عوامل دين گريزی و راه حل‌ آن در پرتو قرآن

مقايسه دين گريزي به مثابه يك آسيب اجتماعي با ديگر آسيب هاي اجتماعي اهميت درخور توجه اين آسيب و نقش ويژه آن در پديداري ديگر آسيب هاي اجتماعي را به اثبات مي رساند؛ به گونه اي كه فزوني و كاستي دين گريزي، افزايش و كاهش آسيب هاي اجتماعي را در پي دارد. افزايش دين گريزي، بالا رفتن آمار طلاق، اعتياد، فساد و بزه كاري را در پي دارد و كاهش آن از آمار اين گونه آسيب ها مي كاهد.

نقش دينداري و دين گريزي در ديگر آسيب هاي اجتماعي از ديد جامعه شناسان و روان شناسان نيز پنهان نمانده است؛ آنها به قدرت بازدارندگي دين در برابر هنجار شكني و آسيب رساني اعتراف دارند و دين را عامل مهمي در برقراري زندگي سالم اجتماعي مي دانند. گوستاو يونگ دين را مانند گرسنگي و ترس از مرگ، واقعي مي خواند و نبود روحيه ديني در انسان را عامل بروز اختلالات و تشويش هاي رواني معرفي مي كند،1 و كابريل تارد از سرنوشت انسان ها در جامعه اي كه دين در آن حضور ندارد و توان ايستادگي آنها در برابر خواسته هاي مخرب بدون حضور دين احساس نگراني مي كند.2
افزون بر اين، تجربه و پژوهش هاي جديد نيز نشان از گرفتاري كمتر دينداران به هنجارشكني و بزهكاري دارد:
«جوانان كاتوليك كه از دامن مادران مستغرق در مذهب برخاسته اند نسبت كوچكي را در ميان بزهكاران حائز بوده اند؛ در صورتي كه جواناني كه در دامن مادراني تربيت شده اند كه به طور نامنظم به كليسا مي رفتند يا اصولاً به كليسا نمي رفتند نسبت بالاتري را دارا بودند.»3
بنابراين دين گريزي به عنوان يك آسيب اجتماعي شايسته بحث و بررسي است. در اين بررسي نخست معني شناسي دين انجام مي شود، و آن گاه پيشينه، عوامل و راهكارهاي رودر رويي با اين آسيب اجتماعي بيان گردد.

 

معني شناسي دين در قرآن

در مجموعه آياتي كه دين و مشتقات آن را در خود جاي داده است، جزا، طاعت، باور، اسلام، آخرت و… در شمار معاني دين قرار گرفته است.
اين معاني چند گانه با ارجاع برخي به بعضي و ادغام تعدادي در يكديگر، به دو معني تقليل مي يابد:

 

1. قيامت يا آخرت؛ مانند:

«و إنّ عليك لعنتي إلي يوم الدين» ص/78
«وقالوا يا ويلنا هذا يوم الدين» صافات/20
«والذين يصدّقون بيوم الدين» معارج/26

 

2. مجموعه اي از باورها، رفتارها و مناسك

اين مفهوم از دين به گروه، ملت، باورها و رفتارهايي ويژه وابسته نيست. در نگاه قرآن، مشركان در شمار دينداران هستند؛ چنان كه يهوديان نيز با باورها و رفتارهايي متفاوت ديندار شناخته مي شوند و هر دو گروه حساسيت هاي خاص خود را دارند، از سرنوشت دين خود مي هراسند و به سختي از آن دفاع مي كنند:
«لكم دينكم و لي دين» كافرون/6
«إنّ الذين فرّقوا دينهم» انعام/159
«إنّي أخاف أن يبدّل دينكم» مؤمن/26
«لاتؤمنوا إلاّ لمن تبع دينكم» آل عمران/73
قابليت اطلاق دين بر باورها و رفتارهاي گوناگون، اديان را به الهي و غيرالهي تقسيم مي كند:
«أفغير دين الله يبغون» آل عمران/83
همچنين نظر داشت اين باورها و مناسك گوناگون «وابستگي به يك موجود برتر» را هستهٌ اصلي دين نشان مي دهد. مشركان با وجود تفاوت هاي بسيار رفتاري و اعتقادي با ديگر دينداران به يك موجود برتر وابستگي نشان مي دهند.
هرچند در آيات قرآن دين به الهي و غيرالهي تقسيم مي شود؛ اما ديني كه به حق و قِيم توصيف شده و خواست ابراهيم، يعقوب، يوسف، نوح و محمّد(ص) دانسته شده تنها دين اسلام است و ديگر اديان چنين ويژگي هايي ندارند.
نتيجه: دين به معناي مجموعه اي از باورها و رفتارها با محوريت يك موجود برتر است و دين گريزي به معناي فرار برخي دينداران از دين خويش. بنابراين مي توان مطلق دين گريزي را به بحث و بررسي نشست؛ چنان كه مي توان يك دين خاص مانند اسلام را محور بحث قرار داد و از گريز عده اي از مسلمانان از اسلام و عوامل اين گريز و راه حل هاي رودر رويي با اين گريز بحث كرد.

 

پيشينه دين گريزي

دين گريزي به بلنداي عمر دين پيشينه دارد. از زمان پيدايش نخستين دين، برخي دين را برنتافتند و گروهي سر بر آستان آن نهادند، اما پس از چندي از آن گريختند. اين گريز و عوامل آن در گذشته تاريخ بسيار محدود و انگشت شمار بود، هم دين گريزان در اقليت بودند و هم عوامل دين گريزي در شمار قرار نمي گرفت. نگاهي به تاريخ پر از فراز و نشيب به دين نشان مي دهد دين باوري به تقليل مي رود و دين گريزي رشد مي كند، تا آنجا كه در چند سده اخير دين گريزي سرعت چشمگيري يافته، اروپاي مسيحي غيرمسيحي مي نمايد، دين بر شئون زندگي اروپاييان حاكم نيست، دين تافته اي جدا بافته از ديگر نهادهاي اجتماعي لحاظ نمي شود، و بسياري از دول اروپايي تاب تحمل وجود واژه دين را در قانون اساسي اروپاي متحد ندارند و خواهان حذف اين واژه هستند.
دين گريزي در آيات قرآن نيز پيشينه اي بلند و واقعيتي انكارناپذير دارد. براي نمونه شماري از يهوديان از دين موسي مي گريزند و گوساله پرستي پيشه مي كنند (طه/85ـ88). برخي از اهل كتاب باعلم به درستي آيات خدا كافر مي شوند (آل عمران/70). و چند نفر از مسلمانان از دين خويش مي گريزند و به اهل مكه پناه مي برند(آل عمران/86).

 

عوامل دين گريزي

در پرتو مطالعات تطبيقي ميان قرآن كريم و دانش جامعه شناسي عوامل بسياري را مي توان براي دين گريزي جست وجو كرد. ما در اين ميان سيزده مورد را برشمرده ايم كه از قرار زيرند:

 

1. محيط

يكي از عوامل مهم دين گريزي، محيط خانوادگي، كاري، اجتماعي و فرهنگي مي تواند باشد. نشانگر اين تأثير و تأثر، پيدايش و رشد دين گريزي در برخي محيط ها و كاهش آن در ديگر محيط ها است. دين گريزان بيشتر به خانواده ها، دانشكده ها و… خاصي وابسته هستند؛ به گونه اي كه شماري ازآنها اگر در محيط هاي متفاوتي قرار گيرند در شمار دين گريزان قرار نمي گيرند.
چنان كه محيط ناسالم در اين دين گريزي تأثيرگذار است؛ در برنتافتن دين نيز بسيار نقش آفرين است. براي نمونه در برخي از آيات، وابستگي به باورها و عادات پيشينيان عامل اصلي نپذيرفتن دين شمرده شده است.
در تعدادي از اين آيات، نقش محيط در گريز از رفتارها و مناسك مطلوب دين ديده مي شود. كافران كه در محيط فرهنگي و اجتماعي خاصي زيسته اند و آداب و رسوم خاصي يافته اند در برابر فراخوان پيامبران از باورها و عادت هاي پيشينيان خود سخن مي گويند:
«و إذا قيل لهم اتّبعوا ماأنزل الله قالوا بل نتّبع ما ألفينا عليه آباءنا» انبياء/53
«و إذا قيل لهم تعالوا إلي ما أنزل الله و إلي الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آباءنا» مائده/104
«وإذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آباءنا» اعراف/28
اين آيه قرينه است كه ديگر آيات نيز از تأثير محيط بر رفتارها مي گويند.
در دسته اي ديگر از آيات، تأثير محيط بر گريز از باورها و عقايد ديني آمده است:
«قالوا أجئتنا لتلفتنا عمّا وجدنا عليه آباءنا» يونس/78
«فقال الملأ الذين كفروا من قومه ما هذا إلاّ بشر مثلكم يريد أن يتفضّل عليكم و لوشاء الله لأنزل ملائكة ما سمعنا بهذا في آباءنا الأوّلين» مؤمنون/24

 

2. دوستان و مربيان

عامل ديگر دين گريزي، دوستان، مربيان و احبار هستند. نظر سنجي ها از تأثير شگرف دوستان بر يكديگر، مربيان بر دانش آموزان و كاهش اعتماد فرزندان به والدين و حرف شنوي از ايشان حكايت دارد. از سويي حدود 80? از والدين به نوعي فرزندان خويش را ناسازگار مي خوانند. و از سويي ديگر نوجوانان به رفتارها و باورهاي والدين خرده مي گيرند و حاضر به پيروي از ايشان نيستند.4
قوم موسي بيشتر تحت تأثير سامري قرار گرفتند و از دين موسي گريختند(طه/85ـ88). در آخرت نيز دوزخيان عذر به درگاه خدا مي برند و دوستان ناشايست را عامل دين گريزي خود معرفي مي كنند:
«يا ويلتي ليتني لم أتّخذ فلاناً خليلاً» فرقان/28
«و كنّا نخوض مع الخائضين» مدثر/45
چنان كه دوستان و مربيان در گريزان ساختن دينداران از دين خويش سهم دارند در پذيرا نشدن ايشان دين حق را نيز نقش آفرين هستند. براي نمونه فرزند نوح(ع) تحت تأثير محيط و دوستان از دين گريخت و از شمار خاندان و نجات يافتگان بيرون رفت(هود/46). شماري از كافران با الگوگيري از بزرگان خود به دين گريزي كشانده شدند:
«اتّخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله» توبه/31
«وقالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و كبرائنا فأضلّونا السبيلا» احزاب/67

 

3. فشار و خشونت

يكي از عوامل مهم آسيب هاي اجتماعي اجبار و اكراه بر انجام برخي رفتارها و كردارها بوده و هست. اجبار، خشونت و سخت گيري پيامدهاي بسيار ناگواري دارد كه لج بازي، پنهان كاري، دروغ و انتقام، تنها بخشي از نتايج سوء اين عامل هستند5. خشونت ديدگان بيشتر از ديگران دگرآزاري مي كنند، بيشتر انتقام مي گيرند و با رغبت بيشتري هنجار شكني مي كنند6. گري گوري مي گويد: كتك خورده ها در آينده يا افرادي بي اراده و شل و ول بار مي آيند و يا آدم هاي قلدري كه با نگاه به گذشته در پي انتقام گيري هستند.7
جامعه شناسان نيز اجبار و لزوم نهفته در هنجارهاي آتي را زمينه ساز ناسازگاري و هنجارشكني عده اي مي دانند.8 دين گريزي نيز چونان ديگر آسيب هاي اجتماعي از اين عامل بي بهره نمانده است. خشونت هايي كه به نام دين انجام مي گيرد و الزام هايي كه در جهت دين آوري صورت مي پذيرد گروهي را در صف دين گريزان آورده است و در نگاه ايشان تصوير دين، تصويري خشن و همراه با فشار، تهديد و ارعاب مي گردد. بسياري از كودكان در دوران نوجواني وجواني، تهديد و گاه تنبيه والدين به انجام فرائض و ترك برخي رفتارها را شاهد بوده اند، و در محيط تحصيلي كاستن از نمره انضباط، تحقير و تهديد را تحمل كرده و به اجبار در نماز جماعت و ديگر مراسم ديني شركت كرده اند، و سپس در محيط كار و فعاليت به نام دين، بست و بندهاي بسيار را تجربه مي كنند.
در نظرگاه قرآن نيز مهرباني، خويشتن داري و آسان گيري بر مردم، عامل جذب آنان، و سخت گيري و فشار، عامل گريز از دين معرفي شده است:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم» آل عمران/159
با اين نگاه، قرآن از پيامبران، نرم گويي با سردمداران كفر و فساد را مي طلبد و ايشان را از درشت گويي باز مي دارد:
«فقولا له قولاً ليناً لعلّه يتذكّر أو يخشي» طه/44
و احكام را به گونه اي تشريع مي كند كه دينداران در سختي گرفتار نيايند: «لايكلّف الله نفساً إلاّ وسعها».

 

4. ناكارآمد ديدن دين

يكي از عوامل دين گريزي ناكارآمدي دين است. انسان عصر جديد از تنهايي، انزوا، اضطراب و… بسيار آزار مي بيند.
هري استاك ساليوان مي گويد:
در عصر فرويد دغدغه اصلي سركوب جنسي بود و در عصر جديد مشكل اصلي انسان تنهايي است.9
گوستاو يونگ مي نويسد:
«ما در عصر بزرگ ترين آشوب ها و بي قراري ها به سر مي بريم؛ در عصر كشمكش هاي عصبي، اغتشاش هاي ذهني و سردرگمي ديدگاه ها و باورها».10
فروم مي گويد:
زندگي ما توأم با آشفتگي و سرگرداني روحي است كه به گونه اي خطرناك به حالت ديوانگي نزديك شده است.11
فشارهاي رواني بر انسان معاصر به اندازه اي است كه 80? بيماري هاي جديد از فشارهاي رواني ناشي مي شود.
اين انسان با اين دغدغه ها و مشكلات روحي و رواني، دين را عاملي براي نجات خويش مي بيند و به سمت دين مي رود. براين اساس يونگ براي دين خصلتي روان درمان گرانه قائل است و دين را معني بخش وجود انسان و رهايي بخش او از مشكلات مي شناساند.12 و مالينوفسكي نيز چونان يونگ مي انديشد.13 و با همين تصور مشركان بت پرستي مي كردند و از بت هاي خود انتظار ياري داشتند:
«واتّخذوا من دون الله آلهة لعلّهم ينصرون» يس/74
اين نياز انسان را برخي از طراحان دين، شناسايي كرده با طرح اديان جديد، خود را رهايي بخش انسان از مشكلات روحي و رواني معرفي مي كنند. نورمن ويت سنت پيل طرّاح يكي ازاين اديان مي گويد:
با اطمينان به نفس و حرارت و نگرش مثبت و به كمك پروردگار مي تواني مشكلات شخصي خويش را حل كني و قادر متعال علاج نگراني است.14
در ژاپن نيز اديان جديد، مهاجرين به شهرها را كه نسبت به ساير ژاپني ها از تنهايي، غم و اندوه بيشتري رنج مي برند نشانه مي گيرند و در جذب و پذيرش آنها بسيار موفق جلوه مي كنند، آنها اين اطمينان را به پيروان خويش مي دهند كه دين پذيرفته شده رهايي بخش و آرامش آفرين است.
وقتي انسان با اين رويكرد به سمت دين مي رود و در شمار دينداران قرار مي گيرد از دين آرامش و سعادت و رهايي از تنهايي را مي طلبد. اگر دين نتواند اين خواسته را برآورده سازد گريز از چنين ديني طبيعي است.
برخي دين گريزي ها در دوران معاصر از آن جهت است كه دين گريزان دين را فاقد راهكارهاي مناسب براي برون رفت ازغم، غصه، اندوه و اضطراب مي دانند، آنها تصوير مي كنند دين نه تنها ايشان را از تنهايي و اضطراب نمي رهاند، بلكه با توصيه به گريه، بر سر و سينه كوفتن و خويشتن آزاري، غم و غصه و اندوه آنها را تشديد مي كند.

 

5. شك و ترديد

يكي ديگر از عوامل دين گريزي شك و ترديد نسبت به آموزه ها و سنت هاي ديني است. اين عامل در عصر جديد كه دوران گرداب هاي سهمگين شك و ترديد است بسيار بيشتر از گذشته جلوه مي كند. گرداب شك و ترديد چنان گسترده و فراگير است كه هيچ آموزه اي از آن بي نصيب نمانده است.
كارل گوستاو يونگ مي گويد:
«من در مجموع خيال مي كنم اغراق نيست وقتي كه مي گويم انسان امروزين از لحاظ روان شناختي دچار شكي كم و بيش مرگبار شده و در نتيجه غريق شك و ترديد گشته است».15
انسان امروز به تمامي باورها و اعتقادات و مناسك پيشينيان به ديده شك و ترديد مي نگرد، او تفاوتي ميان معارف مقدس و نامقدس نمي بيند و شك و ترديد خويش را در تمام حوزه ها مي گستراند.
اين شك و ترديدها وقتي در قالب پرسش درآيند و جواب شايسته گيرند بسيار خجسته و ارزشمند مي نمايند و دينداري را مستحكم مي سازند، اما وقتي پرسشي نشوند يا پاسخ بايسته نگيرند بسيار ويرانگر مي شوند؛ به ويژه آن گاه كه پرسشگر، دين را نابردبار در برابر پرسش هاي خود ببيند. پيامبر امّي مي ماند؛ مبادا برخي از مسلمانان در وحياني بودن قرآن شك و ترديد كنند و دين گريز شوند:
«و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لاتخطّه بيمينك إذاً لارتاب المبطلون» عنكبوت/48
و شك و ترديد شماري از مسلمانان، آنها را به دين گريزي مي كشاند، تا جايي كه به خدا و روز واپسين به ديده ترديد مي نگرند:
«إنّما يستئذنك الذين لايؤمنون بالله و اليوم الآخر وارتابت قلوبهم فهم في ريبهم يتردّدون» توبه/45
چنان كه شك و ترديد عامل مهمي در گريز دينداران از دين است؛ اين شك و ترديد عامل مهم در عدم پذيرش دين حق است. بني اسرائيل به جهت شك و ترديد دين موسي را برنتافتند و گفتند:
«يا موسي لن نؤمن لك حتي نري الله جهرة» بقره/55
و درباره ايشان مي خوانيم:
«إنّهم لفي شكّ منه مريب» هود/110
قوم عاد در حقانيت دين هود شك و ترديد داشتند و خواستار نشانه بودند و بدون نشانه پذيراي دين نمي شدند و از خدايان خويش دست برنمي داشتند:
«يا هود ما جئتنا ببينة و ما نحن بتاركي آلهتنا عن قولك و ما نحن لك بمؤمنين» هود/53
قوم صالح خود را در شك و ترديد مي ديدند و از اينكه صالح(ع) با اين شك، آنها را به دين خويش مي خواند شگفت زده بودند:
«أتنهانا أن نعبد ما يعبد آباؤنا و إنّنا لفي شكّ ممّا تدعونا إليه مريب» هود/62
يوسف(ع) نيز نشانه ها مي آورد، اما گروهي گرفتار شك و ترديد يا به بهانه شك و ترديد دين او را بر نمي تابند:
«و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبينات فما زلتم في شكّ ممّا جاءكم به» مؤمن/34
قوم نوح، عاد، ثمود و… نيز به فراخوان پيامبران به ديده شك مي نگرند:
«و قالوا إنّا كفرنا بما أرسلتم به و إنّا لفي شك ممّا تدعوننا إليه مريب» ابراهيم/9
و از ايشان معجزه مي خواهند:
«فأتونا بسلطان مبين» ابراهيم/10
فرعون نيز به موسي شك داشت و او را دروغگو مي خواند:
«إنّي لأظنّه كاذباً» مؤمن/37
از اين جهت به هامان گفت براي من برجي بلند بساز تا از فراز آن به خداي موسي كه دربارهٌ او شك دارم دست يابم:
«و قال فرعون يا هامان ابن لي صرحاً لعلّي أبلغ الأسباب أسباب السموات فأطّلع إلي إله موسي» مؤمن/36ـ37
و همين شك و ترديد عامل نپذيرفتن اسلام از سوي عده اي است:
«أم يقولون افتراه» سجده/2
«و ماكنت تتلوا من قبله من كتاب و لاتخطّه بيمينك إذًا لارتاب المبطلون» عنكبوت/38
كافران، اسلام را ساختگي مي ديدند و نسبت به وحي ترديد داشتند:
«ء أنزل عليه الذكر من بيننا بل هم في شكّ من ذكري» ص/8
چنان كه نسبت به آخرت و دين پيامبر اسلام نيز در ترديد بودند:
«بل هم في شكّ منها» نمل/66
«قل يا أيها الناس إن كنتم في شكّ من ديني» يونس/104
«يا أيها الناس إن كنتم في ريب من البعث» حج/5
اين شك و ترديدها نسبت به وحي، پيامبر، آخرت و… عامل اصلي گريز عده اي از اسلام و فرارشان از جهاد است:
«إنّما يستئذنك الّذين لايؤمنون بالله و اليوم الآخر و ارتابت قلوبهم فهم في ريبهم يتردّدون» توبه/45

 

6. ناسازگارنمايي با عقل

نيازهاي انسان به دو گروه تقسيم مي شود: 1. نيازهاي فطري، 2. نيازهاي غيرفطري.
نيازهاي فيزيولوژيك، ايمني خواهي، تعلق پذيري و عشق، احترام و خودشكوفايي در شمار فطريات هستند.
آبراهام مزلو نيازهاي شناختي را نيز از شناخت هاي فطري مي خواند:
«شواهد تاريخي قابل ملاحظه اي نشان مي دهد كه مردم با به خطر انداختن زندگي شان به دنبال دانش بوده اند. از اين رو اين نياز را بالاتر و برتر از نيازهاي ايمني خود قرار داده اند.»16
در نگاه عده اي اين نيازهاي شناختي خاستگاه دين است. براي نمونه اگوست كنت، هربرت اسپنسر، ادوارد تايلي و جيمز فريزر، خاستگاه دين را عواطف نمي دانند؛ به باور آنها انسان هاي اوليه دانش خواه بودند و ذهن آنها بسيار عقلايي. اين گروه ريشه فعاليت هاي ديني و مناسك را در باور داشت ها و انديشه ها جست وجو مي كنند و ريشه دين را در خرد بشري مي جويند.

بنابراين وقتي گروهي ديني را پذيرا مي شوند انتظار ناسازگاري آن دين با خرد را ندارند كه اگر چنين تنشي ميان عقل و دين رخ نمايد آنها از دين به سود عقل چشم مي پوشند.
برخي از دين گريزي ها در ميان جوانان و ديگر اقشار جامعه از سر ناسازگار ديدن دين با عقل است. عده اي در جهان اسلام، شبيه خواني، تعزيه خواني، معجزات، شيطان، جنّ، تفاوت مرد و زن در ديه، ارث و… را بر نمي تابند و آنها را با عقل ناسازگار مي خوانند، چنان كه در ميان مسيحيان نيز شماري تثليث، رخدادهاي زمان تولد مسيح، عشاء ربّاني و تأثير قطعه ناني تبرّك شده و جرعه اي شراب در خوشبختي را كه از باورهاي مسيحيان است با عقل ناسازگار مي شناسند و برخي يهوديان نيز بي بندوباري سليمان، كشتي گرفتن يعقوب با خدا، فرياد و فغان ايوب و هوسراني داود را ـ آن گونه كه تورات مي گويد ـ با خرد ناسازگار مي شناسند.

 

7. ناسازگارنمايي با علم

در نگاه عده اي علم و دين ناسازگار با يكديگرند و تلاش هاي فراواني كه در راستاي آشتي اين دو انجام شده ناكام است. دين نظريات نوآمد علمي را بر نمي تابد. چنان كه تصور اينكه يك نفر هم ديندار باشد وهم دانشمند، امكان پذير نيست. استيون وينبرگ، فيزيك دان، به عنوان نماينده برجسته اين گروه مي گويد:
«هر چه علم، عميق تر به سرشت اشياء نگاه كند كمتر به نظر مي رسد جهان نشاني از يك خداي «علاقه مند» را در برداشته باشد».17
اينشتين، همفكر وينبرگ نيز خداي شخصي اسلام، مسيحيت و يهوديت را پذيرفتني نمي داند.
يكي از نمونه هاي برجسته ناسازگاري علم و دين، نظريه تكامل داروين است. اين نظريه با آنچه اديان به عنوان هدفداري جهان مطرح مي كنند كاملاً در ناسازگاري است. وينبرگ مي گويد:
«ناسازگاريي كه نظريه تكامل با دين مي آفريند از فيزيك بيشتر است؛ چه اينكه اين نظريه، عقيده به يك خداي ذوالعنايه را به چالش مي كشد. برداشت وينبرگ به باور پيروان داروين نيز صحيح مي نمايد؛ چنان كه هائيكل، كارل ماركس، نيچه، فرويد و… نيز با الحاد سازگار است».18
همچنان كه ناسازگار ديدن دين با علم از عوامل مهم دين گريزي است؛ تهي ديدن دين از علم و بي ثمر بودن آن نيز از عوامل دين گريزي شناخته مي شود. براي نمونه كافران از آن جهت از اسلام مي گريختند كه قرآن را اساطير مي شناختند، و از علم تهي مي دانستند. درنگاه آنها اساطير از واقعيت تهي است و ثمره اي جز سرگرمي ندارد، اما علم فوايد بسيار دارد و انسان را در رسيدن به خواسته ها و آرزوها ياري مي كند:
«إن هذا إلاّ اساطير الأوّلين» انعام/25
رشيد رضا در تفسير اين آيه مي نويسد:
«يعني أنّهم لايعقلون ممّا في القرآن من أنباء الغيب في قصص الأمم مع رسلهم، إلا أنّها حكايات و خرافات تستطر و تكتب كغيرها، فلا علم فيها و لا فائدة منها».19
اين نمونه و نمونه هاي ديگر با فرض بهانه بودن نيز حكايت از آن دارد كه كافران اسطوره را بر نمي تابند و آن را با علم ناسازگار مي شناسند.
امروزه نيز برخي از اهل كتاب به جهت ناسازگاري كتاب مقدس با يافته هاي علمي از آن مي گريزند. موريس بوكاي مي نويسد:
«در مورد عهد عتيق نيـازي بود از كتاب نخست آن يعني سفر پيدايش پا فراتر نهم، تا به تأكيداتي آشتي ناپذير و غيرقـابل توجيه با معلومات قطعي علمي روبرو شوم».20
يياتي گورسگي مي گويد:
«در انجيل ها چه از جهت تاريخي و چه از لحاظ جغرافيايي مطالب نادرست فراوان به چشم مي خورد».21
نمونه هايي از دين گريزي در جهان اسلام نيز ديده مي شود. براي نمونه كسروي برخي از آيات را با علم ناسازگار مي بيند و از اسلام مي گريزد و برخي از جامعه شناسان و روان شناسان نيز از آن جهت كه وحي، شيطان، جن و فرشته را در خور آزمايش و تحليل و بررسي علمي نمي دانند از دين مي گريزند و يا به تحليل علمي وحي و شيطان و موضوعاتي از اين دست مي پردازند؛ تحليلي كه در نظرگاه دينداران عين دين گريزي است.

 

8. فقر

يكي از عوامل مهم و كليدي در بروز ناهنجاري هاي اجتماعي، فقر است. براي نمونه 85 تا 90? جرايم در ايتاليا توسط افراد خانواده هاي فقير انجام مي شود در صورتي كه اين خانواده ها 60? كل جمعيت را تشكيل مي دهند. تحقيقات دكتر سيريل برت در كتاب بزهكار جوان نيز جرايم فقراي لندن را 19? وجمعيت آنها را 8? كل جمعيت لندن مي خواند.22
نقش فقر در پديداري آسيب هاي اجتماعي در دين گريزي نيز ديده مي شود؛ به گونه اي كه بخشي از دين گريزي ها در خانواده هاي ضعيف يا بسيار ضعيف است. تأثيرگذاري فقر بر پديداري آسيب هاي اجتماعي و هنجارشكني در جايي است كه فقر منفي انگاشته شود، اما اگر مثبت ديده شود و امتحان الهي قلمداد گردد به دين گريزي و هنجارشكني و آسيب رساني نمي انجامد.
افزون براين نقش فرد در پديداري فقر نيز بسيار مهم جلوه مي كند. فقري كه از تنبلي و سستي فرد پديد مي آيد در مقايسه با فقري كه در يك حكومت ديني پديد مي آيد بسيار كمتر به دين گريزي مي انجامد. فقري كه در يك حكومت ديني پديدار مي شود به حساب دين گذاشته مي شود و زمينه هاي گريز از دين را فراهم مي سازد، اما اگر همين فقر در يك حكومت سكولار رخ دهد، دين گريزي نمي آورد.
تأثير فقر بر دين گريزي در آيات قرآن نيز ديده مي شود:
«الشيطان يعدكم الفقر» بقره/268
شيطان مسلمانان را از فقر مي ترساند، شايد ايشان از فقهر بهراسند و دين گريزي پيشه كنند. در برابر، خداوند وعده آمرزش و فزوني مي دهد:
«و الله يعدكم مغفرة منه و فضلاً» بقره/268
و تهي دستان را از فضل خويش بهره مند مي سازد:
«إن يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» نور/32
و بر اين اساس در روايات مي خوانيم:
«كاد الفقر أن يكون كفراً».

 

9. روان پريشي

يافته هاي جديد علمي نشان از بيماري شمار زيادي از آسيب رسانان و هنجارشكنان دارد. اين يافته ها، دستگاه ها و نهادهاي مسئول را ناگزير از فراخوان روان پزشكان و مددكاران اجتماعي ساخته است، تا آنجا كه امروزه بيشتر زندان ها و ندامتگاه ها از خدمات اين گروه ها بهره مي گيرند و در اصلاح زندانيان و درمان آنها مي كوشند.
دين گريزي نيز مانند بسياري از آسيب هاي اجتماعي متأثر از اين بيماري ها مي باشد. خاستگاه شناسي دين گريزي گروهي از دين گريزان، نشان از بيماري شديد آنها دارد؛ به گونه اي كه ايشان در برابر دين، مانند سنگ يا شديدتر از سنگ مي نمايند:
«ثمّ قست قلوبكم من بعد ذلك فهي كالحجارة أو أشدّ قسوة» بقره/74
«و أما الذين في قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلي رجسهم» توبه/125
«فتري الّذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم» مائده/52
عناد، دشمني، تكبر، حسد و… برخي از بيماري هاي دين گريزان است. شماري از بني اسرائيل خودبزرگ بيني داشتند، خويش را برتر از طالوت مي دانستند، رهبري او را بر نمي تافتند، از جهاد سرباز مي زدند:
«و قال لهم نبيهم إنّ الله قد بعث لكم طالوت ملكاً قالوا أنّي يكون له الملك علينا و نحن أحقّ بالملك منه» بقره/247

 

10. سخنگويان دين

كنش هاي رفتاري و گفتاري ناشايست برخي سخنگويان دين و مسئولين حكومتي يكي ديگر از عوامل دين گريزي است. برخي سخنگويان ديني وضعيت فرهنگي و اجتماعي رضايت بخشي ندارند، اين عده در مواجهه با ديگران نفرت آفريني مي كنند و ايشان را دين گريز مي سازند، دين را در قالب پوسيده و فرهنگي و اجتماعي و خاص خود مي برند و با خرافه سازي و جعل و تحريف دين، چهره اي نامطلوب و زننده از دين ترسيم مي كنند و با انگشت نهادن روي برخي روايات كه بيشتر ساختگي مي نمايند تاب تحمل مخاطب را مي ربايند.
براي نمونه برخي از دين گريزي ها در غرب، نتيجه نفرت مردم از كشيشان بود. مردم امتيازات اين گروه و تنگ نظري و قدرت طلبي و ثروت برخي از اسقف ها را بر نمي تافتند و با دين گريزي در برابر ايشان واكنش نشان مي دادند. در آيات قرآن نيز برخي از نشانه هاي نقش دانشمندان اهل كتاب در دين گريزي آمده است:
«يا أيها الذين آمنوا إنّ كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أموال الناس بالباطل و يصدّون عن سبيل الله» توبه/34
گروهي از علماي اهل كتاب با در هم آميختن ساخته هاي خويش با دين، با هدف مادي دين را با زندگي و خرد ناسازگار نشان مي دهند و زمينه هاي دين گريزي را فراهم مي سازند:
«فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند الله ليشتروا به ثمناً قليلاً» بقره/79
«يا أهل الكتاب لاتغلوا في دينكم» نساء/171
در جهان اسلام نيز برخي سخنگويان چنين نقشي دارند؛ آنها با رفتار زشت، دنياطلبي، گناه، خشونت و باورهاي خويش مردم را به اصل دين بدين مي كنند و ايشان را به وادي دين گريزي مي برند؛ در صورتي كه آيات ياد شده به علماي اهل كتاب محدود نمي شود، بلكه سخنگويان اسلام نيز مشمول اين آيه هستند و بايد از سوق دادن مردم به دين گريزي بپرهيزند.

 

11. خواسته هاي نفساني

عده اي دين را بر نمي تابند؛ از آن جهت كه آموزه هاي پيامبران با بي بند وباري و ولنگاري ايشان ناهمخوان است و بر زياده خواهي ها و آزادي هاي جنسي ايشان قيد و بند مي زند:
«و لقد آتينا موسي الكتاب و قفّينا من بعده بالرسل و آتينا عيسي بن المريم البينات و أيدناه بروح القدس أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوي أنفسكم استكبرتم ففريقاً كذّبتم و فريقاً تقتلون» بقره/78
اين گروه دين را بر نمي تابند و هواي نفس را معبود خود قرار مي دهند:
«أرأيت من اتّخذ إلهه هواه» فرقان/43
شيطان را الگو مي گيرند، هنجارشكن مي شوند، فساد و تباهي مي كنند و از گمراه ترين مردم هستند:
«و من يتّبع خطوات الشيطان فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر» نور/21
«و من أضلّ ممّن اتّبع هواه» قصص/50
پيروي از اين اسيران هوي و هوس نامطلوب و ناپسند است و خطر دين گريزي را در پي دارد:
«و لاتتّبع أهواءهم عمّا جاءك من الحقّ» مائده/48
و پيروان اين عده از سوي خدا سرپرستي و ياري نخواهند شد:
«و لئن اتّبعت أهواءهم بعد الذي جاءك من العلم مالك من الله من ولي و لانصير» بقره/120

 

12. تهاجم ديني

هجوم رسانه اي شديد بر ضد دين و متوليان دين، يكي ديگر از عوامل دين گريزي است. دين ستيزان با امكانات گستردهٌ اقتصادي، رسانه اي و اطلاع رساني، به طرح ايسم هايي مي پردازند كه دين را بر نمي تابند. آنها با ناكارآمد نشان دادن دين و به چالش كشيدن باورها، رفتارها و مناسك ديني و پخش شايعات درباره شخصيت هاي ديني سهم زيادي در دين گريزي دارند. برنامه هاي تلويزيوني و ماهواره اي جذاب و در عين حال هدفمند اين گروه، دين را افيون ملت ها، عامل عقب ماندگي، انحطاط و استبداد معرفي مي كند.
تهاجم را نيز مي توان به عنوان يك عامل دين گريزي در آيات قرآن رديابي كرد. برخي از شيوه هاي دين ستيزان در قرآن عبارتند از:

 

يك. تخريب شخصيت ها

دين ستيزان براي راندن مردم از دين، پيامبران را نابردبار، قدرت طلب، تماميت خواه، مجنون، ساحر، گمراه و… معرفي مي كنند:
«قالوا يا شعيب أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد آباؤنا أو أن نفعل في أموالنا ما نشاء إنّك لأنت الحليم الرشيد»
«قالوا أ جئتنا لتلفتنا عمّا وجدنا عليه آباءنا و تكون لكما الكبرياء في الأرض» يونس/78
«قالوا سحران تظاهرا» قصص/48
«ما هذا إلاّ بشر مثلكم يريد أن يتفضّل عليكم» مؤمنون/24
«و يقولون أئنّا لتاركوا آلهتنا لشاعر مجنون» صافات/36
«و قال الكافرون هذا ساحر كذّاب» ص/4

 

دو.. تخريب كتاب آسماني

روش ديگر دين ستيزان زير سؤال بردن قرآن بود:
«يقول الذين كفروا إنّ هذا إلاّ اساطير الأولين» انعام/25
«أم يقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات» هود/13

 

13. گستردگي بي ضابطه شريعت

يكي ديگر از عوامل دين ستيزي نشان دادن اسلام به عنوان ديني پرشريعت است. عده اي اصرار دارند دين اسلام را پرشريعت ترين دين معرفي كنند و با تنگ نظري و سخت گيري برخي از مباحات را تحريم كنند و هر روز قيد و بندي جديد به نام دين بر انسان تحميل كنند؛ در صورتي كه اين گسترش نه تنها امتيازي براي مسلمانان و اسلام نيست، بلكه برخي از مسلمانان را به رودر رويي با شريعت مي كشاند. از سوي ديگر جمعيت قابل توجهي موسيقي گوش مي دهند، پوشش كامل اسلامي ندارند، ظواهر ديني را رعايت نمي كنند و… اين عده وقتي بسياري از رفتارها و گفتارهاي خود را با دين در ناسازگاري مي بينند و با برخي از سخت گيري هاي فراديني نيز روبرو مي شوند، به سمت دين گريزي و رهايي از دغدغه هاي دينداري مي روند.

 

راه حل هاي دين گريزي

دين گريزي مانند ديگر آسيب هاي اجتماعي قابل پيشگيري و درمان است. با راهكارهايي مي توان از دين گريزي پيشگيري كرد و در صورت رخداد به درمان آن پرداخت.

مرحله پيشگيري

در اين مرحله سه راهكار اساسي وجود دارد:

 

1. معرفي شايسته و بايسته دين

معرفي درست دين يكي از راه هاي مهم جلوگيري از دين گريزي است. اگر دين باوران دين را خرد گريز نشان ندهند، آموزه ها و باورهاي ديني را با شواهد و نشانه هاي بسيار عرضه كنند و شك و ترديد را از مخاطبان بگيرند، نويد بخشي دين را فرياد كنند و از سعادت آفريني دين سخن گويند و دين را ناسازگار با علم نشان ندهند، از ناحيه اصل دين، شاهد دين گريزي مردم نخواهيم بود.
در اين رهگذر، چهار محور بايسته تر به نظر مي رسد كه عبارتند از:

 

الف. طرح خردمندانه دين

بخشي از دين گريزي ها از ناسازگار ديدن دين با خرد آدمي پديد مي آيد. براي پيشگيري از اين تصور، بايد از آيات قرآن در طرح دين الگو گرفت و دين را همان گونه كه قرآن معرفي مي كند طرح و عرضه داشت. وقتي به آيات قرآن مراجعه مي كنيم خردمندان و صاحبان فكر و انديشه را بسيار مقرّب و پرمنزلت مي بينيم:
«قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون» زمر/9
دين را با تعقل و تدبر در آميخته مي يابيم و نشانه هايي چونان زنده شدن گاو بني اسرائيل را در جهت واداشتن انسان به انديشه مي بينيم:
«كذلك نفصّل الآيات لقوم يعقلون» روم/28
«كذلك يبين الله لكم آياته لعلّكم تعقلون» بقره/242
«كذلك يحي الله الموتي و يريكم آياته لعلّكم تعقلون» بقره/73
«إنّا أنزلناه قرآناً عربياً لعلّكم تعقلون» يوسف/2
«كتاب أنزلناه إليك مبارك ليدّبّروا آياته و ليتذّكر أولوا الألباب» ص/29
در اين راستا پديداري دين با نشانه هاي بسياري همراه است و تصور تعقل گريزي از ساحت دين برچيده شده، پيامبران معجزه مي آورند، باورها در قالب عقلي ريخته مي شود، شكل منطقي مي يابد و پيامبر اسلام صاحب برهان معرفي مي شود:
«أ في الله شكّ فاطر السموات و الأرض» ابراهيم/10
«لوكان فيهما آلهة إلاّ الله لفسدتا» انبياء/22
«فلمّا جنّ عليه الليل رأي كوكباً قال هذا ربّي فلمّا أفل قال لاأحبّ الآفلين. فلمّا رأي القمر بازغاً قال هذا ربّي فلمّا أفل قال لئن لم يهدني ربّي لأكوننّ من القوم الضالّين. فلمّا رأي الشمس بازغة قال هذا ربّي هذا أكبر فلمّا أفلت قال يا قوم إنّي بريء ممّا تشركون» انعام/76ـ77
«قال إنّي علي بينة من ربّي» انعام/57
در تشريع احكام نيز سازگاري ميان عقل و تشريع به روشني ديده مي شود و احكام بر پايه مصالح و مفاسد و نيازها شكل مي گيرد، به گونه اي كه اگر عقل قادر بر فهم تمام اين مصالح و مفاسد باشد هيچ گونه ناسازگاري از خود بروز نمي دهد و تسليم بي قيد و شرط اين احكام و مقررات اجتماعي اسلام خواهد شد.
در برابر اين دين، صاحبان خرد و انديشه، تسليم، و نابخردان نابردبارند. آنها دين را به هيچ روي بر نمي تابند و آن را به سخره مي گيرند:
«صمّ بكم عمي فهم لايعقلون» بقره/171
«و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما ألفينا عليه آباءنا أو لوكان آباءهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون» بقره/170
«و إذا ناديتم الي الصلوة اتّخذوها هزواً و لعباً ذلك بأنّهم قوم لايعقلون»(مائده/58)
قرآن از اين نابخردان برهان مي خواهد: «قولوا قولاً سديداً»(احزاب/70) و آنها ناتوان نشان مي دهد.

 

ب. اطمينان سازي دين

شماري از دين گريزي ها از ترديد و شك در باورها و رفتارهاي ديني بر مي خيزد. دراين موارد طرح دين همراه با نشانه ها و دلايل اطمينان آور، بهترين راهكار شناخته مي شود.
مخاطبان پيامبران الهي با شك و ترديد در آورده هاي پيامبر مي نگريستند:
«و إنّا لفي شكّ ممّا تدعوننا إليك مريب» ابراهيم/9
آنها خواهان معجزه بودند:
«فأتوا بسلطان مبين» ابراهيم/10
و قوم هود به وي مي گويند:
«يا هود ما جئتنا ببينة و ما نحن بتاركي آلهتنا عن قولك و ما نحن لك بمؤمنين» هود/53
پيامبران در برابر اين عده با معجزات و دلايل و براهين روشن، آورده هاي خويش را اثبات مي كردند و شك و ترديد را از اذهان مخالفان مي زدودند. و اگر مي بينيم عده اي هم چنان از شك و ترديد خود سخن مي گفته اند به دليل آن بوده كه علاقه اي به رهايي از شك و ترديد نداشتند.

 

ج. آرامش بخشي دين

آرامش بخشي و سعادت آفريني دين در مقايسه با ديگر كاركردهاي دين بسيار كم رنگ جلوه مي كند. اين كاستي عده اي را به اين توهم كشانده كه دين سعادت آفرين نيست يا آرامش بخشي آن از ايسم هاي جديد كمتراست.
رودررويي با اين توهم، طرح فلسفه دين به خصوص با اين رويكرد را بايسته مي سازد. از اين رهگذر، دين در آيات قرآن آرامش آفرين است:
«ألابذكر الله تطمئنّ القلوب» رعد/28
انسان ها را از تاريكي به سوي نور رهنمون مي كند:
«الله ولي الّذين آمنوا يخرجهم من الظلمات إلي النور» بقره/257
ترس، اضطراب، دلهره و اندوه را از فضاي زندگي دينداران دور مي كند و ايشان را در امنيت و آرامش قرار مي دهد:
«فمن تبع هداي فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون» بقره/38
در راستاي سعادت آفريني دين، كتاب هاي آسماني هدايتگرند و سعادت را به ارمغان مي آورند:
«و أنزل التوراة و الإنجيل من قبل هدي للناس» آل عمران/4
«يا أيها الناس قد جاءكم موعظة من ربّكم و شفاء لما في الصدور و هدي و رحمة للمؤمنين» يونس/57
آرامش آفريني دين به باورهاي ديني محدود نمي ماند، بلكه عبادات، مناسك و تمامي شريعت اسلام نيز توليد آرامش مي كند:
«من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالح فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون» مائده/69
«من عمل صالحاً من ذكر أو انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة» نحل/97
نتيجه: الهام گيري از اين گونه آيات و بهره وري از يافته ها و دانش هاي جديد در توضيح و تبيين كاركرد باورها و رفتارهاي ديني، چهره اي جديد براي دين مي سازد؛ تصويري كه در ميان نسل پر دغدغه و پر اضطراب امروز طرفداران بسياري دارد. اگر نقش دين به صورت كلي و كاركرد بخش هاي گوناگون آن به صورت جزئي براي نسل امروز تبيين گردد و تأثير دين در جهت زدودن ترس، دلهره و اضطراب گفته شود شاهد دين گريزي دست كم از اين ناحيه نخواهيم بود.

 

د. طرح سازگاري دين و علم

در مرحله پيشگيري از تصور ناسازگاري علم و دين، نخست بايد اهميت علم و دانش در نگاه دين را به بحث نشست. و در مرحله دوم قلمرو علم و دين را از يكديگر باز شناخت. فهمي از دين كه گسترهٌ قلمرو آن تمامي دانش ها و علوم باشد با علم بسيار ناسازگار مي افتد. فهمي كه فيزيك، شيمي، زيست شناسي، نجوم، زمين شناسي و… را در قلمرو دين بياورد چندان مورد رضايت نيست. دانشمندان اين فهم را بر نمي تابند و از ناسازگاري گسترده آن با يافته ها و دانسته هاي جديد سخن خواهند گفت.
براي نمونه وقتي طنطاوي قرآن را درياي معارف و دانش هاي بشري مي بيند و با اين نگاه به تفسير مي نشيند ناگزير از طرح و عرضه نظريات و تئوري هايي خواهد شد كه به هيچ روي با يافته هاي جديد علمي سازگار نمي افتد. وقتي او از نظريه انفجار بزرگ مي گويد و سديم را منشأ جهان هستي مي خواند بسياري از دانشمندان را به رودر رويي با خود مي كشاند و آنها را به دين گريزي رهنمون مي سازد. اين دانشمندان تصويري از عالم سديم ندارند و آن را در هاله اي از ابهام مي دانند و قرآن را ناسازگار با علم مي بينند.

 

2. پياده سازي و عملياتي كردن دين

عملياتي كردن رهنمودهاي اقتصادي، سياسي اجتماعي قرآن و سالم سازي جامعه و افراد بر اساس الگوي ارائه شده در قرآن يكي از راهكارهاي پراهميت در راستاي پيشگيري از دين گريزي است كه خود در چند محور مي گنجد:

توصيه هاي اقتصادي

اين پياده سازي، دين گريزي برخاسته از فقر و تهاجم را ازميان مي برد. در اين رهنمودها از سويي كار، تلاش و توليد بسيار پراهميت نشان داده شده است:
«و أن ليس للانسان إلاّ ما سعي» نجم/39
و از سويي ديگر دينداران بايد بخشي از درآمد خود را به عنوان زكات، صدقه و انفاق به مستمندان و نيازمندان بپردازند:
«وأنفقوا في سبيل الله» بقره/195
«إن تقرضوا الله قرضاً حسناً يضاعفه لكم» تغابن/17
«من ذا الذي يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له» حديد/11
«للفقراء الذين أحصروا في سبيل الله» بقره/272

توصيه هاي سياسي اجتماعي

خشونت، اجبار و سخت گيري در اسلام ناپسند است. در توصيه هاي اسلام، اكراهي در پذيرش دين نيست:
«لا إكراه في الدين» بقره/258
پيامبر تنها بشير و نذير است:
«و ما أرسلناك إلاّ مبشّراً و نذيراً» اسراء/105
آن حضرت وظيفه يا حق فشار و اكراه ندارد:
«فإن توليتم فإنّما علي رسولنا البلاغ المبين» تغابن/12
رسول اسلام نبايد سخت گيري كند. سخت گيري مردم را از ايشان مي گريزاند:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لوكنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم» آل عمران/159
بر اساس اين رهنمودها سخت گيري بر شهروندان، تحميل خواسته ها و ايجاد محدويت هاي فراگير با روح حاكم بر آيات قرآن سازگار نيست. به قياس اولويت، در خانواده نيز سخت گيري و فشار بر اعضاي خانواده مطلوب نيست. وظيفه پدر و مادر، معرفي دين و بيان واجبات و محرمات و فلسفه آنهاست، نه واداشتن فرزندان به نماز، روزه، يا بازداشتن آنها از شنيدن موسيقي، يا حرام هاي ديگر.
فرزنداني كه همواره در بايد و نبايد و امر و نهي زيسته اند پس از رهايي از سلطه پدر و مادر يكسره سركش مي نمايند و به واجبات و محرمات وقعي نمي نهند و بسيار بيشتر از ديگران، دين گريزي دارند.

 

3. انسان سازي

بيماري هاي روحي و رواني گروهي از دينداران، انحراف عده اي از سخنگويان دين و آلودگي محيط، در شمار عوامل دين گريزي قرار دارند. براي پيشگيري از اين شكل دين گريزي ناگزير از زدودن زمينه هاي بيماري، انحراف و آلودگي هستيم.
در نگاه قرآن، باورها و عبادات، در فرايند پيشگيري بسيار موفق جلوه مي كند:
«إنّ الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»
«كتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم لعلّكم تتّقون» بقره/183
افزون بر اين، فساد، بغي، حسد، تكبر و… از صفات رذيله خوانده شده و انسان ازگرفتاري به اين صفات پرهيز داده شده است.
در اين راستا سخنگويان دين نيز از تحريف دين، سرپوش نهادن بر حقايق، دنيامداري، كج روي، ناشايست رفتاري و گفتاري باز داشته شده اند، سازگاري گفتار و رفتار از آنها خواسته شده، از غلو در دين و خرافه سازي نهي شده اند و حق اجبار و اكراه از آنها گرفته شده است:
«فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثمّ يقولون هذا من عندالله ليشتروا به ثمناً قليلاً» بقره/79
«يا أهل الكتاب لاتغلو في دينكم» نساء/171
«يا أيها الذين آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون» صف/2
«لا إكراه في الدين»
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لوكنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك» آل عمران/159
افزون بر اين در مرحله پذيرش نيز بايد سخت گيري ها بيشتر باشد. شايسته نيست هر نازيباروي از همه جا رانده اي بر مسند آموزگاران ديني نشيند و سخن از دين بگويد. معلمان ديني بايد از ميان بهترين ها انتخاب شوند، چنان كه سخنگوياني كه خدا بر مي گزيند از بهترين ها هستند. پيامبران الهي همگي نيك رفتار و خوش گفتار و از عيوب و آفت هاي آفرينشي به دور بوده اند.

مرحله درمان

اگر در مرحله پيشگيري راهكارها ناموفق جلوه كند و دين گريزي شكل گيرد بايد با راهكارهايي به درمان دين گريزي نشست. راهكارهاي درمان دين گريزي بسته به عوامل دين گريزي متفاوت است. درمان دين گريزي ناشي از فقر، متفاوت با دين گريزي ناشي ازخشونت و فشار است، چنان كه در انواع ديگر دين گريزي راهكارها بسيار متفاوت مي نمايد، بنابراين هرشكل دين گريزي درمان خاصي را مي طلبد و ناگزير از بحث و بررسي انواع دين گريزي هستيم.

 

دين گريزي برخاسته از ناسازگار ديدن عقل و دين

اين شكل از دين گريزي با روشهايي قابل درمان است، از جمله سازگار ساختن دين و عقل؛
دراين شيوه ناگزير از ارزش گذاري هر يك از دين و عقل هستيم. آيا يك دريافت عقلي از آن چنان ارزش و منزلتي برخوردار است كه يك فهم از دين را به نفع آن كنار نهيم و در موارد ناسازگاري، حكم عقل را مقدم داريم و فهم از دين را توجيه كنيم؛ يا دريافت هاي عقلي شايسته چنين عزت واحترامي نيستند و بايد فداي فهم هاي ديني گردند؟!

پيشينه فهم دين، نشان از قرباني شدن برخي فهم هاي ديني در مواردي و شماري از دريافت هاي عقلي در مواردي ديگر دارد. در قسمت متافيزيك و مقولات فرامادّي، عقل قدرت يكه تاز است و فهم دين را در موارد ناسازگاري از صحنه بيرون مي كند، و در مقولات ديگر فهم دين حاكم مي گردد و عقل ناتوان معرفي مي شود! در بحث خداشناسي و نبوت و… عقل حاكم مي گردد و به نفع حكم عقل، فهم، اصلاح و توجيه مي شود، اما در بخش رفتارها، زندگي، حكومت داري و… فهم ديني حاكم مي شود و عقل ناتوان از دريافت مصالح و مفاسد معرفي مي شود.
عقلي كه در متافيزيك پرقدرت مي نمايد و در فهم دين نيز كارآ است به ناگهان در ساير موضوعات و زمينه ها زمين مي خورد و از ناتواني و ضعف آن سخن گفته مي شود. در صورتي كه اگر عقل ضعيف است در فهم دين نيز ضعيف خواهد بود، در نتيجه فهم ما از دين نيز استواري لازم را نخواهد داشت و معياري براي جلوگيري از نابايسته گويي و كج روي برخي از تفسيرگران نمي شود.
افزون بر اين اگر عقل ناتوان است اين عجز در متافيزيك بيشتر از جهان فيزيك است؛ چه آنكه در اين محدوده انجام پروسه آزمون و خطا امكان پذير است و مي توان در جريان اين پروسه از درستي يا نادرستي شماري از دريافت هاي عقلي اطمينان يافت و در صورتي نادرستي به سوي دريافت هاي ديگري حركت كرد، اما در متافيزيك چنين امكاني نيست.
بنابراين بايد در حد امكان از گسترهٌ قلمرو ناسازگاري كاست و احكام عقلي آزمون شده و مثبت را مقدم بر فهم هاي خاص از دين داشت. وقتي يك فهم نتيجه نمي دهد و پيامدهاي ناگواري با خود به همراه مي آورد، بايد دوباره فهمي ديگر به كار زد، بايد فهمي ساخت كه با عقل درگير نشود و خشم همگان را با خود نياورد. چنان كه حكم عقل در مورد عصمت پيامبران بر فهمي خاص از دين مقدم مي شود، حكم عقل در سياست، اقتصاد، حكومت داري، حقوق و… نيز بايد مقدم گردد.
با اين رويكرد، زن از زمين ارث مي برد، ديه اهل كتاب برابر با مسلمانان مي گردد، بسياري از ديدگاه هاي فقهي تغيير مي كنند و…
در تمام اين موارد بازيگر اصلي عقل است، اما وقتي اين نقش را بر نمي تابند با عناوين ديگري بازنگري و نوانديشي و دوباره فهمي را انجام مي دهند.
بر اين اساس در آيات قرآن دين خرافه زدايي مي شود و باورهاي خرد گريز از ساحت دين پاك مي شود. خطاب به عيسي(ع) مي خوانيم:
«أ أنت قلت للناس اتّخذوني و أمّي إلهين من دون الله»
و عيسي(ع) در پاسخ مي گويد:
«سبحانك ما يكون لي أن أقول ما ليس لي بحقّ» مائده/116
و در راستاي مبارزه با خردگريزي، دين يهود و مسيحيت پالايش مي شوند و اعتقاد به اينكه عزير و مسيح پسران خدا هستند، از ساحت دين پاك مي شود و فرزندخواندن براي خداوند باور بي دينان معرفي مي شود:
«و قالت اليهود عزير ابن الله و قالت النصاري المسيح ابن الله ذلك قولهم بأفواههم يضاهئون قول الذين كفروا من قبل قاتلهم الله أنّي يؤفكون» توبه/30
دين گريزي برخاسته از شك و ترديد
در درمان اين شكل از دين گريزي راهكار نخست قرآن تشويق افراد به بيرون ريختن شك و ترديد در قالب پرسش است:
«فإن كنت في شكّ ممّا أنزلنا إليك فسئل الذين يقرؤون الكتاب من قبلك» يونس/94
«فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون»
وقتي شك و ترديد در قالب پرسش درآيد امكان پاسخ گويي صاحب نظران فراهم مي شود، اما وقتي برون ريزي نشود و پاسخ نيابد رسوب مي گيرد و بستر مناسبي براي دين گريزي مي گردد.
برون ريزي شك و ترديد در عصر جديد نسبت به اعصار گذشته بسيار آسان تر و كم خطرتر است. در گذشته هراس از انگ و بد نام شدن و… اجازه برون ريزي را به افراد نمي داد، اما امروزه رايانه و ديگر ابزارهاي ارتباطي و اطلاعاتي، نگراني را از افراد گرفته است. افراد به آساني تمامي شك و ترديدهاي خويش را در سايت ها و وبلاگ ها رها مي سازند، خود را يكسره تخليه مي كنند و هيچ نگراني به خود راه نمي دهند.
راهكار دوم پاسخ گويي، مستند سازي دوباره و بهينه سازي مستندات و بازگويي پيرايش شده باورها است.
پيامبر اسلام به كساني كه نسبت به دين آن حضرت شك و ترديد دارند درس خداشناسي مي دهد:
«قل يا أيها الناس إن كنتم في شكّ من ديني فلاأعبد الذين تعبدون من دون الله و لكن أعبد الله الّذي يتوفّاكم و أمرت أن أكون من المؤمنين و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لاتكوننّ من المشركين. و لاتدع من دون الله ما لاينفعك و لايضرّك فإن فعلت فإنّك إذاً من الظالمين» يونس/104ـ106
همچنين آنان كه در وحياني بودن قرآن شك و ترديد دارند مورد توجه قرار مي گيرند و پاسخي كوبنده دريافت مي كنند:
«و إن كنتم في ريب ممّا نزّلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله» بقره/23
«قل فأتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله» يونس/38
«قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات» هود/13
آفرينش انسان و مراحل زندگي پاسخ كساني مي شود كه در آخرت شك دارند:
«يا أيها الناس إن كنتم في ريب من البعث فإنّا خلقناكم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ من علقة ثمّ من مضغة مخلّقة و غيرمخلّقة…» حج/5
حضرت صالح(ع) به كمك معجزه شك زدايي و ترديد شكني مي كند:
«و إنّنا لفي شك ممّا تدعونا إليه مريب. قال يا قوم أرأيتم إن كنت علي بينة من ربّي و آتاني منه رحمة فمن ينصرني من الله إن عصيته فما تزيدونني غيرتخسير. و يا قوم هذه ناقة الله لكم آية فذروها تأكل في أرض الله» هود/62ـ64
در مرحله پاسخ گويي، انتخاب وسيله مناسب بسيار تأثيرگذار است. كتاب نويسي و مقاله نويسي هر چند شيوه هاي مناسبي براي انتقال پاسخ هستند، اما در مقايسه با روش هاي اطلاع رساني نوين مانند وبلاگ نويسي چندان سودمند نيستند. مراجعه به اينترنت بيشتر از كتاب و مطبوعات است و رساندن پاسخ به شخص پرسشگر، آسان تر.
افزون بر اين وبلاگ نويسي مشكلات و دردسرهاي چاپ و انتشار كتاب و مجله را ندارد و امكان تعامل و گفت وگو را بيشتر فراهم مي آورد.

 

احساس آرامش بخش نبودن دين

براي مقابله با احساس آرامش بخش نبودن دين، در مرحله نخست بايد نگاه يك بعدي به دين شكسته شود و دين به عنوان يك مجموعه سازوار درآيد و تمام ابعاد آن برجسته گردد. نگاه يك سويه به دين و طرح يك سويه بايد و نبايدها، بكن و نكن ها، كيفر، تازيانه، سنگسار، تبعيد و… دين را ناكارآمد و ناسازگار با اميد و عشق و سعادت نشان مي دهد. ديني كه تنها سنگسار، شلاق، و امر و نهي آن به گوش برسد و نمود يابد جز گريزاندن پيروان نتيجه اي نمي دهد. با كمك دين مي توان عشق را در دينداران حيات بخشيد، به آنها اميد داد، سعادت بخشي دين را برجسته ساخت و آرامش بخشي آن را نشان داد و بايدها و نبايدها و امر و نهي ها را در راستاي آرامش بخشي و سعادت آفريني دين به بحث گرفت.
شروع حركت در طرح دين بسيار مهم است، آنچه اكنون گاه در عرصه طرح دين ديده مي شود نتيجه اي جز گريز ندارد. در طرح دين الگوبرداري از قرآن بسيار ارزشمند و راهگشاست. در قرآن نخست باور سازي مي شود و پس از فراهم آمدن بستر مناسب، تكاليف و امر و نهي آغاز مي شود و سخن از مجازات گفته مي شود.
در مرحله دوم بايد دين را در برابر ايسم ها و اديان نوپيدا تقويت كرد، آرامش بخشي و سعادت آفريني دين را در مقايسه با ديگر مدعيان بالا برد و روش هاي نوآمد سعادت آفريني را مستند سازي كرد و با آن يافته ها نگاهي دوباره و چندباره به دين داشت، و در هر رفت و برگشت مي توان چيزهايي از دين آموخت و بر آموزه ها و راهكارها افزود و هدف مهم و اساسي دين را تحقق بخشيد؛ چنان كه در مورد ساير دانش ها نيز نگاه دوباره دريچه هاي جديدي فرا روي ما مي گشايد.

 

ناسازگار ديدن علم و دين

بهترين درمان دين گريزي برخاسته از ناسازگار پنداري علم و دين، پاسخ ازموارد ناسازگار است. در موارد ناسازگار، گاه يافته علمي در سطحي نيست كه بتواند در برابر دين ايستادگي كند و ناسازگاري به وجود آورد، و گاه فهم از دين به گونه اي نيست كه ناسازگاري رخ نمايد. در اين گونه موارد تصور ناسازگاري باطل مي نمايد. اما اگر يافته هاي قطعي و علمي نمايد و فهمي از دين نيز استوار جلوه كند در اين صورت آن فهم خاص از دين را به كمك يافته علمي مي توان اصلاح كرد يا ناتمام خواند؛ چه اينكه در نگاه قرآن، تمامي موجودات و مخلوقات كلمه خدا هستند و كلمات الهي تنها واژگان قرآن نيستند.
«و جعلها كلمة باقية في عقبه» زخرف/28
«إذ قالت الملائكة يا مريم إن الله يبشّرك بكلمة منه اسمه المسيح بن مريم» آل عمران/45
«فنادته الملائكة و هو قائم يصلّي في المحراب أنّ الله يبشّرك بيحيي مصدّقاً بكلمة من الله» آل عمران/39
«إنّما المسيح عيسي بن مريم رسول الله و كلمته»
«و يريد الله أن يحقّ الحقّ بكلماته» انفال/7
«و اذ ابتلي ابراهيم ربّه بكلماته» بقره/124
افزون بر اين در نگاه قرآن، آيات الهي تنها به آيات قرآن محدود نمي شود، بلكه چنان كه بخشهايي از قرآن آيه ناميده مي شود (بقره/106و آل عمران/7) تمامي موجودات و مخلوقات وهستي نيز از آيات الهي به شمار مي آيند.
بنابراين وقتي ناسازگاري رخ مي دهد اين ناسازگاري ميان فهم ما از يك دسته واژه ها و دريافت و شناخت ما از ديگر آفريدگان (كلمات و آيات الهي) رخ مي دهد. با اين فرض بايد آيه هاي قرآن ناسازگار با علم را به كمك اين آيات و كلمات دوباره فهمي كرد.
به عبارت ديگر نقش اين مخلوقات در تفسير كلمات قرآن مانند نقش آيات محكم در تفسير آيات متشابه است؛ با اين نگاه، آيات محكم بخشي از آيات قرآن و تمامي موجودات و مخلوقات خدا خواهد بود و در اين صورت آيات و كلمات محكمي كه در بيرون قرآن قرار دارد در هر نوع ناسازگاري قوي تر از آيات و كلمات قرآن هستند، چه اينكه ابزار وآلات ما در دريافت و شناخت موجودات هستي از روش ها و ابزار فهم آيات توان بيشتري دارد. فهم ما از آيات ظني است، ولي ابزار و آلات علم و روش هاي آن نتيجه قطعي يا دست كم نتيجه مطمئن تري با خود مي آورد.
بنابراين وقتي نشانه ها و قرائن بسياري از درستي اصل تكامل حكايت دارد، به كمك اين اصل مي توان به تفسير و توجيه آياتي پرداخت كه ناسازگار با تكامل مي نمايد. اگر برخي آيات به ظاهر حركت زمين را بر نمي تابد و خورشيد مركزي را نتيجه مي دهد، مي توان با آيه و كلمه خدا (حركت زمين) كه محكم مي نمايد و يك يافته علمي است به توجيه آيات ناسازگار نشست. و اگر از آيه شريفه «الذي جعل لكم الأرض فراشاً»(بقره/22) عده اي مسطح بودن زمين را نتيجه گرفته اند، مي توان با آيه و كلمه خدا «كروي بودن زمين» به تفسير دوباره آيات ناسازگار نشست و كروي بودن زمين را نتيجه گرفت.
تقدم يك يافته بر فهمي خاص از دين هرچند ممكن است تزلزل شديدي در خداشناسي ايجاد كند و تصور ما در مورد خداوند را مخدوش سازد، اما با بازسازي و بهينه سازي باورها مي توان هم چنان ديندار ماند؛ چنان كه در ميان دينداران اختلافات شديدي در مورد خدا و صفات اوست و اين اختلافات آنها را از شمار دينداران بيرون نمي سازد. افزون بر اين، چنان كه عقل در مواردي لزوم پالايش اعتقادات را به وجود آورده و مي آورد، علم نيز مي تواند چنين نقشي داشته باشد و برخي باورها را نادرست نشان دهد و ما را ناگزير از تجديد نظر در فهماندن نمايد. اگر نظريه تكامل، نظم مورد نظر دينداران را زير سؤال مي برد، مي توان هم چنان دينداري را ادامه داد و از روش هاي ديگري خدا را اثبات كرد.

 

دين گريزي برخاسته از خشونت

در درمان اين دين گريزي نخست بايد چهره خشن دين را از ذهن دين گريزان پاك كرد و دين را آيين مهر و محبت نشان داد. اگر شخص دين گريز، خشونت، فشار، تهديد و ارعاب را خود سري والدين، متوليان تعليم و تربيت و مسئولان ببيند؛ و نه خواست دين، گريز او از افراد و برخي جريانات خواهد بود، نه دين.

 

دين گريزي برخاسته از فقر

اگر رهنمودهاي اقتصادي قرآن عملياتي نشود، بيكاري گسترده شود و درصد بالايي از نيروي كار در شمار بيكاران قرار گيرند و در نتيجه راهكارهاي فقرزدايي با انبوه مستمندان و نيازمندان نتيجه ندهد، در اين صورت حكومت براي جلوگيري از دين گريزي و ديگر آسيب هاي اجتماعي ناگزير از ايجاد اشتغال، پرداخت مستمري به بيكاران و بهينه سازي و نوسازي اقتصاد است؛ چنان كه پيامبران در برابر مردم چنين احساسي داشتند و خواستار امنيت جاني و اقتصادي مردم بودند و دراين مسير سختي ها و مشكلات را با جان و دل مي خريدند:
«و إذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا بلداً آمناً و ارزق أهله من الثمرات» بقره/126
افزون بر اين، حكومت در برابر مستمندان مسئول است و بايد با پرداخت مستمري و ديگر پرداخت ها و يارانه ها از تأثير فقر بر دين گريزي بكاهد.

 

دين گريزي برخاسته از محيط و دوستان

زيستن در محيط هايي كه محصول مهم آن دين گريزي است به آساني امكان پذير نيست. اين محيط ها ناخودآگاه افراد را تحت تأثير شديد قرار مي دهد و آنها را ناخواسته به سمت دين گريزي مي برد. در چنين مواردي نخستين مرحله درمان، جداسازي دين گريزان از محيط است؛ چه اينكه زيست در اين محيط ها درمان را ناموفق مي سازد و هميشه دور و تسلسل درماني به وجود مي آورد، از درمان فرد به بهسازي محيط، و از بهسازي و درمان محيط به درمان فرد. وقتي فرد درمان شود زيست او در محيط آلوده گرفتاري دوباره در دام دين گريزي مي آورد و درمان محيط و بهسازي محيط با زيست دين گريزان در اين محيط امكان پذير نيست.
مرحله جداسازي فرد از محيط در آيات قرآن نيز ديده مي شود؛ مسلمانان از محيط ناسالم مكه هجرت مي كنند و دين گريزان در آخرت به دليل هجرت نكردن محاكمه مي شوند و كيفر مي بينند:
«قالوا ألم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها» نساء/97
حضرت نوح(ع) نيز براي رهايي فرزند خويش از دين گريزي در پي جداسازي او از دوستان ناباب و دين ستيز بود:
«و نادي نوح ابنه و كان في معزل يا بني اركب معنا و لاتكن من الكافرين» هود/42
مرحله دوم درمان، پاك سازي محيط است؛ دراين مرحله نيز جداسازي دين گريزاني كه آگاهانه به اين وادي رفته اند از دين گريزاني كه ناخودآگاه در اين آسيب گرفتار آمده اند ضروري است. دسته نخست با راه حل هايي كه در مرحله پيش گيري و درمان گفته شد درمان پذيرند؛ اما دين گريزان دسته دوم با جداسازي از محيط به دين باوري بر مي گردند.

نويسنده: محمد بهرامي

 

پي نوشت ها:

1. مورنو، آنتونيو، يونگ، خدايان و انسان مدرن، ترجمه داريوش مهرجويي، 99.
2. كي نيا، مهدي، مباني جرم شناسي، 2/243.
3. همان، 2/250.
4. احمدي، احمد، روان شناسي نوجوانان و جوانان، 35.
5. آيزنبرگ، نانسي، رفتارهاي اجتماعي كودكان، ترجمه بهار ملكي، 111.
6. همان، 152.
7. گري گوري، روان شناسي نوجوانان و جوانان، ترجمه مهدي تقي زاده، 263.
8. فرجاد، آسيب شناسي اجتماعي، 14.
9. بولتون، رابرت، روان شناسي روابط انساني ترجمه حميدرضا سهرابي، 25.
10. مورنو، آنتونيك، يونگ، خدايان و انسان مدرن، 100.
11. همان.
12. هميلتون، جامعه شناسي دين، 117.
13. همان، 86.
14. دين و چشم اندازهاي نو، مقاله دين و نيازهاي فرد، 122.
15. يونگ، انسان امروزين در جستجوي روح فرد، 182.
16. مزلو، ابراهام، 347.
17. جان اف هات، علم و دين، ترجمه بتول نجفي، 59.
18. همان، 91.
19.محمد رشيد رضا، تفسير المنار، 7/348.
20. گورسكي، ل. پياتي، مباني مسيحيت، 181.
21. بوكاي، موريس، قرآن و عهدين، 34.
22. شيخاوندي، داور، جامعه شناسي انحرافات، 199.

منابع: 

مجله پژوهشهاى قرآنى ، شماره 37-38