مقصود از فایدههای نهفته در نوشابههای الكلی
پيشگفتار
بدون شك مصرف مسكرات (نوشابههاي الكلي) تأثيرات بسيار منفي و ويرانگري بر حوزههاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي دارد. گرچه همواره و در همه زمانها و مكانها و توسط پيامبران محكوم به حرمت بوده، با اين وجود تقريباً در همه اعصار و ازمنه مورد استفاده قرار گرفته و اعراب معاصر پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز از آن بينصيب نبودند و حتي بدان اعتياد داشتند.
خداوند متعال نيز جهت رفع اين بلاي عظيم و دامنگير، به ترتيب در سورههاي مباركه نحل/67، بقره/219، نساء/43، مائده/90 و 91 و نيز با معاضدت آيات ديگر و بيان وحياني رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) اقدام به تحريم تدريجي آن نمود. حال در بررسي آيات مذكور، به واژه «منافع للناس» در آيه 219 سوره بقره بر ميخوريم كه به ظاهر به جنبه سودآوري خمر (نوشابههاي الكلي) نظر دارد. از اين رو دانستن مراد خداوند از طرح این قبیل واژگان نيازمند انديشه و غور در آيات حکیمانه اوست. اجمالاً «نفع» يعني آميختهاي از سود و خير. واژه «منافع» نيز كه مفردش «منفعت» است، هشت بار در قرآن آمده که درباره چهارپايان، ايام حج، آهن و مسكرات استعمال شده است. «نفع» در سه مورد اول ظهور، ولي در مورد اخير قدری ابهام دارد. با اين توضيح و براي روشن شدن بحث، مواردي از آنچه كه ميتوان آن را مصداق «منافع للناس» دانست ذكر ميكنيم.
نفع تا قبل از تحریم قطعي
برخي از مفسرين معتقدند «منافع للناس» یعنی انتفاع مباح از خمر قبل از تحريم آن؛ «وَ مَنافعُ لِلنّاس، يَعني بِالمنافع اللذَّة وَ التِّجارة في رُكوبِِهما قَبلَ التَّحريم فَلمّا حَرَّمَهُما اللهُ عزّوجلّ قالَ وَ اِثمُهما بَعدَ التَّحريم اَكبرُ مِن نَفعِهما قَبلَ التَّحريم.» (مقاتل ابن سليمان، 1/188؛ ابوالفتوح رازی، 3/215؛ سیوطی، 1/253) دیگری گويد: «اثمهما بعد التحريم اكبر من نفعهما قبل التحريم.» (عظيم آبادي، 10/78؛ سورآبادي، 1/185) بدين معنا كه چون درباره حرمت نوشيدن خمر آيهاي نزول نيافته بود، پس هر گونه بهره برداري از آن به گونهاي ميتوانست قابل پذيرش باشد و گناهی در پی نداشته باشد و مؤمناني كه تا قبل از نزول تحريم قطعي شراب مينوشيدند و در جبهههاي نبرد و غير آن از دنيا رفتند، طبق نص صريح آيه 93 سوره مائده بر آنها حرجي نبوده است؛(لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا...)«بر كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند، گناهي در آنچه [قبلاً]خورده یا نوشیدهاند نيست.» ولي با نزول تحريم قطعي خمر، شرعاً اين كار حرام اعلام شد.
منافع مادي و ظاهري مسكر
در نوشيدن خمر كه همراه با لذتي گذراست و دمي خود را از دنيا و مشكلاتش رها ميبینند و در استفادههاي ديگر آن از قبيل فروش و تجارت كه به سودهايي سرشار دست مييابند، منافعي وجود دارد. تعداد زيادي از مفسران به اين معنا نظر داشته و منظور از «منافع للناس» را منافعي مادي و دنيوي خمر دانستهاند. شيخ طوسي اين معنا را اختيار كرده است: «فَالنَّفعُ الَّتي في الخَمرِ: ما كانوا يَأخُذونَه في أثمانِها وَ رِبح تِجارَتها و ما فيها مِن اللَّذَّة بِتَناولِها» (طوسي، 2/213)؛ «نفع در خمر يعني فروش و تجارت و منفعت حاصل از آن و آنچه در خمر از لذت نوشيدن آن به دست ميآمد.»
بنابراين، نفع طبق گفته بالا، علاوه بر فوايد فردي، فوايد اقتصادي مثل تجارت را نيز شامل ميشود. عدهای به حالت آرام بخشي و شادي حاصل از خمر اشاره نمودهاند؛ «وَ رُبَّما كانَ المُرادُ مِن المَنافِع حالة الفَرَج النَّفسي الَّذي يَحدِثُ في حالة السُّكرِ عِندَما يَدخُل الانسانُ في غيبوبَة ذِهنيَّة صَنابية، تُوحي لَه بِالمَرَحِ وَ اللَّهوِ وَ العَبَث بِحَيثِ يَتَخَفَّف مِن قُيوده الاجتماعية الَّتي يَفرِضُها عَليه عَقله فَيَبتعِد بِذلك عَن ضَغطِ المَشاكِل النَّفسیَّة و الاجتماعية و الاقتصادية وَ نَحوها مِمّا يَجعَل مِن الخَمر سَبَباً في الهَروب من الواقع بَدَلاً مِن اَن يَكون حِلّاً لِلمُشكلة وَ تَركيزاً لِلواقع.» (فضل الله، 4/221؛ طالقانی، 2/125)؛ «و چه بسا مراد از منافع، حالت گشايش نفساني كه در حالت سكر به وجود ميآيد، باشد. گاهي انسان در اوهام ذهني به دور از هوشياري و آشكاري قرار ميگيرد و شادي بيش از حد و بازي و بيهودگي به او روي ميآورد، به طوري كه خود را خارج از قيد و بندهاي اجتماعي كه عقل بر او واجب گردانيده است ميبيند و به سبب مستي از فشارهاي فردي، اجتماعي، اقتصادي و شبيه آن دور مانده و شراب را تنها راه حل دوري از مشكلات و واقعيات تلخ زندگي ميداند.»
باري، اين يك واقعيت اجتماعي است كه امروزه برخي دولتها قسمت اعظم درآمد و ماليات خود را از اين راه كسب ميكنند.
قرآن و روش تربيتي
خداوند متعال با ويژگي «رب العالمين» بودنش و لطافت ويژهاي كه در بيان دستورات به كار ميگيرد، همواره خواهان اجرای تربیتی صحیح و کارآمد بوده تا بدین وسیله، انسانها به تکامل و سعادت حقیقی خود برسند و از سويي ديگر سرخورده و دلزده هم نشوند. از اين رو يكي از دلايل قرار گرفتن واژه «منافع للناس» در آيه 219 سوره بقره، ميتواند اشاره به همین روش تربيتي باشد كه خداوند متعال، امر تحريم مسكر را به صورت تدريجي و گام به گام و در چهار مرحله به اجرا در آورد. بدين معنا كه از باب رحمت و صبر واسعه و با ایجاد روابطی صمیمی و خیرخواهانه، در عین حال رفتاری سنجیده و عالمانه، نیز بررسی توان و ظرفیتها، در ابتدا با احترام نهادن به ارزشهاي هر چند زشت ايشان كه به صورت عادت و اعتیاد نمايان شده بود و با پرهيز از حساسيت و عصبيت، نیز ارائه و معرفی الگوهای مناسب، در مراحلي متعدد و به تدريج نوشابههاي الكلي را تحريم نمود. شيوهاي كه نشان از شريعت سهله سمحه داشت و با رفق و مدارا آغاز گرديد و با انجام مراحل بعدي تربيتي، به نهايت خود كه همانا توقف كامل چرخه توليد، نوشيدن و تجارت خمر بود رسيد، به طوری که ايشان به اشتباه خود معترف و خواهان بياني روشن در خصوص خمر شدند؛ «اَللّهمّ بَيِّن لَنا فِي الخَمرِ بَيانًا شافيًا» (فخر رازي، 2/396)؛ «خدايا! در خصوص خمر بياني شفاف و گويا بر ما بفرست.»
امام محمد باقر(علیه السلام)در اين باره ميفرماید: «هيچ كس به اندازه خداي تعالي در رفتار خود، رعايت رفق و مدارا نميكند و اين از رفق خداي تعالي است كه تكليف را به تدريج و به ملايمت در بين بندگان خود اجرا مينمايد. چون ميداند اگر به يكباره تكليف را به دوش آنان بگذارد، هلاك و گمراه خواهند شد.» (کلینی، 6/188) در حقيقت، حركتي از آسان گيري به سمت سخت گيري.
از دیگر ويژگيهاي اين روش (شيوه مدارا و مماشات)، پرداختن به خوبيهاي آن چيز قبل از بيان بديهاي آن ميباشد. در واقع بهترين نمونه يك برخورد منصفانه با منكران که از یک سو زمینه را برای درک شاربین خمر از زشتیهای نوشیدن خمر فراهم ميساخت و از سویی دیگر، آنان را به واکنش منفی، لجاجت، سرخوردگی و واپسگرایی در برابر حق وادار نمينمود.
بهترین گواه برای تأیید اینکه نميشد با زور و ارعاب و ضربتی در این مورد حرکت نمود، داستان مبارزه حکومت آمریکا با مسکرات ميباشد که برای مبارزه با این عادت زشت و زیان آور، به کلیه وسايل و سلاحها از قبیل مجلات، جرايد، سخنرانیها و فیلمهای سینمايي متوسل شده و برای تبلیغات بر ضد مسکرات، مبلغی افزون بر هشت میلیون دلار صرف کرد و بالغ بر ده بلیون صفحه کتاب و مجله و نشریه به این منظور منتشر ساخت و در ظرف چهارده سال مبارزه، مبلغی در حدود دویست و پنجاه میلیون لیره برای تنفیذ و اجرای قانون تحریم مسکرات خرج کرد. سیصد نفر را در این جریان اعدام کرد و پانصد و سی و دو هزار و سیصد و سی و پنج نفر را به زندان افکند و در حدود شانزده میلیون لیره بابت جریمه مسکرات گرفت و برابر با چهارصد و پنجاه ميليون لیره املاک را مصادره کرد، ولی کلیه این مبارزات جز عشق و شیفتگی نسبت به مسکرات، سود و حاصلی نداد. تا آنجا که سرانجام در سال 1933 میلادی به ناچار آن قانون را نقض نمود و مسکرات را به کلی آزاد ساخت. (دستغیب شیرازی،/253)
روشن است که اگر اسلام ميخواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد، امکان نداشت موفق شود. شيوه مبارزه انبياي الهي نيز در همین راستا بود. چنانچه در داستان حضرت ابراهيم(علیه السلام) و ستاره پرستان اين مطلب به وضوح ديده ميشود. روشی كه ابراهيم(علیه السلام)در مقام مواجهه و احتجاج، بسیار ماهرانه و با شيوهاي احترام آميز و زيركانه به كار برد. (رك: آيات 76 تا 79 سوره انعام) به اين ترتيب كه در ابتدا خود را در هيأت و هم عقيده با ايشان در آورد و به بيان خوبيها و زيباييهاي ظاهري آن جرم آسماني پرداخت و بعد از همراهي با ايشان در بعضي مواقف، در پايان به آنها فهماند كه آن عبادتهاي غير الهي سودي نداشته و تنها خداست كه شايستگي پرستش را دارد؛
(فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ)(انعام/٧٦)
«پس چون شب بر او پرده افكند، ستارهاي ديد، گفت: اين پروردگار من است. و آنگاه چون غروب كرد، گفت: من غروب كنندگان را دوست ندارم.»
در كتابهاي تربيتي گفته شده یکی از ابزارهای ترک عادت، آمیختن نرمی و درشتی با هم است. (قائمی، /328) گویی که قرآن کریم در عبارت «اثم کبیر و منافع للناس» از آن بهره برده است. علامه طباطبايي; نیز آمدن واژه «منافع للناس» را دليلي بر اجتهاد و ادامه روند مصرف نوشابههاي الكلي توسط اصحاب رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)ميداند؛
«و لِذلك كانَت هذه الآية مَوضعا لِاِجتِهادِ الصَّحابَه فَتَرَكَ لَها الخَمر بَعضُهم وَ اَصرَّ عَلي شُربِها آخَرين. كَاَنَّهُم رَاَوا اَنَّهُم يَتَيَسَّرون لَهُم اَن يَنتَفِعوا بِها مَعَ اجتِنابِ ضَرَرِها...» (طباطبایی، 2/194؛ داور پناه، 4/119)
«به همين جهت با آمدن واژه «منافع للناس» صحابه در آن اجتهاد كرده؛ برخي آن را ترك نموده، برخی ديگر هم به نوشيدن آن اصرار ميورزيدند. گويا پيش خود فكر كردهاند كه چه مانعي دارد ما شراب را طوري بنوشيم كه هم از منافعش برخوردار شويم و هم ضررش به ما نرسد.»
به هر حال علی الظاهر در این فقره حکم صریحی که بشود بر اساس آن حکم نمود وجود نداشته است (طالقانی، 2/126) و این نشانهای از تدریجی بودن تحریم خمر و یکجا نازل نشدن احکام آن است.
ويژگي ایجاز
برخي گويند در واژه «منافع للناس» ايجازي رخ داده و تقدير آيه چنين است: «و في تركهما منافع للناس» (فتح الله کاشانی، 1/470؛ کاشفی، 1/80)؛ «با ترك نمودن آن دو (شراب و قمار) سودهايي سرشار، پايدار و خداپسندانه براي مردم هست.»
توضیح اینکه كنار نهادن خمر با توجه به ويژگيهایي چون «اِثمٌ كَبير»، «رِجس»، «رزقُ غَیرُ حَسَن»، «مِن عَمَل الشَّيطان»، «اُمُّ الخَبائث» و «مِفتاحُ كُلّ شَرّ» بسيار سودمند و پر فايده خواهد بود و اين چيزي است كه كتاب، سنت و عقل سليم بدان حكم كرده و بر آن صحه گذارده است. ایجاز با حذف مذکور با توجه به قرینه «اثم» که در پس و پیش این عبارت قرار گرفته، ميتواند قرین به صحت باشد. با عنايت به اين برداشت، فراز قبلي آيه را ميتوان بدين گونه با عبارت مذكور تلفيق نمود: «در نوشيدن، تجارت و هر گونه استفاده غير الهي از خمر، زيانهاي مادی و معنوی بزرگي نهفته است، همانگونه كه در ترك آن سودهايي (مادی و معنوی) براي مردم وجود دارد.» این یعنی همان(فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)(مائده/91) است که فلاح و رستگاری را در سایه دوری از نوشابههای الکلی معنا مينمايد.
مقايسه و امتحان
بر اساس اين نظريه، آمدن واژه «منافع للناس» در آیه به جهت مقایسه بین نفع و اثم است. زیرا همواره در مقام مقایسه، باید دو طرف موجود باشند تا بتوان آنها را محك زد. به عبارت دیگر باید در کنار هر سیاهی، سفیدی، در کنار پاکی، پلیدی، در کنار زشتی، نیکی موجود باشد تا قدر و منزلت یکی نسبت به دیگری معلوم گردد. مثلاً آمدن واژه «منافع للناس» در آيه 219 سوره بقره در كنار واژه «اثم» كه با صفات «كبير» و «اكبر» از آن ياد شده، نيز تقدم واژه «اثم» در دو عبارت اين فراز بر واژگان «منافع» و «نفع» كه در ابتدا جنبه هشداري و گناه آلود بودن آن را متذكر ميشود، آمدن واژه «اثم كبير» به صورت نكره موصوفه که ثبات، دوام و سنگيني گناه خمر و ميسر را ميرساند و واژه «منافع» به صورت جمع و تعلق آن به واژه «الناس» که اشارهای است به بيثباتي و پراكندگي منافع خمر، (طالقاني، 2/124) یا نكره آمدن واژه «منافع» را که دليل ناشناخته بودن و بياهميتي منافع خمر دانستهاند؛ «و منافع بِالتَّنكير اِشارَة اِلي مَجهوليتها و هَوانِها...»، (بلاغي، 1/195)، همچنین بیان حرمت خمر بر اساس آیه 33 سوره اعراف، جملگی اشاره است به عدم التفات به مسئله انتفاع از نوشيدن خمر.
فراوانی این نکات آشکار و پنهان به قدری است كه گویی عبارت «منافع للناس» را در هیأت جملهاي معترضه به حساب آورده است. فخر رازی در تفسیر واژگان «خمر» و «میسر» در مقام مقايسه «منافع» و «اثم» گويد:
«فیها مَنافِعُ فی الدُّنيا وَ مَضارٌّ فی الاخِرَة.» (فخر رازی، 2/403)
«در دنیا منافعی دارند ولی ضرر آنها در آخرت است.»
و ما در جریان مقایسه نفع دنیوی و عذاب اخروی در مییابیم که تفاوت اين دو از زمین تا آسمان است. در واقع خمر دارای نفع کوچک زود گذر دنیوی است كه در مقابلش آتش دردناک دائمی پر عظمت و خوار كننده اخروی وجود دارد.
عوارض منفي خمر
با گذر در آیاتي كه در زمینه عواقب و پيامدهای منفی شرب خمر است، در ميیابیم که خداوند با بیان آيات متعدد و با شگردی زیبا، انتفاع از خمر را منتفی نموده است. در ادامه با استفاده از ديدگاه قرآن و روايات و اندیشمندان، به برخي از آثار سوء و مخربي كه نوشابههای الکلی بر جنبههاي مختلف زندگي بشري دارد، اشاره ميکنیم.
1- عوارض منفي خمر بر اجتماع:
قرآن كريم در اين خصوص ميفرمايد: (إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ...)(مائده/٩١)
«همانا شيطان ميخواهد بين شما مردمان به واسطه خمر... دشمني و كينه توزي ايجاد كند.» با وجود نوشابههاي الكلي، ناامني، قتل، هرزگي، فساد و فحشا، خودکشی، تصادفات و هزاران نوع بلای ديگر ظهور پيدا كرده، آرامش و امنيت اجتماعي افراد، همچنين اتحاد، همدلي و مهرورزي كه لازمه پيشرفت جامعه است به خطر ميافتد. تأثیرات الکل بر خانوادهها بعضی مواقع به قدری است که برخی آن را جنگ شیمیایی خانگی نامیدهاند. (نوری شادکام، /92)
2- آثار سوء الكل بر اخلاق و معنويت:
قرآن كريم پرداختن به خمر را فعلي شيطاني ميداند؛(مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ...)(مائده/90) كه ميتواند پيامدهاي اخلاقي و معنوي داشته ياشد. از اين رو از آن با عنوان «اثم كبير» نام برده است. در آيه 91 سوره مباركه مائده به بزرگترين پيامد مصرف الكل كه همانا دور شدن انسان از ياد خدا و نماز است، اشاره دارد؛
(وَ يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللهِ وَعَن الصَّلوة...)
«و شراب شما را از ياد خدا و نماز باز ميدارد. و به جهت حفظ قداست و جايگاه والاي نماز، از نماز گزاردن در حال مستي منع فرموده است؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى ...)(نساء/٤٣)
«اي كساني كه ايمان آوردهايد! در حالي كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد.» نيز فرمودهاند كه با نوشيدن خمر، نماز تا چهل روز پذيرفته نيست. از رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)نقل است: «اَلخَمرُ اُمُّ الخَبائِث فَمَن شَرِبَها لَم تُقبَل صَلاتُه اَربَعين يَومًا...» (ابن حنبل، /197؛ دارمي، /111)؛ «شراب سر چشمه همه بديهاست. هر كس شراب نوشد، تا چهل روز نمازش پذيرفته نگردد.»
خمر باعث شيوع و توسعه دين گريزي، لاابالي گري و جنايت است. بسياري از ناراستيها از او پديد ميآيد و كليد مكاني است كه در آن بديها جمع است؛ «اِجتَنِبوا الخَمرَ فَاِنّها مِفتاحُ كُلِّ شَرّ» (احسان بخش، 5/450)؛ «از خمر دوري كنيد كه همانا كليد هر شري است.» بنابراين خمر، انسان را براي ارتكاب انواع مفاسد جري و جسور ميسازد. در روايت ديگري از امام رضا(علیه السلام)نقل شده است كه فرمودند: «حَرّمَ اللهُ عزّوجلّ الخَمرَ لِما فيها مِن الفَسادِ و مِن تَغييرِها عُقولَ شاربيها و حَمْلِها اِياهُم عَلي اِنكارِ اللهِ عزّوجل والفَريّة عليه و عَلي رُسُلِه وَ سائر ما يكون مِنهم مِن الفساد والقَتل والقَذف والزّنا و قِلّة الاِحتِجازِ عَن شَيء مِن المَحارِم فَبِذلِك قَضَينا عَلي كُلّ مُسكِر مِن الاَشرِبَة اَنّه حَرامٌ محرّمٌ لِاَنّه يَأتي مِن عاقِبَتِه ما يَأتي مِن عاقبة الخمر... فَاِنّه لا عِصمَةَ بَينَنا و بَين شاربه» (شيخ صدوق، 2/475)؛ «به درستي كه خداوند خمر را به دليل اينكه در آن فساد است تحريم فرمود. از جمله اين فسادها تغيير رو به نابودي عقول، انكار خداوند و فرستادگانش، قتل، تهمت، زنا و روي آوردن به ساير محرمات ميباشد. به همين دليل، حكم به حرمت تمام مسكرات و آنچه كه عاقبتش شبيه عاقبت خمر است كرديم ...، به درستي كه هيچ رابطهاي ميان ما و شارب خمر نيست.»
3- زيانهاي اقتصادي نوشيدن الكل:
عبارت قرآني(إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ)(مائده/٩١) به صورت غیر مستقیم به هزينه و زيانهاي مادي همچون هزينه زنداني شدن، فقر و درماندگي خانواده، پرداخت خسارت، ديه و نظاير آن که از طریق کینه توزی و دشمنی به وجود ميآید، اشاره دارد. در تفسير نمونه از قول يك روانشناس آمده است:
«متأسفانه برخي حكومتها حساب منافع و عايدات مالياتي شراب را ميكنند، ولي حساب بودجههاي هنگفت ديگري را كه صرف ترميم فساد شراب ميشود نكردهاند. اگر دولتها حساب ازدياد بيماريهاي روحي و خسارتهاي جامعه منحط و اتلاف وقتهاي گرانبها و تصادفات رانندگي در اثر مستي و فساد نسلهاي پاك و تنبلي و بيقيدي و بيكاري، عقب ماندن فرهنگ، زحمات و گرفتاريهاي پليس و پرورشگاهها جهت سرپرستي اولاد الكلي و بيمارستانها و تشكيلات و دادگستري براي جنايت آنها و فرزندان آنها و ديگر خسارتهاي ناشي از ميگساري را يك جا جمع كنند، خواهند دانست درآمدي كه به عنوان عوارض و ماليات شراب عايد ميگردد، در برابر خسارتهای نامبرده هيچ است.» (مكارم شيرازي، 7/126)
4- عوارض سوء بهداشتي:
قرآن کریم به طور کنایی از خمر با عنوان «رزق غير حسن» نامبرده است. (نحل/67) نیز در آيه 91 سوره مباركه مائده، آن را «رجس» (یعنی نجس و پلید) نامید. گونههاي ديگر عوارض بهداشتي خمر را ميتوان در آياتي كه در وصف شراب بهشتي آمده، مشاهده نمود؛
(لا فِيهَا غَوْلٌ وَلا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ)(صافات/٤٧)
«نه در آن فساد عقل است و نه ايشان (اهل بهشت) از آن به بد مستي و فرسودگي ميافتند.»
حالت مستی، عکس العمل التهابها و فتورهایی است که در مغز و اعصاب رخ ميدهد. (طالقانی، 2/124) طريحي، يكي از معاني واژه «غَول» در آيه 47 سوره مباركه صافات را «وجع البطن» (درد شكم) دانسته است (همان، 3/339) كه اشارهاي است به بيماريهاي گوارشي اين افراد. نيز آيه(لا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلا يُنْزِفُونَ)(واقعه/١٩)؛ «نه در آن (بهشت) به سردرد و نه بد مستي دچار ميشوند» که در خصوص خمر دنیوی مصداق دارد. واژه «بغضاء» در آيه 91 سوره مباركه مائده نیز به حس بدبيني و كينه توزي كه نوعي بيماري رواني است اشاره دارد.
هذيان ارتعاشي، جنون كورساكف، بيماري مغزي ورنيكه، عقب ماندگي عقلي الكلي، شيوع افسردگي منجر به خودكشي، سرطان، بیماری گوارشی مالوری ویس (پارگی محل اتصال مری به معده)، تشمع کبد، (رضايي اصفهاني،/343و346) بیماریهای قلبی و مرگ ناگهانی (کریمی و عبدالهی،/70) و هزاران بیماری دیگر، حاصل پرداختن به خمر و مداومت در آن است. دكتر سن ژاك در خصوص اعتقاد برخی افراد به مفید بودن و منفعت داشتن خمر برای بدن ميگويد:
«اگر بگوييم الكل غذاست، مسخره كردهايم و به وجدان انساني توهين نمودهايم. چيزي كه اين طور گلو و شكم را ميسوزاند و عضلات و مغز را فلج ميكند، در نتيجه انسان، حيوان ديوانهاي ميشود که روح و جسم خود را ميكشد، غذا نيست. كساني كه ميگويند الكل غذاست، گرچه از دانشمندان باشند، كمتر از جنايتكاران نيستند، با وجودي كه دانشمندان بزرگ درباره آن تحقيق كردهاند، الكل غذا نيست، بلكه سمی شوم و نفرت انگيز است.» (ذوالفقاري،/711)
5- اثرات سياسي شرب خمر:
هر گاه اتحاد و امنیت داخلی جامعهای به خطر افتد، دشمنان در آن طمع ورزند و خمر زمینهساز این مسئله است؛(إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ...)(مائده/٩١). علاوه بر این، یکی از مهمترين علل سقوط دولتها و از بين رفتن استيلاي آنان، پديده ميگساري حاكمان و به تبع آنها، جامعه بوده است. مصداق بارز آن را در قضیه اندلس اسلامی ميتوان مشاهده کرد كه اين هجمه فرهنگي توسط مسيحيان و با انگيزه بيرون راندن مسلمين از سرزمين اندلس انجام پذيرفت و موفقیت مسیحیان را در پی داشت. (ولايتي،/148) نيز از نمونهها، قيام امام حسين(علیه السلام) بر ضد يزيد است كه حضرت(علیه السلام)یکی از دلایل قيام را ويژگي شراب خوارگي يزيد ذکر مينماید؛ «وَ يَزيد رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الخمرِ، قاتِلُ النّفسِ المُحرّم، مُعلِنٌ بِالفِسق...» (قرشي،2/209)؛ «يزيد مردي فاسق و شراب خوار و آدم كش و اظهار كننده گناه است.»
6- آثار اخروي شرب خمر:
شرب خمر با توجه به اينكه سرآمد بديهاست، کیفر اخروي آن نيز بالطبع شديدتر است. از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روايت شده كه فرمودند: «لا يَنالُ شَفاعَتي مَن شَرِبَ الخمر...» (كليني، 6/400)؛ «شفاعت من (در روز محشر) به شارب خمر نميرسد.» در روايتي ديگر ميخوانيم: «شارِبُ الخمر يَومَ القيامةِ يَأتي مُسوَدًّا وَجهَه، مائلاً شَدقَه، مُدلِعاً لِسانَه يُنادي العَطَش العَطَش» (همان، /397)؛ «كسي كه در دنيا شراب بنوشد، روز قيامت رو سياه محشور ميگردد، در حالي كه چهرهاش برگشـــــته و زبانش از كـــــــام بيرون آمده، از فرط تشــنگي فرياد بر آورده، نداي «واعطشـــا» سر ميدهد.»
باری، با بیان فوق آشکار ميگردد كه منافع خمر در مقايسه با پيامدهاي مصرف آن، قطرهاي در برابر درياست. اما از زاويهاي ديگر ميتوان چنين عنوان داشت كه خداوند متعال اراده فرمود تا با بيان واژه «منافع للناس» در آيه شريفه، بندگانش را مورد آزمايش قرار دهد كه تا چه حد ميتوانند خود را از گناه نوشيدن خمر و لذت و طرب ظاهري آن حفظ كنند. در واقع خداوند ايشان را در مقام انتخاب يكي از دو راه ذيل مخير فرمود: يكي سود و لذت اندك دنيوي فانی و خشنودي شيطان و ديگري، انتخاب طريقه نيكو و دفع ضرر فراوان باقی که خشنودي خداوند را در پي دارد. در واقع ايشان در مقام امتحان الهي بودند كه:(لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً...) (ملك/2) «تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد.» یا در کریمه دیگر فرمود:(اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرًا و اِمّا کَفورا)(انسان/3). به بياني ديگر خداوند خواست به ايشان بفهماند كه با توجه به سهلالوصول بودن خمر و وجود منافعي در آن آيا حاضرند از آن دست کشند يا اينكه روش فعلي خويش را ادامه ميدهند؟
شبيه به اين قضيه را ميتوان در داستان رويارويي طالوت با جالوت نیز جستجو كرد. آنجا كه طالوت به لشكر تشنهاش سفارش نمود:
(اِنَّ اللهَ مُبتَليكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَيسَ مِنّي وَ مَن لَم يَطعَمهُ فَاِنَّه مِنّي)(بقره/249) «خداوند شما را به وسيله رودخانهاي خواهد آزمود. پس هر كس از آن بنوشد از پيروان من نيست، و هر كس از آن نخورد، قطعاً او از پيروان من است.» در واقع طالوت به لشكريانش ميخواهد بفهماند ميدانم كه تشنه هستيد و آب گواراي رودخانه نيز به شما لبخند ميزند، ولي چون لحظه نبرد با دشمن نزديك است و شما نميتوانيد با شكمهاي پر از آب با آنها مبارزه كنيد، از اين رو از آن ننوشيد. مفهوم واژه «منافع للناس» نيز با كمي تغيير اين گونه است: «ميدانم كه از نوشيدن و يا فروش آن به دنبال طرب و شادماني و سود هستيد، لكن شما با انجام اين كار علاوه بر خشنودي شيطان كه دشمن آشكار شماست، به روح و جسم خود و اجتماعي كه در آن زندگي ميکنيد، ضربهاي مهلك ميزنيد، از اين رو از آن دوري كنيد تا رستگار شده و در بهشت برين، شما را شرابي طهور بنوشانم.»
نسبي بودن شرور در هستي
خداي احسان كننده و خير رسان، خالق شرّ نيست و آفريدههايش همواره نيك و خير بودهاند، اما همين موجودات به واسطه زياده خواهيها و خودخواهيهايشان، باعث شرّند. با اين حال خداوند متعال به دليل ويژگي رحمت و لطف بينهايت خود، بسياري از شرها را از بشر دور داشته است. از اين رو در هر شرّي كه از موجودات صادر شد، خيري قرار داد. از اين رو شرّ مطلق وجود ندارد و هر چيز بدي ممكن است بر حسب زمان، مكان يا مصلحت، منافعي داشته باشد و نقش و كاركرد مؤثري را در نظام هستي ايفا نمايند. (حسيني همداني، 2/208) قاعده فقهي«ما مِن عامٍ الاّ وَ قَد خُصّ» در اينجا نيز جاري است و به قول شاعر: «عيب مي جمله بگفتي، هنرش نيز بگو». (حافظ، ديوان اشعار) پس محرمات كه از مصاديق شرّ به شمار ميآيند نیز ممكن است منافعي داشته باشند. (قرائتي، 1/347)
براي نمونه در فرهنگ اسلامي، دروغ را زماني كه پاي مصلحتي حقيقي در ميان باشد، نيز غيبت نمودن از ظالم را در جهت آگاهانيدن مردم از اعمال زشت وي مباح دانستهاند. نیز قمار که ممکن است زمانی بر ما بگذرد که از درون این شرّ و در اثر تغییر و تحول در آن، چیزی بیرون آید که در حقیقت به سود بشر باشد. در خصوص خمر نيز وضع اين گونه است؛ يعني استفاده خير گونه از آن به نحوي كه شرّش به افراد نرسد. كما اينكه سابقاً گاه این اتفاق ميافتاده است. برای نمونه در كشور مصر از آن به عنوان مايه شستشو دهنده و ضد عفوني كننده اجساد فراعنه استفاده ميشده است (ويل دورانت، 1/ 226) و موارد استفادههاي مثبت ديگر كه در تاريخ ثبت است.
منافع بهداشتي - درماني الكل
قدر مسلم خداوند متعال هیچ گاه کار عبث و بیهوده انجام نميدهد. قطعاً در تمام کارها و برنامههایش حکمتی نهفته دارد که گاهي ممکن است از دید بشر به دور باشد. از اين رو نميتوان در آن خصوص به قضاوتی زود هنگام نشست. پس آمدن واژه «منافع للناس» نیز بدون هدف و غرضی والا ممکن نیست. ناگفته پيداست كه در علم خداوندي اين قضيه به روشني، عيني و يقيني وجود داشته كه روزي خواهد آمد كه در شراب منفعتي پيدا شود. يعني گذشته از نظريه منفعت زا بودن نوشيدن خمر كه توسط علم ناقص و محدود بشر شارب الخمر مطرح بود، اين حقيقت راستين وجود داشت كه در آينده با پيشرفت علوم و استفاده بهينه از فكر و قدرت عظيم آن ميتوان به منفعتي پايدار و الهي از خمر-غير از نوشيدن آن- دست يافت.
اين (منفعت الهي و حقيقي در خمر) را خدا ميديد و ميدانست؛ (قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ)(بقره/٣٠) «من چيزي را ميدانم كه شما نميدانيد.»، ولي دیگران نميديدند و نميدانستند. منفعتي كه نه در نفس نوشيدنش، بلكه در پيرامون يا در اثر تغییرات و فعل و انفعالاتي كه در آن رخ داد، به وجود آمد و منشأ خير شد و آن پديده، چيزي نبود جز الكل كه در قرن سوم هجري توسط پزشك مسلمان ايراني، محمد بن زكرياي رازي، با عمل تقطير شراب كشف و توليد شد و عظمت کلام وحی بعد از قرنها از نزول آیه شریفه به مرحله تفسیر و تأویل رسید، حقيقتي غير قابل انكار که از نمونههاي اعجاز علمي قرآن در خصوص پيشگويي آينده محسوب ميشود. گرچه درصدي از الكل در تمام نوشيدنيهاي مست كننده موجود بود، ولي در هيچ آيه يا روايتي به آن اشاره نشده است تا موضوع حكمي باشد. (وحدتي شبيري، /31 و 32)
وجود الكل امروزه براي بشر امري ضروري و پذيرفتني است. در واقع ميتوان گفت با ظهور الكل، نقش تخريبي خمر به تدريج كمتر و استفادههای مثبت و خدا پسندانه از آن بیشتر شده است و اين ماده از زمان اولين توليد تا كنون -خاصه در عصر حاضر- به عنوان پرمصرفترين ماده شيميايي در فرايند ساخت و سنتز، جداسازي و توليد مورد استفاده قرار ميگيرد و از آن به عنوان بهترين حلاّل آلي در آزمايشگاهها و صنايع داروسازي، به خصوص در توليد برخي شربتهاي دارويي و تنطورها ياد ميشود. همچنين جهت محافظت از رشد ميكروبي در فرآوردههاي دارويي، ساخت روكش قرصها و ضدعفوني كننده پوست كاربرد دارد. در پزشكي نيز جهت ضدعفوني كردن ابزارهاي طبي به كار گرفته ميشود. به علاوه قطعات تشريحي را به خوبي ميتوان در الكل از گنديدن و عفونت محافظت نمود. همچنين الكل در ساختن ادكلنها و لوازم آرايش، رنگها، سوختها و... دخيل ميباشد. (همان)
استفاده از الکل براي ساخت داروها به اندازه اي است که ميتوان آن را کليد و اساس داروسازي دانست. همچنين الکل در صنايع تبديلي، آرايشي و امور پزشکي و در آزمايشگاهها به منظور نگهداري قطعات بدن انسان يا حيوان مورد استفاده قرار ميگيرد. در تهيه الكل از دو روش تخميري (تهيه الكل از شراب) و صنعتي (تهيه الكل به روش شيميايي و به كمك فرآوردههاي نفتي) استفاده ميشود كه امروزه روش صنعتي كاربرد بيشتري دارد، ولي شكي نيست كه با پايان يافتن ذخاير نفتي، روش تخميري همچون گذشته، جايگاه خويش را پيدا ميكند.
با گذر از مطالب فوق، ميتوان آمدن واژه «منافع» به صورت جمع در آيه مذكور را اشاره به گستردگي و تعدد كاربرد الكل در مواضع و موارد گوناگون و گسترده جهان، جهت رتق و فتق امور دانست. در قرآن كريم، كلمه «منافع» در مورد چهارپايان (نحل/5)، آهن (حديد/25) و ايام حج (حج/28) نيز به كار رفته كه تنوع استفاده و كاربرد و بهره برداري از آنها بر همگان آشكار است. مثلاً در خصوص چهارپايان، علاوه بر باركشي و استفاده در كارهاي كشاورزي، ميتوان از گوشت، پوست، پشم، شير و حتي سرگين و ادرار آنها بهره برد.
از اين رو احتمالاً آوردن واژه «منافع» در آيه شريفه در مورد خمر نيز به همين جهت بوده باشد كه نمود اين شمول و گستردگي منافع، در پدیده الكل و کاربردهای آن به چشم ميخورد. با اين بيان ميتوان اذعان داشت كه حرف تعريف «ال» در «الناس»، «ال» استغراقي ميباشد (گرچه واژه «ناس» خود نیز از واژگان جمع است.) زيرا با كشف الكل، دنياي جديدي فراروي بشر در زمينه استفاده بهتر و پرمنفعت از خمر بدون افتادن در دام استفادههاي مخرب آن -كه تنها عدهای خاص از آن بهره ميبردند- باز شد. البته استفادههاي غير الهي از الكل همواره وجود داشته و دارد. از اين رو اين سخن خداوند متعال كه اشاره به گناه آلود بودن آن ميكند؛(إِثْمٌ كَبِيرٌ ... وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا)(بقره/٢١٩) در خصوص خمر و پدیده الکل همواره مصداق دارد.
برداشتي كه نگارنده بدان اشاره نموده (تأويل خمر به الکل)، در كلام برخي از مفسرين محترم نيز به طور گذرا وجود دارد. در كتاب «انوار درخشان» در ذیل عبارت شریفه مذکور آمده است:
«براي خمر منافعي نيز ذكر فرموده که همانا به لحاظ منافعي است كه از استعمال آن در عمل جراحي عايد ميگردد. همچنان كه امروزه الكل موارد استعمال زيادي در سوخت، گنـــدزدايي و تهيه اثر بيهوشي دارد.» (حسيني همداني،2/208) نیز از آن به عنوان ضـــدعفونی کننده یاد شده است. (بلاغی، عبدالحجه،/167)
در اين بيانات، الكل به عنوان گوشهاي از منافع خمر برشمرده شده است. از اين رو ميتوان از پدیده الکل در کنار دیگر مصادیق «منافع للناس» نام برد.
نتيجه گيري
شكي نيست كه خداوند حكيم در مقام دفاع از زشتيها و شرور نيست، مگر اینکه به نوعي، نفع از آن متصور باشد. كما اينكه در تعابيري ديگر فرمودند:(يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ)(انعام/٩٥). نيز با عنايت به اينكه شرّ مطلق وجود ندارد، از اين رو به كار بردن واژه «منافع للناس» در خصوص خمر را ميتوان منفعتي حقيقي، پايدار و همگانی تعبير نمود و بر اساس شواهد و قرائن، پدیده الکل - که برگرفته از خمر است- با دارا بودن ویژگیهای مذکور ميتواند از مصادیق مهم واژه «منافع للناس» در آيه 219 سوره مباركه بقره و نمونهای از پيشگوييهاي قرآن از آينده باشد.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد بن حنبل، بيروت، دارالفكر، بي تا.
3. ابن سليمان، مقاتل؛ تفسير مقاتل ابن سليمان، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي، 1423ق.
4. احسان بخش رشتي، صادق؛ آثارالصادقين، رشت، ستاد برگزاري نماز جمعه گيلان، 1368ش.
5. بلاغی، عبد الحجة؛ حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر، قم، انتشارت حكمت، 1386ق.
6. بلاغی نجفی، محمد جواد؛ آلاء الرحمن، قم، بنياد بعثت، 1420ق.
7. حسینی همدانی، محمد حسین؛ انوار درخشان، تهران، كتابفروشي لطفي، 1404ق.
8. دارمي، عبدالله بن بهرام؛ سنن الدارمي، دمشق، مطعبة الاعتدال، بي تا.
9. داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات صدر، 1375ش.
10. دستغیب، سید عبدالحسین؛ گناهان کبیره، تهران، كانون ابلاغ انديشههاي اسلامي، بيتا.
11. دورانت، ويل؛ تاريخ تمدن مشرق زمین، ترجمه: مجتبایی، فتح الله، بيجا، بينا، بي تا.
12. ذوالفقاري، غلامحسين؛ رهنمون، تهران، نشر اوسان، 1387ش.
13. رازي، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1378ش.
14. رضايي اصفهاني، محمد علي؛ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، قم، بينا، 1381ش.
15. سيوطي، عبدالرحمن؛ الدرالمنثور في التفسير بالمأثور، بيروت، دارالمعرفة، بيتا.
16. صدوق، محمد بن حسن؛ علل الشرايع، نجف، المكتبة الحيدرية، 1385ق.
17. طالقاني، سيد محمود؛ پرتوي از قرآن، تهران، شركت سهامي انتشار، 1362ش.
18. طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشار جامعه مدرسين، 1417ق.
19. طوسي، محمد بن حسن؛ التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1409ق.
20. عظيم آبادي، محمد؛ عون المعبود شرح سنن ابي داود، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415ق.
21. فخر رازي؛ التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق.
22. فضل الله، محمد حسين؛ من وحي القرآن، بيروت، دارالملاك، 1419ق.
23. قائمی، علی؛ تربیت و سازندگی، تهران، اميري، 1364ش.
24. قرائتي كاشاني، محسن؛ تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1383ش.
25. قرشي، باقر شريف؛ حياة الامام الحسين بن علي8دراسة و تحليل، نجف، مطبعة الآداب، 1395ق.
26. کاشانی، ملا فتح الله؛ تفسير منهج الصادقین في الزام المخالفين، كتابفروشي محمد حسن علمي، تهران، 1336ش.
27. کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهبٌ علیه، تهران، اقبال، 1369ش.
28. كريمي يزدي، حسن؛ عبداللهي، حامد؛ شگفتيهاي پزشكي در قرآن كريم، تهران، بينا، 1383ش.
29. كليني، محمد بن يعقوب؛ الكافي، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1363ش.
30. مكارم شيرازي، ناصر و ديگران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1374ش.
31. نوري شادكام، محمود؛ قرآن و طب نوين، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1378ش.
32. وحدتي شبيري، سيد حسن؛ الكل و فرآوردههاي آن در فقه اسلامي، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 1376ش.
33. ولايتي، علي اكبر؛ فرهنگ و تمدن اسلامي، قم، بينا، 1383ش.
پژوهشهای قرآنی، شماره 61