یکی از شاخه های قرآن پژوهی علم قرائت است. این علم به دنبال تعیین قرائت صحیح قرآن، مطابق با قرائت پیامبر گرامی اسلام(ص)، است. از صاحبان مکتب در این زمینه هفت نفر برگزیده و به قرّاء سبعه مشهور شدند : ابو عمرو بن علاء، حمزه بن حبیب زیّات، عاصم بن ابی النجود، کسائی، ابن کثیر، ابن عامر و نافع.
از این میان، عاصم بر دیگران ترجیح دارد.
اهل تشیّع و تسنّن بر صلاحیّت های دینی و علمی وی اعتراف دارند و سند قرائت او راممتاز دانسته اند ؛ زیرا این قرائت تنها با یک واسطه به امیر المؤمنین علی(ع) وازطریق ایشان نیز به خود پیامبر(ص) می رسد.
مقدمه
با شروع نزول قرآن، امر قرائت نيز در ميان مسلمانان رونق و جايگاهى اساسى مىيابد، اما اقتضاى حضور شخص پيامبر گرامى اسلام (ص) و پس از رحلت آن حضرت، حضور صحابه ى گرانقدر ايشان در ميان مسلمانان، آن بود كه اين علم در سال هاى اوليه ى ظهور اسلام در شكل ابتدايى و غير تخصصى خود سير نمايد.
با رحلت پيامبر اسلام (ص) و سپرى شدن عصر صحابه، علم قرائت شكل تخصصى به خود مىگيرد. قرآن كريم در اين دوره متحمّل قرائتهاى گوناگون شد و نحلههاى متعدّدى در این زمينه پديدار شدند. از آن زمان تاكنون، علم قرائت تكامل شايانى يافته و با طرح مباحث گوناگون و دقيق روز به روز بر اهميت آن افزوده شده است.
ارائه ى تعريف اصطلاحى براى علم قرائت، انجام مباحث گسترده در اين زمينه، ظهور تأليفات متعدّد پيرامون آن، تقسيم بندى قرائتها به معتبر و غير معتبر و تعيين حدّ و مرزهاى مشخص براى قرائتها و...، معلول همان تخصصى شدن و پيشرفتى است كه در طول زمان در اين حوزه به وجود آمده است.
ما در اين نوشتار برآنيم تا با بهرهگيرى از مساعى محققان به بررسى علل برترى قرائت عاصم بردیگر قرائت ها بپردازیم. با توجه به اين كه قرآن هاى موجود بر پایه ی قرائت عاصم به روايت حفص نگارش یافته است اهميت تحقيق در اين زمينه بيشتر نمایان مىگردد.
علم قرائت، تعريف، موضوع و فايده
علم قرائت درباره ى قرائت قرآن كريم و وجوه گوناگون مرتبط با آن بحث مىكند و از آن جهت كه با يگانه كتاب آسمانى در ميان بشريت ارتباط ويژه دارد، در مباحث علوم قرآنى و نزد پژوهشگران از جايگاه خاصى برخوردار است.
«قراءات»، جمع «قرائت» و ساختار جمعى اين كلمه حاكى از تنوع و اختلاف قرائت است. بدرالدين زركشى در تعريف قراءات چنين آورده است:
قراءات عبارت از اختلاف مربوط به «الفاظ» و «عبارات» وحى است كه اين اختلاف در ارتباط با حروف و كلمات قرآن و كيفيت آنها- از قبيل تخفيف و تشديد و امثال آن- از سوى قرّاء نقل شده است. (زركشى/1/38)
اما دمياطى، بر خلاف زركشى، قراءات را منحصر در واژهها و الفاظ اختلافى نمىداند بلكه اظهار مىدارد كه:
قراءات عبارت است از علمى كه از رهگذر آن، اتفاق نظر و يا اختلاف ناقلان كتاب خدا درباره ى حذف و اثبات، حركت و سكون، فصل و وصل حروف و كلمات و نظير آن از قبيل: كيفيت تلفظ و ابدال و غيره از طريق سماع و شنيدن قابل شناسايى باشد. (دمياطى/ 5)
ابن الجزرى نيز مانند دمياطى، سماع را در تعريف قراءات گنجانده و مىگويد:
قراءات، عبارت از علم به كيفيت اداى كلمات قرآن و اختلاف اين كيفيت است. اختلافى كه به ناقل و راوى آن منسوب است. (ابن الجرزى/3)
حاصل آن كه مقصود از قرائت تلقّى قرآن و اخذ ثقه از ثقه است كه اسناد سرانجام به رسول خدا (ص) مىرسد. به عبارت ديگر: قرائت، عبارت از تلفظ الفاظ قرآن كريم به همان صورت و كيفيتى است كه بر زبان مبارك رسول خدا (ص) جريان مىيافت يا در حضور ايشان خوانده مىشد و حضرتش آن را تأييد مىكرد.
مصاحف حتى بعد از نشانهگذارى، اعراب و شكل نيز وافى به القاى صورت صوتى صحيح براى قرائت نيست و نمىتواند به تنهايى مأخذ قرار گيرد.بنابراين، قاريان زمان رسول اكرم (ص) كه مستقيماً قراءات قرآن را از آن حضرت اخذ كرده بودند، سعى كردند معارف و اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار دهند. به اين ترتيب، گروهى از ايشان به مقام استادى و تعليم قرائت نايل شدند. گروهى از تابعين نيز، قرائت را از صحابه اخذ كرده و آن عده كه در اين امر بارز و برجسته شدند خود بر مسند اقراء و تعليم تكيه زدند و مردم براى آموزش قرائت قرآن از اطراف به سوى آنها آمده و در شهرهايى چون مدينه، مكه، بصره، كوفه و شام حلقههاى قرائت قرآن بر گرد اساتيد تشكيل مىشد.
بنا به نقل ابن الجزرى، قرّاء قديمى، هفت، ده، يا سيزده نفر بودند كه در اعصار اوليهى اسلامى شهرت زيادترى داشتند و ديگران از آنان اخذ قرائت مىكردند. (خويى/177)
از تعاريف ياد شده، موضوع علم قرائت نيز به دست مىآيد و آن عبارت است از كلمات قرآن مجيد از جهات مورد نظر در تعاريف. فايدهى علم قرائت نيز قبل از هر چيز، صيانت و محافظت از قرآن كريم در مقابل هر گونه تحريف عمدى و سهوى است.
قرّاء سبعه
پس از دوره ى صحابه و عصر تابعين، گروهى خاص در فنّ قرائت و كارآيى در آن، شهرت يافتند و صاحبان تخصص و مهارت در امر قرائت شناخته شدند. از اين ميان هفت نفر سرآمد ديگران گشته و به قرّاء سبعه شهرت يافتند. اما علت اشتهار و انحصار آنان چه بوده است؟
تعداد راويانى كه قراءات را از اساتيد قرائت روايت كردهاند، در دوره ى دوم و سوم فزونى داشته و اختلاف آنان در امر قرائت بيشتر بوده است. در دوره ى چهارم، مردم بر آن شدند كه از ميان قراءاتى كه با رسم الخط قرآن منطبق بود بر قراءاتى بسنده كنند كه حفظ آنها آسان و نيز قرائت بر طبق آنها قابل ضبط و شايسته ى انطباق با قواعد كلى عربى باشد؛ لذا آن ها در صدد جست و جو و يافتن پيشوايى در قرائت برآمدند كه به وثاقت و امانت و حسن تديّن و كمال، معروف و از عمرى طولانى و شهرتى در خور بهرهمند باشد و نيز معاصران او، عدالت و وثاقتش را در روايات و قراءات و همچنين علم و آگاهى او را نسبت به آنچه قرائت كرده است، متّفقاً مورد تأييد قرار دهند. بر اين اساس، در هر سرزمينى مردم امام و پيشوايى در قرائت برگزيدند كه عبارت بودند از:
- ابو عمرو بن علاء، از بصره.
- حمزة بن حبيب زيّات و عاصم بن أبى النجود، از كوفه و حوالى آن.
- كسائى، از مردم عراق.
- ابن كثير، از اهل مكه.
- ابن عامر، از اهل شام.
- نافع، از اهل مدينه. (فضلى/48)
طبرسى نيز در انگيزه ى توافق و هماهنگى مردم درباره ى اين قرّاء و پيروى از آنان، به دو علت اشاره مىكند:
1- اين قاريان علاوه بر فزونى دانش نسبت به ديگران، عمده ى همت و فرصت خود را درباره ى قرائت مصروف داشته و در اين امر سختكوش بودند.
2- قرائت اين قرّاء هم لفظاً و هم سماعاً از آغاز تا پايان قرآن كريم، به گونهى مُسند به دست آمده است. علاوه بر اين كه عملاً نسبت به وجوه قرآن به پركارى شهره بوده و با اين وجوه عملاً در مقام اقراء سر و كار داشتند. (طبرسى/1/25)
دمياطى نيز در اين باره مىنويسد: پس از آن كه اختلاف مربوط به قراءات رو به فزونى گذاشت، مردم تصميم گرفتند پيشوايان و قاريان معروف به وثاقت و امانت در نقل و درك صحيح و كمال علم را كه عمرى را در قرائت و اقراء سپرى كرده بودند برگزيدند. (دمياطى/5)
اما ابن مجاهد كه خود اولين بار عنوان قرّاءِ سبعه را به كار برد در بيان سبب اين گزينش مطالبى ذكر نموده است كه به اختصار آن را از نظر مىگذرانيم:
قاريان و حاملان كتاب خدا چهار دستهاند:
دسته ى اول: قاريان مُعرِب كه وجوه اعراب و قراءات را نيك مىدانند و با لغات و معانى كلام، آشنا و از عيوب و لغزشهاى قراءات، آگاهند.
دسته دوم: قاريان فطرى كه همانند اَعراب باديه نشين قرائت و تكلّم مىكنند و كيفيت خواندن و مكالمه ى آنها فطرى است.
دسته ى سوم: حافظان قرآن، قاريانى كه از اِعراب و قواعد و ضوابط زبان عربى آگاه نيستند و تنها آنچه را از ديگران فراگرفته و حفظ كردهاند بر زبان مىآورند.
دسته ى چهارم: بدعتگزاران كه قرآن را از لحاظ اِعراب، صحيح قرائت مىكنند و به معانى آيات آشنا هستند و لغات قرآن را مىشناسند، اما نسبت به قراءات مختلف و روايات مربوط فاقد علم هستند. لذا چه بسا آگاهى آنان به اِعراب و دستور زبان، آنان را وادار كند كه قرآن را به وجهى قرائت كنند كه در زبان عربى جايز و با قواعد عربى منطبق بوده، ليكن از پيشينيان چنين قرائتى نرسيده باشد.
او سرانجام مىگويد: دسته ى اول همان پيشوايانى هستند كه حفّاظ قرآن كريم در هر سرزمينى از بلاد اسلامى به آنها پناه برده و حل مشكل مربوط به قرائت را نزد آنان جست و جو مىكنند. (ابن مجاهد/1/391)
انگيزه ى ابن مجاهد از اين گزينش، پاسدارى راه و رسم قراءات است تا از طريق نقل و روايتِ موردِ اعتماد منحرف نشود و به طريق اجتهاد شخصى مايل نگردد.
الف: نَسَب قرّاء سبعه
از ميان قرّاء هفتگانه، پنج نفر به تحقيق ايرانىاند:
1. نافع بن أبى نُعيم، از اهالى اصفهان. (ابن نديم/ 42)
2. ابو عمرو بن علاء، از مردم فارس و از قريه ى كازرون. (الجزرى/1351/ 1/ 288)
3. حمزة بن حبيب زيّات كوفى كه از طريق دو نيا، ايرانى است. (حجتى/1372/ 328)
4. كسائى، ابوالحسن على بن حمزة بن عبدالله بن بهمن بن فيروز، از اهالى طوس يا رى. (الجزرى/ همان/1/274)
5. عبدالله بن كثير مكى، از كسانى بود كه كسراى ايران آنان را با كشتىهايى كه به يمن فرستاده بود براى فتح حبشه گسيل داشت. (خويى/ 94)
تنها دو تن از قاريان احتمالاً غير ايرانى هستند: 1- عاصم بن أبى النجود 2- عبدالله بن عامر يحصبى، قارى دمشق.
بنا به نظر ابوعمرو دانى، عبدالله بن عامر عرب است. (الدانى/6) ليكن ابنحجر وى را از جمله كسانى دانسته كه نسبش مورد ترديد است. (عسقلانى/1/274) عامر را نيز برخى ايرانى و اهل اهواز دانستهاند. (حموده/ 218)
ب: مذاهب قرّاء سبعه
چهار تن از قرّاء:عاصمبن أبى النجود، ابوعمر بن العلاء، حمزةبن حبيب و على بن حمزه كسائى را شيعه ى اهلبيت (ع) و مذهب آنان را ثابت و مورد قبول ارباب سيره دانستهاند. (صدر/347)
شيخ عبدالجليل رازى در كتاب نقض الفضائح على تشيّع عاصم و انّه كان مقتدى الشيعه آورده است: تشيّع،آيين اكثر پيشوايان و استادان قرائت بوده است و اكثر قراء مكى و مدنى و كوفى و بصرى،عدليه و شيعه بودهاند نه مشبهه و خوارج و جبريّه. و روايات آنان نيز منقول از اميرالمؤمنين على (ع) است. (همان/ 346).
يكى از قاريان را نيز پيرو معاويه دانستهاند.ابن جزرى مىگويد:
ابن عامر از فسق و دروغ، پرهيزى نداشته است. وى از پيروان معاويه بوده و ادعاى اخذ قرائت از كسانى داشته كه اصلا"آنان را نديده يا مانند معاويه اصولا" قارى نبودهاند. (الجزرى/1/297).
مذهب دو قارى ديگر ابن كثير و نافع نامعلوم است.
اينك حوزههاى قرائت در كوفه از زمان پيامبر اكرم (ص) تا سال 75 هجرى، آغاز تصدى عاصم بن أبى النجود، را به اختصار از نظر مىگذرانيم.
دانستيم كه بنياد حوزههاى قرائت توسط شخص رسول اكرم (ص) نهاده شد. سپس با تأييد پيامبر بعضى از صحابه حوزه ى قرائت تشكيل دادند و به اين ترتيب مراكز قرائت قرآن شكل گرفت.
الف: حوزه ى عبدالله بن مسعود
اولين مقرى رسمى قرآن كه از طرف خليفه ى دوم جهت اقراء اهل كوفه مأمور گرديد عبدالله بن مسعود بود. وى اولين صحابى بود كه آشكارا در مكه قرآن خواند و در اين راه مورد آزار و اذيت قريش قرار گرفت. او در بسيارى از كارهاى پيامبر (ص) خدمتگزار ايشان بود بدون مانع به خانهى پيامبر (ص) آمد و شد داشت، انس او با پيامبر تا حدى بود كه برخى گمان كردند كه او از اهل بيت پيامبر (ص) است. وى در دو هجرت مسلمانان شركت داشت، به سوى دو قبله نماز گزارد و در تمام جنگها با پيامبر (ص) همراه بود. در بين صحابه، پس از على (ع) از همه در حفظ قرآن كوشاتر بود و پيامبر استماع قرائت او را دوست مىداشت. وى مدت بيست سال با اشتياق و علاقهمندى فراوان به كار اقراء ادامه داد و سرانجام در سال 33 هجرى در اثر ضربهاى كه به امر عثمان بر وى وارد آمد، در گذشت.
ب: حوزهى عبدالرحمن سُلَمى
ابوعبدالرحمن، عبدالله بن حبيب بن ربيعه سلمى، در زمان حيات پيامبر (ص) متولد شد. قرائت قرآن را از ابن مسعود فرا گرفت و بنا به نقل ذهبى، قرائت خود را بر على (ع)، زيدبن ثابت و اُبى بن كعب عرضه كرد.
پس از وفات عبدالله بن مسعود، ابو عبدالرحمن سلمى، قارى كوفه شد. وى مدت چهل سال در مسجد كوفه به مردم قرائت مىآموخت؛ در ايام خلافت عثمان قارى بود تا اينكه در سال 74 به هنگام حكومت شبر بر عراق يا، به قولى، اوايل حكومت حجاج درگذشت.
همزمان با سلمى يكى ديگر از تابعين كه حوزه ى قرائت پر رونقى داشت و بعضى از شاگردان سلمى نيز از او قرائت آموختند ابو مريم زر بن حبيش بود.
ج: حوزهى ابومريم زربن حُبيش
زر بن حبيش مكنّى به ابومريم يا ابو مطرف، دوران جاهليت را درك كرده ولى پيامبر (ص) را نديده بود. وى از بزرگان تابعين و مورد وثوق اميرالمؤمنين على (ع) بود. قرائت قرآن را از على (ع) و ابن مسعود فرا گرفت. در عربيت از همه برتر بود به گونهاى كه ابن مسعود در اين زمينه به او مراجعه مىكرد. وى در سال 83 هجرى و در سن 127 سالگى دار فانى را وداع گفت. حوزه ى پررونق ابوعبدالرحمن سلمى پس از وفاتش تحت تصدى ابوبكر عاصم بن أبى النجود قرار گرفت.
د: حوزه ى عاصم بن ابىالنجود[1]
نام پدر عاصم، بهدله بوده است (برخى نيز مادر وى را به اين نام دانستهاند). وى در دوران امارت معاويه بن ابى سفيان به دنيا آمده و قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمى و زر بن حبيش و ابو عمرو شيبانى قرائت كرده است. (خويى/95)
عاصم پس از وفات استادش ابوعبدالرحمن، قارى كوفه شد و همانند استادش، نابينا بود و غالباً يك نفر عصاكش داشت كه او را جابجا مىكرد. (ذهبى/5/256) وى مىگويد:
هيچ كس جز عبدالرحمن به من قرائت قرآن را نياموخت و من هرگز از قرائت او تخطى نكردم. (اندرابى/108)
ابوعبدالرحمن نيز از حضرت على (ع) قرائت آموخته و همواره به آن پايبند بوده است. بنابراين عاصم با يك واسطه راوى قرائت اميرالمؤمنين على (ع) است.
حوزه ى بزرگ قرائت عاصم، 54 سال ادامه يافت. ابن جرزى 29 نفر از قراء سده ى دوم هجرى را كه از عاصم روايت كردهاند، نام برده است. (ذهبى/حافظ/1/76-73) وى در سال 127 يا 128ه.ق درگذشت.
دلايل ترجيح قرائت عاصم
عاصم از ديدگاه دانشمندان شيعه و نيز علماء اهل سنت، شخصيتى بارز و با تقوى و مورد اعتماد در قرائت بوده است. آنان وى را جامع فصاحت و قرائت صحيح و تجويد معرفى كرده و صاحب صوت خوش و دلنواز دانستهاند.
قاضى نورالله شوشترى و نيز سيد حسن صدر، به تشيّع عاصم تصريح دارند، به همين جهت قاطبه ى دانشمندان شيعه، قرائت عاصم را فصيحترين قراءات دانستهاند. چنانكه ابن جزرى نيز در ردهبندى قراءات قرّاء سبعه، قرائت عاصم را افصح القراءات ناميده است. (الجزرى/همان/1/75)
اينك به برخى از آراء صاحب نظران حاكى از وثاقت و ارج و مقدار او در امر قرائت اشاره مىشود. ابن خلكان مىگويد: عاصم در قرائت مورد توجه همگان و انگشتنما بود. (ابن خلكان/1/9)
عبدالله بن احمد بن حنبل مىگويد: از پدرم درباره عاصم سؤال كردم. در پاسخ گفت: شخصيتى شايسته و فردى ثقه و مورد اعتماد است. سپس پرسيدم: كدام يك از قراءات نزد تو محبوبتر و دلپذيرتر است؟ او گفت: قرائت اهل مدينه. گفتم: و بعد. گفت: قرائت عاصم، مردم كوفه قرائت عاصم را پذيرفتهاند و من نيز آن را اختيار كردهام. (عسقلانى/5/39)
ابن الجزرى مىنويسد: ابو زُرعه و گروهى از محدثان، عاصم را توثيق كردهاند. (الجزرى/ همان/ 1/326) مرحوم خوانسارى نيز آورده است كه: قرائت عاصم، قرائت متداول بين مسلمانان است و از اين رو، قرائت او همه جا با مركب سياه نوشته مىشود و قرائتهاى ديگر را با رنگهاى ديگر مىنويسند تا با قرائت عاصم اشتباه نشود. (خوانسارى/5/4)
ابو بكر بن عياش، راوى عاصم، رويدادى را از آخرين لحظات زندگى عاصم نقل كرده و مىگويد: وارد بر عاصم شدم در حالى كه ساعات پايان عمر خود را طى مىكرد، شنيدم كه آيهاى را به روش تحقيق و به صورتى كه گويا آن را در نماز مىخواند، قرائت مىكرد و آن اين آيه بود:
«و ردُّوا الى اللّه مولاهم الحقَّ و ضلّ عنهم ماكانوا يفترون» (يونس/30) (خوانسارى/همان/5).
با توجه به اينكه هيچ يك از قراء مانند عاصم مورد تأييد نبودهاند، اهميّت مقام او در قرائت ثابت مىگردد.علاوه بر موقعيت علمى و فردى عاصم، يكى از عمدهترين دلايل ترجيح قرائت او بر ديگر قراءات، اِسناد قرائت اوست.
ب: اسناد قرائت عاصم
ابو محمد مكى بن ابيطالب مىگويد:
صحيحترين قرائتها از نظر سند، قرائت عاصم و نافع است. (سيوطى/1/225)
علم اسناد خصوصاً در زمينه ى قراءات و حديث توجه دقيق و وافر عالمان مسلمان را به خود جلب كرده است. شهاب الدين قسطلانى در كتاب خود لطائف الاشارات لفنون القراءات، اهميت اين علم را چنين بيان كرده است:
علم اسناد، بزرگترين محور فن قرائت است. زيرا قراءات به پيروى از سنّت و صرفاً بر پايه نقل است. لذا گزيرى جز اثبات و صحت آن نيست. صحت و اثبات آن نيز جز از طريق اِسناد ممكن نيست. از اين روست كه شناخت علم قرائت بر پايه درك اسناد بنا شده است. (قسطلانى/88)
انواع اسناد از نظر قسطلانى چنين است:
1- اسناد صحيح كه به نقل عدل ضابط، ثقه و متقن از مانند خود تا پايان سند متكى است، بدون هيچ شذوذ و علت مضر.
اين اسناد متّصل است و در آن هيچ واسطه از سلسلهى راويان مفقود نيست به گونهاى كه هر يك قرائت را از شيخ و استاد خويش فراگرفته است.
2- اسناد حسن كه مُخرِج آن به شامى، عراقى، مكى يا كوفى بودن معروف است و رجال آن در عدالت و ضبط شهرت دارند، البته عدالت و ضبطى كه حد وسط صحيح و ضعيف و نيز شاذ و معلّل نباشد. يعنى علت و نقصى در آن پيدا نشود كه به رغم دورى ظاهر آن از نقص، صحت آن را خدشهدار كند.
3- اسناد ضعيف كه فاقد يكى از شروط پنجگانه ى اسناد صحيح است.
بدين ترتيب پنج شرط براى اسناد صحيح در تعريف لحاظ شده است:
1- اتصال سند 2- نقل عدل ضابط ثقه 3- از عدل ضابط ثقه 4- وجود شروط 2 و 3 تا انتهاى سند 5- نبود شذوذ و علت[2]
اما اسناد قرائت عاصم و نافع كه صحيحترين سندها معرفى شدهاند، به شرح نمودار ارائه شده است: (مختار عمر/1/87-81)
سند قرائت عاصم، سند عالى است و تنها با يك واسطه به على بن ابيطالب (ع) و از ايشان به رسول خدا (ص) منتهى مىشود. البته سند قرائت ابن عامر نيز از قلّت وسايط بهرهمند است و تنها با واسطه ى عثمان بن عفان به رسول خدا (ص) منسوب شده است؛ امّا با رجوع به شرح حال ابن عامر و بيانات ابن حجر و ابنالجزرى در باره ى او، از اعتبار آن كاسته مىشود.
در توصيف مقام علمى و دينى عاصم ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه ابان بن تغلب قرآن را بر او خوانده و وى اولين كسى است كه در علم قرائت كتاب نگاشته است[3]. (شيخ طوسى/ الفهرست/17) ابننديم در فهرست خود، ذيل شرح حال ابان، از كتب وى نام مىبرد و مىگويد:
له من الكتب كتاب معانىالقرآن لطيفٌ، كتابالقراءات،كتابٌ من الاصول فى الرواية على مذهب الشيعه. نجاشى نيز در ترجمه ى احوال ابان از كتاب القراءة ياد كرده است. (رجال نجاشى/17)
راويان عاصم
قرائت هر قارى را عدهاى نقل مىكنند كه از آنها به راوى تعبير مىشود و ناقِلانِ روايت راوى را طرق روايت مىگويند. پس طريق يعنى همان واسطههايى كه قرائت راوى را براى ما نقل كردهاند.
هر قارى چند راوى دارد كه از ميان آن ها، دو راوى از همه مشهورترند، به طورى كه مشخصات آن دو ضبط گرديده است.به طور كلى، هر گاه دو راوى در يك مورد متفقاً وجه و يا وجوه مشابهى را از قارى نقل كنند، به آن وجه يا وجوه قرائت قارى گفته مىشود. اما چنانچه دو راوى، وجوه مختلفى را نقل كنند در آن صورت، به آن روايت راوى از قارى گفته مىشود. از ميان راويان عاصم نيز، دو نفر معروفيت دارند: ابوبكر شعبة بن عياش و حفص بن سليمان.
الف: ابوبكر شعبة بن عياش
نام كامل وى، شعبة بن عياش بن سالم اسدى نهلشى كوفى و مكنّى به ابوبكر است. پس از وفات عاصم (در سال 127ه.ق) رياست حوزه ى قرائت به او رسيد. او در آن زمان 33 سال داشت و تا آخر عمر (سال 193) نزديك به 58 سال فعّال بود. وى سه بار قرآن را بر عاصم خوانده و از پيشوايان اهل سنت بوده است. ابوبكر حدود 7 سال پيش از مرگش، سمت اقراء و بررسى قرائت ديگران را رها كرد. (عسقلانى/12/35)
اهل نظر غالباً وى را داراى حافظهاى قوى ندانسته و به وى نسبت لغزش و اشتباه و اضطراب دادهاند. ابونعيم در طبقات القراء آورده است: در ميان اساتيد قرائت، هيچ كس بيش از ابوبكر گرفتار اشتباه نبوده است. و نيز بزّاز اسدى گفته است: وى حافظ و ضابط در حديث نبوده است. (حجتى/1365/327)
ابن ابى حاتم نيز مىگويد: از پدرم در باره ى ابوبكر بن عياش و ابىالاحوص سؤال كردم گفت: ما اقرّ بهما (من صحت اين دو را تأیید نمی کنم).
روايت شعبه از دو طريق نقل شده است:
1. يحيى بن آدم كه روايت او نيز از دو طريق ابوحمدون (م.240) و شعيب بن ايوب (م.261) وارد شده و در مجموع 58 طريق براى او ذكر شده است.
2. يحيى العليمى (م.234) كه روايت او نيز با واسطه ى ابوبكرالوسطى (م.323) از دو طريق الرزّاز ابو عمرو عثمان بن احمد بن سمعان بغدادى (م.360) و ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن جعفر بن خليع (م.356) وارد شده و در مجموع 10 طريق براى او ذكر شده است.
بدين ترتيب براى ابوبكر شعبةبن عياش، 68 طريق عنوان شده است. (الجزرى/ 1/152)
ب: حفص بن سليمان (90-180)
ابو عمرو، حفص بن سليمان بن مغيره بزاز اسدى كوفى، مشهور به حفص بوده و او را ربيب (فرزند همسر) عاصم مىدانند. چنان كه نوشتهاند، حفص، همانند نوآموزى كه قرآن از استاد مىآموزد قرائت را پنج آيه، پنج آيه از عاصم اخذ كرده است. وى از نظر سنى از ابوبكر بزرگتر بود ولى در برابر شهرت و نفوذ او در كوفه جاى عرض اندام نمىديد. مدتى در مكه و زمانى نيز در بغداد به اقراء نشست. (زنجانى/41)
روايت حفص، دقيقترين روايات از عاصم شمرده شده است و ابن المنادى، مقرى معروف مىگويد:
بارها بر عاصم قرآن را قرائت كرد و پيشينيان او را در حفظ از ابوبكر بالاتر مىشناسند و او را به ضبط دقيق حروفى كه بر عاصم قرائت مىكرد، توصيف مىكنند. ابوحشام رفاعى نيز مىگويد: كان حفص اعلمهم بقراءة عاصم. (الجزرى/1359/ 245)
يحيى بن معين نيز روايت حفص را روايت صحيح از قرائت عاصم ناميده است. حفص، تشيع را از شيخ خود، عاصم گرفته و شيخ ابوجعفر طوسى وى را از اصحاب امام صادق (ع) برشمرده است. قرائتى را كه عاصم به حفص آموخت، او خود از ابوعبدالرحمن سلمى آموخته و ابوعبدالرحمن نيز از على (ع) فرا گرفته بود.
قرائت حفص برخوردار از چنين سنديّت واعتبارى تاكنون قرائت متعارف و متداول بين مسلمانان بوده و قرائت عامه، بر مبناى آن بوده است.
براى روايت حفص طرق عديدهاى ذكر شده كه عبارت است از:
1. عبيد بن الصباح (م.235) كه روايت او نيز به واسطه ابوالعباس، احمد بن سهل بن الفيروزانى الاشنانى (م307)، از دو طريق طاهر عبدالواحد بن ابى هاشم البغدادى و ابوالحسن الهاشمى البصرى (م.368) وارد شده است.
2. عمرو بن الصباح (م.221) كه روايت او از دو طريق ابوالحسن زرعان البغدادى (م.29) و ابوجعفر احمد بن محمد بن حميد الفيل البغدادى (م.289) وارد شده است.
در مجموع 52 طريق براى روايت حفص از قرائت عاصم، ذكر شده است كه با احتساب 76 طريق روايت شعبه، طرق روايت از عاصم به 128 طرق مىرسد. (الجزرى/ 156)
ج: تفاوت حفص و ابوبكر در روايت
ابوبكر، شعبه بن عياش، علاوه بر آنچه از استادش عاصم آموخته بود، موارد اتفاق قراءات حجاز، بصره و شام را نيز مدّ نظر داشته و بناى قرائت خود را بر آن نهاده است.
ديدگاههاى لغوى و نحوى در روايت ابوبكر، همواره حضور خود را نشان مىدهد كه گاهى به صورت تغيير صيغهى باب افعال و در بسيارى موارد به صورت تغيير صيغهى فعل از خطاب به غيبت، از غيبت به متكلّم، از معلوم به مجهول و برعكس ديده مىشود.
بررسى كلى، حاكى از اين است كه اختلاف روايت حفص و شعبه از عاصم به 520 مورد مىرسد. (ذهبى/1/87) با اين كه حفص خود مىگويد: قرائت عاصم كه همان قرائت على (ع) است را بدون كم و زياد اقراء مىكند.
به عبارت ديگر حفص بر خلاف ابوبكر كه داعيهى اختيار در قرائت داشت، اصرار نموده كه قرائت عاصم را بدون هيچ دستبردى اقراء مىكند.
د: ترجيح روايت حفص
در غاية النهاية آمده است: روايت حفص از عاصم، همان قرائت عامه است كه قرائت همهى صحابه بوده و همواره در زمان پيامبر (ص) و پس از رحلت ايشان تاكنون به عنوان متن قرآن شناخته شده و قراءات مختلف با آن سنجيده شدهاند. (همان/254)
ابوشامه نيز مىگويد: روايت حفص از جهات لغوى، نحوى، بلاغى و تفسيرى بر ديگر قراءات حتى روايت ابوبكر از عاصم، مرجّح است.
قرائت حفص يك قرائت شيعى ناب و خالص است كه در سلسله ى زير به نبى مكرم اسلام (ص) مىرسد:
حفص <= عاصم <= سُلَمى <= على بن ابيطالب (ع) <= رسول اكرم (ص)
نتيجهگيرى:
از آنچه گذشت نتيجه مىگيريم كه 2 عامل، دليل ترجيح قرائت عاصم بر قرّاء ديگر بوده است: 1- خصوصيات و خصايل ممتاز علمى و دينى عاصم 2- اِسناد قرائت.
اين دو عامل در ترجيح روايت حفص بر روايت شعبه از عاصم، قابل پيگيرى و اثبات است. شخصيت علمى حفص بر ابوبكر مرجّح است چرا كه غالباً او را اضبط از ابوبكر و روايت او را دقيقترين روايات دانستهاند و نيز او، برخلاف ابوبكر، در قرائت، داعيهى اختيار نداشته و تنها آنچه را از استاد دانسته است عيناً قرائت كرده است. (بغدادى/14)
عاصم، اختصاصاً اسناد طلايى و عالى قرائت خود را به حفص منتقل كرده و اين فضيلت بزرگى است كه حفص در بين ديگر قرّاء بدان ممتاز است و اين، آن چيزى است كه صلاحيّتى را براى حفص به وجود آورده است كه همه مسلمانان به او روى آوردند و تنها قرائت او را بپذيرند.
حفص مىگويد:
عاصم به من گفت: قرائتى را كه به تو آموختم، همان قرائتى است كه از ابوعبدالرحمن سلمى اخذ كردم و او عيناً از على (ع) فراگرفته است و قرائتى را كه به ابوبكر بن عياش آموختم، قرائتى است كه بر زرّ بن حبيش عرضه كردم و او از ابن مسعود آن را اخذ كرده بود. (زينحار/58)
به اين ترتيب، در تمام دورههاى تاريخ، قرائت عاصم به روايت حفص، قرائتى بوده كه بر همهى قرائتها ترجيح داشته و بين عامهى مسلمانان رايج بوده است.
در سال 1342ه.ق (1923.م) قرآن بر طبق روايت حفص از قرائت عاصم و تحت نظر اساتيد الازهر و تأييد كميتهاى كه از سوى ملك فؤاد اول تعيين گرديد، در قاهره به چاپ رسيد. اعضاى اين كميته عبارت بودند از: شيخ محمد على نجار (استاد دانشكده زبان و ادبيات عرب)، شيخ عبدالحليم بسيوفى (مدير دفتر رئيس جامع الازهر) و شيخ على محمد ضباع (استاد مقرئين مصرى).
به سال 1385 ه نسخه از قرآن همراه با تفسير علامّه سيد عبدالله شبّر زير نظر اساتيد برجسته ى دانشگاه الازهر و بر پايه ى روايت حفص از قرائت عاصم به چاپ رسيد. در ابتداى آن چنين آمده است:
بحمدالله و حسن توفيقه ثم طبع هذا المصحف الشريف باذن مشايخة الجامع الازهر باشراف مراقبة البحوث الاسلامية بعد مراجعة لجنة المصاحف بالازهر.
...كتب هذالمصحف و ضبط على ما يوافق رواية حفص بن سليمان بن المغيره الاسدى الكوفى لقراءة عاصم بن ابى النجود الكوفى التابعى عن ابى عبدالرحمن عبدالله بن حبيب السلمى عن عثمان بن عفان و على بن ابيطالب و زيد بن ثابت و اُبى بن كعب عن النّبى صلى الله عليه و سلم...
سرانجام جهان اسلام اين مصحف را تلقى به قبول كردند و مليونها نسخه در سال از اين قرآن به چاپ رسيد كه به صورت مصحف منحصر به فرد در ميان مسلمين در آمد و ميان آنها متداول شد، چرا كه دانشمندان شرق و غرب بلاد اسلامى، با اتفاق نظر و دقت كامل، رسمالخط و كتابت اين مصحف را گواهى و تصديق كرده بودند. (الجزرى،بىتا،1، 156)
نویسنده: علی اکبر محمدی
پی نوشت:
1. ابوبكر عاصم بن ابى النجود بن بهدله، مولى بنى خزيمه (يا بنى خذيمه) ابن مالك بن نصر بن قعين.
1. هو المتصل الاسناد بنقل عدل ضابطٍ، ثقةٍ، متقنٍ عن مثله الى منتهاه، من غير شذوذٍ و لا علّةٍ قادحةٍ
1. ابان بن تغلب در سال 141 از دنيا رفته است.