‌ قرآن‌ را به‌ ترتيل‌، خشوع‌ و آرامش‌ تلاوت‌ كند، خداوند پاداشي‌ به‌ اندازه‌ پاداش‌ اعمال‌ نيك‌ اهل‌ زمين‌، به‌ او عطا مي‌نمايد.
در روايتي‌ ديگر، از معناي‌ ترتيل‌ در آيه‌ «ورتل‌ القرآن‌ ترتيلاً» از امام‌(علیه السلام) سؤال‌ شد. ايشان‌ در پاسخ‌ فرموده‌اند: «الترتيل‌ تجويد الحروف‌ و معرفه‌ الوقوف‌» ترتيل‌ عبارت‌ است‌ از رعايت‌ قواعد تجويد حروف‌ و شناخت‌ محلهاي‌ وقف‌ در حين‌ قرائت‌ قرآن‌.(32) امام‌(علیه السلام) تجويد را رعايت‌ صفات‌ حروف‌ مانند: جهر، همس‌، اطباق‌، استعلا و...مي‌دانند و حفظ‌ الوقوف‌ را آگاهي‌ بر وقف‌ تام‌ و حسن‌ معنا كنند.(33)
آداب‌ تلاوت‌ و قرآن‌ امام‌(علیه السلام) پيشواي‌ تقوي‌ پيشگان‌، آداب‌ و شرايطي‌ را براي‌ تلاوت‌ قرآن‌ بيان‌ مي‌كنند و قاريان‌ قرآن‌ را ترغيب‌ به‌ رعايت‌ اين‌ آداب‌ مي‌دارند كه‌ به‌ بيان‌ آنها مي‌پردازيم‌.
حضرت‌(علیه السلام)، قاري‌ قرآن‌ را به‌ «استعاذه‌» در آغاز تلاوت‌، توصيه‌ مي‌كند و مي‌فرمايد: استعاذه‌ لفظي‌ است‌ كه‌ خداوند فرمان‌ داده‌ است‌ هنگام‌ تلاوت‌ قرآن‌ بر زبان‌ آورده‌ شود:«فاذا قرأت‌ القرآن‌ فاستعذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌». آنگاه‌ امام‌(علیه السلام) به‌ تفسير و توضيح‌ لفظ‌ استعاذه‌ مي‌پردازند و مي‌فرمايند: «اعوذ بالله‌» يعني‌ به‌ خداوند پناه‌ مي‌برم‌.«السميع‌» از صفات‌ خداوند و به‌ اين‌ معناست‌ كه‌ او خير و شر و همه‌ امور آشكار و نهان‌ را مي‌شنود. «عليم‌» يعني‌ خداوند بر افعال‌ نيكو كاران‌ و بدكاران‌ و تمام‌ آنچه‌ وجود داشته‌ و دارد آگاه‌ است‌ و كيفيت‌ و چگونگي‌ اشياء را مي‌داند. «الشيطان‌ الرجيم‌» نيز به‌ اين‌ معناست‌ كه‌ شيطان‌ از هر خيري‌ دور و ملعون‌ و رانده‌ شده‌ در درگاه‌ خداوند است‌.(34)
امام‌(علیه السلام) در بيان‌ آدابي‌ ديگر كه‌ شايسته‌ است‌ قاري‌ قرآن‌ خود را بدان‌ مؤدب‌ نمايد، از مسواك‌ زدن‌ ياد مي‌كند و مي‌فرمايد: دهانهايتان‌ راههايي‌ براي‌ قرآن‌ است‌، آنها را با مسواك‌ زدن‌ خوشبو سازيد.(35)
دعا كردن‌، حزن‌ و خشوع‌، گريه‌ كردن‌ و تباكي‌ هنگام‌ قرائت‌ قرآن‌ از امور مستحب‌ و پسنديده‌ و مورد تأكيد پيشوايان‌ دين‌ است‌. اميرالمؤمنين‌ (علیه السلام) نيز در سخنان‌ خود به‌ اين‌ امر توجه‌ دارند و قرائت‌ قرآن‌ را فرصتي‌ مغتنم‌ براي‌ دعا كردن‌ مي‌شمارند و در آداب‌ ختم‌ قرآن‌، دعا كردن‌ را توصيه‌ مي‌دارند.(36) زربن‌ حبيش‌ در اين‌ باره‌ نقل‌ مي‌كند:
از ابتدا تا آخر قرآن‌ را در مسجد كوفه‌ بر علي‌(علیه السلام) خواندم‌. چون‌ به‌ حواميم‌ رسيدم‌، آن‌ حضرت‌(علیه السلام) فرمود به‌ عرايس‌ قرآن‌ رسيدي‌. وقتي‌ به‌ بيستمين‌ آيه‌ از حم‌ عسق‌ (والذين‌ آمنوا و عملو الصالحات‌ في‌ روضات‌ الجنات‌ لهم‌ ما يشاؤون‌ عندربهم‌ ذلك‌ هو الفضل‌ الكبير) رسيدم‌، حضرت‌ (علیه السلام) به‌ قدري‌ گريست‌ كه‌ صداي‌ ناله‌ او شنيده‌ مي‌شد. آنگاه‌ سرش‌ را بلند كرد و دعايي‌ را خواند كه‌ پيامبر (ص‌) به‌ او آموخته‌ بود اين‌ دعا چنين‌ است‌: أللهم‌ اني‌ أسألك‌ اخبات‌ المخبتين‌ و اخلاص‌ الموقنين‌ و مرافقة‌ الابرار و استحقاق‌ حقايق‌ الايمان‌ و الغنيمة‌ من‌ كل‌ بر و السلامة‌ من‌ كل‌ أثم‌ و وجوب‌ رحمتك‌ و عزايم‌ مغفرتك‌ و الفوز بالجنة‌ و النجاة‌ من‌ النار.(37)
همچنين‌ روايت‌ شده‌ كه‌ علي‌(علیه السلام) هنگامي‌ كه‌ قرآن‌ را ختم‌ مي‌نمود، اينگونه‌ دعا مي‌كرد: أللهم‌ اشرح‌ بالقرآن‌ صدري‌ و استعمل‌ بالقرآن‌ بصري‌ و أطلق‌ بالقرآن‌ لساني‌ و أعني‌ عليه‌ ما أبقيتني‌ فأنه‌ لا حول‌ و لا قوه‌ ألابك‌.(38)
آن‌ حضرت‌ (علیه السلام) در آداب‌ تلاوت‌ برخي‌ آيات‌ و سور نيز توصيه‌هايي‌ دارند كه‌ خواندني‌ است‌. به‌ عنوان‌ نمونه‌ مي‌فرمايد: چون‌ سوره‌ تين‌ را خوانديم‌، در پايان‌ بگوئيد: و نحن‌ علي‌ ذلك‌ من‌ الشاهدين‌. چون‌ به‌ آيه‌ «ان‌ الله‌ و ملائكته‌ يصلون‌ علي‌ النبي‌ يا ايها الذين‌ آمنوا صلوا عليه‌ و سلموا تسليماً.(39) رسيديد، حتي‌ اگر در نماز هم‌ بوديد، بر پيامبر(ص‌) صلوات‌ فرستيد. چون‌ آيه‌: قولوا آمنا بالله‌ و ما انزل‌ الينا و...»(40) را تلاوت‌ نموديم‌، بگوييد: آمنا بالله‌... تا آخر آيه‌.
يا در روايتي‌ ديگر مي‌خوانيم‌، امام‌(علیه السلام) پس‌ از قرائت‌ سبح‌ اسم‌ ربك‌ الاعلي‌ مي‌فرمايد: سبحان‌ الاعلي‌.(41)
از جمله‌ آداب‌ ديگري‌ كه‌ مورد تأكيد حضرت‌(علیه السلام) بوده‌، استماع‌ و انصات‌ هنگام‌ قرائت‌ قرآن‌ است‌. امام‌ علي‌ (علیه السلام) گوش‌ دادن‌ به‌ آيات‌ الهي‌ و سكوت‌ هنگام‌ شنيدن‌ قرآن‌ را حسنه‌ و انجام‌ آن‌ را موجب‌ ثواب‌ و پاداش‌ الهي‌ مي‌دانند و ميفرمايند:
«من‌ استمع‌ آية‌ من‌ القرآن‌ خيرله‌ من‌ ثبير ذهباً و الثبير اسم‌ جبل‌ عظيم‌ بااليمن‌»(42) كسي‌ كه‌ به‌ آيه‌اي‌ از قرآن‌ گوش‌ فرا دهد، بهتر است‌ از اينكه‌ كوهي‌ عظيم‌ از طلا براي‌ او باشد.
علي‌(علیه السلام) نه‌ تنها با گفتار خود، بلكه‌ با عمل‌ و رفتار به‌ موقع‌، به‌ مردم‌ درسهايي‌ ارزنده‌ مي‌دادند و عملاً به‌ تفسير معارف‌ قرآن‌ مي‌پرداختند.
چنانكه‌ ذيل‌ آيه‌ شريفه‌«و اذا قري‌ء القرآن‌ فاستمعواله‌ و انصتواله‌ لعلكم‌ ترحمون‌»(43) امام‌ صادق‌(علیه السلام) پس‌ از توصيه‌ به‌ سكوت‌ هنگام‌ شنيدن‌ آيات‌ قرآن‌ حتي‌ در نماز، به‌ اين‌ سنت‌ پسنديده‌ علوي‌ اشاره‌ مي‌كنند و مي‌فرمايند: ابن‌ الكوا روزي‌ پشت‌ سر امام‌(علیه السلام) مشغول‌ نماز بود. او آيه‌ «لئن‌ أشركت‌ ليحبطن‌ عملك‌ و لتكونن‌ من‌ الخاسرين‌» را تلاوت‌ نمود. علي‌(علیه السلام) در تأسي‌ به‌ آيه‌: و اذا قري‌ القرآن‌ فاستمعواله‌ انصتوا» سكوت‌ كردند و به‌ آيه‌ قرآن‌ گوش‌ فرا دادند.(44)
آداب‌ نگارش‌ قرآن‌ ابوعبيده‌ از آن‌ حضرت‌ (علیه السلام) نقل‌ كرده‌ است‌ كه‌ اكراه‌ داشت‌ قرآن‌ در مصحفهاي‌ كوچك‌ نوشته‌ شود. همچنين‌ ابوحكيم‌ عبدي‌ گفته‌ است‌: علي‌ (علیه السلام) بر من‌ گذشت‌ در حاليكه‌ مصحفي‌ مي‌نوشتم‌، فرمود: قلمت‌ را بزرگ‌ كن‌. آن‌ را اندكي‌ شكستم‌ تا درشت‌ نوشت‌، سپس‌ به‌ نوشتن‌ پرداختم‌. فرمود: بله‌ اين‌ چنين‌ آن‌ را منور كن‌، چنانكه‌ خدايش‌ آن‌ را نوراني‌ ساخته‌ است‌.(45)
فضايل‌ و خواص‌ آيات‌ و سور قرآن‌ درباره‌ فضايل‌ آيات‌ و سور قرآن‌، روايات‌ متعددي‌ از پيامبر اسلام‌(ص‌) و ائمه‌ اطهار(علیه السلام) نقل‌ شده‌ و در كتب‌ تفسير و روايات‌، ابوابي‌ به‌ اين‌ موضوع‌ اختصاص‌ داده‌ شده‌ است‌. البته‌ جعل‌ و وضع‌، در اين‌ بخش‌ از روايات‌ نفوذ كرده‌ و متأسفانه‌ احاديث‌ جعلي‌ فراوان‌ با انگيزه‌هاي‌ مختلف‌ در زمينه‌ فضايل‌ قرآن‌، در آثار و روايات‌ ما وارد شده‌ است‌. روايات‌ منقول‌ از امام‌ علي‌(علیه السلام) در اين‌ زمينه‌، نسبتاً معدود است‌ كه‌ نمونه‌هايي‌ از آثار وارد شده‌ آن‌ حضرت‌(علیه السلام) را نقل‌ مي‌كنيم‌:

اصبغ‌ بن‌ نباته‌ از علي‌(علیه السلام) نقل‌ مي‌كند كه‌ فرمود: سوگند به‌ كسي‌ كه‌ محمد (ص‌) را به‌ حق‌، مبعوث‌ نمود و اهل‌ بيت‌ او را گرامي‌ داشت‌، هيچ‌ چيز از حرز و دعاهايي‌ كه‌ براي‌ محافظت‌ از سوختن‌، غرق‌ شدن‌، دزدي‌، گريختن‌ چارپا از دست‌ صاحبش‌، گمشده‌ يا بنده‌ فراري‌ نيست‌، مگر اينكه‌ در قرآن‌ وجود دارد؛ هر كه‌ خواهد، از من‌ سؤال‌ كند تا به‌ او بگويم‌. در اينجا مردي‌ برخاست‌ و پرسيد يا اميرالمومنين‌ درباره‌ چاره‌ گمشده‌ در قرآن‌ چه‌ چيزي‌ وجود دارد. امام‌ (علیه السلام) فرمود: دو ركعت‌ نماز بگذار و سوره‌ يس‌ را در آن‌ بخوان‌ و بگو خدايا، اي‌ هدايت‌ كننده‌ به‌ سوي‌ گمشده‌، گمشده‌ مرا به‌ من‌ بازگردان‌. مرد چنين‌ كرد و گمشده‌اش‌ را بازيافت‌.(46)
امام‌ (علیه السلام) در فضيلت‌ قرائت‌ سوره‌ نساء مي‌فرمايد: من‌ قرأ سوره‌ النساء في‌ كل‌ جمعة‌ أمن‌ ضغطة‌ القبر، كسي‌ كه‌ هر جمعه‌ سوره‌ نساء را قرائت‌ كند، از تنگي‌ و فشار قبر ايمن‌ خواهد بود.(47)
در فضيلت‌ قرائت‌ سوره‌ توحيد، از آن‌ حضرت‌ (علیه السلام) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌: من‌ قرأ قل‌ هو الله‌ احد حين‌ يأخذ مضجعه‌ وكل‌ الله‌ به‌ خمسين‌ الف‌ ملك‌ يحرسونه‌ ليلته‌، هر آنكه‌ سوره‌ توحيد را هنگام‌ خواب‌ تلاوت‌ نمايد، خداوند پنجاه‌ هزار ملك‌ را مأمور نگهباني‌ و محافظت‌ از او در طول‌ شب‌ مي‌نمايد. همچنين‌ امام‌(علیه السلام) خواندن‌ سوره‌هاي‌ توحيد، قدر و آية‌ الكرسي‌ را قبل‌ از طلوع‌ خورشيد، موجب‌ ايمن‌ شدن‌ مال‌ آدمي‌ مي‌داند.(48)
علي‌(علیه السلام) درباره‌ آداب‌ خروج‌ از خانه‌ مي‌فرمايد: خواندن‌ آياتي‌ از سوره‌ آل‌عمران‌، انا انزلناه‌، حمد و آية‌ الكرسي‌ در هنگام‌ خروج‌ از خانه‌، برآورده‌ شدن‌ حوايج‌ دنيوي‌و اخروي‌ را به‌ دنبال‌ دارد.(49)
در رواياتي‌ ديگر مي‌خوانيم‌ كه‌ امام‌ (علیه السلام) قرائت‌ آية‌ الكرسي‌ را براي‌ رفع‌ درد چشم‌، قرائت‌ آيه‌ «ان‌ ولي‌ الله‌ الذي‌ نزل‌ الكتاب‌ و هو يتولي‌ الصالحين‌.»(50) را براي‌ امان‌ از آتش‌ سوزي‌ و غرق‌ شدن‌ و قرائت‌ آيه‌ «لقد جائكم‌ رسول‌ من‌ أنفسكم‌ عزيز عليه‌ ما عنتم‌...»(51) را به‌ منظور ايمن‌ شدن‌ از حيوانات‌ وحشي‌ نافع‌ مي‌دانند.(52)
اميرالمؤمنين‌ (علیه السلام) در سخنان‌ ديگر، درمان‌ برخي‌ دردها و بيماريها و ايمن‌ شدن‌ از آفات‌ و بلاهاي‌ دنيوي‌ را در تلاوت‌ آيات‌ قرآن‌ مي‌دانند.(53) و به‌ پيروان‌ خود مي‌آموزند كه‌ قرآن‌، درمان‌ دردها و شفاي‌ آلام‌ و بيماريهاست‌ و در گرفتاريها و مشكلات‌ زندگي‌، پناه‌ بردن‌ بدان‌ و تلاوت‌ و انس‌ با ايات‌ كريمه‌اش‌، نجات‌ بخش‌ آدمي‌ و موجب‌ آرامش‌ و سعادت‌ دنيوي‌ و اخروي‌ است‌.
پاسداري‌ از قرآن‌ علي‌ (علیه السلام) فرزند راستين‌ قرآن‌ و نگهبان‌ حقيقي‌ كتاب‌ خدا، يا تصويرهايي‌ بسيار زيبا و شگرف‌ از قرآن‌ كه‌ در اين‌ مجال‌ كوتاه‌ بدان‌ پرداختيم‌، گويا حجت‌ را بر آدمي‌ تمام‌ مي‌دارد و راه‌ هدايت‌ و نجات‌ انسان‌ را در تمسك‌ به‌ كتاب‌ خدا معرفي‌ مي‌كند.

از نگاه‌ علي‌ (علیه السلام)، قرآن‌ پيشوايي‌ سخنگو، كتابي‌ ناطق‌، حبل‌ متين‌، درمان‌ دردها، بهار دلها، نيكوترين‌ گفتار، نور مبين‌، طريق‌ نجات‌، بنايي‌ استوار، چراغي‌ روشن‌، پند گويي‌ راستگو، بوستان‌ عدالت‌، درياي‌ دانش‌، فرقاني‌ استوار، تبياني‌ پايدار، معدن‌ ايمان‌، چشمه‌ سار معرفت‌ و...است‌ كه‌ بندگان‌ خدا بايد به‌ دامان‌ اين‌ ملجأ عظيم‌ پناه‌ برند، آن‌ را پاس‌ دارند و حقوقش‌ را ادا كنند او مي‌فرمايد:
«فالله‌ فالله‌ أيها الناس‌ فيما استحفظكم‌ من‌ كتابه‌ و استودعكم‌ من‌ حقوقه‌. فان‌ الله‌ سبحانه‌ لم‌ يخلقكم‌ عبثاً و لم‌ يترككم‌ سدي‌ و لم‌ يدعكم‌ في‌ جهالة‌ و لا عمي‌، پس‌ اي‌ مردم‌! خدا را! خدا را! بپاييد و در آنچه‌ از كتاب‌ خود، شما را نگاهبان‌ كرده‌ و حقوقي‌ كه‌ نزد شما به‌ وديعت‌ سپرده‌ - وظيفه‌ امانت‌ را رعايت‌ نماييد - كه‌ خداي‌ سبحان‌، شما را بيهوده‌ نيافريده‌ و رها نگذاشته‌ و در ناداني‌ و كوريان‌ نداشته‌».(54)
اما دريغ‌ كه‌ حضرت‌(علیه السلام) روزگاري‌ را پس‌ از خود پيش‌ بيني‌ و توصيف‌ مي‌كند كه‌ مردم‌، اين‌ گنجينه‌ اسماني‌ و كتاب‌ بر حق‌ را پاس‌ نمي‌دارند و از آن‌ بهره‌ نمي‌جويند و حتي‌ به‌ تحريف‌ معاني‌ آن‌ مي‌پردازند، بنگريد:
«وزودا كه‌ پس‌ از من‌ بر شما روزگاري‌ ايد كه‌ چيزي‌ از حق‌ پنهانتر نباشد و از باطل‌ آشكارتر و از دروغ‌ بستن‌ بر خدا و رسول‌ او بيشتر و نزد مردم‌ آن‌ زمان‌، كالايي‌ زيانمندتر از قرآن‌ نيست‌ - شهرها، چيزي‌ از معروف‌ ناشناخته‌تر نباشد و شناخته‌تر از منكر. حاملان‌ كتاب‌ خدا آن‌ را واگذارند و حافظانش‌ آن‌ را به‌ فراموشي‌ بسپارند. پس‌ در آن‌ روزگار، قرآن‌ و قرآنيان‌ از جمع‌ مردمان‌ دورند و رانده‌ و مهجور. هر دو با هم‌ در يك‌ راه‌، روانند و ميان‌ مردم‌ پناهي‌ ندارند. پس‌ در اين‌ زمان‌، قرآن‌ و قرآنيان‌ ميان‌ مردمند و نه‌ ميان‌ آنان‌، با مردمند نه‌ با ايشان‌. چه‌، گمراهي‌ و رستگاري‌ سازوار نيايند هر چند با هم‌ در يكجا بپايند. پس‌ آن‌ مردم‌ در جايي‌ متفقند. از جمع‌ گريزان‌. گويي‌ آنان‌ پيشواي‌ قرآنند، نه‌ قرآن‌ پيشواي‌ آنان‌. پس‌ جز نامي‌ از قرآن‌، نزدشان‌ نماند و نشناسند جز خط‌ و نوشته‌ آن‌ و از اين‌ پيش‌ چه‌ كيفر كه‌ بر نيكوكاران‌ نراندند و سخن‌ راستشان‌ را دروغ‌ بر خدا خواندند و كار نيك‌ را پاداش‌ بد دادند.»(55)
امام‌ علي‌(علیه السلام) از روزگاري‌ شكوه‌ مي‌كند كه‌ در آن‌، قرآن‌ نزد مردم‌، كالايي‌ زيانمند است‌ و حاملان‌ و حافظان‌ كتاب‌ خدا، آن‌ را وا مي‌گذارند و به‌ فراموشي‌ مي‌سپارند. او در جاي‌ ديگر نيز از اين‌ گروه‌، نزد خداوند شكوه‌ مي‌برد و مي‌فرمايد:
الي‌ الله‌ أشكوه‌ معشر يعيشون‌ جهالا و بموتون‌ ضلالا ليس‌ فيهم‌ سلعه‌ أبور من‌ الكتاب‌ اذا تلي‌ حق‌ تلاوته‌. و لا سلعة‌ أنفق‌ بيعاً و لا أغلي‌ ثمناً من‌ الكتاب‌ اذا حرف‌ عن‌ مواضعه‌ و لا عندهم‌ أنكر من‌ المعروف‌ و لا أعرف‌ من‌ المنكر، گله‌ خدا را با خدا مي‌كنم‌ از مردمي‌ كه‌ عمر خود را به‌ ناداني‌ بسر مي‌برند و با گمراهي‌، رخت‌ از اين‌ جهان‌ بدر مي‌برند.كالايي‌...
كالايي‌ خوارتر از نزد آنان‌ از كتاب‌ خدا نيست‌، اگر آن‌ را چنانكه‌ بايست‌ خوانند و پر سودتر و گرانبهاتر از آن‌ نباشد، اگر آن‌ را از معني‌ خويش‌ برگردانند و نه‌ نزد آنان‌ چيزي‌ از معروف‌ است‌، ناشناخته‌تر و شناخته‌تر از منكر».(56)

و بدين‌ سان‌ امام‌ (علیه السلام) به‌ ما مي‌آموزد كه‌ راه‌ يافتن‌ حق‌ و قرار گرفتن‌ در صراط‌ مستقيم‌ و دوري‌ از كجي‌ و انحراف‌ به‌ تمسك‌ به‌ قرآن‌ و سنجش‌ قول‌ و فعل‌ آدمي‌ با كتاب‌ خداست‌. اگر كلام‌ و رفتار انسان‌ در تمام‌ جوانب‌ زندگي‌ از مفاهيم‌ و مقاصد قرآني‌ به‌ دور باشد، ارزشي‌ ندارد و اگر موافق‌ و همسر با كتاب‌ خدا باشد. ارزشي‌ والا پيدا مي‌كند و در مسير هدايت‌ و تقرب‌ الهي‌ مفيد مي‌افتد. از نگاه‌ علي‌ (علیه السلام) قرآن‌ برنامه‌ زندگي‌ است‌. كتابي‌ است‌ براي‌ خواندن‌ و انديشيدن‌، انديشيدن‌ و فهميدن‌؛ فهميدم‌ و عمل‌ كردن‌. آري‌ تأمل‌ در سخنان‌ آن‌ بزرگوار، اين‌ حقيقت‌ را پيش‌ روي‌ ما قرار مي‌دهد كه‌ راه‌ نيكبختي‌ و سعادت‌ آدمي‌، ارتباط‌ و انس‌ هميشگي‌ يا قرآن‌ و دريافتن‌ معارف‌ و دستورات‌ اين‌ كتاب‌ اسماني‌ است‌ و اين‌ امر، تنها محدود در مشكلات‌ و ججهات‌ امور زندگي‌ نيست‌، بلكه‌ بايد در سراسر زندگي‌ آدمي‌ مصداق‌ داشته‌ باشد و سيره‌ عملي‌ پيشواي‌ بزرگ‌ نيز چنين‌ بوده‌ است‌ كه‌ حضرت‌(علیه السلام) نه‌ تنها در برخورد با مشكلات‌ يا سؤلات‌ مهم‌ و بزرگ‌، بلكه‌ در تمامي‌ امور مربوط‌ به‌ دين‌ و دنيا به‌ قرآن‌ مراجعه‌ مي‌كردند و به‌ الفاظ‌ يا مفاهيم‌ قرآني‌، استشهاد مي‌نمودند.
پيشواي‌ متقيان‌، افزون‌ بر آميخته‌ نمودن‌ كلمات‌ و سخنان‌ خود به‌ الفاظ‌ و مفاهيم‌ قرآني‌، در شرايط‌ و موقعيتهاي‌ مختلف‌، براي‌ روشن‌ نمودن‌ يك‌ امر و اسكات‌ مخطب‌، به‌ آيات‌ قرآن‌ استناد، مي‌نمود، او همواره‌ با قرآن‌ بود و قرآن‌ نيز هميشه‌ با او بود و جدايي‌ ميان‌ آن‌ دو وجود نداشت‌. او در تمام‌ شوؤن‌ زندگي‌ از قرآن‌ كمك‌ مي‌گرفت‌ و كتاب‌ خودا را شاهد اعمال‌ و اقوال‌ خود مي‌دانست‌. امام‌ (علیه السلام) در اثبات‌ حق‌ و مصاحبه‌ با طرف‌ مقابل‌ در گفتگوها و مناظرات‌، در دعاها و عبارات‌، در بسار بيماري‌، در جنگها و غزوات‌، در سختيها و شرائد زندگي‌، در نامه‌ها و مكاتبات‌ خود و بطور كلي‌ در سيره‌ عملي‌ به‌ آيات‌ قرآن‌ استشهاد و اسناد مي‌كرد و از مفاهيم‌ و مضامين‌ قرآن‌ بهره‌ مي‌گرفت‌. تجلي‌ قرآن‌ در ابعاد مختلف‌ سيره‌ آن‌ حضرت‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد و براي‌ هر مورد، شواهد و مصاديق‌ روايي‌ متعددي‌ وجود دارد كه‌ پرداختن‌ به‌ آنها در اين‌ مجال‌ نمي‌گنجد.
حتي‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ اميرالمؤمنين‌ (علیه السلام) در بازار حركت‌ مي‌كرد، گمراهان‌ و ضعيفان‌ را راهنمايي‌ و ياري‌ مي‌نمود. نزد بقالان‌ و فروشندگان‌ مي‌رفت‌. قرآن‌ را بر آنان‌ مي‌گشود و آيات‌ قرآن‌ را تلاوت‌ مي‌فرمود.(57)

آن‌ حضرت‌ (علیه السلام) منتظر آن‌ نمي‌ماند كه‌ مسأله‌اي‌ دشوار يا مفصلي‌ بزرگ‌ روي‌ مي‌دهد و به‌ قرآن‌ كراجعه‌ كند، بلكه‌ اين‌ قرآن‌ ناطق‌ پيشوا و سرآمد مفسران‌ كتاب‌ الهي‌، در تمام‌ مسائلي‌ كه‌ پاسخ‌ آنها به‌ نوعي‌ در كتاب‌ خدا وجود داشت‌، از قرآن‌ مدر مي‌جست‌ و به‌ آيات‌ الهي‌ استهشاد مي‌نمود و اين‌ سودمندترين‌ درس‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ از سيره‌ علوي‌ فرا چنگ‌ آورد.
اميرمؤمنان‌ (علیه السلام) حتي‌ دلواپسين‌ زندگي‌، آنگاه‌ كه‌ قاتل‌ وي‌، ابن‌ ملجم‌ را نزد او حاضر كردند، مفاهيم‌ و مضامين‌ قرآني‌ را فراموش‌ نكرد و خطاب‌ به‌ اطرافيان‌ فرمود: امروز او نزد شما اسير است‌، با او به‌ تيكي‌ رفتار كنيد، طعام‌ و غذايش‌ دهيد،...نسبت‌ به‌ او عفو و گذشت‌ روا داريد. آنگاه‌ به‌ تلاوت‌ ايه‌ 22 نور فرمود: «وليعفوا و ليصفحوا ألاتحبون‌ ان‌ يغفرالله‌ لكم‌ والله‌ غفور رحيم‌». و بايد عفو كنند و گذشت‌ نمايند. مگر دوست‌ نداريد كه‌ خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده‌ مهربان‌ است‌.(58)
اميد آنكه‌ همه‌ ما از حافظان‌ و قاريان‌ هميشگي‌ قرآن‌ باشيم‌ و مفاهيم‌ و معارف‌ اين‌ كتاب‌ هدايت‌، در ابعاد زندگي‌ ما به‌ بهترين‌ شيوه‌ تجلي‌ يابد.
وسلام‌ الله‌ عليه‌ يوم‌ ولد في‌ الكعبه‌ و يوم‌ مات‌ شهيداً في‌ سبيل‌ الله‌ و يوم‌ يبعث‌ حياً للشفاعة‌».

 

پي‌ نوشت:
1- سيد جواد مصطفوي‌، رابطه‌ نهج‌ البلاغه‌ با قرآن‌، چاپ‌ اول‌، تهران‌، انتشارات‌ بنياد نهج‌ البلاغه‌، 1359، ص‌ 221.
2- نهج‌ البلاغه‌، ترجمه‌ دكتر سيد جعفر شهيدي‌، چاپ‌ دوم‌، تهران‌، انتشارات‌ و آموزش‌ انقلاب‌ اسلامي‌، 1370، خطبه‌ 18، ص‌ 20.
3- محمد تقي‌ جعفري‌، ترجمه‌ و تفسير نهج‌ البلاغه‌، چاپ‌ اول‌، تهران‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامي‌، 1365، ج‌ 4، ص‌ 264-271.
4- نهج‌ البلاغه‌، خطبه‌ 198، ص‌ 234
5- سيد ابوالقاسم‌ خوئي‌، بيان‌ در مسائل‌ كلي‌ قرآن‌، ترجمه‌ صادق‌ نجمي‌، هاشم‌ هريسي‌، قم‌، مجمع‌ ذخاير اسلامي‌، 1360، ص‌ 46-43
6- نهج‌ البلاغه‌، خطبه‌ 176، ص‌ 182
7- همان‌، خطبه‌ 183، ص‌ 194
8- ابن‌ ابي‌ الحديد، شرح‌ نهجالبلاغه‌، چاپ‌ اول‌، قم‌، منشورات‌ مكتبه‌ آيه‌ الله‌ العظمي‌ مرعشي‌ نجفي‌، 1404 هـ.ق‌، ج‌ 10، ص‌ 117
9- نهج‌ البلاغه‌، خطبه‌ 133، ص‌ 131
10- همان‌، خطبه‌ 158، ص‌ 159
11- ر.ك‌: شهيد سيد محمد باقر، سنتهاي‌ تاريخ‌ در قرآن‌، ترجمه‌ سيد جمال‌ موسوي‌ اصفهاني‌، انتشارات‌ اسلامي‌، قم‌ بيتا، ص‌ 94
12- نهج‌ البلاغه‌، خطبه‌ 176، ص‌ 184
13- همان‌، خطبه‌ 156، ص‌ 156
14- همان‌، خطبه‌ 110، ص‌ 107
15- همان‌، خطبه‌ 176، ص‌ 182
16- همان‌
17- همان‌، خطبه‌ 193
18- همان‌، خطبه‌ 121، ص‌ 119
19- محمد باقر مجلسي‌، بحارالنوار، چاپ‌ دوم‌، بيروت‌، مؤسسه‌ الوفاء، 1403هـ.ق‌، ج‌ 89، ص‌ 19 20- هندي‌، علاءالدين‌ علي‌ النتقي‌، كنز العمال‌ في‌ سنن‌ القوال‌ و الافعال‌، بيروت‌، مؤسسه‌ الرساله‌، 1409 هـ.ق‌، 1،529
21- نهج‌ البلاغه‌، خطبه‌ 110، ص‌ 107
22- همان‌، حكمت‌ 399، ص‌ 433
23- محمد باقر مجلسي‌، ج‌ 89، ص‌ 20
24- همان‌، ص‌ 211
25- همان‌ ص‌ 20
26- حاج‌ ميرزا حسين‌ نوري‌ طبرسي‌، مستدرك‌ الوسائل‌ و مستنبط‌ المسائل‌، چاپ‌ اول‌، مؤسسه‌ آل‌ البيت‌ لا حياء التراث‌، 1408هـ.ق‌، ج‌ 4، ص‌ 251
27- ابن‌ حسام‌ هندي‌، پيشين‌، ج‌ 1، ص‌ 513
28- محمد تقي‌ جعفري‌، پيشين‌، ج‌ 1، ص‌ 266.
29- نهج‌ البلاغه‌، نامه‌ 47، ص‌ 321
30- محمد باقر مجلسي‌، پيشين‌، ص‌ 216
31- همان‌، ص‌ 20
32- ابن‌ جزري‌، النشر في‌ الفزاءات‌ العشر، ج‌ 1، بيروت‌، دارالفكر، بيتا، ص‌ 209
33- ملامحسن‌ فيض‌ كاشاني‌، تفسير صافي‌، بيروت‌، منشورات‌ م‌ءسسه‌ العلمي‌ للمطبوعات‌ 1405 هـ.ق‌، ج‌ 1،ص‌ 71
34- محمد باقر مجلسي‌، پيشين‌، ص‌ 214
35- جلال‌ الدين‌ عبدد الرحمن‌ سيوطي‌، الاتقان‌ في‌ علوم‌ القرآن‌، ج‌ 1، ص‌ 329
36- محمد باقر مجلسي‌، ج‌ 90، ص‌ 345
37- همان‌، ج‌ 89، 206
38- همان‌، ص‌ 209
39- احزاب‌، 56
40- بقزه‌، 135
41- محمد باقر مجلسي‌، ج‌ 89، ص‌ 217
42- همان‌، ص‌ 20
43- اعراب‌، 204
44- همان‌، ص‌ 221
45- جلال‌ الدين‌ عبدالرحمن‌ سيوطي‌، ج‌ 2، ص‌ 1180
46- علي‌ بن‌ جمعة‌ العروس‌ حويزي‌، تفسير نور الثقلين‌، ج‌ 4، ص‌ 373
47- همان‌، ج‌ 1، ص‌ 429 و مجلسي‌، ج‌ 89، ص‌ 273
48- همان‌، ص‌ 262 و 351
49- همان‌، ص‌ 262
50- اعراف‌، 196
51- توبه‌، 128
52- عروسي‌ حويزي‌، ج‌ 2، ص‌ 110 و 287
53- ر.ك‌: همان‌، ج‌ 3، ص‌ 233 و 250 و 427
54- نهج‌ البلاغه‌، خطبه‌ 86، ص‌ 67
55- همان‌، خطبه‌ 147، ص‌ 143
56- همان‌، خطبه‌ 17، ص‌ 19
57- ر.ك‌: عروسي‌ مويزي‌، ج‌ 4، ص‌ 144
58- ر.ك‌: محمدري‌ شهري‌ و همكاران‌، موسوعة‌ الامام‌ علي‌ لبن‌ ابيطالب‌ في‌ الكتاب‌ والستة‌ و التاريخ‌، چاپ‌ اول‌، مؤسسه‌ دارالحديث‌، 1421 هـ.ق‌، ج‌ 7، ص‌ 249 و 250