اهل اعراف

رواياتي در این خصوص وجود كه دلالت دارند بر اينكه در مادّة اعراف ، عرفان و معرفت به كار رفته است . و شايد ريشة اين نوع تعبير، از آية قرآن گرفته شده باشد كه : وَ عَلَي الاْعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِيمَب'هُمْ.چون در اين آيه ، وقوف بر اعراف را از آنِ كساني قرار داده است كه معرفت دارند بواسطة علامت و نشانه هائي كه در سيماي مردم است ، اگر ضمير هُمْ به كُلاًّ بر گردد؛ و يا به نشانه هائي كه در سيماي خودشان است اگر ضمير هُمْ به رِجَالٌ بر گردد.
و ممكن است بگوئيم به هر دو يعني به رِجَالٌ و كُلاًّ بر گردد، و از نقطة نظر ادبيّت اشكالي ندارد. و عنوان ارجاع ضمير به جامع بين دو چيز مذكور در عبارت ، خالي از لطف نيست .
در تفسير «مجمع البيان » آورده است كه :
بَكر بن عبدالله مُزْني به حسن گفت : به من چنين رسيده است كه : اهل اعراف ، گروهي هستند كه نيكي ها و بدي هاي آنان به قدر هم است ، و لذا بين بهشت و دوزخ وقوف دارند.
حسن دست خود را بر ران خود زد و گفت :
اهل اعراف كساني هستند كه خداوند آنان را براي معرفت و شناسائي اهل بهشت و جهنّم در آن محلّ وقوف داده است ؛ تا بعضي را از بعضي ديگر تميز دهند. و سوگند به خدا كه چه بگويم ؟ شايد بعضي از آنان ، با ما در اين خانه باشند!
و ثَعلبي با اسناد خود در تفسير از ضحّاك ، از ابن عبّاس آورده است كه : اعراف مكان بالا و مرتفعي است بر روي صراط ، و بر آن حمزة و عبّاس و عليّ و جعفر قرار دارند. و آنان محبّان خود را به سفيدي چهره ، و دشمنان خود را به سياهي چهره مي شناسند.
و سپس گفته است :
قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ الْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: هُمْ ءَالُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ؛ لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لاَ يَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَروُهُ.
«
حضرت باقر عليه السّلام گفتند: اهل اعراف آل محمّد عليهم السّلام هستند؛ داخل بهشت نمي شود مگر كسي كه آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل آتش نمي گردد مگر كسي كه آنها را ناشناخته بگيرد و آنان او را ناشناخته بگيرند.»
و در «تفسير عيّاشي » از هِلْقام از حضرت باقر عليه السّلام آورده است كه در جواب اينكه پرسيده بود: مراد از وَ عَلَي الاْعْرَافِ رِجَالٌ در آية شريفة وَ عَلَي الاْعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِيمَب'هُمْ چيست ؟ فرمودند: آيا شما در بين خودتان ، اهل خبره و شناسائي نداريد؟! آيا بر قبائل خود كساني را كه خوبان را از بدان بشناسند نداريد؟!
هِلقام گويد: عرض كردم : آري .
حضرت فرمود: ما هستيم آن مرداني كه تمام خلائق را از روي سيما و علائم مي شناسيم !
و نيز عيّاشي از زاذان ، از سلمان آورده است كه گفت : شنيدم بيش از ده بار رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم به علي مي فرمود:
يَا عَلِيُّ! إِنَّكَ وَ الاْوْصِيَآءَ مِنْ بَعْدِكَ أَعْرَافٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ؛ لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إلاَّ مَنْ عَرَفَكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ، وَ لاَ يَدْخُلُ النَّارَ إلاَّ مَنْ أَنْكَرَكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ. (تفسیر عیاشی ج2 ص 18 )
«اي عليّ! تو و اوصياء بعد از تو، أعراف هستيد بين بهشت و آتش ؛ داخل در بهشت نمي شود مگر كسي كه شما را بشناسد و شما هم او را بشناسيد، و داخل آتش نمي شود مگر كسي كه شما را ناشناخته گيرد و شما هم او را ناشناخته گيريد!»
و نيز عيّاشي از سَعد بن طَريف از حضرت باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه آورده است كه فرمودند:
اي سعد! ايشان آل محمّد عليهم السّلام هستند؛ داخل بهشت نمي شود مگر كسي كه آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل جهنّم نمي شود مگر كسي كه آنان را ناشناخته گيرد و آنان او را ناشناخته گيرند.


اهل بیت (ع) واسطه شناسایی حضرت حق

و نيز عيّاشي از ثُمالي از حضرت باقر عليه السّلام آورده است كه در پاسخ كسي كه از گفتار خداوند تعالي : وَ عَلَي الاْعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاَّ بِسِيمَب'هُمْ سؤال كرده بود فرموده اند:
«ما هستيم اعراف ! آن كساني كه خداوند شناخته نمي شود مگر بوسيلة شناخت ما. و ما هستيم اعراف ! آن كساني كه داخل بهشت نمي شود مگر آن كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم ، و داخل آتش نمي شود مگر آن كه ما را انكار كند و ما او را انكار كنيم .
و اين بجهت آنستكه خداوند اگر إراده مي فرمود و ميخواست خود را بدون واسطه به مردم بشناساند البتّه مي شناسانيد، وليكن او ما را سبب و وسيله و دري قرار داده است كه بايد از آن داخل شد.»

و در «بصائر الدّرجات » پس از سؤال او از حضرت باقر عليه السّلام از تفسير اين آيه ، و پس از جواب آنحضرت بر همين نهجي كه أخيراً از «تفسير عيّاشي » ذكر شد ـ آورده است كه حضرت به دنبال آن اضافه مي كنند كه :
«و بنابراين مساوي نيستند آنچه كه معتصمين بدان تمسّك مي جويند با آنچه كه مردم به هر سو راهي را انتخاب نموده و مي روند؛ مردم پيوسته براي آب خوردن به سوي چشمه هاي آلوده و كدر مي روند كه بعضي از آنها در بعضي ديگر ريخته شده و آميخته مي گردد، ولي كسي كه به سوي آل محمّد بيايد به سوي چشمة صاف و پاكي آمده است كه به علم خدا جاري است و هيچگاه انقطاع و نابودي ندارد.
و اين حقيقت به جهت آنستكه اگر خداوند اراده فرموده بود كه خودش را بشخصه به مردم بشناساند تا بدون هيچ واسطه از در خدا وارد شده و او را ببينند، البتّه چنين كاري را مي كرد، وليكن محمّد و آل محمّد را درهائي براي شناسائي خود قرار داده است كه بايد از آن درها وارد شوند؛ و اينست معناي گفتار خدا كه : نيكوئي و خوبي به اين نيست كه شما در خانه ها از پشت آنها وارد شويد! وليكن خوبي براي كسي است كه تقوي پيشه ساخته است ! و شما به خانه ها از درهاي آنها وارد شويد
!»