مباحثی از تفسیر المیزان

پيرامون بناى كعبه و چند بار تجديد بناى آن اين ممطلب متواتر و قطعى است كه بانى كعبه ابراهيم خليل(علیه السلام) بوده و ساكنان اطراف كعبه بعد از بناى آن، تنها فرزندش اسماعيل و قومى از قبائل يمن بنام جرهم بوده‏ اند. و كعبه تقريبا ساختمانى به صورت مربع بنا شده كه هر ضلع آن به سمت يكى از جهات چهارگانه: شمال، جنوب، مشرق و مغرب بوده و بدين جهت اينطور بنا شده كه بادها هر قدر هم كه شديد باشد، با رسيدن به آن شكسته شود و نتواند آن را خراب كند.
" إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ ...". اين آيه از آن جهت كه مطلق است يعنى معين نكرده است كه مقصود از عذاب شديد چيست، آيا عذاب دنيا است يا آخرت، ممكن است شامل عذاب دنيوى هم بشود. و اين خود يكى از حقايق قرآنى است كه چه بسا مفسرين از آن غافل مانده، و آن طور كه بايد پيرامون آن بحث نكرده ‏اند، و اين بى‏ توجهى، علتى جز اين نداشته كه ما چيزى را عذاب نمى ‏شماريم، مگر وقتى كه جسم ما را به درد آورد، و متالّم سازد و يا نقص و يا فسادى در نعمت‏هاى مادى ما پديد آورد.
مسيح يكى از شفيعان نزد خدا است، نه خون بهاى گنهكاران‏   نصارا معتقدند كه مسيح با خون پر بهاى خود جرائم ايشان را عوض داده و به همين جهت لقب " فادى" به آن جناب داده، گفته ‏اند: بعد از آنكه آدم نافرمانى خدا كرد و از شجره ممنوعه در بهشت خورد، خطاكار شد و اين خطاكارى او به ارث در همه فرزندانش بماند، در نتيجه ذريه او ما دام كه توالد و تناسل كنند، خطاكار مى‏ زايند و جزاى خطيئه هم عقاب در آخرت و هلاك ابدى است كه خلاصى و فرار از آن ممكن نيست با اينكه خداى تعالى رحيم و عادل است.
بنى اسرائيل كه نواده ‏هايى از آل يعقوبند در آغاز يك زندگى بدوى و صحرانشين داشتند و به تدريج فراعنه مصر آنان را از به بيابانها به شهر آورده، معامله نوكر و كلفت و برده با آنان كردند، تا در آخر خداى تعالى به وسيله موسى (علیه السلام) از شر فرعون و عمل ناهنجار او نجاتشان داد.
عيسى(عليه السلام) بنده خدا - پيامبر خدا- 1 و رسول به سوى بنى اسرائيل‏ 2 و يكى از پيامبران اولى العزم و صاحب شريعت بوده و كتابى به نام انجيل داشت‏ 3، خداى تعالى نام او را مسيح عيسى نهاد 4 و" كلمة اللَّه" و" روحى از خدا" خواند 5، و داراى مقام امامت‏ 6 و از گواهان اعمال‏ 7، و بشارت دهندگان به آمدن پيامبر اسلام بود 8، وجيه و آبرومند در دنيا و آخرت و از مقربين بود 9.
يهود نسبت به تاريخ قوميت خود و ضبط حوادثى كه در اعصار گذشته داشتند مهتم هستند و با اين حال اگر تمامى كتب دينى و تاريخى آنان را مورد تتبع و دقت قرار دهى، نامى‏ از مسيح عيسى بن مريم نخواهى يافت، نه تنها تحريف شده اخبار آن جناب را نياورده‏ اند، بلكه اصلا نام او و كيفيت ولادتش و ظهور دعوتش و سيره زندگيش و معجزاتى كه خداى تعالى به دست او ظاهر ساخت و خاتمه زندگيش كه چگونه بوده، آيا او را كشتند و يا به دار آويختند و يا طورى ديگر بوده، حتى يك كلمه از اين مطالب را ذكر نكرده ‏اند، بايد ديد چرا ذكر نكرده ‏اند؟
معنای شُکر " وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ" اين جمله بطورى كه از سياق بر مى ‏آيد به منزله استثنايى از ما قبل است و اين خود دليل است بر اينكه همانطور كه گفتيم در سپاه اسلام در جنگ احد بعضى بوده ‏اند كه نه دچار آن انقلاب شدند، و نه عملى كردند كه از انقلاب درونيشان خبر دهد، و اين عده شكرگزارانند. و حقيقت شكر، اظهار نعمت است، هم چنان كه كفر، مقابل آن است يعنى پنهان كردن نعمت و سرپوش روى آن نهادن است،
در اين معنا هيچ ترديدى نيست كه قرآن كريم امر هدايت را مختص به ذات بارى تعالى مى‏داند، چيزى كه هست هدايت در قرآن منحصر به هدايت اختيارى به سوى سعادت آخرت و يا دنيا نيست، بلكه در آياتى هدايت تكوينى را نيز به خداى سبحان نسبت داده است، از آن جمله مى‏فرمايد:" الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏" 1 و هدايت را به تمام موجودات تعميم داده است، چه با شعورش و چه بى ‏شعورش،
هر لفظى در برابر معنايى وضع شده كه مشتمل بر غرضى است كه از آن معنا منظور است، از آن جمله دو كلمه" قول" و" كلام" است كه اگر صوت خارج از دهان آدمى را كلام و قول مى ‏گويند براى اين است كه معناى مورد نظر صاحب صوت را به شنونده منتقل مى ‏كند.
هيچ شكى نيست در اينكه اسلام تنها دينى است كه بنيان خود را بر اجتماع نهاده و اين معنا را به صراحت اعلام كرده و در هيچ شانى از شؤون بشرى مساله اجتماع را مهمل نگذاشته،