فلسفه و نقش وحی در زندگی انسان

وحي، بيانگر ارتباط خدا و انسان است. جايگاه خاص انسان در نظام آفرينش موجب شده است تا ارتباط فراتر از تكوين، ميان انسان و خداوند برقرار گردد؛ زيرا انسان به عنوان خليفه الهي مي بايست در مسير تحولات و شدن هاي كمالي و فعليت بخشي به ظرفيت هاي رسيدن به مقام عيني خلافت الهي، تحت تعليم و تربيت و تزكيه مستقيم الهي قرار گيرد.

از اين رو افزون بر راهنماي دروني به نام عقل، وحي نيز به خدمت انسان آمده است تا اين مسير به سلامت پيموده شود و انسان در مقام خلافت قرار گيرد و مسئوليت ماموريت خويش را به درستي انجام دهد.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه هاي قرآني، ضمن تبيين مفهوم وحي از ديدگاه قرآن، فلسفه و نقش وحي را در زندگي بشر تشريح كند.

 

مفهوم وحی

وحي در لغت عربي به معناي اشاره سريع و گذرا و نهاني همراه با رمز و كنايه است. دو مولفه سرعت و رمزي بودن در معناي وحي مورد توجه است.

وحي گاهي با كلام و سخن و گاهي به صورت صداي مجرد از تركيب و گاهي ديگر هم به وسيله اشاره كردن با بعضي از اعضاي بدن و يا در برخي اوقات با نوشتن انجام مي شود. (نگاه كنيد: مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 858)
در كاربردهاي قرآني اين واژه در معاني چندي از جمله در معناي لغوي آن يعني اشاره خفي و نهان و يا در معناي ارتكاز غريزي و فطري و همچنين به معناي الهام نفسي و يا وحي رسالي به كار رفته است.
البته وحي رسالي كه تفاوت چنداني با معناي لغوي اين واژه در اعلام خفي بودن ندارد، تنها بيانگر رابطه غيبي ميان خدا و پيامبر است. اين اصطلاحي است كه بيشترين كاربرد را در معناي وحي در قرآن دارد و مراد اين مقاله نيز اين گونه ارتباط است.
وحي رسالي در سه گونه ظهور مي يابد: 1-القاي در قلب و افكندن در دل پيامبر؛ 2-سخن گفتن از پس پرده به وسيله ايجاد صدا در هوا به گونه اي كه پيامبر بشنود، ولي شخص متكلم را نبيند؛ 3-فرستادن فرشته وحي براي رساندن آن پيام به پيامبر، حال پيامبر، فرستاده را ببيند و يا نبيند، ولي سخن وي را بشنود. (تخليص تمهيد، محمد هادي معرفت، ج 1، ص 10 تا 16)

خداوند به اين سه روش دريافت وحي در آيات چندي اشاره كرده است. از جمله در آيات 51 تا 52 سوره شوري از تحقق اشكال سه گانه وحي يعني تكلم بي واسطه، نزول فرشته و وحي از پس حجاب، براي پيامبر گرامي(ص) سخن به ميان آمده است.
سخن گفتن بي واسطه خداوند با پيامبران، از جمله روش هاي وحي است كه در آياتي از جمله آيه 253 سوره بقره و 164 سوره نساء و 143 و 144 سوره اعراف و 11 تا 46 سوره طه به آن اشاره شده است.
خداوند در آيات 1 تا 10 سوره نجم از سخن گفتن بي واسطه با پيامبر گرامي(ص) در معراج گزارش مي كند و آن را امري حقيقي و بي هيچ شك و ترديد برمي شمارد.
البته غير از اين سه گانه ياد شده، مي بايست به دريافت وحي از طريق روياي صادقانه نيز اشاره كرد كه براي بسياري از پيامبران به ويژه حضرت پيامبر گرامي (انفال، آيه 43 و اسراء، آيه 60 و فتح، آيه 27)، حضرت يوسف (يوسف، آيات 4 و 5 و 100) و حضرت ابراهيم (صافات، آيات 102 و 105) اتفاق افتاده است.
از امام رضا(ع) از جدش اميرمؤمنان علي(ع) روايت است كه فرمود: روياي پيامبران، وحي است. (امالي، شيخ طوسي، ج1، ص 338، حديث 28، بحارالانوار، ج11، ص 64، ص حديث4)
براين اساس، مي توان روش هاي دريافت وحي را چهار شكل دانست.

 

فلسفه وحي

وحي به معناي پيش گفته، روشي در كنار عقل براي راهنمائي بشر در راستاي دست يابي به مقام خلافت الهي است؛ زيرا خلافت الهي هر چند به شكل عام براي همه بشريت ثابت است و هر انساني در مقام انساني خود به طور طبيعي نقش خلافت الهي را در حوزه هاي خاص به عهده مي گيرد؛ ولي فراتر از خلافت عمومي بشر، خلافت خاصي براي انسان تعريف شده است كه مي توان از آن به خلافت كامل ياد كرد.
خلافت كامل انسان از خداوند زماني تحقق مي يابد كه انسان متاله (خدايي) شود تا بتواند مظهر ربوبيت الهي قرار گيرد. براين اساس، خدايي شدن، اصل بنيادين در خلافت كامل الهي است. انسان بايد همه صفات و اسماي الهي را كه در وي سرشته شده، به فعليت درآورد و براي فعليت درآوردن آن نياز است تا راه را به درستي بشناسد و از موانع آگاه باشد.
ربوبيت انسان از خداوند در مقام متاله و رباني شدن اتفاق مي افتد. هر چند كه عقل انساني از اين ظرفيت برخوردار است تا انسان را به كمال برساند و راه خدايي شدن را به او نشان دهد؛ ولي عقل خود در يك فرآيندي به رشد و كمال مي رسد و نياز است تا حوزه هاي ناشناخته از جمله موانع ناشناخته به وي معرفي شود.
وحي و عقل فطري و سليم، در يك راستا عمل مي كنند و وحي در مقام مكمل وارد مي شود تا برخي از جنبه هاي ناشناخته را براي عقل روشن سازد. از اين رو در منابع معتبر روايي از حجت ظاهري و حجت باطني سخن به ميان آمده است. به اين معنا كه حكم عقل سالم همانند حكم وحي، معتبر است؛ زيرا عقل، حجت باطني و وحي، حجت ظاهري است.
انسان با راهنمايي هاي عقل مي تواند مسير شدن هاي كمالي و متاله شدن را بپيمايد، ولي در برخي از حوزه ها اين وحي است كه به ياري عقل مي آيد تا نقش مكمل را ايفا كند. از اين رو وحي را به عنوان كامل كننده عقل معرفي مي كنند.
انسان هر چند كه با عقل خويش درك مي كند كه بايد از قبيح و زشتي ها پرهيز كند، يا پندار و رفتار نيك داشته باشد؛ ولي گاه در شناخت مصاديق و جزئيات آن به اشتباه مي افتد، در اينجاست كه وحي به ياري عقل مي آيد و مصاديق و جزئيات آن را روشن مي سازد تا انسان در يك كمال اطميناني در مسير تحولات كمالي گام بردارد.
به عنوان نمونه، انسان با عقل درمي يابد كه واجب الوجودي هست كه لازم است تحولات خود را به او متصل كند، اما اين واجب الوجود كيست و چگونه مي توان به اين اتصال رسيد، وحي به ياري عقل مي آيد و آن را خداوند و راه رسيدن را عبادت بيان مي كند. از اين رو قرآن، يكي از اهداف و فلسفه وجودي وحي را معرفي خداوند يگانه و صفات و اسماي الهي دانسته است تا انسان با شناخت آن، كمالات را در خود تحقق بخشد.
در همين راستا خداوند ايجاد زمينه هاي تقوا و تربيت انسان هاي متقي را از علل نزول وحي معرفي مي كند. (نحل، آيه21) همچنين انذار و هشدار به انسان نسبت به گمراهي و بيان تبعات و آثار اين ضلالت و ذكر خداوند و يادآوري به بشر از اينكه خداوندي است كه مي بايست انسان به سوي او حركت كند و دمي از خداوند و حركت به سوي او غافل نشود، از ديگر فلسفه هاي نزول وحي است كه در آيات 43و 44 سوره زخرف و 21نحل به آن اشاره شده است. (الميزان، ج18، ص105)
در حقيقت مقام ربوبيت الهي مقتضي اين است كه انسان را پرورش دهد و زمينه بروز و ظهور كمالات را در وي فراهم آورد. از اين رو، وحي را در كنار عقل قرارداده است تا انسان را پرورش دهد و تربيت نمايد. ربوبيت خداوندي، مهم ترين و اصلي ترين عامل در نزول وحي است. (بقره، آيه285؛ مائده، آيات67و 68؛ انعام، آيه96؛ مريم، آيه64؛ محمد، آيه2 و آيات ديگر) بر اين اساس بايد در بيان فلسفه وحي به نقش ربوبيت توجه داشت. اين بدان معناست كه خداوند مي خواهد انسان را از طريق عقل و وحي به جايگاه شايسته اي برساند كه در آن مقام بتواند مظهر ربوبيت الهي شود. اين همان حكمت اصلي در نزول وحي است؛ چرا كه خداوند حكيم است و هرگز بي هدف كاري را انجام نمي دهد. (شوري، آيات3و 51)

 

نقش وحي در زندگي بشر

با توجه به فلسفه وحي مي توان دريافت كه نقش وحي در زندگي بشر چيست. چنان كه بيان شد، وحي در كنار عقل راهنمايي و هدايت بشر به سوي خير و خدايي و رباني شدن را برعهده دارد؛ به گونه اي كه اگر وحي نبود، عقل به تنهايي نمي توانست از عهده راهنمايي بشر برآيد. از اين رو خداوند وحي را به عنوان كامل كننده مورد توجه قرار داد و به جهت راهنمايي بشر و رهاسازي او از خسران ابدي و گمراهي، وحي هدايتگر را نازل نمود. (انعام، آيه91؛ اعراف، آيه203؛ شوري، آيات52، 62و 63)

اين اصلي ترين و اساسي ترين نقشي است كه خداوند براي وحي بيان كرده است. اما در كنار اين اصل و فلسفه اصلي، نقش هاي ديگري نيز براي وحي در كنار عقل تبيين شده كه مراجعه به آموزه هاي قرآني مي تواند اين نقش را به شكل بهتر و دقيق تري تبيين و تحليل كند.
خداوند در آياتي به نقش وحي در زندگي بشر توجه مي دهد كه از آن جمله مي توان به اتمام حجت اشاره كرد.
وحي الهي به پيامبران(ع) باعث مي شود تا حجت بر مردمان تمام شود و كسي مدعي نشود كه راه از چاه براي من ناشناخته بود و عقل نتوانسته بود مرا در فتنه ها و شبهات ياري رساند و حق را از باطل جدا سازد. بنابراين، وحي هرگونه عذر و بهانه را از انسان ها مي گيرد. (نساء، آيات 163 و 165؛ مرسلات، آيات 5 و 6)
پرهيز دادن و انذار كردن (انعام، آيه 19؛ نحل آيه 2؛ انبياء، آيه 45)، بشارت به زندگي سعادتمند در آخرت و جايگاه بلند در پيشگاه خداوند (يونس، آيه 2)، از جمله كاركردهاي وحي است. اگر وحي الهي نبود، شايد انسان از طريق عقل نمي توانست حقيقت معاد و رستاخيز و زندگي پس از مرگ را درك كند و مسير مشخص و درستي را برگزيند؛ زيرا عقل از محدوديت خاصي برخوردار است و نمي تواند تمام حقايق را پوشش دهد و به جزئيات بپردازد و آن را روشن سازد.
از اين رو مي توان گفت، اگر عقل بتواند ايمان انسان را زنده كند، اين وحي است كه حقيقت ايمان را معنا مي بخشد و به افزايش و تقويت آن مي انجامد. (شوري، آيه 54)
هم چنين، وحي الهي باعث بصيرت بخشي به انسان مي شود. انسان هرچند كه از عقل سالم و كاملي برخوردار باشد، اما عقل با محدوديت هايش نمي تواند آينده ها و جزئياتي را ببيند و ترسيم كند كه وحي آن را ترسيم مي كند. (الميزان، ج 7، ص 97)
همچنين از آيه 7 سوره انفال و 24 سوره شوري بر مي آيد كه وحي، نقش بسزايي در تحكيم حق و نابودي باطل دارد. (تفسير التحرير و التنوير، ج 12، جزء 25، ص 88)
وحي الهي از ابزارهاي تعليمي خداوند به بشر و ازدياد دانش انسان ها (انعام، آيه 91) و يكي از مهم ترين منابع اصلي علوم بشري (همان) در شناخت حقايق است. (بقره، آيات 215، 217، 219 تا 222؛ آل عمران، آيه 44 و توبه، آيه 94 و آيات ديگر).
انسان بسياري از حقايق هستي را از طريق وحي شناخته و به معارف الهي دست يافته است، به گونه اي كه اگر وحي نبود بسياري از حقايق و معارف بر انسان به ويژه در زماني كه در دنيا مي زيست پوشيده مي ماند. (آل عمران، آيه 44؛ انعام، آيه 50، هود، آيه 49 و انبياء، آيات 45 و .73
وحي عامل غفلت زدايي از بشر است. فطرت انسان ها در فضاي سنگين زندگي دنيا دفن مي شود، ولي وحي موجب مي شود تا فطرت خفته بيدار شود و دانسته هاي فراموش شده به ياد آيد و فطرت احيا و زنده گردد. (هود، آيه 120؛ طه، آيه 99)

بي گمان وحي الهي منشأ بسياري از تحولات مهم و اساسي تاريخ بشري بوده كه خداوند در آيات بسياري گوشه هايي از اين تحولات را بيان كرده است. خداوند در آيات 77 و 78 سوره طه به اين نقش مهم و اساسي وحي اشاره مي كند و نشان مي دهد كه چگونه حكومت فرعوني با وحي از ميان رفت و تمدن هاي جديد و بزرگي بواسطه ابطال آن ها شكوفا و پديد آمد.
در آيات قرآني به اين نكته توجه داده شده كه انسان نيازمند وحي است زيرا عقل به تنهايي نمي تواند در مقام هدايت گري، همه انسان ها را با توجه به درجات فهم و ادراك راهنمايي كند؛ از اين رو خداوند بر انسان هبوط يافته بر زمين، منت نهاد و از طريق وحي، او را به سوي حق و حقيقت رهنمون كرد. (بقره، آيه 38)
البته مقام خلافت الهي انسان به وي اين امكان را بخشيده است كه بتواند افزون بر ارتباط تكويني و عقلاني با خدا، از ارتباط خاص وحي برخوردار شود. از اين رو خداوند به اين استعداد انسان براي دريافت وحي توجه مي دهد و مي فرمايد كه انسان افزون بر طرق طبيعي ارتباط با خدا و حقايق هستي، از طريق خاص هدايت وحياني نيز برخوردار مي باشد. (انعام، آيه 91؛ يونس، آيه 2 و يوسف، آيه 109 و آيات ديگر)
به هرحال، نقش وحي در زندگي دنيوي و اخروي و مادي و معنوي بشر بسيار روشن و حساس است؛ به گونه اي كه اگر وحي نبود، انسان از بسياري از حقايق آگاه نمي شد و نمي توانست به آساني در مسيري كوتاه به كمالات دست يابد و خدايي شود و در مقام خلافت الهي قرار گيرد. اين وحي است كه بهترين فرصت را به بشر بخشيده است تا در مسير كوتاه، راست و آسان به حقيقت دست يابد و رباني شود. اگر وحي نبود اكثريت مردم همچنان از بسياري از حقايقي كه تنها فيلسوفان و نخبگان جامعه بشري به سختي از آن آگاه مي شوند، بي خبر مي ماندند و نمي توانستند مسير كوتاه و راست را به آساني فهم و درك كنند و در آن مسير گام بردارند. وحي الهي در حقيقت، رحمت و فضل الهي به بشر است كه اين راه آسان و كوتاه و ساده و راست را به آدمي آموخته است.(اعراف، آيه 203، اسراء، آيات 86 و 87)
پس انسان بايد از خداوند شاكر و سپاسگزار باشد كه وحي را به عنوان راه ارتباطي و راهنمايي خود برگزيد و برانسان منت نهاد تا او را پس از هبوط نيز در مسير خلافت ربوبي، پرورش و ربوبيت نمايد و به كمال شايسته و بايسته اش برساند.

 

نویسنده: عليرضا شعاعي