یكسان شدن مصاحف(قسمت اول)

همان گونه كه گفته شد دوره پس از درگذشت پيامبر(ص) دوره جمع آوري قرآن به شمار آمده است بزرگان صحابه بر حسب دانش و شايستگي خود به جمع آوري آيات و مرتب كردن سوره هاي قرآن دست زدند و هر يك آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند برخي كه خود از عهده اين كار برنمي آمدند، از ديگران مي خواستندتا مصحفي براي آنان استنساخ كنند و يا آيات و سوره هاي قرآن را در مصحفي براي آنان گرد آورند به اين ترتيب و با گسترش قلم رو حكومت اسلامي، تعداد مصحف هارو به فزوني گذاشت با افزايش تعداد مسلمانان نياز به نسخه هايي از قرآن نيز بيش ترمي شد چه اين كتاب تنها دستور آسماني بود كه مسلمانان، تمام جوانب زندگي خود را بر اساس آن تنظيم مي كردند و براي آنان منبع احكام و قانون گذاري و تشكيلات نيز به شمار مي آمد.

برخي از اين مصحف ها به تبع موقع و پاي گاه جمع كننده آن در جهان اسلام آن روز، مقام والايي را كسب كرد مثلا مصحف عبداللّه بن مسعود، صحابي بزرگ وار كه مرجع اهل كوفه1 به شمار مي آمد و مصحف ابي بن كعب مورد توجه مردم مدينه بود و مصحف ابو موسي اشعري در بصره و مصحف مقدادبن اسود در دمشق مورد توجه مردم بود.

 

اختلاف مصحف ها

جمع كنندگان مصحف ها متعدد بودند و در اين جهت با يكديگر رابطه اي نداشتند و از نظر صلاحيت و استعداد و توانايي انجام اين كار يك سان نبودندبنابراين نسخه هركدام از نظر روش، ترتيب، قرائت و با ديگري يك سان نبود.
اختلاف در مصحف ها و قرائت ها، اختلاف ميان مردم را ايجاب مي كرد چه بسامسلمانان ساكن مناطق دور دست، كه به مناسبت شركت در جنگ و يا مناسبات ديگر گرد هم مي آمدند، بر اثر تعصبي كه نسبت به مذهب، عقيده و راي خود داشتند، به محكوم كردن يك ديگر دست مي زدند همين امر به نزاع و جدال ميان آنان مي كشيد.
نمونه هايي از اختلافات مردم درباره مصحف ها و تعصب آنان نسبت به قرائت هاي صاحبان اين مصحف ها بدين شرح است:
1. در بازگشت از جنگ سرزمين ارمنستان، حذيفه به سعيدبن عاص گفت: «دراين سفر به موضوعي برخورد كردم كه اگر ناديده گرفته شود موجب اختلاف مردم در مورد قرآن خواهد شد و هيچ گاه نمي توان آن را چاره كرد» سعيد پرسيد: «موضوع چيست؟» گفت: «مردمي را از حمص ديدم كه تصور مي كردند قرائت آنان بهتر ازقرائت ديگران است و آنان قرآن را از مقداد فراگرفته اند مردم دمشق را ديدم كه مي گفتند: قرائت آنان بهتر از ديگر قرائت هاست اهل كوفه را ديدم كه قرائت ابن مسعود را پذيرفته اند و همين عقيده را درباره قرائت او دارند هم چنين مردم بصره كه قرآن را طبق قرائت ابو موسي اشعري قرائت مي كنند و مصحف او رالباب القلوب مي نامند».
چون حذيفه و سعيد به كوفه رسيدند، حذيفه اين موضوع را با مردم در ميان گذاشت و از آن چه بيم داشت به آنان هشدار داد صحابه پيامبر(ص) و بسياري ازتابعين با وي موافقت كردند اصحاب ابن مسعود به وي اعتراض كردند كه چه ايرادي به ما داري، مگر جز اين است كه ما قرآن را مطابق قرائت ابن مسعود قرائت مي كنيم؟
حذيفه و موافقان او به خشم آمدند و به آنان گفتند: «ساكت باشيد كه به خطا مي رويد» او گفت: «به خدا سوگند اگر زنده باشم اين موضوع را با خليفه مسلمين (عثمان) در ميان مي گذارم تا چاره اي بينديشد» حذيفه وقتي با ابن مسعودرو به رو شد مطلب را با او در ميان گذاشت، ولي ابن مسعود با حذيفه به درشتي سخن گفت سعيد سخت عصباني شد و مجلس را ترك كرد مردم نيز پراكنده شدند و حذيفه با عصبانيت براي ملاقات با عثمان حركت كرد.2
2. يزيد نخعي مي گويد: «در زمان ولايت وليدبن عقبه كه از جانب عثمان والي كوفه بود به مسجد كوفه رفتم در آنجا گروهي جمع بودند و حذيفة بن يمان در ميان آن جمع بود در آن وقت مسجد گماشته اي نداشت و كسي فرياد برآورد: آنان كه پيروقرائت ابوموسي اشعري هستند به زاويه نزديك باب كنده و آنان كه پيرو قرائت ابن مسعودند به زاويه نزديك خانه عبداللّه بيايند دو گروه درباره آيه اي از سوره بقره اختلاف داشتند يكي مي گفت: «واتموا الحج و العمرة للبيت» و ديگري مي گفت: «واتموا الحج و العمرة للّه»3 حذيفه سخت برآشفت و گفت: «همين اختلافات پيش از شما نيز وجود داشت و موضوع مراجعه به عثمان را مطرح كرد».
در روايت ابن ابي الشعثا آمده است كه حذيفه گفت: «قرائت ابن ام عبد! وقرائت ابوموسي اشعري ! قسم به خدا! اگر باقي بمانم تا خليفه مسلمين (عثمان) راببينم، او را برآن خواهم داشت كه قرائت واحدي ترتيب دهد عبداللّه به خشم آمد وگفت: اين سخن سختي است و حذيفه سكوت كرد».
در روايت ديگر آمده است كه حذيفه گفت: «مردم كوفه مي گويند قرائت عبداللّه و اهل بصره مي گويند قرائت ابوموسي به خدا سوگند اگر نزد عثمان رفتم او را به غرق اين مصحف ها وادار خواهم كرد» عبداللّه به او گفت: «قسم به خدا كه اگر چنين كني خداوند تو را در جايي غير از آب (جهنم) غرق خواهدكرد».4
ابن حجر گفته است: «ابن مسعود، به حذيفه گفت: به من خبر داده اند كه تو چنين گفته اي حذيفه گفت: آري، من دوست ندارم كه بگويند قرائت فلان و قرائت فلان همانند اهل كتاب، دچار اختلاف شوند».5
3. ابن اشته از انس بن مالك روايت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفه نسبت به قرآن اختلاف داشتند معلمي قرآن را طبق قرائت يكي از صاحبان مصحف ها تعليم مي كرد و معلمي ديگر طبق قرائت ديگر و اين به اختلاف بين جوانان كشيده مي شد اين اختلافات به معلمان مي رسيد و هر يك قرائت ديگري را غلط مي شمرد اين خبر به عثمان بن عفان رسيد و گفت: «در اين جا (مدينه) قرآن رامورد اختلاف قرار مي دهيد و آن را به غلط مي خوانيد پس آن كه دورتر است بيش تربه بيراهه مي رود و قرآن را دست خوش اختلاف قرار مي دهد!».6
4. از محمدبن سيرين نقل شده كه گفته است: «برخي قرآن را قرائت مي كردند وبرخي ديگر قرائت آنان را غلط مي دانستند اين خبر به عثمان رسيد و آن را اهميت داد و 12 تن از قريش و انصار را جمع آورد».7
5. از بكير اشج روايت شده است كه در عراق كسي از ديگري قرائت آيه اي رامي پرسيد و چون آيه را قرائت مي كرد مي گفت: اين قرائت را نمي پذيرم ومردودمي شمارم اين موضوع ميان مردم شايع شد تا آن كه در اين باره با عثمان مذاكره كردند.8
حوادثي از اين قبيل در مورد قرائت قرآن و اختلاف درباره آن اگر به وسيله مرداني آگاه هم چون حذيفة بن يمان ـ كه خدايش رحمت كند ـ پيش بيني نمي شد، به حوادثي ناخوشايند و فتنه هايي بد فرجام منتهي مي گرديد.

 

ورود حذيفه به مدينه

وقتي حذيفه از جنگ ارمنستان بازگشت، و در حالي كه از اختلاف مردم درباره قرآن ناخوشنود بود، با آن عده از اصحاب پيامبر(ص) كه در كوفه بودند، درباره حل اين مشكل پيش از آن كه جاهاي ديگر را فراگيرد، به مشورت پرداخت نظر حذيفه اين بود كه عثمان را برآن دارد كه به يكسان نمودن مصاحف و الزام مردم به قرائت واحد اقدام كند كه همه اصحاب به درستي اين نظر اتفاق كردند جزعبداللّه بن مسعود9 لذا حذيفه با شتاب هرچه تمام تر، به سوي مدينه شتافت تا عثمان را برانگيزد كه امت محمد(ص) را پيش از پراكندگي دريابد حذيفه به عثمان گفت: «اي خليفه مسلمين ! من بدون پرده پوشي هشدار مي دهم، اين امت رادرياب پيش از آن كه گرفتار همان اختلافي شوند كه يهود و نصاري به آن گرفتار شدند» عثمان پرسيد: «موضوع چيست؟» حذيفه گفت: «در جنگ ارمنستان شركت داشتم در آن جامردم شام، قرآن را به قرائت ابي بن كعب مي خواندند كه مواردي ازآن را مردم عراق نشنيده اند مردم عراق از قرائت ابن مسعود تبعيت مي كردند كه درمواردي مردم شام از آن بي اطلاع بودند و هر گروه، گروه ديگر را تكفيرمي كرد».10

 

مشورت عثمان با صحابه

اين حوادث و نظاير آن سرانجام نامطلوبي داشت بدين لحاظ عثمان به طور جددر فكر يكسان كردن مصاحف برآمد در آن هنگام يك سان نمودن مصاحف كاري بس بزرگ و پديده اي جديد بود و هيچ يك از پيشينيان به چنين كاري دست نزده بود به علاوه مشكلات و موانعي در اجراي اين كار ديده مي شد زيرا نسخه هاي متعددي از اين مصحف ها در اطراف و اكناف منتشر شده و در وراي هر يك، رجالي از بزرگان صحابه ايستاده بودند كه ناديده گرفتن شئون آنان در جامعه اسلامي آن روزبسي دشوار بود چه بسا ممكن بود كه اينان به حمايت و دفاع از مصحف خود قيام كرده و در اين راه موانعي بزرگ به وجود آورند به همين دليل عثمان آن عده ازاصحاب پيامبر(ص) را كه در مدينه بودند گرد آورد و در اين كار با آنان مشورت نمودو همگي بر ضرورت قيام به اين كار، به هر قيمتي كه تمام شود، اتفاق نظرداشتندابن اثير مي گويد: «عثمان اصحاب پيامبر(ص) را گرد آورد و موضوع را با آنان در ميان گذاشت و همگي نظر حذيفه را تاييد كردند».11

 

كميته يكسان كردن مصاحف

عثمان به سرعت به يك سان كردن مصاحف اقدام كرد نخست در پيامي عام، خطاب به اصحاب پيامبر(ص) آنان را به مساعدت در انجام اين عمل دعوت نمود12 سپس چهار تن از خواص خود را براي اجراي اين كار برگزيد كه عبارت بودند از: زيدبن ثابت كه از انصار بود و سعيدبن عاص و عبداللّه بن زبير وعبدالرحمان بن حارث بن هشام كه از قريش بودند اين چهار تن اعضاي اوليه كميته يك سان كردن مصحف ها به شمار مي روند13 كه زيد بر آنان رياست داشت، چنان كه از اعتراض و مخالفت ابن مسعود نسبت به انتخاب زيد برمي آيد، او(ابن مسعود) گفت: «مرا از اين كار كنار مي زنند و آن را به كسي (زيد) مي سپارند كه قسم به خدا، آن گاه كه او در صلب مردي كافر بود، من اسلام را پذيرفته بودم»14عثمان خود مسؤوليت سرپرستي اين چهار تن را برعهده گرفت15 ولي آنان از عهده انجام اين كار برنيامدند، و براي انجام كاري دراين حد مهم، به افرادي كاردان و با كفايت نياز داشتند لذا از ابي بن كعب، مالك بن ابي عامر، كثيربن افلح، انس بن مالك، عبداللّه بن عباس، مصعب بن سعد16، عبداللّه بن فطيمه17 و به روايت ابن سيرين و ابن سعدو ديگران از پنج تن ديگر كه جمعا 12 نفر شدند كمك گرفتند18در اين دوره رياست با ابي بن كعب بود كه او آيات قرآن را املا مي كرد و ديگران مي نوشتند به نقل ابوالعاليه، اينان قرآن را از مصحف ابي بن كعب گرد آوردند، ابي بن كعب خود املامي كرد و ديگران مي نوشتند19.

  • 1. كوفه در آن روز مركز علم و درس و بحث معارف اسلامي در سطح جهاني بود.
  • 2. الكامل في التاريخ، ج3، ص 111.
  • 3. بقره2: 196.
  • 4. مصاحف سجستاني، ص 14 ـ 11.
  • 5. فتح الباري، ج9، ص 15.
  • 6. الاتقان، ج1، ص 59 مصاحف سجستاني، ص 21.
  • 7. طبقات ابن سعد، ج3، ص 62 مصاحف سجستاني، ص 25.
  • 8. فتح الباري، ج9، ص 16.
  • 9. الكامل في التاريخ، ج3، ص 111.
  • 10. صحيح بخاري، ج6، ص 225 مصاحف سجستاني، ص 20 ـ 19 الكامل في التاريخ، ج3، ص 111.
  • 11. الكامل في التاريخ، ج3، ص 111.
  • 12. الاتقان، ج1، ص 59 مصاحف سجستاني، ص 21.
  • 13. صحيح بخاري، ج6، ص 226.
  • 14. فتح الباري، ج9، ص 17 مصاحف سجستاني، ص 15.
  • 15. مصاحف سجستاني، ص 25.
  • 16. ارشاد الساري، ج7، ص 449.
  • 17. مصاحف سجستاني، ص 33.
  • 18. همان و رجوع كنيد به: طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62.
  • 19. مصاحف سجستاني، ص 30.