یكسان شدن مصاحف(قسمت دوم)

ابن حجر مي گويد: «گويا در ابتدا، كار با زيد و سعيد بود، چه عثمان پرسيد: كدام بهتر مي نويسند؟
گفتند: زيد سپس پرسيد: كدام فصيح ترند؟ گفتند: سعيد آن گاه گفت: سعيد املا كند و زيد بنويسد1سپس اضافه مي كند: به افرادي نيازداشتند كه مصحف ها را به تعدادي كه بايد به مناطق مختلف فرستاده شود، بنويسند و افراد مذكور را اضافه كردند و براي املا از ابي بن كعب كمك گرفتند».2

 

موضع صحابه درباره يكسان شدن مصحف ها

همان گونه كه در گذشته گفته شد، حذيفة بن يمان اولين كسي بود كه درباره يكسان شدن مصحف ها سخن گفت و سوگند ياد كرد كه به نزد خليفه خواهد رفت و از او خواهد خواست كه فقط يك قرائت بين مسلمانان معمول باشد3 او بود كه در كوفه در اين باره با صحابه پيامبر(ص) مشورت كرد و همه آنان، به جزابن مسعود، با پيش نهاد او موافقت كردند با طرح اين پيش نهاد عثمان با آن موافقت نمود سپس آن گروه از اصحاب پيامبر را كه در مدينه بودند فراخواند و در اين باره با آنان مشورت كرد، همه با پيشنهاد يكسان كردن مصاحف موافقت كردند.

هم چنين امام اميرالمؤمنين (ع) راي موافق خود را با اين برنامه به گونه اصولي اظهار نمود ابن ابي داود از سويد بن غفله روايت كرده است كه علي (ع) فرمود: «سوگند به خدا كه عثمان درباره مصاحف (قرآن) هيچ عملي را انجام نداد مگراين كه با مشورت ما بود او درباره قرائت ها با ما مشورت كرد و گفت: به من گفته اند كه برخي مي گويند قرائت من بهتر از قرائت توست و اين چيزي نزديك به كفراست به او (عثمان) گفتم نظرت چيست؟ گفت: نظرم اين است كه فقط يك مصحف در اختيار مردم باشد و در اين زمينه تفرقه و اختلاف نداشته باشند گفتم نظر خوبي است».4
در روايت ديگري آمده است كه علي (ع) فرمود: «اگر امر مصحف ها به من نيز واگذار مي شد، من همان مي كردم كه عثمان كرد».5
پس از آن كه علي (ع) به خلافت رسيد، مردم را برآن داشت تا به همان مصحف عثمان ملتزم باشند و تغييري در آن ندهند، گرچه در آن غلط هاي املايي وجود داشته باشد اين از آن نظر بود كه از آن پس هيچ كس، به عنوان اصلاح قرآن، تغيير وتحريفي در آن به وجود نياورد ازاين رو حضرتش تاكيد فرمود كه از امروز هيچ كس نبايد به قرآن دست بزند و دستور «ان القرآن لا يهاج اليوم و لا يحول» را قاطعانه صادر نمود.6

 

موضع امامان در حفظ مصحف مرسوم

كسي در حضور امام صادق (ع) عبارتي از قرآن را برخلاف آن چه ديگران قرائت مي كردند، قرائت كرد امام (ع) به او فرمود: «ديگر اين گونه قرائت مكن وهمان گونه كه همگان قرائت مي كنند قرائت نما» و نيز در پاسخ كسي كه از نحوه تلاوت قرآن سؤال كرده بود، فرمود: «قرآن را به همان گونه كه آموخته ايد تلاوت كنيد».7
از اين رو اجماع علماي شيعه بر اين مي باشد آن چه امروزه در دست است، همان قرآن كامل و جامع است8 و هرگز دچار تحريف و تغيير نشده است و قرائت معروف ميان مسلمانان همان قرائت صحيح و درستي است كه خواندن آن در نمازصحيح است استناد به نص موجود در تمام موارد، درست است و همان است كه برپيامبر(ص) وحي شده و چيزي جز اين نيست.

تصور نمي رود كه مخالفت عبداللّه بن مسعود نيز مخالفتي اصولي بوده است او ازاين جهت ناراضي و ناراحت بوده كه افرادي را براي انجام اين امر مهم انتخاب كرده بودند كه صلاحيت اين كار را نداشته اند كاري كه خود ابن مسعود براي انجام آن شايستگي كامل داشته است او مي گفت: «اينان كساني هستند كه حق نداشتند خوددر قرآن دخالتي كنند»9 و ازاين رو از تسليم نمودن مصحف خود به فرستاده خليفه به شدت امتناع ورزيد.
سال آغاز يك سان شدن مصحف ها. ابن حجر گفته است: «آغاز اين امر، در سال بيست و پنجم هجري، سال دوم يا سوم.10خلافت عثمان بود» او اضافه كرده است كه برخي گمان كرده اند كه آغازاين كار در حوالي سال سي ام هجري اتفاق افتاده و هيچ سندي بر اين ادعاي خودذكر نكرده اند.11
ابن اثير و برخي ديگر نيز بدون ذكر سند، اين حادثه را از حوادث سال سي ام برشمرده اند ابن اثير مي گويد: «در اين سال، حذيفه به كمك عبدالرحمان بن ربيعه به جنگ رفت و در آن جا متوجه اختلافات فراوان مردم درباره قرآن شد و در بازگشت از عثمان خواست كه در اين باره چاره اي بينديشد و عثمان نيز چنين كرد»12 تصور مي رود كه ابن اثير در تعيين اين سال اشتباه كرده است، زيرا:
اولا، به روايت ابومخنف جنگ در سرزمين ارمنستان سال 24 اتفاق افتاده كه طبري آن را نقل كرده است13 ابن حجر نيز گفته: «ارمنستان در خلافت عثمان فتح شد و فرمانده لشكر سلمان بن ربيعه باهلي از مردم عراق بود و عثمان فرمان دادكه مردم شام و عراق در اين جنگ شركت كنند فرمانده لشكر شام، حبيب بن سلمه فهري بود و حذيفه از جمله كساني بود كه در اين جنگ شركت داشت» ابن حجراضافه مي كند: «به گونه اي كه مؤرخان نقل كرده اند ارمنستان به سال بيست و پنجم، در اوايل ولايت وليدبن عقبة بن ابي معيط بر كوفه، فتح شد و وليد از جانب عثمان به ولايت كوفه نصب شده بود».14
ثانيا، جنگ عبدالرحمان بن ربيعه در سال بيست و دوم واقع شده و كسي كه با اوبوده حذيفة بن اسيد غفاري بوده و نه حذيفة بن يمان عبسي15
ثالثا، در سال سي ام، سعيد به جاي وليد به حكومت كوفه منصوب شد او در اين وقت، براي جنگ طبرستان آماده مي شد و ابن زبير و ابن عباس و حذيفه در اين جنگ هم راه او بودند16 سعيد تا سال سي و چهارم به مدينه باز نگشت و درسال بعد، عثمان به قتل رسيد17 بنابراين با توجه به اين كه سعيد، عضو كميته يك سان كردن مصحف ها بوده است، اگر آغاز كار كميته در سال سي ام بوده باشد، باحوادث ذكر شده تطبيق نمي كند و نيز با عضويت ابن زبير و ابن عباس در آن كميته سازگار نيست.
رابعا، ذهبي نقل كرده كه ابي بن كعب در سال سي ام درگذشته است او اضافه مي كند كه واقدي گفته است: «اين موضوع مسلم است كه ابي بن كعب قرآن را براعضاي كميته املا مي كرده و او مرجع اوليه اعضاي كميته در مقابله نسخه ها بوده است».18
خامسا، حديث يزيد نخعي كه قبلا نقل شد، حكايت مي كند كه اين موضوع پيش از سال سي ام اتفاق افتاده است در كلام ابن حجر نيز آمده كه اين واقعه درابتداي ولايت وليد بر كوفه اتفاق افتاده است 19 و ولايت وليد بر كوفه در سال بيست و ششم و به روايت سيف، در سال بيست و پنجم بوده است.20
سادسا، استوارترين دليل بر اين كه تاريخ آغاز يكسان كردن مصاحف در سال بيست و پنجم بوده، روايت ابن ابي داوود از مصعب بن سعد است كه مي گويد: «عثمان هنگام اقدام به جمع آوري قرآن، در خطبه اي اعلام كرد: پانزده سال است كه پيامبرتان در گذشته است و شما درباره قرآن دچار اختلاف شده ايد من تصميم گرفته ام از تمام كساني كه چيزي از قرآن از پيامبر(ص) شنيده اند بخواهم كه بياورد ودر اختيار (کميته) بگذارند».21
با توجه به درگذشت پيامبر(ص) به سال دهم هجري، خطبه عثمان به وضوح تاييد مي كند كه سال آغاز يكسان كردن مصاحف، سال بيست و پنجم هجري بوده است موضوع ديگر آن كه تنها ابن اثير پيشنهاد حذيفه را براي يكسان كردن مصاحف، از حوادث سال سي ام هجري شمرده است نقل او به گونه اي است كه نمي توان تاييد كرد كه از يك سند تاريخي اخذ كرده باشد.
از طرف ديگر، تعيين تاريخ رويدادهاي مهم بايد از روي تحقيق و بررسي انجام گيرد طبري خود به تاريخ ‌هايي كه ذكر شده، چندان اعتماد نمي كند و احيانا درتاريخ وقوع رويدادي ترديد مي كند، مانند جنگ نهاوند كه تاريخ وقوع آن را به گونه قطعي نقل نمي كند و آن را از حوادث سال هيجده و يا سال بيست و يك ياد مي كند.[22
بنابراين براي شناخت دقيق تاريخ يك حادثه، نمي توان تنها به آن چه مورخان نقل كرده اند، اعتماد كرد لازمه اعتماد به تاريخ صحيح وقوع يك حادثه، تحقيق وبررسي از جوانب مختلف است.

مراحل انجام برنامه

كميته يكسان كردن مصاحف در انجام ماموريت خود سه مرحله اساسي را طي كرد:
1. جمع آوري منابع و ماخذ صحيح براي تهيه مصحف واحد و انتشار آن بين مسلمانان.
2. مقابله مصحف هاي آماده شده با يكديگر، به منظور حصول اطمينان نسبت به صحت آن ها و عدم وجود اختلاف بين آن ها.
3. جمع آوري مصحف ها و يا صحيفه هايي كه قرآن در آن ها ثبت شده بود ازتمامي بلاد اسلامي و محو و نابود كردن آن ها.
و بالاخره الزام همه مسلمانان به قرائت اين مصحف و منع آنان از تلاوت مصحف ها و قرائت هاي ديگر.
ولي اين كميته، در اين مراحل سه گانه، دقت لازم را به كار نبرد و در انجام وظايف خود اندكي تساهل ورزيد به خصوص در مرحله دوم (مقابله مصاحف) كه نيازمند دقت و بررسي بيشتري بود.
در مرحله جمع آوري مصحف ها و محو آن ها، عثمان به اين نحو عمل كرد كه افرادي را به بلاد مختلف فرستاد و مصحف ها و صحيفه هايي را كه قرآن در آن ها ثبت شده بود جمع آوري كرد و دستور داد تا آن ها را بسوزانند.23
يعقوبي مي گويد: «تمام مصحف ها را از تمام اطراف و اكناف جمع آوري كردند وآن ها را در مخلوطي از آب و سركه جوشاندند و شستند برخي نيز گفته اند: آن ها راسوزاندند تنها مصحف ابن مسعود محفوظ مانده بود كه وي از تسليم آن به عبداللّه بن عامر (والي كوفه) خودداري كرد بر اثر همين خودداري، عثمان او را به مدينه احضار كرد ابن مسعود به مسجد مدينه وارد شد عثمان در حالي كه به ايرادخطبه مشغول بود، گفت: چهارپايي بدسگال بر شما وارد مي شود ابن مسعود نيز به درشتي با او سخن گفت آن گاه عثمان دستور داد، پاي او را گرفته به زمين كشيدند تاآن كه پهلوي او شكسته شد، عايشه به صدا درآمد و سخنان بسياري گفت».24

  • 1. فتح الباري، ج9، ص 16.
  • 2. فتح الباري، ج9، ص 16 طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62 ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب في اسما الرجال، ج1، ص 187.
  • 3. فتح الباري، ج9، ص 15.
  • 4. الاتقان، ج1، ص 59.
  • 5. ابن الجزري، النشر في القراات العشر، ج1، ص 8.
  • 6. تفسير طبري ج27 ص 104 تفسير طبرسي ج9 ص 218.
  • 7. وسايل الشيعة، ج4، ابواب قراة القرآن.
  • 8. بحارالانوار، ج92، ص 42 ـ 41.
  • 9. طبقات ابن سعد، ج3، ص 270.
  • 10. اين كه مي گويند اين واقعه در سال دوم يا سوم خلافت عثمان اتفاق افتاده از اين نظر است كه در تاريخ آغازخلافت عثمان اختلاف هست برخي گفته اند كه در دهه آخر ذي الحجه سال 23 مردم با عثمان بيعت كردند كه در اين صورت تشكيل كميته در آغاز سال سوم خلافت عثمان خواهد بود قولي ديگر حاكي است كه در دهه اول محرم سال 24 با عثمان بيعت شده است كه در اين صورت تشكيل كميته در اواخر سال دوم خلافت عثمان خواهد بود(ر ك: تاريخ طبري، ج3، ص 304 و ج4، ص 242).
  • 11. فتح الباري، ج9، ص 15.
  • 12. الكامل في التاريخ، ج3، ص 111 الفتوحات الاسلامية، ج1، ص 175.
  • 13. تاريخ طبري، ج4، ص 247 ـ 246.
  • 14. فتح الباري، ج9، ص 14 ـ 13.
  • 15. تاريخ طبري، ج4، ص 155.
  • 16. همان ص 271 ـ 269.
  • 17. همان، ص 330 و 365.
  • 18. ذهبي، ميزان الاعتدال، ج2، ص 84 و رجوع كنيدبه: طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62.
  • 19. فتح الباري، ج9، ص 14 ـ 13.
  • 20. تاريخ طبري، ج4، ص 251.
  • 21. مصاحف سجستاني، ص 24.
  • 22. تاريخ طبري، ج4، ص 114.
  • 23. صحيح بخاري، ج6، ص 226.
  • 24. تاريخ يعقوبي، ج2، ص 160 ـ 159.