نقش معاد در ایجاد امید و تحکیم امید آدمی
چکیده:
بشر به طور طبیعى در طول زندگى در این جهان با نگرانىها و اضطرابهاى بسیارى رو به رو بوده و همواره جهت پیروزی بر آنها و از میان بردن عوامل پیدایش آنها کوشیده است. از سویی دیگر، امید به آینده و دستیابی به آرامش، ارتباط عمیقی با نوع جهان بینی هر فرد دارد، چنان که اگر فردی فلسفه و هدف زندگی خویش را بر مبنای پوچگرایی قرار دهد، گریزی از ناامیدی نخواهد داشت، چرا که حیات او محدود به وقایع و حوادث فعلی زندگی اوست.
به همین دلیل پرداختن به باورها و بینشهای هر فرد نسبت به جهان و دنیای پیرامون خویش، از این منظر میتواند گره گشای بسیاری از مشکلات بشر متمدن امروزی باشد.
پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که تأثیر محوری وحدت معبود و نیز نگرش مثبت نسبت به مرگ در ایجاد و تحکیم امید انسان چیست؟ به دیگر بیان، فرهنگِ معادپروری تا چه اندازه در ایجاد و پرورش روح امید مؤثر است؟ و در پایان بدین نکته راه یافته که چون طبق آموزههای قرآن کریم، امید واقعی در ارتباط با «الله» است، از این رو توجه به معاد و زندگی پس از آن سبب آگاهی و ایجاد روح امید در آدمی و تلاش در جهت ایجاد زمینههای مناسب جهت رشد و ترقی میگردد و سدّی مستحکم در برابر بحران هویت جوان و نوجوان امروزی خواهد بود.
کلید واژهها:
امید / معاد / رستاخیز / قرآن / مرگ
پیشگفتار
در عصر اطلاعات و هزاره سوم، به رغم رشد تکنولوژی و پیشرفتهای سریع فناوری، یکی از مشخصههای بارز و عینی در رفتار عموم مردم جامعه مخصوصاً جوانان، ضعف امید و امیدواری به زندگی و آینده است. بشر متمدن امروزی گرچه به ظاهر مرفه مینماید، اما بیش از گذشته افسرده، ناامید و تنهاست. از دیگر سو، چون آدمی به حقیقت وجود خویش و اسرار درونش شناخت کامل ندارد و تمامی عوامل دردها و رنجهای مهلک روانی و راههای پیشگیری از آنها را نمیداند، از این رو ناگزیر است برای شناخت حقایق مربوط به وجود خود و نیز آفات و امراض نفسانی و روش درمان و یا پیشگیری از آنها، از تمسک به دین بهره گیرد و خط سیری را تعقیب نماید که بینش الهی آن را مشخص ساخته است؛ زیرا تنها اوست که میتواند داروها و روشهای درمان و پیشگیریهای مربوط به آفات و بیماریها را (که از وجود روح ناامیدی در آدمی سرچشمه میگیرند) ارائه نماید.
اما احساس امنیت و آرامش و داشتن امید به آینده در دین اسلام، به عنوان کاملترین و جامعترین دین الهی (بقره/۱۳۷)، در سطحى گستردهتر مورد توجّه قرار گرفته و بخش وسیعى از آموزههاى این دین به آن اختصاص یافته و افزون بر ارائه تعریفى جامع از آن، به راهکارهاى روانى و رفتارى فراوانى براى دستیابى به این نیاز اصیل بشرى پرداخته است که اعتقاد به معاد و فرجام آدمی یکی از بهترین این راهکارهاست و اگر آدمی از این نظر نسبت به آینده امیدوار نباشد و زندگی را تنها در این دنیای مادّی محصور بداند، به طور طبیعی رفتاری بیرون از عرف طبیعت انسانی از خود بروز میدهد که حتی در جهت دادن جامعه به سمت ناامیدی و افسردگی نیز بیتأثیر نخواهد بود. از این رو اعتقاد به معاد و زندگانی پس از مرگ، ضمن ایجاد آرامش در درون آدمی، نقش اساسی و تعیین کنندهای در جهت دادن به رفتار انسان در کلیه زمینههای زندگی ایفا میکند.
به همین دلیل در این پژوهش سعی شده نتایج و آثار ایمان به معاد در ایجاد و تحکیم روح امید در آدمی با استفاده از آیات قرآن کریم و تفاسیر معتبر مورد بررسی قرار گیرد، چرا که در بینش قرآن کریم نیز امید به لقای الهی در روز رستاخیز، علاوه بر اینکه زمینه پیدایش عمل صالح و بستر مناسبی برای داشتن فرهنگ معادباوری در زندگی است (کهف/۱۱۰)، ریشه یأس و ناامیدی را که آفت جان انسانهاست، میسوزاند (عنکبوت/۲۳) و آسودگی خاطر و راحتی در برخورد با مشکلات دنیوی را برای مؤمنان به ارمغان خواهد آورد (بقره/۲۲۳). از این رو خداوند، مؤمنان را با صفت امیدواری به رحمت الهی میستاید (بقره/۲۱۸) و ناامیدی از رحمتش را به کافران نسبت میدهد (یوسف/۸۷).
اعتقاد به معاد و تأثیر آن در تحکیم امید
تمامی عقاید دینى در رفتار انسان مؤثر است، هر چند تأثیر آنها یکسان نیست. از میان عقاید دینى، اعتقاد به رستاخیز و معاد، یکى از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمى و افزایش روحیه امیدواری در اوست. چنین عقیدهاى نقش شایانى در پرورش روح انسان دارد و آثار تربیتى شگرفى در زندگى فردى و اجتماعى او به ارمغان میآورد، چرا که انسان فطرتاً جویاى سعادت خویش است؛ از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت میگردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش میافتد و سخت دچار دلهره و اضطراب میگردد. بنابراین توجه به مرگ و زندگانی پس از آن، سبب آگاهی و ایجاد روح امید در آدمی و تلاش در جهت ایجاد زمینههای مناسب جهت رشد و ترقی میگردد.
بهطور کلی آنچه مایه سعادت انسان میگردد، دو چیز است: یکى تلاش و دیگرى اطمینان به شرایط محیط. تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابى دست نمیدهد؛ زیرا اضطراب از شک و تردید پدید میآید. انسان درباره آنچه مربوط به تلاش خویش است، شک و تردید ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانى و نیز ناامیدی میکشاند و آدمى تکلیف خویش را درباره آن روشن نمیبیند، جهان است؛ آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا پایان کار همه تلاشها و انجام وظیفهها محرومیت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیبترین شکلها رخ مینماید.
خداوند در آیه (اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الأخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) (زمر/۴۲) از مرگ با عنوان «توفی»، یعنی گرفتن کامل جان انسان توسط فرشتگان یاد میکند. بدین معنا که مرگ نابودی نیست، بلکه دروازه ورود انسان از یک جهان به جهان دیگر است. بر اساس این بینش، یاد مرگ برای مؤمنان به عنوان مقصد زندگی دنیوی و آغاز زندگانی اُخروی، آسودگی خاطر و راحتی در برخورد با مشکلات دنیوی را در پی دارد، چرا که انسانهای شایسته با مرگ به ملاقات خداوند میرسند؛ (وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین)(بقره/۲۲۳). از این رو یکی از محوریترین راهکارهای مقابله با فشارهای روانی و دستیابی به آرامش و افزایش روحیه امید و امیدواری به آینده، ایجاد نگرش مثبت نسبت به مرگ و اعتقاد به معاد است.
ایمان به معاد، ریشه یأسها و ناامیدیها را که آفت جان انسانهاست، میسوزاند و انسان را امیدوار میسازد که هیچ یک از اعمال نیک او از صفحه هستى پاک نمیشود و مصائب و ناکامیهایش در این دنیا، هیچ کدام بىپاسخ نخواهند ماند. شخص معتقد به معاد عقیده دارد که زندگى به این جهان ماده خلاصه نمیگردد، بلکه انسان پس از مرگ، زندگى دیگرى در پیش دارد و در آنجا به بسیارى از خواستهها و آرزوهاى مناسب خود نایل میشود. از نظر قرآن نیز حیات باقیه و زندگانى جاوید و سعادت ابدى در آخرت است؛ (یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ)(غافر/۳۹).
در آنجا آسایش، آرامش و امنیت مطلق وجود دارد؛ (لَهُمْ دَارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ)(انعام/۱۲۷) و افراد احساس کمبود و محرومیت و ناامیدی نمیکنند، چرا که در آن بهشت، آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد، موجود است؛ (وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأنْفُسُ وَتَلَذُّ الأعْیُنُ) (زخرف/۷۱). در آنجا هیچ گونه کمبودى احساس نمیگردد و احساس محرومیتى هم اگر انسان در این دنیا احساس میکند، با یادآورى نعمتهاى عالم آخرت برطرف میگردد، چرا که شخص مؤمن، امیدوار است که در آن جهان از نعمتهاى الهى برخوردار گردد.
بنابراین یکی از مهمترین اثرات یاد معاد در دنیا، آرامش و آسایش خاطر و به عبارت کوتاهتر، رسیدن به آرامش دنیوی است، چرا که در زندگانی دنیا هم آرزوهای بلند و هم یأسهای عمیق در کمین انسان نشستهاند که هر دو کشنده و تهدیدکننده زندگیاند و آنچه هر دو را در بند میکند، یاد مرگ است. یاد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بیحد و اندازه جلوه میکنند، حد میزند و آنها را از آنچه که هستند، کوچک نشان میدهد و تاب و طاقت آدمی را افزایش میدهد و او را بر ادامه زندگی قادر میسازد. یاد معاد روح حیوانی انسان را مهار و هوسهای کاذب آن را تعدیل میکند و از سردرگمی بینهایت به هدف نهایی سوق میدهد، زیرا کسی که ایمان به آخرت دارد و عمل صالح انجام دهد، هیچ ترسی از گذشته و آینده ندارد؛ (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ)(بقره/۲۷۷).
از طرف دیگر، آدمی همواره در زندگى با مشکلات، مصیبتها و گرفتارىهایى مواجه است که رهایى از آنها ممکن نیست و در بعضی موارد نیز، قدرتى براى مبارزه با آنها ندارد و اگر براى مشکلات فوق راه حل مناسبی نیابد، در زندگى دچار سرخوردگى و ناامیدی میگردد، که گاه دست به خودکشى میزند. اما اعتقاد به معاد و امید به فرارسیدن آن، سبب آرامش و تحکیم پایههای امید در آدمی میگردد.
در کنار یاد معاد، صفات برجسته اخلاق و وارستگی به کمال لازم میرسند. کسی که بیشتر به یاد معاد و قیامت باشد، قلب او خاشع و دلش شکسته میشود؛ (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلا عَلَى الْخَاشِعِینَ*الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)(بقره/۴۶-۴۵) و بهتر میتواند در مقابل امر خداوند تسلیم باشد. حتی قرآن یکی از صفات نمازگزاران خاشع را تصدیق قیامت میداند؛ (الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ...وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ*وَالَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ)(معارج/۲۷-۲۳) و انسان بااخلاق در مقابل رفاهطلبی، اسراف، اتراف، خوش گذرانی، سرگرمیها، هوسرانی، ثروت اندوزی بیحد و مرز به صورت سنجیده و در راستای اهداف الهی برخورد میکند؛ (تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ) (قصص/۸۳).
همچنین ایمان به معاد، چهره وحشتانگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسی بر افکار انسانها سنگینی داشته و آرامش را از آنها سلب کرده، دگرگون میسازد و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچهای به سوی جهان بقا تغییر میدهد. امیرمؤمنان علی (ع) یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیتکننده روح بشر میخوانند و میفرمایند: «أَلا فَاذْکُرُوا هادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِیَّاتِ عِنْدَ الْمُشَاوَرَه لِلأعْمَالِ الْقَبِیحَه» (دیلمی، ۱/۹۱)؛ به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابودکننده لذتها و مکدرکننده شهوت و قطعکننده آرزوهاست، به یاد آورید.
در تعالیم اسلامى سفارش شده است که مسلمانان از پدیده مرگ غافل نباشند. پیامبر (ص) میفرمایند: «زیرکترین مردم کسى است که بیشتر به یاد مرگ باشد.» (همان، /۸۴)
در لابلاى داستانهاى قرآن نیز از آثار تربیتى ایمان به معاد میتوان نمونههایى را سراغ گرفت؛ از جمله:
۱ـ لقمان حکیم در اندرزهاى حکمتآموز خود به فرزندش، انگشت بر همین موضوع میگذارد و به وى چنین توصیه میکند: (یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الأرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ) (لقمان/۱۶).
این آیه اشاره به این است که اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کمارزش و هر قدر مخفى و پنهان باشند، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین یا در گوشهاى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ در سراسر عالم هستى آگاه است، آن را براى حساب و پاداش و کیفر حاضر میکند و چیزى در این دستگاه گم نمیشود.
توجه به آیه فوق موجب میشود که انسان در برابر کسانی که در حق وی ظلم و ستم میکنند و او ناتوان از بازخواست آنهاست، خود را نبازد و به امید خداوند و معاد، از اندوه و افسردگی رهایی یابد. قرآن کریم در قالب این تصویر بدیع و زیبا، علم و آگاهى الهى و حساب و کتاب دقیق قیامت را چنان روشن ترسیم نموده است که چشم انداز آن، روح انسان را متأثّر میسازد و درک حقیقت آن، هر وجدان بیدارى را تحت تأثیر قرار میدهد و او را به مراقبت نسبت به تک تک اعمال خویش فرا میخواند.
۲ـ در صحنهاى دیگر «مؤمن آل فرعون» را میبینیم که قوم خود را مخاطب قرار داده، میگوید: (مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلا یُجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ)(غافر/۴۰).
او در این سخن حساب شدهاش، از یک سو به عدالت خداوند در مورد مجرمان اشاره میکند که تنها به مقدار جرمشان جریمه میشوند و از سوى دیگر، اشاره به فضل بىانتهاى او دارد که در مقابل یک عمل صالح، پاداش بىحساب به مؤمنان داده میشود و هیچ گونه موازنهاى در آن رعایت نخواهد شد؛ پاداشى که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به فکر انسان خطور نکرده است. به هر حال او با این سخن کوتاه خود، این واقعیت را بیان میکند که متاع این جهان گرچه ناچیز و ناپایدار است، ولى میتواند وسیله رسیدن به پاداش بىحساب گردد و چه معاملهاى از این پرسودتر.
بنابراین اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ تأثیری بس شگرف در روحیه انسان دارد، به گونهای که خداوند در قرآن، یاد مرگ و تمنای آن را یکی از ویژگیهای مؤمنان واقعی و کسانی که دارای ایمانی راستین و ثابتاند، معرفی میکند، چرا که اینان از مرگ نه تنها نمیترسند، بلکه آن را بهترین وسیله برای حصول به آرزوهای خود میدانند و پیوسته آن را از خداوند تقاضا میکنند.
به دیگر بیان، چون امور طبیعى و مادّى و دنیوی غالباً پرده و حجابی بین خداوند و دوستانش است و مانعی است برای اینکه انسان به طور شایسته به مبدأ خود توجه نماید و با او انس گیرد، بنابراین لازمه دوستى حق تعالى، آرزوى مرگ است و کسانی که تنها تصور میکنند دارای ایمانی پایدار و ثابتاند، اما در دل هیچ اشتیاقی برای وصول به محبوب خود ندارند، ایمانشان از سر صدق نیست و برای حصول به ایمان واقعی، همچنان باید تلاش نمایند، چرا که نترسیدن از مرگ و آرزوی آن را در دل پرورانیدن، نشانه صدق و یقین ایشان است، کاری که یهود از آن (بر خلاف ادعاهای خود) سر باز زدند؛ (قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ*وَلَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ*وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ)(بقره/۹۶-۹۴).
مولوی در این باره میگوید:
شد هواى مرگ طوق صادقان که جهودان را بدان دم امتحان
بنابراین امید به آینده برای انسان موحّد جلوه بهتر و صحیحتری دارد و حتی در برخی آیات قرآن، اعتقاد برابر با امید معرفی شده است، آنجا که برای بیان اعتقاد به معاد از عبارت «امید به معاد» استفاده میکند: (وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ)(عنکبوت/۳۶).
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که گرچه امید بستن به روز قیامت از امید بستن به خداوند جدا نیست، لیکن چون انتظار روز رستاخیز، روز تعیین سرنوشت است، قیامت و معاد مستقلاً از متعلقات امید شمرده شدهاند (طباطبایی، ۱۶/۱۲۶). از سویی دیگر خداوند در آیه ۱۱۰ سوره کهف، پیروی از دین را مشروط به رجا و امید به معاد نموده، نه یقین به معاد، به این دلیل که تنها احتمال بودن معاد و امید به فرار سیدن چنین روزی، کافی است که آدمی را به پیروی از دین وادار سازد، چرا که دفع ضرر احتمالی واجب است (همان، ۱۳/۴۰۵). به همین دلیل آن که به روز رستاخیز امید دارد، به فساد روی نمیآورد، بلکه در پی اصلاح آخرت خویش و جامعه گام بر میدارد تا با پروندهای سفید در روز قیامت در محضر داور جهان هستی حضور یابد.
در سوره ممتحنه نیز میخوانیم: (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَمَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)(ممتحنه/۶). در آیه فوق که سخن از ابراهیم (ع) و همراهان او به عنوان پیشواى بزرگ و مورد احترام همه اقوام است، منظور از امید به خدا، امید به ثواب خدا در برابر ایمان به اوست و منظور از امید به آخرت، امید به پاداشهایی است که خداوند وعده آن را به مؤمنان داده. از این رو امید به آخرت کنایه است از ایمان به آخرت. (همان، ۱۹/۲۳۳)
بنابراین طبق دو آیه اخیر، حقیقت «امید به آخرت» در آیات قرآن کریم، «ایمان به آخرت» معرفی شده است. از این رو میتوان گفت امید در بینش قرآن به معنای ایمان است و کسی که ایمان دارد، اعتقاد و امید راسخ نیز دارد. در چنین فردی، ناامیدی هرگز نمیتواند نفوذ نماید.
امید به زندگانی جاودان در جوار خداوند در پرتو شهادت
به طور کلی نگرشهای آدمی در مورد مرگ متفاوت است. این نگرشها را میتوان به صورت زیر به طور خلاصه بیان نمود:
۱ـ انکار کننده: اولین نگرش در مورد مرگ نگرش انکار کننده است که اجتناب مدار میباشد؛ بدین معنا که شخص نه تنها به مرگ اعتقاد ندارد، بلکه همواره آن را انکار میکند.
۲ـ پذیرنده: در این نگرش، مرگ به عنوان جزئی از زندگی است.
۳ـ مشتاقانه: طبق این نگرش، مُردن راه حلّی برای حل تعارضات درونی (خودکشی) است.
۴ـ مبارزه جویانه: در این نگرش، فرد به دلایل مذهبی و اعتقادی به مبارزه با مرگ میرود، زیرا اعتقاد و باور به معاد چنان تحوّل عظیمی در روح و اندیشه انسان ایجاد میکند که نه تنها از فشارهایی که در راه انجام مسئولیتها بر او وارد میآید رنجی نمیبرد، بلکه از آن استقبال میکند و همچون کوه در برابر حوادث میایستد، در برابر بیعدالتیها تسلیم نمیشود، چرا که مطمئن است کوچکترین عمل نیک و بد، پاداش و کیفر دارد و بعد از مرگ به جهانی وسیعتر که خالی از هر گونه ظلم و ستم است، انتقال مییابد و از رحمت و الطاف پروردگار بهرهمند میشود؛ (وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ*فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ*یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ)(آلعمران/۱۷۱- ۱۶۹) (معتمدی، /۸۹).
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
بنابراین اعتقاد به معاد نقش بسزایی در جهاد و مبارزه و افزایش روحیه مبارزه جویانه در آدمی دارد و اگر حس جهاد و مبارزه و شهادتطلبی در درون جامعهای حکمفرما باشد، آن جامعه از گزند دشمنان محفوظ میماند. اگر کسانی در چنگال آرزوهای دراز و هوای نفس گرفتار باشند، به هزاران بهانه متوسل میشوند تا از جهاد و جنگ بگریزند؛ (فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ)(توبه/۸۱).
حضرت علی (ع) هنگامیکه سپاهیانش را به جبهه حق علیه باطل دعوت میکرد، گروهی میگفتند: اکنون هوا سرد است، صبر کنید هوا گرم شود. گروهی دیگر میگفتند: اکنون هوا گرم است و در تابستان جای جنگ و نبرد نیست. حضرت در جواب آنها فرمودند: کسی که با حرارت و برودت دنیا نمیتواند صبر کند، در برابر حرارت قیامت چگونه صبر میکند؟ (نهج البلاغه، خطبه ۲۷). آنچه جنگهای پیامبر را به پیروزی رساند و آنچه حادثه کربلا را آفرید و آنچه هشت سال دفاع مقدس را در ایران به وجود آورد، امید، اعتقاد و ایمان به معاد بوده است.
طبق گفتههای دانشمندان غربی نیز آدمی به این اعتقاد نیاز دارد که در ورای این عالم محسوس، عالم دیگری وجود دارد که غرق در معنویت است و همین اعتقاد است که سبب میگردد تا به افرادی که بدان پایبند هستند، در برابر حوادث نیرو و قدرتی عظیم ارزانی دارد (رضایی اصفهانی، /۱۸۶) و به راستی چه اعتقادی مانند این خواهد توانست تا در یورش سختیها و دگرگونیهای روزگار، به انسان ثبات قدم بخشد و همچون لنگری مطمئن، کشتی طوفانزده روح انسان را در حوادث و بلایا از تلاطم باز دارد.
شهید مطهری نیز از حالت روحی و روانی خاصی تحت عنوان «نشاط شهادت» یاد میکند و منطق شهادت را سوختن و حل شدن در اجتماع برای احیای جامعه میداند. (معتمدی، /۹۱)
این نوع نگرش نسبت به مرگ در آیات قرآن نیز مورد ستایش قرار گرفته و خداوند در بسیاری از آیات، از راههای مختلف، همچون برشمردن خصوصیات زندگانی اخروی شهیدان و مبارزان راه حق، به تشویق این افراد پرداخته است و بارها و بارها سفارش و توصیه میکند که شهیدان نمردهاند، بلکه نزد خداوند زندهاند و از نعمتهای او در جوارش بهره میبرند. آیات زیر به این حقیقت اشاره کردهاند: (وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لا تَشْعُرُونَ) (بقره/۱۵۴)؛(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِاللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)(آلعمران /۱۶۹).
بهطور کلی یکی از چیزهایی که در تمامی جنگهای دنیا وجود دارد، ترس از شکست و سختیهای پس از آن و یا ترس از کشته شدن و مرگ است. از این رو بحران روانی یک رزمنده قبل از ورود او به صحنه نبرد آغاز شده و تا زمانی که دار فانی را وداع گوید، ادامه خواهد داشت. دیدن سهمگینترین صحنهها و وقایع تلخ و جانگداز در میدان نبرد باعث ایجاد مشکلات جسمی و روانی فراوانی در انسان میشود. از جمله این مشکلات، ناامیدی و ترس از مُردن و به طور کلی عدم خوشبینی نسبت به آینده است که این خود سبب میگردد انسان به فردی ناامید و افسرده که برداشتی غلط، ناقص و محدود از محیط دارد، تبدیل شود. کمک به کاهش این اختلالات و افزایش سلامت روانی از طریق تحکیم روح امید در نهاد آدمی، به انسان افسرده و ناامید کمک میکند تا به اصلاح برداشتهای خود بپردازد و به بینشی جدید دست یابد و بهترین کسی که میتواند این مهم را انجام دهد، خداوند است.
در آیه (وَلا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لا یَرْجُونَ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا)(نساء/۱۰۴) «و در راه تعقیب دشمن، (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج مىبینید، آنها نیز همانند شما درد و رنج میبینند ولى شما امیدى از خدا دارید که آنها ندارند و خداوند، دانا و حکیم است.» نیز خداوند با هدف زنده نگه داشتن روحیه تلاش و پشتکار در رزمندگان و یاران پیامبر (ص) ، بر امیدوارى نسبت به آینده و انتظار فرا رسیدن گشایش از سوى خدا سفارش کرده و مؤمنان را از هرگونه یأس و ناامیدى بر حذر داشته است، چرا که در صحنههای نبرد، امید به خداوند بزرگترین اهرم حرکت و سرمایه روحى رزمنده است؛ یا شهادت و سعادت، یا پیروزى بر دشمن.
به دیگر بیان، خداوند در آیه فوق در صدد روحیه دادن به مؤمنان و انسانهای راستین از طریق مقایسه دردهاى خود با رنجهای دیگران و امید و توجّه به امدادهاى الهى و آگاهىِ اوست (فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ)، زیرا مسلمانان امیدهاى گوناگون از خداوند دارند؛ امید به امدادهاى غیبى، پیروزى، مرعوب شدن دشمن، پاداشهاى معنوى و امثال آن، و به آنان بیان میکند که فضیلت شما بر آنها این است که نور ایمان و حقیقت تقوا در قلبتان نفوذ کرده که این خود چنین ایجاب مینماید که در اعمالتان امیدوار به رحمت الهى و فیوضات اخروى، اضافه بر شرافت و منافع دنیوى باشید. ولی دشمنان شما چنین امیدى ندارند، بلکه تنها براى منافع ناچیز دنیوى و به دست آوردن غنایم و پیروزی خیالى، خود را به زحمت میاندازند. (طباطبایی، ۵/۶۴؛ طیب، ۴/۱۹۱؛ مغنیه، ۲/۴۲۸؛ گنابادی، ۲/۴۹؛ میبدی، ۲/۶۷۱)
استدلال خداوند در آیه فوق بدین صورت است که همان طور که شما ناراحت مىشوید، آنها نیز ناراحت مىشوند و شما حال بدترى از حال دشمنان خود ندارید، بلکه شما مرفّهتر و خوشبختتر از کفارید، زیرا شما به خداوند بزرگ امید دارید که او در این جهان به شما پیروزى و ظفر بخشد و به واسطه این سختیها و دردها و زخمها، در عالم دیگر به شما پاداش دهد، چرا که او ولىّ مؤمنین است؛ (وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ)(آلعمران/۶۸) و شما نیز از مؤمنین هستید. ولی دشمنان شما در مقابل این جراحتها و زخمها، امید هیچ گونه پاداشى از جانب خداوند متعال ندارند و در نتیجه در عمل خود نشاط ندارند و کسى نیست که رسیدن آنان به هدف را ضمانت کند و این، تفاوت بزرگى است میان شما و آنها، چرا که بیشتر پیروزیهای مؤمنین از روى ایمان و امید آنها نشأت گرفته، وگر نه در بیشتر جنگهایى که در اسلام واقع گردیده، تعداد کافران بسیار زیادتر از تعداد مسلمانان بوده و نیز در مهمّات جنگى، آنها مجهّزتر بودند، با این حال غالباً شکست میخوردند و این تنها از جهت ایمان مؤمنین و امید راستین ایشان به خداوند بود که با نیروی ایمان و خلوص شمشیر میزدند.
بنابراین مؤمنان واقعی همواره با خاطری آسوده و امید به پروردگار، به کارهای نیک روی میآورند؛ (فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا)(کهف/۱۱۰) و از مرگ نمیهراسند، بلکه میگویند: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِِ)(توبه/۵۲).
دیگر داستانهای قرآن نیز حکایتگر خوبی از شهامتها و شجاعتهای مردان خدا در پرتو اعتقاد به معاد هستند؛ از جمله:
۱ـ قرآن کریم در سوره بقره، آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱، داستان گروهی از بنیاسرائیل را حکایت میکند که همراه «طالوت» (فرمانده الهی لشکرشان) برای مبارزه با جالوت که پادشاهی ستمگر بود، روانه میدان جنگ شده بودند. امّا پس از یک امتحان سخت گروهی باز ماندند و تنها تعدادی اندک پا به میدان جهاد گذاشتند. این اقلیت نیز به دو دسته تقسیم شدند: بعضی گرفتار وحشت و ترس گشتند و گفتند: ما امروز قدرتی برای مبارزه با جالوت و لشکریانش نداریم. امّا در مقابل این گروه، کسانی که ایمانی راسخ به روز رستاخیز داشتند، به بقیه هشدار دادند که نباید به کمیّت جمعیت نگاه کرد، بلکه باید کیفیت را در نظر گرفت؛ زیرا بسیار شده که یک جمعیت کم، امّا باایمان و مصمّم، به فرمان خدا بر انبوه جمعیت دشمن پیروز شدهاند؛ (قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ) (بقره/۲۴۹).
آری، کسی که مرگ را دریچهای به جهان ابدی میداند و معتقد است که با مرگ، پرنده روحش از قفس تن آزاد شده و در آسمان بیکران پر میگشاید، نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتی به خود راه نمیدهد، بلکه به استقبال آن رفته، آن را عاشقانه در آغوش میکشد؛
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
۲ـ ساحران فرعون نیز به تهدیدهای شدید فرعون به خاطر اظهار ایمانشان به خدای یگانه وقعی نمینهند و با صراحت به وی میگویند: (فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا*إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى)(طه/۷۲).
هنگامیکه جرقههای ایمان به معاد به اعماق جان آدمی میرسد، آن را چنان شعلهور میسازد که دیگر هیچ تهدیدی در برابر آن کارگر نیست و هر چیز جز خدا و لقای آخرت و نعیم جاودانش در نظر انسان بیارزش و ناچیز است. همین ایمان نیرومند و شعلهور سبب شد که ساحران مادّیِ زبون و چاپلوس دیروز، به انسانهای قوی و شجاع و پر استقامت امروز مبدّل شوند.
شفاعت و تأثیر آن در تحکیم امید آدمی
همانگونه که پیشاز این اشاره شد، خداوند سبحان در کتاب خویش از راههای مختلف به ایجاد و تحکیم روح امید در آدمی مبادرت ورزیده است. اما یکی از راههای امیدبخش برای مؤمنان گناهکار که از روح امید و اعتقاد به معاد سرچشمه میگیرد، اعتقاد به بهرهمندی از شفاعت شافعان در روز قیامت و رستاخیز است.
موضوع شفاعت از اصول مسلّم اسلام است که روایات زیادى از طریق شیعه و اهل سنت درباره آن نقل شده است. در قرآن کریم نیز آیات متعددى درباره آن وجود دارد؛ مانند آیات ۴۲ تا ۴۸ سوره مدّثر که خداوند متعال عدهاى از کسانى را که شفاعت شامل حال آنها نمیشود، نام برده است: (مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ*قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ*وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ*وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ*وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ*حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ*فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ).
ازاینرو یکی از مزایایی که خدای متعال به مؤمنان اختصاص داده، این است که اگر مؤمن ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند، به عذاب ابدی مبتلا نخواهد شد و گناهان کوچکش به واسطه اجتناب و دوری از گناهان کبیره بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مورد قبول پروردگارش آمرزیده میشود و اگر موفق به چنین توبهای نشد، تحمل گرفتاریها و مصائب دنیا، بار گناهانش را سبک میکند و سختیهای برزخ و مواقف آغازین رستاخیز، ناخالصیهایش را میزداید و اگر باز هم از آلودگیهای گناهان پاک نشد، به وسیله شفاعت ـ که مظهر تجلی بزرگترین و فراگیرترین رحمت الهی در اولیاء خدا به ویژه رسول اکرم و اهل بیت کرامش:میباشد ـ از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت.
بر حسب روایات فراوان، مقام محمود نیز که در آیه (وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا)(اسراء/۷۹) به رسول اکرم (ص) وعده داده شده، همین مقام شفاعت است (طباطبایی، ۱۳/۷۵). همچنین آیه شریفه (وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَترَْضى)(ضحی/۵) نیز اشاره به آمرزش الهی دارد که بهواسطه شفاعت آن حضرت، شامل حال کسانی که استحقاق دارند، میشود. (همان، ۲۰/۳۱۰).
بنابراین بزرگترین و نهاییترین امید مؤمنان گنهکار شفاعت است. کسانى که مرتکب جرایم سنگینى مىشوند، از یک سو گرفتار ناراحتى وجدان و از سوى دیگر گرفتار یأس از بخشودگى در پیشگاه خدا مىگردند و چون راه بازگشت را به روى خود مسدود مىیابند، عملاً حاضر به هیچ گونه تجدید نظر نیستند و با توجه به تیرگى افق آینده در نظرشان، ممکن است دست به طغیان و سرکشى بیشتری بزنند و یک نوع آزادى عمل براى خود تحت این عنوان که رعایت مقررات براى آنها سودى ندارد، قائل شوند. درست همانند بیمارى که از بهبودى مأیوس شده و سدّ پرهیز را به کلى شکسته است، چون آن را بىدلیل و فاقد تأثیر مىداند.
در برخی مواقع، ناراحتى وجدان که ناشى از این گونه جرایم است، موجب اختلالات روانى و یا موجب تحریک حس انتقامجویى از جامعهاى که او را چنین آلوده کرده است، مىگردد و به این ترتیب، گناهکار مبدّل به یک عنصر خطرناک و کانون ناراحتى براى جامعه مىشود که کمترین تأثیر چنین نگرشی، ایجاد و القای روح ناامیدی در جامعه است.
اما ایمان به شفاعت و امید به بهرهمندی از آن، روزنهاى به سوى روشنایى به روى انسان مىگشاید. امید به آمرزش، آدمی را به کنترل خویش و تجدید نظر و حتى جبران گذشته تشویق مىکند، حس انتقامجویى در او تحریک نمىگردد و آرامش روانى به او امکان تبدیل شدن به یک عنصر سالم و صالح و در نهایت امیدوار مىدهد.
بنابراین اگر بگوییم توجه به شفاعت به معناى صحیح، یک عامل سازنده امید و بازدارنده از ناامیدی و افسردگی است که مىتواند از یک فرد مجرم و گناهکار، فردی صالح و امیدوار بسازد، گزاف نگفتهایم. با این وضع، جاى تردید باقى نمىماند که شفاعت به معناى صحیح، نقش مؤثرى در دگرگونى حال افراد و اصلاح وضع آنها خواهد داشت.
البته توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که شفاعت دارای قیود و شرایط فراوانى است و کسانى که معتقد و امیدوار به آن هستند، براى بهرهمندی از آن، ناگزیرند شرایط آن را فراهم سازند و از گناهانى همانند ظلم که امید شفاعت را به صفر مىرساند بپرهیزند؛ برنامه خود را از یک دگرگونى عمیق و همه جانبه در وضع خویش شروع کنند و براى رسیدن به مقام «ارتضاء»؛ (وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى)(انبیاء/۲۸) و برقرار ساختن عهد الهى؛ (وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ)(بقره/۴۰)، از گناه توبه کنند و یا حداقل در آستانه توبه قرار گیرند، خلافکارى و شکستن سد قوانین الهى را متوقف سازند و یا لااقل تقلیل دهند و ایمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخیز را در خود زنده نگاه دارند و قوانین و مقررات او را محترم شمارند (مکارم شیرازی، ۱/۲۳۷) و تنها از این طریق، امید به شفاعت، امیدی صادق و حقیقی است و میتواند باعث استحکام پایههای خانه امید آدمی گردد.
نتایج
۱- امید در راستای تکامل انسان است و تکامل انسان در قرآن، رسیدن به مقام خلیفهاللهی و مظهر تجلی اسماء الهی شدن است. از این رو، امید نیز در راستای تجلی صفات الهی، خصلتی نهادینه شده در وجود بشر است و به دست آوردن این امر مهم، از طریق تقویت آموزههای اعتقادی در نهاد آدمی میسر است.
۲- آموزه اعتقادی معاد جهت القا و تحکیم روح امید در آدمی، آموزهای شناختی است که به دیدگاه و اعتقاد فرد نسبت به هستی، آغاز و فرجام جهان میپردازد و از سویی دیگر، تأثیر آن را در افزایش یا کاهش امید صادق و حقیقی در آدمی مورد ارزیابی قرار میدهد.
۳- یکی از مهمترین اثرات یاد معاد در دنیا، آرامش و آسایش خاطر و به عبارت کوتاهتر، رسیدن به آرامش دنیوی است.
۴- یاد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بیحد و اندازه جلوه میکنند، حدّ میزند و آنها را از آنچه که هستند، کوچک نشان میدهد.
۵- ایمان به معاد، چهره وحشتانگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسی بر افکار انسانها سنگینی داشته و آرامش را از آنها سلب کرده، دگرگون میسازد و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچهای به سوی جهان بقا تغییر میدهد.
۶- یاد مرگ برای مؤمنان به عنوان مقصد زندگی دنیوی و آغاز زندگانی اُخروی، آسودگی خاطر و راحتی در برخورد با مشکلات دنیوی را در پی دارد، چرا که انسانهای شایسته با مرگ به ملاقات خداوند میرسند (بقره/۲۲۳).
۷- یاد معاد، روح حیوانی انسان را مهار و هوسهای کاذب آن را تعدیل میکند و از سردرگمی بینهایت به هدف نهایی سوق میدهد.
۸- امیدواران حقیقی نه تنها از مرگ نمیترسند، بلکه آن را بهترین وسیله برای حصول به آرزوهای خود میدانند و پیوسته آن را از خداوند تقاضا میکنند و با منطق شهادت که به اعتقاد شهید مطهری، سوختن و حل شدن در اجتماع برای احیای جامعه است، مرگ را در آغوش میکشند.
۹- دیدن سهمگینترین صحنهها در میدان نبرد باعث ایجاد ناامیدی و ترس از مُردن و به طور کلی عدم خوشبینی نسبت به آینده در انسان میشود. کمک به کاهش این اختلالات از طریق برشمردن امتیازات شهدا نسبت به سایرین، به تحکیم روح امید در نهاد آدمی منتهی میشود.
۱۰- یکی از راههای امیدبخش برای مؤمنان گناهکار که از روح امید و اعتقاد به معاد سرچشمه میگیرد، اعتقاد به بهرهمندی از شفاعت شافعان در روز قیامت و رستاخیز است.
۱۱- بزرگترین و نهاییترین امید مؤمنان گنهکار شفاعت است، چرا که امید به آمرزش، آدمی را به کنترل خویش و تجدید نظر و حتى جبران گذشته تشویق مىکند، حس انتقامجویى در او تحریک نمىگردد و آرامش روانى به او امکان تبدیل شدن به یک عنصر سالم و صالح و در نهایت امیدوار مىدهد.
نویسنده: اعظم پرچم
زهرا محققیان