«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ - وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ - فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ - فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (اعراف؛163- 166)
يكى از تعليمات موساى كليم عليه السّلام اين بود كه بنى اسرائيل هفته اى يك روز دست از كار خويش بكشند و فارغ از امور دنيوى با متوجه عبادت پروردگار خويش شوند و به ستايش او همت گمارند، نعمتهاى الهى را برشمارند و با ذكر نام خدا دلهاى خود را پالايش و ايمان خود را افزايش دهند.
بنى اسرائيل مأمور به عبادت در روز جمعه بودند ولى آنها تمايل داشتند روز شنبه را به عبادت بپردازند و خدا هم درخواست آنان را قبول فرمود و موسى عليه السّلام در روز تعطيل به پند و اندرز بنى اسرائيل مى پرداخت، نعمتهاى خداوند را براى آنان يادآورى و ايشان را راهنمايى مى كرد.
سالها بدين منوال گذشت و بنى اسرائيل طبق عادت هميشگى روزهاى شنبه به عبادت خدا مشغول بودند و به امورى مى پرداختند كه تقرب به خدا در آن باشد و اين رسم نسلهاى متمادى نزد بنى اسرائيل محفوظ بود و حرمت روز شنبه به قوت خود باقى ماند تا دوران پيامبرى داود عليه السّلام رسيد.(1)
در يكى از دهكده هاى بنى اسرائيل نزديك به ساحل بحر احمر به نام أيله گروهى از بنى اسرائيل حرمت روز شنبه را شكستند و در اين روز برخلاف فرمان موسى عليه السّلام به صيد ماهى پرداختند.
در نزديكى دهكده و در ساحل دريا، دو سنگ سفيد بود كه ماهى ها در شب و روز شنبه در كنار آن جمع مى شدند، زيرا در اين روز صيد ممنوع بود و آنها در امان بودند و بتدريج به اين برنامه انس گرفته بودند و چون از شر صيادان در امان بودند، تعداد آنها افزايش يافت و تكثير يافتند.(2)
بنى اسرائيل هم در اين روز به صيد ماهى نمى رفتند، زيرا به پرستش و ذكر خدا مشغول بودند و براى آنان حرام بود كه صيد را بترسانند و يا به كار دنيوى ديگر بپردازند، اما چون شب يكشنبه مى رسيد ماهيها به دريا مى رفتند و در اعماق آن قرار مى گرفتند و صيد آنها كار بسيار مشكل و طاقت فرسايى بود.
عده اى دنياپرست كه طمع صيد ماهى بيشترى داشتند بر آن شدند تا اين رسم قديمى را برهم بزنند، لذا به مشورت و تبادل نظر پرداختند و گفتند: چرا، در اين روز كه صيد فراوان و در دسترس است، آنها را رها كنيم و هنگامى كه ماهيها ساحل را ترك مى كنند و از ما روى مى گردانند، به تعقيب و صيد آنها بپردازيم و با زحمت و تلاش فراوان آنها را به چنگ آوريم؟ اين روش، گمراهى و خطاست، روش معقول اين است كه ما روز شنبه به صيد بپردازيم و هرچه مى خواهيم ماهى صيد كنيم و به ميزان نياز خود از دريا بهره برداريم. در پى اين تصميم، عده اى از دنياپرستان بنى اسرائيل نقشه اى كشيدند و نهرها و رودهايى از دريا جدا كردند و در روز شنبه كه ماهى ها به ساحل مى آمدند وارد اين نهرها مى شدند سپس افراد سودجو به هنگام پايان روز، راه بازگشت آنها را مسدود مى كردند، آنگاه روز بعد به صيد مى پرداختند و بدين ترتيب بدون تحمل رنج و سختى، صيد فراوانى بدست مى آوردند و به منافع دنيوى خود دست مى يافتند.
پارسايان دهكده از اين عمل منحرفين و دنياپرستان آگاه شدند، لذا نزد آنان شتافتند و به پند و اندرز و اعلام خطر به آنان پرداختند، ولى گفتار پرهيزكاران در روح سركش و سودجوى آنان نفوذ نكرد و روش آنها را تغيير نداد. سپس براى ترك اين رفتار ناپسند دست به اعتراض وسيع زدند و در نهايت به زور متوسل شدند و تصميم گرفتند افراد خطاكار را از دهكده اخراج كنند.
از دست دادن صيد در روز شنبه و اخراج از دهكده براى سودجويان گران آمد، لذا به معترضان گفتند: ما و شما در منافع و منابع اين دهكده شريكيم، شما نمى توانيد ما را از اين سرزمين بيرون كنيد و آن را به انحصار خود درآوريد، زيرا اين سرزمين، زادگاه، مسكن و محل درآمد ما است، ما نمى توانيم اين دهكده را ترك كنيم و به جاى ديگرى كوچ كنيم.
اگر بر جدايى از ما اصرار داريد، بايد دهكده را تقسيم و ديوارى بين زمينها بنا كنيم تا هر گروه مطابق ميل خويش عمل و زندگى كند.
پرهيزكاران پذيرفتند كه دهكده را تقسيم و متمردين را از خود جدا سازند، لذا با تفكيك دهكده هر گروه به كار خود مشغول شد. گنهكاران به لهو و لعب و صيد بى رويه پرداختند. نهرهاى كوچكى حفر كردند كه دهكده را به دريا وصل مى كرد و به اين ترتيب شبهاى شنبه ماهيها تا درب منزل آنان مى آمدند و آنگاه كه خورشيد غروب مى كرد و روز شنبه به پايان مى رسيد، راه بازگشت ماهى ها را سد و آنها را براحتى صيد مى كردند.
گروه پرهيزكاران همچنان به منع گنهكاران و بيم آنها از عذاب ادامه دادند ولى چون پند ناصحان در آنها اثرى نكرد، دست از نصيحت برداشتند و جمعى از ايشان گفتند: «چرا قومى را كه از جانب خدا به هلاك يا عذاب سخت محكومند، موعظه مى كنيد؟ (با آنكه بى اثر است)» (اعراف آيه: 164).
بگذاريد در گمراهى خود گرفتار باشند، دست از پند و اندرز آنها برداريد، زيرا گوش شنواى نصيحت در آنها وجود ندارد.
معصيتكاران به خوشگذرانى و فساد ادامه دادند، مال و اموال آنها فزونى يافت و در سركشى و تمرد افراط كردند. تا اينكه داود پيغمبر(علیه السلام) از اعمال آنان به تنگ آمد و از خداوند براى آنان درخواست عذاب كرد. خدا دعاى داود عليه السّلام را اجابت كرد و به آرزوى وى جامه عمل پوشاند، سپس دهكده آنان را به زلزله شديدى گرفتار ساخت.
پرهيزكاران از وحشت، از خانه هاى خود خارج و گنهكاران گرفتار عذاب شدند و وعده خداوند عملى شد: «چون هرچه بر آنان تذكر داده شد فراموش كردند، ما هم آن جماعت را كه پند مىدادند و خلق را از كار بد بازمىداشتند نجات داديم و آنان را كه ستمكارى كردند به كيفر فسقشان و به بدترين عذاب گرفتار ساختيم» (اعراف آيه: 165).
نویسنده: محمد احمد جاد مولى،
مصطفى زمانى
پی نوشت:
1. زمخشری، تفسير كشاف 1/ 355.
2. به روايتى ديگر، خداوند براى امتحان بنى اسرائيل، در روز شنبه ماهيان را به سوى ساحل گسيل داشت.