غفلت

رذیله‌ «غفلت» ضدّ توجه و تفكر است. از نظر اخلاق، هر چه «توجه و تفكر» عالی و بالا باشد موجب تعالیِ انسان می شود، «غفلت» رذیله‌ای است بسیار پست كه انسان را به سقوط می‌ كشاند؛ و به قول قرآن شریف، انسان را تا سرحدّ حیوان، بلكه پست‌تر تنزّل می‌دهد؛

«وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْأنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها اوُلئِكَ كالأَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اوُلئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»[1]؛ تحقیقاً (گروه) كثیری از جنّ و انس را (گویا) برای جهنم آفریدیم؛ (زیرا) اینان قلب دارند، ولی (حقایق را) نمی‌فهمند؛ و چشم دارند، ولی نمی‌بینند (كه سرانجام نافرمانی خدا چیست؛) و گوش دارند ولی نمی‌شنوند؛ (و خود را به كری می‌زنند) اینان همچون چهارپایان بلكه گمراه‌ترند؛ آنها غافلند. (و غفلت‌شان از شنیدن و دیدن انسانی و تفكر محرومشان كرده است).»

افرادی كه غفلت بر دلشان حكم فرماست چشم دارند اما نمی‌بینند؛ گوش دارند اما نمی‌شنوند؛ دل دارند اما نمی‌فهمند؛ و اینها حیوانند، از حیوان هم پست‌ترند؛ و اگر درباره‌ی غفلت جز این آیه‌ی شریفه چیزی نداشتیم، بس بود تا بگوئیم كه صفت غفلت، صفت مذمومی است.
در آیه‌ دیگر می‌فرماید: «غفلت دل را مهر می‌كند؛ چشم و گوش را مهر می‌كند؛»[2] افرادی كه غفلت دارند دل ندارند؛ دلشان قفل شده است؛ دلی كه بفهمد، گوشی كه حق را بشنود و چشمی كه حق را ببیند ندارند، و بالأخره مُهرِ غفلت اینها را تا سرحدّ حیوانیت رسانده است.
صفت غفلت بر عكس صفت توجه، انسان را به سقوط می‌كشاند. نمی‌گذارد دنیا و آخرت داشته باشد. این غفلت ـ نظیر توجه و تفكر ـ مراتب دارد.

 

اقسام غفلت

1ـ غفلت از دشمن

اولین چیزی كه باید توجه داشته باشیم این است كه این صفت ما را از دشمن خود غافل می‌كند؛ و معلوم است اگر كسی غفلت از دشمن داشته باشد دشمن او را نابود می‌كند. در خط مقدم جبهه، یك آن غفلت موجب نابودی آن خط و نابودی آن افراد خواهد شد.

دشمن اول: شیطان
ما باید بدانیم دشمن‌هایی سرسخت و قسم خورده، مثل شیطان داریم، قرآن شریف می‌فرماید: این شیطان چندین مرتبه به خدا تَشَر زد؛ و در تشرهایی كه به خدا می‌زد قسم هم می‌خورد، ‌و گفته‌ی او این بود «كه همه‌ی بنده‌هایت را اغوا و جهنمی می‌كنم جز افراد مُخْلَص» ـ معصوم یا تالی تِلْوِ معصوم ـ .
«قالَ فَبِعزَّتِكَ لأُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَكَ مِِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»[3] «(شیطان به خداوند) گفت: به عزّتت قسم كه غیر از بندگان خالص شده‌ات همه‌ آنها را گول می‌زنم.»
ما چنین دشمن قسم خورده‌ای داریم؛ و غفلت از آن رسوائی‌ها به بار می‌آورد؛ دنیا و آخرت و آبروی ما را از بین می‌برد. این دشمن قسم خورده از كم شروع می‌كند اما به كم اكتفا نمی‌كند به هر اندازه كه بتواند جلو می‌رود؛ و قرآن شریف می‌فرماید از یك راه هم جلو نمی‌آید؛ بلكه از هر راهی كه بتواند وارد می‌شود.
از جاهائی كه از نظر قرآن، شیطان به پروردگار عالم تشر زده آنجا است كه گفته است:
«فَبِما اَغْوَیْتَنی لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ، ثُمَّ لَاتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمآئِلِهِمْ وَلا تَجِدُ اَكْثَرَهُمْ شاكِرینَ؛[4] یعنی خدایا، حالا كه من برای این بنی آدم گمراه شدم جلوی راه سعادت اینها را می‌گیرم؛ از جلو، از عقب، از راست و از چپ می‌آیم و نمی‌گذارم اینها رستگار شوند؛ نمی‌گذارم اینها از نعمت‌هایشان استفاده كنند.»
امام باقر ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: معنای آیه‌ی شریفه این است كه شیطان می‌گوید: من آخرت را در مقابل اینها كوچك و دنیا را در چشم‌شان بزرگ جلوه می‌دهم. هم از راه گناه می‌آیم و هم از راه دین. از راه دین برای مقدس‌ها می‌آیم؛ یعنی از راه ریا، از راه تظاهر، اینكه این ریا است نكن؛ این تظاهر است نكن؛ این عجب است نكن. برای مقدس‌ها از راه وسواس عمل را فاسد می‌كند. بالأخره از راهی كه بتواند برای اغوای انسان می‌آید؛ و غفلت از این دشمن معلوم است چه‌ها به سر انسان می‌آورد.

دشمن دوم: هوای نفس
دشمن دوم نفس امّاره و هوی و هوس است. این نفس اماره‌ای كه مثل حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ از آن می‌ترسد و درباره‌‌ی آن خطاب به خداوند عرض می‌كند:
«وَاِلاّ تَصْرِفْ عَنّی كَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَاَكُنْ مِنَ الْجاهِلینَ؛[5] (خدایا!) اگر كید و مكر زنان (مصر) را از من برنگردانی، به آنها گرایش می‌كنم؛ و (در آن صورت) از جاهلین خواهم بود.»
در آن وقتی كه از صحنه پیروز بیرون آمده بود باز می‌گفت خدا! اگر تو نباشی بدبخت می‌شوم. نفس امّاره‌ای كه به قول مولوی:
نفس اژدهاست او كی مرده است         از غم بی‌آلتی افسرده است
اگر جایی، یا وقتی كاری به انسان نداشته باشد برای این است كه آب ندارد شنا كند و زمینه ندارد كه كار كند.

از مرحوم مقدس اردبیلی ـ مرجع تقلیدی كه بارها خدمت امام زمان ـ علیه السلام ـ رسید ـ سؤال كردند: آقا! اگر شما در خانه‌ای باشید، كسی نباشد جز یك زن نامحرم، زنا می‌كنی یا نه؟ مرحوم مقدس نفرمود: نه؛ فرمود: پناه می‌برم به خدا كه چنین صحنه‌ای برای من جلو بیاید. از این جمله استفاده می‌كنیم كه نفس اماره پیر و جوان ندارد؛ زن و مرد و مقدس و غیر مقدس ندارد؛ همه و همه باید از او بترسند؛ زیرا دائماً با ما در جنگ است.
از حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ روایتی است كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ عده‌ای را به جنگی فرستاد. وقتی برگشتند آن حضرت به آنها فرمود: «مرحبا به گروهی كه جهاد اصغر را گذراندند و جهاد اكبر بر ایشان باقی مانده. گفتند: جهاد اكبر چیست؟ فرمود: «جهاد با نفس»» سپس فرمود:
«اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتی بَیْن جَنْبَیْهِ؛ یعنی بالاترین جهاد، جهاد با نفس است.»[6]
راستی كه جنگ با نفس امّاره، جنگ بزرگی است؛ و این جنگ در درون ما همیشه هست، بعد ملكوتی ما با بُعد ناسوتی ما همیشه در جنگ است. معمولاً هم در انسان ها این نفس امّاره این هوی و هوس غلبه دارد. غفلت از نفس امّاره و یك آن هوسرانی، یك عمر پشیمانی به دنبال دارد. نیم ساعت و یك ربع و یك ساعت خلوت كردن یك زن با یك مرد در یك خانه، یك عمر رسوائی، یك عمر پشیمانی، یك عمر بدبختی در پی دارد.

دشمن سوم: دنیا
دشمن سوم ما دنیاست، و دنیا دشمن عجیبی برای انسانهاست. قرآن شریف در آیات فراوانی تذكّر می‌دهد كه انسان! مواظب باش زرق و برق دنیا تو را گول نزند! مواظب باش! این گول است، گولش را نخوری. دنیای حرام با آخرت جمع نمی‌گردد.
«یا اَیُّهاَ النّاسُ اِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیوهُ الدُّنْیا وَلا یَغُرَّنَّكُمْ بِاللهِ الغَرُورُ؛[7] ای مردم! به درستی كه وعده‌ی خدا حق است پس (مواظب باشید) كه زندگی دنیا شما را نفریبد و نیز آن فریب دهنده (شیطان) شما را نسبت به (الطاف) خدا مغرور نكند.»
ای مردم! از دو دشمن سرسخت بپرهیزید؛ یكی دنیا شما را گول نزند یكی هم شیطان. دنیای حرام با آخرت جمع نمی‌گردد.
یكی از كارهای بهلول این بود كه در وسط راه یك تیر بزرگی افتاده بود این طرف را می‌گرفت بلند می‌كرد آن طرف زمین می‌ماند؛ طرف دیگر را می‌گرفت این طرف زمین می‌ماند؛ وسط را می‌گرفت نمی‌توانستد بلند كند. به او می‌گفتند: بهلول! چكار می‌كنی؟ می‌گفت این دنیا و آخرت است دنیا را بگیرم آخرت زمین می‌ماند؛ آخرت را بگیرم دنیا زمین می‌ماند؛ هر دو تا را بخواهم با هم جمع كنم نمی‌شود. یعنی دنیای حرام و آلوده با آخرت جمع نمی‌شود.
«تِلْكَ الدّارُ الاخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدُونَ عُلُوّاً فِ الْاَرْضِ وَلا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ؛[8] ما سرای آخرت (و بهشت) را برای كسانی قرار دادیم كه در زمین اراده‌ی علوّ و فساد (و سركشی) ندارند و (حسن) عاقبت مخصوص پرهیزكاران است.»
خانه‌ی آخرت مختصّ آن افرادی است كه ریاست طلب نباشند؛ مختصّ آن افرادی است كه دنیا پرست نباشند. دنیا پرستی معلوم است كه عاقبت خانه‌ی آخرت انسان را خراب می‌كند.

قضیّه‌ای درباره‌ی بزرگ مرجع تقلید، مرحوم آقا سیخ محمد تقی شیرازی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ نقل می‌كنند: ـ وی مردی است بسیار محقق و از نظر عمل و تقوی و خودسازی بسیار بالاست. ـ وقتی مرحوم میرزای بزرگ ـ رحمه الله ـ از دنیا رفت، مسلّم بود كه مرجعیّت برای اوست. اما وقتی می‌خواستند به جنازه‌ی میرزای بزرگ نماز بخوانند،‌آقا نبود.
این طرف، آن طرف، بالأخره آقا را در سرداب مطهر پیدا كردند. از بس گریه كرده بود چشم‌های مباركش ورم كرده بود. بعد قضیّه را نقل كرده و فرموده بود: وقتی خبر مرگ میرزای بزرگ به من رسید با خود گفتم: «رئیس شدی» و از این موضوع خوشم آمد؛ فهمیدم كه من لیاقت مرجعیت را ندارم. فهمیدم این مرجعیت برای من دنیاست. لذا آمدم خدمت آقا امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ؛ ایشان را قسم دادم به مادرشان زهرا ـ علیها السلام ـ كه من مرجع نشوم برای اینكه لیاقت ندارم.

«تِلكَ الدّارُ الْاخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لایُریدوُنَ عُلُواً فیِ الْاَرْضِ وَلا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»[9]
دنیا گول می‌زند. دنیا انسان را مشغول می‌كند؛ و اگر انسان، خدای نكرده، غرق در دنیا شد نظیر كسی كه در لجن زاری فرو رود. آن به آن بیشتر فرو می‌رود تا بالأخره مرگ او فرا رسد. نظیر كرم ابریشم، دور خود می‌تند تا خفه شود.
اگر دنیا انسان را گرفت، اگر غفلت از این دشمنِ بزرگ شد، مسلم است كه انسان را تباه می‌كند. این تكرار قرآن، به ما می‌فهماند كه این دشمن بزرگی است.
لذا اول چیزی كه غفلت به سر ما می‌آورد این است كه: ما غافل از دشمن‌های خود می‌شویم؛ دشمنی مثل دنیا، مثل نفس امّاره، مثل شیطان.
توجه می‌خواهد تا مواظب این سه دشمن باشیم؛ و بالأخره این سه دشمن با ما هست تا بمیریم، یا اینكه به واسطه‌ی توجه، به واسطه‌ی رابطه‌ی با خدا، به واسطه‌ی توسل به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ غلبه بر آنها پیدا كنیم. یا به واسطه‌ی غفلت، او غلبه بر ما پیدا كند و ما را جهنمی كند.

 

2. غفلت از عمر

غفلت دوم كه موجب بدبختی ماست، غفلت از «عمر» است. عمر، نعمت فوق العاده بالایی است. هیچ نعمتی بعد از ولایت، از نعمت عمر بالاتر نیست. در میان عوام مردم مشهور است كه عمر طلاست. اما این غلط است؛ این تشبیه، تشبیه اشتباهی است، عمر طلا نیست؛ بسیار با ارزش‌تر از آن است. انسان اگر توجه به عمر و جوانی داشته باشد، می‌تواند در همان جوانی، سعادت دنیا و آخرت را برای خود تأمین كند.
چه بسیار افرادی را سراغ داریم كه بیش از چهل یا پنجاه سال از عمرشان نگذشته بود، اما به خاطر توجه به عمرشان، افتخارها آفریدند. بیش از دویست جلد كتاب درباره‌ی ترویج اسلام و تشیّع، فقه تشیّع، نوشتند. عكس آن هم چه بسیار سراغ داریم؛ صد سال عمر كرد اما فقط و فقط مانند یك حیوان آمد؛ مثل یك حیوان خورد؛ و مثل یك حیوان از دنیا رفت. یا به قول روایت، سنگی آمد و كم كم جای خود را در جهنم باز كرد. یك آدمی كه هفتاد سال عمر كرد وقتی مرد، ‌صاف رفت ته جهنم!
«اِنَّ الْمُنافِقینَ فیِ الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ؛[10] البته منافقان را در جهنم، پست‌ترین جایگاه است.»
بدبختی اینجاست كه افرادی كه غفلت از عمر دارند خوابند. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرمود:
«النّاسُ نِیامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهُوا؛ مردم خوابند؛ یك وقت بیدار می‌شوند كه عزرائیل بیاید.» قرآن می‌فرماید: وقتی عزرائیل آمد انسان می‌بیند عمرش به غفلت گذشته، از عمر استفاده نكرده، و كار هم از كار گذشته است. آنجا می‌گوید: خدایا! مرا برگردان برای اینكه كاری برای قبر و قیامتم بكنم؛ برای اینكه آدم بشوم.
«رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلّی اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَكْتُ كَلاّ؛[11] (گوید) پروردگارا! مرا (به دنیا) باز گردان تا شاید به تدارك گذشته عمل صالحی بجای آورم. (به او خطاب می‌شود كه) هرگز نخواهد شد.»
دم مرگ می‌بیند كاری نكرده است؛ عمرش به غفلت گذشته است؛ می‌گوید: خدا! مرا برگردان. خطاب می‌شود: برگشت محال است.

قرآن می‌فرماید: نه فقط دم مرگ، بلكه وقتی كه در جهنم رفت، آنجا با آه و ناله می‌گوید: خدایا! مرا برگردان تا برای عالم آخرت كاری بكنم، اما جواب نفی می‌شنود، قرآن می‌فرماید:
«و هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا اَخرِجْنا نَعّمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی كُنّا نَعْمَلُ»[12] «كفار در جهنم فریاد می‌كشند (و می‌گویند) پروردگارا! ما را (از جهنم) بیرون ببر تا اعمال صالح انجام دهیم ـ غیر آنچه كه تاكنون می‌كردیم.»
یعنی جهنمی‌ها در جهنم آه و ناله می‌كنند. یكی از حرف‌هایشان این است كه خدایا! ما را به دنیا برگردان تا اعمال صالحی انجام بدهیم. به آنها خطاب می‌شود: مگر هفتاد سال عُمر به تو ندادم، ‌چه كردی؟ مگر جوانی و پیری نداشتی؟ جوانی‌ات را صرف چه كاری كردی؟ پیری‌ات در چه مصرف شد؟
«اَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما یَتَذَكَّرُ فیهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجآءَكُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمٍینَ مِنْ نَصیرٍ»[13] «(در جواب، خداوند به آنها می‌گویند:) آیا ما به اندازه‌ای كه آنكه اهل پند گرفتن بود پند گرفته بود به شما عمر ندادیم (مثلاً 60 سال یا بیشتر یا كمتر) و برای شما پیامبری آمد (كه شما را از چنین روزی بیم داد. حال كه از فرصت‌ها و نیز عمر خود بهره نگرفتید) پس بچشید (عذاب جهنم را) كه ظالمین (در اینجا دیگر) یاوری ندارند.»
آیا به اندازه‌ای كه متذكر بشوی عمر به تو ندادیم؟ خطاب قهر خدا می‌گوید: «فُذُوقُوا» بچشید این عذاب را در جهنّم، برای اینكه ظالم یاور ندارد. این ظالم به چه كسی ظلم كرده است؟ ظلم به خود برای چه ظلم به خود؟ برای این كه می‌توانسته با پنجاه سال عمر، با شصت یا هفتاد سال عمر، سعادت دنیا و آخرت را بخرد، می‌توانسته برای دیگران سعادت درست كند، با عمر می‌توانسته است افتخارها بیافریند، اما غفلت از عمر و غفلت از جوانی، موجب شد جوانی به هدر رود؛ و این عمر و جوانی به قدری نعمت بالایی است كه در روایت دارد وقتی اهل محشر وارد صف محشر می‌شوند، هنوز به حساب و كتاب نرسیده، یك بازرسی از آنها می‌شود و در آن بازرسی، از این دو چیز سؤال می‌شود: اول از عمرش و دوم از جوانیش.

همه و همه مخصوصاً جوان‌های عزیز از دختر و پسر باید مواظب جوانی و عمر باشند! عبادت در جوانی، عصای پیری است. تا جوانید می‌توانید سعادت آفرین باشید. اگر از چهل سال بالاتر رفتید دیگر نشست است. اگر اندوخته‌ای برای سعادت خود تأمین نكرده باشید دیگر نمی‌توانید كار كنید. مواظب باشید جوانی به هدر نرود! مواظب باشید جوانی به بطالت، به شهوت، به كارهای بی‌جا، از بین نرود! همه و همه، پیر مردها، پیر زن‌ها، مواظب عمر باشید.
انسان ممكن است به یك روز بتواند سعادت دنیا و آخرت را برای خود تأمین كند. غفلت از عمر و از این نعمت بزرگ، انسان را به سقوط می‌كشاند؛ و به قول قرآن شریف، به سرحدّ حیوانیت می‌رسد. بلكه پست‌تر از حیوان.

 

3. غفلت از استعدادها

غفلت سوم، كه قرآن روی آن پافشاری دارد، غفلت از استعداهایی است كه انسان دارد. این انسان، موجود عجیبی است. از نظر قرآن این انسان «امین الله» هست؛ و این امین خدا، این استعدادها را می‌تواند مصرف كند و با این استعدادها به مقام والایی برسد، اما متأسفانه از استعداهای خود استفاده نمی‌كند. در آیه‌ی امانت می‌فرماید:
«اِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ الْجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَها الأِنْسانُ اِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛[14] به درستی كه ما (بارِ) امانت را بر آسمان‌ها و زمین و كوهها عَرضه كردیم و آنها از حمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند (كه مبادا نتوانند این بار را به منزل برسانند) و انسان (از آنجا كه توانایی حمل آن را در خود می‌دید) آن را پذیرفت. تحقیقاً او (در اثر كوتاهی در ادای این امانت الهی) بسیار (به خود) ظلم كرده و جهالت و نادانی (خود را اثبات) نموده است.»
ما امانت خود را به عالَم وجود عرضه داشتیم استعداد پذیرفتن را نداشت، ولی انسان استعدادش را داشت. امانت ما را قبول كرد. اما قرآن می‌فرماید:
«اِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»
این انسان خیلی ظالم و جاهل به خودش است. جاهل است از اینكه غفلت نمی‌گذارد متوجه استعدادهای خود باشد. غفلت نمی‌گذارد از استعدادهای خود استفاده كند؛ و ظالم به خودش است، زیرا این استعدادهای نهفته در خود را به هدر می‌دهد. نظیر آب فراوانی كه به هدر برود و از این آب كسی استفاده نكند. این هم ظالم است هم جاهل. یك كسی آب فراوانی داشته باشد، زمین فراوان داشته باشد، اما گرسنه باشد. امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ می‌فرماید:
«مَنْ وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَاَبْعَدَهُ اللهُ»[15]
كسانی كه زمین و آب دارند، اما هنوز فقیرند، این ها از رحمت خدا دور هستند. فرد باشد یا ملت باشد. ما استعداهای نهفته‌ای داریم و باید از این استعدادها استفاده كنیم. اگر استفاده نكنیم باید بدانیم كه لعنت خدا و پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و ائمّه‌ی طاهرین ـ علیهم السلام ـ شامل ما می‌شود.

 

4. غفلت از مرگ

غفلت چهارم كه برای انسان است «غفلت از مرگ» است. همه‌ی ما می‌دانیم كه می‌میریم اما غفلت از این مردن، غفلت از قبر، غفلت از قیامت، غفلت از جهنم، غفلت از نعمت‌های بهشت داریم. این غفلت ما را بیچاره كرده. انسان باید شبانه روز یك مرتبه، دو مرتبه، سه مرتبه، در خود فرو رود. به فكر مرگ بیفتد. من و شما آیا از اینجا بیرون می‌رویم یا نه؟ معلوم نیست. آیا من از منبر پائین می‌آیم یا نه؟ معلوم نیست. آیا امشب شب اول قبر ماست یا نه؟ معلوم نیست. همه و همه غفلت از مرگ داریم. اگر مرگ آمد، شب اول قبر ما، شب راحتی ماست یا نه؟
قبر مشكل است، در روایات می‌خوانیم كسی را دفن كردند. وقتی پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ رسیدند كه خاك روی قبر ریخته بود. آن حضرت دست روی قبر گذاشتند. حمدی خواندند، و به اندازه‌ای گریه كردند كه از اشك چشم مبارك‌شان قبر تر شد. بعد فرمودند:
«برای این مكان یك فكری باید كرد. باید عمل كرد. بی‌عمل نمی‌شود.» در روایات می‌خوانیم: قبر هر روزه ما را صدا می‌كند. در این عالم غوغائی است؛ ما كریم. اگر گوش شنوا باشد هر روز صدای قبر را می‌شنود. قبر صدا می‌كند صاحب من! من خانه‌ی تاریكم برای من نور بفرست. من بی‌مونسم برای من مونس بفرست. من مار و عقرب دارم. این اعمال زشت تو مار و عقرب شده است چیزی بفرست. یعنی توبه و انابه مار و عقرب را می‌كشد. من بی‌فرشم برای من فرشی بفرست. و بالأخره قبر مرتّب ما را صدا می‌كند. می‌آئی در شكم من. مواظب باش! برای این خا نه فكری كن. این خانه را آباد كن.[16]

آیا دردی بالاتر از این است كه ما به فكر آباد كردن خانه‌ی دنیایی خود هستیم؛ به فكر رنگ كردن خانه و نظافت خانه هستیم؛ به فكر عوض كردن فرش‌های خانه هستیم؛ اما اینكه اگر امشب شب اول قبر ما باشد، آنجا چه خبر است از آن غفلت داریم؟
عالم برزخ آیا یك سال است یا یك میلیون سال معلوم نیست. ده میلیون سال یا یك میلیارد سال معلوم نیست. این عالم بزخ عمل می‌خواهد. امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: شیعیان من! عالم برزخ مال خودتان است. شما روز قیامت مورد شفاعت ما واقع می‌شوید. اما مواظب عالم برزخ و قبرتان باشید![17] برای این یك میلیون سال و بیشتر چه تهیه كردی؟ روز قیامت روز مشكلی است. روز قیامت روزی است كه انسان از نظر قرآن حاضر است خود و همه چیزش داده شود ولی رها شود؛ اما فایده‌ای ندارد.
قرآن كریم می‌فرماید: انسان در روز قیامت این جور می‌شود؛ این جور می‌خواهد:
«یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی مِنْ عَذابِ یَوْمِئذٍ بِبَنیهِ وَ صاحِبَتِهَ وَ اَخیهِ وَ فَصیلَتِهِ الَّتی تؤویهِ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجیهِ كَلاّ...»[18]
«(در روز قیامت همه‌ افراد) به یكدیگر نمایانده می‌شوند. (آنگاه انسان) مجرم دوست داردكه پسر، همسر، برادر، قوم و خویش و همه‌ی اهل زمین را به عنوان فدیه تقدیم كند تا خود (از آتش جهنم) رها شود. خیر، (این آرزو محال است برآورده شود.)»
در روز قیامت انسان می‌گوید: خدایا پسرم، همسرم، برادرم، تمام دارائیم، تمام افراد روی زمین، گرفته شوند تا من رها شوم، یعنی خدا! تمام عالم به دوزخ روند اما من رها شوم. خطاب می‌شود: «كلاّ» نمی‌شود. توئی و عملت. اگر عملت خوب است «سعادت» و اگر عملت بد است «شقاوت».
روز قیامت روز سختی است. بعضی اوقات انسان از رسوائی عرق می‌كند. تا چانه‌ی او را عرق می‌گیرد. غفلت از روز قیامت نكنیم؛ غفلت از جهنم و آن عذاب‌ها، غفلت از بهشت و آن نعمت‌هایش نباید كرد.
در روایت می‌خوانیم یكی از حسرت‌های اهل جهنم این است كه هنگام رفتن به جهنم به بهشت نگاه می‌كند می‌بیند قصری در بهشت دارد، اما بی‌صاحب است؛ حور العین دارد، اما بی‌همسر است؛ باغ دارد، اما بی‌صاحب است. این باید در جهنم بسوزد، اما آن قصرش و حور العین و همسرش و باغش بی‌صاحب باشد.

 

نویسنده: آيت الله حسین مظاهري

پی نوشت:

[1] . سوره اعراف، آیه 179.
[2] . سوره نحل، آیه 108.
[3] . سوره ص، آیات 82 و 83.
[4] . سوره اعراف، آیات 16 و 17.
[5] . سوره یوسف، آیه 33.
[6] . بحارالانوار، ج70، ص65.
[7] . سوره فاطر، آیه 5.
[8] . سوره قصص، آیه 83.
[9] . سوره قصص، آیه 83.

[10] . سوره نساء، آیه 145.
[11] . سوره مؤمنون، آیات 99 و 100.
[12] . سوره فاطر، آیه 37.
[13] . دنباله‌ی آیه 37 از سوره فاطر.
[14] . سوره احزاب، آیه 72.
[15] . بحارالانوار، ج103، ص65.
[16] . بحارالانوار، ج6، ص267.
[17] . همان.
[18] . سوره معارج، آیات 11 تا 15.
 

منابع: 

کتاب «اخلاق در خانه»، آیةالله مظاهری