تحلیلی بر کیفیت چینش آیات و سوره ها در قرآن

چكيده

نوشتار حاضر برای شناخت چگونگی چينش اجزاء ساختار ظاهری قرآن يعنی كلمات، جُمَل، آيات و سوره ها شكل گرفته است؛ تا با بررسی دقيق نقلی و عقلی به حقيقت اين چينش دست يابد چرا كه اين مسأله به عنوان بستر بعضی از مباحث علوم قرآنی هم چون«تناسب آيات و سُوَر» و«تحريف ناپذيری قرآن» مطرح است.

در گام اول،معناشناسی«آيه»و«سوره»به عنوان اجزای اصلی ساختار ظاهری قرآن مطرح گرديده است و سپس به مسأله«نزول تدريجی قرآن»پرداخته شد كه در حقيقت زير بنای نوشتار ماست چرا كه نزول تدريجی قرآن است كه لازم می نمايد شخص يا اشخاص به سامان بندی ساختمان ظاهری قرآن بپردازند.و در ادامه به طور مجزا به بررسی چينش جملات،آيات و سوره ها در قرآن كريم پرداختيم.
پس از بررسی های انجام شده حاصل گرديد كه چينش همه اجزای قرآن اعم از كلمات جُمَل و آيات و سُوَر به طور كامل با توقيفی از جانب خداوند صورت گرفته و هيچ گونه دخالت بشری در چينش وجود نداشته است.
كليد واژه ها: ساختار ظاهری قرآن،آيه،سوره،نزول تدريجی،چينش آيات و سوره ها،توقيفيّت،اجتهادی.

مقدمه

برای ورود به بحث لازم است به عنوان مقدمه به بررسی اجزای ظاهری ساختار قرآن بپردازيم تا پس از آن كيفيّت چينش اين اجزاء در قرآن را مورد مطالعه قرار دهيم.
قرآن كريم دارای اجزايی مانند«جزء»،«حزب»و«عشر»و غير اينهاست كه بدان ها شناخته می شود،امّا آن تقسيمی كه از نفس قرآن بر می آيد،دو چيز است:«آيه»و«سوره»، كه خداوند در آيات قرآن بسيار از آن دو يادكرده است.و اين اصطلاحات به طور گسترده بر زبان پيامبر(ص)و صحابه و ائمه (ع)جاری گشته،به گونه ای كه هيچ شكّی نمی ماند كه اين دو در قرآن از حقيقتی برخوردارند.1

 

معنی شناسی«آيه»و«سوره»

در گام اول برای شناخت چگونگی چينش آيات و سوره ها در قرآن به معناشناسی اين دو جزء اصلی تشكيل دهنده ساختار ظاهری قرآن می پردازيم تا به معنی حقيقی«آيه» و «سوره»در فرهنگ قرآن دست يابيم.

1.معنای لغوی«آيه»:

خليل بن احمد،«آيه»را بر وزن«فَعْلة»و به معنای علامت و نشانه می داند كه جمع آن»آی«است.وی معتقد است الفی كه در وسط«أأية»است،در اصل«ياء»می باشد،يعنی در واقع«أييه»بوده است.2
ابن فارس،«آيه»را از ريشه«أيی»به معنی تعمّد و اصرار بر چيزی می داند و مصاديق مختلف«آيه»را بيان می كند.3
«راغب اصفهانی»در تعريف«آيه»می گويد:
آيه علامت ظاهری و آشكار است و حقيقت آن بر همه چيز هويداست و ملازم با شی ء است.وی همانند«ابن فارس»نظر صحيح را اين می داند كه«آيه»از«تأيّی»اخذ شده باشد به معنی«تثبّت»و اقامه بر چيزی و اصرار بر آن.
وی در ادامه بيان می كند:به هر جمله از قرآن كه دلالت بر حكمی كند،حال چه سوره كامل باشد يا مقداری از يك سوره و يا بيشتر از يك سوره،آيه گويند و هم چنين گاه به يك كلام كامل كه جدا از كلام ديگر باشد نيز«آيه»گويند.4
اما مرحوم مصطفوی كلمه«آيه»را از ماده«أوی ـ يأوی»به معنی توجه كردن و قصد نمودن به سوی جايگاهی برای استراحت در آن می داند و بيان می كند:
«آيه»آن چيزی است كه مورد توجه و قصد است و وسيله ای برای رسيدن به امری است.و اين معنی در همه موارد استعمالش منظور شده است.5
بر اساس آنچه گذشت آشكار می گردد كه در مورد ريشه اصلی واژه«آيه»دو احتمال مطرح است:
الف:«أوی ـ يأوی»به معنی توجه كردن وقصد جايگاهی را نمودن به قصد استراحت در آن.
ب:«أيی»و«تأيی»به معنی تعمّد و اصرار بر چيزی.
به نظر می رسد معنی دوم صحيح تر باشد هر چند معنی اول نيز آن چنان بعيد به نظر نمی رسد.
به اين معنا كه آنچه دلالت بر امری می كند،بايد ملازم با آن يا ثابت در آن و يا همنشين آن باشد،به گونه ای كه از آن جدا نشود و برای همين است كه بايد آشكارتر از آن امر باشد تا بتواند نشانه ای بر آن باشد.پس آيه به معنای علامت است.6
البته لازم به ذكر است كه می توان از هر دو احتمال در معنای آيه بهره برد،بدين ترتيب كه بگوييم:آنان كه«آيه»را از ريشه«أيی»به معنی تثبت و جای گرفتن و تعمد بر چيزی می دانند،نظر به محتوای كلام دارند يعنی مراد از آيه،كلامی است كه دليل و نشانه بر امر ديگری است كه به دليل نشانه و علامت بودن،ملازم با آن امر نيز می باشد.
اما آنان كه«آيه»را از ريشه«أوی ـ يأوی»به معنی توجه نمودن و قصد جايگاهی را نمودن برای استراحت می دانند در واقع گوينده،مفاد كلام را،قبل از آغاز آيه قصد نموده و بعد از آن برای مدتی كوتاه كلام در اين قالب آرام گرفته و پس از آن قصد و آهنگ جايگاه ديگری را می كند.

 

2.معنی اصطلاحی«آيه»:

پيرامون معنی اصطلاحی«آيه»،جعبری در كتاب«المفرد فی معرفة العدد»می گويد:
حدّ آيه قرآن مركب از جملاتی است ولو به نحو تقديری كه دارای مبدأ و مقطعی است كه در سوره درج شده است.و اصل آن يا«علامت»است مانند: إنّ آية ملكه أن يأتيكم التّابوت فيه سكينة من ربّكم (بقره،2/248)؛برای آنكه علامتی بر فضل و برتری و صدق است و يا آنكه به معنی جماعت است چرا كه آيه گروهی از كلمات است.7
در جامع الرموز آمده است:
آيه از نظر لغت به معنای علامت است و در شرع به دسته ای كلام حق تعالی كه اول و آخرش،آشكار است و بدون اسم می باشد،اطلاق می گردد و اين قيد«بدون اسم»قيدی احترازی است كه«آيه»را از«سوره»جدا می كند.چرا كه آيه در مقابل سوره فاقد اسم است.8
احمد حسن فرحات می گويد:
ممكن است از خلال تعاريف و دلالت ها بگوييم آيه،جزئی از سوره است و گاه حروف مقطعه ای می باشد يا يك كلمه و يا مجموعه ای كلمات،كه در پايانش وقف صورت می گيرد.و از نظر لفظی از بعد خود يا ماقبلش جداست يا آنكه از قبل و بعدش كاملاً منقطع است،در حالی كه از نظر معنی متصل است.و اين امر با بيان پيامبر دانسته می شود جايی كه يك بار بر سر آيه وقف می كند تا انقطاع لفظی آن را بيان كند،هر چند معنی تمام نشده باشد،همانگونه كه باری ديگر آيه را بر آيه ديگر وصل می نمايد تا اتصال معنايی آن را نشان دهد.9
مناسبت ميان معنای لغوی و اصطلاحی«آيه»واضح است،چرا كه آيه قرآنی معجزه است ولو به اعتبار انضمام چيزی به آن و همچنين«آيه»نشانه ای بر صدق آورنده اش می باشد.و در آن عبرت و پندی است برای آنكس كه می خواهد پند گيرد.
و همچنين آيه به دليل مقام بلند و اعجازش از امور شگفت آور و عجيب است.همچنين معنی جماعت هم در آن نهفته است چرا كه آيه از تعدادی كلمات وحروف تركيب يافته است.
همچنين«آيه»به معنی برهان و دليل هم می باشد،به خاطر وجود آنچه از هدايت و علم و قدرت خدا و حكمتش و همچنين صدق رسول خدا(ص)در رسالتش در آن می باشد.10

3 .معنی لغوی«سوره»

پيرامون معنی لغوی سوره دو نظر كلی وجود دارد كه بعضی از لغويون بااحتياط هر دو نظر را در كتاب خويش مطرح نموده و بدون هيچ نتيجه گيری به آرامی از كنار آن رد شده اند؛اما بعضی از آنها با اعلام يكی از دو نظر،موضع خويش را با شواهدی ابراز می نمايند.آن دو نظر عبارتند از:
الف)برخی برای«سوره»همزه ای قرار داده و آن را از«اسأرت»به معنی«افضلت»(چيزی را باقی نهادم)می دانند،چرا كه عرب وقتی چيزی را در ظرف نوشيدنی باقی می نهاد،می گفت:«اسأرت فی الإناء».
بر اساس اين معنا،«سوره»قطعه ای واحد از تمام قرآن می باشد.11
در مطالعاتی كه بر روی كتب لغت انجام دادم،شخصی را به طور مشخص قائل اين نظر نيافتم وفقط اشاراتی به آن دركتب لغت يافت می شود.
ب)برخی ديگر از لغويون،«سوره» را به معنی بلندی مرتبه و رفعت می دانند،كه با اندكی تصرف در ذيل نظرات آنها به اجمال اشاره می شود:
ابن فارس ماده«س و ر»را اصل واحدی می داند كه دلالت بر بلندی مرتبه و رفعت می كند.و«سار ـ يسور»نيز از همين ماده به معنی غضبناك شدن و به جوش آمدن است.در ضمن«سوره»به هر واحد از ساختمان هم اطلاق می گردد.[كه در اين معنی نيز بلندی لحاظ گرديده است].12
ابوالفتوح رازی نيز در تفسيرش می گويد:
بدان كه سورت را معنی،منزلت بود از منازل شريف و دليل بر اين،قول نابغه (ذبيانی)،است:
ألم تر أنّ اللهَ أعطاك سورة
تری كل ملك دو نها يتذبذبُ
أی منزلة من منازل الشرف13
ترجمه:آيا تو نمی بينی كه خداوند به تو منزلتی بلند داده كه هر پادشاهی را پائين تر از آن مقام می يابی،در حالی كه هيچ ثباتی نداشته و متزلزل است.
راغب اصفهانی در بيان معنی اصلی»سوره«معتقد است:
«السَّور»به جهيدن همراه بلندی گويند.و اين واژه در غضب و نوشيدنی هم استعمال می شود.مثلاً گفته می شود:«سور الغضب»به معنی برآمدن خشم وغضبناكی و«سور المدينه»ديوار شهر است كه آن را در بر می گيرد و«سوره قرآن»هم به همين«سور المدينة»تشبيه شده است،برای آنكه «سوره قرآن»احاطه كننده قرآن است همانند ديوار شهر.14
طبرسی در«مجمع البيان»ذيل آيه بيست و سوم سوره بقره اين نظر را (سوره به معنی درجه و مقام بلند)به«ابی عبيده» و«ابن الاعرابی»نسبت داده و می گويد:
هر سوره از قرآن به منزله درجه رفيع و منزلتی عالی است كه قاری قرآن از آن درجه به درجه ديگر صعود می نمايد تا آنكه قرآن به اتمام رسد.15

قابل ذكر است كه«طبرسی»نظر اول (سوره به معنی قطعه ای از قرآن) را با صيغه تمريضيه(با«قيل») آورده كه تأخر اين قول از نظر رُتبی و آوردن آن با«قيل»نشان از ضعف اين قول در نزد وی دارد.

به نظر پژوهشگر،كلام صحيح آن است كه بگوييم«سوره»از«سور البلد»اخذ شده است كه همان ديوار و باره شهر است كه اين ديوار تمام شهر را احاطه نموده و مانع دسترسی اغيار به خانه های آن شهر می باشد.و بر اين اساس«سوره»در قرآن كريم نيز به همين معنی است،به اين ترتيب كه يك«سوره»احاطه كننده تعدادی از آيات است.و همانند ديوار شهر كه از خانه های شهر حفاظت می كند«سوره»نيز از واحدهای كوچك تر كه همان آيات قرآن می باشد،حفاظت می نمايد و مانع از ورود اغيار به آن محدوده است،به گونه ای كه هيچ آيه ای از سوره های ديگر،نمی تواند وارد اين«سوره»گردد و يا حتی از آن خارج گردد چرا كه«سوره»همانند ديواری بلند،از آيات موجود در محدوده خود حفاظت می كند.و اين معنا از سوره با انديشه «توقيفيّت چينش آيات در سوره ها» نيز سازگار می باشد.

 

4.معنی اصطلاحی«سوره»:

جعبری پيرامون اصطلاح«سوره»می گويد:
حد و حدود سوره قرآن مشتمل بر آياتی است كه دارای ابتدا و انتهاست و حداقل آن سه آيه می باشد.16
زرقانی در تعريف اصطلاحی«سوره»می گويد:
سوره گروه مستقلی از آيات قرآن است كه دارای مطلع و مقطع می باشد.و گويند«سوره»از«سور المدينه»گرفته شده است و اين يا به دليل قرار دادن كلمه ای در كنار كلمه ای ديگر و يا آيه ای در كنار آيه ديگر می باشد و يا به دليل معنی علو و رفعت معنوی ای است كه شبيه به علو«سور المدينه»و رفعت وبلندی حسی آن است.و يا آنكه«سوره»حصن و حمايتی برای محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و كتاب خدا و دين حق اسلام می باشد؛البته به اعتبار آنكه معجزه ای است كه تكبر و خود بزرگ بينی را از بين می برد.17

علامه طباطبايی(ره)ذيل آيه اول سوره«نور»پيرامون معنی«سوره»می فرمايد:
سوره دسته ای از كلام است كه غرض واحدی آنها را با هم جمع كرده و به سوی آن هدف سوق داده شده است.و برای همين يك بار نفس آيات به اعتبار معانی موجود در آن لحاظ می گردد و[در مورد آن]گفته می شود: «فَرَضْنَاهَا»[سوره ای كه احكام در آن را واجب نموديم].
و باری ديگر«سوره»به عنوان ظرفی برای بعضی از آيات می گردد كه آنگاه گفته می شود: أنزلنا فيها آيات بيّنات(نور،24/1)؛و اين آن چيزی است كه قرآن آن را وضع نموده و تعداد خاصی از آياتش را با آن نام نهاده است.
اين واژه در كلام الهی چندين بار تكرار شده است و گويا از«سور البلد»گرفته شده كه همان ديواری است كه با آن جايی را احاطه می كنند.
و سوره قرآن به اين نام نهاده شده چون تعدادی از آيات را احاطه نموده و يا به دليل احاطه «سوره»بر غرضی كه به سوی آن سوق داده شده است می باشد.18
از آن چه گذشت،آشكار می گردد كه»سوره«بر قطعه ای از كلام خداوند در قرآن اطلاق می گردد كه حاوی آياتی چند بوده و محدوه آن قابل تغيير نيست.يك غرض واحد بر سراسر«سوره»حكمفرماست،هر چند در تك تك آيات آن،اين غرض محسوس نمی باشد،بلكه يك روح كلی بر آن حاكم است.

نگاهی بر نزول تدريجی قرآن

تدريجی بودن نزول قرآن كريم به عنوان بستری برای بحث چينش آيات و سور در قرآن كريم مطرح است چرا كه اگر قرآن تنها دارای نزول دفعی می بود،ديگر مجالی برای بحث پيرامون كيفيت چينش جملات و آيات و سوره ها در قرآن باقی نمی ماند و بستر بحث از بين می رفت.لازمه نزول تدريجی اجزای قرآن اين است كه شخص يا اشخاصی سامان بندی اجزای آن را بر عهده داشته باشند و اينجاست كه مسأله نوشتار ما مطرح می شود.

پيرامون نزول قرآن اقوال مختلفی وجود دارد ولی نزول تدريجی آن به شهادت خود قرآن در آيه: و قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مكث و نزّلناه تنزيلا(اسراء،17/ 106)؛ مورد اتفاق همگان است و اختلافی در آن نيست.

لازم به ذكر است كه بعضی از دانشمندان صرفاً قائل به نزول تدريجی هستند و آنرا به عنوان امری مسلم می دانند از جمله آنها،آيةاللّه معرفت(ره)است كه در جای جای كتاب«التمهيد»به اين نظر اشاره می كند مانند:

قرآن مجموعه آيات و سوره های نازل شده بر پيغمبر اسلام (ص)است كه پيش از هجرت و پس از آن در مناسبت های مختلف و پيشامدهای گوناگون به طور پراكنده نازل شده است،سپس گردآوری شده و به صورت مجموعه كتاب درآمده است.

نزول قرآن،تدريجی،آيه آيه،و سوره سوره،بوده و تا آخرين سال حيات پيامبر(ص)ادامه داشته است.هرگاه پيشامدی رخ می داد يا مسلمانان با مشكلی روبرو می شدند،برای رفع آن يا احياناً پاسخ به سؤالهای مطرح شده،آياتی چند يا سوره ای نازل می شد.اين مناسبت ها و پيشامدها را اصطلاحا«اسباب نزول»يا«شأن نزول»می نامند كه دانستن آن ها برای فهم دقيق بسياری از آيات ضروری است.اين نزول پراكنده،قرآن را از ديگر كتب آسمانی جدا می سازد،زيرا صحف ابراهيم والواح موسی،يك جا نازل شد و همين امر موجب عيب جويی مشركان گرديد.19

دليل بر تفرق و تدريجی بودن نزول قرآن،قول حق تعالی در سوره«اسراء»می باشد:
و قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس علی مكث و نزّلناه تنزيلا (اسراء،17/ 106).
و نيز قول خداوند در سوره فرقان:
و قال الّذين كفروا لولا نزّل عليه القرآن جملة و احِدة كذلك لنثبّت به فؤادك ورتّلناه ترتِیلا.ولا يأتونك بمثل إلّا جئناك بالحقّ و أحسن تفسيرا (فرقان،25/ 32 ـ 33).
روايت شده كه كافرين از يهود و مشركين به خاطر نزول تدريجی قرآن بر پيامبر(ص)عيب جويی می كردند و ا ز او می خواستند كه قرآن را به يكباره بياورد.و خداوند اين دو آيه را برای ردِّ آنان نازل فرمود.و اين ردِّ خداوند بر دو امر دلالت می كند:
اول:اينكه قرآن به طور پراكنده بر پيامبر(ص)نازل شده است.

دوم:كتب آسمانی قبل او به صورت يكپارچه نازل شده همانگونه كه ميان علماء مشهور است و تقريباً محل اجماع است.
وجه دلالت بر اين دو امر اين است كه خداوند آن ها را در ادعايشان مبنی بر نزول كتب آسمانی به صورت يكپارچه،تكذيب نكرد،بلكه با بيان حكمت نزول تدريجی قرآن به آنها پاسخ داد،و اگر نزول كتب آسمانی همانند قرآن به صورت پراكنده و تدريجی می بود،حتماً خداوند بيان آنها را تكذيب می كرد.

و إعلان می نمود كه نزول تدريجی،سنت خداوند بر انبياء قبلی است،همانگونه كه در موارد ديگر آنها را ردّ نموده است.20
از آنچه گذشت،آشكار گشت كه نزول دفعی قرآن درنزد علماء محل اختلاف است و برخی از علماء با دلايلی آن را به طور كامل ردّ نموده اند.اما نزول تدريجی به شهادت صريح قرآن و تاريخ و همچنين علماء ما،برای قرآن ثابت شده است و اين نقطه افتراق قرآن با ديگر كتب آسمانی است.
 

چگونگی نظم و چينش كلمات،آيات و سور در قرآن كريم

از آنچه گذشت حاصل شد كه قرآن به صورت تدريجی در مقاطع مختلف زمانی و در حوادث متعدد تاريخی در طول بيست و سه سال بر پيامبر اكرم (ص) نازل شده است.
در اينجا مسأله ای مطرح است كه چينش كلمات و جمل و هم چنين آيات و سور در قرآن كريم به چه نحوی و تحت تأثير چه عواملی صورت پذيرفته است تا آنكه به شكل مصحف كنونی در آمده است؟!
اين مسأله در سه محور قابل بررسی و تأمل است.
الف:نظم و چينش كلمات و جمل در قرآن.
ب:نظم و چينش آيات در سوره ها.
ج:نظم و چينش سوره ها در قرآن كريم

الف)نظم و چينش كلمات و جُمل در قرآن كريم

كوچكترين اجزاء ساختمان ظاهری قرآن،كلمات و پس از آن جملات است.گاه اين جملات،آيه ای را شكل می دهد و گاه مجموعه چند جمله يك آيه را تشكيل می دهد.
شكّی نيست كه عامل نظم كلمات قرآن و ساختار جمله و تركيب های كلامی آن بديعی بوده و از وحی آسمانی معجزه آسا نشأت گرفته است،در حالی كه مطلقاً دست بشری در آن دخيل نبوده است.همانگونه كه در اين نظم كلامی هيچ تغيير و تحريفی در گذشت عصرها صورت نپذيرفته است: إنّا نحن نزّلنا الذكر و إنّا له لحافظون (حجر، 15/9)
برای توضيح بيشتر می توان به موارد ذيل اشاره كرد:
اولاً:نسبت دادن كلام به يك متكلم خاص می طلبد كه آن متكلم،عامل اصلی در تنظيم كلماتش و ارتباط اسلوبی تعبيرات خاصش باشد.اما اگر آن متكلم صرفاً كلمات مفردی را به كار برد و شخص ديگری آن را در يك اسلوب كلامی خاص تنظيم نمود،ديگر اين كلام به متكلم اول منسوب نمی باشد،بلكه منتسب به شخص دوم است.در مورد قرآن مجيد كه كلام خداوند است،نيز وضع اينگونه است و چاره ای نيست جز آنكه وحی تنها عامل در تنظيم كلمات قرآن به شكل جمله و تركيب های كلامی بديع باشد،اما نفس كلمات بدون تركيب و تأليف،آن چيزی است كه عرب،روز و شب آن را به كار می بسته واعجاز درنظم قرآن از جانب وحی آسمانی است.
ثانياً:بخش اعظم اعجاز قرآن در وراء اين نظم بديع و اسلوب تعبيرات دلپذير قرآن مانند تناسب آهنگی و تناسق شعری آن،پنهان است.و قرآن به صورت عمومی فصيحان عرب و صاحبان بيان را به تحدی خوانده است و اگر ما ـ به فرض محال ـ امكان دخالت دست بشری در نظم قرآن را جايز بدانيم،به معنی ابطال اين تحدی عظيم قرآن می باشد.
ثالثاً:اجماع و اتفاق امت اسلامی درتمام دوره های تاريخی بر اين بوده است كه نظم موجود و اسلوب جملات و تركيبات آيات قرآن ساخته وحی آسمانی است نه غير آن.اين امری است كه همه طوائف اسلامی با وجود اختلاف نظراتشان در ديگر مواضع،به آن قائلند.21

ب)نظم و چينش آيات در سوره های قرآن كريم

پس از بررسی چگونگی چينش كلمات و جملات در قرآن كريم وارد بررسی چينش آيات در سوره های قرآن كريم می شويم.
آيات قرآن واحدهای كوچك سوره هاست و موضوع قابل بحث در آنها،نظم و ترتيب آيات در سوره های قرآن است كه اين ترتيب با چه زمينه و كيفيتی فراهم آمده است.آيا ذوق و سليقه و رأی و نظر اشخاص(مثلاً صحابه) در بوجود آمدن ترتيب فعلی مؤثر بوده است يا آنكه ترتيب موجود مانند شناخت آيات،توقيفی بوده و طبق دستور پيامبر(ص)صورت گرفته است؟!22
پيرامون چينش آيات در سوره های قرآن كريم تقريباً اتفاق نظر ميان علماء ما وجود دارد كه در ذيل به برخی از آنها اشاره می شود:
«زركشی»معتقد است:
ترتيب آيات در هر سوره و وضع«بسملة»در ابتدای آن همه بدون شك توقيفی بوده و اختلافی در آن نيست و به همين دليل جابجائی آيات جايز نمی باشد.
وی از قول«مكی بن ابی طالب»و غير او نقل می كند:
ترتيب آيات در سوره ها از جانب پيامبر(ص) بوده و از آن جا كه در مورد ابتدای سوره «برائت»دستور«بسملة»را نداده بودند،بدون آن ترك گرديد.23
«خازن»می گويد:
رسول اللّه (ص)به اصحابش تلقين می نمود و به آنها آنچه را كه از قرآن نازل شده بوده به همين ترتيبی كه در مصاحف ماست،تعليم می داد،و اين ترتيب به صورت توقيفی از جانب جبرئيل (ع)ام برای او می آمد و هنگام نزول هر آيه به او اعلام می نمود كه آن را در پس آيه فلان در سوره فلان بنويسد.24
و از جمله رواياتی كه بر توقيفيت چينش آيات در سوره ها اشاره دارد؛روايتی است كه«بخاری»در صحيحش از«ابن الزبير»نقل می كند كه به«عثمان»گفت:آيه والّذين يتوفّون منكم ويذرون أزواجا(بقره،2/234)توسط آيه ديگری نسخ شده،پس چرا آن را نوشته ای؟! عثمان گفت:ای پسر برادرم،مكان هيچ چيزی را تغيير نمی  دهم.
«عثمان»جرأت بر تغيير مكان آيه را نداشت حتی اگر منسوخ شدن آيه هم بر او ثابت شده بود؛چرا كه او می دانست برای وی و ديگران دخالتی در ترتيب آيات قرآن،بعد از آنكه پيامبر(ص)آن را با توقيفی به واسطه جبرئيل مرتب نموده،نمی باشد.25
آيه اللّه معرفت پيرامون نظم و ترتيب آيات چنين می گويد:
ترتيب نظم و عدد آيات در هر سوره در زمان حيات پيامبر اكرم (ص)و با دستور آن بزرگوار انجام شده و توقيفی است و بايد آن را تعبداً پذيرفت و به همان ترتيب در هر سوره تلاوت كرد.هر سوره با فرود آمدن بسم اللّه الرحمن الرحيم آغاز می شد و آيات به ترتيب نزول در آن ثبت می گرديد تا موقعی كه بسم اللّه الرحمن الرحيم ديگری نازل می شد و سوره ديگری آغاز می گرديد اين نظم طبيعی آيات بود و گاه اتفاق می افتاد،پيامبراكرم (ص) با اشاره جبرئيل دستور می داد تا آيه ای بر خلاف نظم طبيعی در سوره ديگری قرار داده شود،مانند آيه واتّقوْا يوما ترجعون (بقره،2/281)؛ كه گفته اند از آخرين آيات نازل شده است و پيامبر(ص) فرمود آن را بين آيه«ربا»و آيه«دين»در سوره بقره به عنوان آيه(281)ثبت كنند.
بنابراين ثبت آيات در سوره ها،چه با نظم طبيعی يا نظم دستوی،توقيفی است و با نظارت و دستور خود پيامبر اكرم (ص) انجام گرفته است و بايد از آن پيروی نمود.26
وجوهی بر توقيفيت چينش آيات دلالت دارد،از آن جمله:
الف:دليل عقلی مبنی بر آنكه قرآن كريم معجزه هميشگی پيامبر اسلام (ص) و اسلوب آن هم بايد معجزه باشد،پس نبايد دست بشر در آن دخالت داشته باشد و بر طبق قياس و رأی به تقديم و يا تأخير آيات نظر بدهد.
ب:رواياتی كه دلالت دارند بر اينكه پيامبر اكرم (ص) درباره بعضی آيات فرموده كه فلان آيه آخر و يا اول فلان سوره است و نشان می دهد كه اين سوره ها در عصر رسول اكرم (ص)نيز به اين ترتيب،مرتب شده بود.
ج:رواياتی است كه دلالت دارد بر اينكه پيغمبر اسلام (ص)خود به نويسندگان وحی دستور می داد كه فلان آيه را در فلان جا و آن آيه را در جای ديگر قرار دهند.
اين ها بعضی از وجوهی است كه برای توقيفی بودن ترتيب آيات نقل شده و اجماعی كه بر اين مطلب وجود دارد نيز بدان اضافه می گردد.27

ج.نظم و چينش سوره ها در قرآن كريم:

در بخش پايانی اين مجموعه به«نظم و چينش سوره ها در قرآن كريم»می رسيم اين مبحث از مسائل مهمی است كه پيوند عميق با ديگر مسائل علوم قرآنی از جمله تناسب«آيات و سور»دارد.برخلاف بحث«نظم و چينش آيات در سور قرآن»كه تقريباً به طور اجماعی علماء قائل به توقيفيت آن از جانب شارع بوده اند،در بحث«چينش سوره ها»اختلاف نظر ميان علماء وجود داشته و به طور كلی به سه دسته تقسيم می گردند:
الف:عده كثيری از علماء متقدم و متأخر قائل به توقيفيت چينش سوره ها در قرآن كريم می باشند.
ب:عده ای ديگر در مقابل گروه اول،قائل به اين هستند كه چينش فعلی سوره ها در قرآن كريم،نتيجه اجتهاد صحابه است.
ج:برخی ديگر از علماء به گونه ای قائل به تفصيل ميان قول اول و دوم شده اند.در اين جا ابتدا قول اول را مورد بررسی قرار می دهيم:

1.توقيفيت چينش سوره ها در قرآن:

توقيفيت چينش سُوَر بدين معناست كه ترتيب سوره ها همان گونه كه درحال حاضر در مصاحف موجود است،به دستور پروردگار متعال و به واسطه جبرئيل به پيامبر اسلام (ص) وحی شده است و اجتهاد ورأی هيچ يك از صحابه در ترتيب آن مؤثر نبوده است.
برخی از علمای متقدم،هم چون«قاضی ابوبكر ابن الانباری»،«كرمانی»،و«طيبی»از اهل سنت و«سيد مرتضی قدس سره»از شيعه قائل به اين نظر بوده اند.28
«ابن الانباری»معتقد است:
سياق سوره ها مانند سياق آيات وحروف قرآن است كه همه از سوی رسول اكرم (ص)می باشد و هر كس سوره ای را پس و پيش كند،نظم قرآن را بر هم زده است.29
«كرمانی»در«البرهان»می گويد:
سوره ها به همين ترتيب نزد خداوند در لوح محفوظ است و به همين نحو پيغمبر اكرم (ص) هر سال آن را باجبرئيل مقابله می نمود و در سالی كه وفات يافت،دو مرتبه آن را مقابله كرد.30
«ابوجعفر النحاس»گفته است:
نظر مختار اين است كه تأليف سوره ها بر اين ترتيب از رسول اكرم (ص)است به دليل حديث«واثلة»[كه پيامبر(ص)فرمودند:]«به جای تورات سبع الطُول،به من داده شد….»چرا كه اين حديث دلالت دارد بر اينكه تأليف قرآن از خود پيامبر(ص)و اين نظم از همان زمان بوده است و در يك وضع در مصحف جمع شده،زيرا كه اين حديث با تعبير و لفظ خود پيامبر(ص) ـ كه دلالت بر تأليف قرآن دارد ـ آمده است.31
«ابن الحصار»نيز گفته است:
ترتيب سوره ها و جا دادن آيه ها به تحقيق از وحی سرچشمه گرفته است.32

سيد مرتضی(ره)از بزرگان متقدم شيعه نيز معتقد است قرآن در عهد پيامبر(ص)به صورت مجموع و تأليف شده بود،همان گونه كه در مصاحف امروزی است.استدلالِ وی بر اين مطلب اين است كه قرآن در آن زمان تدريس می شده و توسط عده ای حفظ می گرديد،و اينكه قرآن بر پيامبر(ص)عرضه گرديده و بر او تلاوت می شد،و هم اينكه عده ای از صحابه مانند«ابن مسعود»و«ابی بن كعب»و…چند دفعه،قرآن را نزد پيامبر(ص) ختم نمودند.و همه اينها با اندك تأملی دلالت بر اين دارد كه قرآن در آن زمان به صورت مجموع و مرتب و غير پراكنده بوده است.33
از دانشمندان معاصر اهل سنت،«صبحی صالح»نيز معتقد است كه:
تأليف سُور به اين ترتيب كه در مصحف ها می يابيم ـ همانند تأليف آيات در سور ـ توقيفی است و هيچ راهی برای اجتهاد در آن نيست،نكته ای كه هست،اين می باشد كه قرآن به طور كامل در زمان رسول خدا(ص)نگاشته شد ولی در يك مصحف واحد جمع نگشت و صحابه كه حافظان قرآن در قلب هاشان بودند،آن را غنی از اين می نمودند كه ضرورتاً در يك مصحف واحد شكل گيرد.34
از معاصران شيعه،نيز آيةاللّه خوئی(ره)معتقد به توقيفيت چينش سور بوده،و در مبحث پاسخ به روايات جمع آوری قرآن در «البيان»ادله ای را ذكر می كند مبنی بر آنكه به طور حتم قرآن در زمان رسول خدا(ص)به ـ شكل كنونی، ترتيب يافته است.35
شواهدی بر قول«توقيفيت ترتيب سوَر»
زركشی برای ترتيب سُوَر اسبابی را ذكر می كند كه نشانگر توقيفی بودن اين ترتيب و صادر شدن آن از سوی خدای حكيم است.
اول:ترتيب سوره ها بر اساس حروف همانگونه كه در«حواميم»است.
دوم:موافقت و همراهی ابتدای سوره با انتهای سوره قبل.همانند ارتباط آخر سوره«حمد»با ابتدای سوره بقره.
سوم:وزن الفاظ مانند آخر سوره«تبت»با ابتدای سوره«اخلاص».
و چهارم:مشابهت كليت[موضوع]سوره ای با كليت سوره ديگر مانند سوره «والضحی»با سوره«الم نشرح».36

 

2.اجتهادی بودن ترتيب سور در قرآن كريم:

عدّه ای از علماء در مقابل گروه اول قائل به اين هستند كه فقط آيات قرآن به صورت توقيف از جانب خداوند به دستور پيامبر(ص)در سوره ها چيده شده اند،و ترتيب سوره های قرآن به اجتهاد صحابه و بر اساس آنچه از پيامبر(ص)شنيده بودند،صورت گرفته است.
برای آشنايی بيشتر با نظرات اين عده از علماء به نظرات برخی از آنها اشاره می شود:
زركشی می گويد:
مذهب جمهور علماء از جمله«مالك»و«قاضی ابوبكر بن الطيب»اين است كه چينش سوره ها به امت پيامبر(ص)بعد از وفاتش سپرده شد.به گونه ای كه»مالك«می گويد:همانا[صحابه] قرآن را بر اساس آنچه از پيامبر(ص)شنيده بودند تأليف نموده اند.37
«ابن جزی»از مفسرين نيز می گويد:
ترتيب سوره ها به گونه ای كه الان موجود است،عمل«عثمان»و«زيد بن ثابت»و كاتبان مصحف هاست.البته يك قولی است كه می گويد اين عمل رسول خدا(ص)است ولی،نظری ضعيف است و روايات وارده در اين زمينه آن را رد می كند.38
ابوالحسين احمد ابن فارس در كتاب«المسائل الخمس»می گويد:
جمع قرآن بر دو گونه است يكی:تأليف و چينش سوره ها همانند مقدم داشتن «سبع الطول»و مؤخر آوردن «مئين»،كه اين نوع از تأليف توسط صحابه انجام شده است.واما جمع ديگر همان چينش آيات در كنار هم و تعقيب قصه با قصه می باشد كه اين امر را رسول خدا(ص)سرپرستی نمود بر اساس آنچه جبرئيل از پروردگارش او را آگاه ساخته بود…39
از ميان علمای معاصر شيعی كه قائل به اين نظر است،می توان به آيت اللّه معرفت اشاره كرد،وی نظر خود را اين گونه بيان می كند:
جمع سوره ها همان ترتيب دادن آنها به صورت مصحف تأليف شده ای ميان دو جلد می باشد؛كه اين امر پس از وفات پيامبر(ص)حاصل گشت.حيات پيامبر(ص) سپری شده بود در حالی كه قرآن بر روی تكه های چرم،سنگ و چوب و استخوان كتف،….و قلب های مردم پراكنده بود.
سوره های قرآن در عهد پيامبر(ص)كامل گشته بود و آيات و اسماء آن مرتب شده بود،غير از آنكه به صورت مجموعه ای در يك مجلد در نيامده بود،به دليل آنكه در زمان پيامبر(ص)هر لحظه احتمال و انتظار نزول وحی می رفت و تا مادامی كه وحی منقطع نشده بود،تأليف سوره ها در يك مصحف امر صحيحی نبود،مگر آنكه بعد از انقطاع وحی و كامل شدن قرآن،بدان پرداخته شود.40
ادله قائلان به اجتهادی بودن ترتيب سُوَر:
طرفداران اجتهادی بودن ترتيب سُور دلائلی برای خويش دارند كه لابلای كتب آنها به چشم می خورد،در ذيل به بعضی از آنها به طور اجمالی اشاره می شود:
الف:ترتيب سُور در مصاحف صحابه قبل از جمع قرآن در عهد عثمان،مختلف است و اگر اين ترتيب توقيفی و منقول از پيامبر(ص)می بود،ديگر اين جرأت را نمی  يافتند كه در مورد آن اهمال و سستی نموده و از آن ترتيب توقيفی سرباز زنند.41
ب:روايتی كه«مسلم»آن را در صحيحش از«حذيفه»می آورد كه پيامبر(ص)در يك ركعت«سوره بقره»، سپس «نساء»وبعد از آن«آل عمران»را خواند.«قاضی عياض»می گويد:
اين دليل بر آن است كه ترتيب سُور به اجتهاد صحابه هنگام كتابت مصحف ها بوده است.42
ج:آيت اللّه معرفت(ره)در تبيين نظرش می گويد:
قضيه جمع قرآن پديده ای از حوادث تاريخی است و يك مسأله عقلانی قابل بحث و جدل نيست و به همين دليل برای آگاهی از آن بايد به متون تاريخی مستند مراجعه نمود،در حالی كه اين مسأله هيچ جايی برای جولان فكری ندارد و اجماع مورخين و متون صاحبان سيره ها و اخبار امت ها و هم چنين محدثين بر اين بوده كه ترتيب سُور چيزی است كه بعد از وفات رسول خدا(ص)حاصل گشته واين ترتيب مطابق آن ترتيبی كه سوره ها بر او نازل شده،نمی باشد.43

نقد و بررسی نظريه اجتهادی بودن ترتيب سُوَر:
دلايلی كه قائلان به اجتهادی بودن ترتيب سُور اقامه نموده اند تا حدی مخدوش بوده و از اتقان كافی برای اثبات اين نظريه برخوردار نيست به عنوان مثال،دليل اول كه تفاوت مصاحف صحابه،قبل از جمع قرآن در عهد عثمان است،می توان در مورد آن گفت كه اولاً:شما جمع قرآن را به طور مسلم در زمان عثمان دانسته و به جمع آن در زمان پيامبر(ص)قائل نيستيد كه اين خود محل بحث است.
ثانياً:مصاحف صحابه تقريباً حالت شخصی داشته و صحابه تلاش نمی  كردند كه مردم را ملزم به آن كنند،و هيچ گاه ادعا نكردند كه مخالفت با آن حرام است،چرا كه آن مصاحف را برای مردم ننوشته بودند،بلكه آن را برای خويش نگاشته بودند و زمانی كه مردم بر ترتيب عثمان اجماع نمودند،صحابه نيز آن را اخذ نموده و مصاحف فردی خود را ترك نمودند و اگر آنها معتقد بودند كه امر ترتيب سُور به اجتهاد و اختيار آنها واگذار گرديده،به اين ترتيب به مصاحف خود تمسك نموده و ترتيب عثمان را نمی پذيرفتند.44
در مورد كلام مرحوم«معرفت»نيز كه ادعای اجماع مورخين و صاحبان سيره ها و محدثين و…را نموده اند،می توان گفت كه اين ادعايی بزرگ است كه كمتر در تاريخ به چشم می خورد،مخصوصاً در مورد گروه اخير يعنی محدثين كه چيزی غير آن ديده می شود يعنی اقوال مختلف و متعارض كه برخی بر توقيفيت چينش سُور و برخی بر اجتهادی بودن آن دلالت دارد كه در مجموع رشته اين اجماع مورد ادعا را پاره می كند.

 

3 .نظريه تفصيل

نظريه سوم پيرامون چينش سُور نظريه تفصيل است.به اين معنی كه ترتيب بعضی از سوره ها با توفيقی از پيامبر(ص)و ترتيب برخی ديگر از آنها با اجتهاد صحابه بوده است.
از متقدمين«قاضی ابومحمد ابن عطيه»به نظر سوم تمايل داشته و گفته است:
ترتيب بسياری از سوره ها مانند«سبع طوال»و«حواميم»و مفصل در حيات پيامبر(ص)بوده است.و احتمال می رود كه ترتيب سوره های ديگر به امت پيامبر(ص)تفويض شده باشد.45
«سيوطی»نيز می گويد:
بيهقی در«المدخل»گفته است:«قرآن در عهد رسول گرامی به همين ترتيب بود ـ چه آيات چه سور ـ مگر در سوره«انفال و برائت»،به موجب حديث سابق عثمان».46
«سيوطی»نظر خويش را همان،نظر«بيهقی»می داند و می گويد:
نظر مختار من آن چيزی است كه«بيهقی»آن را گفته،يعنی،ترتيب همه سوره ها توقيفی است به جز انفال و برائت.47
وی بر تأييد نظرش،شواهدی را ذكر می كند:
توالی سوره های«الحواميم»و«الراءات»و جدايی ميان سُور مسبحات،و همچنين فاصله افتادن ميان «طسم» الشعراء،و«طسم»القصص،توسط«طس»،در حالی كه «طس»هم از نظر مطلع(يعنی تعداد حروف مقطعه)و هم از نظر طول سوره،كوتاه تر از آن دو است و می بايست متأخر از آنها بيايد و هم چنين سوره«مطففين»ميان دو سوره «انفطار» و«انشقاق»فاصله شده،در حالی كه آن دو سوره از نظر مطلع و كوتاهی با هم مشابه اند ولی سوره مطففين از آن دو طولانی تر است و اگر چينش سُور به دليل وجود حكمتی،توقيفی نمی بود،(اگر اجتهادی بود) قطعاً سُور مسبحات متوالی و پی در پی می آمدند و(طس)از سوره«قصص»متأخر می شد.و سوره»مطففين«يا مقدم بر دو سوره«انشقاق»و«انفطار»می آمد و يا آنكه متأخر از آن دو می شد.48

نقد و بررسی نظريه تفصيل:
در اين نظر كه معتقد است ترتيب قرآن بر دو قسم اجتهادی و توقيفی است،قسم اجتهادی آن را به دليل صحيحی مستند نمی كند و در هر صورت،قسمی ناچيز و غير قابل توجه است.آن هنگام كه«ابن عطيه»می گويد:
ترتيب بسياری از سوره ها از قبيل سبع طوال و حواميم و مفصل،در زمان و حيات پيامبر(ص)معلوم بوده،«ابوجعفر ابن زبير»معتقداست اخبار بر بيش از آنچه«ابن عطيه»گفته،دلالت دارد.
[يعنی بيشتر سوره ها به صورت توقيفی ترتيب يافته است]و مقدار كمی از سوره ها باقی می ماند كه در آنها اختلاف شده است.49

 

جمع بندی:

«ابن زبير»از متقدمين تلاش كرده كه ميان آراء سه گانه ترتيب سور توافقی ايجاد نمايد.وی تبيين می كند كه سه قول به«توقيفيت»بر می گردد و اختلاف بيش از يك دعوای لفظی نمی باشد به اينكه چينش سور با توقيفيت قولی صريح از جانب رسول خدا(ص)است يا آنكه باتوقيفی عملی برآمده از اعمال او صورت گرفته است؟! اگر چينش سور با توقيفی از جانب رسول خدا(ص)باشد.كه ديگر مجالی برای خصم باقی نمی ماند.و اگراز اموری باشد كه به امت پيامبر(ص)واگذار گرديده،پس آنها تمام جهد خود را به كار بسته اند و عارف به اسباب نزول آيات و موضوع كلمات بوده اند و قرآن را بر اساس آنچه از پيامبر(ص)شنيده بودند،تأليف كردند و اين همان قول«مالك»است كه به عنوان يكی از قائلين اجتهادی بودن ترتيب سور50است.
«زركشی»نيز مانند«ابن زبير»دعوای دو گروه را لفظی می داند چرا كه قائلين به اجتهاد می گويند صحابه با اشاره پيامبر(ص)و علمشان به اسباب نزول و مواضع كلمات به چينش سوره ها پرداخته اند.51
بررسی دلايل عرضه شده در زمينه چگونگی ترتيب سور ما را به اثبات توقيفيت در ترتيب اكثر سوره های قرآن می رساند و آن مقدار از سوره ها كه دليلی بر ترتيب آن وارد نشده بدين معنی نيست كه به طريق اجتهاد ترتيب يافته است،بلكه ممكن است برای ترتيب آن،دليلی باشد كه به ما نرسيده است؛بر اين اساس رأی راجح اين است كه ترتيب سور قرآن همانند آيات قرآن با توقيفی از جانب رسول خدا(ص)از جبرئيل و سرانجام از پروردگار تعالی است.52
شواهد«زركشی» نيز برای اثبات اين نظريه بسيار راهگشاست وی از طريق تناسب موجود ميان سور قرآن به اثبات توقيفيت رسيده است.
از آنچه گذشت،آشكار شد كه تقريباً اتفاق نظر بر توقيفيّت چينش كلمات،جملات و آيات در قرآن وجود دارد و مسأله اصلی كه مورد اختلاف است،چينش سوره ها در قرآن كريم است كه به تفصيل،اقوال مختلف در آن ارائه و مورد نقد و بررسی قرار گرفت و در پايان آشكار گشت كه اختلاف اقوال،چيزی جز يك دعوای لفظی نيست چرا كه قائلين به چينش اجتهادی می گويند:صحابه به إذن پيامبر(ص)و علمشان به اسباب نزول و مواضع كلمات به چينش سوره ها پرداخته اند حال آنكه قائلين به چينش توقيفی می گويند:سامان بندی اجزای قرآن در زمان پيامبر(ص)و با توقيفی از جانب خداوند صورت گرفته است.در واقع گروه اول نيز اين چينش را به پيامبر(ص)و آنچه از مواضع كلام كه به صحابه آموخته بود،نسبت می دهند نه به خود صحابه.و هر چه پيامبر(ص)فرموده به حكم خود قرآن در آيه: ما ينطق عن الهوی.إنْ هو إلاّ وحی يوحی(نجم،53/ 3 ـ 4)؛از جانب خداوند است قوه عقل نيز بر توقيفيّت چينش اجرای قرآن حكم می كند.زيرا قرآن آخرين كتاب هدايت الهی برای بشريت است كه آن را در طی سالها بر قلب و جان رسولش نازل نموده.اگر خداوند تنها اين آيات متفرق را بر پيامبر(ص)نازل می كرد بدون آنكه مواضع آنها را مشخص نمايد و تعدادی از اين آيات را كه در يك راستا هستند،در يك سوره قرار نمی داد،در واقع نقض غرض هدايت گری می بود زيرا در اين صورت پيامبر(ص)به سليقه شخصی خود می بايست به سامان بندی آيات و سوره ها بپردازد.
حال آنكه نحوه چينش جملات در آيات به هدف آيه كمك می كند و هم چنين چينش آيات به طور مشخص در سوره،آن را به هدف اصلی اش می رساند.و اندك تغييری در سامان بندی جملات،آيات و سوره ها، تغييرات معنايی گسترده ای در مفهوم متن به وجود می آورد پس هرگونه دخالت بشری در چينش جملات،آيات و سوره ها در قرآن كريم نقض غرض هدايتگری الهی است.بنابراين لازم می نمايد خداوند در كنار نزول تدريجی اين كتاب مقدس بر قلب نبی مكرم اسلام (ص) ،چينش نهائی اجزای اين كتاب مقدس را به آن حضرت تعليم دهد تا اين زنجيره كامل گردد.
مؤيّد اين سخن،نتايجی است كه در معناشناسی«آيه»و«سوره»برای ما حاصل گشت.به عنوان مثال گفته شد: «سوره»از«سور البلد»گرفته شده،بدين معنی كه هر سوره حصار و بارويی است بر اطراف دسته ای از آيات كه از جهاتی تناسب موضوعی و محتوايی دارند و برای إفاده معنا يا معانی خاصی گرد هم آمده اند بنابراين هرگونه تغيير در چينش آيات در سوره ها،به مراد متكلم ضرر می رساند و آن را از مجرای طبيعی اش خارج می نمايد.

در پايان متذكر می شويم كه نتيجه پژوهش ما منطبق بر فرضيه بدوی،پژوهش گرديد مبنی بر اينكه چينش و سامان بندی همه اجزای قرآن به عنوان كتاب هدايت بايد از جانب خداوند صورت پذيرفته باشد و اين سخن با تعبير«كتاب»در مورد قرآن كريم از جانب خداوند نيز سازگاری دارد.زيرا«كتاب»چيزی را گويند كه ما بين دفتيْن است و ابتدا و انتهای مشخصی دارد.مادر عرف عمومی خود نيز به كسی كه تنها جملات و سطوری را در مورد يك موضوعی نگاشته، صاحب كتاب نمی گویيم،بلكه كسی كه جملات و عبارات و فصول مختلف را با يك نظم منطقی در كنار هم آورد صاحب كتاب ناميم.خداوند كريم نيز محتويات قرآن را در يك قالب متقن و هدفمند بر پيامبرش نازل نموده تا بر جهانيان عرضه نمايد.

نویسنده : شهربانو حاجی امیری

منابع: 

فصلنامه بینات، شماره 63