معاد در قرآن

مقدمه:

زندگي معجون عجيبي است از غم و شادي ، رنج و راحتي ، يأس و اميد و صدها مفهوم متضاد ديگر و انسان موجودي است دو بعدي ، محکوم قوانين دو عالم ماده و معني ، دنيا با زرق و برق هاي فريبنده اش آدمي را به خود مشغول مي سازد. اکثر آدميان مجذوب لذت هاي زودگذر دنيا مي شوند و در دام غفلت و فراموشي گرفتار مي آيند.

چنان سرگرم توقفگاه چند روزي مي شوند که سراي ابدي و جاودانه ي خويش را از ياد مي برند. و چون شهوات پست دنيوي ، با هدف حکيمانه ي خلقت سازگار نيست. لذت جويان هوا پرست ، هرگز به کام دل خويش نمي رسند چرا که هماره ياد سهمگين حقيقت تلخي (براي آنان) بنام مرگ ، عيش و آسايش خيالي آن ها را بر هم مي زند و اضطراب و دلهره ي عميقي بر زندگيشان مستولي مي سازد. مرگ ، تنها حقيقت عيني است که بشر ظلوم و جهول با تمام استعدادي که در توجيهه و تفسير و تکذيب حقيقت ها بر طبق اميال نفساني خود دارد هرگز نتوانسته است آن را تکذيب نمايد.

سايه ي مرگ ، بر زندگي سنگيني مي کند و هر آن ممکن است بر تمامي آن چيره گردد. اين حقيقت انکار ناپذير بانگ بيدار باشي است براي بشر ، تا در خواب غفلت فرو نرود و بيشتر به « مرگ » و عالم پس از آن بينديشد و معماي بزرگ زندگي خويش را پاسخ دهد که به راستي آيا مرگ ، حفره اي است به سوي عدم يا دروازه اي ايست رو به حيات ابدي؟ خلجان اين پرسش در فکر و جان آدمي دردگز است و آرامش و آسايش واقعي او درگرو يافتن پاسخ متقن به آن است. اينجاست که در راه يافتن پاسخ ، به اين نتيجه مي رسد که تا مبدأ خويش را باز نيابد به شناخت معاد ، باز نخواهد يافت .

آدمي بالوجدان در مي يابد که اين عقل ضعيف ، راهي به شناخت عالم ماوراي مادّه ندارد و براي شناخت دقيق عالم پس از مرگ بايد گوش جان به سروش دلنشين آيات الهي سپارد . پس بايد خود را در معرض تابش نور وحي قرار دهيم تا با نور معرفت ، ظلمات وجودمان روشن شود و اضطراب و يأس و سردرگمي زندگيمان ، تبديل به اميد ، ايمان و عشق به حيات ابدي گردد تا بتوانيم خود را براي زندگي جاودانه بسازيم.

« معاد شناسي در قرآن » موضوع کلّي و گسترده ايست که تحقيق آن ، به شايستگي ها و صلاحيت هاي علمي و تقوايي نيازمند است که بنده به تمام معني کلمه فاقد آن هستم . ليکن به خاطر علاقه شديد و نياز مبرمي که در اين زمينه داشتم ، اين موضوع را انتخاب نمودم . لذا براي جلوگيري از اطاله ي بحث ، اکنون به خاطر تنگي وقت به بررسي کلّي ديدگاه قرآن درباره معاد ، اکتفا مي کنيم و تفصيل آن را به وقت ديگر وا مي گذاريم .

در قرآن مجيد هيچ مسئله اي بعد از توحيد به اهميت مسئله ي معاد نيست . ابتدا کلمه «معاد» را از نظر لغت معني مي کنيم ؛ عده اي گفته اند : معاد مصدر است و به معناي بازگشتن . برخي گفته اند : معاد در اصل ، مَعوَد بوده است ، يعني محل عود و بازگشتن و آن همان صحنه ي قيامت و محشر است و اگر هم به معني مصدر بگيريم مي تواند به معناي بازگشتن و عودت روح انسان به بدنش باشد . بعضي گفته اند معاد يعني بازگشت انسان به جاي اصلي خود ، جاي اصلي او خداست که همه به سوي او باز مي گردند .

حدود 1200 آيه درباره ي معاد در مجموع قرآن مجيد که قريب يک سوم آيات قرآن را تشکيل مي دهد ، آمده است. تقريباً در تمام صفحات قرآن ، بدون استثناء ذکري از معاد به ميان آمده ، قرآن جواب هاي متين و مستحکمي است به سئوالات ظاهر و مقدَّر بشر در طول تاريخ ، به راستي چه جوابي کوبنده تر از اين آيه ي شريفه مي توان تصور کرد در جواب پاسخ اين سئوال که آينده به کجا مي رويم؟

الله لا اله الاّ الله هو ليجمعَّنکم الي يوم القيامة لا ريب فيه و من اصدق من الله حديثاً (نساء /87)

زعم الذين کفروا ان لّن يُبعَثُوا قل بلي و ربّي لتُبعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنُبَّؤُنَّ بِما عَمِلتُم و ذالک علي الله يسير (تغابن / 7)

قال الذين کفروا لا تأتينا الساعة قل بلي و ربّي لَئأتِينَّکُم علِمِ الغيب لا يُعزُبُ عنه مثقالُ ذرّة في السمواتِ و لا في الأَرضِ و لا اصغر من ذالک و لا اکبر الا في کتابٍ مبين ( سبأ / 3)

... الآ انّ الذين يُهارُونَ في السَّاعة لفي ضَلالٍ بعيد (شوري / 18 )

و اَنَّ الذين لا يؤمنون بالآخرة اَعتَدنا لهم عذاباً اليماً (اسراء / 10 )

اگر در همين چند آيه که ذکر شد ، اندکي تامل نماييم ، جايگاه معاد در قرآن به خوبي براي ما روشن مي گردد . خداوند متعال با بيان هاي بسيار جدي و تعبيرات تکان دهنده وجود عالم آخرت را به بشر گوشزد مي کند و با الفاظ صريح ، محکم و بيدار کننده در مقابل منکرين و کفار وعده ي عذاب مي دهد و جاي هيچ گونه شک و شبه اي باقي نمي گذارد. اين همه تأکيد و سوگند و عظيم شمردن قيامت از طرف خداي متعال ، مي فهماند که معاد نيز همچون توحيد از نواميس انکار ناپذير عالم حقيقت است که انکار و بي اهميت نسبت به آن غيرت ذات ربوبي را به جوش مي آورد و طومار سعادت آدمي را در هم مي پيچد.

شايد بتوان با قدري تسامح ، آيات قرآن را در مورد معاد به سه دسته تقسيم کرد :

1-        آياتي که وقوع معاد و زندگي پس از مرگ به اثبات مي رسد. (نمونه هايي ذکر شد.)

2-        آياتي که پاسخ شبهات منکرين را در بر دارد.

3-        آياتي که پيرامون عقبات پس از مرگ و ويژگي هاي بهشت و جهنم و اهل آن است.

اينک نمونه هاي ديگري از دسته اول را بررسي مي نماييم.

و انّ الساعة اتية لا ريب فيها و أَنَّ يبعث من في القبورِ (حج / 7 )

يکي از نام هاي قيامت در قرآن ( الساعة ) است ، آيه صراحت دارد. مي فرمايد خداوند از قبرها همه را بر مي انگيزد.

و أَنذِرهم يومَ الحسرةِ اذا قُضِيَ الامر و هم في غفلةٍ و هم لا يؤمنونَ (مريم / 39 )

و کُلُّهم آتيهِ يوم القيامةِ فرداً ( مريم / 95 ) و آيات ( نساء / 87 ) ، ( تغابن / 7 ) ، ( سبأ / 3 ) در دسته دوم آيات که خداوند سبحان به محاجه با منکرين و پاسخگويي مستقيم به شبهات معاد مي پردازد ، زمينه ي بحث بسيار زياد است. و جاي تأمل و تدبر بسيار دارد. يکي از شبهات بزرگي که از زمان هاي بسيار قديم براي بشر مطرح بوده است ، شبهه ي « زنده شدن مردگان » است.
خداوند طبق آيه ي شريفه ي 259 از سوره بقره داستان مردي را که خداوند او را مي ميراند و پس از صد سال او را زنده مي کند به طوري که طعام و حيوانش تغيير نکرده و ... آيه اشاره به واقعيتي دارد که منکرين بر خلاف آن تبليغ مي کردند. آن ها مي گفتند که چگونه ممکن است آدمي زنده شود پس از آن که متلاشي مي گردد و اجزايش پراکنده مي شود. خداوند مي فرمايد : همان کسي که در ابتدا آفريد مي تواند باز هم بيافريند و زنده کند. اين آيه در واقع جوابي از شبهات آکل و مأکول و اعاده ي معدوم مي باشد.

و الله الذي ارسل الرياح فتثير سحاباً فَسُقناهُ الي بَلَدٍ ميّتٍ فأحييَنا به الارضَ بعدَ مَوتِها کذالک النُّشُورُ ( فاطر /9 )

و ضرب لنا مثلاً و نسي خَلقَهُ قال مَن يُحييِ العِظامَ وَ هي رَميمٌ 78 قل يُحييها الذي انشأها اوّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ عليم ( يس / 79 )

اَيَحسَبُ الانسانُ اَن لَن نَجمَعَ عظامَهُ بَلي قادرين علي ان نُسَوِّي بَنانَهُ ( قيامة / 75 )

اختصاص سرانگشتان بخاطر خلقت پيچيده آنان است که بعد از قرن ها فهميده شد اثر انگشت هر شخص مخصوص خود اوست و برخي گفته اند اين هم از معجزات قرآني است.

اولم ير الانسانُ انَّا خلقناه من نطفةٍ فاذا هو خصيمٌ مبين و ضرب لنا و نَسِيَ خلقه من يحيي العظام و هي رميمٌ قل يُحيهَا الذي انشأَها اوّل مرّة و هو بِکلِّ خلق عليم .

خداوند مي فرمايد : اي پيغمبر به منکران بگو آن کس که استخوان هاي پوسيده مردگان را زنده مي کند همان خداوند قادري است که آن استخوان ها را بدون هيچ ماده و از صفر محض جنين شکم مادر حيات بخشيد از آيات ذکر شده به خوبي کيفيت معاد ( که هم جسماني است و هم روحاني ) و جواب شبهات آکل و مأکول و اعاده معدوم فهميده مي شود.

و اذا قال ابراهيم ربّ ادني کيف تحيي الموتي قال اولم تؤمن قال بلي و لکن ليطمئنَّ قلبي قال فخذ اربعة من الطير فصرهنَّ اليک ثُمَّ اجعل علي کُلِّ جَبَلٍ مِنهُنَّ جُزءاً ثُمَّ ادعُهُنَّ ياتينک سعيا و اعلم انّ الله عليم حکيم ( بقره / 263 )

در اين آيه با نقل از اين آزمايش خداوند مي خواهد اشاره فرمايد به اين که اولاً هيچ موجودي پس از مردن نيست محض نمي شود و ثانياً خداوند قادر است عناصر بدن هاي مخلوط و ممزوج شده را تفکيک نمايد.

پس از ذکر اجمالي آيات دسته دوم به آيات دسته سوم مي پردازيم که از عالم پس از مرگ را براي ما سخن مي گويند :

حَتّي اذا جائِ احدهم الموتُ قال ربّ ارجعونِ لعلّي اعملُ صالحاً فيما ترکتُ کلاّ انّها کلمةٌ هُوَ قائلُها وَ مِن ورائِهم برزخٌ الي يومِ يُبعَثونَ ( مؤمنون / 99 )

از اين آيه فهميده مي شود که با فرا رسيدن مرگ پرده از روي چشمان انسان برداشته مي شود و تمام وعده هاي الهي را به عينه مشاهده مي کند آن گاه است که از خواب غفلت بيدار مي شود و آرزوي برگشت به دنيا مي کند تا جبران مافات نمايد اما پذيرفته نمي شود. و نيز به وجود عالم برزخ تصريح شده است.

در قرآن آياتي را مي بينم که علائم و نشانه هاي قيامت را بيان مي فرمايند :

فاقتربت الساعه و انشق القمر (قمر / 1 ) فارتَقِب يومَ تأتي الساءُ بدخانٍ مبين ( دخان / 10 )

مفسرين « دخان » را حمل بر معناي مجازي کرده اند که کنايه از شر و بلاي فراگير دانسته اند.

يوم ترجُفُ الارضُ و الجبالُ ( مزمل / 14 ) – و تسيرُ الجبالُ سَيراً ( طور / 10 )

فَدُکَّتا دَکَةً واحده ( حاقه / 14 ) – و تکون الجبالَُ کَالعِهنِ المَنفُوشِ ( قارعه / 5 )

اذا الشمس کُوِّرَت و اذا النجوم انکَدَرَت

بعد از ذکر نشانه هاي فراواني که بطور خلاصه در اين آيه آمده است :

يَومَ تُبَدَّلُ الارضُ غير اللارضِ و السمواتُ وَ بَرَزُالله الواحد القهار ( ابراهيم / 48 )

آنگاه در صور دميده مي شود و نُفخ في الصُّر فصعق مَن في السّموات و من في الارض الا مَن شاءَ الله ثمَّ نُفِخَ فيه اُخري فاذا هُم قيامٌ يَنظُرُونَ ( زمر / 68 )

پس از نفخ صور و برپايي قيامت هنگام حساب رسي است. نامه ي اعمال هر کس به او عرضه مي گردد.

انا نحن نُحيي الموتي و نَکتُبُ ما تقدُّموا و آثارَهُم و کلَّ شئٍ احصيناه في امامٍ مبينٍ آنجاست که سعادتمندان از شقاوتمندان جدا مي گردند

فامّا مَن اُتي کتابُهُ بيمينه – سوف يُحاسَبُ حساباً يسيراً – و يَنقَلِبُ الي اهلِهِ مسروراً – و اما مَن اُوتِيَ کتابَهُ وراءَ ظَهرِهِ فسوفَ يَدعُوا ثُبُوراً – و يَصلي سَعيراً ( انشقاق / 7-12 )

و اصحابُ اليمين ما اصحابُ اليمين – في سدرٍ مخضود ... و اصحاب الشمالِ ما اصحاب الشمال – في سمومٍ و حميمٍ ( واقعه / 27 و ... )

در روز قيامت انسان اعمال خود را مي بيند و آياتي تعبير به حضور اعمال دارند که از آن ها تجسم يافتن اعمال استفاده مي شود.

يومئذٍ يصدر الناسُ اشتاتاً لِيُرَوا اعمالُهُم – فمن يعمل مِثقال ذرّةٍ خيراً يَرَهُ – و من يعمل مثقال ذَرَّةٍ شراً يَرَه ( زلزال / 6 و 7 و 8 )

و وجدوا ما عَمِلُوا حاضراً و لا يَظلِمُ رَبَّکُ اَحَداَ ( کهف / 49 )

و پس از يک حساب رسي بسيار دقيق و عادلانه صف بهشتيان از دوزخيان جدا مي شود.

ما در ابتدا اشاره اي به صفات بهشتيان و ويژگي هاي نعمات بهشت خواهيم داشت و آنگاه اشاره اي هم به جهنم و جهنميان مي کنيم. بزرگترين صفات اهل بهشت که در آيات بسياري گوشزد شده است ايمان و عمل صالح است.

و الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنَّة هم فيها خالدون ( بقره / 82 )

و اما مَن خاف مقام ربّه و نهي النفسَ عن الهوي فانّ الجنّةَ هي المأوي ( نازعات / 40 )

وَ مَن يُطِعِ الله و رَسُولَهُ يُدخِلهُ جَنّات تجري من تحتها الأنهارُ خالدين فيها و ذالک الفوز العظيم ( نساء / 13 ) آيات فراواني در قرآن يافت مي شود که نعمت هاي بهشت را بيان مي فرمايند از آنجا که قرآ« به صراحت معاد جسماني را تأييد مي کند نعمت هاي بهشت نيز هم مادي و هم معنوي .

وَ بمَن خاف مَقام رَبَّهِ جَنَّتانِ ( رحمان / 46 ) – و مساکنَ طيبةً في جنَّاتِ عَدنٍ ( توبه / 72 )

و فاکهةٍ مما يتخيرون ( واقعه / 20 ) – و لهم فيها ازواجٌ مطهَّره ( بقره / 25 )

و زوجّنا هم بحورٍ عينٍ ( دخان / 54 ) – و يطوف عليهم غلمان لهم کانهم لؤلؤ مکنون ( طور / 24 )

لَهُم فيها ما يَشاؤُنَ ( نحل / 31 )

و بالاترين نعمت ها و مقام ها ، مقام لقاء الهي است که بندگان مقرّب و خالص خدا بهره مند مي شوند و بزرگترين نعمت روحاني بهشت را مي توان وصال و رضايت حضرت باري دانست.

رضي الله عنهم و رضوا عنه ذالک الفوز العظيم ( مائده / 119 )

پس از اشاره اي گذرا به صفات بهشت و بهشتيان به بررسي فشرده ي آيات جهنم مي پردازيم و از آن به خداي رحمان پناه مي بريم . بزرگ ترين شاخصه دوزخيان کفر و شرک و نفاق است.

ان الله جامع المنافقين و الکافرين في جهنَّم جميعاً (نساء / 14 )

ان جهنَّم لمحيطة بالکافرين ( توبه / 49 )

و پس از کفر و شرک و نفاق بزرگترين عامل دوزخي شدن آدمي ، بي تقوايي و عصيان است. و من يَعصِي الله و رسوله فانَّ له نارُ جهنَّمَ خاليدن فيها ابداً ( جن / 23 )

وَ نَسُوقُ المجرمينَ اِلي جهنَّمُ و رداً ( مريم / 86 )

شدت عذاب دوزخ به اندازه اي است که قرآن مي فرمايد : يَودّ المجرم لو يفتدي من عذاب يومئذٍ ببنيه و صاحبته و اخيه و فصيلته التي تؤويهِ – و من في الارضِ جميعاً ثمَّ يُنجيِه (معراج / 11- 14 )

فَيُعَذِبَهُ اللهُ  العذابَ اأکبَرَ ( غاشيه / 24 ) تعبيرات هولناکي از عذاب هاي دوزخي در قرآن مشاهده مي شود.

انّ شجرة الزقوم – طعامُ الاثيم – کالمُهل يغلي في البطون – کغلي الحميم ( دخان / 43 – 46 )

يکي از عذاب هاي دردناک چشاندن و نوشاندن مايعات مهلک و زجرآور است و پوشاندن لباس هايي از آتش بر تن آن ها است.

فالذين کفروا قُطَعَّت لهم ثيابٌ مِن نارٍ يُصَبُّ من فوقِ رُژُسِهِم الحميمُ ( حج / 19 )

 

نویسنده: حجت الاسلام محرمعلي چراغي نيا