فلسفه نبوت در قرآن و روایات

حقیقت نبوت

واژه «نبوت» در لغت به معنای پیامبری، و واژه «نبی» به معنای پیامبر است. بنابر قول مشهور، ریشه این دو واژه، كلمه «نبأ» به معنای خبر است، و یا به گفته راغب اصفهانی، خصوص خبرهایی است كه از نوعی اهمیت برخوردارند. یعنی خبرهایی كه فایده‎ای بزرگ دارند، و از آن‎ها علم یا ظن غالب حاصل می‎شود.1و این ویژگی در مسئله نبوت موجود است؛ زیرا خبرهایی كه پیامبران الهی ـ علیهم السلام ـ به بشر ابلاغ می‎كنند، از عالی‎ترین اهمیت برخوردارند، زیرا كه سعادت و شقاوت بشر با نوع برخورد انسان با خبرهای پیامبران رقم می‎خورد. بر این اساس، پیامبر در اصطلاح شرع به كسی گفته می‎شود كه خبرهای مهم آسمانی را به بشر ابلاغ می‎كند.

از این جا به دست می‎آید كه نبوت با رسالت ملازمت دارد، یعنی كسی كه به مقام نبوت و پیامبری برگزیده می‎شود، مقام رسالت و پیام ‎رسانی را نیز دارد. البته مقصود این نیست كه دو واژه نبوت و رسالت یا نبی و رسول با یكدیگر مترادف‎اند، بلكه مقصود این است كه در اصطلاح كلامی، این دو با یكدیگر ملازم‎اند. دلیل روشن بر این مطلب آن است كه قرآن كریم آن جا كه از نبوت عامه سخن می‎گوید، گاه واژه «نبی» و گاه واژه «رسول» را به كار می‎برد. چنان‎كه فرموده است:
1. «كانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ.»2
2. «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.»3

آن چه گفته شد مربوط به مطالعه نبوت و رسالت از دیدگاه كلامی است، یعنی، فلسفه نبوت و رسالت ـ چنان‎كه بیان خواهد شد ـ از نظر علم كلام یك چیز است، و از این نظر تفاوتی میان نبی و رسول وجود ندارد. و دو آیه یاد شده و آیات دیگری كه رسالت و مأموریت پیامبران ـ علیهم السلام ـ را بیان كرده است، تفاوتی میان پیامبر و رسول نمی‎گذارد؛ ولی از آن جا كه درباره پیامبران الهی تفاضل و تفاوت مراتب مطرح است، ممكن است در برخی از آیات قرآن یا روایات میان نبی و رسول فرق گذاشته شده باشد، لیكن فرق مزبور مربوط به مأموریت و مسؤولیت آنان نیست، بلكه مربوط به صفات و ویژگی‎های دیگر آنان است. چنان‎كه در روایات آمده است: «رسول كسی است كه در خواب و بیداری فرشته وحی را می‎بیند و صدای او را می‎شنود، ولی نبی كسی است كه فقط در خواب فرشته وحی را می‎بیند، و در بیداری فقط صدای او را می‎شنود.»4
شایان ذكر است كه روایات یاد شده، غالباً در تفسیر دو آیه ذیل وارد شده‎اند:
1. «وَ كانَ رَسُولاً نَبِیًّا.5»
2. «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى ألْقَى الشَّیْطانُ فِی أمْنِیَّتِهِ.6»

آیه نخست درباره حضرت موسی ـ علیه السلام ـ و آیه دوم درباره عموم پیامبران ـ علیهم السلام ـ است و در هر دو آیه «رسول» و «نبی» بر كسانی اطلاق شده است كه مأموریت ابلاغ پیام‎های الهی به بشر را داشته‎اند.
بنابراین، از جنبه كلامی، میان نبوت و رسالت تفاوتی وجود ندارد. با این حال ظاهر كلام بر نوعی تفاوت میان رسول و نبی دلالت می‎كند، بدین جهت از ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ درباره تفاوت آن دو سؤال شده است، و آنان تفاوت آن دو را به گونه‎ای كه پیش از این یادآور شدیم، بیان كرده‎اند.
نظریه دوم درباره تفاوت میان نبی و رسول ـ كه دیدگاه مشهور میان متكلمان و مفسران اسلامی است ـ این است كه رسول، پیامبری است كه مأمور ابلاغ پیام‎های الهی به مردم است، ولی نبی، پیامبری است كه حامل پیام‎های الهی است، خواه، مأمور به ابلاغ آن‎ها باشد، و یا مأمور به ابلاغ آن‎ها نباشد.7
بنابراین دیدگاه، نسبت میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هر رسولی نبی هم هست، ولی هر نبیی، رسول نیست، این نظریه با آن چه ما پیش از این یادآور شدیم كه نبوت و رسالت از نظر كلامی با یكدیگر ملازمه دارند، ناسازگار است. با این حال می‎توان گفت: مقصود از این نظریه آن نیست كه در میان پیامبران كسانی بوده‎اند كه در عین این كه حامل پیام‎های الهی بوده‎اند، هیچگاه مأموریت ابلاغ آن پیام‎ها را به مردم نداشته‎اند، زیرا چنین فرضی با فلسفه نبوت كه هدایت مردم است منافات دارد، بلكه مقصود این است كه ممكن است در شرایطی، فردی دارای مقام نبوت باشد، ولی هنوز به مقام رسالت نرسیده باشد، یعنی به دلایلی مأموریت ابلاغ پیام‎های الهی به مردم را نداشته باشد.

به عبارت دیگر، چه بسا پیامبران الهی قبل از آن كه به رسالت مبعوث شوند، مقام نبوت را داشته‎‎اند، یعنی با عالم غیب در ارتباط بوده، و معارفی نیز به آنان وحی می‎شده است، اما مأمور ابلاغ آن معارف به مردم، و هدایت آنان نبوده‎اند. البته روشن است كه پیامبران الهی در آن زمان به عنوان پیامبر نیز شناخته نمی‎شدند، ولی آن‎گاه كه مأموریت هدایت بشر را عهده‎دار می‎شدند، هم دارای مقام نبوت بودند، و هم مقام رسالت. و در اصطلاح كلامی، هر گاه نبوت به كار رود، همین معنا مقصود است.
حاصل آن كه: از منظر علم كلام و با توجه به فلسفه نبوت، میان نبی و رسول فرق نیست، ولی از جنبه‎های دیگر می‎توان میان آن دو فرق گذاشت. از قبیل آن چه در روایات بیان شده است، و یا فرقی كه از مفسران و متكلمان یادآور شدیم، با توضیحی كه درباره آن ارائه گردید.
برخی نیز فرق میان نبی و رسول را براساس كتاب و شریعت دانسته‎اند. به این صورت كه: نبی و رسول در این جهت كه مأموریت هدایت و رهبری مردم را دارند تفاوتی ندارند؛ ولی رسول، به پیامبری گفته می‎شود كه صاحب شریعت مستقل، و دارای كتاب آسمانی باشد، و نبی به پیامبری گفته می‎شود كه صاحب شریعت و كتاب آسمانی مستقل نباشد.8 (به صورت «به شرط لا» یا به صورت «لا بشرط»).
این نظریه، از این جهت كه هدایت و تبلیغ را مأموریت مشترك نبی و رسول می‎داند، مورد قبول است؛ ولی از این جهت كه تفاوت میان رسول و نبی را به صاحب شریعت و كتاب بودن و غیر آن گذاشته است، دلیل استواری ندارد، بلكه با كاربردهای واژه نبی و رسول در قرآن كریم و روایات سازگار نیست، زیرا قرآن كریم، حضرت اسماعیل9ـ علیه السلام ـ را رسول نامیده است، در حالی كه او صاحب كتاب و شریعت مستقل نبوده است.
«وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِیًّا.10»

نیز عموم پیامبران را رسول نامیده است:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.11»

 

قرآن و فلسفه نبوت

قرآن كریم در آیات مختلف هدف از بعثت پیامبر الهی را بیان كرده است. برخی از این آیات مربوط به نبوت عامه، و برخی دیگر مربوط به نبوت خاصه است، لیكن باید توجه كرد كه آن چه در مورد پیامبران خاص به عنوان هدف از نبوت آنان بیان شده است، اختصاص به آنان ندارد، زیرا آن چه مطرح شده است درباره عنوان نبوت و رسالت است، نه ویژگی شخصی آن پیامبر. در هر حال، هدف از بعثت پیامبران از دیدگاه قرآن كریم را در موارد زیر می‎توان جستجو كرد:

1. دعوت به یكتاپرستی و مبارزه با شرك و بت‎پرستی

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.12»
به تحقیق، در میان هر امتی رسولی را برانگیختیم تا آنان را به یكتاپرستی بخواند، و از پرستش طاغوت باز دارد.
علاوه بر این آیه شریفه، در آیاتی كه سرگذشت پیامبران الهی بیان شده است نیز دعوت به توحید و یكتاپرستی به عنوان هدفی كه در سرلوحه دعوت پیامبران قرار داشته، یاد شده است، چنان‎كه در بیان سرگذشت حضرت نوح، هود، صالح، شعیب ـ علیهم السلام ـ آمده است كه آنان به قوم خود، می‎گفتند:
«یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ[13

2. داوری در اختلافات و منازعات.

«كانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ.14»
این آیه شریفه بیانگر آن است كه: مردم به صورت امتی یك پارچه زندگی می‎كردند و در میان آنان اختلافات پیچیده‎ای كه نیاز به شرایع آسمانی باشد، وجود نداشت، سپس اختلاف و نزاع در میان آنان پدید آمد، لذا خداوند برای حل اختلافات آنان پیامبران را كه بشارت و بیم‎دهنده بودند، مبعوث كرد، و با آنان كتاب و شریعت آسمانی را به حق فرو فرستاد تا مبنای داوری در اختلافات آنان باشد.
درباره حضرت داود ـ علیه السلام ـ می‎فرماید:
«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ.15

و درباره پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد:
«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ».16

3. برپايي قسط و عدل در جامعه بشري

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ17
(ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آن‎ها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حق از باطل قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند).

واژه «بينه» در لغت به معناي دليل روشن است، و مقصود از بينه پيامبران، استدلال‎هاي واضح و معجزات آنان، و منظور از «كتاب»، كتاب شريعت و مجموعه معارف و احكام الهي است كه مبناي حق و باطل در حوزه عقيده و عمل بشر مي‎باشد، و «ميزان» عبارت از ابزار سنجش حق و باطل و درست و نادرست است، كه بخشي از آن با استفاده از اصول و كلياتي كه در كتاب آسماني و شريعت بيان شده، به دست مي‎آيد، و بخشي ديگر از آن كه به موضوعات و مسايل جزئي مربوط مي‎شود، توسط عقل به دست مي‎آيد. و در نتيجه، عقل و وحي، ميزان تشخيص خوب و بد و درست و نادرست مي‎باشد.

4. تعليم و تربيت

تعليم و تربيت در چهار آيه از قرآن كريم (كه همگي مربوط به نبوت پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎باشند) به عنوان يكي از اهداف نبوت بيان شده است. چنان‎كه مي‎فرمايد:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ18

خداوند بر مؤمنان منت نهاد، زيرا از خود آنان رسولي را در ميان آن‎ها برانگيخت تا آيات الهي را بر آنان فراخواند، آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد، اگر چه آنان پيش از اين در گمراهي آشكار بودند.
تعليم و تربيت از اساسي‎ترين اركان سعادت فرد و جامعه بشري است. و پيامبران الهي براي راهنمايي بشر به مسير سعادت و كمال برانگيخته شده‎اند، و بزرگترين معلمان و مربيان بشر بوده‎اند؛ چرا كه معارف و احكام الهي را به بشر آموختند، و با قول و عمل خويش در جهت پيراستن جامعه از پليدي‎ها و زشتي‎ها گام برداشته، و در طول تاريخ بهترين اسوه‎هاي معرفت و فضيلت براي بشر بوده‎اند.

5. اتمام حجت بر بشر

خداوند عليم و حكيم، انسان را با ظرفيت و استعدادهاي ويژه آفريده است، و انسان قابليت دريافت كمالات مادي و معنوي بسياري را دارد. عقل و فطرت، راه دريافت اين كمالات را تا حدودي روشن مي‎سازند، اما به هيچ وجه كافي نيستند، بدين جهت انسان گذشته از هاديان دروني، به هدايتگران بيروني نيز نيازمند است، هر گاه خداوند هدايتگران بيروني را در اختيار بشر قرار ندهد، و او به بيراهه برود، او مي‎تواند به خداوند احتجاج كند و بر كارهاي خلاف خود عذر و بهانه بياورد. اما با فرستادن پيامبران و رسولان الهي حجت بر بشر تمام شده، و راه هر گونه عذر و بهانه بر وي بسته خواهد شد. چنان‎كه فرموده است:
«رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً.»19
در جاي ديگر فرموده است:
«وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى.»20

 

فلسفه نبوت در روايات

حضرت امام علي ـ عليه السلام ـ موارد زير را به عنوان اهداف بعثت پيامبران الهي بيان كرده است:
1. تجديد ميثاق فطري ميان انسان و خدا «لِيَسْتَأدُوهُم مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ21
2. يادآوري نعمت‎هاي الهي بر بشر «وَ يُذَكِّرُوهُم مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ22
3. تبليغ احكام الهي و احتجاج بر آدميان «وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ23
4. شكوفا ساختن عقول بشر «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.»24
5. نشان دادن نشانه‎هاي قدرت الهي در جهان آفرينش به آنان:
«وَ يَرَوْهُم آياتِ المُقَدَّرَهِ مِنْ سَقْفِ فَوْقِهِمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُم مَوْضُوعٍ...».25
6. اتمام حجت بر بشر: «لِئَلّاً تَجِبَ الْحُجَّهُ لَهُمْ بِتَرْكِ الأعْذَارِ اِلَيْهِمْ.»26
نيز از امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره فلسفه بعثت پيامبران سؤال شد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
ما به وجود خداي حكيم عقيده داريم، خداوند جسم نيست تا انسان‎ها با مشاهده او، با او گفتگو كنند و راه هدايت را از او فراگيرند، و نيز همه انسان‎ها اين شايستگي را ندارند كه از طريق وحي با خداوند ارتباط برقرار كنند. بدين جهت، بايد خداوند سفيراني داشته باشد كه آن چه خير و صلاح بشر را برآورده مي‎كند، به آنان بياموزند، و آنان، پيامبران الهي ‎اند.27
 

 

نویسنده: علی ربانی گلپایگانی

پی نوشت:

  • 1. النبأ خبر ذو فائده عظیمه یحصل به علم أو غلبه ظنٌ، و لا یقال للخبر فی الأصل نبأ حتی یتضمن هذه الأشیاء الثلاثه، مفردات راغب، ماده نبأ.»
  • 2. بقره/ 213.
  • 3. حدید/ 25.
  • 4. اصول كافی، ج 1، كتاب الحجه، باب الفرق بین الرسول و النبی.
  • 5. مریم/ 51.
  • 6. حج/ 52.
  • 7. تفسیر تبیان، ج 7، ص 331؛ مجمع البیان، ج 4، ص 91؛ تفسیر الجلالین، تفسیر آیه 52، سوره حج، تفسیر المنار، ج 9، صص 226ـ225.
  • 8. تفسیر كشاف، ج 2، صص 352ـ165. تفسیر بیضاوی، ج 4، ص 57. اسرار الحكم، ص 395. سرمایه ایمان، صص 86ـ85.
  • 9. این اسماعیل پسر حضرت ابراهیم نیست، بلكه پیامبر دیگری است. برای توضیح بیشتر به المیزان رجوع شود.
  • 10. مریم/ 54.
  • 11. نحل/ 36.
  • 12. نحل/ 36.
  • 13. اعراف/ 85، 73، 65، 59.
  • 14. بقره/213.
  • 15. ص/ 26.
  • 16. نساء/ 105.
  • 17. حديد/ 25.
  • 18. آل عمران/ 164.
  • 19. نساء، 165.
  • 20. طه/ 134.
  • 21. نهج البلاغه، خطبه اول.
  • 22. نهج البلاغه، خطبه اول.
  • 23. نهج البلاغه، خطبه اول.
  • 24. نهج البلاغه، خطبه اول.
  • 25. نهج البلاغه، خطبه اول.
  • 26. همان، خطبه 144.
  • 27. اصول كافي، ج 1، كتاب الحجه، باب اول، روايت اول.