نگارش، اعراب و تكمیل قرآن(قسمت اول)

اثری به دست نیامده است كه بر آشنایی عرب حجاز به كتابت و خط در گذشته دور دلالت داشته باشد آنان اندكی پیش از ظهور اسلام با خط و كتابت آشنا شدند. علت آن كه كتابت و خط در میان عرب حجاز رایج نبوده، زندگی بدوی آنان بوده است آنان همواره در حال كوچ كردن و رفت و آمد و یا جنگ و غارت به سرمی برده اند این قبیل اشتغالات، آنان را از تفكر درباره صنایع و از جمله كتابت كه از صنایع مدنیت و شهر نشینی است، باز می داشت، جز برخی از آنان كه به منظورتجارت به شام و عراق سفر می كردند،

رفته رفته تحت تاثیر مردم متمدن آن مناطق قرار گرفتند و متخلق به اخلاق آنان شدند، و خط و كتابت را به عاریت از آنان گرفتند ازاین رو با خط نبطی و یا سریانی آشنا شدند، و این دو نوع خط تا پس از فتوحات اسلامی در عرب باقی و معروف بود.
از خط نبطی خط نسخ به وجود آمد كه امروز نیز شناخته شده و باقی است و ازخط سریانی خط كوفی پیدا شد كه خط حیری نامیده می شد یعنی به «حیره» كه شهری قدیمی و عربی در مجاورت كوفه است، منسوب بود، زیرا تغییر و تحول در خط سریانی در حیره رخ داد و پس از بنای كوفه و انتقال تمدن عرب به این شهر، اسم آن به خط كوفی تغییر كرد این خط، زمانی طولانی میان عرب معروف ومتداول بود.
خط نبطی را كه به خط نسخ تبدیل شد، عرب ها در اثنای سفر تجارت خود به شام، از «حوران» آموختند اما خط حیری و یا كوفی را از عراق گرفتند عرب ها هر دوخط را نخست در نامه ها و نوشته های عادی و سپس در نوشته های مهم، مانند قرآن و حدیث به كار گرفتند.

یك دلیل برآن كه خط كوفی تحول یافته خط سریانی است، آن كه عرب به جای «كتاب» می نوشتند «كتب» بدون الف، و نیز به جای «رحمان» می نوشتند«رحمن» این از ویژگی های خط سریانی است كه الف ممدود را در اثنای كلمات، نمی آورند.

موقع ظهور اسلام خط و كتابت میان عرب حجاز رایج نبود تنها معدودی كمتر ازبیست نفر با خط و نوشتن آشنا بودند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را برای كتابت وحی استخدام كرد و مسلمانان را به آموختن خط و كتابت تشویق نمود و روز به روز، تعداد كسانی كه كتابت را می آموختند، رو به فزونی نهاد.

دو خط نسخ و كوفی میان مسلمانان باقی مانده و رواج یافت مسلمانان نسبت به دگرگونی و تحسین و تزیین آن دو خط كوشیدند، تا آن كه ابن مقله، در آغاز قرن چهارم هجری، در زیبایی خط نسخ كوشید و خط نسخ را به حد اعلای كمال خود به گونه ای كه هم اكنون متداول است، رسانید.

با گذشت زمان خط كوفی ـ بر خلاف خط نسخ ـ سیر قهقرایی داشت این خط حدود دو قرن رواج داشت، سپس از میان رفت و از آن پس مصحف ها با خط زیبای نسخ نوشته می شد.1

 

اول كسی كه نقطه را در مصحف به كار برد

خطی را كه عرب ها از سریانی و نبطی اقتباس كردند بدون نقطه بود و خطوط سریانی تا امروز نیز بدون نقطه است عرب ها تا نیمه قرن اول، خطوط اقتباسی را بدون نقطه می نوشتند از این پس خط عربی دوره جدید خود را آغاز می كند دوره ای كه نقطه و علایم حركات كلمه وارد خط می شود زمانی كه حجاج بن یوسف ثقفی از جانب عبدالملك بن مروان (86 ـ 75) حاكم عراق بود، مردم با كاربرد نقطه آشنا شدند و حروف نقطه دار را از بی نقطه مشخص ساختند این كار به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی متداول گردید2علت این عمل وجود «موالی»3 بود كه در این زمان تعداد آنان رو به گسترش نهاده بود و سرزمین اسلامی پر بود از كسانی كه با لغت عرب بی گانه بودند برخی از آنان در زمره دانشمندان و قرا به شمار می آمدند، در حالی كه زبان آنان عربی نبود و ناگزیر انحرافاتی در تلفظ آنان وجود داشت  از این رو تغییراتی در قرائت رخ می داد كه جامعه اسلامی را نگران ساخت.

ابو احمد عسكری4 گزارش می دهد: مردم چهل و اندی سال تا زمان عبدالملك بن مروان با قرآن عثمانی سروكار داشتند سپس تغییرات فراوانی درقرائت قرآن رخ داد، این تغییرات بیش تر در عراق گسترش یافت حجاج بن یوسف، نگرانی خود را از این امر به كتاب و نویسندگان خود اظهار كرد و از آنان خواست كه برای حروف مشابه هم، علایم و نشانه هایی وضع كنند تا تشخیص آن ها از یك دیگرممكن باشد گفته شده است كه نصربن عاصم، این امر را به عهده گرفت و نقطه گذاری را در حروف به كار برد5استاد زرقانی می گوید: «اولین كسانی كه نقطه را در مصحف به كار بردند، یحیی بن یعمر و نصربن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی بودند»6.

 

شكل حركات و نشانه گذاری

خط عربی علاوه برآن كه در ابتدا از نقطه خالی بود، شكل (علایم حركات حروف و كلمات)، نشانه و علامت نیز نداشت و طبعا مصحف نیز از هر علامتی كه نشان دهنده حركت كلمه و اعراب آن باشد، عاری بود در ابتدای صدر اسلام، مسلمانان قرآن را در حفظ داشتند و با توجه به كثرت و عرب بودن حافظان قرآن، بالطبع قرآن را كه به زبان آنان بود، صحیح می خواندند بنابراین قرآن از خطا مامون ومصون بود به خصوص كه مسلمانان به قرآن عنایت فراوان داشتند و آنان قرآن را ازبزرگانی كه به زمان پیامبر(ص) نزدیك بودند، فرا می گرفتند و امكانات حفظ و ضبط قرآن به گونه صحیح، در آن زمان موجود بود.

اما در پایان قرن اول كه مسلمانان غیر عرب جامعه اسلامی فزونی یافت و با زبان عربی بیگانه بودند، به وضع علایم و نشانه هایی برای كلمات قرآن، نیاز مبرم پیداشد تا بدین وسیله از خطاها و اشتباهات در خواندن قرآن، جلوگیری به عمل آید مثلا هر عربی، طبعا كلمه كتب را در آیه «كتب ربكم علی نفسه الرحمه»7 به صورت معلوم و همین كلمه را در آیه: «كتب علیكم الصیام»8 به صورت مجهول می خواند در حالی كه غیر عرب تشخیص نمی داد كه این كلمه معلوم است یا مجهول كما این كه ابوالاسود شنید كه كسی كلمه «رسوله» در آیه «ان اللّه بری من المشركین و رسوله»9 به كسر لام می خواند كه در این صورت معنای آن این است كه خداوند از مشركان و پیامبرش بیزار است. ابوالاسود با شنیدن این غلط فاحش گفت: «تصور نمی كردم كه كار مردم به این جا رسیده باشد» و لذا به زیاد بن ابیه كه در آن زمان حاكم كوفه بود (53 ـ 50) مراجعه كرد و چگونگی جریان را با او در میان گذاشت زیاد ابن ابیه، قبلا از ابوالاسود خواسته بود كه در این باره چاره ای بیندیشد، ولی او سر باز زده بود تا این كه این غلط فاحش را خود در تلاوت كلام خدا شنید و آن گاه در برآوردن خواسته زیاد ابن ابیه تصمیم گرفت10 و گفت: «آن چه امیر بدان امر كرده انجام می دهم» ابوالاسود نویسنده ای خواست تا ازعهده نوشتن آن چه او می گوید، به خوبی برآید نویسنده ای از قبیله عبد قیس دراختیار او گذاشتند ولی وی او را نپسندید نویسنده دیگری را انتخاب كردند كه زبردست بود و مورد قبول ابوالاسود واقع شد.
ابوالاسود به نویسنده مذكور گفت: «هر حرفی را كه من با گشودن دهان ادا كردم (مفتوح خواندم)، نقطه ای بر بالای آن حرف بگذار و اگر دهان خود را جمع كردم (حرف را به ضمه خواندم) نقطه ای در جلوی آن حرف قرار بده و اگر حرفی را كسره خواندم، نقطه ای در زیر آن حرف بنویس»11 ابن عیاض اضافه می كند كه ابوالاسود به نویسنده گفت: «اگر حرفی را با غنه ادا كردم آن را با دو نقطه مشخص كن و او همین كار را انجام داد».12
از این پس، مردم این نقطه ها را به عنوان علایمی برای نشان دادن حركات حروف و كلمات به كار بردند، ولی بیش تر این نقطه ها را با رنگی غیر از رنگی كه خط مصحف با آن نوشته شده بود، می نوشتند و غالبا این رنگ قرمز بود.پس از آن كه نصربن عاصم نقطه را برای تشخیص حروف نقطه دار از حروف بی نقطه در مصحف به كار برد، نقطه های سیاه به نقطه های رنگی تبدیل شد تانقطه هایی كه علامت حركت بوده با نقطه هایی كه علامت اعجام است، اشتباه نشود و این دو نوع نقطه از یك دیگر تمیز داده شوند.
جرجی زیدان مصحف نقطه داری را به همین كیفیت در دارالكتب مصر دیده است  او می گوید: «این مصحف نخست در مسجد عمروبن عاص، در مجاورت قاهره بوده و از كهن ترین مصحف های جهان است ورق های آن بزرگ و خط آن با مركب سیاه نوشته شده و نقطه های آن به رنگ قرمز است و همان طور كه ابوالاسود توصیف كرده، نقطه های بالای حروف علامت فتحه و نقطه های زیرین علامت كسره و نقطه های جلو حروف نشانه ضمه است»13.
در اندلس، مصحف ها را با چهار رنگ می نوشتند رنگ سیاه برای حروف، رنگ قرمز برای نقطه هایی كه علامت حركت بوده، رنگ زرد برای همزه ها و رنگ سبزبرای الف های وصل به كار می رفته است.14

 

آخرین تغییرات تكمیلی

جلال الدین سیوطی گفته است: «در صدر اول، نشانه حركات حروف به صورت نقطه بوده است نقطه اول حروف علامت فتحه و نقطه آخر حروف علامت ضمه ونقطه زیرین حروف علامت كسره به شمار می آمده است.
علایمی كه هم اكنون برای بیان حركات حروف متداول است و ماخوذ از حروف می باشد، از ابتكارات خلیل بن احمد است در این روش علامت فتحه عبارت است از شكل مستطیلی كه در بالای حروف گذارده می شود و علامت كسره به همین شكل و در ذیل حروف به كار می رود علامت ضمه واو كوچكی است در بالای حرف و تنوین بر حسب مفتوح بودن و یا مكسور بودن و یا مضموم بودن، به وسیله دو علامت از نوع خود مشخص می شود» سیوطی اضافه می كند: «اولین كسی كه همزه و تشدید را وضع كرد، خلیل بن احمد بود».15

  • 1. ر ك: دائره المعارف القرن العشرین، ج3، ص 621 جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ج3، ص 60 ـ 58ابن خلدون، المقدمه، ص 421 ـ 417 خلیل یحیی النامی، اصل الخط العربی، ج3 تركی عطیه، الخط العربی الاسلامی، ص 22 عبدالفتاح عباده، انتشارالخط العربی، ص 15 ـ 13 ناجی المصرف، مصور الخط العربی، ص 338 محمد طاهر الملكی الكردی، تاریخ الخط العربی و آدابه، ص 54.
  • 2. دائره المعارف القرن العشرین، ج3، ص 722 مناهل العرفان، ج1، ص 400 ـ 399 تاریخ القرآن، ص 68.
  • 3. موالی به كسانی می گویند كه غیر عرب اند و در میان عرب با آنان پیوند دارند.
  • 4. ابواحمد عسكری، التصحیف و التحریف، ص 13.
  • 5. ابن خلكان، وفیات الاعیان، ج2، ص 32.
  • 6. مناهل العرفان، ج1، ص 399.
  • 7. انعام6: 54.
  • 8. بقره2: 183.
  • 9. توبه9: 3.
  • 10. می گویند: زیاد بن ابیه كسی را بر سر راه ابوالاسود گماشت تا به عمد این آیه را به غلط بخواند تا او را برانجام خواسته زیاد تحریك كند (الخط العربی الاسلامی، ص 26).
  • 11. الفهرست، ص 46، فن اول از مقاله دوم.
  • 12. صدر، حسن، تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص 52.
  • 13. تاریخ تمدن اسلامی، ج3، ص 61.
  • 14. الخط العربی الاسلامی، ص 27 به نقل از: ابو عمرو عثمان بن سعید دانی در المقنع فی رسم المصاحف و نیزرجوع كنید به: تاریخ القرآن، ص 68.
  • 15. الاتقان، ج2، ص 171 ابوعمرو الدانی، كتاب النقط، ص 133