نزول دفعی و تدریجی قرآن

با توجّه به نزول دفعي قرآن، چرا پيامبر (صلی الله و علیه و آله) در بعضي از موارد منتظر نزول تدريجي مي‌شد؟

پاسخ :

در مورد نزول قرآن كريم دو نظر وجود دارد:

نظرية اول: نزول دفعي از پيشگاه الهي يا لوح محفوظ به بيت العزه در آسمان اول و يا بيت المعمور در آسمان چهارم.1

نظريه دوّم:‌ نزول دفعي قرآن به قلب حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوده است.

مرحوم علامه طباطبايي(ره) و برخي ديگر از دانشمندان بر اساس يك سلسله قرائن و شواهد اين استنتاج را دارند، كه قرآن كريم داراي يك حقيقت والا و وجودي بسيط است، همان‌گونه كه واجد يك حقيقت تفصيل يافته و تجزيه شده در قالب الفاظ و كلمات است ( يعني همين قرآني كه در دست ما مي باشد.) و اين مطلب را از آية اول سورة هود و آيات ديگري استفاده مي‌كنند، آن‌جا كه مي‌فرمايد:
« كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير؛ كتابي است كه آيات آن استحكام يافته، سپس از جانب حكيمي آگاه تشريح و بيان شده است.»
در آيه، احكام در مقابل تفصيل قرار گرفته و معناي آن عدم تفصيل است، يعني قرآن در يك مرحله، اجزاء‌ و فصول نداشته و اين تفصيل و جزئيات آيات، كه اكنون در قرآن مشاهده مي‌كنيم، پس از مرحله احكام بوده است.
يك بار همان حقيقت بسيط و روح كلي و متعالي قرآن، از لوح محفوظ كه مرتبه‌اي از علم الهي است، به صورت دفعي بر قلب مبارك پيامبر نازل شد. بار ديگر همان حقايق پس از تفصيل و پذيرش قالب الفاظ و آيه‌ها در ظرف مدت رسالت نبوي، متناسب با نيازهاي هدايتي امت و در زمانهاي خاص و متناسب با آيات، بر قلب و روح پيامبر نازل شده تا به مردم ابلاغ نمايد.2

بنابر نظرية اول، محلي كه نزول دفعي صورت گرفته، غير از قلب پيامبر بوده و جا داشته است كه حضرت منتظر نزول تدريجي باشد. امّا بنابر نظر مرحوم علامه: دو احتمال وجود دارد: يكي اينكه گفته شود، در هنگام نزول دفعي، حقيقت قرآن و وجود اصلي آن‌كه غير از اين قرآن به صورت الفاظ است، بر پيامبر نازل شده است و علم پيامبر نسبت به اين حقيقت اصلي بوده و الاّ در مورد الفاظ قرآن علم نداشته و اين علم هنگام نزول تدريجي حاصل مي‌شد و پيامبر بر مردم تلاوت مي كرد. و احتمال ديگر اينكه گفته شود، كه پيامبر به سبب علم به آن حقيقت اصلي و يا همراه با آن علم، علم به وجود لفظي قرآن نيز پيدا كرده است.

بنابر احتمال اول، مشخص است كه پيامبر بايد منتظر مي‌ماند تا به آيات قرآن به صورت لفظ علم پيدا كند تا بر مردم بخواند. امّا بنابر احتمال دوم، سؤال را مي توان به صورت اجمال اين گونه جواب داد كه درست است پيامبر به تمامي آيات علم داشته و حتي زمان و مكان تلاوت آن را بر مردم از قبل مي دانسته، امّا خصوصيت وحي به پيامبر در هنگام نزول تدريجي، صرف انتقال پيام و تلاوت الفاظ قرآن نبوده، بلكه در خود وحي و ارتباط خاصي كه پيامبر در هنگام وحي با عالم بالا برقرار مي كرده،‌ حكمتها و مصالحي قرار داشته كه خداوند پيامبر را موظّف كرده تا وحي به صورت نزول تدريجي صورت نگرفته، آيات را بر مردم تلاوت نكند. يكي از اثرات و فوائد آن، تثبيت قلب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، است كه خود قرآن چنين بيان مي‌كند: « و كافران گفتند: « چرا قرآن يك جا بر او نازل نمي‌شود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله  آن محكم داريم، و ( از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.»

نزول تدريجي آيات، مخصوصاً در موقعيت‌هاي بحراني و در هنگامه‌ها و جنگ‌ها و تنگنا‌ها، بهترين دلگرمي و پشتوانه براي پيامبر بود و قلب مبارك آن حضرت را قوت مي بخشيد. و مقصود از تثبيت قلب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پايدار و استوار كردن و تقويت روحي آن وجود مقدس است، تا در انجام وظايف رسالت و تحمل مشكلات طاقت فرساي آن خللي رخ ندهد. و با تمام توان،‌ رسالت الهي را به سر منزل مقصود برساند. و از همين رو، فايده‌اي كه براي پيامبر مطرح شده، براي مردم نيز مي باشد، زيرا هر سودي كه در زندگي اين جهاني در ارتباط با رهبري جامعة اسلامي حاصل شود، سودي است كه به مردم و جامعة اسلامي نيز مي‌رسد.3

فايده ديگر، اينكه مردم مي‌ديدند پيامبرشان در مواقع گوناگون با خداوند ارتباط خاصي را برقرار مي‌كند، بر ايمان آنها افزوده مي‌شد و وجود خداوند را بهتر احساس مي‌كردند. به علاوه قرآن كريم مايه هدايت مردم و درمان دردهاي آنان است. نزول آن به تبع حوادثي كه براي مسلمانان رخ مي‌داد، بوده است و نيز اعلام تلاوت آيات قرآن كريم به اذن الهي بوده، كه با آمدن جبرئيل حاصل مي‌شد.

  • 1. سيوطي، الاتقان في علوم القرآن،‌ قم، انتشارات بيدار، ج 2 ـ 1، ‌ص 146.
  • 2. طباطبائي،‌ سيد محمّد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم،‌ انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه، ج2، ص 18- 16.
  • 3. مصباح يزدي، محمّد تقي، قرآن شناسي، قم،‌ انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1376،‌ ج1،‌ ص 114.