جاذبه عمومى موجودات در قرآن

نيروى جاذبه يا قانون جاذبه عمومى بدين معناست كه كليه اجسام بزرگ و كوچك در يكديگر تأثير متقابل دارند و همديگر را جذب می كنند.
برخى صاحب‏نظران و مفسران بر آنند كه قرآن كريم در چند مورد به نيروهاى جاذبه اشاره كرده است كه عبارتند از:
«اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «رعد/ 2» «خدا [همان‏] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت.»

«خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»«لقمان/ 10» «آسمانها را بی هيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد.»
«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً» «مرسلات/ 25» «آيا زمين را جايگاه گرفتن و جذب قرار نداديم؟» 
«إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً»«فاطر/ 41»«همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه می دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ‏كس آنها را نگاه نمی دارد؛ اوست بردبار آمرزنده.» و نيز همين مضمون در آيه 65 سوره حج آمده است.

 

نكات تفسيرى:

1. آيات فوق در بستر شمارش نشانه ها و نعمت‏هاى خداست. تا مردم به لقاى خدا ايمان آورند (رعد) و اينكه ببينند ديگران نمی توانند مثل خدا چنين مخلوقاتى داشته باشند (لقمان) و هنگامى كه اين آيات براى انسانها گفته شد اگر كسى بازهم تكذيب آيات الهى كند بدعاقبتى دارد و واى به حال او (مرسلات).

2. كلمه «عمد» (بر وزن قمر) جمع عمود به معنى «ستون» است.
براى جمله «ترونها» دو تفسير گفته اند يكى اينكه صفت براى «عمد» باشد يعنى:
«آسمان‏ها را بدون ستونى كه ديدنى باشد برافراشتيم» كه لازمه آن وجود ستون‏هاى نامرئى براى آسمان است.
ديگر آنكه «بغير عمد» متعلق به جمله «ترونها» باشد (ترونها بغير عمد) يعنى:
«همان گونه كه می بينيد آسمان بدون ستون است». البته برخى نيز جمله ترونها را معترضه (و يا استينافيه) گرفته اند. و همين معناى دوم را پذيرفته اند. « مصباح يزدى، معارف قرآن، ص 249».
تفسير دوم خلاف ظاهر آيه است چرا كه لازمه آن تقديم و تأخير است. « تفسير نمونه، ج 10، ص 110 و نيز، ج 17، ص 29»

 

تاريخچه:

برخى معتقدند كه (بعد از اشارات علمى قرآن و روايات اهل بيت (علیهم السلام)) ابو ريحان بيرونى (440 ق) اولين كسى بود كه به نيروى جاذبه پى برد. « گودرز نجفى، مطالب شگفت ‏انگيز قرآن، ص 41» امّا مشهور آن است كه نيروى جاذبه عمومى اولين بار توسط نيوتن‏ (در قرن هفدهم ميلادى) كشف‏ شد. داستان افتادن سيب از درخت و انتقال ذهنى نيوتن به نيروى جاذبه معروف است.
نيوتن بر اساس قوانين كلى حركت سيارات را اين گونه تبيين كرد:
الف: بر طبق قانون جاذبه عمومى كليه اجسام همديگر را جذب می كنند و اين كشش به دو چيز بستگى دارد: جرم و فاصله يعنى با جرم نسبت مستقيم دارد و هر قدر جرم يك جسم بيشتر باشد نيروى كشش آن نيز زيادتر می شود. براى مثال جرم خورشيد 330 هزار برابر جرم زمين است و لذا نيروى جاذبه خورشيد نيز 330 برابر نيروى جاذبه زمين است و بر همين اساس است كه زمين تحت تأثير جاذبه خورشيد قرار می گيرد. و چون جرم زمين 81 برابر جرم ماه است لذا ماه تحت تأثير نيروى جاذبه زمين قرار گرفته و دور زمين می چرخد.
امّا هر چه فاصله دو جسم بيشتر باشد، تأثير جاذبه كمتر می شود و به نسبت مجذور اين فاصله نيروى جاذبه كاهش می يابد مثلا اگر اين فاصله دو برابر شد نيروى جاذبه چهار برابر كمتر می شود.

ب: بر طبق قانون گريز از مركز هر جسمى كه بر گرد مركزى حركت كند در آن جسم طبعا كششى بوجود می آيد كه می خواهد از آن مركز دور شود. مثل قطعه سنگى كه به ريسمانى بسته ايم و می گردانيم.
حركت زمين، سيارات، قمرها و اجرام آسمانى در مدارهاى خود و گرد همديگر در نتيجه تركيب دو نيروى جاذبه و گريز از مركز است همين دو نيرو است كه اجرام فضائى را در مدار خود نگاه می دارد و از سقوط آنها و از تصادم و اصطكاك آنها با هم جلوگيرى می كند. « حسين نورى، دانش عصر فضا، ص 44- 48»

 

اسرار علمی

در مورد انطباق آيات فوق با يافته هاى اخترشناسى نوين بسيارى از صاحب‏نظران و مفسران سخن گفته اند كه در اينجا به پاره اى از آنها اشاره می كنيم:

 

الف: اسرار علمى آيه اول و دوم (بغير عمد ترونها) « رعد/ 2»

1. آية اللّه مكارم شيرازى در هر دو مورد به نكات علمى آيه اشاره می كند و آن را يكى از معجزات علمى قرآن مجيد می داند. و پس از ذكر دو تفسير براى آيه و ترجيح تفسيرى كه «ترونها» را صفت «عمد» می داند می نويسند:
«مقيد ساختن آن (عمد) به «ترونها» دليل بر اين است كه آسمان ستون‏هاى مرئى ندارد مفهوم اين سخن آن است كه ستون‏هايى دارد امّا قابل رؤيت نيست ... اين تعبير لطيفى است به قانون جاذبه و دافعه كه همچون ستونى بسيار نيرومند امّا نامرئى كرات آسمانى را در جاى خود نگه داشته.» و سپس به حديثى از امام رضا(علیه السلام) استشهاد می كند كه: حسين بن خالد می گويد از امام رضا(علیه السلام) پرسيديم:
اينكه خداوند فرموده: وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ‏ «سوگند به آسمان كه داراى راههاست» يعنى چه؟ فرمود: اين آسمان راههائى به سوى زمين دارد.
حسين بن خالد می گويد: عرض كردم چگونه می تواند راه ارتباطى با زمين داشته باشد در حالى كه خداوند می فرمايد: آسمان‏ها، بی ستون است.
امام فرمود: سبحان اللّه، ا ليس اللّه يقول بغير عمد ترونها؟ قلت بلى، فقال ثم عمد و لكن لا ترونها.
«عجيب است آيا خداوند نمی فرمايد: بدون ستونى كه قابل مشاهده باشد؟ من عرض كردم: آرى. فرمود پس ستونهايى هست لكن شما نمی بينيد.» « تفسير برهان، ج 2، ص 278» سپس ايشان متذكر می شوند كه اين آيات و احاديث برخلاف تفكرات نجومى آن زمان هيئت بطلميوسى بود. « تفسير نمونه، ج 17، ص 29 »

2. آية اللّه حسين نورى نيز با ذكر آيه 2 سوره رعد همين مطلب را از آيه برداشت كرده و حديث مذكور را از امام رضا (ع) در تفسير آيه می آورد. سپس متذكر نكته لطيفى در تعبير «عمد» می شوند و می نويسند:
«ميان «ستون» كه تكيه گاه و نگاه دارنده است، با جسمى كه بر آن تكيه كرده است، لازم است تناسب و محاسبه كامل رعايت شود. يعنى هر اندازه جسم سنگين‏تر است بهمان نسبت بايد «ستون» داراى قدرت و مقاومت بيشترى باشد ... بنابراين نيروى جاذبه و ساير قوانين حركت مربوط به اين اجرام با نظام دقيق و فرمول مخصوص خود مورد محاسبه قرار گرفته است تا توانسته هريك از آنها را در ارتفاع و مدار معين در طى ميلياردها سال نگاه بدارد.
با توجه به اين نكته روشن می شود كه تعبيرات قرآن- كه راهنماى سعادت بشر است چه اندازه اعجازآميز و لطيف است.» « دانش عصر فضا، ص 55»
منظور ايشان اين است كه تعبير عمد (ستون) علاوه بر اينكه به اصل نيروى جاذبه اشاره دارد به لزوم تناسب كمى و كيفى بين ستون (نيروى جاذبه) و دو طرف ستون نيز اشاره دارد.

3. برخى نويسندگان معاصر نيز به اين دو آيه استناد كرده و ستون نامرئى را به معناى نيروى جاذبه دانسته اند. كه قرآن هزار و چهارصد سال قبل از نيوتن پرده از روى معماى آن برداشته است. و سپس روايات مذكور را از امام رضا (ع) آورده است. « گودرز نجفى، مطالب شگفت‏انگيز قرآن، ص 41» 4.
آية اللّه مصباح پس از اينكه دو تفسير براى آيه (بغير عمد ترونها) ذكر می كند (ترونها صفت عمد باشد يا جمله معترضه  باشد) می نويسند:
«به هر حال هر دو تفسير قابل تصور است و ظاهرا مانعى براى تصور هيچيك از دو وجه وجود ندارد.» «محمد تقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ص 247» 5.
برخى ديگر از نويسندگان و صاحب‏نظران معاصر نيز به دو آيه مورد بحث در مورد نيروى جاذبه استناد كرده اند كه عبارتند از: محمد حسن هيتو « محمد حسين هيتو، المعجزة القرآنية (الاعجاز العلمى و الغيبى)، ص 180» و آية اللّه معرفت كه بحث مفصلى پيرامون نيروى جاذبه و آيات فوق دارند « التمهيد فى علوم القرآن، ج 6، ص 122» و لطيف راشدى. « نگرشى به علوم طبيعى در قرآن، ص 50»

 

ب: اسرار علمى آيه سوم (كفاتا) « مرسلات/ 25»

1. آية اللّه مصباح يزدى در مورد آيه فوق می نويسند: «كفات موضعى است كه اشياء در آن جمع‏ آورى می گردد. و در اصل معناى آن گرفتن و ضميمه كردن (قبض و ضمّ) وجود دارد. از همين‏جا می توان بهره برد كه زمين اشياء را به خود جذب می كند، می گيرد. و بعيد نيست كه اشاره به نيروى جاذبه زمين باشد كه با توجه به سرعت شگرف حركت زمين، اگر اين نيروى جاذبه نمی بود، همه اشياء روى زمين در فضا پراكنده می شد و سپس اشاره می كند كه كفات به معناى سرعت هم آمده است امّا معناى دوم را ضعيف‏تر می داند. « معارف قرآن، ص 254»

2. يكى ديگر از صاحب‏نظران از معناى لغوى كلمه كفات چند مطلب را استخراج می كند:
حركت وضعى و انتقالى زمين و سرعت طيران آن در فضا- وجود مواد مذاب داخل زمين- تغييرات سطحى و عمقى كره خاك- نيروى جاذبه زمين. ايشان به معناى لغوى «كفات» استناد می كند كه: الكفات: موضع يكفت فيه الشی ء اى يضم و يجمع. « يدالله نيازمند شيرازى، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزى، ص 88»

3. برخى از نويسندگان و يكى از مفسران معاصر نيز از اين آيه نيروى جاذبه را استفاده كرده است. « صادقى، الفرقان فى تفسير القرآن، ج 29، ص 341 »

 

ج: اسرار علمى آيه چهارم‏ «يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا» « فاطر/ 41»

1. آية اللّه حسين نورى پس از آنكه بحث مفصلى در مورد نيروى جاذبه می كند و به آيه فوق استشهاد می كند، كلمه «تزولا» را به معناى «انحراف» گرفته است. « دانش عصر فضا، ص 55»

2. برخى از نويسندگان معاصر نيز اين آيه را ذكر كرده و می نويسند: «مگر اين نگاه داشتن غير از همان نيروى جاذبه عمومى است كه خداوند در بين كرات قرار داده تا از مدارشان منحرف نشوند.» « گودرز نجفى، مطالب شگفت‏انگيز قرآن، ص 43»

3. برخى از مفسرين براى آيه فوق دو گونه تفسير كرده اند:
يكى تأكيد آيه بر مسئله حفظ نظام عالم هستى يعنى همان چيزى كه در بحث‏هاى فلسفى به اثبات رسيده كه ممكنات در بقاى خود همان گونه نيازمند به مبدأ هستند كه در حدوث خود.
دوم اينكه كرات آسمانى ميليون‏ها سال در مدار خود در حركت هستند و اين مطلب از نيروى جاذبه و دافعه سرچشمه می گيرد. « تفسير نمونه، ج 18، ص 287»

 

بررسى:

در مورد انطباق قانون جاذبه عمومى با آيات مورد بحث تذكر چند نكته لازم است:
1. در تفسير آيه اول و دوم (بغير عمد ترونها) به نيروى جاذبه دو نكته قابل تأمل است:
اول: آنكه كلمه «عمد» جمع است و به معنى «ستون‏ها» می باشد، پس هر چند تفسير آن به نيروى جاذبه ممكن است ولى امكان دارد كه مقصود از ستون‏ها چندين نيروى متفاوت باشد كه يكى از آنها نيروى جاذبه است و چه بسا دانشمندان ديگرى پيدا شوند و آنها را كشف كنند. پس حصر عمد (ستون‏ها) در نيروى جاذبه صحيح بنظر نمی رسد.

دوم: آنكه كلمه «سماوات» در قرآن معانى متعددى دارد (مثل: جهت بالا، جوّ زمين، كرات آسمانى، آسمانهاى معنوى، ستارگان و سيارات و ... « تفسير نمونه، ج 1، ص 165 ») و در اينجا در صورتى تفسير آيه به نيروى جاذبه صحيح است كه آسمان را به معناى «كرات آسمانى» معنا كنيم.
اما با توجه به سياق آيه 10 سوره لقمان كه در مورد نزول باران از آسمان سخن می گويد و آسمانها را در مقابل زمين به كار می برد و در آيه 2 سوره رعد كه بدنبال ذكر آسمانها از خورشيد و ماه و سپس زمين (در آيه بعد) سخن می گويد، معلوم می شود كه قدر متيقن از آسمان در اين موارد همان آسمان مادى (يعنى كرات آسمانى يا طبقات جوّ زمين و ...) است.

2. در مورد آيه چهارم: إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا « فاطر/ 41» كه می فرمايد:
«همانا خدا آسمان‏ها و زمين را نگاه می دارد. تا نيفتد» (يا تا منحرف نشوند) نيز سه نكته قابل تأمل است:
يكى اينكه در اينجا هم بايد آسمان‏ها را به معناى كرات آسمانى فرض كنيم. و دوم اينكه نگهدارى آسمان و زمين توسط خدا را به معناى نگهدارى آنها توسط نيروى جاذبه معنا كنيم. آرى ممكن است كه خداوند توسط وسايل و نيروهاى متعددى آسمان‏ها و زمين را نگهدارى كند تا منحرف نشوند كه نيروى جاذبه يكى از آنهاست نه تمام آنها پس انحصار معناى آيه فوق نيز در نيروى جاذبه صحيح نيست.
سوم اينكه اين آيه دو تفسير دارد (همان‏طوركه گذشت) و بر اساس يكى از آنها قابل انطباق با نيروى جاذبه است.

3. آيه سوم (كفاتا) در لغت حدّ اقل به معناى: جمع، سرعت آمده است. « راغب اصفهانى، مفردات، ماده كفت» و برخى آن را به معناى جمع انسانها (مرده و زنده) در زمين و برخى به معناى حركت زمين گرفته اند همان گونه كه برخى به معناى جاذبه گفته اند.
پس تفسير نيروى جاذبه زمين در مورد كفات يكى از احتمالات آيه است و به صورت قطعى نمی توان اين مطلب را به آيه فوق استناد داد.
مفسران بزرگى مثل علامه طباطبائى (ره) و صاحب تفسير نمونه اشاره اى به اين احتمال (استفاده نيروى جاذبه از آيه نكرده اند) و آيه را به معناى جمع مردم (زنده و مرده) در زمين گرفته اند. يعنى معناى «جمع» را براى «كفات» ترجيح داده اند. « تفسير الميزان، ج 20، ص 168 »

 

نتيجه:

احتمال دلالت آيات اول و دوم، بر نيروى جاذبه قوى است، ولى معناى آيات فوق منحصر در نيروى جاذبه نيست، بلكه نيروى جاذبه يكى از مصاديق «عمد» (ستون‏ها) است. اما بهر حال اين يك اشاره علمى قرآن به شمار می آيد كه با توجه به عدم اطلاع مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن از نيروى جاذبه، عظمت قرآن كريم را در بيان اسرار علمى روشن می سازد و می تواند اعجاز علمى قرآن به شمار آيد.

 

نویسنده: محمد علی رضایی اصفهانی

 

منابع: 

کتاب «پژوهشى در اعجاز علمى قرآن»؛ ص 155