جمع زید بن ثابت

وصیت پیامبر گرامی (ص) جمع قرآن بود تا مانند تورات یهود در معرض ضایع شدن قرار نگیرد(1) علی (ع) پس از رحلت پیامبر از وصیت تبعیت كرد و به این مهم پرداخت و آن را عرضه داشت، ولی به دلایلی پذیرفته نشد اما از آن جایی كه قرآن اولین مرجع تشریع آیین اسلام و زیربنای ساخت جامعه اسلامی است، ضرورت داشت خلفای وقت از دیگر كاتبان كلام الهی استفاده كنند تا با جمع قرآن از روی قطعات چوب و استخوان و سینه های حافظان قرآن، آن را ضبط كنند و خلااز دست رفتن هفتاد تن و بنابر قولی چهارصد تن از حافظان قرآن را كه در جنگ یمامه به شهادت رسیدند، جبران كنند.(2)
بنابراین ابوبكر از زید بن ثابت خواست تا قرآن را جمع آوری كند زید می گوید: «ابوبكر مرا فراخواند، و پس از مشاوره با عمر ـ كه در آن جابود ـ گفت: بسیاری ازقاریان و حافظان قرآن در حادثه یمامه كشته شده اند و بیم آن می رود كه در موارددیگر نیز گروهی دیگر كشته شوند و قسمت عمده قرآن از بین برود آن گاه جمع آوری قرآن را مطرح ساخت گفتم: چگونه می خواهید كاری كنید كه پیامبر(ص) آن را انجام نداد؟
گفتند: این كار ضرورت دارد و باید انجام شود و آن اندازه سخن گفتند وبه من اصرار ورزیدند تا آن را پذیرفتم آن گاه ابوبكر به من گفت: می بینم كه جوان عاقلی هستی و هرگز ما به تو اندیشه ناروا نمی داریم تو كاتب وحی رسول خدابودی، این كار را دنبال كن و به خوبی انجام ده» زید می گوید: «سنگینی این كار كه برمن تحمیل شده بود از تحمل كوه گران سخت تر بود، ولی به ناچار آن را پذیرفتم وقرآن را كه بر صفحاتی از سنگ و چوب نوشته شده بود، جمع آوری كردم».(3)

 

روش زید در جمع قرآن

زید به جمع آوری قرآن مشغول شد و قرآن را از صورت پراكندگی درآورد و دریك جا فراهم كرد او این كار را با هم كاری گروهی از صحابه انجام داد نخستین اقدام وی آن بود كه اعلام كرد: هر كس هرچه از قرآن نزد خود دارد، بیاورد یعقوبی می گوید: «وی گروهی مركب از 25 نفر را تشكیل داد» (4) و خود ریاست آن گروه را بر عهده گرفت این گروه هر روز در مسجد گردهم می آمدند و افرادی كه آیه یاسوره ای از قرآن در اختیار داشتند به این گروه مراجعه می كردند این گروه از هیچ كس، هیچ چیز را به عنوان قرآن نمی پذیرفتند، مگر آن كه دو شاهد ارائه دهند كه آن چه آورده است جز قرآن است شاهد اول نسخه خطی، یعنی نوشته ای كه حكایت از وحی قرآنی داشته باشد شاهد دوم شاهد حفظی، یعنی دیگران نیزشهادت دهند كه آن را از زبان پیامبر اكرم (ص) شنیده اند در این جا دو نكته قابل توجه است:
1. از خزیمه بن ثابت انصاری(5) دو آیه آخر سوره برائت بدون شاهد پذیرفته شد، زیرا پیامبر اكرم (ص) شهادت او را به جای شهادت دو نفر قرار داده بود.(6)
2. از عمربن الخطاب عبارت «الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البته» كه گمان می كرد آیه قرآن است، پذیرفته نشد از وی شاهد خواستند، نتوانست ارائه دهد و برهر كس عرضه كرد انكار نمود كه از پیامبر چنین چیزی شنیده باشد عمر تا آخر عمربر صحت آن اصرار داشت و هم واره می گفت: «اگر مردم نمی گفتند عمر چیزی برقرآن افزود، هرآینه این آیه را در قرآن درج می كردم».
بدین كیفیت، زید آیه ها و سوره های قرآن را جمع آوری كرد و آن را از پراكندگی وخطر از بین رفتن نجات داد هر سوره كه كامل می شد در صندوق چه مانندی از چرم به نام «ربعه» قرار می داد تا آن كه سوره ها یكی پس از دیگری كامل شد ولی هیچ گونه نظم و ترتیبی بین سوره ها به وجود نیاورد(7) این صحیفه ها، كه سوره های قرآنی برآن نگاشته شده بود، پس از اتمام به ابوبكر سپرده شد این مجموعه پس از ابوبكربه عمر انتقال یافت و پس از وفات وی نزد دخترش حفصه نگهداری شد و هنگام یك سان كردن مصحف ها، عثمان آن را به عاریت گرفت تا نسخه های دیگر قرآن را باآن مقابله كند و سپس آن را به حفصه باز گردانید چون حفصه درگذشت، مروان كه ازجانب معاویه والی مدینه بود، آن را از ورثه حفصه گرفت و از بین برد.(8)

  • (1). تفسیر قمی، ص 745.
  • (2). فتح الباری، ج7، ص 447 ـ در آن واقعه 360 تن از مهاجرین و انصار از شهر مدینه و 300 تن از مهاجرین ساكن در غیر مدینه و 300 تن از تابعین كشته شده بودند (تاریخ طبری، ج2، ص 516).
  • (3). صحیح بخاری، ج6، ص 225 مصاحف سجستانی، ص 6 ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج2، ص 247 و ج3، ص 56 البرهان، ج1، ص 233.
  • (4). تاریخ یعقوبی، ج2، ص 113.
  • (5). خزیمه بن ثابت انصاری به «ذو الشهادتین» لقب یافت، زیرا او در تمامی جنگ های پیامبر حضور داشت واز نزدیكان و شیفتگان مولی علی بود در واقعه صفین و جمل شركت داشت و اوست كه حدیث «تقتل عماراالفئه الباغیه» را در واقعه صفین روایت كرد او برای پیامبر(ص) كه از اعرابی اسبی خریده بود شهادت داد، گ گ با آن كه ندیده بود، صرفا چون طرف دعوا پیامبر است به حق سخن می گوید، لذا حضرت شهادت او را دوشهادت قرار داد (اسد الغابه، ج2، ص 114).
  • (6). مصاحف سجستانی، ص 9 ـ 6 صحیح بخاری، ج6، ص 225.
  • (7). ابن كثیر القرشی الدمشقی، تفسیر ابن كثیر، ج1، ص 261 و البرهان، ج2، ص 35 و الاتقان، ج1، ص 58 وفتح الباری، ج9، ص 16 و زرقانی، مناهل العرفان، ج1، ص 254 و احمد امین مصری، فجرالاسلام، ص 195.
  • (8). ابن حجر قسطلانی، ارشاد الساری فی شرح البخاری، ج7، ص 449 و التمهید، ج1، ص 300.