فرهنگ گفتارى و شنيدارى در آينه وحى
چكيده
ارتباط با ديگران، اعم از بيانى و غير بيانى، از مبانى تمدّنساز زندگى اجتماعى انسان بهشمار مىآيد. در اين ميان، ارتباط شنيدارى و گفتارى قسمت عمده ارتباطات آدمى را تشکيل مىدهد و از سوى ديگر، بخش قابل توجهى از عمر انسان صرف شنيدن و گفتن مىشود و گاه کلمه يا جملهاى زندگى دنيوى يا اخروى او را دگرگون مىسازد.
و به گفته مولوى:
عالمى را يک سخن ويران کند روبهان مرده را شيران کند(1)
و به گفته عارف سالک، آية اللّه حسن زاده آملى: «از اهمّ مراقبات اين است که انسان، مواظب واردات و صادرات دهان (و گوش) خود باشد... انسانى که واردات گوشش ياوه و هرزه و گزاف است صادراتش هم آلوده است. حرفها و افسانههاى باطل، دهن و ذهن را کج و معوج مىکند»(2).
و در جاى ديگر مىگويد: «گوش، دهان جان است، غذاى جان را در ابتداى امر بايد از راه گوش که دهان اوست به او داده و پس از آنکه نيرو گرفت دهانهاى ديگر برايش باز مىشود»(3).
به کار گرفتن توصيهها و قوانين گفتارى و شنيدارى پيشرفته و دقيق و کارآمد قرآن کريم، به طور قطع ما را در اين نوع ارتباط، قدرتمند ساخته و آسيبها و موانع را برطرف خواهد ساخت.
در اين مقاله سعى نمودهايم بيشتر از ديدگاه قرآن به اين موضوع بپردازيم و از روايات و مطالب غير قرآنى در حد ضرورت استفاده کنيم و از آنجا که قرآن کريم ارتباط شنيدارى را بر ارتباط گفتارى مقدم شمرده است، ابتدا توصيههاى شنيدارى و سپس گفتارى را مورد بررسى قرار مىدهيم و مختصرى هم به آسيبشناسى گفتارى و شنيدارى خواهيم پرداخت.
بخش اول: ارتباط شنيدارى در آموزههاى قرآن کريم
شنيدن مؤثر و هدفدار، تأثير جاودانهاى بر زندگى دنيوى و اخروى انسان دارد، تا جايى که قرآن کريم از زبان جهنّميان مىفرمايد:
«وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىآ اَصْحَابِ السَّعيرِ»(4)؛ و مىگويند اگر ما گوش شنوا مىداشتيم يا تعقّل مىکرديم در ميان دوزخيان نبوديم.
قرآن کريم پيش از پرداختن به قوانين ظاهرى و رفتار شناسانه و شنوايى حسى در ارتباط شنيدارى، بر محتواى پيام و گوش دل سپردن و شنوايى باطنى و حقيقى تأکيد کرده و مردم را به شنود مؤثر (استماع) فرا خوانده است.
دانشمندان علوم ارتباطات، شنود مؤثر را يکى از مهارتهاى ارتباطى بسيار مهم و فوقالعاده دشوار دانسته و چنين تعريف کردهاند:
«فرايند کشف رمز و تعبير و تفسير پيامهاى کلامى را به طور فعّال شنود مؤثر گويند، که به توجه شناختى و پردازش اطلاعات نيازمند است، در حالى که صرف شنيدن نياز به توجه و پردازش ندارد»(5).
از آنجا که معمولاً آدمى از نظر روانشناختى در حالت تهاجمى بيش از حالت تدافعى ارضا مىشود، شنود مؤثر براى او دشوارتر از گفتار است. هر چند گفتن را به جان کندن و شنيدن را به جان پروردن تشبيه نمودهاند، بايد توجّه داشت که شنيدن براى بسيارى از مردم خستهکنندهتر از گفتن است(6). اين بدان خاطر است که توان انديشه آدمى و شنيدن بسيار سريعتر از گفتن است. گوينده ممکن است در هر دقيقه 125 تا 150 کلمه بگويد، در حالى که ذهن توانايى پردازش 600 تا 1000 کلمه در دقيقه را دارد و اين فرصت اضافى موجب پراکندگى ذهن و عدم تمرکز او مىشود، به صداهاى اطراف گوش فرا مىدهد و احساسات و موانع فراوان خارجى، مانع شنود اثربخش مىگردد(7). و از اينرو بيشتر آدمها گوش شنوا ندارند.
«اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ اَوْ يَعْقِلُونَ»(8)؛ آيا مىپندارى که بيشتر آنان مىشنوند يا فکر مىکنند؟
چگونه شنود اثربخش به دست آوريم؟
1) مسئولانه گوش فرا دهيم
در حالى که خداوند توانايى شنيدن و پردازش حدود 600 تا 1000 کلمه در دقيقه را به ذهن آدمى عطا فرموده است، مسلّما انسان در مقابل اعطاى اين توانايى، بازخواست خواهد شد، چنان که در اين زمينه مىفرمايد:
«اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُولـآئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْـءُولاً»(9)؛ گوش و چشم و دل، همه مسؤولاند.
2) سپاسگزار خداوند به خاطر شنوايى خود باشيم
«وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَارَ وَ الاَْفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(10)؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شاکر نعمتهاى او باشيد.
3) خداوند را مالک شنوايى بدانيم
«اَمَّنْ يَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَارَ»(11)؛ چه کسى [جز خداى بزرگ] مالک [و خالق] گوش و چشمهاست؟
4) تقواى الهى را رعايت کنيم
«وَ اتَّقُوا اللّهَ وَاسْمَعُوا»(12)؛ از خدا بپرهيزيد و گوش فرا دهيد.
5) تقوا، شنود مؤثر، اطاعت و انفاق
«فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ اَطيعُوا وَ اَنْفِقُوا»(13)؛ پس تا مىتوانيد تقواى الهى پيشه کنيد و گوش دهيد و اطاعت نماييد و انفاق کنيد.
6) خوب بشنويم تا بهترين را برگزينيم
«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»(14)؛ پس بندگان مرا بشارت بده؛ همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نيکوترين آنها پيروى مىکنند.
7) نظر و آراى ديگران را بشنويم
«وَ اَمْرُهُمْ شُورى بَينَهُم»(15)؛ و کارهايشان به صورت مشورت در ميان آنها انجام مىپذيرد.
8) هنگام شنيدن سکوت را رعايت کنيم
«وَ اِذا قُرِءَ الْقُرآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا...»(16)؛ هنگامى که قرآن خوانده مىشود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد.
چگونه مهارتهاى شنود اثربخش را تقويت کنيم؟
1) از شنيدن سخنان بيهوده دورى گزينيم
«وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»(17)؛ و آنها که از لغو و بيهودگى روىگردانند.
«وَ اِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنهُ»(18)؛ و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند از آن روى مىگردانند.
2) از شنيدن استهزاى آيات الهى گريزان باشيم
«اِذَا سَمِعْتُمْ ايَاتِ اللّهِ يُکْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَاُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فى حَديثٍ غَيْرِهِ اِنَّکُمْ اِذًا مِثْلُهُمْ»(19)؛ و هرگاه بشنويد افرادى آيات خدا را انکار و استهزا مىکنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند، و گر نه شما هم مثل آنها خواهيد بود.
3) از شنيدن شايعات بپرهيزيم
«وَ لَوْلاَآ اِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَکُونُ لَنَآ اَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذَا»(20)؛ چرا هنگامى که آن را (داستان افک) شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم که به اين سخن تکلّم کنيم».
4) در مورد اخبار فاسقان تحقيق کنيم
«اِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأ فَتَبَيَّنُوا»(21)؛ اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق کنيد.
5) به سخنان دروغگويان گوش ندهيم
«وَ مِنَ الَّذينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ»(22)؛ و از يهوديان کسانى هستند که سخنان دروغ را مىشنوند(23).
ويژگيهاى صاحبان گوش شنوا
1) هنگام شنيدن آيات الهى اشک مىريزند
«وَاِذَا سَمِعُوا مَآ اُنْزِلَ اِلَى الرَّسُولِ تَرَىآ اَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ»(24)؛ و هر زمان آياتى را که بر پيامبر [اسلام] نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مىبينى که به خاطر حقيقتى که دريافتهاند، از شوق اشک مىريزد.
2) به آيات هدايتگر الهى باور قلبى دارند
«وَ اِنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى امَنَّا بِه»(25)؛ و ما هنگامى که هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم.
«وَ اِنَّا سَمِعْنَا قُرْ انًا عَجَبًا * يَهْدىآ اِلَى الرُّشْدِ فَـامَنَّا بِهِ»(26)؛ ما قرآن عجيبى شنيدهايم که به راه راست هدايت مىکند، پس به آن ايمان آورديم.
3) بهترين سخنان را برمىگزينند
«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»(27)؛ پس بندگان مرا بشارت ده؛ همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نيکوترين آنها پيروى مىکنند.
4) پس از شنيدن (به کوتاهى خود پى مىبرند و) طلب آمرزش مىکنند
«قَالُوا سَمِعْنَا وَ اَطَعْنَا غُفْرانَکَ»(28)؛ گفتند ما شنيديم و اطاعت کرديم و از تو انتظار آمرزش داريم.
آنچه از آيات قرآن برشمرديم، ما را به اين حقيقت متذکر مىشود که ابزار معرفت و شناخت ظاهرى و باطنى در وجود آدمى، همواره بايد در جهت کمال انسان به کار گرفته شود؛ لذا در فرهنگ قرآنى، واژههايى مانند سمع، بصر و قلب، نقش مهمى در شخصيّت مثبت و منفى انسان دارند و خداوند کسانى را که از اين ابزار خوب بهرهبردارى مىکنند، مىستايد. در مقابل، افرادى را که در برابر اين نعمتها ناسپاس هستند و از آنها در جهت انسانى و معرفتى درست، استفاده نمىکنند، به شدّت مورد نکوهش قرار مىدهد و حتى آنها را تا مرحله حيوانيت و پستتر از آن تنزّل مىدهد. طبيعى است انسان مىتواند با همين گوش ظاهرى، دريچههاى گوش باطنى را باز گشايد و حقايق جهان هستى را با آن شنود کند تا در معرض هدايت و پيام الهى قرار گيرد.
ويژگيهاى شخص فاقد گوش شنوا
1) از شنيدن حق ناتوان است
«وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ»(29)؛ و بر گوش و قلبش مُهر زده.
2) بدترين جنبندگان بهشمار مىآيد
«اِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذينَ لاَ يَعْقِلُونَ»(30)؛ بدترين جنبندگان نزد خدا کَران و گُنگانىاند که نمىفهمند.
3) تأثير نمىپذيرد
«اَفَاَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کَانُوا لاَ يَعْقِلُونَ»(31)؛ آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش کران برسانى، هر چند نفهمند؟
4) بازگشتناپذير است
«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ»(32)؛ آنها (منافقان) کران، گُنگها و کوراناند؛ لذا [از راه خطا [باز نمىگردند.
6) نابخرد و نادان است
«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ»(33)؛ [اين کافران در واقع] کر و لال و نابينا هستند؛ از اين رو چيزى نمىفهمند.
7) ناشنوا و عصيانگر است
«وَلاَ تَکُونُواکَالَّذينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ»(34)؛ و همانند کسانى نباشيد که مىگفتند: شنيديم، ولى در حقيقت نمىشنيدند.
بخش دوم: جايگاه گفتار
نيروى تفکّر و تکلّم، دو فيض بزرگ خداوند تبارک و تعالى به آدمى است، چنان که پس از آفرينشِ انسان از نعمت بيان سخن گفته است:
«الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْ انَ * خَلَقَ الاِْنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»(35).
اين دو ويژگى انسان را از حد حيوانى تا جانشينى خدا بالا برده است. امير مؤمنان عليهالسلام در اين زمينه چنين مىفرمايد:
«ما الانسان لو لا اللسان الاّ صورة ممثّلة او بهيمة مهملة»(36)؛ اگر زبان نباشد انسان چيزى جز يک نقش مجسّم يا حيوان رها شده نيست.
در روايات ديگر از گفتار به عنوان ميزان، ترازوى انسان، پارهاى از وجود انسان، مؤثرترين چيز براى جلب دلها(37)، ميزان عقل، ترجمان دل و بيانگر شخصيت(38) تعبير شده است.
گفتار کمنظيرترين و متداولترين عملکرد انسان است. با اين وصف، از آنجايى که به کارگيرى آن بسيار معمولى، طبيعى و آسان است کمتر قدرت و توان خارقالعاده آن را در مىيابيم.
گفتار گرانقدرترين ابزارى است که در اختيار انسان است، امّا از بيشتر کاربردهاى آن غافل مىباشد. بر اساس محاسبهاى، حدود 42 درصد زمان در مراودههاى ارتباطى عادى توسط افراد معمولى از طريق گوش کردن و 32 درصد در صحبت کردن صرف مىشود، اين در حالى است که خواندن 15 درصد و نوشتن 11 درصد زمان را به خود اختصاص مىدهد(39). بنابراين بيشترين تأثير متقابل ميان مردم به گفتار و شنيدار بستگى دارد و کمترين آن به نوشتار. افزون بر آن، گسترش وسايل ارتباطى همچون تلفن همراه، راديو و تلويزيون، ماهواره و ديگر وسايل ارتباطى ـ که بيشتر جنبههاى گفتارى و شنيدارى دارند ـ اين تأثير را افزايش مىدهند.
سخن گفتن به عنوان اقناع و ترغيب، وسيله ارتباط با ديگران(40)، دفاع از حقوق خويش، شرکت در جلسات و انجمنهاى مهم و مؤثر و ابراز محبّت و مودّت نسبت به ديگران، داراى نتايج سودمند زيبا و شفابخش (Therpeatic)بوده(41)، در زندگى انسان نقش منحصر به فردى را ايفا مىنمايد.
گفتار از زمان طفوليت شروع مىشود و به عنوان يک عملکرد اصلى از کل رفتار دو طرفه انسانهاست که مهارت استفاده از زبان، توليد خبر، انتقال و دريافت (Reception)، تنظيم اطلاعات و پاسخ به عقايد مردم، براى يک ارتباط گفتارى لازم است(42).
امروزه يکى از موضوعات مهمى که گاه در رشته مديريت رفتار سازمانى و گاه به صورت مستقل مورد توجّه قرار گرفته است و در دانشگاههاى برخى از کشورها به عنوان يک رشته تحصيلى تخصّصى تدريس مىشود، ارتباط گفتارى است.
آيا تاکنون با خود انديشيدهايم روزانه چه زمانى را به سخن گفتن و ارتباط گفتارى با ديگران سپرى مىکنيم؟ آيا تاکنون براى بهينهسازى اين ارتباط گفتارى، آموزشى ديدهايم؟ اگر پاسخ منفى است، چه بهتر که اين آموزش را از کلام ربّ العالمين فرا گيريم و لطايف آن را بررسى کنيم.
ويژگيهاى ارتباط گفتارى اثربخش
1) مسئولانه سخن گفتن
«مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»(43)؛ انسان هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اينکه همان دم فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموريت [و ضبط آن] است.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود:
«اِن مقعد ملکيکَ على ثنيتک، لسانُک قلمهما، و ريقک مدادهما و انت تجرى فيما لا يعنيک و لا تستحيى من اللّه و لا منهما»(44).
جاى نشستن دو فرشته تو در دندانهاى پيشين توست و زبان تو قلم آنها و آب دهانت جوهر قلم آنها و تو بىملاحظه آنچه را به کار تو نيايد مىگويى و از خدا و آن فرشتگان شرم نمىکنى.
و در سوره مريم چنين مىفرمايد: «يَومَ تَشْهَدُ عَلَيهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ»(45)؛ در آن روز زبانها و... عليه آنها گواهى مىدهند.
2) تناسب با زبان مخاطب
«وَ مَآ اَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ»(46)؛ ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنها آشکار سازد.
3) رسايى و شيوايى
موسى از خداوند درخواست کرد که برادرش هارون را همراه او بفرستد؛ زيرا هارون در سخن گفتن فصيحتر بود.
«هُوَ اَفْصَحُ مِنّى لِسَانًا»(47)؛ برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است.
4) بيان آسان
بىترديد يکى از علل پيشرفت دين مبين اسلام بيان ساده و روان آيات با کلام فصيح نبى اکرم صلىاللهعليهوآله است، چنان که مىفرمايد: «فَاِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»(48)؛ ما فقط آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، تا پرهيزکاران را به وسيله آن بشارت دهى و دشمنان سرسخت را با آن انذار کنى.
امير مؤمنان فرمود:
«احسن الکلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص و العام»(49)؛ زيباترين سخن، کلامى است که داراى نظم و زيبايى بوده، عموم مردم آن را بفهمند.
5) مهربانى در سخن
«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ»(50)؛ گويى مىخواهى خود را هلاک کنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله با تمام وجود مردم را به اسلام دعوت مىکرد و جدّىترين حالات آن حضرت سخنرانى ايشان بود.
6) گفتار ثابت و استوار و بدون ضد و نقيض
«يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ امَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»(51)؛ خداوند کسانى را که ايمان آوردهاند به گفتار ثابت استوار مىسازد.
در مورد سخن ثابت گفته شده است: سخنى که به حجت قاطع محکم و نزد گوينده ثابت شده و در دلش متمکّن گشته باشد. در فتنهها و فراز و نشيبها در دنيا و آخرت و رسيدن به بهشت دچار سستى و انحراف نمىشود(52) و به طور خلاصه، از ضد و نقيض و تلوّن و انحراف در امان است.
شيوههاى ارتباط گفتارى با مخاطبان مختلف
الف ـ ارتباط گفتارى با عموم مردم
«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»(53).
واژه «حسنا» به صورت مطلق آمده است(54) و ظاهرا شامل گفتار، رفتار، حالت صورت و چشمها و ظاهر و باطن کلام مىشود.
امام باقر عليهالسلام در اين باره فرمود: بگوييد به مردم بهترين چيزى را که دوست داريد به شما گفته شود(55).
اين آيه امر به معروف و نهى از منکر را نيز دربر مىگيرد و شامل سخن گفتن با همه مردم، چه مؤمن و چه کافر نيز مىشود(56).
در اين زمينه مىتوان به آيات زير استناد کرد:
«قُلْ لِعِبَادى يَقُولُوا الَّتى هِىَ اَحْسَنُ...»(57)؛ به بندگانم بگو سخنى بگويند که بهترين باشد، چرا که شيطان [به وسيله سخنان ناموزون] ميان آنها فتنه و فساد مىکند.
«وَلاَ تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ»(58)؛ و آنهايى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهيد.
«ادْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ(59)»؛ با حکمت و اندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما.
ب ـ ارتباط گفتارى با والدين
«فَلاَ تَقُلْ لَهُمَآ اُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً کَريمًا»(60)؛ کمترين اهانتى به آنها (پدر و مادرت) روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو.
اين آيه شريفه شيوه سخن گفتن را با پدر و مادر به ويژه در هنگام سالمندى بيان مىدارد. مفسّران در تفسير «قَولاً کَريما» مطالب گوناگونى بيان داشتهاند؛ از جمله:
1) با لطف و مهربانى و نرمى، از روى ادب و حرمت و سنجيده و بزرگوارانه با آنان سخن بگوييد.
2) با آنان کج خلقى و درشتخويى نکنيد.
3) سخن لغو و زشت و رکيک به کار نبريد.
4) پدر و مادر را به نام صدا نکنيد، بلکه با احترام با عبارت يا ابتاه (پدرم)، يا امّاه (مادرم) آنها را مورد خطاب قرار دهيد(61).
5) از تندى و پرخاش و حتّى زدن آنها، کريمانه درگذريد و با کلام «غفر اللّه لکما» براى آنان مغفرت طلب کنيد(62).
6) با تواضع و فروتنى سخن بگوييد، همچون بردهاى در مقابل مولا(63).
7) سخنى که موجب دلگيرى آنها شود بر زبان جارى نکنيد(64).
شايان يادآورى است عبارت «قَولاً کَريما»تنها درباره والدين بيان شده و در جاى ديگر از قرآن کريم چنين عبارتى نيامده است.
ج ـ ارتباط گفتارى با مستمندان
«وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَآءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُورًا»(65)؛ هرگاه از آنان (مستمندان) روى برتابى و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى [تا گشايشى در کارت پديد آيد و به آنها کمک کنى] با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو!
از آنجا که گاهى مسکينى به انسان رو مىآورد و امکاناتى براى پاسخگويى به نياز او در اختيار نيست، آيه ياد شده طرز برخورد صحيح با نيازمندان را بيان مىکند و مىگويد:
اگر از نيازمندان به خاطر نداشتن امکانات و انتظار رحمت خداکه به اميد آن هستى روى برگردانى، نبايد اين روىگردانى توأم با تحقير و خشونت و بىاحترامى باشد، بلکه بايد با گفتارى نرم و سنجيده و توأم با محبت بوده و حتّى اگر مىتوانى وعده آينده را به آنها بدهى و مأيوسشان نسازى.
ميسور از ماده يسر، به معناى راحت و آسان است و در اينجا مفهوم وسيعى دارد که هرگونه سخن نيک و برخورد همراه با احترام و محبّت را شامل مىشود.
پس از نزول اين آيه، رسول خدا صلىاللهعليهوآله هنگامى که چيزى براى بخشش به سائل نداشت به او مىفرمود:
«رزقنا اللّه و ايّاکم من فضله»(66)؛ خداوند ما و شما را از فضلش روزى فرمايد.
و در آيه ديگرى آمده است:
«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ اَذىً»(67)؛ گفتار پسنديده [در برابر نيازمندان] و عفو [و گذشت از خشونتهاى آنها] از بخششى که آزارى در پى آن باشد بهتر است.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله در اين زمينه مىفرمايد: «الکلمة الطّيّبة صدقة»(68)؛ سخن پاکيزه، خود صدقه است.
و باز مىفرمايد: «اِن لم تسعوا الناس باموالکم فسعوهم باخلاقکم»؛ «اگر شما به قدرى وسعت مالى نداريد که مردم را بهرهمند نماييد، آنان را با اخلاق خوش و خوش گفتارى بهرهمند و خوشحال سازيد»(69).
د ـ ارتباط گفتارى با منافقان
«فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فىآ اَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغًا»(70)؛ از [مجازات] آنها صرف نظر کن! و آنها را با بيانى رسا اندرز ده و نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما.
مفسّران اين آيه را درباره شيوه سخن گفتن با منافقان دانستهاند و قول بليغ را سخنى مؤثر و داراى بلاغت تفسير کرده و گفتهاند اين آيه دليل بر اهميّت بلاغت و تشويق بندگان به رعايت آن است(71).
علامه طباطبايى در تفسير آيه مىنويسد:
«به ايشان سخنى بگو که دلهايشان آن را درک کند و بفهمد چه مىگويى و خلاصه با زبان دل آنان حرف بزن، تا متوجّه شوند که اين رفتارشان چه مفاسدى دارد»(72).
و شايد منظور اين باشد که شفّاف و صريح با آنها سخن بگو و از به کار بردن الفاظ مشترک که از آن سوء استفاده کنند بپرهيز.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام تا آنجا که ممکن بود مدارا مىکرد؛ زيرا مأمور به ظاهر بود و جز در موارد استثنايى آنها را مجازات نمىکرد(73).
ه ـ ارتباط گفتارى با مخاطبان سرسخت
يکى از سختترين ارتباطات گفتارى زمانى است که انسان با مخالفان فکرى و اعتقادى خود روبهرو شده و قصد تأثيرگذارى و اطلاع رسانى داشته باشد. در چنين ارتباطى انتخاب کلمات، شيوه و قدرت بيان، برخورد اوّليه، حرکات و رفتار و عزم و اراده گوينده، بسيار مهم و نقشآفرين است.
قرآن کريم فرعون را به عنوان مصداق طغيانگرى و لجاجت و سرسختى در مقابل حق معرفى مىکند.
خداوند براى برخورد اوّليه با او ابتدا هارون را که فصيحتر از موسى بود، به همراه موسى مىفرستد و سفارش مىکند که از ارتباط گفتارى ملايم استفاده کنند:
«اذْهَبَآ اِلى فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغى * فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ اَوْ يَخْشى»(74)؛ به سوى فرعون برويد که طغيان کرده است، امّا به نرمى با او سخن بگوييد؛ شايد متذکّر شود يا از خدا بترسد.
مفسّران در مورد «قول ليّن» چنين گفتهاند:
در موقع دعوت با او مدارا کرده، از درشتى بپرهيزيد(75).
با کنيه او را صدا بزنيد (امام کاظم عليهالسلام )(76).
به او وعدههاى زياد بدهيد(77).
به او بگوييد آيا مىخواهى پاکيزه شوى و من تو را به سوى پروردگارت هدايت مىکنم تا از او بترسى و گناه نکنى؟(78)
از روى اميد و انتظار او را دعوت کنيد، نه از روى يأس(79).
در برخى از تفاسير آمده است پس از اين برخورد نرم، فرعون تحت تأثير قرار گرفت، ولى پس از مشورت با هامان، از ايمان آوردن منصرف گرديد(80).
پل ژاگو يکى از نويسندگان غربى در مورد نرمش در سخن مىنويسد:
«اگر بخواهيد در گام نخست ديدگاه خود را تحميل کنيد، به احتمال نود درصد با واکنشهاى غير ارادى مغز از جمله امتناع، عقبنشينى يا رفتارى ناشى از عزّت نفس مواجه مىشويد. در جايى که نرمى متقاعدکننده و نفوذى پيشرونده، بىترديد کارآيى سودمندى دارد، لحن تند و رُک فقط به تحريک حالت دفاعى و لجبازى شخص مىانجامد»(81).
و ـ ارتباط گفتارى با غير مسلمانان و مخالفان
«ادْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ»(82)؛ با حکمت و اندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى که نيکوتر است، استدلال و مناظره کن.
امام صادق عليهالسلام در تفسير آيه فرموده است: «يعنى بالقرآن»؛ به وسيله قرآن آنها را دعوت کن(83).
ز ـ ارتباط گفتارى با نامحرم
سفارش قرآن در مواجهه با نامحرمان، رعايت قول معروف و ارتباط پسنديده است، چنان که مىفرمايد:
«لاَ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا اِلاَّآ اَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفًا»(84)؛ پنهانى با آنها قرار زناشويى نگذاريد مگر اينکه به طور پسنديدهاى [آشکار و براى خواستگارى و ازدواج با آنها به صورت کنايه] صحبت کنيد.
و درباره زنان مىگويد:
«فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا»(85)؛ پس به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد که بيماردلان در شما طمع کنند و سخن شايسته بگوييد.
عبارت «قَولاً مَعرُوفا» در قرآن کريم چهار مرتبه به کار رفته است(86) که نوع صحبت کردن با زنان(87)، کودکان، سفيهان(88)، يتيمان و مسکينان(89) و مردان نامحرم(90) را بيان کرده است.
آسيبشناسى گفتار
سخن گاهى از حمله و يورش کارگرتر، از شمشير برندهتر، از تير نافذتر، از همه چيز زيباتر و گاه زشتتر، از هر چيز خوبتر و گاه بدتر، از بهترين اعمال و گاه از بدترين اعمال، کليد هر خوبى و بدى(91) و منشأ بيشترين خطاها و گناهان بهشمار مىآيد و زبان در بيان معصومين عليهمالسلام گاه به درندهاى بدخو و گاه به کلب عقور و سگ گيرنده و تيرى که به خطا مىرود تشبيه شده است(92).
يکى از نويسندگان غربى در اين باره مىنويسد:
«همچنان که گاهى بعضى سخنان و کلمات به نحو معجزهآسايى ما را دگرگون مىسازند و به حرکت درمىآورند، همچنان نيز بعضى سخنان، انسان را منحرف مىسازند. همان طور که بيان صحيح و روشن مىتواند افراد را متحوّل کرده در مسير درست بيندازد، به همان ترتيب، لغزش کلام و بيان ناقص ممکن است موجب گمراهى افراد گردد».
جورج ارول نويسنده کتاب 1984 مىگويد:
«همانسان که انديشه زبان را فاسد مىکند، زبان نيز انديشه را فاسد مىسازد»(93).
در اينجا برخى از آسيبهاى ارتباط گفتارى را که در آيات قرآن به آنها اشاره شده، فهرستوار مىآوريم:
1) از روى پندار و گمان سخن گفتن
«وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْـءًا»(94)؛ آنها به اين سخن يقين ندارند، تنها از ظن و گمان بىپايه پيروى مىنمايند. با اينکه گمان هرگز انسان را بىنياز از حق نمىگرداند.
2) نادانسته سخن گفتن
«وَ تَقُولُونَ بِاَفْوَاهِکُمْ مَا لَيْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ»(95)؛ و با زبان خود سخنى مىگوييد که به آن يقين نداريد.
معصوم عليهمالسلام مىفرمايد: «لو سکت الجاهل ما اختلف الناس»(96)؛ اگر نادان سکوت کند مردم اختلاف نخواهند کرد.
3) مراء (جدالگرى)
«فَلاَ تُمَارِ فيهِمْ اِلاَّ مِرَآءً ظَاهِرًا»(97)؛ پس درباره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مکن.
4) نجوا (سخن در گوشى)
ارتباط گفتارى به صورت نجوا يکى از ارتباطات مهم و حساس است؛ از اين رو در صورتى که بجا و مناسب باشد بسيار مفيد خواهد بود و اگر مناسب نباشد از عمل شيطان بهشمار مىآيد(98).
خداوند در اين زمينه مىفرمايد:
«لاَ خَيْرَ فى کَثيرٍ مِنْ نَجْويهُمْ اِلاَّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ»(99)؛ در بسيارى از سخنان درگوشى [و جلسات محرمانه] آنها خير و سودى نيست مگر کسى که [به اين وسيله] به کمک به ديگران يا کار نيک و اصلاح در ميان مردم امر کند.
5) گفتار بىعمل
«کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ»(100)؛ نزد خدا بسيار موجب خشم است که سخنى بگوييد که خود عمل نمىکنيد.
6) سخنان شيطانى و فرعونى
شيطان خطاب به خداوند گفت: «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ». فرعون با مردم خود مىگفت: «اَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلى». از خود گفتن و خودستايى، از انواع سخنان شيطانى و فرعونى است که بايد گوينده در هر حال از آن بپرهيزد.
7) انواع سخن باطل
«وَ اجْتَنِبُوا قَولَ الزّورَ»(101)؛ و از سخن باطل بپرهيزيد.
سخنانى از قبيل سخنان فريبنده و بىاساس(102)، لغو(103)، زشت و باطل(104)، تند و خشن(105)، استهزا(106)، عيبجويى(107)، لقب زشت و ناپسند(108)، گمانهزنى(109)، غيبت(110) و موارد ديگر، از جمله آسيبهاى ارتباط گفتارى بهشمار مىروند.
عوامل مؤثر در نطق گويندگان
پس از بررسى برخى از آموزههاى قرآنى پيرامون شيوههاى ارتباط گفتارى و آسيبشناسى گفتار، در اين قسمت برخى از عوامل بسيار مهم را که در افزايش ميزان اثربخشى سخن در مخاطبان نقش دارند، ياد مىکنيم:
1) محتواى سخن (Contqinning)
بىترديد يکى از عوامل مؤثر در نفوذ کلام در مخاطبان، برخوردارى سخن از محتوايى ارزشمند و متقن است. سخن بنا به فرمايش قرآن کريم بايد سديد (محکم و استوار)، ثقيل (گرانبها) و طيب (پاکيزه) باشد.
«يَآءَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديدًا»(111)؛ اى کسانى که ايمان آوردهايد تقواى الهى پيشه کنيد و سخن حق بگوييد. (سديد يعنى قابل اعتماد، صحيح و مستقيم)(112). هنگامى که سخن «سديد» باشد تأثيرى فوقالعاده خواهد داشت.
از طرفى سخنان وحيانى به عنوان «قول ثقيل» مطرح شده است:
«اِنَّا سَنُلْقى عَلَيْکَ قَوْلاً ثَقيلاً»(113)؛ ما به زودى سخنى سنگين و گرانبها به تو القا خواهيم کرد.
«قول ثقيل» در تفاسير به معانى زير آمده است:
الف ـ سخن وحيانى و الهى و موضوعات قرآنى؛
ب ـ سخن داراى پيامدهاى سنگين براى مخالفان؛
ج ـ دستورات سنگين و مربوط به جهاد با نفس و تکامل انسان؛
د ـ سخن مبارک و گرانبها، عظيمالشأن و ارزنده، مستدل و بسيار پر بار و جامع؛
ه ـ سخن ماندگار در طول روزگار(114)؛
و ـ سخن پاکيزه (و هدوا الى طيب من القول). مراد سخنى است که در آن خباثت نباشد و کلام خبيث به معناى کلامى است که يکى از اقسام باطل در آن باشد(115).
2) شخصيت (Personality)
گوينده هر قدر محبوبتر و مقبولتر باشد، نفوذ کلامش بيشتر خواهد بود.
3) موضوع (Subject)
هر چه نياز مردم به يک موضوع بيشتر باشد ميل آنان به استماع بيشتر است. در روايات از اين موضوع به علم نافع تعبير شده است.
4) هنرمندى ناطق (Eloquence)
کار بست فنون و آداب سخن هر قدر بيشتر و دقيقتر باشد سخن جذابتر و مؤثرتر خواهد بود.
افزون بر آنچه ياد شد، عوامل زير نيز درخور ذکر هستند:
ـ محفوظات بسيار، تسلّط کافى، داشتن مطالعات متنوع، رعايت اصول و قواعد
قرآن کريم به شنيدن و گفتن بسيار اهميت داده، تا جايى که واژه قول و مشتقّات آن را حدود 1674 بار بيان نموده است. اهميت ارتباط شنيدارى و گفتارى زمانى روشنتر مىشود که ما مقدار کلماتى را که در يک روز شنيده و يا مىگوييم محاسبه نموده و نوع آن را مشخص کنيم
سخنورى به صورت ملکه، تمرکز حواس و برخوردارى از ظاهر مناسب، ساده و بىپيرايه.
ـ مردمشناسى، روانشناسى، نکته سنجى، ايجاد نشاط و بهرهگيرى از انتقادات.
ـ پرهيز از سخن گفتن از خود، يا براى جلوهنمايى و قصد سخنورى، بلکه براى انجام وظيفه سخن گفتن.
ـ رعايت وقت، گزيدهگويى، توجّه به همگان، تونايى بر تهييج و استدلال شورانگيز.
ـ استفاده از داستان و مثال متنوع و دلنشين و ترغيب به موضوعات فطرى و دلپسند.
ـ شهامت و خونسردى و پرهيز از عصبانيت(116).
نتيجهگيرى
قرآن کريم به شنيدن و گفتن بسيار اهميت داده، تا جايى که واژه قول و مشتقّات آن را حدود 1674 بار بيان نموده است. اهميت ارتباط شنيدارى و گفتارى زمانى روشنتر مىشود که ما مقدار کلماتى را که در يک روز شنيده و يامىگوييم محاسبه نموده و نوع آن را مشخص کنيم. به عنوان مثال اگر ما روزانه يک جزء از قرآن کريم را بخوانيم نزديک به 3 هزار کلمه وحيانى و با ارزش را بر زبان جارى کردهايم و اگر بتوانيم تعداد کلماتى که با اطرافيان مىگوييم يا از آنها مىشنويم محاسبه کنيم، رقم بسيار زيادى خواهد شد.
و چنانچه «قول سديد»، سخن استوار و تقواى الهى را رعايت نکنيم و به اصول و قواعد آسيبشناسى گفتار و شنيدار بىتوجهى کنيم، هزاران کلمه لغو، باطل و بدون علم را بر زبان جارى کرده يا شنيدهايم و با توجّه به آيه «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْـءُولاً»(117) و يا آيه «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»(118) پى خواهيم برد که بايد تمامى اوامر و نواهى قرآن را در امر ارتباط شنيدارى و گفتارى همواره نصب العين خود قرار دهيم و براى اجراى آن از خداوند استمداد جوييم.
نویسنده: محمّدجواد قاسمى
پينوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ مولوى، مثنوى معنوى، انتشارات طلوع، 1369ش، دفتر اول، ص 83 .
2 ـ هفتهنامه پرتو، سال پنجم، ش 228، ص 8 .
3 ـ حسن زاده آملى، انسان و قرآن، چاپ دوم: تهران، انتشارات الزهراء، 1369ش، ص 49.
4 ـ ملک / 10.
5 ـ على رضائيان، مديريت رفتار سازمانى، چاپ سوم: انتشارات دانشکده مديريت دانشگاه تهران، 1374ش، ص 24، به نقل از Alpna yelsey .
6 ـ همان.
7 ـ همان، ص 244.
8 ـ فرقان / 44.
9 ـ اسراء / 36.
10 ـ نحل / 78.
11 ـ يونس / 31.
12 ـ مائده / 108.
13 ـ تغابن / 16.
14 ـ زمر / 18-17.
15 ـ شورى / 38.
16 ـ اعراف / 204.
17 ـ مؤمنون / 3.
18 ـ قصص / 55.
19 ـ نساء / 140.
20 ـ نور / 16.
21 ـ حجرات / 6.
22 ـ مائده / 41.
23 ـ محمّد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363ش، ج 5، ص 552. اين آيه به گونهاى ديگر هم ترجمه شده است: آنها سخنان تو (پيامبر صلىاللهعليهوآله ) را مىشنوند که بر تو دروغ ببندند يا براى ديگران جاسوسى کنند.
24 ـ مائده / 83.
25 ـ جن / 13.
26 ـ جن / 2-1.
27 ـ زمر / 18-17.
28 ـ بقره / 285.
29 ـ جاثيه / 23.
30 ـ انفال / 22.
31 ـ يونس / 42.
32 ـ بقره / 18.
33 ـ بقره / 171.
34 ـ انفال / 21.
35 ـ الرحمن 4-1.
36 ـ محمّد محمدى رى شهرى، ميزان الحکمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث، ج 11، ص 5308.
37 ـ همان.
38 ـ همان، ص 5039.
39 ـ جان دبليو کولتنر، ارتباط گفتارى ميان مردم، ترجمه دکتر سيد اکبر مير حسينى ـ دکتر قاسم کبيرى، انتشارات امير کبير، 1369ش، ص 15.
40 ـ محمّد على فروغى، آيين سخنورى، چاپ دوم: تهران، انتشارات زوّار، ص 11-1.
41 ـ کولتنر، ارتباط گفتارى ميان مردم، ص 15.
42 ـ همان، ص 17.
43 ـ قآ / 18.
44 ـ ملا فتح اللّه کاشانى، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، چاپ دوم: تهران، کتابفروشى اسلاميه، 1344ش، ج 9، ص 11.
45 ـ نور / 24.
46 ـ ابراهيم / 4.
47 ـ قصص / 34.
48 ـ مريم / 97.
49 ـ عبدالواحد آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمّد على انصارى، قم، دارالکتاب، ج 1، ص 207.
50 ـ کهف / 6.
51 ـ ابراهيم / 27.
52 ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان لعلوم القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1379، ج 3، ص 314.
53 ـ بقره / 83.
54 ـ محمّد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363ش، ج 1، ص 331.
55 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 239.
56 ـ همان.
57 ـ اسراء / 53.
58 ـ انعام / 108.
59 ـ نحل / 125.
60 ـ اسراء / 23.
61 ـ کاشانى، منهج الصادقين، ج 5، ص 273.
62 ـ محمّد جواد نجفى، تفسير آسان، ج 10، ص 20.
63 ـ منهج الصادقين؛ مجمع البيان و تفسير عاملى، ذيل آيه ياد شده.
64 ـ تفسير عاملى، ج 5، ص 420.
65 ـ اسراء / 28.
66 ـ ناصر مکارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 89.
67 ـ بقره / 263.
68 ـ کاشانى، منهج الصادقين، ج 5، ص 277.
69 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 10، ص 27.
70 ـ نساء / 63.
71 ـ کاشانى، منهج الصادقين، ج 3، ص 60.
72 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 4، ص 615.
73 ـ ناصر مکارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 3، ص 447.
74 ـ طه / 44-43.
75 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 16، ص 25.
76 ـ فلسفى، سخن و سخنورى، ص 194، به نقل از: بحارالانوار، ج 13، ص 134 (قولاً ليّنا اى کنّياه).
77 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 11، ص 355.
78 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 16، ص 25.
79 ـ همان.
80 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 11، ص 355. يحيى بن معاذ مىگويد: «هذا رفقک بمن يدّعى الربوبية فکيف رفقک بمن يدّعى العبوديه»؛ پروردگارا اين چنين است مداراى تو با کسى که ادعاى ربوبيت مىکند، پس چگونه است مدارايت با کسى که ادعاى بندگى مىکند.
81 ـ پل ژاگو، آموزش گفتار، ترجمه نيلوفر خوانسارى، چاپ سوم: تهران، انتشارات ققنوس، 1380ش، ص 105.
82 ـ نحل / 125.
83 ـ محمّد محمدى رى شهرى، گفت و گوى تمدنها در قرآن و حديث، مرکز تحقيقات دارالحديث، 1379ش، ص 22.
84 ـ بقره / 235.
85 ـ احزاب / 32.
86 ـ عبدالباقى، المعجم المفهرس.
87 ـ بقره / 235.
88 ـ نساء / 5.
89 ـ نساء / 8 .
90 ـ احزاب / 32.
91 ـ رىشهرى، ميزان الحکمه، ج 11، ص 5259ـ5238 و 5321-5308.
92 ـ نهج البلاغه، حکمت 60.
93 ـ آنتونى رابينز، به سوى کاميابى، ترجمه مهدى مجردزاده کرمانى، چاپ بيست و يکم: تهران، مؤسسه فرهنگى راه بين، 1379ش، ج 1، ص 192.
94 ـ نجم / 28.
95 ـ نور / 15.
96 ـ محمّد محمدى رى شهرى، گفت و گوى تمدنها در قرآن و حديث، ص 22.
97 ـ کهف / 22.
98 ـ «اِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ امَنُوا»(مجادله / 10).
99 ـ نساء / 114.
100 ـ صف / 3.
101 ـ حج / 30.
102 ـ انعام / 112.
103 ـ فرقان / 25.
104 ـ مجادله / 2.
105 ـ احزاب / 19.
106 ـ حجرات / 11.
107 ـ حجرات / 11.
108 ـ حجرات / 11.
109 ـ حجرات / 12.
110 ـ حجرات / 12.
111 ـ احزاب / 70.
112 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 16، ص 347.
113 ـ مزّمّل / 5.
114 ـ با استفاده از تفاسير مجمع البيان، منهج الصادقين، الميزان و... .
115 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 504.
116 ـ محمّد تقى فلسفى، سخن و سخنورى، ص 24؛ محمّد على فروغى، آيين سخنورى، ص 165-157 (با تلخيص).
117 ـ اسراء / 36.
118 ـ ق / 18.
نشریه مشکوة، پياپي شماره 83، 84 و 85