فاطمه علیها السلام

چكيده

اين مقاله شامل دو بخش است:
نخست: ترجمه مقاله «فاطمه» (Fatima) خانم «جين دمن مك اوليف» در دائرة المعارف قرآن ليدن كه شامل گزارشي كوتاه از زندگي فاطمه(علیها السلام) و جايگاه ايشان. سپس سه آيه تطهير (احزاب / 33)، مباهله (آل عمران / 61) و آيه مربوط به مريم(علیها السلام) (آل عمران / 42) است كه با ذكر روايات تفسيري مربوط نتيجه مي‌گيرد كه دو آيه نخست به فاطمه(علیها السلام) و آيه‌ سوم به جايگاه مريم(علیها السلام) و فاطمه(علیها السلام) و مقايسه آن دو مربوط است.

وي در مورد آيه تطهير روايتي از عكرمه نقل مي‌كند كه آن آيه تطهير را در ارتباط با زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) تفسير كرده است.
دوم: بررسي و نقد مقاله نخست كتابهاي مربوط به فاطمه(علیها السلام) و آيات ذكر مي‌شود. سپس 135 آيه‌ كه ذيل آنها در مورد فاطمه روايت نقل شده است بيان مي‌گردد، آن گاه روايات ياد شده به چند دسته «تفسيري»، «تطبيقي»، «تأويلي» و «باطني»، «شأن نزولها» و «فضايل» تقسيم مي‌شود. در پايان برخي از مهم‌ترين آن روايات از نظر مفسران و محدثان شيعه و اهل سنت مورد بررسي قرار مي‌گيرد؛ از جمله: سوره‌ كوثر و آيات نذر در سوره انسان.

كليدواژه‌ها: قرآن، تفسير، فاطمه، تطهير، مباهله، كوثر، جين دمن مك اوليف، مستشرقان.

 

ترجمه مقاله فاطمه(علیها السلام):

فاطمه يگانه فرزند محمد(صلی الله علیه و آله) و نخستين همسرش خديجه(علیها السلام) است كه پس از رحلت آنان زنده ماند. نام فاطمه(علیها السلام) در قرآن نيامده است (1)، اما در روايات تفسيري دوران باستان كه به تفسير پاره‌اي از آيات قرآن پرداخته‌اند، نام ايشان و شوهر و فرزندانش برده شده است؛ به ويژه در اسلام تشيع، شخصيت فاطمه به عنوان نزديك‌ترين پاره‌ تن پيامبر، منبعي از شرح حال‌نگاري، فداكاري، دعا و توسل را پديد‌آورده است. (ن.ك. به: مدخل «شيعه و قرآن») (2)

از ميان آيات قرآن كه مفسران (3) به فاطمه(علیها السلام) مربوط دانسته‌اند، مهم‌ترين آنها(4) آيه‌ 33 سوره‌ احزاب و آيه‌ 61 از سوره‌ آل عمران مي‌باشد. نخستين آيه به «اهل البيت» اشاره دارد كه نوعاً و در خاص‌ترين مفهوم، «خاندان پيامبر» شناخته شده‌اند، يعني محمد، فاطمه، شوهرش علي بن ابي‌طالب و پسرانش حسن و حسين.(5) (جلد 12 تفسير طبري، ص 8 ـ 6 نيز روايتي منسوب به عكرمه را آورده كه «اهل‌البيت» را به همسران پيامبر تفسير كرده است (6) و جلد 6 تفسير زاد ابن جوزي، ص 381؛ البته وي ترتيب نامها را به صورت برعكس ذكر نموده است.)
رواياتي كه به شرح پناه دادن (حقيقي يا نمادين) پيامبر به خاندانش زير «كساء» پرداخته‌اند، عنوان ديگري (اهل الكساء) براي اين گروه پنج نفره فراهم آورده‌اند، (تفسير طبري 12 / 8 ـ 7)، براي پي بردن به رابطه‌ فاطمه و همسر پيامبر (عايشه) ن.ك. به: كتاب اسپلبِرگ به نام Politics و نيز مدخل: عايشه بنت ابي‌بكر).

آيه 61 از سوره‌ آل عمران شامل تحدّي ]مباهله[ است:
«بياييد ما پسران خود و شما پسران خود، زنان ما و زنان شما، خودمان و شما خودتان را فرا خوانيد. آنگاه لعنت خدا بر دروغگويان را بطلبيم» ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ.
مفسران مسلمان كه به بيان اسباب نزول پرداخته‌اند، اين آيه را به حادثه‌اي مربوط دانسته‌اند كه در آن پيامبر به جمعي از نصاراي نجران پيشنهاد آزمايش سخت تحليف متقابل (مباهله) را داد و براي تأكيد بر صحت ادعاهاي كلامي خود، به خاندانش از جمله فاطمه(علیها السلام) عنوان گواه و ضامن اعطاء فرمود. (7)
روايت تفسيري در مورد آيه 42، سوره‌ آل‌عمران: «وآنگاه كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خدا تو را برگزيد و پاك گردانيد و بر زنان جهانيان
ـ زنان زمانه ـ برگزيد» اين تمجيد قرآني از مريم (مادر عيسي) را با حرمتي كه اسلام براي ]حضرت[ فاطمه(علیها السلام) قائل شده، ربط داده است. راز اين ارتباط، احاديث مختلفي است كه در آنها محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فهرستي از زنان برجسته همه عصرها ارائه داده است: مريم، آسيه (همسر فرعون)، خديجه و فاطمه (طبري، همان 3 / 263؛ رازي، تفسير، 8 / 46)، اما اينها را با تفاسير شيعي همچون تفسير ابوالفتوح رازي، روح الجنان (7 ـ 36) و مولي فضل الله كاشاني، (منهاج، 2 / 224) مقايسه كنيد كه تأكيد فراواني بر برتري مطلق فاطمه(علیها السلام) دارند. منابع شيعي به بررسي رابطه بين مريم(علیها السلام) و فاطمه(علیها السلام) پرداخته‌اند و از هر دو به عنوان زنان رنج كشيده ياد كرده‌اند. فاطمه(علیها السلام) متحمل فوت پدر و مادرش، به طور همزمان يا به صورت متقدم، گرديد و اين بر پسرانشان رنج و سختي را وارد نمود. از اين رو، رابطه‌ي روحاني آنها با يكديگر در يكي از القاب فاطمه يعني لقب «كبري» به هم پيوند خورده و بدينسان مريم(علیها السلام) هم ملقب به مريم الكبري شده است (8) (مك اوليف، كتاب «برگزيدگان» ص 27؛ استواسِر كتاب «زنان» ص 80).
اين رابطه بين فاطمه و مريم موجب شد كه پژوهشگر مسلمان جديد فرانسوي (لوئيس مسي گنان) تفسير باطني و معنوي ارائه دهد. ساير ويژگيهاي شخصيت فاطمه(علیها السلام) در منابع مختلفي از آثار اختصاصي معاصران يافت مي‌شود (بيوگرافي فاطمه الزهراء، 118 ـ 109؛ رحيم، فاطمه، 18 ـ 16)، و در مجموعه آثار سنتي مربوط به «مالاكا» (ويرينگا، «سنتي») و سرانجام در آثار انقلابي ايدئولوگ ايراني، علي شريعتي (م: 1977). (9)

 

نقد و بررسي:

درآمد

خانم دكتر جان دمن مك اوليف، (Gane Dammen Mc Auliffe) در دائرة المعارف قرآن ليدن (Encyclopaedia Of The Quran-Eq) (ج 2، ص 193 ـ 192) مقاله‌اي با عنوان «فاطمه» (Fatima) نگاشته است كه از دو جهت قابل بررسي است.

 

نخست: نقاط قوت مقاله

الف: نويسنده به درستي بر فضايل فاطمه تأكيد مي‌كند، از جمله اينكه: فاطمه(علیها السلام) يگانه فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود كه بعد از وفات حضرت رسول زنده ماند.
ب: در مقاله از منابع تفسيري شيعه و اهل سنت استفاده شده است.
ج: رويكرد مثبت و به نسبت منصفانه‌اي بر مقاله حاكم است.

 

دوم: نقاط ضعف مقاله

الف: مقاله تنها به 3 آيه در مورد حضرت فاطمه(علیها السلام) اشاره مي‌كند، با اين كه ذيل 135 آيه در مورد حضرت فاطمه(علیها السلام) روايت نقل شده است. (ر.ك. به: ادامه همين مقاله، پي‌نوشت 3 و4)، از اين رو مقاله ناقص است و نويسنده همه آيات و روايات مربوط به حضرت فاطمه(علیها السلام) را نقل و بررسي نكرده است، حتي فهرست كاملي از آنها نياورده است.
ب: برخي شبهات مثل روايت عكرمه ذيل آيه تطهير (احزاب / 33) را نقل كرده، ولي پاسخهاي داده شده به آنها را بيان نكرده است.

 

بررسي تفصيلي مقاله:

1ـ در آيات متعددي از قرآن به فاطمه(علیها السلام) اشاره شده است، اما نام وي مانند نام امامان معصوم(علیهم السلام) در قران كريم نيامده است، زيرا:

1) قرآن در پي نام بردن از صحابيان و بستگان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبود؛ مگر در موارد استثنائي مثل داستان زيد (احزاب / 37) و ابولهب (مسد/ 1) كه براي بيان مطلبي (همچون حكم ازدواج زيد و نفرين بر ابولهب) ذكر نام آنها ضرورت داشت. ازاين رو در موارد متعددي، با اين كه مطالب مربوط به زنان پيامبر و منافقان مشهور در قرآن آمده است، ولي نامي از آنها برده نشده است. (ن.ك. به: سوره تحريم، سوره منافقين، و...)
2) نام بردن از افراد موجب انگيزش حب و بغضهاي متعدد و زمينه‌ساز تحريف قرآن مي‌شود.
3) در برخي احاديث از امام صادق(علیه السلام) در مورد نيامدن نام علي و اهل بيت در قرآن پرسش شد و ايشان به نماز اشاره كرد كه حكم آن در قرآن نازل شد، ولي از سه يا چهار ركعت بودنش نامي به ميان نيامد و خود رسول خدا اين قسمت را براي آنان تفسير كرد‌ (وافي، 2 / باب 30 (ما نص الله ورسوله عليهم).

2ـ كتابهاي حديثي و تفسيري شيعه و اهل سنت، از كهن‌ترين منابعي است كه در مورد فاطمه(علیها السلام) مطالبي بيان كرده‌اند، اين مطالب بيشتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، اهل بيت(علیهم السلام) و اصحاب بيان شده است. علاوه بر كتب اربعه شيعه و صحاح سته اهل سنت و منابع حديثي ديگر همچون بحارالانوار علامه مجلسي كه يك جلد آن به احاديث مربوط به فاطمه(علیها السلام) اختصاص يافته است، صدها كتاب در مورد فاطمه(علیها السلام) نگاشته شده است. آقاي اسماعيل انصاري زنجاني خوئيني در كتاب «فاطمه در آئينه كتاب» بيش از 2000 كتاب را نام مي‌برد كه در مورد شخصيت فاطمه(علیها السلام) نگاشته شده است.

3ـ در موضوع آيات مربوط به فاطمه(علیها السلام) علاوه بر كتابهاي روايي و تفسيري، كتابهاي مستقلي نگاشته شده است كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم.
1) عبدالحسين بن‌ محمد ‌علي خوشنويس ‌اصفهاني در كتاب «‌التحفة الفاطمية في احوال سيدة النساء‌ فاطمة‌ الزهراء ومناقبها ومصائبها» (فارسي ـ 1328 ش) ده آيه قرآن را درباره فاطمه(علیها السلام) مورد بحث قرار داده است.
2) ابوالفضل واصف در كتاب «فاطمه زهرا از نظر آيات قرآن» (1351ش) سي آيه را منطبق با شأن فاطمه مي‌داند كه بر آن حضرت تأويل يا تطبيق شده‌اند. نويسنده براي اثبات مدعاي خود از روايات دو فرقه و نظرات مفسران بهره برده است.
3) سيد صادق شيرازي در كتاب «فاطمه الزهراء في القرآن» (1379 ش) آيات مربوط به فاطمه را به ترتيب سوره‌ها، از شصت و هفت سوره گردآوري كرده است، در اين كتاب بيشتر از منابع روايي اهل سنت با حذف اسناد بهره گرفته شده و تفسير، تأويل يا شأن نزول آيات بيان شده است.
4)عبد‌الحسين قدسي‌‌خوش‌نويس، در كتاب «ده‌گفتار پيرامون سيماي حضرت فاطمه(علیها السلام) در قرآن كريم» (تحفه فاطميه) با تحقيق سيد جواد مير‌شفعيي خوانساري (1379‌ش) به بررسي ده آيه قرآن مي‌پردازد كه شأن نزول آنها مربوط به فاطمه(علیها السلام) است، يا ارتباط آشكاري با حضرت دارد و مقامات فاطمه(علیها السلام) را روشن مي‌‌سازد. نويسنده با بيان تفسير آيات و احاديث مربوط به آنها، به تفصيل به تاريخ زندگي فاطمه(علیها السلام) نيز پرداخته است.
5) شيخ علي حيدر مؤيد، در كتاب «فضائل فاطمة الزهرا في الذكر الحكيم» (‌1380) به شرح و تفسير 135 آيه مي‌پردازد كه در شأن فاطمه(علیها السلام) نازل شده يا تفسير و تأويل آنها مربوط به حضرت است. انگيزه وي از انتخاب عدد 135 آن است كه نام فاطمه(علیها السلام) بر اساس حروف ابجد 135 مي‌شود. ايشان آيات را به ترتيب سوره‌هاي قرآن آورده و از جوامع روايي فريقين استفاده كرده است.
6) سيد محمد‌علي حلو، در كتاب «‌ما نزل من القرآن في شأن فاطمه الزهراء(علیها السلام)» (1421ق) بيش از شصت آيه در مورد فاطمه(علیها السلام) ذكر كرده است. وي به احاديث شيعه و اهل سنت در اين موارد استناد مي‌كند.
7) آقاي محمد سند در كتاب «مقامات فاطمه الزهراء‌ في الكتاب و السنه» كه توسط سيد محمد علي حلو بازنويسي شده است (1422ق) به بررسي ده مقام از مقامات معنوي فاطمه‌‌ از نظر قرآن و حديث پرداخته است. از جمله فضايل فاطمه(علیها السلام) را در بيش از شصت آيه قرآن بررسي كرده است.
8) سيد عبد الحسين شرف‌الدين، در كتاب «الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء» (1378ش) كه توسط خانم خديجه مصطفي با عنوان «بانوي بهشت» به فارسي ترجمه شده است، دلايلي از قرآن و سنت براي اثبات برتري حضرت زهرا(علیها السلام) بر ساير زنان ذكر كرده است.

4ـ در مورد شمارگان آيات مربوط به فاطمه(علیها السلام) نظرات متفاوتي ارائه شده است. گاهي از شصت آيه در چهل و يك سوره (ن.ك. به: سند، محمد، مقامات فاطمه الزهراء  في الكتاب والسنه؛ حلو، سيد محمد علي، ما نزل من القرآن في شأن فاطمه الزهراء) و گاهي از صد و سي و پنج آيه در شصت و هفت (ن.ك. به: شيرازي، سيد صادق، فاطمه الزهراء‌(علیها السلام) في القرآن؛ فضائل فاطمه الزهراء في الذكر الحكيم) سوره نام برده‌اند. علل اين اختلاف را مي‌توان در چند مطلب جست‌ و جو كرد:

اول: نوع انتساب آيات به فاطمه، كه گاهي شأن نزول آيات به ايشان مربوط بود و گاهي تأويل و بطن آيه به فاطمه مربوط مي‌شد و زماني آيه به ايشان تفسير مي‌شد يا فاطمه از مصاديق آن شمرده مي‌شد و به اصطلاح تطبيق مي‌شد.
دوم: برخي بخشهاي آيات مخصوص فاطمه است، مثل واژه «نساء‌نا» در آيه مباهله. (آل عمران/ 61)
برخي آيات هم در مورد اهل بيت(علیه السلام) است كه فاطمه ازجمله آنهاست، مثل آيه تطهير (احزاب / 33) و آيات نذر (انسان، 6 ـ 10). علاوه بر آن، انتساب بسياري ازآيات به فاطمه بر اساس احاديثي است كه از نظر صحت و سند و دلالت، در مراتب مختلفي قرار دارند و گاهي برخي از آنها مورد پذيرش همگان قرار گرفته و برخي چنين نبوده است (ادامه همين مقاله)؛ بنابراين عوامل و بر اساس نوع انتخاب و گزينش نويسندگان، تعداد آيات مربوط به فاطمه كم يا زياد حكايت شده است.

ما مي‌خواهيم فهرست كاملي از آيات مربوط به ايشان ارائه كنيم، و به دسته‌بندي آنها بپردازيم، ولي چون بررسي همه آيات از حوصله اين نوشتار خارج است، مهم‌ترين آنها را بررسي و تحليل مي‌كنيم؛ البتّه خانم دكتر «جين دمن مك اوليف» سر ويراستار دائرة‌المعارف قرآن «لايدن» در مقاله «فاطمه‌‌» مي‌نويسد مفسران دو آيه 61 / آل عمران (‌آيه مباهله) و 33/ احزاب (‌آيه تطهير‌) را مهمترين آيات مربوط به فاطمه مي‌دانند، ولي با توجه به مطالب گذشته و فهرست آياتي كه به دنبال مي‌آيد، روشن مي‌شود شمارگان آيات بسيار بيشتر است و مفسران قرآن بر آيات ديگري همچون آيات نذر سوره دهر و سوره كوثر تأكيد كرده‌اند.

 

آيات مربوط به فاطمه(علیها السلام) در منابع فريقين

در مجموع يكصد و سي و پنج مورد در آيات مربوط به فاطمه شمرده شده است؛ هر چند برخي از اين موارد بيش از يك آيه است يا گاهي در يك آيه، دو موضوع به فاطمه(علیها السلام) مربوط است. اين موارد عبارت‌اند از:
حمد/1 و 6؛ بقره/3 ـ 31 و 34 و 35 و 37 و 60 و 82 و 97 ـ 98 و 124 و 136 ـ 138 و 238 و 285؛ ‌‌آل‌عمران/33 و 34 و 37 و 43 ـ 42 و 61 و 103 و 5 ـ 191؛ نساء/11 و 29 و 31 و 69 و70؛ انعام/59 و 149؛ اعراف/ 46 و 128 و 157 و160؛ انفال/41 و 75؛ توبه/ 36 و 100 و 111؛ يونس 4 ـ 63؛ هود / 46؛ يوسف /85؛ رعد /29؛ ابراهيم / 5 ـ 24؛ حجر / 4 ـ 43 و 8 ـ 45؛ نحل/ 9ـ 58‌ و 90؛ اسراء/1 و 5 ـ 6 و 25 و 26 و 28 و 57 و 71؛ كهف / 50 و 82؛ مريم/ 1 و 5؛ طه 115 و 132؛ انبياء/ 102ـ 103؛ حج / 40؛ مؤمنون / ‌1 ـ 11 و 111؛ نور / 35 و 8 ـ 36 و 63؛ فرقان / 20 و 54 و 74؛ شعراء / 219 و 227 و 227 (صدر و ذيل آيه)؛ نمل / 16؛ روم / 4 ـ 5 و 38؛ سجده / 16 و 24؛ احزاب / 33 و 35 و 2 ـ 41 و 56 و 72؛ فاطر / 22 ـ 19و 5 ـ 34؛ يس / 12؛ صافات / 83 ـ 84؛ ص / 75؛ زمر/ 53 و 65؛ شوري/ 1 ـ 2 و 23؛ زخرف / 68؛ دخان / 1 ـ 4؛ جاثيه / 2؛ احقاف/15 و 15 (دو بخش آيه)؛ محمّد / 11؛ فتح/ 10؛ حجرات/ 13؛ ق / 24؛ ذاريات / 18 ـ 17؛ طور / 20 ـ 17 و 4 ـ 21؛ نجم / 5 ـ 1 و 8؛ الرحمن / 22ـ 19؛ واقعه/12 ـ 8؛ مجادله/1 و10؛ حشر/ 7 و 9؛ جمعه / 11؛ تحريم / 8 و12؛ معارج / 1؛ مدثر 36 ـ 35؛ دهر 31 ـ 1؛ عبس / 9 ـ 38؛ انفطار/ 8 و 14 ـ 13؛ مطففين/13 و 21 ـ 18 و 22 و 8 ـ 27؛ طارق / 17 ـ10؛ فجر / 3 ـ 1 و 30 ـ 27؛ شمس / 4 ـ 1؛ ليل / 7 ـ 3؛‌ ضحي / 5؛ قدر / 5 ـ 1؛ بينه / 7؛ قارعه / 7 ـ 6؛ عصر / 3 ـ 1؛ كوثر / 3ـ 1؛ نصر/ 3 ـ 1. (ن. ك. به: فضائل فاطمة الزهراء في الذكر الحكيم و...)

با بررسي آيات مربوط روشن مي‌شود كه بيشتر آيات بالا بر اساس احاديث ذكر شده به فاطمه(علیها السلام) مربوط است، البته برخي از آيات از باب شأن نزول و تطبيق بر مصاديق و برخي هم از باب تأويل و بطن آيات است.

5ـ آيه سي و سوم سوره احزاب از آياتي است كه در شأن اهل بيت‌ از جمله فاطمه‌ نازل شده است. (ادامه همين مقاله) خداي متعال در اين آيه مي‌فرمايد:
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً

شأن نزول آيه در منابع شيعه و اهل سنت بارها چنين حكايت شده است: پيامبر، علي و فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و عباي خويش را روي آنان انداخت و دستهايش را بلند كرد و گفت: خدايا اينها خاندان من هستند. امّ سلمه همسر پيامبر خواست به آنان ملحق شود، ولي پيامبر نپذيرفت، سپس آيه بالا فرود آمد و بيان كرد كه خدا مي‌خواهد پليدي را تنها از شما اهل بيت بزدايد و شما را كاملاً پاك سازد. از ابن عباس حكايت شده است: ما شاهد بوديم كه پيامبر طي نه ماه، هر روز بر در خانه علي بن ابي طالب هنگام وقت هر نماز مي‌آمد و مي‌گفت: سلام و رحمت خدا بر شما باد، و آيه تطهير را تلاوت مي‌كرد و به نماز توصيه مي‌نمود. [1]
اين شأن نزول با الفاظ مختلف توسط پيامبر، علي، فاطمه، حسن، حسين، سجاد، علي بن موسي الرضا و بسياري از صحابه همچون ابن عباس، انس بن مالك، ابو سعيد الخدري، ابو درداء، ابو هريره، سلمان، جابر بن عبد الله انصاري، سعد بن ابي وقاص، عائشه، صفيه، ام‌سلمه و زينب (ام المومنين) حكايت شده است. [2]
ترمذي (م: 279 ق) حديث ام سلمه را صحيح مي‌داند و تأكيد مي‌كند كه آن بهترين چيزي است كه در اين باب روايت شده است. (ترمذي، سنن، 5‌ / 466) حاكم نيشابوري (م: 405 ق) هم اين حديث را صحيح دانسته است. (المستدرك، 3 / 148)
و حاكم حسكاني آن را با طريق مختلف در ضمن يكصد و سي و هشت حديث آورده است (شواهد التنزيل، 2 / 10 ـ 92) و امام فخر رازي (م: 604 ق) (مفاتيح الغيب، 8 / 89) و نيشابوري (م: 728 ق) (غرائب القرآن، 2 / 178) ادعاي اتفاق اهل تفسير و حديث بر صحت حديث فوق كرده‌اند و ابوبكر حضرمي ادعاي اجماع امت بر اهل‌بيت بودن اصحاب كساء دارد. (الكشف و البيان، 8 / 38)
ابن تيميه (م 728 ق) نيز حديث عايشه و ام سلمه در اين‌باره را صحيح مي‌داند. (منهاج‌السنة، 4 / 20 و 2 / 250)

علماي شيعه نيز احاديث بسياري در اين مورد حكايت كرده‌اند. (صافي، 4 / 187 از عياشي، كافي، خصال، و الكمال نقل مي‌كند و نيز تفاسير ديگر شيعه ذيل آيه، مثل: مجمع‌البيان، تبيان، الميزان و نمونه....) اين احاديث در كتاب «آيه تطهير في‌الحاديث الفريقين» توسط سيدعلي موحد ‌ابطحي جمع آوري شده است.
ايشان از طريق پنجاه‌ نفر از صحابه و سيزده نفر از تابعان و ائمه اثني‌عشر و فاطمه(علیها السلام) مطلب بالا را حكايت كرده‌ است (آيه تطهيرفي احاديث الفريقين، 79 ـ 400) و نيز به بررسي تطبيقي آيه فوق از نظر شيعه و اهل سنت پرداخته‌اند. (ن.ك. به: تفسير تطبيقي آيه تطهير، از ديدگاه مذهب اهل‌بيت و اهل‌سنت، ايلقار، اسماعيل زاده)؛ بنابراين مصداق خاص آيه تطهير، فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان اوست و اين مطلب از روايات متعدد شأن نزول وسياق آيات به دست مي‌آيد، چرا كه از طرفي بر اساس احاديث ام سلمه درخواست كرد داخل اصحاب كساء شود، ولي پيامبر نپذيرفت. (اين مطلب از خود ام سلمه و زنان ديگر (صلی الله علیه و آله) حكايت شده است. ن.ك. به: جامع البيان، 12 / 7؛ الدّر المنثور، 6 / 604؛ مشكل الاثار، 1 / 230 و....)
از طرف‌ ديگر آيه تطهير در ميان مجموعه‌اي از آيات واقع شده است كه همگي در مورد زنان پيامبر‌ مي‌باشند و تمام ضماير جملات قبل و بعد آيه تطهير مونث است (در مجموع 22 ضمير مؤنث از آيات 28 ـ 34 سوره احزاب به كار رفته است و فقط دو ضمير مذكر «كم» در آيه تطهير هست)، اما ضمايري كه در آيه تطهير به كار رفته، همه مذكرند، چون اكثر اصحاب كساء مرد بودند. از اين رو مي‌توان گفت آيه تطهير (بخش خاص مورد نظر آيه 33 / احزاب) جمله معترضه‌اي است كه ميان مجموعه آيات مربوط به پيامبر قرار گرفته است.
جالب اين كه لحن آيات قبل و بعد همراه با سرزنش و تهديد است، اما لحن آيه تطهير مژده و ستايش است.
از اين رو بسياري از علماي اسلام و مفسران آيه تطهير را منحصر در اصحاب كساء مي‌دانند (از جمله: احمد بن حنبل، شافعي، شوكاني، سخاوي، حافظ گنجي، ثعلبي، ابن حجر هيثمي، (الكشف و البيان، 8 /40 ـ 39)؛ ترمذي، سنن، 5 / 434)؛ ابن مردويه مناقب، علي بن ابي طالب،  301). و ديدگاه كساني را كه آيه تطهير را شامل اصحاب كساء و همسران پيامبر مي‌دانند، (ن.ك. به: اضواء البيان، 4 / 184، تفسير قرطبي، 14 / 163؛ تفسير البغوي، 4 / 350؛ الجواهر الحسان في تفسير القرآن 2 / 573؛ التفسير المنير، 21 / 288؛ المحرر الوجيز، 12 / 62)، مردود مي‌شمارند (شيخ طوسي، التبيان في التفسير القرآن، 8 / 340 ـ 341؛ شيخ طبرسي، مجمع‌ البيان ‌في‌ تفسير القرآن، 8 / 560؛ تفسير ابوالفتوح رازي، 15 / 417؛ محمد جواد مغنيه، التفسيرالكاشف، 6 / 218؛ الميزان، 16 / 309؛ نمونه، 17 / 249)، زيرا اين ديدگاه با احاديث شأن نزول و سياق ناسازگار است.

با توجه به مطالب قبل روشن شد كه آيه تطهير بر عظمت فاطمه دلالت دارد، زيرا:

اولاً: فاطمه(علیها السلام) از اهل بيت پیامبر(صلی الله علیه و آله) شمرده شده است و اين امتيازي است كه حتي شامل زنان پيامبر در اين آيه نشده و شأن نزول و واژه «انّما» (‌اين است و جز اين نيست = فقط) در آيه بر اين مطلب دلالت مي‌كند.

ثانياً: اراده تكويني خدا بر آن تعلق گرفته است[3] كه اهل بيت‌ از جمله فاطمه را از پليدي و گناهان پاك سازد و اين مطلب بر عصمت فاطمه دلالت دارد، چرا كه مقصود از اراده در اينجا اراده تشريعي نيست[4] كه تخلف‌پذير باشد و واژه پليدي، به ناپاكيهاي طبيعي، عقلي، شرعي يا به هر سه گفته مي‌شود (راغب، مفردات، واژه رجس)، به عبارت ديگر  به پليدي ظاهري مثل پليدي خوك و پليدي معنوي و باطني مثل شرك و كفر و آثار عمل بد، اطلاق مي‌شود. (ن.ك. به: الميزان، همو، 16 / 312) و در قرآن كريم به هر دو نوع پليدي گفته شده است،[5] از اين رو شامل هر نوع گناه مي‌شود. همان‌طور كه در برخي احاديث به اين مطلب اشاره شده است. (الموحد الابطحي، سيد علي، آية التطير في احاديث الفريقين، 1 / 355 -356)
پس آيه تطهير برعصمت اهل بيت دلالت مي‌كند،[6] و اين ويژگي مخصوص فاطمه‌، پدرش، شوهرش و فرزندان معصوم اوست.

6ـ در اين مورد روايتي از «ابن عباس» حكايت شده است كه آيه تطهير در مورد زنان پيامبر به طور خاص نازل شده است. (فتح القدير، 4 / 337؛ الدّر المنثور. 6 / 603) همين شبهه به دائرة المعارف قرآن لايدن نيز سرايت كرده و خانم جين دمن مك اوليف در مقاله‌ي «فاطمه(علیها السلام)» اين روايت عكرمه را در مورد زنان پيامبر از برخي منابع اهل‌سنت حكايت كرده است[7]
در مورد عكرمه دو احتمال مطرح شده است:
اول: او كذّاب و متهم به هواداري از خوارج است و بر ابن عباس دروغ مي‌بست. (ميزان الاعتدال، 3 / 95ـ 93؛ تهذيب الكمال، 13 / 179؛ تهذيب التهذيب، 7 / 230).
دوم: «عكرمه» شاگرد خاص ابن عباس و از دوستداران اهل بيت‌ بود و روايت شأن نزول آيه تطهير درمورد اصحاب كساء از او گذشت. پس برخي مطالبي ‌مثل ‌روايت اخير را به دورغ به عكرمه نسبت داده‌اند. (التفسيروالمفسرون في‌ثوبه القشيب، 1 / 362 ـ 348).

در هر صورت روايت عكرمه از ابن عباس معتبر نيست و نمي‌تواند در برابر روايات زيادي كه شأن نزول اصحاب كساء را نقل كرده‌اند، ايستادگي كند. از نظر دلالت نيز اين روايت مشكل دارد، چرا كه كلمه «خاصه» در آن است، يعني آيه تطهير مخصوص همسران پيامبر نازل شده است، در حالي كه الفاظ آيه با اين مطلب ناسازگار است، زيرا اگر آيه تطهير در مورد زنان پيامبر بود، مثل آيات قبل و بعد، ضميرهاي آن مونث مي‌شد، و اين مطلب ـ همانطور كه گذشت ـ با روايات خود همسران پيامبر‌ در شأن نزول آيه ناسازگار است.
در اين مورد ادعاهاي ضعيف ديگري نيز شده است كه به خاطر اختصار ازآنها صرف نظر مي‌كنيم.[8]

7 ـ يكي از آياتي كه شأن نزول آن مربوط به فاطمه نيز است و تفسير فرازي از آن در مورد ايشان شده است، آيه 61، آل عمران است و آيه «مباهله» خوانده مي‌شود.
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ
واژه «مباهله» در اصل به معناي تضرّع و زاري است و در اصطلاح به معناي آن است كه دو نفر همديگر را لعن و نفرين و درخواست عذاب و بلا كنند و از خدا بخواهند دروغگو را رسوا سازد. (جوهري، الصحاح؛ معجم المقاييس اللغة، ماده «بهل» و تفاسير قرآن، ذيل: نساء، 61)
شأن نزول گروهي از مسيحيان نجران خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسيدند و درباره عيسي گفت‌و‌گو كردند و قرار شد فردا با هم مباهله كنند. پيامبراكرم همراه علي، فاطمه(علیها السلام)، حسن و حسين در صحنه حاضر شد و بدين مناسبت آيه مباهله فرود آمد و عظمت شأن علي ـ جان و نفس پيامبر ـ و فاطمه مصداق «نسائنا» ـ‌ را نشان داد و با آنكه پيامبر در آن زمان همسراني داشت، هيچ كدام را به صحنه مباهله نبرد.
زمخشري (م: 538 ه‍ ) معتقد است: هيچ دليلي قوي‌تر از اين آيه بر فضيلت علي و فاطمه و حسن و حسين نيست (الكشاف، 1 / 370. ذيل آيه) و نيز آلوسي مي‌گويد: دلالت آيه برفضيلت آل پيامبر براي هر مؤمني بي ترديد است (روح ‌المعاني، 3 / 167).

اصل شأن نزول فوق بيش از پنجاه و يك طريق و از سي و نه نفر از اهل‌بيت و صحابيان و تابعان حكايت شده است (سعد السعود، 182)[9]، حتّي ابوبكر جصّاص (م: 370 ه‍ ) ادعا كرده است كه راويان تاريخ و ناقلان آثار و اخبار هيچ گونه اختلافي در مورد آن ندارند (احكام القرآن، 2 / 23) و ترمذي (م: 279 ه‍ ) اين روايات را صحيح مي‌داند (ترمذي، 5 / 25، كتاب التفسير، رقم 2999).
عامر فرزند سعد ‌بن ‌ابي وقاص از پدرش حكايت مي‌كند كه سعد در برابر معاويه ايستاد و به دستور او براي ناسزا گفتن به علي‌ عمل نكرد و به سه فضيلت علي استدلال كرد: از جمله اينكه هنگامي كه آيه مباهله نازل شد، رسول خدا، علي، فاطمه، حسن و حسيني را به حضور طلبيد و فرمود: خدايا اينها اهل من هستند (صحيح مسلم، 15 / 185؛ سنن ترمذي 5 / 407. مضمون اين گفتار پيامبر از طرق ديگر در منابع متعدد حكايت شده است از جمله: زاد المسير، 1 / 324؛ كشف الاسرار، 2 / 151؛ جامع التفسير من كتب الاحاديث، 1 / 370 و...)
ابن‌‌تيميه (‌م: 728 ه‍ ) نيز اصل مباهله و بردن علي، فاطمه و حسن و حسين را مي‌پذيرد و آن را حديث صحيح مي‌داند و توجيه مي‌كند كه اينها قريب‌ترين افراد نسبت به پيامبر بودند (منهاج السنة، 2 / 118).
شأن نزول آيه مباهله با توجه به كثرت روايات و منابع آن در شيعه و اهل‌سنت و گواهي افراد متعدد بر صحت آنها، معتبر خواهد بود و تنها مصداق واژه «نسائنا» در اين آيه بر اساس احاديث فوق فاطمه است، به عبارت ديگر آيه از طريق تفسير روايي بر فاطمه(علیها السلام) دلالت دارد، همانطور كه با توجه به شأن نزول فقط بر ايشان تطبيق مي‌شود. در نتيجه واژه «نسائنا» در آيه مباهله هيچ تفسير ديگري جز فاطمه ندارد و اين عظمت بانوي اسلام را ثابت مي‌كند، چرا كه تنها زني كه لايق همراهي پيامبر در جريان خطير مباهله شد، فاطمه بود، همان‌طور كه اين آيه به درجه بالاي ايمان فاطمه(علیها السلام) و راستگويي او اشاره دارد كه در جريان خطير مباهله و نفرين به مخالفان شركت كرد، چون افرادي در مباهله شركت مي‌كنند كه كاملاً به مكتب خود ايمان داشته و صادق باشند.

8 ـ در آيه قرآن آمده است:
وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى‏ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ (آل عمران / 42)؛ «و (به ياد آريد) هنگامى كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! در حقيقت خدا تو را برگزيده و تو را پاك ساخته؛ و تو را بر زنان جهانيان، (برترى داده و) برگزيده است».
روايات زيادي از شيعه و اهل سنت در ذيل آيه نقل شده است كه بر اساس آنها با فضيلت‌ترين زنان جهان چهار نفرند: خديجه، فاطمه، مريم و آسيه همسر فرعون (سيوطي، الدر المنثور، 2 / 193؛ احمد بن حنبل، مسند، 2 / 511 و...).
در روايات ديگري از شيعه و اهل سنت به اين صورت نقل شده است: «سرور زنان جهان و سرور زنان امت اسلام و سرور زنان مؤمنان و سرور زنان در روز قيامت فاطمه(علیها السلام) است» (بخاري، صحيح، 4 / 248؛ حاكم نيشابوري،  المستدرك، 3 / 156؛ ابن نعيم اصفهاني، حلية الاولياء، 2 / 42 و...).
اين حديث را حاكم و ذهبي صحيح دانسته‌اند (المستدرك، همان) و به خوبي گفته است كه اتفاق علماء بر صحت اين حديث وجود دارد (شرح السنه، ج 8، ص 122) و جالب آن كه اين حديث در صحيح بخاري از عايشه نقل شده است، اما در مورد حضرت مريم(علیها السلام) كه در آيه 42 / آل عمران او را برگزيده زنان جهان معرفي كرد، بسياري از مفسران شيعه و اهل سنت برآنند كه مريم بر زنان زمان خويش برگزيده شد. همين مطلب از ابن‌عباس و سبدي نقل شده است. (عبدالرحمن بن جوزي، زاد المسير، 1 / 315؛ سيوطي، همان، 2 / 194؛ ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، 2 / 647؛ آلوسي، روح المعاني، 3 / 138، سورآبادي، تفسير، 1 / 281)
بنابراين برتري مطلق فاطمه(علیها السلام) تنها ديدگاه مفسران شيعه نيست، بلكه در احاديث و تفاسير اهل سنت فراوان آمده است.

9- با بررسي مقاله روشن مي‌شود كه خانم مك اوليف فقط به سه آيه در مورد فاطمه(علیها السلام) اشاره كرده است، اما همان طور كه گذشت ذيل يكصد و سي و پنج آيه قرآن روايات تفسيري و غير تفسيري در رابطه با فاطمه(علیها السلام) نقل كرده‌اند، البته اين آيات و روايات دلالت يكسان ندارد؛ برخي تفسيري، برخي تأويلي، برخي شأن نزول، برخي تطبيق، برخي از باب فضايل فاطمه(علیها السلام) است.
برخي از مهم‌ترين آيات و شيوه دلالت و استفاده از آنها عبارت‌اند از:

 

الف: تفسير سوره‌ كوثر به فاطمه(علیها السلام):

يكي از سوره‌هاي قرآن كه شأن نزول آن مربوط به فاطمه است و آيه‌اي از آن بر فاطمه و فرزندان او تطبيق و تفسير شده، سوره كوثر است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ  فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ  إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ.
كوثر پانزدهمين سوره‌اي است كه بر پيامبر نازل شد (دروزه، محمد عزه، التفسير الحديث  2/5؛ معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، 1/135) و در چينش كنوني صد و هشتمين سوره است و از سوره‌هاي مكّي به شمار مي‌آيد.[10]
ماجراي نزول سوره اينگونه حكايت شده است: يكي از سران مشركان به نام «عاص‌بن‌وائل» هنگام خارج شدن پيامبر از مسجد الحرام، با او ملاقات و صحبت كرد، سپس وارد مسجد الحرام شد و هنگامي كه مشركان از او پرسيدند با چه كسي صحبت كردي؟ گفت: با اين مرد «ابتر» (‌دم بريده، كسي كه پسر ندارد و نسل او قطع شده است)! سوره فوق بدين مناسبت فرود آمد‌ (سيوطي، جلال الدين، در المنثور، 6 /403؛ مجمع البيان، 10/549؛ اسباب النزول ابي الحسن علي بن احمد النيشابوري/270) و پيامبر‌ يادآوري كرد كه‌ ما كوثر (‌= خير فراوان) به تو داديم، پس‌براي پروردگارت نماز‌گزار و (شتر‌) قرباني كن، كه فقط (دشمن) كينه‌توز تو بريده نسل است.

البته افراد ديگري همچون ابوجهل، عقبة‌بن ابي‌معيط، كعب‌بن اشرف‌، (روح‌ المعاني) ابولهب (حدائق الروح والريحان، 32 / 375؛ الجواهر، 25/ 276؛ نيشابوري، غرائب القران، 6 / 57) نيز از واژه «ابتر» عليه پيامبر استفاده كردند. از اين رو گفته شده است كه اين سوره در پاسخ همه آنها، به ويژه عاص‌بن وائل، نازل شد كه بارها اين واژه را تكرار مي‌كرد. (حدائق‌ الروح والريحان، 32/375؛ الجواهر، 25/276؛ نيشابوري، غرائب القران، 6 / 57).
واژه «كوثر» در اصل به معناي «كثرت، عدد زياد و خير‌كثير» است. (مصباح اللغة، ومقاييس اللغة، ماده «كثر» والتحقيق في كلمات القرآن الكريم، مصطفوي، 10 / 27 ـ 29) برخي مفسران با توجه به ذيل سوره (ان شانئك هو الابتر) آن را به نسل پاك پيامبر‌ كه از فاطمه‌ است، تفسير كرده‌اند. (مجمع‌البيان، طبرسي، 10/549 و صافي، 5/382ـ 383)

يادآوري مي‌شود كه هنگام وفات پيامبر همه فرزندان او جز فاطمه از دنيا رفته بودند، لذا نسل پيامبر  از طريق ايشان ادامه يافت و اكنون كه ـ دهه‌هاي آغازين قرن پانزدهم قمري و اوايل قرن بيست‌و‌يكم ميلادي ـ نسل ايشان كه به نام «سيّد» خوانده مي‌شود، در بسياري از كشورها و اكثر شهرهاي اسلامي وجود دارد. بسياري از دانشمندان اسلامي از ميان آنان برخاسته‌اند و برخي سران كشورهاي اسلامي افتخار مي‌كنند كه از نسل آنان هستند. و تعداد آنها بين 50 تا 100 ميليون نفر تخمين زده مي‌شود. [11]
در برابر از نسل دشمنان پيامبر اسلام نام و نشاني باقي نمانده است و به اين صورت پيشگويي اعجاز آميز سوره كوثر تحقق يافت. از اين رو برخي صاحب نظران يكي از ابعاد اعجاز اين سوره را در اين مي‌دانند كه در بردارنده خبر قطعي از غيب است كه در نهايت به وقوع پيوست. (معرفت، محمد هادي، التهميد، 4 / 64)
امام فخررازي در اين مورد مي‌نويسد:
«ببين چه تعداد از خانواده وي كشته شدند؛ در حالي كه عالم از فرزندان رسول خدا پُر است و هيچ كس از خاندان بني اميه نمي‌تواند با وي در اين زمينه برابري نمايد و دقت كن كه چگونه از نسل پيامبر، علماي بزرگواري مانند باقر و صادق و كاظم و رضا‌ و نفس زكيه پديدار شدند. (مفاتيح‌الغيب(تفسيركبير)، 32 / 124)
بسياري از مفسران شيعه و اهل سنت تطبيق كوثر را بر فاطمه پذيرفته‌اند، يا ذكر كرده‌اند، از صحابه و‌ تابعان مي‌توان به ابن‌عباس، ابن‌جبير، مجاهد (كاشاني، ملا‌فتح‌الله، تفسير منهج الصادقين، 10 / 362) هم مي‌توان به اين افراد اشاره كرد.
از مفسران شيعه بسياري به اين مطلب اشاره كرده‌اند، از جمله: علامه محمد حسين طباطبائي، آيت الله ناصر مكارم شيرازي، (ن. ك. به: الميزان و نمونه ذيل سوره‌ي كوثر و ديگر تفاسير شيعه، ذيل سوره كوثر) از مفسران اهل‌سنت هم مي‌توان به اين افراد اشاره كرد: فخر الدين رازي (به عنوان قول سوم از فاطمه‌ ياد مي‌كند)، بيضاوي، (انوار التنزيل و اسرارالتأويل، 1156، ذيل تفسير واژه «كوثر» از سوره كوثر) حواشي تفسير او توسط شيخ زاده (الي شبه علي تفسير البيضاوي، 9 / 341) و شهاب الدين (حاشية الشهاب (عناية القاضي)، 403)، نيشابوري (به عنوان قول سوم از نسل فاطمه ياد مي‌كند) و (نيشابوري، غرائب القرآن، 6 / 576) و نويسندگان روح المعاني (روح المعاني، 30 / 244)، و اضواء البيان (اضواء البيان، 9 / 312)، تفسير ابي السعود، (تفسير ابي اسعود، 6 / 477) تفهيم القرآن (مودودي، تفهيم‌ القرآن، 6 / 493) و...

 

ب: شأن نزول آيات

آيات اطعام (نذر در سوره انسان)
سوره انسان (دهر) در مكه نازل شد، اما در چينش كنوني هفتاد و پنجمين سوره است. كل سوره انسان يا آيات 5 تا 22‌ آن در مورد فاطمه  و علي  و حسن و حسين‌ است. خداوند  در اين آيات مي‌فرمايد:‌
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً... إِنَّ هذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَشْكُوراً.
شأن نزول آيات را چنين حكايت كرده‌اند: علي بن ابي‌طالب شب تا صبح براي يك باغدار كار كرد و صبح مزدش را گرفت و با آن «جو» خريد. فاطمه هم غذايي آماده كرد كه مورد نياز او بود، ولي همان روز بينوا، يتيم و اسيري به آنها مراجعه كردند و آنها هر بار يك سوم غذاي خود را به مراجعان بخشيدند‌ (واحدي‌‌نيشابوري، اسباب النزول، 253؛ با اندك اختلاف: البحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، 8 / 177؛ تفسير قمي، 2 / 390) و اين آيات نازل شد.

برخي علما و مفسران شيعه (صدوق، امالي، 212 / 11، با سند خويش از امام باقر؛ البحراني،  البرهان في تفسير القرآن، 8 / 179، ح 8؛ تاويل الايات، 2 / 750، ح 6 همين روايت از عبد الله بن عباس) و اهل سنت[12] همين شأن نزول را به اين صورت حكايت كرده‌اند:
حسن و حسين‌ بيمار شدند. پيامبر از آنان عيادت و به علي توصيه كرد براي سلامتي آنان نذر كند. علي، فاطمه و خادمشان فضه نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. آنها بعد از سلامتي حسن و حسين روزه گرفتند و غذايي براي افطار تهيه كردند، اما هر بار كه خواستند غذا بخورند، بينوا، يتيم و اسيري تقاضاي كمك كرد و آنان غذاي خود را به مراجعان دادند.[13]
روز بعد خدمت پيامبر رسيدند و پيك وحي پيام آورد كه: اي محمد بگير اين را كه خدا مبارك كرده براي تو و اهل بيت تو. بعد جبرئيل سوره «هل اتي» را تلاوت كرد.

اين شأن نزول در شواهد التنزيل حسكاني از نوزده طريق مختلف نقل شده است كه يك طريق آن از «عبدالله بن مبارك از يعقوب بن قعقاع از مجاهد از ابن عباس» است، و همه اين افراد در رجال اهل سنت توثيق شده‌اند (ن.ك. به: تهذيب الكمال، 10 / 473 (عبد الله بن مبارك: امام المسلمين، فقيه، عابد، زاهدو...)؛ همان،20 / 445 (يعقوب بن قعقاع: ثقه)؛ همان، ج 17 / 443 (مجاهد بن جبر المكي: ثقه) و ابن عباس هم صحابي مشهور است). در نتيجه طريق حديث صحيح است. سبط ابن جوزي (م: 654 ق) (تذكره الخواص، 283) و اسماعيل حقي بروسوي (روح‌البيان، 10 / 319) (م: 1137 ق) و محمد علي خالدي (صفوة الفرقان وتفسير القرآن، 6/ 813) هم اين حديث را صحيح دانسته‌اند و آلوسي آن را مشهور شمرده‌است. (روح‌المعاني، 29/ 157).
در مورد مكان نزول، بسياري از مفسران و محدثان اهل‌سنت آن را مدني دانسته‌اند، از جمله: طبري، فخر رازي، سيوطي، زمخشري، بيضاوي، و بسياري از مفسران جديد. (ن.ك. به: جامع البيان، 14 / 202؛ مفاتيح الغيب، 30/ 235؛ لباب التقول، 322؛ كشاف، 4/ 665؛ تفسير البيضاوي، 2/ 551؛ تفسير مراغي، 29/ 159؛ زبدة التفسير، 781 و الجواهر في تفسيرالقرآن، 12/ 318)، حتي برخي در مورد مدني بودن آن ادعاي اجماع كرده‌اند، (حجازي، محمود، التفسير الواضح، 29 / 138) و برخي مفسران، مدني بودن آن را صحيح‌تر دانسته‌اند. (وهبة الزحيلي، التفسير الوسيط، 3 / 3788)

 

ج: جري و تطبيق آيات بر فاطمه(علیها السلام)

در برخي احاديث كه ذيل آيات حكايت شده است، فاطمه‌ را يكي از مصاديق يا بارزترين مصداق آيه معرفي كرده‌اند، در حالي كه مطالب آيه منحصر به ايشان نيست. در اين جا برخي از آن موارد را بيان مي‌كنيم.
ذيل آيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة (عبس / 39 ـ 38). حسكاني با اسناد از انس بن مالك حكايت كرده است: از پيامبر در مورد اين آيه پرسيدم. ايشان فرمود:
«اي انس، آن چهره‌هاي ما فرزندان عبدالمطلب است، من و علي و حمزه و جعفر و حسن و حسين و فاطمه‌ كه از قبرهايمان بيرون مي‌آييم و نور چهره‌هايمان چون آفتاب تابناك است.» (شواهد التنزيل، 2 / 324).
روشن است كه طبق اين حديث فاطمه از مصاديق بارز آيه است، اما چهر‌ه‌هاي نوراني و خندان در رستاخيز منحصر در اين افراد نيست و بسياري از افراد ديگررا شامل مي‌شود.

 

د: تأويل و بطن آيه در مورد فاطمه

همان طور كه گذشت گاهي تأويل آيه رهيافتي به باطن آن است، به عبارت ديگر به وسيله قرينه نقلي همچون حديث معصوم، از ظاهر آيه مي‌گذريم و به باطن آيه مي‌رسيم. در اين مورد نيز مفسران، آيات متعددي در مورد فاطمه برشمرده‌اند. كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم.
در مورد آيه «انّا انزلناه في ليله مباركه» (دخان / 3) كليني با سند حكايت مي‌كند كه شخصي خدمت ابوالحسن رسيد و از معناي باطني آيه پرسش كرد و حضرت پاسخ داد: مقصود از «شب مبارك» فاطمه است. (كافي، 1/479؛ بحارالانوار، 16/88 و24/319 و 48/87؛ البرهان، 4/158؛ تاويل الايات، 2/573؛ كنز الدقائق، 9 / 389)
و نيز ذيل آيه «انّا انزلناه في ليلة القدر» (قدر/1) از امام صادق حكايت شده است كه مقصود از شب قدر، فاطمه است و هر كس فاطمه‌ را بشناسد، به طوري كه حق معرفت او به جا آورده شود، در حقيقت شب قدر را درك كرده است (تفسير فرات كوفي، 218). مشابه اين مضمون درحديث ديگري آمده است. (تأويل الايات الظاهرة، 792)
ظاهر آيات بالا سخن از شب قدر است كه در ماه مبارك رمضان واقع شده و قرآن در آن نازل شده است (شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن (بقره /165)).
اما با توجه به احاديث بالا ظاهر آيه تأويل مي‌شود و روشن مي‌گردد كه مقصود باطن آيه، فاطمه است، البته ظاهر و باطن آيه هر دو به قوّت خود باقي است و همديگر را نفي نمي‌كنند، بلكه ساحتها و لايه‌هاي مختلف قرآن كريم هستند.
مي‌توان گفت معناي آيه، با توجه به روايات، توسعه داده مي‌شود و روشن مي‌گردد كه ظرف نزول قرآن، مبارك است. اين ظرف گاهي ظرف زماني است كه همان شب قدر است و قرآن صامت درآن نازل شد و گاهي ظرف مكاني است و وجود پربركت فاطمه است و قرآنهاي ناطق ـ امامان معصوم ـ از طريق او پا به عرصه وجود گذاشتند. از اين رو هر كس فاطمه را به صورت كامل بشناسد، حقيقت شب قدر را شناخته است؛ چرا كه امامت كه ادامه نبوّت ومفسّر قرآن است، از طريق ايشان استمرار مي‌يابد. پس هر كس فاطمه و فرزندان او را بشناسد، معاني حقيقي قرآن را شناخته است كه همان حقيقت نزول قرآن در شب قدر است.

در مورد مشابهت فاطمه با شب قدر، توجيهات متعددي شده است، از جمله:
1) فاطمه همچون شب قدر است كه يكي بيشتر نيست.
2) شب قدر مبارك است و يكي از نامهاي فاطمه هم مبارك است (‌همانطور كه وجود او پر بركت است).
3) شب قدر حجاب الله است، فاطمه نيز همان گونه كه در حديث آمده، حجاب الله است. (بحار الانوار، 22 / 477)
4) شب قدر مبدأ خيرات است و فاطمه نيز مبدأ خيرات و افاضات رّباني است.
5) امور در شب قدر مقدّر مي‌شود، درجات مردم نيز به ولايت فاطمه مقدّر مي‌شود. (ن.ك. به: مويد، علي حيدر، فضائل فاطمة الزهرا في الذكر الحكيم، 6ـ 485 «ايشان چهارده وجه بيان كرده است.»)
ه‍ : آيات و روايات فضائل فاطمه(علیها السلام)
برخي آيات به طور مستقيم مربوط به فاطمه نيست، اما در ذيل آنها رواياتي حكايت شده است كه به نوعي فضيلت فاطمه  را بيان مي‌كند، از جمله:
در برخي تفاسير ذيل آيه نجوي (مجادله /12) از ابن عمر چنين حكايت شده است: «براي علي
ـ رضي الله عنه ـ سه چيز بود كه اگر يكي از آنها براي من بود، بهتر از داشتن شتران سرخ مو بود؛ ازدواجش با فاطمه، اعطاي پرچم به او در روز خيبر و آيه نجوي» (قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ‌17 / 302)[14] نسائي مشابه اين مطلب را از سعد بن ابي‌وقاص حكايت كرده است. (ابي عبد‌الرحمن احمدبن شعيب النسائي،‌ خصائص اميرالمؤمنين، علي ‌بن ‌ابي ‌طالب، ص32، ص 116).
اين مطلب بر فضيلت و عظمت فاطمه دلالت دارد كه ازدواج با او افتخاري بزرگ براي صحابيان به شمار مي‌آمد، از اين رو نسبت به علي غبطه مي‌خوردند.

در تفسير آيه 153/ آل عمران ـ مربوط به جنگ احد ـ نيز حكايت شده است كه فاطمه  روز احد در صحنه جنگ حاضر شد و بر زخمهاي پيامبر مرحم ‌گذاشت و از ايشان پرستاري كرد. (ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، 1 / 426؛ صحيح مسلم، كتاب الجهاد، باب 5)
اين مطلب نيز بر عظمت، شجاعت و دلسوزي فاطمه دلالت دارد، زيرا مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند و همان طور كه از آيه بالا استفاده مي‌شود، برخي از صحنه نبرد فرار كردند، اما فاطمه در آن صحنه حاضر شد و به پرستاري پيامبر پرداخت.

نويسنده: دكتر جين دمن مك اوليف
ترجمه: دكتر محمد جواد اسكندرلو
بررسي و نقد: دكتر محمد علي رضائي اصفهاني

پی نوشت:

[1] الدّر المنثور، 6 / 606 و تفسير مراغي، 24 / 7. در حديث ديگري از انس بن مالك مدت اين كار را شش ماه حكايت كرده‌اند (جامع البيان، 12 / 6). در حديثي از ابي برزه هفده ماه (مجمع الزوائد، 9 / 169)، از ابي الحمراء هشت ماه و از ابوسعيد الخدري چهل روز حكايت شده است (ابن مردويه، مناقب علي بن ابي طالب ، 5 ـ 304). اين تفاوت زماني طبيعي است، چون ممكن است برخي از راويان كمتر يا زيادتر شاهد كار پيامبر بوده‌اند.
[2] از راويان ديگر همچون ابودرداء، ابي الحمراء، ابي برزه، ابي ليلي، براء بن عازب، ثوبان (غلام پيامبر) زيد بن ارقم، زيد بن خارجه (غلام پيامبر) صبيح (غلام ام سلمه) صفيه بنت شيبه، عبدالله بن جعفر طيار، عمر بن ابي‌سلمه، عطيه، معقل بن يسار، واثله‌ي بن اسقع، نيز حكايت شده است، (‌ن.ك. به: جامع البيان، 12 / 8 ـ 6؛ شواهد التنزيل، 2 / 10ـ 92؛ المناقب، خوارزمي، 224؛‌ ابي الحاتم، تفسير القرآن العظيم، 9 / 31ـ 32؛ ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، 3 / 495؛ ينابيع الموده، 1 / 7 ـ 126؛ ‌ابن مردويه، مناقب علي بن ابي طالب، 303؛ فتح القدير، 4 / 339؛ تفسير المراغي، 24 / 7؛ تاريخ دمشق (ترجمة الامام علي بن ابي طالب) 2 / 440؛ مجمع الزوائد، 9 / 173؛ مشكل الاثار، 1 /  227؛ صحيح مسلم، 15 / 203؛ المستدرك، 3 / 148 و آيه التطهير في احاديث الفريقين، سيد‌علي موحد ابطحي، 1 / 79 ـ 271).
[3] علامه طباطبائي معناي اراده تشريعي را مناسب اين مقام (كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) داخل... طلبان است) نمي‌داند. پس بر غير اراده تشريعي دلالت دارد. (الميزان، 16 / 313).

[4] اراده به دو قسم تكويني (اراده ايجاد چيزي در خارج) و تشريعي (اراده بر اساس وضع قوانين) تقسيم مي‌شود. در اين جا مقصود اراده تشريعي نيست، چون:
اولاً: اراده تشريعي به فعل ديگران تعلّق مي‌گيرد و در اين جا اراده‌ي زدودن پليدي، به وجود اهل‌بيت تعلق گرفته است.
ثانياً: زدوده شدن پليديها به صورت تشريعي مخصوص اهل بيت نيست، بلكه خواست تشريعي خدا نسبت به همه انسانها است و اگر اراده تشريعي باشد، مدحي براي اهل بيت نيست، در حالي كه زبان آيه زبان مدح است.
[5] همچون: شراب، قمار، بت‌، چوبه‌هاي قرعه (مائده /90) مردار، خون، گوشت خنزير (انعام /145) بيماري نفاق (توبه / 125) كفر (يونس / 100) گمراهي (انعام / 125)
[6] اين مطلب خود قرينه ديگري است كه آيه تطهير شامل همسران پيامبر نمي‌شود چون آنان معصوم نبودند.
[7] ايشان از تفسير طبري (22 / 8ـ 6) حكايت مي‌كند كه اهل البيت در آيه تطهير در مورد فاطمه، علي بن ابي‌طالب و پسرانش حسن و حسين است، ولي از تفسير زاد ابن الجوزي (6 / 381) از عكرمه حكايت مي‌كند كه مراد از اهل البيت همسران پيامبر هستند‌ (دائرة المعارف قرآن، مقاله «فاطمه(علیها السلام)»، 2 / 193ـ192، جين دمن مك اوليف)، البته آقاي علي آساني در مقاله «خاندان پيامبر» همان دائرة المعارف، (2 / 7ـ 176) نيز آيه تطهير (33 / احزاب) را از قول برخي مفسران در مورد قبيله پيامبر، يا طايفه بني هاشم معرفي مي‌كند و از قول شيعيان مي‌نويسد كه بر اساس گزارشات تاريخي آيه در مورد فاطمه، علي و حسن و حسين است... (ENCCIOPAEDIA  OF  THE  QURAN _ EQ)
[8] روايات ديگري نيز از عروة بن زبير حكايت شده است (الدّر المنثور، 6 / 603) و از سعيد بن جبير (نيشابوري، اسباب النزول، 6 ـ 295) و مقاتل بن سليمان (تفسير مقابل بن سليمان) و ابو كريب از خالد بن مخلد (جامع البيان، 12 / 8) نقل شده كه مضمون روايت عكرمه است. علاوه بر آنكه عروة بن زيد از مأموران معاويه در بدگويي نسبت به علي است (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، 4 / 9ـ 63) و مقاتل بن سليمان كذّاب شمرده شده است (تهذيب الكمال، 18 / 8 ـ 347‌) و طريق سعيد بن‌جبير به خاطر وجود عكرمه وابويحيي الحماني ضعيف است (تهذيب التهذيب، 6 / 110؛ تهذيب الكمال، 11 / 61) و روايت ابو‌كريب از خالد بن مخلد و موسي بن يعقوب است كه هر دو جاعل حديث و ضعيف شمرده شده‌اند (تهذيب التهذيب، 3 /  8 ـ 107) و نيز از واثله نقل شده كه خودش را از اصحاب كساء معرفي كرده است (جامع البيان، 12 / 7) ولي او را از مدّاحان معاويه در شام شمرده‌اند و در طريق حديث  او شدّاد ابو عمار غلام معاويه است كه از دشمنان علي بوده و به او دشنام مي‌داد (ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، 3 / 92).
[9] از جمله راويان: علي بن ابي طالب، حسن‌بن‌علي، حسين بن علي، محمد بن علي الباقر، جعفر بن محمد الصادق، موسي بن جعفر الكاظم، ابن عباس، جابر بن عبدالله، سعد ابي وقاص، حذيفة بن يمان، ابن رافع غلام پيامبر، عثمان بن عفان، طلحة بن عبدالله، زبير بن العوام، عبدالرحمن بن عوف، براء بن عازب، انس بن مالك، بكر بن مسمار، منكدربن عبدالله، حسن بصري، قتاده، سدي، ابن ‌زيد، علباء بن ‌احمد الشكري، زيد بن علي، مقاتل، كلبي، شعبي، يحيي بن يعمر، مجاهدبن خير مكي، شهر بن حوشب، ابي‌طفيل عامر بن واثله، جرير بن عبدالله سجستاني، ‌ابن اويس مدني، عمر و بن سعيد ابي معاذ، ابي‌البختري، ابن سعيد، سلمة بن عبد شيوع، عامر بن سعد (ن. ك. به: الصواعق المحرقه، 156؛ سعد السود، 183؛ تفسير ابن ابي حاتم، 2 / 667؛ نهايه الارب، 8 / 173؛ الدرالمنثور، 2 / 3ـ 232؛ زاد الميسر، 1 / 324؛ الغاني، 12/ 7؛ تفسير ابن‌كثير، 1 / 379؛ تفسير طبري (جامع البيان) 3 / 301؛ المحرر الوجيز، 1 / 447؛ آلوسي، روح المعاني، 3 / 168؛ اسباب‌ النزول، واحدي نيشابوري، 56ـ 57، و از تفاسير شيعه: ن. ك. به: تفسير عياشي، 1 / 300 صافي، 1 / 343 و تفاسير ديگر، ذيل آيه).
[10] برخي مفسران احتمال داده‌اند كه اين سوره در مدينه نازل شده باشد، يا يك بار در مكه و يك بار در مدينه نازل شده باشد، اما روايات شأن نزول آن، مؤيد مكي بودن سوره است. (ن. ك. به: نمونه، ج 27، ص 368 و....)
[11] اين آمار به طور شفاهي در برخي همايشها توسط آيت الله جعفر سبحاني در سال 1381 ش بيان شد، ولي آمار مستندي در اين مورد نيافتيم، البته با توجه به كثرت نسل سادات در ايران و كشورهاي اسلامي صحت چنين رقمي بعيد به نظر نمي‌رسد.
[12] زمخشري (م: 538 ق) كشاف، 4 / 655؛ ثعلبي (م: 427 ق) الكشف و البيان 10 / 98؛ ابن عبد ربه اندلسي (م: 328 ق) العقد الفريد، 5 / 80 ـ 79؛ قشيري (م: 465  ق) تفسير القشيري، 3 / 375؛ حسكاني (م: 471 ق) شواهد التنزيل، 2 / 300؛ فخر رازي (م: 604 ق) تفسير كبير مفاتيح الغيب، 30 / 244؛ ابن اثير (م: 630 ق) اسد الغابه، 5 / 530؛ قرطبي (م: 671 ق) الجامع لاحكام القرآن، 19 / 130؛ ابن‌حيان اندلسي، (م: 745 ق) البحر المحيط، 8 / 395؛ بيضاوي (م: 791 ق) تفسير البيضاوي، 2 / 553.
[13] در برخي احاديث آمده است: سه روز روزه گرفتند و هر روز يك نفر آمد و آنها غذاي خود را به آنان دادند (البرهان، 8 / 179 ـ 182).
[14] آيه نجوي به مسلمانان دستور مي‌دهد هنگام ملاقات خصوصي با پيامبر صدقه بدهند،  اين آيه بعداً نسخ گرديد، ولي تنها كسي كه بدان عمل كرد، علي بود. (ن.ك. به: تفاسير شيعه و اهل سنت ذيل آيه)

منابع: 

مجله تخصصی قرآن پژوهی خاورشناسان - شماره 4