هر موجود نر و ماده وقتى ثمر مىدهند كه زايا باشند و زايا شدن آنها به آميزش دو جنس است.
امّا آميزش هر نوعى با نوع ديگر متفاوت است آميزش گياهان از راه گردافشانى و آميزش ابرها بوسيله برخورد ابرهايى با بار مثبت و منفى و آميزش حيوانات و انسان غالباً با انتقال اسپرمها با شيوه خاص است.
قرآن كريم به مسأله آميزش و زايا شدن ابرها و گياهان اشاره مىكند و مىفرمايد:
«و ارسلنا الرياح لواقح فانزلنا من السماء ماءً فاستقيناكموه و ما أنتم له بخازنين»(1)
«و بادها را باردار كننده فرستاديم و از آسمان، آبى نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم، و شما خزانهدار آن نيستيد».
و در جاى ديگر قرآن به نقش بادها در شكلگيرى ابرها اشاره مىكند و مىفرمايد:
«اللّه الذى يرسل الرياح فتيثر سحاباً فيبسطه فى السماء كيف يشاء و يجعله كسفاً فترى الودق يخرج من خلاله فاذا اصاب به من يشاء من عباده اذا هم يستبشرون »(2)
«خدا همان كسى است كه بادها را مىفرستد و ابرى بر مىانگيزد و آن را در آسمان - هر گونه بخواهد - مىگستراند و انبوهش مىگرداند، پس مىبينى باران از لابلاى آن بيرون مىآيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، رسانيد، بناگاه آنان شادمانى مىكنند».
و همين مضمون در سوره فاطر/ 9 آمده است.
نكات تفسيرى:
1. از سياق آيات بر مىآيد كه آيه اول و دوم در مقام شمارش آيات الهى و نعمتهاى او است و سپس در آيه اول به بحث قيامت اشارهاى مىشود.
2. شايد بهترين معادل فارسى كلمه لقاح واژه «زايا» است، اين كلمه گاهى لازم است (مثل آنكه مىگويند: شتر زايا است) و گاهى متعدى است (شتر نر شتر ماده را لقاح كرد - زاياكرد.) و در لغت به «شتر ماده» كه شير مىدهد «اللقحة» گويند.
و به بچهاى كه در شكم است ملاقيح گويند. و به منى جنس مذكر نيز «لقاح» گفته شده است.(3)
و لذا در يك جمع بندى مىتوان گفت كه لغت لَقاح و لِقاح به معناى نتيجه دادن و زايا بودن يا زايا كردن است. و «لواقح» جمع «لاقح» است.
در اينجا به دو تاريخچه اشاره مىكنيم:
الف: بشر از دير زمان حتى قبل از اسلام اطلاع داشت كه اگر نرينههاى گياهان را براى گرده افشانى بر سر شاخههاى درختان ميوه به كار نبرند عملاً محصول گياهان بسيار كم مىشود مثلاً در عربستان معمول بود كه خوشههاى نرينه خرما را براى گردافشانى بر سر شاخههاى گلدار درختان خرما بپاشند.
امّا در اواخر قرن 18 يا اوايل قرن نوزده و با پيدايش وسايل تحقيقاتى جديد از قبيل ميكروسكپ و غيره... و پيدايش نوابغ و دانشمندان، كشف شد كه بدون عمل جفتگيرى و انجام تلقيح در حيوانات و گياهان توليد مثل امكانپذير نيست (مگر در برخى گياهان و حيوانات كه تكثيرشان از طريق تقسيم سلول و راههاى ديگر است).
و سپس معلوم شد كه توليد مثل گياهان عموماً بر اساس تلقيح ذرات خيلى ريز و ذرهبينى بنام گرده يا پولن (polin) است كه عامل انتقال اين گرده وسايل مختلف مثل حشرات و جريانهاى شديد هواست(4).
ب: قرنها بشر اطلاعى از كيفيت دقيق نزول باران از ابرها نداشت ولى در سالهاى اخير پس از پيشرفتهايى كه در علم فيزيك صورت گرفت و در نتيجه رشتههاى جديدى از قبيل هواشناسى (متئررولوژى) تأسيس يافت به مسأله تلقيح ابرها پى بردند و حتى بحث از باران مصنوعى شد.
و در اينجا متوجه شدند كه بادها نقش عجيبى در زايا شدن ابرها دارند يعنى از طرفى باعث تشكيل قطرات باران و دانههاى برف مىشوند و از طرف ديگر در باردار شدن ابرها به الكتريسته و تخليه اين بار نقش دارند(5). (در قسمت بعدى توضيح بيشترى خواهد آمد)
در مورد آيات مورد بحث بويژه كلمه «لقاح» مطرح شده در آيه 22 سوره حجر مفسران و صاحبنظران سخنان مبسوطى دارند و سه ديدگاه مختلف در مورد آيه فوق انتخاب شده و هر كدام به نوعى لقاح را اشاره به مسائل علمى معرفى كردهاند. كه بدانها اشاره مىكنيم:
يكى از نويسندگان معاصر مىنويسد:
«ما بادها را فرستاديم كه گياهان را آبستن مىكنند، در آيه موضوع تلقيح گياهان، به وسيله باد به روشنى بيان شده است. ضمناً مسئله نر و ماده داشتن گياهان نيز استفاده مىشود.(6)»
ملا فتح الله كاشانى (متوفى 988 ق) نيز در تفسير منهج الصادقين لقاح گياهان را به عنوان يكى از دو احتمال در معناى آيه مطرح مىكند. و مىنويسد: «فرستاديم بادها را آبستنتان به ابر، يعنى بردارندگان ابرها يا آبستن كنندگان درختها را به ميوه؛ چه لواقح لازم و متعددى هر دو آمده.(7)»
برخى ديگر از نويسندگان نيز آيه فوق را در مورد گياهان دانسته و مىنويسند:
چون گياهان و گلها براى رسيدن به يكديگر هيچ گونه حركتى ندارند بعضى از حشرات و خصوصاً باد عامل اصلى اين وصال گرديده است(8).
ايشان حتى استفاده مىكنند كه قرآن قانون ازدواج را مخصوص انسان و حيوان قرار نداده است(9).
احمد محمد سليمان در كتاب القرآن و الطب آيه مورد بحث (حجر/ 22) را اشاره به لقاح گياهان دانسته است و سپس عوامل لقاح را به عوامل رئيسى (مثل حشرات) و عوامل غير رئيسى (مثل آب و انسان و...) تقسيم مىكند. سپس نقش بادها را در اين زمينه مهم دانسته مىگويد علم كشف كرده كه مهمترين گياهان خشكى و آبى بوسيله باد تلقيح مىشوند و از اين روست كه قرآن از ميان عوامل لقاح عامل باد را ذكر كرد و سپس اين مطلب را اعجاز قرآن مىداند. چرا كه بشريت در اواخر قرن 18 يا اوايل قرن 19 به مسئله تلقيح پى برد. در حالى كه قرآن قرنها قبل از آن تذكر داده بود(10).
برخى ديگر از صاحبنظران عرب بدون هيچ توضيحى آيه 22 سوره حجر را حمل بر لقاح اشجار كردهاند(11).
مرحوم طبرسىرحمه الله (548 ق) از اولين كسانى است كه لقاح را به معناى آبستنى ابرها دانسته است و مىنويسد: «بادها را لقاح كننده فرستاديم. يعنى وسيله لقاح و آبستنى ابرها به باران مىشوند. پس از آسمان آب نازل كرديم، يعنى باران فرستاديم.(12)».
همين معنا را مهندس بازرگان مىپذيرد و مىنويسد:
«آيه دلالت بر لقاح ابرها و بارور شدن آنهاست كه در نتيجه آن لقاح، باران مىبارد»...
و در جاى ديگر مىنويسند:
«امّا بايد دانست تأمين دو شرط فوق (وجود بخار آب در هوا و اشباع شدن و تقطير آن در رسيدن هواى جوّ به حالت اشباع، كافى براى تشكيل ابر و ريزش باران نيست، يك عمل يا شرط سوم نيز ضرورت دارد: «بارور شدن» يا عمل لقاح (Stimulation Germination) بخار آب ممكن است با وجود رسيدن به حالت اشباع تقطير نشود و وقتى تقطير شد، دانهها آنقدر ريز و معلق در هوا بمانند كه سقوط نكنند و باران نبارد، مگر آنكه با ذرات نامرئى نمك كه به وسيله باد از روى درياها آورده شده است، نطفههاى جذب و آماس كنندهاى تشكيل شود. يا مهمتر از آن، رطوبت هوا به دور برگههاى متبلور برف كه در ارتفاعات بالاتر منعقد شده و به وسيله باد پوشيده مىشود، جمع گردد و بالاخره قطرات ريز اوليه باران در اثر اختلاط و تلاطم و تصادم بادها به هم بپيوندد تا رفته رفته درشت شده در اثر وزن نسبتاً زياد خود از خلال تودههاى ابر ساقط گردد...
تخليه برق مابين تودههاى مختلف ابر كه در اثر اصطكاك با عواض زمين و اجسام معلق در باد داراى الكتريستههاى مخالف مىشوند و اين تخليه توأم با روشنائى و غرش شديد، يونيزه شدن هوا و تشكيل اُزن است كمك فراوان به پيوستن و درست شدن و پختن قطرات مىنمايد...
خلاصه آنكه تشكيل و تقويت ابر و مخصوصاً نزول باران يا برف بدون عمل لقاح كه با دخالت و تحريك باد صورت مىگيرد، عملى نمىشود.»(13)
سپس ايشان بقيه مفسران را تخطئه مىكند كه صراحت نداشتهاند زيرا از كيفيت موضوع اطلاع نداشتهاند(14).
احمد امين نيز مىنويسد: «منظور (از آيه) همان تأثيرى است كه باد در اتحاد الكتريسته مثبت و الكتريسته منفى در دو قطعه ابر و آميزش و لقاح آنها دارد بنابراين آيه شريفه يك معجزه جاودانى است زيرا حدود هزار و سيصد و نود سال پيش، موضوعى را بيان داشته كه عصاره و نتيجه تحقيقات علمى جديد است.»(15).
استاد مكارم شيرازى نيز تفسير لقاح ابرها را براى آيه مىپذيرند. و تفسير لقاح گياهان را رد مىكنند ايشان مىنويسند:
«لواقح» جمع «لاقح» به معناى بارور كننده است، در اينجا اشاره به بادهائى است كه قطعات ابر را به هم پيوند مىدهد و آنها را آماده باران مىسازد.
سپس به دليل رد تفسير لقاح گياهان مىپردازند و مىنويسند: «نمىتوان آيه فوق را اشاره به (لقاح گياهان) دانست چرا كه بعد از اين كلمه بلا فاصله نازل شدن باران از آسمان (آن هم با فاء تفريع) آمده است كه نشان مىدهد تلقيح كردن بادها مقدمهاى براى نزول باران است».
البته ايشان تذكر مىدهند كه لقاح گياهان را برخى به عنوان اعجاز علمى آيه فوق مطرح كردهاند(16).
احمد عمر ابو حجر نيز آيه 22 سوره حجر را به معناى لقاح ابرها گرفتهاند و توضيحات مفصلى مىدهند(17).
برخى از نويسندگان آيه 22 سوره حجر را ناظر به تلقيح در عالم نباتات (گياهان) و دنياى ابرها دانستهاند(18).
يكى ديگر از نويسندگان با طرح دو آيه مورد بحث (حجر/ 22 - روم/ 47) آنها را اشاره به «بادهاى نر» كه ابرها را حركت مىدهند و در سر زمينهاى ديگر مىبرند و به باران تبديل مىشود، مىداند.
و سپس در زير آيات فوق نقش بادها در گرده افشانى گلها و كشاورزى را مطرح مىكند و آن را يكى از پيشگوئىهاى علمى قرآن مىداند(19).
مهندس محمد على سادات با طرح آيه 22 سوره حجر مىنويسند:
«با در نظر گرفتن اطلاعات و معلوماتى كه علوم جديد تا به امروز در اختيار بشر قرار داده، بوضوح پيداست كه آيه مذكور با معرفى باد به عنوان وسيله تلقيح در حالت كلى، پرده از روى دو راز بزرگ عالم خلقت (تلقيح گياهان - تلقيح ابرها) برداشته و قرنها قبل از اينكه بشر به اتكاء علم و دانش خود پى به وجود آنها برد، آنها را براى بشر تعليم فرموده. يكى از اين دو اصل مسلم علمى همانا نقش اصلى و اساسى باد در تلقيح نباتات مىباشد و امّا اصل ديگر موضوع تلقيح ابرها مىباشد.»(20).
سپس ايشان با رد انحصار معناى آيه به تلقيح گياهان بخاطر حرف «فاء» «فانزلنا من السماء ماءً » مىنويسد:
«با اندك تعمقى در متن آيه و مقايسه آن با ساير آيات مشابه بوضوح پيداست كه قسمت اول آيه حالت كلى داشته و حالت حصر و انحصارى در بين نيست. به عنوان مثال شواهدى از خود قرآن نقل مىشود:
«و هو الذى انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شىء»(21)
«و او كسى است كه آب را از آسمان فرو فرستاد و سپس بيرون آورديم بسبب آب هر گياه و روئيدنى را...»
و همينطور آيه 57 سوره اعراف مىفرمايد «فانزلنا بهالماء فاخرجنا بهمن كل الثمرات»
«و به وسيله آن آب را فرو فرستاديم سپس بوسيله آن آب، بيرون آورديم از زمين تمام ثمرات را» در هر كدام از آيات مذكور تنها به يك فونكسيون آب و صرفاً به يكى از نتايج و اثرات نزول آن كه روئيدن نباتات باشد، اشاره گرديده است در صورتى كه مىدانيم نتايج حاصله از نزول آب تنها به اين يك مورد خلاصه نمىگردد. (در حالى كه هر دو مورد حرف «ف» به اول «اخرجنا» اضافه شده است).
پس اگر در آيه شريفه مورد بحث نزول آب از آسمان را تنها يكى از نتايج عمل تلقيح بوسيله باد بدانيم، نه تنها تناسب با مورد خواهد داشت بلكه در غير اين صورت انحصار بى جائى از پيش خود بر آيه تحميل كردهايم.(22)»
بررسى:
در اينجا تذكر چند نكته لازم است:
1. كلمه «لواقح» در آيه «وارسلنا الرياح لواقح »(23) مىتواند به چهار معنا تصور شود:
الف: و بادها را زايا و آبستن (حامل ابر) فرستاديم.
ب: و بادها را زايا و آبستن (گرده گياهان) فرستاديم.
ج: و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (ابرها) فرستاديم.
د: و بادها را زايا كننده و آبستن كننده (گياهان) فرستاديم.
از آنجا كه لواقع در آيه بصورت مطلق آمده و مشخص نشده كه لازم يا متعدى است و در صورت متعدى بودن، متعلق آن ابرها يا گياهان است پس نمىتوانيم هيچكدام از چهار احتمال را از آيه نفى كنيم.
بلى در ادامه مىفرمايد «فانزلنا من السماء ماءً»(24) و تفريع و نتيجهگيرى نزول باران از آسمان بدنبال فرستادن ابرها مىتوان قرينه باشد كه مراد آيه احتمال «الف يا ج » است. (حامل ابر بودن يا زايا كردن ابرها).
ولى از طرف ديگر مىتوان گفت كه صدر آيه يك مطلب كلى را مىگويد (لقاح بادها) اعم از لقاح ابرها يا گياهان و در دنباله آيه يكى از نتايج اين لقاح را تذكر مىدهد. و يا مصداق اكبر آيه را تذكر مىدهد و يا مصداقى از آيه را متذكر مىشود كه بشر از آن اطلاع نداشته و اعجاز قرآن را اثبات مىكند.
همانطور كه گذشت اين مطلب در برخى از آيات ديگر قرآن مشابه دارد. مثل: « و هو الذى انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات كل شىء»(25) پس انحصار آيه در لقاح ابرها (ديدگاه دوم) يا لقاح گياهان (ديدگاه اول) دليل قاطعى ندارد. و معناى آيه اعم است.
2. «لقاح» در آيه مورد بحث مىتواند چيزى فراتر از لقاح ابرها و گياهان باشد و لقاح ابرها و گياهان دو مصداق براى لقاح باد است. و ممكن است در آينده با پيشرفت علمى بشر تأثيرات ابرها در موارد ديگرى نيز اثبات شود.
3. اشاره علمى قرآن به لقاح ابرها در آيه 22 سوره حجر مىتواند نوعى اعجاز علمى قرآن بشمار آيد چرا كه اين مطلب تا سالهاى اخير براى بشر روشن نشده بود امّا اشاره قرآن به لقاح گياهان هر چند كه مطلب شگفت آورى است امّا اعجاز علمى قرآن به شمار نمىآيد چرا كه انسانها حتى قبل از اسلام بصورت اجمالى از تأثير گرده افشانى برخى گياهان اطلاع داشتند.
نویسنده: دکتر محمد علي رضايي اصفهاني
پي نوشت:
1. حجر/ 22.
2. روم/ 48.
3. ر.ك: مفردات راغب، ماده لقح.
4. ر.ك: احمد محمد سليمان، القرآن و الطب، ص 23 - 26 و نيز مهندس محمد على سادات، زنده جاويد و اعجاز جاويدان، ص 31 به بعد.
5. ر.ك: مهندس بازرگان، باد و باران در قرآن، ص 59 و نيز سادات، زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 35 به بعد.
6. عباسعلى سرفرازى، رابطه علم و دين، ص 36.
7. منهج الصادقين، ج 5، ص 158، چاپ كتابفروشى اسلاميه، 1346 ق.
8. عبد الكريم هاشمى نژاد، رهبران راستين، ص 259 و 263 و م. حقيقى، فروغ دانش جديد در قرآن و حديث، ج 2، 23.
9. ر.ك: آية اللّه خوئى، مرزهاى اعجاز، ص 118 ترجمه استاد جعفر سبحانى.
10. برگرفته از احمد محمد سليمان، القرآن و الطب، ص 24 - 26 دار العودة، بيروت.
11. الشيخ خالد عبد الرحمن العك، الفرقان و القرآن، ص 511.
12. مجمع البيان، ج 3، ص 334، مطبعة العرفان، بيروت.
13. ايجاد باران مصنوعى مانند تلقيح مصنوعى حيوانات است به اين ترتيب كه در هواى صاف يا با قطعات متفرق ابر كه گرم و مرطوب و آماده براى ابر شدن بوده ولى در حال تأخير تعادل باشد گرد يخ متبلور (انيدريد كربنيك) يا بعضى املاح سرد و جاذب الرطوبة يا غبار آب بوسيله هواپيما مىپاشند.
14. ر.ك: باد و باران در قرآن، ص 59 و 126.
15. احمد امين، راه تكامل، ص 57.
16. تفسير نمونه، ج 11، ص 61 و نيز قرآن آخرين پيامبر، ص 197.
17. ر.ك: احمد ابو حجر، التفسير العلمى للميزان، ص 461 - 463.
18. گودرز نجفى، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 62.
19. ر.ك: مصطفى زمانى، پيشگوئىهاى علمى قرآن، ص 91 - 93.
20. زنده جاويد و اعجاز جاويدان، مهندس محمد على سادات، ص 35 - 36 با تلخيص.
21. انعام/ 29.
22. همان، ص 39.
23. حجر/ 22.
24. حجر/ 22.
25. انعام/ 29 و مشابه آن اعراف/ 57. (پس از فاء در «فاخرجنا» يكى از ثمرات باران بيان شده يعنى روئيدن گياهان، ولى ثمرات باران منحصر در اين مورد نيست).