خاورشناسان، ترجمههای متعددی از قرآن به زبانهای اروپایی و آفریقایی و حتی هندی ارایه دادهاند؛ اما خاورشناسان همگی با یک هدف و انگیزه به ترجمه قرآن نپرداختهاند، بلکه برخی خاورشناسان مغرض هستند که به دنبال ابطال قرآن کریم بودهاند از اینرو ترجمههایی غیرمعتبر و افتراء آمیز نوشتهاند.
و در نتیجه صاحبنظران مسلمان نسبت به اهداف مستشرقان سه دیدگاه ابراز کردهاند برخی خوشبینانه آنان را خدمتگزار دانسته و برخی بدبینانه هدف آنها را سلطه و خیانت داشتهاند. و گروهی از صاحبنظران اسلامی معتقدند که گرچه برخی شرقشناسان و پژوهشگران غربی در نشر و ترجمههای قرآن کریم و دیگر کتب اسلامی دست به خیانت زدند. اما نباید همه آنها را در این کار محکوم کرد.
چنان که میبینیم یک عده از آنها که قبلاً به دین اسلامی کنیه داشته و دشمنی کرده و کار خودشان را از روی دشمنی شروع کرده ولی با دیدن حقیقتهای اسلام، اعجاز و عظمت قرآن کریم در مقابل آن تسلیم شده و ایمان آورده و دین اسلام را با دل و جان پذیرفتهاند.
حتی بعضیها دین اسلام را هم قبول نکردند اما قرآن را یکی از عجایب جهان میدانستند و معتقد بودند که دیگر کتابهای آسمانی از جهت کامل بینقصان بودنش بعد از قرآن کریم است.
کلیدواژه ها: قرآن، مستشرقان، ترجمه، اهداف.
ترجمه کردن از دیرباز یکی از راههای انتقال دانش و فرهنگ از یک ملت به ملت دیگر بوده است. فن ترجمه امروزه یکی از دانشها و فنونی است که دارای قواعد و اصول خاص خویش میباشد. مترجم موفق کسی است که به زبان مبدأ و مقصد احاطه کامل داشته و بتواند اصطلاحات و تمثیلهای هر زبانی را که میتواند بار معنایی فراوانی را داشته باشند به زبان مقصد، به نحو شایسته و احسن برگردان نماید. ترجمه نیز خود دارای اشکال گوناگونی است که هر یک دارای انتقال سطح معنایی خاصی میباشند ولی میتوان به جرأت گفت که برخی از متنها را نمیتوان دقیقاً ترجمه کرد.
بیشک قرآن را نمیتوان به خاطر داشتن محتوای بسیار والا و بهرهمندی از ساختارهای صرفی، نحوی، فصاحت، بلاغت و... دقیقاً ترجمه کرد. اعتراف به این حقیقت نه تنها در میان اندیشمندان مسلمان رواج دارد بلکه اندیشمندان و زبانشناسان غیر مسلمان که دارای تحقیقات اسلامی فراوانی میباشند نیز به این حقیقت اعتراف دارند. گرچه خاورشناسان ترجمههای متعددی از قرآن به زبانهای اروپایی و آفریقایی، هندی و... ارایه دادهاند اما هر یک به زبان آوردهاند که ترجمهشان، برگردان دقیقی از زبان قرآن به زبان مقصد مورد نظرشان نمیباشد. در این نوشتار سعی شده است که به دیدگاه برخی از این مترجمان پیرامون ترجمه قرآن پرداخته شود.
ترجمه، [ت رج مِ يا مَ ] ( اِ) مأخوذ از تازي. (1) بيان کلامي از زباني به زباني ديگر (ناظم الاطباء، لغتنامه دهخدا، 14/ 559).
ترجمه کردن، گفتاري يا نوشتهاي را از زباني به زباني ديگر برگرداندن، بيان کردن کلامي يا عبارتي را از زباني به زبان ديگر. (همان، 560)
ترجمه، مص[ع] ترجمه ( ت،َ جَ، مَ) تفسير ، نقل مطلبي از زباني به زبان ديگر و به معني ذکر سيرت و اخلاق و نسب کسي، تراجم جمع. (عمید، فرهنگ فارسی، 1/ 666)
آيت الله معرفت: «ترجمه کلمهاي رباعي است که به معناي «تبيين و واضح کردن» است. از قاموس ظاهر ميشود که بايد اختلاف در لغت باشد، چون که گفت: «الترجمان: المفسر للسان» پس ترجمه، نقل از لغتي به لغت ديگر است، اما از باب اينکه لفظ بعد از اينکه با لفظي ديگر از آن تعبير شده بود، تبيين محض است و ترجمه اصطلاحي نيست.» (معرفت، محمد هادی، التفسیر والمفسرون، 1/ 166)
دکتر محمدعلي رضایي «ترجمه قرآن» را در اصطلاح اينگونه تعريف کرده است:
«فرايند انتقال پيام از زبان مبدأ به زبان مقصد که توسط مترجم داراي شرايط و براساس روشهاي صحيح ترجمه و با توجه به مباني استنباط از قرآن صورت ميگيرد و ميکوشد که تا حد امکان سبک کلام را به زبان مقصد منتقل سازد.» (رضایی، محمد علی، منطق ترجمه قرآن، 23)
تاکنون هيچ مترجمي پيدا نشده است که ادعا کند توانسته باشد قرآن را آن طورکه هست بدون کم و کاست به زبان ديگر برگرداند، بلکه مترجمان زبردست در روند ترجمه کردن بيشتر به عجز خود پيبرده و اعتراف کردهاند که قرآن چندان عظيم و پرمايه است که به صورت كامل قابل ترجمه نيست و سرانجام ترجمه خويش را تلاشي براي بيان درک خود از معاني و مفاهيم بيکران کلام خدا اعلام داشته و آن را ترجمه نسبي ناميدهاند. که به اظهار نظر چند تن از آنان در این باره اشاره میشود:
مار مادوک پيکتال اسلامشناس و مترجم قرآن که يکي از بهترين ترجمههاي قرآن را به زبان انگليسي تدوين کرده است، با اينکه مسلمان انگليسي الاصل و نويسندهاي زبردست ومسلط به زبان و ادبيات عرب بود و سالها درکشورهاي اسلامي با مسلمانان و علماي الازهر مصر ارتباط داشت، معتقد بود که قرآن نميتواند به زبان ديگري ترجمه شود و به همين دليل کار خود را به جاي «ترجمه»، «معني و مقصد قرآن مجيد»(he Meaning of the Glorious Quran) ناميد.
او قرآن را يکي ازعجائب جهان ميدانست و معتقد بود که هيچ کتابي در جهان قادر به برابري با آن نيست. (ر.ک: کلارک، پیتر، مارماردوک پیکتال، اسلامشناس و مترجم قرآن، مترجم: روئینتن، سید مجید، مجله کیهان فرهنگی، ش 9/ 24؛ ر.ک: آربری، ا.ج، 1/ 20ـ21) وي در مقدمه خود مينويسد: «قرآن را نميتوان ترجمه کرد.
اين عقيده علما و فقهاي قديم و نويسندگان حاضر است. اين کتاب تقريباً برگرداني لفظي و تلاشي هرچه تمامتر براي درآوردن آن در قالب زباني فصيح است، اما علي رغم آن همه سعي وتلاش، اين کار، قرآن مجيد نيست، [زيرا] سمفوني بي نظير و غير قابل تقليد وآهنگ دلنشين آن که انسان را دگرگون ميسازد وحالت خشوع و گريه و يا وجد و شوق ايجاد ميکند در [ترجمه قرآن قابل انتقال نيست]. اين کتاب تنها کوششي است براي ارایه مفاد ومفهوم قرآن و شايد پارهاي از آنچه وحي شده به زبان انگليسي، بنابراين، اين کتاب هرگز نميتواند جايگزين قرآن عربي گردد و ما همچنين منظوري نداشتهايم.»[1] (Pickthall Muhammad M. The Meaning of the Glorious Qur’an, p. iii).
از نظر پروفسور آربري، يکي ديگر از مترجمان زبردست و مشهور قرآن به زبان انگليسي «از آنجا که قرآن براي هر مسلمان مؤمن عين کلام الهي است، از قديم اعتقاد برغيرقابل ترجمه بودن قرآن داشته، آن را معجزه کلامي ميدانند که تلاش براي تقليد آن کفرآميز خواهد بود، بنابراين، هر مؤمنی موظف است براي فهميدن معني قرآن، آن را به زبان اصلي فرا گيرد.» (منافی اناری، سالار، نگاهی به ترجمههای انگلیسی قرآن، فصلنامه ترجمه، ش 3/ 39).
آربري درمقدمه خود، پس از نقل و پذیرش نظريه پيکتال مبني برعدم امکان ترجمه قرآن، خود نيز همسو با مسلمانان غيرقابل ترجمه بودن قرآن را تصديق ميکند. (ر.ک: آربری، ترجمهاش، 24) ایشان نيز از ناميدن کتابش به ترجمة قرآن احتراز جسته وآن را «مفاد قرآن» مينامد.
پروفسور توشيهيکو ايزوتسو، مترجم قرآن به زبان ژاپني، با احاطة فراواني که به زبان و ادبيات عرب دارد، دوجلد کتاب دربارة کلمات کليدي واصطلاحي قرآن مربوط به «خدا و انسان و مفاهيم اخلاقي» را به رشته تحرير درآورده و ثابت کرده است که نه تنها نميتوان چيزي مثل قرآن را به هيچ زباني ارایه داد، بلکه حتي اغلب واژهها وکلمات قرآن را نيز نميتوان ترجمه و برگردان کرد. او معتقد است که:
«واژهها وجملههاي ترجمه شده حتي در بهترين صورتشان چيزي جز معادلهاي جزئي نيستند. از آنها فقط ميتوان به عنوان رهنمودهاي ساخته و پرداختهاي در برداشتن گامهاي لرزان نخستين استفاده کرد، هر چند در بسياري از موارد از اين بابت نيز نه تنها وافي به مقصود نيستند، بلکه گمراه کننده ميباشند و هرگز نميتوان ساختمان جهانبيني اخلاقي و قومي را بر آن مستقر ساخت، حتي وقتي متني را به زبان اصلي ميخوانيم، ناخود آگاه مفاهيمي را که زبان مادريمان به ما القاء ميکند بر آن بار ميکنيم و بسياري از اصطلاحات کليدي را به اصطلاحات معادلشان به زبان مادري خود قلب ميکنيم.» (توشیهیکو، ایزوتسو، ساختمان معنایی مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن، مترجم: بدرهای، فریدون/ 2)
بارتلمي سنت هيلر مستشرق فرانسوي و مترجم آثار ارسطو که در سال 1865 ترجمهای از قرآن را چاپ کرد و کتاب محمد و قرآن را به رشته تحرير در آورد به دنبال ستايش از سبک قرآن و اعجاز بياني آن، راجع به ترجمه قرآن مينويسد:
«مسيحيان عرب زبان با وجود تعصب شديد، اعتراف دارند که اين کتاب چه تأثير بيپاياني در دل شنوندگان دارد. اگر قرآن ترجمه شود، قسمت اعظم ملاحت کلام و قدرت و تأثير خاص آن از بين ميرود، آهنگ گرم وکلام موزون آن به سردي ميگرايد، ولي درعين حال دورنماي آن شعلة جاوداني ازخلال ابرهاي تيرة ترجمه، تابان وفروزان است.»
(Barthellemy, Saint Hilaire: Mohammat et Le Koran paris, p.186)
دکتر ماردريس دانشمند شرق شناس فرانسوي که طي دوازده سال تلاش مداوم به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 64 سوره ازسورههاي بلند قرآن را براي دولت فرانسه ترجمه کرده است، در مقدمه ترجمة خود که به سال 1926 منتشر شده است، سبک قرآن را سبک کلام خداوند ميداند و معتقد است که: «حاکميت نفوذ آن بر ميليونها مسلمان روي زمين به حدي است که مبلغين مسيحي را عموماً وادار به اعتراف کرده که ممکن نيست حتي يک مورد را يافته باشند که مسلماني از دين خود برگشته باشد، زيرا اين سبکي که قرآن دارد از حيث نظم و ترتيب بينظير است. سجع و تجنيس بسيار عالي آن بر هر کسي که با لغت عربي آشنا باشد تأثيرعميق ميبخشد، به همين جهت از کارهاي بيهوده و کوششهاي بينتيجه است که بشر درصدد باشد که تأثير زيبا و فوقالعاده اين نثر بيمانند را به زبان ديگر برگرداند، مخصوصاً به زبان فرانسه که دامنهاش تنگ است و هيچگاه براي تعبير از مقام الوهيت به کار نرفته است». (رشید رضا، محمد، وحی محمدی، مترجم: خلیلی، محمد علی، 13)
دکتر ماردريس بنابراظهار خویش، مدت نه سال پيدرپي کوشيده است تا مقداري از قرآن را به شرط محفوظ داشتن بلاغت آن، به زبان فرانسه ترجمه کند، آنگاه از خود ميپرسد که آيا توانسته است از عهدة اين کار دشوار برآيد؟ (همان، 14).
پروفسور آ. گيوم (A. Gullaume) دانشمند اروپايي که در قرآن و اسلام مطالعات فراواني دارد و بر خلاف ساير مستشرقان به همبستگي آيات توجه فراوان داشته است، درکتاب مختصر خود به نام اسلام، قرآن را يکي از کتابهاي کلاسيک دنيا ميداند که ترجمه نميشود، مگر اينکه دچار کاهش و نقصان فراوان گردد. او ميافزايد قرآن با وزن زيباي خاص، داراي آهنگ دلنوازي است که گوش از آن لذت ميبرد. بسياري از مسيحيان عرب زبان ازسبک قرآن با تمجيد فراوان ياد ميکنند و از ميان شرقشناسان، کساني که با زبان و ادبيات عربي آشنايي دارند، فصاحت و بلاغت و لطافت و ظرافت شيوة قرآن را ميستايند.
گيوم معتقد است: «در ادبيات وسيع و پرماية عرب، خواه در نظم و خواه در نثر، کتابي به درجة فصاحت و بلاغت و بلندپايگي قرآن نميرسد و اثري نيست که بتوان آن را با قرآن مقايسه کرد. آيات قرآن عربي بر هيچ کس، اعم از عرب و غيرعرب ، خوانده نميشود مگر آن که در نشئهاي روحاني فرو ميرود و عنان اختيار از کفش ميربايد.» (Arberry, A, j, The Koran interpreted, 2/ 10).
دکتر حاج تعليم علي، رئيس بخش علوم و فنون اسلامي کالج آمريکايي در شيکاگو و استاد برجسته دانشگاه تنسي و متخصص در زبانشناسي که قبلاً مسيحي و نام اصلياش تامس بالنتين ايرونيگ (T.B. irving) بوده است، بعد از بیش از بيست سال تلاش براي ترجمة تفسيري قرآن به زبان انگليسي ـ آمريکايي نوشته است: دربارة ترجمه قرآن به اين نتيجه ميرسد که «قرآن را بايد ترجمهناپذير دانست، چه هر بار که انسان به متن عربي اصلي باز ميگردد، معاني جديد و راههاي تازهاي براي ترجمه يا تعبير آن مييابد.»
(AI .Haji Taelim Ali The.Quran The First Americah Version Translation and commentary, p.41).
بعد از انقلاب اسلامي در ايران ترجمههاي دقيقتري از قرآن به عمل آمده و نقد و بررسيهاي فراواني از ترجمههاي گذشته انجام گرفته که نشاندهندة رشد فراوان مترجمان فارسي زبان در ترجمه قرآن است. اين رشد تا آنجا پيش رفته است که بسياري عظمت قرآن را بيشتر درک کرده و به اين نتيجه رسيدهاند که ترجمة بيغلط قرآن يک رؤيا است. (خرمشاهی، بهاءالدین، رؤیای ترجمه بیغلط قرآن، بینات، ش 3/ 64). و هيچ کس به تنهايي از عهده ترجمه قرآن بر نميآيد. اينان ضرورت ترجمهاي آکادميک از قرآنکريم را مطرح ساخته (احمدی، احمد، ترجمه بیغلط قرآن یک رؤیا، فصلنامه بینات، ش1/ 77) و طرحهايي براي ترجمه دسته جمعي قرآن ارایه داده (ر.ک: فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 5/ 66).
و معتقدند ترجمه قرآن، دست کم نياز به بيست نوع دانش و فن دارد که هر کدام از آن از عهده يک فرد برنميآيد و نياز به کار گروههاي سه تا پنج نفري با تخصصهای ذیل دارد:
1) گروه سرپرست؛ 2) گروه مشاوران؛ 3) گروه علوم و فنون قرآني؛ 4) گروه تاريخ صدر اسلام؛ 5) گروه صرف و نحو و اشتقاق؛ 6) گروه لغت و مفردات قرآن؛ 7) گروه کتابشناسي قرآن؛ 8) گروه متخصص حديث؛ 9) گروه متخصص در زبان و ادبيات عرب؛ 10) گروه متخصص در زبان و ادبيات فارسي؛ 11) گروه متخصص در ترجمه و زبانشناسي؛ 12) گروه متخصص در فقه مذاهب اسلامي؛ 13) گروه متخصص در علم کلام؛ 14) گروه متخصص در تفسير؛ 15) گروه متخصص در کتاب مقدس؛ 16) گروه ويراستاران ترجمههاي قرآن؛ 17) گروه مقابلهگران با چند ترجمه منتخب؛ 18) گروه تهيه و تدوين؛ 19) گروه آماده سازي ترجمه نهايي براي توليد (همان، 68ـ70)؛ 20) گروههاي متخصص در علوم طبيعي، طب القرآن، طب روحاني قرآن، باستانشناسي قرآن، جامعهشناسي قرآن، سنن تاريخي قرآن، جغرافياي تاريخي قرآن، سبکشناسي قرآن و... . (قرآن ناطق، 1/ 95)
سرّ اين که کسي نميتواند مثل قرآن را بياورد، شايد همين است؛ چون انسان هر قدر بخواهد نکتههاي مختلف و جنبههاي متفاوت را در نظر بگيرد، ذهن و فکرش محدود است و توجه او به يک يا چند مطلب خاص معطوف شده و همه جهات را نمیتواند منعکس کند، از اينرو، آوردن مثل قرآن براي کسي ممکن نيست. در جهاني که همه موجودات آن در حال تغيير و تحول هستند، آيا ممکن است انساني که جزء اين جهان و محکوم به تغيير و تحول است، بتواند در همه شئون دخالت کرده، کتابي مشتمل بر معارف، علوم، قوانين، مواعظ، امثال و قصص به دنيا عرضه نمايد كه در آن از تمام ابعاد زندگي سخن حق باطل بر آن عارض شود؟
1ـ پِطرُس اولين كشيش مترجم قرآن؛ پدر روحاني «پِطُرس المبجّل المحترم» (1157 ـ 1092 م) در فرانسه متولد شد. او به سفارش پدر در كودكي مشغول تحصيل علوم ديني شد و سپس در 17 سالگي به دست قديس «هوكس» به سلك روحانيت در آمد. پس از سالها فعاليت ديني در 30 سالگي رئيس كليساي «كلوني» (Cluny) واقع در شرق فرانسه شد؛ (دكتر عبدالرحمن بدوي فرهنگ كامل خاورشناسان، ص 85؛ عقيقي: المستشرقون، ج 1، ص 122).
پطرس در سال 1343 م، اقدام به اولين ترجمۀ قرآن به زبان لاتين كرد.
وي پس از دو سفر به اندلس اسلامي و مشاهدۀ تأثيرپذيري مسيحيان از فرهنگ و دانش مسلمين دريافت كه براي نبرد با پيشروي آيين محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نميتوان از اسلحه كور استفاده كرد، بلكه بايد عالمانه از حكمت و دانش و استدلال قوي و عنصر محبت در مسيحيت بهره گرفت و انجام اين نبرد علمي در گرو شناخت عميق انديشه هاي دشمن است.
از اينرو، در يكي از سرزمينهاي شبه جزيره «ايبريه» براي ترجمه قرآن با هزينۀ هنگفت از دو راهب به نامهای «روبرتوس كتي نيسيس» يا «روبرت كتون» (Robert Ketton) انگليسي به عنوان مسئول ترجمه كل قرآن و «هيرمان دالماتي ـ دالماشي» مسئول تدوين ترجمۀ قرآن کمک گرفت. البته در اين ترجمه از يك عرب مسلمان نيز استفاده فراوانی برد كه هيچ اطلاعاتی از وي در دست نيست، جز آنكه ظاهراً نامش «محمد» بوده است (دكتر عبدالرحمن بدوي فرهنگ كامل خاورشناسان، ص 86).
«پطرس» انگيزه اصلي خويش را از ترجمه قرآن كريم چنين بيان میکند:
آيين اسلام و كتاب قرآن يك «بدعت» در دين مسيحيت، بلكه شديدترين و خطرناكترين نوع آن است كه بايد محو شود. اگر از من بپرسند كه اين ترجمه قرآن هيچ ضرورتی ندارد زيرا اسلام و مسلمانان هيچ آسيبي از اين ناحيه نميخورند، پاسخ خواهم داد كه گرچه ممكن است از اين طريق نتوانيم مسلمانان را به دين مسيحيت برگردانيم، حدّاقل علماي مسيحيت ميتوانند با كشف و تبيين نقاط ضعف قرآن، ايمان پيروان مسيحيت را در برابر تبليغ و دعوت اسلام واكسينه كنند تا جذبههاي ناچيز قرآن عقيدۀ آنان را تغيير ندهد. (همان)
از روی این ترجمه، ترجمههای دیگری انجام پذیرفت که عبارتند از:
ترجمه «اريفابيني» در سال 1547م از لاتيني به زبان ایتالیایی؛
ترجمه «سالمون شفايجر» در سال 1616 م از ايتاليايي به زبان آلماني؛
ترجمه قرآن در سال 1641 م از آلماني به زبان هلندي؛
2ـ «آندره دوري يه» (Andre du Ryer) در سال 1674م قرآن را مستقيم از زبان عربي به فرانسه ترجمه کرد؛
3ـ «ماراچي» (Marachi) در سال 1698م ترجمهاي کامل از قرآن تحت عنوان (Refutatio Alcorani) به زبان لاتين منتشر ساخت.
4ـ ترجمه انگليسي «سيل» (Sale) در سال 1734م از قرآن منتشر شد، [که شديداً مورد انتقاد قرار گرفته است. مسلمانان که خود، قرآن را به زبان انگليسي ترجمه کردهاند، «سيل» را شياد و دروغگو خواندهاند].
5ـ ترجمه « رادول» (Radwell) درسال 1861م به زبان انگليسي.
6ـ «آندره شورقي» (شورَکي) يهودي بلند آوازه و متخصص در ترجمه کتابهاي مذهبي درسال 1991م ترجمهاي قرآن به زبان فرانسه منتشر کرد.
جمعبندی و نتیجه
مستشرقان با رویکردهای مختلفی به ترجمه قرآن دست زدهاند، اما آن چه جالب توجه است اینکه محققان و مترجمان منصف و بدون غرض، اعتراف نمودهاند که ترجمه قرآن، نمیتواند زیباییهای معنوی، ادبی، بلاغی و ... قرآن را منعکس نماید، از این رو گاه نام ترجمه را بر اثر خود ننهاده و از آن اجتناب ننمودهاند. برخی از این اندیشمندان به خاطر همین مضامین بلند، به وحیانی بودن قرآن اعتقاد پیدا نموده و از اعتقادات اولیه خود قرآن را کتابی بر ساخته ذهن پیامبر(ص) میدانستند به کلی برگشته و به صداقت پیامبر، معتقد شدهاند.
نویسنده: حجتالاسلام دکتر محمد حسن زمانی
بختیار اسماعیل اف
پی نوشت:
[1] The Koran cannot be translated… The inimtabe symphony, The very sounds of which move men to tears and ectasy… It is only an attempt to present the meaning of the Koran… in English…”