پژوهشى در انواع ترجمه قرآن كریم

چکيده: 

اين مقاله به بررسي انواع ترجمه قرآن مي پردازد. نويسنده نخست ديدگاه هاي مختلف راجع به روش هاي ترجمه را مطرح کرده است. سپس به نقد آنها پرداخته و کاستي هاي تقسيم بندي روشها را بر شمرده است. 

آنگاه خود به دسته بندي جديدي دست يازيده است که عبارت است از:
1- ترجمه لغوي يا لفظ به لفظ
2- ترجمه تحت اللفظي
3- ترجمه وفادار يا امين
4- ترجمه معنايي
5- ترجمه آزاد
6- ترجمه تفسيري
در ادامه مقاله نويسنده به توضيح هر يک از روشها و تفاوت آنها با يکديگر پرداخته و در ضمن نتيجه گيري از مباحث مطرح شده به داوري و گزينش روش مطلوب مي نشيند.

كليد واژه‏ها: ترجمه قرآن، انواع ترجمه، روشهاي ترجمه، ترجمه لغوي، ترجمه تحت اللفظي، ترجمه امين، ترجمه معنايي، ترجمه آزاد، ترجمه تفسيري.

در دهه‏ هاى اخير، ترجمه قرآن و رويكردهاى منتقدانه به آن با گسترش سريع و وسيعى رو به رو شده است، ولى آنچه اين رويارويى مبارك را به چالش مى‏برد، مبهم بودن نوع و روش ترجمه و يكسان نبودن زبان علمى ناقد و مترجم است. با گذرى بر مقاله ‏هاى نقد ترجمه‏ هاى قرآن اين دو كاستى به خوبى ديده مى‏شود و اولين گام براى رفع اين كاستى، روشن شدن اصطلاح‏ها و انواع ترجمه و روش‏هاى آن است.

نگارنده در نوشتار حاضر كه جزو مبادى دانش ترجمه و يا مقدمات و ابزار فن ترجمه است، كوشيده تا معانى مختلف اصطلاح‏هاى كارردى را با پالايش و تفكيكى در خور، شفاف ساخته، اشاره ‏هايى به اولين گام در روش ترجمه ارائه نمايد؛ باشد كه به نوعى راه همگرايى مترجمان قرآن و ناقدان را هموار سازد.
درباره روش‏ها يا انواع ترجمه، از سوى صاحب نظران نظريه ‏هاى گوناگونى ارائه شده است كه به اختصار به برخى از آنها خواهيم پرداخت:

الف - شيخ محمد بهاء الدين عاملى (م 1031) به نقل از صفدى مى‏ گويد:
«ترجمه دو روش دارد: يكى روش يوحنا بن بطريق و ابن ناعمه حمصى و آن اين كه كلمه از كلمات متن اصل در نظر گرفته شود تا لفظى كه هم معناى آن است آورده شود؛ سپس به كلمه ديگر به همين نحو پرداخته شود تا جمله ‏اى كه ترجمه مى‏شود، به پايان برسد...
روش دوم، روش حنين بن اسحاق و جوهرى است و آن اين است كه مترجم، تمام جمله را در نظر بگيرد و معناى آن در ذهن خود مشخص سازد، آن گاه در زبان دوم جمله ‏اى بسازد كه در رساندن آن معنا همانند جمله متن اصلى باشد؛ خواه الفاظ مساوى باشد يا نه...»1
تقسيم بندى روش ترجمه به «لفظى» و «مفهومى» پيش از گسترش مباحث زبان شناختى و به ويژه زبان‏شناسى ترجمه بوده است و تأكيد برخى زبان شناسان و كارشناسان ترجمه بر اين دو نوع، خود زا نقش محورى اين دو روش حكايت دارد. «لارسون» در يك تقسيم بندى عمده، دو نوع ترجمه را معرفى مى‏كند.
1. ترجمه بر اساس صورت يا قالب (from - based)؛
2. ترجمه بر اساس معنا (meaning - based)؛
وى مى‏گويد:
ترجمه‏ هاى مبتنى بر صورت يا قالب زبانى از شكل يا قالب زبان مبدأ پيروى مى‏كند كه به ترجمه ‏هاى «تحت اللفظى» (Literal tarnslations) معروف است و ترجمه‏ هاى مبتنى بر معنا، ترجمه ‏هايى است كه معناى متن زبان مبدأ را در شكل و قالب زبان مقصد متجّلى مى‏سازد كه چنين ترجمه‏ هايى «ترجمه‏ هاى اصطلاحى» (Tdiomatic translations) ناميده مى‏شود.2

ب - آية اللَّه مكارم شيرازى، در يادداشت خود بر ترجمه خويش، درباره انواع ترجمه، چنين آورده است:
«ترجمه به يكى از سه صورت ممكن است انجام گيرد:
نوع اول: ترجمه «كلمه به كلمه» يا به اصطلاح «تحت اللفظى» است كه هر واژه‏اى از زبان اول را بر مى‏دارند و واژه معادل آن را در زبان دوم به جاى آن مى‏گذارند، و اين بدترين نوع ترجمه است كه نه تنها زيبا نيست، بلكه بسيار نارسا و احياناً غلط است. نه تنها امانت نيست، بلكه گاه ناآگاهانه خيانت است؛ چه نازيباست كه مثلاً كلمات «بين ايديهن و ارجلهن» كه در آيه 12 سوره ممتحنه آمده است را برداريم و دقيقاً معنى تحت اللفظى آن را به جاى آن بگذاريم، در حالى كه معادل واقعى آن در زبان فارسى «پيش رو» و «پيش پاى» آن‏هاست.
نوع دوم: ترجمه «آزاد» است كه در اين صورت، مترجم خود را مقيد به انتقال دقيق محتواى متن مورد نظر نمى‏داند، بلكه به تناسب اهدافى كه دارد، محتوا را كم يا زياد كرده و يا شرح و توضيحى بر ان مى‏افزايد، هر چند روح متن مورد نظر در مجموع ترجمه محفوظ است، ولى بديهى است كه نمى‏توان نام ترجمه را بر آن نهاد.
نوع سوم: ترجمه «محتوا به محتوا» به طور دقيق است و همان طور كه در بالا اشاره شد، در اين نوع ترجمه بايد نخست معانى دقيقاً از لباس زبان اول برهنه شود و در مغز جاى گيرد، سپس به طور دقيق به لباس دوم آراسته گردد، و آنچه شايسته ترجمه ‏هاى قرآن و مانند آن است، همين نوع مى‏باشد.»

ج - استاد معرفت در تفسير و مفسران، روش‏هاى ترجمه را سه نوع بيان كرده است كه عبارتند از: «تحت اللفظى»، «آزاد» و «تفسيرى». مراد ايشان از «تحت اللفظى» هما ناست كه از آية اللَّه مكارم شيرازى به عنوان «كلمه به كلمه» نقل شد. ايشان اين نوع ترجمه را ضعيف‏ترين و سست‏ترين روش ترجمه مى‏داند.(3 ولى «ترجمه آزاد» در توضيح ايشان با آنچه از آية اللَّه مكارم شيرازى نقل شد، يكسان نيست و با روش «محتوا به محتوا» برابرى مى‏كند:
«در اين روش مترجم سعى مى‏كند معنايى را از قالبى به قالب ديگر بريزد تا معناى مقصود كاملاً ادا شود؛ يعنى بى كم و كاست مراد متكلم برگردانده شود و حتى المقدور الفاظ و كلمات متن اصلى و ترجمه مطابق هم و جايگزين هم باشد و در صورتى كه امكان نداشته باشد، دست به تقديم و تأخير و كم و زياد كردن برخى عبارات مى‏زند. چه بسا يك يا چند كلمه بر عبارت مى‏افزايد - نه چندان زياد - تا معنا به خوبى روشن شود. اين گونه ترجمه را ترجمه معنوى نيز مى‏گويند؛ زيرا بيشتر سعى بر انتقال كامل مفاهيم است نه تطابق لفظى...»4
مراد از «ترجمه تفسيرى» از ديدگاه ايشان معنايى اعم از ترجمه است:
«مترجم به شرح و بسط مطالب مى‏پردازد، منتها به زبان ديگر غير زبان اصل، مانند تفاسير فارسى يا ديگر زبان‏ها نسبت به قرآن كريم.»5
د - آقاى دكتر بى آزار شيرازى، انواع متنوع‏ترى را براى ترجمه ‏هاى قرآن بر شمرده است:
در طول تاريخ، قرآن ترجمه ‏هاى گوناگونى را به خود ديده كه مى‏توان آن‏ها را نيز به هفت دسته تقسيم كرد:
1. ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن؛
2. ترجمه تحت اللفظى؛
3. ترجمه حرفى و معنوى (ترجمه امين)6
4. ترجمه و حواشى؛
5. ترجمه به شعر معنوى (منظوم)؛
6. ترجمه آوايى يا آهنگين؛
7. ترجمه تفسيرى.7

ه - «پيتر نيومارك» ترجمه را به انواع زير دسته بندى كرده است:
1. ترجمه لفظ به لفظ (word - for - translation)؛
2. ترجمه تحت اللفظى (Literal translation)؛
3. ترجمه وفادار يا امين (Faithful translation)؛
4. ترجمه معنايى (Semantic translation)؛
5. اقتباس (Adaptation)؛
6. ترجمه آزاد (Free translation)؛
7. ترجمه اصطلاحى (Tdiomatic translation)؛
8. ترجمه ارتباطى8(Communicative Translation)؛9

 

نقد و بررسى

بررسى و مطالعه تقسيم بندى ‏هاى ياد شده، ناگزير ما را به جمع بندى و ارائه فهرستى متمايز با ديگر فهرست‏ها هدايت مى‏كند. برخى از عوامل كه چنين نتيجه ‏اى را به دست داده عبارت است از:
- كلى بودن برخى از تقسيم بندى ‏ها (مانند: لفظى و معنوى)؛
- خارج از موضوع بودن برخى از انواع ترجمه يا مسامحه در اطلاق لفظ ترجمه بر آن‏ها (مانند اقتباس و ترجمه تفسيرى به معناى تفسيرهاى فارسى)؛
- تداخل و عدم تمايز روش و مصداق (مانند ترجمه آزاد و منظوم و يا ادبى و منظوم و آوايى)10
بنابراين، با توجّه به مطالب ياد شده، روش‏هاى ترجمه را مى‏توان چنين بر شمرد:
1. ترجمه لغوى يا لفظ به لفظ؛
2. ترجمه تحت اللفظى؛
3. وفادار يا امين؛
4. ترجمه معنايى؛
5. ترجمه آزاد؛
6. ترجمه تفسيرى.

 

1. ترجمه لغوى يا لفظ به لفظ

از ترجمه لغوى دو معنا اراده مى‏شود كه عبارتند از:

الف - ترجمه واژه ‏هاى دشوار قرآنى به زبان مقصد.11
اين نوع ترجمه - البته اگر بتوان نام آن را ترجمه گذاشت - بيشتر براى گوه خاصى از مردم مفيد است؛ كسانى كه تا حدودى به زبان عربى آشنايى دارند و مى‏توانند پس از فهميدن معناى واژه، خود مفهوم جمله را درك كنند. اين نوع ترجمه از گذشته‏ هاى دور تا كنون رواج داشته و مورد استفاده بوده است.
براى نمونه، ترجمه مفردات سوره اخلاص از لسان التنزيل، چنين است:
«هو: وى؛ احد: يكى؛ الصمد: پناه نيازمندان؛ لم يلد: نزاد كسى را؛ ولم يولد: و نه زاد شد از كسى (الولاده: زادن) لم يكن: نبود و نباشد (اكون؛ بودن)؛ له: مر او را؛ كفواً: همتايى؛ احد: هيچ كس.»
اين نوع ترجمه قرآن، افزون بر مسامحه در اطلاق ترجمه بر آن، مشكلات متعددى دارد؛ از جمله رعايت نكردن جايگاه هر واژه و دخالت آن در ترجمه و تفسير (وجوه و نظاير)، مغفول ماندن معانى واقعى اصطلاحات و تشبيهات و كنايات و نيز معادل نداشتن برخى از حروف تأكيد، موصولات، نون تأكيد و...12

ب - ترجمه پيوسته مفردات قرآن همگام با ساختار زبان مبدأ.
هدف اصلى در اين نوع ترجمه، انتقال معناى واژه ‏هاى زبان مبدأ به زبان مقصد است، البته در صورت و قالبى مشابه صورت و قالب زبان مبدأ؛13 به بيانى ديگر، ساختار چنين ترجمه ‏اى با ساختار نحوى زبان مقصد سازگار نبوده، و با زبان معيار فاصله ‏اى بسيار دارد. برخى ديگر از معايب چنين ترجمه‏ اى عبارت است از:
- تعادل ترجمه 14 در آن مفقود است و دليل آن وابستگى بيش از حد به زبان مبدأ و الگوهاى دستورى آن است.
- واحد ترجمه در اين نوع ترجمه معمولاً تكواژ و گاه واژه است.
- انسجام در اين نوع ترجمه به دليل دورى از الگوهاى دستورى و زبانى زبان مقصد، مخدوش است.
- در اين نوع ترجمه از حذف و اضافه تا حد زيادى اجتناب مى‏شود.
- انتقال پيام در اين نوع ترجمه با دشوارى‏ هاى فراوانى همراه است و گاه اساساً منتقل نمى‏شود.
اين نوع ترجمه را مى‏توان به وفور در ترجمه ‏هاى كهنى چون ترجمه تفسير طبرى و ترجمه ‏هاى متأخرى چون ترجمه معزى، شعرانى، ياسرى، اشرفى تبريزى و مصباح زاده15 يافت، مانند:
«فَما يُكَذَّبك بعدُ بالدين»
- پس چه چيز تكذيب كند تو را از اين پس در دين؟ (معزى)
- پس چه چيز تكذيب مى‏نمايد تو را بعد از اين در دين؟ (ياسرى، اشرفى، شعرانى و مصباح زاده)
«و وَهبناله اهلَه و مثلَهم مَعَهم رحمةً منا و ذكرى لأُولِى الألبابِ»16
- و بخشيديم او را گروه او و ماننده ايشان بخشايشى از ما و پندى خداوندان خردها را. (ترجمه تفسير طبرى)
- و داديمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتى از ما و يادآوردنى براى دارندگان خردها. (معزى)

 

2. ترجمه تحت اللفظى

برخى محققان و صاحب نظران، ترجمه لفظ به لفظ در معناى دوم را ترجمه تحت اللفظى جدا نكرده ‏اند و هر دو را با عنوان «تحت اللفظى» و يا «لفظ به لفظ» و يا «كلمه به كلمه» بحث كرده ‏اند،17 ولى برخى به پيروى از ترجمه پژوهان مغرب زمين، آن دو را از يكديگر جدا ساخته‏ اند. ويژگى ‏هاى اين نوع از ترجمه عبارتند از:
هدف اصلى در اين نوع ترجمه، انتقال معناى الفاظ و دقايق دستورى است، ولى توجه به آن به انتقال پيام يا محتواى بافتى متن مبدأ بيش از ترجمه لفظ به لفظ است و خواننده تا حدودى، هر چند با دشوارى، پيام را دريافت مى‏كند.
- تعادل ترجمه در اين نوع از ترجمه نيز به طور كامل و مطلوب رعايت نمى‏شود.
- واحد ترجمه در آن «واژه» و گاه «تكواژ» است.
- انسجام متن مقصد به دليل پاينبدى بيش از حد به زبان مبدأ مخدوش است، ولى وضعيت آن نسبت به ترجمه لفظ به لفظ، كمى بهتر است و فى الجمله انسجامى در آن ديده مى‏شود.
- حذف و اضافه در آن از لفظ به لفظ بيشتر است و اين امر در راستاى نزديك شدن به الگوهاى بيانى زبان مقصد رخ ميدهد.
- زبان اين نوع ترجمه از زبان معيار به دليل نزديكى آن به الگوهاى بيانى و ساختارى دستورى متن اصلى، فاصله دارد.
اين نوع ترجمه را كم و بيش در بسيارى از ترجمه ‏ها مى‏توان ديد؛ مانند:
«يَخافُون ربَّبهم مِنْ فَوقِهم و يَفَعلون ما يُؤمَرون» نحل/50
- از پروردگارشان از بالاتر خويش مى‏ترسند... (پاينده)
- پوردرگارشان را از فرازشان مى‏ترسند... (جلال الدين فارسى)
«وجائتهم رسهلم بالبيّناتِ و ما كانوا ليؤمنوا كذلك نجزى القومَ المجرمين» يونس /13
- پيامبرانشان با نشان‏ه اى آشكار آمدندشان و ايشان آن نبوده‏اند كه بگروند؛ ما بزهكار را كيفر چنين دهيم. (امامى)

 

3. ترجمه‏ وفادار يا امين يا معادل

ترجمه وفادار حد فاصل ترجمه «تحت اللفظى» و ترجمه «معنايى» است، ولى برخى محققان، ان را از ترجمه «معنايى» جدا نكرده‏اند. استاد بى آزار شيرازى در اين باره مى‏نويسد:
«ترجمه حرفى و معنوى كه بعضى از متخصصّان علم ترجمه آن را «ترجمه امين» مى‏نامند، ميان دو نوع ترجمه است: يكى ترجمه لفظ به لفظ (تحت اللفظى) و ديگرى ترجمه آزاد، و در تعريف آن، سخن «روژه كايوا» Caillois Roger - يكى از صاحب نظران بزرگ - درباره شعر مناسب است كه مى‏گويد: «خوب ترجمه كردن آثار «شكسپير» يا «پوشكين» به فرانسه، يعنى نوشتن متنى كه شكسپير و پوشكين اگر به جاى امكانات زبان انگليسى يا روسى، امكانات زبان فرانسه را در اختيار مى‏داشتند، آن را مى‏نوشتند.»18
پيتر نيومارك در توضيح ترجمه وفادار مى‏نويسد:
يك ترجمه وفادار مى‏كوشد تا معناى دقيق متنى (Contextual) متن اصلى را در محدوده ساختار دستورى زبان مقصد ايجاد نمايد... و تلاش مى‏نمايد به طور كامل به منظور و مقصود نويسنده متن زبان مبدأ و تحقق متنى او وفادار باشد.19

ويژگى ‏هاى اين ترجمه عبارتند از:
- هدف مترجم در اين نوع ترجمه انتقال دقيق پيام و محتواى متن مبدأ به انضمام رعايت ساختارهاى ادبى و بلاغى و ظرافت آن‏ها، به ساختارهاى معيار زبان مقصد است.
- در اين نوع ترجمه به دليل وفادارى مترجم به ساختارهاى متن مبدأ و زبان مقصد و انتقال دقيق پيام، تعادل ترجمه برقرار است.
- واحد ترجمه با هدف ترجمه معادل، از كوچك‏ترين واحد تا بزرگترين آن‏ها متغير است. مترجم مى‏كوشد با انتخاب واحدهاى كوچك‏تر، ساختارهاى مبدأ را به ساختارهاى معيار مقصد منتقل كند. (معمولاً ساختارهاى مشابه منتقل مى‏شود) و چنان چه رعايت ساختارهاى مقصد او را از انتخاب واحد پايين‏تر بازداشت، به واحدهاى بزرگ‏تر روى مى‏آورد.
- انسجام ترجمه به دليل وفادارى به زبان مقصد در بالاترين حد است.
- حذف و اضافه به دليل وفادارى به ساختارهاى هر دو متن (مبدأ و مقصد) بيش از تحت اللفظى و كم‏تر از معنايى است.
- زبان متن مقصد معيار است، ولى به روانى و شيوايى ترجمه معنايى نيست.

 

4. ترجمه معنايى يا محتوايى

اين ترجمه اغلب خوش خوان‏تر از ترجمه ‏هاى پيشين و براى مترجمان از ترجمه وفادار، ساده‏تر است. توضيح اين روش پيش‏تر در سخنان آية اللَّه مكارم و آية اللَّه معرفت گذشت و در اين جا تنها به بخرى ويژگى ‏هاى آن اشاره مى‏كنيم:
- هدف ترجمه انتقال دقيق پيام و محتواى متن مبدأ به زبان معيار متن مقصد است. مترجم ر اين نوع ترجمه، به ساختارهاى ادبى و بلاغى متن مبدأ بسان ترجمه وفادار، وفادار نيست.
- تعادل معنايى ترجمه بيش از جنبه ‏هاى ادبى است.
- واحد ترجمه اغلب جمله است، ولى مترجم خود را براى حركت در واحدهاى پايين‏تر آزاد مى‏بيند و به اقتضا از آن‏ها استفاده مى‏كند.
- انسجام ترجمه بيش از انسجام در ترجمه وفادار است.
- حذف و اضافه بيش از ترجمه وفادار است.
زبان ترجمه، معيار است.
بيشتر ترجمه ‏هاى متأخر را مى‏توان نمونه ‏هايى از اين نوع ترجمه به شمار آورد؛ مانند ترجمه مكارم شيرازى، فولادوند، پاينده، خرمشاهى، مشكينى و...
مثال:
«و لا يأتين ببُهْتنٍ يفترينهُ بينَ أيديهنَّ و أرجلهنّ» ممتحنه/11
-... تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند... (مكارم)
-... و بچه ‏هاى حرام زاده‏اى را كه پس انداخته‏اند، با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند... (فولادوند)
-... و فرزندى را از راه بهتان به دست نياورند كه نسبت آن را به دست و پاى خويش دهند... (خرمشاهى)
-... و دروغى را كه در ميان دست‏ها و پاهاشان فرا بافته باشند، پيش نياورند... (مجتبوى)
-... بر كسى افترا و بهتان ميان دست و پاى خود نبندند (يعنى فرزندى را كه ميان دست و پاى خود پرورده و علم به آن از انعقاد و نطفه او دارند، به دروغ به كسى غير پدرش نبندند)... (الهى قمشه‏اى با ويرايش استاد ولى)
- و بچه‏ هاى حرام زاده خود را به دروغ منسوب به همسر خود نكنند... (صفار زاده)
- و بهتانى كه خود از پيش خود ساخته ‏اند، بر يكديگر ننهند... (على اصغر حلبى)
-... و فرزندان خودشان را جز به شوهرانشان نسبت ندهند... (پور جوادى)
در ترجمه‏ هاى ياد شده، دو نكته به چشم مى‏خورد: اول: تأثير پذيرى مترجمان از حوزه تفسير كه در جاى خود بايد درباره آن سخن گفت و ديگر: گوناگونى ترجمه‏ ها و نامفهوم بودن ترجمه ‏هاى تحت اللفظى تا محتوايى.
در ترجمه هاى ياد شده، ترجمه‏ هاى فولادوند، صفارزاده، حلبى، خرمشاهى و پورجوادى آزاد و ترجمه مكارم، معنايى و ترجمه مجتبوى تحت اللفظى و ترجمه الهى قمشه‏اى تحت اللفظى و تفسيرى است.
درباره اين آيه، تفسيرهاى گوناگونى مطرح شده است؛ از جمله:
«]الف[. بعضى آن را چنين تفسير كرده‏اند كه فرزندان مشكوكى را از سر راه بر مى‏داشتند و مدعى مى‏شدند كه اين فرزند از همسرشان است (اين امر در غيبت‏هاى طولانى شوهر بيشتر امكان‏پذير بود).
]ب[. بعضى نيز آن را اشاره به عمل شرم آورى دانسته‏اند كه باز از بقاياى عصر جاهلى بود كه يك زن خود را در اختيار چند مرد قرار مى‏داد، و هنگامى كه فرزندى از او متولد مى‏شد، به هر يك از آن‏ها كه مايل بود، فرزند را به او نسبت مى‏داد. ]مانند: نسبت دادن «عمرو» به «عاص بن وائل السهمى» از ميان پنج نفر[.
ولى با توجه به اين كه مسأله زنا قبلاً ذكر شده و ادامه چنين امرى در اسلام امكان‏پذير نبود، اين تفسير بعيد به نظر مى‏رسد و تفسير اول مناسب‏تر است، هر چند گستردگى مفهوم آيه هرگونه افترا و بهتان را شامل مى‏شود.
تعبير «بين ايديهن و ارجهلن» (= پيش دست و پاهايشان) ممكن است اشاره به همان فرزندان سر راهى باشد كه به هنگام شير دادن در دامان آن‏ها قرار مى‏گرفت و طبعاً پيش پا و دست آن‏ها بود.»20
با توجه به تفسيرهاى ياد شده و تفسيرهاى ديگرى مانند انتساب فرزند حرام زاده به همسر كه در برخى ترجمه‏ ها آمده بود، نزديك‏ترين ترجمه از آنِ آية اللَّه مكارم شيرازى است: «تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند...»؛ اما آيا اين ترجمه گوياست و مى‏توان آن را بهترين ترجمه دانست؟ آيا اين ترجمه، خود رهيافت يك تفسير نيست؟ بنابراين، به نظر مى‏رسد اين ترجمه از مواردى است كه به تنهايى نمى‏تواند جواب گو باشد.

 

5. ترجمه آزاد

پيش‏تر، تعريف ترجمه آزاد، از يادداشت آية اللَّه مكارم شيرازى روايت شد:
«... ]در ترجمه آزاد[ مترجم خود را مقيد به انتقال دقيق محتواى متن مورد نظر نمى‏داند، بلكه به تناسب اهدافى كه دارد، محتوا را كم يا زياد كرده و يا شرح و توضيحى بر آن مى‏ افزايد، هر چند روح مورد نظر در مجموع ترجمه محفوظ است، ولى بديهى است كه نمى‏توان نام ترجمه را بر آن نهاد.»
ولى اين تعريف مورد اتفاق نيست. در كتاب بر بال قلم در برداشتى از نخستين درس‏هاى ترجمه آمده است:
«ترجمه آزاد يا مفهومى (Free): در اين گونه، مفهوم كلى جمله ترجمه مى‏شود. كاربرد اين گونه در جايى است كه اگر به اصل كلمه ‏هاى متن مبدأ وفادار بمانيم، مفهوم آسيب ببيند؛ مثال:
او نگاه كثيفى به من داد. He gave me a nasty look اين ترجمه دو ايراد اساسى دارد: يكى آن كه در زبان ما «نگاه كثيف» جايگاه معنايى ندارد؛ ديگر اين كه «نگاه دادن» در زبان ما معمول نيست؛ از اين رو جمله مزبور را فقط به شكل مفهومى بايد ترجمه كرد. يعنى: «او چپ چپ نگاهم كرد».21
تعريف ترجمه آزاد را از ديدگاه استاد معرفت، پيش‏تر آورديم. ايشان ترجمه آزاد را برابر با ترجمه معنايى گرفته، چنين مى‏نويسد:
«در اين ترجمه، مترجم سعى مى‏كند معنايى را از قالبى به قالب ديگر بريزد، تا معناى مقصود كاملاً ادا شود؛ يعنى بى كم و كاست مراد متكلم برگردانده شود و حتى المقدور الفاظ و كلمات متن اصلى و ترجمه مطابق هم و جايگزين هم باشد و در صورتى كه امكان نداشته باشد، دست به تقديم و تأخير و كم و زياد كردن برخى عبارات مى‏زند؛ چه بسا يك يا چند كلمه بر عبارت مى‏افزايد - نه چندان زياد - تا معنا به خوبى روشن شود، اين گونه ترجمه را ترجمه معنوى نيز مى‏گويند؛ زيرا بيشتر سعى بر انتقال كامل مفاهيم است نه تطابق لفظى...»22

استاد بى آزار شيرازى در تعريف ترجمه آزاد يا خلاصة التفاسير مى‏نويسد:
«بعضى از مترجمان با توجه به نامفهوم بودن ترجمه هاى پيشين، بر آن شدند كه خود را از قيد ترجمه «حرفى» و تحت اللفظى رها سازند و به ترجمه معنى و مفهوم قرآن بپردازند و با حفظ معناى اوليه، آن را به زبان دوم بازگو كنند و خلاصه تفاسير را لا به لاى ترجمه بگنجانند؛ مانند: ترجمه با خلاصة التفاسير مرحوم ياسرى، ترجمه با خلاصة التفاسير مرحوم الهى قمشه ‏اى و معانى القرآن استاد محمد باقر بهبودى.
در ترجمه‏ هاى آزاد متأسفانه بسيارى از ريزه كارى‏ها و هنرهاى ادبى و مزاياى ديگر قرآن مورد غفلت قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه در آيه 36 سوره بقره «فأزلّهما الشيطان عنها»، معنى «عنها» از ترجمه افتاده و چنين ترجمه شده است: «شيطان آدم و حوا را به لغزش افكند.»23

آقاى دكتر قلى زاده، در تعريف ترجمه آزاد آورده است:
«اين نوع ترجمه، نقطه مقابل ترجمه لفظ به لفظ است. در اين روش ترجمه كه اغلب مترجمان و اهل نظر آن را بدترين نوع و روش ترجمه مى‏دانند،24 انتقال «پيام» نويسنده و نه معانى عبارات و جملات متن در قالب و ساختارهاى زبان مقصد، تنها هدف مترجم است. به عكس آنچه تصور مى‏كنند حجم متن ترجمه در ترجمه ‏هاى آزاد لزوماً بيش از حجم متن مبدأ نيست؛ بلكه بسا كم‏تر از آن نيز باشد.25
ديدگاه نگارنده در اين نوشتار فراتر از نظريه آية اللَّه مكارم است و ترجمه تفسيرى (به معناى سوم )ج) ( را نيز شامل مى‏شود، بر اين اساس برخى ويژگى‏هاى آن عبارت است از:
- تعادل ترجمه معمولاً به طور كامل برقرار نيست.
- واحد ترجمه اغلب بند و سپس جمله است و گاه نيز بين اين دو شناور مى‏باشد.
- انسجام به طور كامل برقرار است و چه بسا انسجام آن به دليل پايبند و وفادار نبودن مترجم نسبت به متن مبدأ، از انواع ديگر ترجمه بيشتر باشد.
- حذف و اضافه در معنا رخ مى‏دهد.
- حذف و اضافه لفظى نيز فراوان است.
- زبان ترجمه معيار و بسا شيواتر از انواع ديگر باشد.

 

6. ترجمه تفسيرى

ترجمه تفسيرى سه تعريف دارد كه بر اساس اولين آن‏ها، قسيم انواع ديگر ترجمه است و بر اساس دومين آنها، قسيم انواع ديگر نيست، بلكه در حكم تكمله‏اى براى آن‏ها و قابل جمع با همه آنهاست، و در مورد تعريف سوم، ترجمه تفسيرى را مى‏توان جزئى از ترجمه معنايى دانست.
الف - «مترجم به شرح و بسط مطالب مى‏پردازد، منتها به زبان ديگر غير از زبان اصل، مانند تفاسير فارسى يا ديگر زبان‏ها نسبت به قرآن كريم.»26
بر اساس اين تعريف، تفسير نمونه، منهج الصادقين و ترجمه الهى قمشه ‏اى، همه جزو اين تعريف‏اند.
ب - ترجمه تفسيرى در اين معنا شامل تفاسيرى چون نمونه، منهج الصادقين و مانند آن‏ها نمى‏شود، بلكه تنها به ترجمه‏ هايى گفته مى‏شود كه مترجم براى بازسازى فضاى آيه در زبان مقصد و انتقال بهتر مفاهيم و نيز ارائه معناى تفسيرى و مانند آن، توضيح‏هايى را در لابه‏لاى ترجمه خويش مى‏آورد. آقاى دكتر بى آزار شيرازى در اين باره آورده است:
«... ترجمه متون كهن و كتب مقدس، به ويژه قرآن مجيد، داراى زمينه‏ هاى خاص عصر خود از نظر لغوى، تاريخى، جغرافيايى، قومى و الهى و معنوى است و لغات و كلمات خاص عصر ما، با آن همه دگرگونى و فاصله زمانى، نمى‏تواند به تنهايى جايگزين متن اصلى گردد و به طور تحت اللفظى وافى به مقصد باشد و اين كه ترجمه ‏هاى تحت اللفظى را اين هم مبهم و نامربوط و گسسته و احياناً موهون مى‏بينيم، يكى از دلايل آن همين بيگانگى مفاهيم لغات و واژه‏هاى عصر تكنولوژى حاضر با مفاهيم لغات عصر قرآن است.
بنابراين، لازم است در عين حفظ پيوستگى مطالب و خارج نشدن از ترجمه مفهوم و سبك قرآن، با استفاده از تفاسير و ارتباط آيات و ساير شرايط ترجمه تفسيرى، و به كارگيرى كلمات مناسب و با در نظر گرفتن مفاهيم واقعى آن‏ها در عصر قرآن و زمينه ‏هاى تاريخى آن‏ها و احياناً با افزودن كلمه يا جمله تفسيرى و توضيحى در قلاّب و پرانتز و دسته بندى و رديف كردن و تيترگذارى و استفاده از علايم و رموز جديد نگارش و يا توضيح پاره‏اى از مطالب لازم در پانويس يا مقدمه، فاصله زمانى را جبران كنيم و هر چه بيشتر ترجمه را به متن اصلى قرآن نزديك‏تر و براى خوانندگان آشكارتر گردانيم، و بگذاريم خود سخن بگويد، نه اينكه خود به جاى آن سخن بگوييم.» 27
براى مثال ترجمه آيه اول سوره كوثر در ترجمه تفسيرى الهى قمشه ‏اى، چنين آمده است:
«[اى رسول گرامى] ما تو را كوثر [عطاى بسيار] بخشيديم (به تو مقام سيد انبيا، نام نيكو، كثرت فرزند، نهر كوثر، مقام رحمة للعالمينى، شفاعت كبراى امت، شرح صدر و همّت عالى از لطف خود عطا كرديم.)»
در ترجمه آية اللَّه مكارم شيرازى آمده است:
«ما به تو كوثر[= خير و بركت فراوان] عطا كرديم».
ترجمه استاد فولادوند:
«ما تو را چشمه كوثر داديم.»
ترجمه آية اللَّه مشكينى:
«به يقين ما تو را كوثر عطا كرديم. [خير فراوان، دين قيّم، كتاب باقى، علم بى پايان، نسل باقى روزافزون، علماى امت، حوض كوثر و نهر بهشتى.]
چنان كه ديده مى‏شود، در ترجمه هاى ياد شده كه همه آن‏ها مصداق‏هايى از ترجمه معنايى - تفسيرى هستند، توضيح و تفسير از يك كلمه تا چند سطر آورده شده است، ولى اگر اين توضيح‏ها هيئت ترجمه را به سوى تفسير كشاند، در اطلاق لفظ «ترجمه» بر آن جاى سخن است.
ج - ترجمه تفسيرى در معناى سوم از اين قرار است كه مترجم برداشت‏هاى تفسيرى خود را در ترجمه، بدون نشانه ‏هاى مشخص كننده (پرانتز يا قلاب)، منتقل مى‏سازد. ترجمه تفسيرى در اين معنا با يكى از معانى ترجمه آزاد پيش گفته، برابر است و ما در اين نوشتار، چنين ترجمه‏اى را «آزاد» مى‏ناميم؛ مانند:
-... خواستيم تا به جاى او، خدايشان فرزندى بهتر و صالح‏تر و مهذب‏تر و نزديك‏تر به ارحام پرستى به آن پدر و مادر بخشد. (الهى قمشه‏اى)
- ما بادها را به دامادى گل‏ها و درختان فرستاديم... (جواهر القرآن)28

 

نقد، بررسى و جمع ‏بندى

مطالعه و بررسى آراى گوناگون درباره شيوه ‏ها و انواع ترجمه، و نيز نگاهى به ترجمه‏ هاى موجود و مثال‏هاى ارائه شده از سوى صاحبان آرا، نتايجى را به دست مى‏دهد كه عبارت است از:

الف - هر ترجمه‏اى هر چند لفظ به لفظ و آزاد، ممكن است براى مخاطبان ويژه‏اى مفيد باشد، و چه بسا از ديگر ترجمه‏ها مفيدتر، ولى سخن در ترجيح نوع و روشى از ترجمه براى مخاطبان عام است؛ مانند ترجمه معنايى - تفسيرى براى عموم مردم.

ب - بسيارى از ترجمه ‏هاى موجود، هر يك مشتمل بر انواع ترجمه است؛ چه بسا قسمتى از يك آيه، ترجمه‏ اى لفظ به لفظ داشته باشد و قسمتى تحت اللفظى، وفادار يا آزاد؛ بنابراين، طبقه بندى دقيق ترجمه ‏ها اگر ممكن نباشد، دشوارى‏هاى فراوانى دارد. با اين وصف، نمى‏توان نقش كار آمد و پى آمدهاى تعيين نوع ترجمه و هدف مدارى كار مترجم را ناديده گرفت؛ به ديگر سخن، اگر مترجم مدار ترجمه مدار ترجمه خويش را بر ترجمه «معنايى» گذاشته باشد، براى مثال، بايد تركيب‏هاى چون «الذين‏ء امنوا»، «الذين كفروا» و مانند آن‏ها را به «مؤمنان» و «كافران» ترجمه كند؛29چرا كه خوش توان‏تر و به زبان معيار نزديك‏تر است و اگر مبناى كار مترجم «وفادار» باشد، بايد در مثال مذكور به ترجمه لفظ به لفظ روى آورد «آنان كه ايمان آوردند» و «آنان كه كفر ورزيدند» و مانند آن‏ها.

ج - ترجمه‏ هايى را كه همراه برداشت‏هاى تفسيرى ارائه مى‏شوند، بدون اين كه اصل ترجمه از تفسير جدا شود، جزو ترجمه ‏هاى معنايى قرار مى‏دهيم و نه ترجمه ‏هاى تفسيرى؛ براى مثال ترجمه «.. تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند...»30 كه بر گرفته از نوعى تفسير است، جزو ترجمه معنايى است و نه ترجمه تفسيرى، هر چند بتوان اين نوع ترجمه ‏ها را در حوزه ترجمه‏ هاى معنايى، از ترجمه‏ هاى صِرف جدا كرد.

د - جايگزينى و برگردان عبارت‏هاى كنايى، تشبيه‏ ها و... ترجمه را از معنايى به آزاد خارج نمى‏كند.

ه - مرز دقيق ترجمه وفادار و معنايى: پرسشى را كه درباره اين دو نوع ترجمه، مى‏توان مطرح كرد، اين است كه اين دو نوع ترجمه چه رابطه‏اى با هم دارند؟
ترجمه وفادار به دنبال انتقال پيام و مفهوم اصلى به زبان مقصد است و مانند ترجمه معنايى، به ساختارها و الگوهاى بيانى زبان مقصد پايبند است، ولى از آن جا كه در اين نوع ترجمه، وفادارى به ساختارهاى بيانى زبان مبدأ تا حد امكان حفظ مى‏شود، پايبندى به ساختارهاى زبان مقصد دچار نوسان مى‏گردد.
توضيح اين كه: پايبندى مترجم به متن اصلى در ترجمه وفادار، گاه او را ناگزير مى‏كند از وفادارى خويش به ساختارها و الگوهاى بيانى زبان مقصد بكاهد و اين مى‏تواند مرز جدايى ترجمه ‏هاى وفادار و معنايى باشد؛ بنابراين، اگر مترجم در ترجمه وفادار، افزون بر پايبندى خويش به ساختارهاى زبان مبدأ، ساختارها و الگوهاى بيانى زبان مقصد را به سان ترجمه معنايى رعايت كند، نمونه برترى از ترجمه معنايى به شمار مى‏رود و اگر از وفادارى خويش به الگوهاى بيانى زبان مقصد بكاهد، از دامنه ترجمه حضايى خارج مى‏شود؛ براى مثال، در ترجمه «لم تقولون مالا تفعلون» اگر به جاى «ما» «چيزى» قرارداده شود، ترجمه وفادار - معنايى است، ولى اگر «سخنى» قرار گيرد، معنايى است:
- چرا چيزى مى‏گوييد كه انجام نمى‏دهيد.
- چرا سخنى مى‏گوييد كه انجام نمى‏دهيد.
توضيح بيشتر در بند «و» آمده است.

و - آيا ترجمه وفادار بهترين نوع ترجمه است، آقاى دكتر قلى زاده در اين باره مى‏نويسد:
«بايد گفت كه مطلوب‏ترين و دقيقترين روش براى ترجمه، همين روش است و اگر اين نوع يا روش ترجمه در نهايت دقت و شيوايى، صورت گيرد، آرمانى‏ترين روش ترجمه خواهد بود».31
اين سخن، اگر ساختارهاى متناسب زبان مقصد در آن به سان ترجمه معنايى، رعايت شود، به قطع پذيرفتنى است، ولى اگر از وفادارى و عنايت به ساختارهاى زبان مقصد، به دليل توجه به ساختارهاى زبان مبدأ، بكاهد، نمى‏توان آن را بهترين ترجمه به شمار آورد. شيوايى و خوش خوانى يكى از مهم‏ترين ويژگى ‏هاى قرآن كريم است؛ قرآن به زبان عامه مردم سخن گفته و از زبان گروه‏هاى خاص پيروى نكرده است و انتقال اين ويژگى به زبان مقصد و بازسازى فضاى متن، خود از اصول ترجمه است؛ بنابراين، شيوايى، روان بودن و عامه فهم بودن را بايد به سان ديگر ملاك‏ها، در انتخاب برترين نوع ترجمه، لحاظ كرد.
بنابراين، شيوايى، روان بودن و عامه فهم بودن را بايد به سان ديگر ملاك‏ها، در انتخاب برترين نوع ترجمه، لحاظ كرد.
آقاى قلى زاده در توصيف ترجمه معنايى آورده است:
«عموم مترجمان، پيرو و طرفدار اين شيوه ترجمه ‏اند از آن جهت كه هدف اساسى در اين روش ترجمه تنها انتقال دادن معنا، محتوا و پيام متن مبدأ و نيز روان بودن و عامه فهم بودن متن مقصد مى‏باشد».32
ايشان در ادامه، چهار مثال را ذكر مى‏كنند و يك مورد را به وفادار توصيف مى‏نمايند كه عبارت است از:
«... و ما اللَّه بغافِلٍ عمّا تعملون؛ (بقره/85)
- و خدا از آنچه مى‏كنيد، غافل نيست» (خرمشاهى و فولادوند)
- ... و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد، غافل نيست. (مكارم)
ترجمه وفادار (پيشنهادى)... و خداوند «هرگز» از آنچه مى‏كنيد، غافل نيست.»33
شايان ذكر است كه در ترجمه معنايى، زمانى انتقال معنا به معنا وافى و صحيح است كه اگر - براى مثال - مفهوم همراه با تأكيد بيان شده باشد، اين تأكيد به گونه ‏اى متناسب با ساختار زبان مقصد منتقل شود ور نه، اساساً نمى‏توان چنين ترجمه ‏اى را معنايى دانست، بله؛ اگر در عين انتقال معنا همراه با تأكيد و بازسازى فضا در زبان مقصد، تناسب با ساختار ادبى مبدأ نيز همراه باشد، درجه برترى از ترجمه را داراست و ما آن را با نام «وفادار» مى‏ستاييم.
اينك، در چند ترجمه ياد شده ترجمه ‏هاى آقايان: مكارم، فولادوند و خرمشاهى از آن جهت كه تأكيد را منتقل نكرده‏اند - در حالى كه انتقال آن با ساختار ادبى فارسى تناسب دارد - كامل نيست و ترجمه پيشنهادى از اين جهت كامل‏تر است، ولى قيد تأكيد «هرگز» بهتر است پيش از «غافل» قرار گيرد؛ ترجمه پيشنهادى چنين است:
«و خدا از آنچه مى‏كنيد [يا انجام مى‏دهيد]، هرگز غافل نيست.»

«خدا» و «خداوند»، هر دو به يك معنا به كار مى‏رود، ولى در معناى «خداوند» به دليل «وند» (پسوند مالكيت و نسبت، مانند فولادوند و كمالوند) به نوعى معناى مالكيت خوابيده كه آيه بدان نپرداخته است؛ بنابراين، ترجمه به «خدا» از نظر ساختارى و معنايى وفادارتر است.

از سوى ديگر، فعل «مى‏كنيد» از دو جهت بر «انجام مى‏دهيد» و «انجام مى‏دهيد» از يك جهت بر «مى‏كنيد» ترجيح دارد. فعل «مى‏كنيد» بسيط است و از اين رو با گزيده گويى متناسب و نيز به زبان اصيل نزديك‏تر مى‏باشد و فعل مركب «انجام مى‏دهيد» به ذوق مردم روزگار ما خوش‏تر و به زبان معيار نزديك‏تر است.

ز - زبان معيار
يكى از مسائل مهم در شناخت بهترين ترجمه، شناخت صحيح زبان معيار است. بيشتر قرآن پژوهان و مترجمان قرآن، و چه بسا همه آنان در اين كه ترجمه بايد به زبان معيار باشد، اتفاق نظر دارند.34 آنچه مهم است، شناخت صحيح زبان معيار است.35
زبان معيار امرى كاملاً شناخته شده نيست و كارشناسان نتوانسته‏اند بر تعريفى مشخص از آن هم صدا شوند و شايد دليل عمده آن تغيير و تحول دائمى و شناور بودن آن باشد؛ با اين حال، برخى كارشناسان ملاك‏هايى براى تشخيص آن ارائه كرده‏اند كه مهم‏ترين آن‏ها به قرار زير است:
- خالى بودن متن از عناصر زبانى متروك و منسوخ يا مهجور؛
- پرهيز از گرده بردارى؛
- پرهيز از به كارگيرى عناصر و ساختارهاى مخصوص شعر و يا عناصر زبان صنفى؛
- نزديك بودن به زبان جارى و متداول و همراه بودن با آن؛ و... .

بر اساس ويژگى ‏هاى زبان معيار، جمله ‏هايى مانند: «پيش‏ترين نگاشته ‏اى كه...» به جاى «قديمى‏ترين نوشته‏اى كه...» و «بايسته ‏هاى پژوهيده دانشوران...» به جاى «تحقيقات ضرورى انجام شده محققان...» هر چند به نظر خوش‏تر مى‏آيد، ولى كمى از زبان معيار فاصله دارد و يا اساساً جزو آن نيست. استاد خرمشاهى در توصيف زبان معيار مى‏گويد:
«نثر معيار، تعريف‏هاى متعددى دارد. بعضى از صاحب نظران هم بر آنند كه چنين نثرى نداريم؛ اما به برداشت من، نثر معيار مفهوم و مصداق دارد و مراد از آن نثرى است كه خوشخوان، بى عيب يا كم عيب و قابل پيروى و آموزشى است و سزاوار است كه اكثريت تحصيل كردگان و اهل قلم به آن شيوه بنويسند و مى‏نويسند. نثرى كه ساده، اما نه سطحى، آسان ياب، دقيق، سنجيده، وافى به مقصود، بدون حشو و زوايد و اطناب و ايجاز مفرط، بدون شاعرانه شدن و شعار دادن، بدون «سبك» و حتى المقدور بدون هيجان، بدون آب و انشا و قلمگردانى‏ هاى اضافى و بدون ريخت و پاش است.»36
اگر اين تعريف را بپذيريم، بسيارى از نثرهاى مشمول عنوان «معيار» از رده خارج مى‏شوند كه گويا ايشان، چنين مقصودى ندارند. در اين ميان، اساسى‏ترين كار، تشخيص ملاك زبان معيار است كه به نظر دست يابى به آن دشوار مى‏نمايد، هر چند روزنامه ‏ها و مجلات و نويسندگان و گويندگان فرهنگى با ادبياتى معمول و غالبى، مى‏توانند از بهترين ملاك‏هاى تشخيص به شمار آيند.

اينك، نمونه‏اى از ترجمه به زبان غير معيار را رد ترجمه ‏هاى متأخر، مى‏يابيم. خطاب «يا بُنَىَّ» (لقمان /16) در ترجمه ‏ها چنين آمده است:
- مكارم: «پسرم!» (معنايى)
- قمشه‏اى: «اى فرزندم» (آزاد)
- خرمشاهى: «فرزندم!» (آزاد)
- مشكينى: «اى پسر عزيزم!» (معنايى - تفسيرى)
- صفارزاده: «اى فرزند!» (آزاد)
- كرمى: «هان اى پسركم!» (معنايى)
- مجتبوى، امامى، فولادوند و سراج: «اى پسرك من!» (معنايى)
- پيشنهادى: «اى پسرم!» (وفادار)

در ترجمه‏ هاى ياد شده، شايد بهترين ترجمه از آن آية اللَّه مكارم و آية اللَّه مشكينى باشد و ترجمه خانم صفارزاده از مهربانى پدرانه خالى است. تصغير «پسرك» در زبان معيار كاربرد ندارد و افزون بر آن، بر دو معناى تحبيب و تحقير مشتمل است كه اين خود كژتابى آن را سبب مى‏شود.

ح - واحد ترجمه: 
چنانكه گذشت، «واحد ترجمه» در هر نوع از انواع ترجمه، تكواژ، واژه، گروه، جمله واره و جمله و گاه چند جمله و يك بند است.37(مورد اخير بيشتر در متون ادبى به كار مى‏رود و شايد در قرآن نتوان نمونه‏اى براى آن يافت). در يك ترجمه موفق، واحد ترجمه به انگيزه و هدف مترجم از ترجمه و متن مورد ترجمه باز مى‏گردد. آقاى محمود حدادى در اين باره مى‏نويسد:

پيش از هر گونه اقدام مشخص در راه تعيين واحد ترجمه، بايد متن را در كليت آن در نظر گرفت و يكپارچگى را به دست آورد. منتها چيزى منزوى و «به خود» نيستند، بلكه هر متنى در پيوند با جهان عينى، زاييده شرايط ويژه خويش است و بستر زمانى و مكانى خاص خود را دارد، از اين رو و براى مشخص سازى و به دست آوردن يكپارچگى آن مى‏توان يك سلسله پرسش‏هايى كرد؛ مانند آن كه:
- متن را چه كسى نوشته است و براى چه كسى؟
- به چه هنگام و چه انگيزه‏اى؟
- چگونه نوشسته است و به قصد چه تأثيرى؟
... اين يكپارچگى را مترجم هيچ گاه نبايد از نظر دور بدارد، هر چند روش كار ترجمه، او را ناگزير مى‏سازد متن را به بند، جمله، يا حتى تك واژه بخش و تجزيه كند.»38
متن اصلى مى‏تواند ساده، علمى، ادبى، مقدس و... باشد؛ طبيعى است كه مترجم توانا، واحدهاى گوناگونى را متناسب با آن انتخاب مى‏كند؛ براى متن ساده و غير علمى مى‏تواند گروه، جمله واره و جمله را واحد قرار دهد و براى متن‏هاى علمى، واحدهاى كوچك‏تر مانند واژه مناسب‏تر و پسنديده‏تر است و براى متون دقيق و مقدس، مانند قرآن كريم، كوچك‏ترين واحد سرآغاز كار است كه اگر متن اقتضا كند، به واحدهاى بزرگ‏ تر ارتقا مى‏يابد.
مترجم بسته به اين كه براى چه مخاطبى و به چه هدفى ترجمه مى‏كند، مى‏تواند واحد ترجمه را انتخاب كند. از سوى ديگر، گاه متن اصلى اختيار را از كف مترجِم گرفته او را به دنبال خود مى‏كشد و آن، جايى است كه ساختار زبانى زبان مقصد، توان برابرى و همراهى با زبان مبدأ را نداشته باشد. در اين جاست كه مترجم به ناچار در واحد ترجمه تا آن جا توسعه مى‏دهد كه بتواند پيام محتواى زبان مبدأ را به زبان مقصد به درستى و به تمامى منتقل كنداً در نتيجه واحد ترجمه همواره يكسان در نظر گرفته نمى‏شود، و از تكواژ تا جمله و بند متغير است،39) ولى مترجم مى‏تواند پايه ار خود را بر يك واحد مشخص قرار دهد و تغييرها را بر حسب ضرورت در كار گيرد.

چند مثال:
چنان كه گذشت، مترجم متون مقدس، گاه ناگزير است از واحد كوچك‏تر به واحد بزرگ‏تر روى آورد و اين در صورتى است كه معادل در ساختار نحوى زبان مقصد، بر پايه واحد كوچك‏تر به دست نيايد. شواهد اين رخداد كم نيست كه به چند نمونه اشاره مى‏شود:
1. «بعض... بعض»: اصطلاحى است در قالب يك گروه يا عبارت. اين عبارت در آيات فراوانى آمده و مقصود از آن «همديگر» يا «يكديگر» است. اگر مترجم براى ترجمه عبارت «بعض... بعض» از واحدهاى كوچك‏تر از گروه، استفاده كند، ترجمه‏اى دشوار و گاه گنگ به دست مى‏دهد؛ مثال:
«لا تَجْعَلوا دُعاءَ الرَّسُولَ بَيْنَكُم كَدعاءِ بَعْضكم بَعْضاً» نور /63
- خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن بعضى از خودتان به بعضى ]ديگر[ قرار مدهيد... (فولادوند)
- صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكيدگر قرار ندهيد...(مكارم)
- خواندن پيامبر را در ميان خودتان، همانند خواندن هميدگر مشماريد (خرمشاهى)
- ندا دادن پيامبر را در ميان ]جامعه[ خويش بسان ندا دادن يكديگر قرار ندهيد ]كه به طور عادى همديگر را ندا مى‏دهيد[.... (مشكينى)
- وقتى كه پيامبر را صدا مى‏زنيد، اين طور خودمانى نباشد كه گويى يكى از افراد خودتان را صدا مى‏زنيد، بلكه احترام خاصى بايد رعايت شود. (صفارزاده)

نقد و بررسى:
از بين ترجمه ‏هاى ياد شده، ترجمه‏ هاى آقايان: مكارم، خرمشاهى، كرمى و صفارزاده، در ترجمه عبارت «بعض... بعض» موفق‏تر است. افزون بر نكته ياد شده، در ترجمه ‏هاى مذكور، نكات مهم ديگرى نيز وجود دارد كه لازم است بدان‏ها اشاره شود:
الف- براى آيه مورد بحث، تفسيرهاى گوناگونى از سوى مفسران ارائه شده است كه مترجم بايد با توجه به تفسير مورد تأييد مورد تأييد خويش، ترجمه را به روشنى ارائه كند؛ ولى چهار ترجمه اول (فولادوند، مكارم، خرمشاهى و كرمى) كژتاب است؛ يعنى به روشنى مشخص نيست كه پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را صدا مى‏زند يا مردم او را؟ يعنى بر اساس اين ترجمه، هر دو تفسير ممكن است به ذهن خواننده برسد. ترجمه آزاد خانم صفارزاده - در اين مورد - روشن‏ترين ترجمه و ترجمه آية اللَّه مشكينى با عبارتى توضيحى، از دام كژتابى رهيده است.
ب - ترجمه «لا تجعلوا» با تفسير اول (پيامبر دعوت كند) به «نگيريد»، «مشماريد»، «نپنداريد» و مانند آن‏ها از ترجمه آن به «قرار ندهيد» مناسب‏تر و زنجيره همنشينى برقرار است،40 و ترجمه آن به «قرار ندهيد» بر اساس تفسير دوم (مردم پيامبرصلى الله عليه وآله را ندا دهند) اشكالى ندارد.
ج - عبارت «بعض... بعض» گاه با حروف «مِن»، «ل»، «الى» و «على» آمده است (يكديگر، با يكديگر، براى هم يا براى يكديگر، از يكديگر، بر يكديگر و...)
«... بعضكم بعضاً»41؛ «.. بعضهم لبعض...»؛42 «...بعضها من بعض...»43؛ «... بعضه على بعض...»44؛ «بعضهم الى بعض...»45
2. «ما ادريك»: عبارت «ما ادريك» و «ما يدريك» بيش از پانزده بار در قرآن به كار رفته است. اين عبارت قرآنى را به دو گونه مى‏توان ترجمه كرد؛ براى مثال آيه «و ما ادريك ما ليلة القدر» را مى‏توان به شكل‏هاى زير ترجمه كرد:
- و چه آگاه كرد تو را چيست شب قدر؟! (لفظ به لفظ)
- و از شب قدر چه آگاهت كرد. (تحت اللفظى، فولادوند)
- و تو چه مى‏دانى شب قدر چيست؟! (معنايى، مكارم)
در بين ترجمه ‏هاى ياد شده، ترجمه با واحد گروه مناسب است؛ زيرا «ما ادريك» اصطلاحى است براى بيان عظمت و دوررس بودن از فهم مخاطب و اين مطلبى است كه لغت شناسان و قرآن پژوهان بدان تصريح كرده‏اند.46

 

نویسنده: سيد محمد حسن جواهرى

 

پی نوشت:

 

  • 1. تفسير و مفسران، ص 115.
  • 2. مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 20 به نقل از M.L. larson; meaning-Based Translation: A Guide ot cross - Language Equivalence; university press of American, Inc, 1984. p.15.
  • 3. ر.ك: تفسير مفسران، ج 1، ص 113 و 114.
  • 4. همان، ص 114.
  • 5. همان، ص 114.
  • 6. قرآن ناطق، ص 246.
  • 7. قرآن ناطق، ص 230 و 231.
  • 8. ترجمه ارتباطى خواننده محور است و ترجمه روان را كه با خواننده ارتباطى استوار برقرار مى‏كند بر ترجمه معنايى كه از زبان مبدأ فاصله چندانى نمى‏گيرد و به ديگر سخن بوى ترجمه مى‏دهد، ترجيح مى‏دهد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: درباره‏ى ترجمه، ص 53-50.
  • 9. مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 1، به نقل از: P. NewMark: A Textbook of Translation; U.K. PrenTice Hall.a First edition, 1988, PP. 46-49
  • 10. قرآن ناطق، ص 255 251 249.
  • 11. قرآن ناطق، 241-233.
  • 12. ترجمه ابوالقاسم پاينده، يادداشت مترجم؛ قرآن ناطق، ص 239.
  • 13. مشكلات ساختارى ترجمه‏هاى قرآن كريم، ص 22.
  • 14. منظور از تعادل ترجمه، همسانى تأثير متن مبدأ و متن مقصد بر خوانندگان است.
  • 15. به باور برخى محققان، درصد اين نوع ترجمه در ترجمه‏هاى ياد شده، بين 70 تا 90% است. (ر.ك: همان، ص 23-22).
  • 16. سوره ص، 43.
  • 17. ر. ك: قرآن ناطق، ص 241 و 242؛ ترجمه آية اللَّه مكارم شيرازى، يادداشت مترجم؛ تفسير و مفسران، ج 1، ص 113.
  • 18. قرآن ناطق، ص 247؛ به نقل از نسخه بادليان، نوشته به سال 947 ه.
  • 19. مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 25، به نقل از: P. newmark: A Textbook of Translation; Ibid; p.64.
  • 20. تفسير نمونه، ج 24، ص 46
  • 21. بر بال قلم، ص 299 و 300.
  • 22. تفسير و مفسران، ج 1، ص 114.
  • 23. قرآن ناطق، ص 263-261.
  • 24. ارزش گزارى نوع ترجمه نسبى است و به مخاطب و موضوع متن مورد ترجمه بستگى دارد.
  • 25. مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 28.
  • 26. تفسير و مفسران، ص 115.
  • 27. قرآن ناطق، ص 267.
  • 28. ترجمه مهدى الهى قمشه‏اى، ويرايش حسين استاد ولى.
  • 29. درباره ترجمه، مقاله «مسائل ترجمه»، ابوالحسن نجفى، ص 14-13.
  • 30. البته به شرطى كه اين و را از نظر معنا يكسان تلقى كنيم.
  • 31. ممتحنه /12.
  • 32. مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 25.
  • 33. همان، ص 26.
  • 34. همان، ص 28.
  • 35. قرآن كريم به زبان معيار عرب جاهلى، نازل شده است: «ما ارسلنا من رسول الاّ بلسانِ قومه» (ابراهيم، 4) و «تلك آيات الكتاب المبين» (يوسف، 1) و...؛ بنابراين، ترجمه آن هم بايد به زبان معيار باشد؛ ولى زبان معيار نيز ميتواند زيبا يا نا زيبا باشد. قرآن نهايت زيبايى را در زبان معيار به كار گرفته است؛ از بيان شاعرانه، نمك سجع و فاصله و وزن و... ولى هيچ يك نثر قرآن را از معيار خارج نكرده است. بين نثر معيار با سبك تفاوت است. قرآن سبكى نو و بديع دارد كه تا آن زمان سابقه نداشت، ولى زبان آن معيار بود؛ يعنى مخاطبان آن، آن را مى‏فهميدند و به راحتى با آن انس مى‏گرفتند. آقاى خرمشاهى در رد نظريه آقاى هوشنگ گلشيرى كه در نقد خود بر ترجمه آقاى خرمشاهى، زبان معيار را نامناسب دانسته و پيشنهادهايى داده به بيان اجمالى از زبان معيار پرداخته است. (بينات، شماره 12، ص 63-56).
  • 36. ر.ك: احمد سميعى، نگارش و ويرايش، ص 52-48.
  • 37. سيرى بى سلوك، ص 554.
  • 38. براى آگاهى بيشتر ر.ك: مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 143-140؛ مقدمات زبان‏شناسى، ص 140-131.
  • 39. مبانى ترجمه، ص 74 و 75.
  • 40. براى آگاهى بيشتر ر.ك: مشكلات ساختارى ترجمه قرآن كريم، ص 144 و 145.
  • 41. ر. ك: همان، ص 151.
  • 42. نور، 63.
  • 43. اسراء، 88.
  • 44. آل عمران، 34.
  • 45. انفال /37.
  • 46. بقره، 76.
منابع: 

فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره 42 - 43 تابستان و پاییز 1384