نبوت در قرآن

مقدمه

نبوت که به عنوان رشته ارتباطى انسان با خالق يگانه مي باشد با نظر به ارتباطش با خداى متعال عاليترين درجه انسانى است فلذا کسى نيز که به عنوان نبى پيامبر حمل کننده نبوت مي باشد نيز بايد نمونه عالى انسانيت بوده و مي تواند به عنوان نمونه يک انسان تکامل يافته، انسانهاى ديگر را نيز به کمال و رشد برساند که اين مسئله در کلام و فلسفه ثابت شده مى باشد.قرآن مجيد نيز به معرفى پيامبران برداخته و آنها را به عنوان انسانهاى نمونه و برگزيده که داراى حسن خلق مى باشند و خودشان هدايت يافته مي باشند، به بهترين و زيباترين ويژگيها که بالاتر از آن براى انسان قابل تصور نيست معرفى نموده است يعنى با هر صفت خوبى که لازمه عظمت و قداست پيامبر است، ستوده و از هر ناپاکى و صفت زشتى که در مقابل و تعارض با مقام پيامبرى الهى دارد را از آنها نهى کرده است که آيات زير نشان دهنده جايگاه نبوت در قرآن مى باشد.

 

آيات نبوت در قرآن

توحيدى بودن

در سوره زخرف آيه 27 و 26 توحيدى بودن حضرت ابراهيم عليه السلام را نيز ويژگى وى دانسته که به خاطر آن هدايت يافته است. از زبان حضرت ابراهيم در قرآن چنين نقل شده که " به ياد آر زمانى را که ابراهيم به پدر و قوم خود چنين گفت من از آنچه شما مي پرستيد بيزارم مگر آنکس که مرا آفريده و هم او هدايتم خواهد کرد".

اهل يقين

از جمله ويژگيهاى ديگر پيامبران اهل يقين بودنشان مي باشد که در دلشان نسبت به خدا وعده و وعيده هاى خداوندى کوچکترين شک و شبهه و ترديدى نداشتند چنانچه در آيه 75 سوره انعام مي خوانيم که: "و اين چنينى ملکوت آسمانها و زمين ]حکومت مطلقه خداوند[ را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلال کند) و اهل يقين شود.

پيامبران افرادى هدايت يافته

در سوره آل عمران آيه 23 نيز ويژگى نبوت را چنين معرفى مي کند که:

خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برترى داد که چرا اينها جون افرادى هدايت يافته بودند که در عملشان و رفتارشان، کردارشان تنها خود را ملاک عمل قرار نمي دادند بلکه به عنوان مثال در مقام خير و شر، خودشان را نمي ديدند بلکه حق و حقيقت را مي ديدند هر کارى که مي کردند خالص و در راه خدا بوده و افراد صالح و درستکارى بودند و بر اساس اعمالشان شايستگى برگزيده شدن نسبت به ساير افراد را در خود ايجاد کردند.

و همچنينى در آيات بين 87 تا 84 سوره انعام پيامبران را چنين معرفى مي کند که:
"براى وى (ابراهيم) اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه آنان را هدايت کرديم و پيش از آن نوح را هدايت نموديم و از فرزندان او داوود، سليمان و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را و برخى از پدرات و فرزندان و برادرنشان را بر جهانيان برترى داديم و بر همگان برگزيديم و به راه راست و مستقيم هدايتشان کرديم.

اخلاق پسنديده و خوش خلقى

درسوره قلم آيات 4و3 به صفاتى ديگر از صفتهاى پيامبر اشاره کرده که همان خلق پسنديده و خوش خلقى پيامبر مي باشد مي فرمايد:"و بر توست پاداش نيک و بي پايان و تو داراى خلق عظيم و پسنديده اى هستي" يعنى چون انسانها را به سوى هدايت راهنمائيشان مي کنى با آنها در نهاى عطوفت و مهربانى و مدارا هستى که اين نيز يعنى خلق و خوى پسنديده يکى از لوازم تربيت مي باشد. چون براى اينکه انسان کسى را به کار پسنديده دستور دهد بايد خودش عامل به آن باشد.

شکرگذار و اهل علم مي باشند

و درسوره صاد آيه 48 چنين معرفى مي کند: که اسماعيل و السيع و ذوالکفل را ياد کن که همه آنان از نيکان بودند. و همچنينى در سوره نمل آيه 15 مي خوانيم: ما به داوود و سليمان دانشى عظيم داديم و آنان نيز متقابلا گفتند سپاس از آن خداوندى است که ما را بر بسيارى از بندگان مومنش برترى بخشيد. يعنى يکى از ويژگيهاى پيامبران را داشتن دانش و آگاهى آنها معرفى کرديده و ديگر سپاسگزار بودنشان.

امر به معروف و نهي از منکر

خداوند متعال در آيه 157 سوره اعراف پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را چنين معرفى مي کند:

"پيامبرى که آنها را به معروف (کارهاى خوب) دستور مي دهد و از منکر (کارهاى بد) بازشان مي دارد پاکيزه ها را براى آنان حلال مي کند و ناپاکيها را حرام مي کند". بسيار پر واضح است که يک کسى که به چنين کارى انجام مي دهد عقل حکم مى کند که بايد ابتدا خودش به اين دستورات عمل کند، يعنى اهل کار خير باشد و از کار بد دورى کند و حلال و حرام را خودش نيز رعايت کند تا بتواند بر ديگران نيز دستور دهد تاريخ نيز نشان دهد که حضرت محمد به عنوان يک پيامبر نمونه اعلاى يک انسان کامل در عصر جاهلى بود، به عنوان مثال در عصرى که شراب خوردن يک کار عادى بوده تاريخى گواهى ندارد مبنى بر اينکه او نيز دست به چنين کارى زده و تا حدى خودش را عارى از هر گونه ناپاکيها و حلال و حرام ها کرده بود که به عنوان امين شهرت يافته بود.

يا در سوره جمعه آيه دوم پيامبر را چنين معرفى مي نمايد که:
"اوست که از ميان ملت امى و بيسواد پيامبرى از خدشان برانگيخت تا آيات خدا را برايشان تلاوت کند، از رزائل و مفاسد اخلاقى پاکشان سازد، کتاب را بر آنان بياموزد، گر چه آنان پيش از آن در ضلالت و گمراهى آشکار به سر مي بردند. به عبارت ديگر پيامبر يعنى کسى که بر اساس دستور خداوند، جامعه را به عنوان يک اصلاحگر، از مفاسد اخلاقى، اصلاح مي کند و به وسيله آموزش علم و دانش، آنها را از ضلالت و گمراهى که ريشه آْن از جهالت و نادانيها است، خارج ساخته و هدايتشان مي گرداند.

و آخرين آيه اى که در اين بخش بيان مي کنيم آيه 58 سوره مريم مي باشد که در واقع جمع بندى مطالب بالاست و آن اينکه:
"آنان پيامبرانى بودند که خداوند نعمتش را بر ايشان ارزانى داشت از فرزندان آدم و از کسانى بودند که با نوح سوار کشتى نموديم، آنان از خاندان ابراهيم و اسماعيل و از هدايت شدگان و برگزيدگان بودند که هر وقت آيات خدا بر ايشان تلاوت مي شد گريه کنان بر خاک مذلت و بندگى مي افتادند.

اين بود خلاصه اى از نظرات قرآن راجع به پيامبران و اينکه پيامبران قبل از پيامبرى صاحب چه کارهايى بودند که لياقت دريافت نبوت را در خود ايجاد نمودند و بيان کرده که همه آنها اهل نيکى بوده و از کارهاى زشت رويگران بودند و داراى علم و دانش بوده و قبل از اينکه اينها به هدايت ديگران بپردازند خود را هدايت کرده بودند. اما افسوس که انسان وقتى به تورات و انجيل مي نگرد مسئله را عکس اينها مي بيند. چرا که هر عقل سليمى حکم مي کند که پيامبر که به عنوان هدايت و نجات دهنده نسل بشر است بايد قبل از پرداخت به هدايت ديگران خودش را به آن مسير هدايت و راهنمايى کند بر اين اساس است که بزرگان دعا کنند خدايا ما را از شر اعمال نيکمان برحذر دار.

 

نویسنده: ابوالقاسم خويى

 

منابع: 

ابوالقاسم خويى، ترجمه «البيان فی تفسیر القرآن»