نیم‏ نگاهی به مسئله "نسخ" از دیدگاه برخی مستشرقان

نسخ در آيات قرآن، از آنجا كه در عرصه قانون‏ گذاري‏ هاي قرآن چهره مي‏ نمايد، داراي اهميت و ارزش حياتي براي دانش فقه است و چون دانش اصول فقه در مورد حجيّت ادّله ميدان ‏داري مي ‏نمايد، در آن حوزه نيز يك مسأله بسيار سرنوشت‏ ساز به شمار مي ‏آيد.

بحث نسخ در دانش كلام نيز مطرح است، آنجا كه راه‏هاي اثبات حقانيت اسلام و نسخ اديان كهن را هموار مي‏كند. هم‏چنين در حوزه تفسير، برداشت‏هاي مختلف از آيات قرآن در گرو فهم دقيق علم ناسخ و منسوخ است. پس بدون اين علم راه استنباط احكام و دسترسي به مقاصد خداوندي در قرآن امكان‏پذير نخواهد بود1.

در عين حال برخي مستشرقان در طول تاريخ، تصويري مغشوش از پديده نسخ ارائه داده ‏اند و به علت عدم اطلاع دقيق از مفاهيم ناب اسلامي و ديدگاه‏هاي مختلف شيعي و سنّي، نسخ را دستاويزي براي تحريف قرآن، اثبات آشفتگي و تناقض در آن، جهاني نبودن رسالت پيامبر اكرم(ص) و جاودانه نبودن آن قرار داده‏ اند و قرآن را پديده‏اي مربوط به زمان يا مكاني خاص (عصر بعثت) پنداشته‏ اند. اعتماد آنان به برخي تفاسير شاذ و غيرمشهورِ برخي آيات و احاديث و نگرش تاريخي صرف به قرآن نيز مزيد بر علّت شده است.

 

نسخ از ديدگاه برخي مستشرقان

از ديدگاه برخي مستشرقان، توجيه تناقض ‏ها در قرآن، اختلاف ميان قرآن و سنت و اختلاف فتاوي فقها، زمينه ‏هاي ايجاد انديشه ناسخ و منسوخ در بين مسلمانان بوده است در حالي كه حكمت نسخ از نظر مسلمانان، قانون‏گذاري بر اساس مقتضيات و مصالح زمان است. يكي از تفاوت هاي عمده ديدگاه ‏هاي برخي مستشرقان با مسلمانان نيز در مورد مقام نسخ كننده است كه از ديدگاه مسلمانان، اين مقام، ذات اقدس الهي (با ابلاغ بر پيامبر) بوده است، در حالي كه از نظر برخي مستشرقان، پديده نسخ عموماً توسط شخص پيامبر و پس از رحلت وي توسط فقها صورت گرفته است.

تا نيمه اول قرن بيستم، اكثر مستشرقان وحيانيت قرآن را نپذيرفته بودند و در نتيجه، ناسخ و منسوخ را تصرفي بشري در اين كلام مي‏ دانسته ‏اند، در حالي كه با گذشت زمان در نيمه دوم قرن بيستم، با مفروض دانستن وحيانيت قرآن چنين به نظر مي‏رسد كه ديدگاه قبلي متعادل شده است2.

يكي از معروف‏ترين مستشرقاني كه به بحث نسخ در قرآن پرداخته است جان بِرتون3، استاد سابق دانشگاه ادينبورگ4، است. وي به تفصيل در كتاب‏هاي خود از جمله منابع فقه اسلامي5 و جمع قرآن6 در مورد نسخ7 قلم فرسايي كرده است. مقاله نسخ در دايرة المعارف اسلامي و نيز دايرة المعارف قرآن كه به تازگي چاپ شده از جمله آثار اوست. وي در مقاله نسخ دايره المعارف اسلامي چنين آورده است:8«نسخ يا الناسخ و المنسوخ، عنوان كلي است كه به يك سري تئوري‏هايي كه در حوزه تفسير، حديث و اصول فقه جريان دارند، اشاره مي‏كند. اين تئوري‏ها به علت وجود تعارض ‏هاي زياد و كلي بين دو آيه و دو حديث، بين يك حديث و يك آيه، همچنين بين قرآن و حديث با اصول فقه پايه گذاري شده ‏اند.
از آنجا كه طول رسالت پيامبر ربع قرن بود [و ايشان وقت نكردند تمام آيات قرآن را تشريح و تبيين كنند] بعداً اين ايده به وجود آمد كه قواعد و احكام موجود در قرآن و سنت به تدريج بسط داده شود و جزئيات آنها بيان گردد. قاعده نسخ نيز در اين ميان در خصوص قرآن، سنت و روابط بين آن دو جاري مي‏گردد. معناي كلي نسخ، تغيير و جايگزيني است كه معاني حذف و ابطال نيز طي كاركرد نسخ در قرآن به آن اضافه شده است. منشأ و سرچشمه ايده نسخ در قرآن، تفسير است». برتون در ادامه مي ‏افزايد9: «بر اساس تفسير آيات 6 و 7 سوره اعلي، 39 سوره رعد، 86 سوره اسراء و 106 سوره بقره - و خصوصاً اين دو آيه اخير كه اصطلاح نسخ را عيناً به كار برده ‏اند - اين احتمالات را مطرح كرده ‏اند كه 1- بعضي از آيات قرآن ممكن است توسط پيامبر به فراموشي سپرده شده باشند، 2- پيامبر شخصاً نمي‏تواند آياتي را حذف يا جايگزين كند، 3) فراموشي وحي كنترل شده است به نحوي كه خواست الهي تصميم‏گيري نهايي را در مورد متن كتاب انجام خواهد داد.

بعد از دوران پيامبر، تفاسير متفاوت از آيات قرآن افزايش يافت. رجوع و استناد به وقايع دوران زندگي پيامبر باعث تحكيم عقيده امكان فراموشي بعضي از آيات شد و لذا به شكل‏گيري تئوري‏هاي پس از آن كمك كرد. بعضي از ادّعاهاي جالب توجه در خصوص حذف برخي از آيات قرآن عبارت‏اند از: حذف آيه‏ اي كه در ستايش شهداي بئر معونه آمده بود و هم‏چنين حذف آيه ابن آدم. هم‏چنين نقل شده است كه قسمت ‏هايي از سوره‏ هاي توبه و احزاب حذف شده ‏اند (قبل از حذف، اين دو سوره به بلندي سوره بقره بوده ‏اند و آيات رجم نيز در آن قرار داشتند). در زمان پيامبر آنچه را كه دريافت آن از سوي پيامبر مسلم بود و عموماً از حفظ خوانده مي ‏شد در ليست‏ هايي ثبت كردند. اما پس از پيامبر، زماني كه سعي شد آيات وحي را در قالب يك كتاب گرد هم بياورند، فقط آن دسته از آياتي را كه پيدا كردند جمع آوري كرده و مصحف را به وجود آوردند، يعني اين مصحف از همان آغاز ناقص بود».

همين اعتقاد برتون (مبني بر احتمال حذف برخي از آيات قرآن هنگام جمع‏ آوري متن آن و دستاويز قرار گرفتن مسأله نسخ براي توجيه اين مسأله) را در كتاب محمد در مكه نوشته مونتگمري‏وات مي‏بينيم. وي در اين كتاب بر اين باور است كه «محمد ممكن است آيات خاصي را فراموش كرده باشد كه اين خود به معني اصلاح به وسيله حذف است اگر چه سبب اين فراموشي خداوند باشد10».

در عين حال كه وات سعي در القاي مفهوم "اصلاح" قرآن توسط پيامبر و مصون نماندن حالت اوليه وحي قرآني دارد، پس از بحث و تفسير آيات مرتبط با نسخ، تلويحاً اعتراف مي‏كند كه اگر چه نسخ به معني نوعي اصلاح است ولي برداشت ما از "اصلاح "- كه در صدد القاي وجود آن در قرآن مجيد هستيم - درست نيست11.

برتون، نظريه خود را دال بر حذف آياتي از قرآن در كتاب جمع قرآن خودش نيز آورده است. وي مي‏گويد «آياتي وجود داشته‏ اند كه زماني بر پيامبر به عنوان بخشي از قرآن نازل شده‏ اند كه از متن جمع آوري شده قرآن (مصحف) حذف شده‏ اند و اين امر با فراموشي آيات توسط پيامبر كه به ندرت صورت گرفته انجام شده است12».

البته نقدهاي زيادي متوجه اين نظريات شده است كه خلاصه بحث اين است كه اساساً رسول خدا(ص) دچار فراموشي آيات نمي ‏شوند و اگر نيز به ندرت دچار فراموشي مي ‏شوند زود تذكري از جانب خداوند نازل مي‏شود و يا اين فراموش كردن نيز از باب نسخ و به دستور خداوند مي‏باشد كه با اين استدلال باب تحريف قرآن نيز بسته مي‏شود13.

 

نویسنده: علي شريفي

 

پی نوشت:

  • 1. عزت الله مولائي‏نيا، نسخ در قرآن (نقد نظريه انكار نسخ در قرآن)، تهران: رايزن، چاپ اول، 1378 هـ.ش، صص 11ـ9.
  • 2. پايان‏نامه كارشناسي ارشد نگارنده مقاله حاضر تحت عنوان "بررسي و نقد ديدگاه‏هاي مستشرقان درباره نسخ در قرآن كريم"، در حال نگارش است كه در آن به تفصيل موارد گفته شده ارائه و نقد خواهد شد.
  • 3. John Burton
  • 4. Edinburgh
  • 5. Burton.J.(1990).
  • 6. Burton.J.(1977). the collection of the Quran. cambridge. cambridge university press
  • 7. Abrogation
  • 8. Burton.J.(1913-1936). Naskh. Encyclopedia of Islam,Vol.6.pp. 1009-1010
  • 9. op. cit.p. 1009
  • 10. Watt.W.M. (1988) Muhammads Mecca. Edinburgh: Edinburgh uninversity press.p.69
  • 11. op. cit.p.70
  • 12. Burton.J.(1977). the collection of the Quran. cambridge: cambridge university press.pp. 46-49
  • 13. عمر بن ابراهيم رضوان. آراءالمستشرقين حول‏القرآن و تفسيره، ج اول، رياض: دارطيبه، 1412 هـ.ق، ص423.