شيوه‌های تفسير موضوعی

چكيده:

در اين نوشتار شيوه مطالعات موضوعى قرآن كه تفسير موضوعى ناميده مى‏شود مورد بررسى قرار مى‏گيرد و پيشينه آن در احاديث پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‏بيت‏(علیهم السلام) و بحارالانوار علامه مجلسى رديابى شده است.

سپس به سه قسم تقسيم شده: اول تفسير موضوعى درون قرآنى (شيوه سنتى) ، دوم تفسير موضوعى تطبيقى (بين شيعه و سنى و بين قرآن و كتب مقدس) و سوم تفسير موضوعى ميان رشته‏اى كه در دهه‏هاى اخير بين قرآن و علوم روز در زمينه‏هاى سياسى، اقتصادى، تربيتى و... مورد توجه قرار گرفته است.
در اين نوشتار فرآيند تفسير موضوعى و آسيب‏هاى آن همچون تقطيع آيات و غفلت از قرائن، تحميل ديدگاه‏ها بر قرآن و... مورد بررسى قرار گرفته است.

كليد واژه‏ها: قرآن، تفسير، تفسیرموضوعى، روش.

 

1. مفهوم‏شناسى:

روش مطالعه، تحقيق و تفسير موضوعى در برابر روش مطالعه، تحقيق و تفسير ترتيبى قرار دارد. هنگامى كه در مطالعات و تحقيقات قرآنى چينش آيات (ترتيب مصحف يا ترتيب نزول آيات و سوره‏ها) رعايت نشود، و مجموعه‏اى از آيات (موافق، مخالف و مشابه) مربوط به يك موضوع يا مسأله در كنار هم مورد بررسى قرار گيرد، تفسير موضوعى حاصل مى‏شود.
آية اللَّه مكارم تفسير موضوعى را اينگونه تعريف مى‏كند: «آيات مختلفى كه درباره يك موضوع در سرتاسر قرآن مجيد در حوادث و فرصت‏هاى مختلف آمده است، جمع آورى و جمع بندى گردد و از مجموع آن، نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن گردد.» (پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، ج 1، ص 21)
اين شيوه‏ى مطالعه قرآنى را تفسير موضوعى ناميده‏اند چرا كه از يك موضوع شروع مى‏كنيم و نظر قرآن را در مورد آن جستجو مى‏كنيم.
و اين شيوه را «تفسير توحيدى» نامند، چرا كه بين تجربه‏ى بشر و قرآن جمع مى‏كند و يك نظريه‏ى واحد را در موضوع ارايه مى‏كند. و گاهى اين شيوه را «تفسير تقطيعى» نامند چرا كه آيات قرآن را تقطيع كرده و جداى از آيات قبل و بعد سوره مورد بررسى قرار مى‏دهد. (ر.ك: منطق تفسير قرآن (2)، ص 382).

 

2. پيشينه:

مطالعات موضوعى قرآن سابقه طولانى دارد اما رشد تفسير موضوعى قرآن پديده‏اى نو آمد به شمار مى‏آيد كه در چند دهه‏ى اخير بالنده شده است. هنگامى كه به ميراث مكتوب مفسّران قرآن و محدّثان مراجعه مى‏كنيم متوجه مى‏شويم كه در احاديث پيامبر (ص) و اهل‌بيت‏ (ع) از شيوه‏ى مطالعات موضوعى (كه نوعى تفسير قرآن به قرآن و تفسير موضوعى نيز به شمار مى‏آيد) استفاده شده است. (نك: بحارالانوار، ج 74، ص 94 110؛ پيام قرآن، ج 1، ص 23 ـ 27).
در گذشته از اين شيوه‏ى به صورت كم‏ رنگ در ميان مفسّران استفاده شده است. كتاب‏هايى همچون احكام القرآن، محمد بن صائب كلبى (م 146 ق) و زبدة البيان، محقق اردبيلى، كنزالعرفان، فاضل مقداد و فقه القرآن، راوندى و... از پيشگامان مطالعات موضوعى قرآن در مبحث آيات‌الاحكام به شمار مى‏آيند، بلكه كتاب‏هاى فقهى شيعه و اهل سنت كه موضوعات قرآنى (همچون نماز، روزه، زكات و...) را با توجه به آيات و روايات مورد بررسى قرار مى‏داده‏اند نوعى تفسير موضوعى رقيق به شمار مى‏آيد.
اما در دو دهه‏ى اخير شيوه‏ى تفسير موضوعى بالندگى خاصى پيدا كرد و تفاسير متعدد در موضوعات متنوع نگاشته شد. از جمله تفسير موضوعى منشور جاويد، آية اللَّه جعفر سبحانى، پيام قرآن، آية اللَّه ناصر مكارم شيرازى، معارف قرآن آية اللَّه محمد تقى مصباح يزدى و... از نمونه‏هاى جديد اين شيوه‏ى ميتوان از تفاسير موضوعى ويژه جوانان نام برد كه تاكنون چهار مجلد آن منتشر شده است: قرآن و هنر، دكتر على نصيرى، اعجازها و شگفتى‏هاى علمى قرآن، دكتر محمد على رضايى اصفهانى، قرآن و بهداشت روان، دكتر احمد صادقيان، قرآن و رياضيات، سيد مرتضى علوى و باز برخى ديگر همچون قرآن و پلوراليسم، محمد حسن قدردان قراملكى و قرآن و سكولاريسم، از همو.

 

3. اقسام تفسير موضوعى قرآن:

مطالعات و تفسير موضوعى قرآن به چند شيوه فرعى قابل تقسيم است:

 

الف: تحقيق موضوعى درون قرآنى (تفسير موضوعى سنتى):

اين شيوه كهن‏ترين روش مطالعه موضوعى قرآن است. كه براساس روش تفسير قرآن به قرآن استوار شده، و محقق مى‏كوشد با استفاده از قرائن نقلى درون متنى به معانى و مقاصد آيات پى ببرد و نتايج جديدى بدست آورد.
پيش فرض‏هاى اساسى اين روش تحقيق، حجيّت ظواهر قرآن، اعتبار روش تفسير قرآن به قرآن و اصل عدم اختلاف (به صورت تضاد و تناقض) در آيات قرآن است هر چند كه اختلاف ظاهرى مثل عام و خاص، مطلق و مفيد و ... در قرآن وجود دارد كه اين اختلافات ظاهرى از طريق تأمل با شيوه موضوعى درون قرآنى بر طرف مى‏شود.

پيشينه و دلايل:

بر اساس روايات شيعه و اهل سنت، روش تفسير درون قرآنى مورد توجه پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) در تفسير قرآن بوده است. و نمونه‏هاى متعددى از آن حكايت شده است. (براى مثال از پيامبر(ص) نقل شده است كه در مورد مقصود از «ظلم» در آيه «وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ» (انعام/ 86) به آيه «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» (لقمان / 13) استناد كردند و ظلم را به شرك تفسير كردند. (صحيح بخارى، كتاب تفسير قرآن، تفسير ابن كثير، ج 4، ص 444، بصائر الدرجات، صفار، ص 195.
و نيز براى موارد ديگر نك: تفسير صافى، ج 5، ص 14 و وسائل الشيعه، ج 5، ص 538 و منطق تفسير قرآن (2)، ص 25.) كه همين مطلب جواز و اعتبار اين روش تحقيقى را اثبات مى‏كند.
لكن پيش از آن دلايل ديگرى نيز براعتبار روش تحقيق درون قرآنى وجود دارد از جمله آيات قرآن (مثل آيه 7 / آل عمران) «مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ» كه لازمه عمل به آن و ارجاع متشابهات به محكمات استفاده از روش تحقيق درون قرآنى است و نيز شيوه عقلايى در تحقيق هر كتاب آن است كه نخست از روش درون كتابى استفاده مى‏كنند تا مقصود نويسنده را در يابند.

كاربردها:

روش مطالعات و تفسير موضوعى درون قرآنى در روش تفسير قرآن به قرآن كاربرد گسترده دارد. و گاهى موجب تخصص، تقييد، توضيح آيات مى‏شود. تفسير الميزان، علامه طباطبايى به صورت گسترده از اين روش استفاده كرده است.
و در سال‏هاى اخير كتاب‏هاى متعددى براساس اين شيوه نگاشته شده است از جمله تفسير موضوعى پيام قرآن، آية اللَّه مكارم شيرازى، و منشور جاويد آية اللَّه سبحانى.
البته روش مطالعات درون قرآنى در علوم قرآن نيز كاربرد دارد، براى مثال براى حل مشكل متشابهات قرآن بايد آنها را به محكمات ارجاع دهيم كه اين يك قاعده مستفاده از قرآن (آل عمران/7) است كه با روش درون قرآنى انجام مى‏گيرد. و نيز در مورد تاريخ قرآن مى‏توان بخشى از آن را از آيات قرآن استفاده كرد. براى مثال در مورد مبدأ نزول قرآن در شب قدر (قدر / 1) و در ماه رمضان (بقره/ 185) مى‏توان از آيات قرآن بهره برد.

قلمرو و محدوديت‏ها:

روش مطالعات و تفسير موضوعى درون قرآنى در غالب آيات و موضوعات قرآنى كاربرد دارد، براى مثال در مورد صفحه اول سوره بقره، موضوعاتى همچون كتاب، هدايت، تقوا (متقين)، غيب، ايمان، نزول، فلاح (مفلحون)، رزق، انفاق، همگى قابل بررسى به صورت درون قرآنى است يعنى آيات موافق و مشابه در قرآن مورد بررسى قرار گيرد. حتى برخى موضوعات قرآنى مثل جزئيات معاد و بهشت و دوزخ و آيات الاحكام جز با روش نقلى (درون قرآنى و حديثى) قابل دسترسى نيست.
البته روش تحقيق در تفسير و علوم قرآن، منحصر به شيوه درون قرآنى نيست، يعنى گاهى ممكن است در تفسير آيات از روش‏هاى ديگر نيز استفاده شود، و حتى ممكن است در يك آيه از دو شيوه درون قرآنى و برون قرآنى استفاده شود، مثلاً در مورد آيه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» (فتح / 10) هم مى‏توان از آيه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ» (شورى / 11) استفاده كرد و هم از برهان عقلى مبنى بر اينكه خدا جسم نيست، و در هر دو صورت به يك نتيجه مى‏رسيم كه ظاهر واژه «يد». يعنى دست جسمانى مراد آيه نيست.
اما مطالعات درون قرآنى در برخى موضوعات قرآنى مثل اثبات وجود خدا، نبوت عامه و اعجاز قرآن قابل استفاده نيست چون با مشكل دور روبرو مى‏شود.

آسيب‏ها:

شيوه مطالعات و تفسير موضوعى درون قرآنى در تفسير و علوم قرآن ممكن است به چند آسيب دچار شود كه پژوهشگر قرآنى مى‏تواند با دقت در موارد استفاده، از آنها پرهيز كند.

1. مشكل دُور:

استفاده از روش درون قرآنى در مورد برخى موضوعات مثل اثبات خدا، نبوت عامه، عصمت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، اعجاز قرآن و... موجب دور مى‏شود.
چون پژوهشگر براى اثبات عصمت پيامبر(ص) به آيات قرآن استدلال مى‏كند كه استدلال به آيات متوقف بر اثبات اعتبار و حجيّت آيات است و اعتبار وحيانى و حجيت آيات متوقف بر عصمت پيامبر(ص) است.

بنابراين در اينگونه موارد لازم است پژوهشگر قرآنى، با استدلال به دلايل برون قرآنى مسأله را اثبات كند. و دلايل قرآنى ارشادى خواهد بود.
البته مانعى ندارد كه ما از يك استدلال عقلى كه در متن قرآن است وجود خدا يا توحيد را اثبات كنيم، مثلاً از آيه «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (انبياء/22) كه حاكى از وحدت و هماهنگى حاكم بر جهان و در بردارنده برهان تمانع است. و يا از آيه «وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً» (نساء/82) اعجاز قرآن را اثبات كنيم. چون اشاره به استدلال و تحليل عقلى است نه صرف تعبد به آيه.

2. مشكل حصر گرايى:

همانطور كه گذشت روش مطالعات درون قرآنى در تفسير و علوم قرآن انحصارى نيست، ولى ممكن است كسى گمان كند كه روش فهم تفسير و علوم قرآن منحصر به روش درون قرآنى است كه در اين صورت پژوهشگر خود را از روش‏هاى ديگر تحقيق محروم ساخته و نمى‏تواند تصوير كاملى از مطالعات قرانى خود بدست آورد، و حتى برخى آيات قرآن مثل آيات الاحكام دچار اجمال مى‏شود و بدون استفاده از شيوه نقلى برون قرآنى تفسير جزئيات آن‌ها بدست نمى‏آيد.
از برخى موضع‏گيرى‏هاى نقل شده از گروه قرآنيون (و نيز ظاهر) برخى از كلمات علامه طباطبايى (ره) در الميزان همين حصر گرايى استفاده مى‏شود. (ر.ك: الميزان، ج 3، ص 89 ذيل آيه 7ـ9 آل عمران (فلايبقى للرجوع اليه و الاستمداد منه فى تفسير القرآن الّا نفس القرآن).) ولى با دقت در سخنان ديگر علامه اين مشكل از ساحت ايشان بر طرف مى‏شود. (ر.ك: الميزان، ج 12، ص 262 ـ 261).

فرآيند تفسير موضوعى:

در شيوه تفسير موضوعى براى بررسى هر موضوع قرآنى به آيات زير توجه مى‏شود:
1. آيات مشابه در لفظ و محتوا.
2. آيات مخالف در لفظ و محتوا.
3. آيات مرتبط با موضوع‏
براى مثال براى بررسى موضوع «انفاق» در قرآن لازم است، آيات حاوى كلمات مشابه لفظ انفاق مثل ينفقون، تنفقون بررسى شود، سپس آيات مشابه محتواى انفاق مثل «قرض الحسنه»، «برّ» و... بررسى شود، سپس آياتى كه از انفاق نهى مى‏كند مثل: «لاَ تُنفِقُوا عَلَى‏ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ» (منافقون / 7)
و نيز آيات مرتبط با موضوع مثل آيات مربوط به فقراء، مساكين، اغنياء، مواد غذايى و... بررسى شود.
برخى صاحب نظران معاصر مراحل شكلى و اجرايى روش تحقيق موضوعى در قرآن كريم را اينگونه بر شمرده‏اند: (دكتر حسين مرادى زنجانى و دكتر محمد على لسانى فشاركى، در كتاب «روش تحقيق موضوعى در قرآن كريم)»
اول: مرحله مقدماتى: كه شامل موارد زير است:
1. انتخاب عنوان تحقيق موضوعى و كليد واژه‏هاى آن‏
2. عرضه كلمات عنوان به معجم المفهرس‏
3. نگارش صفحه عنوان و ثبت گزارش آغاز تحقيق‏
3. تدارك فهرست آيات اصلى‏
5. تدارك فهرست سياق‏ها
6. ثبت آمار و ارقام مربوط به كاربرد كليد واژه‏ها در قرآن مجيد
7. نكات تكميلى (به خاطر سپارى مفاهيم و سؤالات):
8. بازنگرى سراسرى مفاهيم (اضافه كردن مفاهيم تازه و تكميل مفاهيم ناقص)
9. مراجعه به متون تفسيرى‏
دوم: مرحله مفهوم‏يابى (گسترش تحقيق موضوعى از راه بررسى كلمات مترادف و...)
سوم: مرحله فشرده كردن تحقيق موضوعى تدارك طرح بخش‏هاى و فصل‏هاى تحقيق و كدگزارى مفاهيم‏

چهارم: مرحله تدوين و تأليف‏

 

ب: تفسير موضوعى برون قرآنى:

پايه‏گذار اين شيوه شهيد صدر (ره) است، (ر.ك: مقدمات فى التفسير الموضوعى للقرآن، محمد باقر صدر، ص 20 ـ 19 و انسان مسئول و تاريخ ساز، همو، ترجمه فولادوند، ص 8 و تفسير سوره حمد، محمد باقر حكيم، ص 94 و نيز كليدهاى فهم قرآن، عليرضا صدر الدينى، 2/86.
مجموعه آثار شهيد صدر، ج 13، ص 27 مقاله: التفسير القرآنى بين التجزئى و الموضوعى.) ايشان با طرح اين مسأله كه بايد در تفسير موضوعى، موضوعات را از متن جامعه گرفت يعنى نيازها و مشكلات را به صورت پرسش به محضر قرآن عرضه كنيم و با جمع آورى آيات مرتبط و تفسير موضوعى آنها، پاسخ خود را دريافت كنيم.
بر همين اساس در دهه اخير تفاسير موضوعى جديدى در زمينه قرآن و پلوراليسم، قرآن و سكولاريسم، قرآن و هنر و ... شكل گرفته است كه در پيشينه گذشت.
پيش فرض اساسى اين شيوه تحقيق و تفسير موضوعى آن است كه قرآن در همه عصرها و مكان‏ها پاسخ گوى نيازهاى هدايتى بشر است.
بر اين اساس بسيارى از موضوعات جديد كه در عرصه زندگى و فرهنگ بشر پيدا مى‏شود و مى‏تواند موضوع تحقيق از منظر قرآن قرار گيرد مثلاً بررسى ديدگاه قرآن در مورد دموكراسى، بررسى ديدگاه قرآن در مورد شبيه سازى انسان و... .
البته بايد محقق در اين موارد بدون پيش داورى و بدون پيش فرض وارد شود. و آيات موافق و مخالف را جمع آورى و تفسير و بررسى كند و نظر نهايى قرآن را اعلام كند.
البته پژوهشگر در اين قسم تفسير موضوعى مى‏تواند از روش‏هاى تفسيرى مختلف و قرائن عقلى و نقلى ديگر (مثل روايات) استفاده كند و نظر نهايى اسلام را در مورد موضوع مورد بحث اعلام كند.
براى مثال: آقاى محمد حسن قدردان قراملكى، در كتاب «قرآن و سكولاريسم» و قرآن و پلوراليسم» از اين شيوه استفاده كرده است.

 

ج: تفسير موضوعى تطبيقى قرآن: (Comparative study)

روش مطالعه تطبيقى را اين‏گونه تعريف كرده‏اند:
«شناخت يك پديدار يا ديدگاه در پرتو مقايسه (فهم و تبيين مواضع خلاف و وفاق)»
پس مفاهيم اصلى و سازنده مطالعه تطبيقى عبارت است از:
ـ شناخت يك پديدار يا ديدگاه كه هدف مطالعه تطبيقى است.
ـ بررسى مقايسه‏اى، كه شيوه‏اى براى نيل به شناخت چند وجهى است.
ـ فهم و تبيين مواضع خلاف و وفاق واقعى بين امور مورد مقايسه، كه اين مطلب در حقيقت روش نيل به ركن اول است. (قراملكى، 1380، ص 255 ـ 254)
امتياز اساسى روش تحقيق تطبيقى آن است كه محقق را از حصر گرايى، فراتر برده و امكان وقوف بر ابعاد ناپيداى موضوع مورد تحقيق را فراهم مى‏سازد، و چشم را بر خلل‏ها و مسايل، بيناتر مى‏كند.
اما رويكرد مستقيم (= غير تطبيقى) در شناخت يك امر، فرد را از ديدن ابعاد مختلف آن، محروم مى‏سازد و او را سطحى‏نگر مى‏كند.

دامنه تطبيق:

در مطالعات تطبيقى لازم است دامنه تطبيق روشن شود، كه عوامل مختلفى در تحديد آن نقش دارد از جمله: توانايى فردى، امكانات پژوهشى، قابليت تطبيق و... گاهى تفسير دو كشور با هم مقايسه مى‏شوند و گاهى ديدگاه دو مفسر يا دو مذهب تفسيرى با هم مقايسه مى‏شود. و گاهى دو متن و كتاب با هم مقايسه مى‏شوند.
فرايند مطالعه تطبيقى عبارت است از:
1. تعريف مسأله‏
2. تحديد دامنه تطبيق‏
3. استقصاى حداكثرى وجوه و موارد تمايز و تشابه (حتى ظاهرى)
4. عبور از موارد تشابه و تفاوت ظاهرى به مواضع خلاف و وفاق واقعى‏
5. تبيين مواضع خلاف و وفاق‏

مهمترين و سخت‏ترين مرحله مطالعه تطبيقى عبور از مشابهت‏ها و تفاوت‏هاى ظاهرى، به خلاف و وفاق واقعى است؛ عبور از موارد جزئى به مواضع عام و كلى.
براى مثال گاهى يك لفظ در دو علم يكسان است اما معانى متفاوت دارد. مثل لفظ «قياس» در منطق به معناى استدلال همراه با صغرى و كبرى، و در علم فقه به معناى تمثيل و نيز لفظ محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ در نزد مذاهب و مكاتب تفسيرى كه معانى مختلفى از آن اراده شده است. و يا حتى لفظ «تاويل» كه در نزد قدماى مفسران (مثل تفسير طبرى) به معناى تفسير آمده ولى در نظر مفسران معاصر به معناى مقابل تفسير (معناى مرجوح همراه با قرينه) به كار رفته است.
براى عبور از تشابه و تفاوت‏هاى ظاهرى و رسيدن به مواضع خلاف و وفاق، روش‏هايى بيان شده است از جمله:
ـ طرح سئوال اساسى و رخنه‏هاى معرفتى‏
ـ شناخت پيشينه و بستر معرفتى شكل‏گيرى مسأله تحقيق‏
ـ تأمل در مبانى معرفتى (مبادى تصورى و تصديقى هر گزاره)
ـ بررسى دلايل رويكردها و روش‏هاى موضوع مورد بررسى‏
ـ بررسى لوازم و آثار و نتايج موضوع مورد بررسى.
ـ بررسى رقبا، امثال و اغيار (شناخت موضوع بوسيله اضداد آن)
ـ پارادايم و نظام فكرى (نگرش سيستمى و كل‌گرايى و بررسى هويت جمعى بجاى فردگرايى) (قراملكى، 1380، 272 - 258 با تلخيص).
البته رابطه مطالعات تطبيقى با مطالعات ميان رشته‏اى، عام و خاص من وجه است يعنى ممكن است از مطالعات تطبيقى در روش‏هاى تحقيق ميان رشته‏اى استفاده شود. و مصداق هر دو واحد باشد. مثل تطبيق ديدگاه‏هاى قرآن و كيهان‏شناسى در مورد آغاز و پايان جهان.
اما در برخى موارد مطالعات ميان رشته‏اى تطبيقى نخواهد بود، مثل تحقيقات ميان رشته‏اى كه براى جهت‏دهى به مبانى علوم و توليد علم جديد صورت مى‏گيرد. و نيز برخى مطالعات تطبيقى ميان رشته‏اى نيست مثل تحقيق در مورد تفسير آيات ولايت در تفاسير شيعه و اهل سنت.

پيشينه، حوزه‏ها و كاربردهاى تحقيقات تطبيقى در مطالعات قرآنى:

ريشه مطالعات تطبيقى را مى‏توان در مقايسه‏ها در آيات قرآنى يافت. در قرآن به روش مطالعه مقايسه‏اى در موارد متعددى اشاره شده است، از جمله:
«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (زمر/9)
«هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى‏ وَالْبَصِيرُ» (انعام/50)
«هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ» (رعد/16)
از اين شيوه در برخى تفاسير ترتيبى و موضوعى نيز استفاده شده است كه همراه كاربردها بدان‏ها اشاره مى‏كنيم:

1. مطالعات تطبيقى بين قرآن و كتب مقدس:

برخى از مفسران از دير باز به مطالعات تطبيقى قرآن و تورات و انجيل و... توجه كرده‏اند، چرا كه برخى قصص قرآن به ويژه داستان‏هاى پيامبران الهى همچون آدم، موسى، عيسى و...، در قرآن و عهدين آمده است. و بررسى اين موارد مى‏تواند نزاهت و برترى قرآن را روشن سازد، همانطور كه مشخص مى‏كند همه اين كتاب‏ها يك منبع اصلى داشته كه وحى الهى بوده ليكن برخى مطالب تورات و انجيل تحريف شده است.
علامه بلاغى (1282ـ1352 ق) در تفسير آلاء الرحمن و كتاب‏هاى «الرحلة المدرسية» و «الهدى الى دين المصطفى» است. و نيز در تفسير الميزان ذيل داستان آدم و حواء و تفاسير ديگر از روش تطبيقى فوق استفاده شده است. و نيز برخى پايان نامه‏ها در مورد قرآن و اُپانيشادها (كتاب مقدس هندوها) و موضوعات خاص بين قرآن و عهدين به انجام رسيده است.
مثال: علامه طباطبايى (ره) ذيل آيات 35 - 39 / بقره در مورد آدم و آفرينش حواء و نيز در مورد بهشت آدم و خصوصيات او سخن مى‏گويد و مطالب فوق را به صورت تطبيقى بين قرآن و تورات مورد بررسى قرار مى‏دهد. و حتى رواياتى را نقل مى‏كند كه مى‏گويد مار و طاووس ياوران ابليس در فريب دادن آدم بودند و آفرينش حواء از دنده چپ آدم را نقل مى‏كنند. سپس با نقل مطالب و فصل دوم سفر اول تورات يادآور مى‏شود كه اين روايات از اسرائيليات است و از تورات گرفته شده است. (الميزان، ج 1، ص 140 به بعد).
ولى هنوز جاى يك بررسى تطبيقى كامل بين قرآن و كتب مقدس ديگر خالى است.

2. مطالعات تطبيقى بين شيعه و مذاهب اهل سنت:

اين شيوه از دير باز مورد توجه مفسرانى همچون فخر رازى (م 606 ق) در تفسير كبير (مفاتيح الغيب) بوده است كه ديدگاه‏هاى تفسيرى و كلامى شيعه و اهل سنت را در تفسير خود نقد و بررسى كرده است. همانطور كه آلوسى در روح المعانى در مواردى به تفسير تطبيقى همت گماشته است. در تفاسير شيعه نيز از دير باز ذيل آيات ولايت و آيات جبر و تفويض به ديدگاه‏هاى اهل سنت (معتزله و اشاعره) توجه شده است همانگونه كه گاهى در تفسير مجمع البيان طبرسى و تبيان شيخ طوسى و روض الجنان ابوالفتوح رازى مى‏بينيم و در عصر ما نيز تفسير الميزان به اين شيوه توجه كرده است.
در علوم قرآن نيز از مباحث نسخ، محكم و متشابه و جمع قرآن و... از ديدگاه فريقين مورد بررسى قرار گرفته و مى‏گيرد. و «البيان فى تفسير القرآن» آية اللَّه خويى‏رحمه الله «و التمهيد فى علوم القرآن» علامه معرفت‏رحمه الله از نمونه‏هاى بارز اين شيوه تطبيقى است.
و در دهه اخير اين روش تحقيق و مطالعه تفاسير قرآن مورد توجه ويژه قرار گرفته است. و نخستين كتاب را با نام «تفسير تطبيقى» دكتر فتح اللَّه نجار زادگان در مركز جهانى علوم اسلامى به رشته تحرير در آورد. در عصر ما تفسير ارزشمند «التفسير الاثرى الجامع» مرحوم علامه معرفت، از نمونه‏هاى بارز تفسير تطبيقى روايى است كه برخى مجلدات آن منتشر شده است. روش مطالعه تطبيقى گاهى تحت عنوان «مقارن» نيز ناميده مى‏شود. البته اين نام در «فقه مقارن» بيشتر كاربرد دارد.
محقق در اين روش به تحقيق و مطالعه در مورد ديدگاه‏ها و دلايل مشترك و متفاوت مفسران و صاحب‏نظران شيعه و سنى در مورد تفسير آيات و مباحث علوم قرآن مى‏پردازند، و با نقد و بررسى، به ارزيابى آراء و دلايل آن‏ها مى‏پردازند.
بيشترين كاربرد اين شيوه تحقيقى در آيات مورد اختلاف شيعه و سنى مثل آيات ولايت (مائده / 3 ـ مائده / 67 ـ احزاب / 33 و ...) و آيات احكام (مثل آيه وضو، مائده / 6) و آيات جبر و تفويض و اخيراً آيات توحيد و شرك است.
و نيز آيه محكم و متشابه (آل عمران / 7) و آيات مشهور به ناسخ و منسوخ و مبحث جمع قرآن و... در علوم قرآن از نمونه‏هاى ديگر اين تحقيقى تطبيقى است.
اين روش در مطالعات موضوعى و ترتيبى قرآن كاربرد دارد، ولى كاربرد آن در دهه‏هاى اخير در تفاسير موضوعى بيشتر هويدا شده است. كه حداقل در دو حوزه خود را نشان داده است.
مثال: شفاعت و توحيد و شرك در تفاسير شيعه و اهل سنت.
در اين مورد مى‏توان از كتاب «تفسير تطبيقى» دكتر فتح اللَّه بخارزادگان و «آيين وهابيت» آية اللَّه سبحانى و تفسير موضوعى منشور جاويد از ايشان ياد كرد، كه از شيوه تفسير موضوعى بين مذاهب اسلامى استفاده كرده‏اند.

 

د: تفسير موضوعى ميان رشته‏اى قرآن:

روش تحقيق و مطالعه ميان رشته‏اى، يعنى بررسى يك موضوع يا مسأله از ديدگاه دو دانش. البته در اينجا دو دانش و رشته مرتبط با قرآن است، يعنى در مسايل چند تبارى كه لازم است در چند رشته علمى (تفسير و علوم ديگر) مورد مطالعه قرار گيرد.
مطالعات ميان رشته‏اى را اينگونه تعريف كرده‏اند:
«مطالعات ميان رشته‏اى كثرت گرايى روش شناختى مبتنى بر گفت و گو و چالش موثر بين گستره‏ها در تحليل مسأله‏اى واحد است. به ديگر سخن، شناخت يك پديدار در پرتو گفت و گوى موثر بين رهيافت‏هاى دانش‏هاى مختلف است.» (قراملكى، 1380، ص 334)

پيشينه:

يكى از حوزه‏هاى تحقيقات قرآنى، مطالعات بين تفسير قرآن و علوم تجربى است كه از ديرباز مورد توجه مفسران قرآن و برخى صاحب نظران و متخصصان علوم طبيعى و انسانى بوده است.
نخستين نمونه‏هاى تفسير مطالعات ميان رشته‏اى را مى‏توان در آثار بوعلى سينا يافت.
شيخ الرئيس ابن سينا (370 - 428 ق)، فيلسوف و پزشك مشهور ايرانى؛ او واژه «عرش» در آيه «وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ» (حاقه/ 17) را به فلك الافلاك (فلك نهم هيئت بطلميوسى) تفسير كرده است و «ملائكه» هشت‏گانه را به افلاك هشت گانه (قمر، خورشيد، زهره؛ عطارد، زحل، مشترى، مريخ و فلك ثوابت) تفسير نموده است. (ابن سينا، 1908، 124 و ذهبى، 1976، ج 2، 426)
فخر رازى (م 606 ق) در تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، برخى مطالب علمى را با ايات قرآن تطبيق كرده است. او با ايه «الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً» (بقره/22) استدلال مى‏كند كه زمين، ساكن است. (رازى، 1411، ج 2، 94) وى در ذيل آيه 164 سوره بقره، فلكيات قديم و آراى بطلميوس و قدماى هند و چين و بابل و مصر و روم و شام را مورد بررسى قرار مى‏دهد.
علامه محمد باقر مجلسى (م 1111 ق)، صاحب كتاب بحارالانوار، در برخى از مجلدات اين كتاب، مطالبى پيرامون آسمان‌ها آورده و در موارد متعددى تفسير علمى كرده است؛ از جمله در مورد آيه 29 سوره بقره مى‏گويد:
سبع سموات [در آيه شريفه‏] بدل يا تفسير [سماء] است و هفت گانه بودن آسمانها، منافاتى با نه‏گانه بودن آنها ـ كه در علم نجوم ثابت شده است ـ ندارد؛ زيرا آسمان هشتم و نهم در زبان دينى، به كرسى و عرش، تعبير شده است. (مجلسى، 1404، ج 57، 5)
طنطاوى (متولد 1862 م)، صاحب تفسير الجواهر فى تفسير القرآن به صورت گسترده به تفسير علمى پرداخته است؛ تفسير ايشان را مى‏توان اوج استفاده از علوم در تفسير قرآن ناميد. او در موارد متعدد، از علوم مختلف در تفسير قرآن استفاده كرده است؛ از جمله، علم احضار ارواح را از آيات مربوط به گاو بنى‏اسرائيل (بقره / 72 - 67) استخراج كرده است. وى در هر مبحث تفسيرى بسيارى از علوم جديد را در لابه‏لاى تفسير آورده است (طنطاوى، بى تا، ج 1، 89 ـ 84).

دكتر محمد بن احمد الاسكندرانى، صاحب كتاب كشف الاسرار النورانية القرآنيّة فى ما يتعلق بالاجرام السماويّة والارضيّة والحيوانات والنبات والجواهر المعدنيّة (چاپ 1880 م)؛ مى‏باشد كه از پيشگامان تفسير علمى در عصر جديد است.
عبدالرزاق نوفل از نويسندگان مصرى كه حداقل پنج كتاب در مورد تفسير علمى نوشته است كه عبارتند از: القرآن و العلم الحديث، الله والعلم الحديث، الاسلام و العلم الحديث، بين الدين والعلم... .
البته برخى صاحب نظران مثل علامه طباطبائى (ره) با روش علمى تطبيقى مخالفت كرده و مى‏نويسند:
«انما الكلام فى أنّ ما أورده على مسالك السلف من المفسّرين «انّ ذلك تطبيقاً وليس بتفسير» وارد بعينه على طريقتهم فى التفسير»؛ (طباطبائى، 1393، ج 1، 8ـ7 با تلخيص) آن اشكالى كه بر روش تفسير علماى گذشته وارد كرده‏اند كه تفسير نيست، بلكه تطبيق است (همان اشكال)، بر ايشان نيز وارد است.
البته خود علامه نيز، در تفسير بعضى از آيات قرآن، از علوم تجربى و نتايج آنها كمك مى‏گيرد؛ چنانكه در ذيل آيه شريفه «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ»؛ (انبياء/30) «و حيات هر چيزى را از آب قرار داديم»، مى‏فرمايد:
منظور اين است كه آب، دخالت كاملى در وجود هر موجود زنده‏اى دارد... و در بحثهاى علمى جديد، ارتباط حيات با آب واضح شده است. (انبياء / 30)
ايشان در ذيل آيه شريفه «وَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» (ذاريات / 47) مى‏فرمايد:
مراد، توسعه خلقت آسمان است؛ همان‏طور كه علوم رياضى، امروزه به اين مسئله نظر دارند. (طباطبايى، 1393، ج 18، 382)
اين دو نوع برخورد علامه و ديگر صاحب نظران با تفسير علمى، بدين جهت است كه تفسير علمى، چند نوع مختلف دارد مثل: استخراج همه علوم از قرآن، تطبيق نظريه‏هاى علمى بر قرآن، استخدام علوم در فهم قرآن كه همگى، يك حكم واحد ندارند؛ از اين‏رو، علامه در شمار قائلان به تفصيل در تفسير علمى محسوب مى‏شود.
لازم به يادآورى است كه: روش تفسير علمى اگر به صورت استخراج همه علوم از ظواهر قرآن باشد، معتبر نخواهد بود چون مبناى آن مخدوش است. (رضايى اصفهانى، 1375، 378)
و اگر به صورت تطبيق علوم بر قرآن باشد اگر منتهى به تحميل نظريه‏هاى علمى بر قرآن شود (باطل و ممنوع است چون) نوعى تفسير به رأى است. ولى اگر صرف مقايسه ديدگاههاى دانشمندان علوم تجربى با آيات قرآن در يك موضوع، مثل آغاز و فرجام آفرينش، باشد مانعى ندارد. بلكه گاهى به روشن‏تر شدن معناى آيات علمى قرآن مى‏انجامد و حتى گاهى اعجاز علمى قرآن را به اثبات مى‏رساند. (رضائى اصفهانى، 1380، ج 1، ص 81)

فرآيند مطالعات ميان‏رشته‏اى:

محقق در مطالعه ميان رشته‏اى پاى بند اصول زير است:
1. ديگران نيز شايد از حقيقت برخوردار باشند.
2. سخن ديگران را بايد با همدلى و در عين حال، نقادانه شنيد.
3. چالش بين ديدگاه‏ها، مجالى براى چالش بين رويكردهاست.
4. در چالش بين رهيافت‏ها، مى‏توان از روش‏هاى مطالعه تطبيقى بهره جست. (همان، ص 337)

كثرت گرايى روشمند، (= تنوع روش‏هاى ناظر به مسأله واحد) از جهت برنامه پژوهشى دو گونه است:
اول: كثرت گرايى مبتنى بر برنامه مكانيكى:
در اين روش محقق، آراى مختلف را از علوم گوناگون اخذ مى‏كند، اما هر يك از آراء را با طرح و برنامه پيشين، در نظام معرفتى معينى جاى مى‏دهد. ديدگاه يك گستره را همچون ريشه‏ها و ديدگاه گستره ديگر را همچون تنه و سومى را همچون شاخه و برگ نظام خود قرار مى‏دهد. در اين برنامه، محقق با دورى از حصر گرايى روش شناختى، از ديدگاههاى مختلف بهره‏مند مى‏شود و نسبت به هيچ ديدگاهى، اعراض و انكار نمى‏ورزد، اين روش به جمع آراء مى‏انجامد.
براى مثال: برخى افراد اقبال ملاصدرا به دانش‏هاى مختلف (فلسفه، تفسير قرآن و عرفان.) ناظر به مسائل مبدأ و معاد را براساس اين مدل، تحليل كرده‏اند. (همان، 332)
تذكر: بهتر است اين شيوه مطالعات ميان رشته‏اى را روش مطالعات تطبيقى بين رشته‏اى بناميم. كه به نوعى برخى افراد در دهه‏هاى گذشته در حوزه تفسير علمى همينگونه عمل كرده‏اند يعنى مطالب علوم جديد را بر آيات قرآن تطبيق كرده‏اند، و گاهى اين تطبيق بدون رعايت ضوابط و همخوانى با ظاهر آيات بوده است از اين رو اين شيوه گاهى به تفسير به رأى نيز منتهى شده است و علامه طباطبائى، آن را در تفسير قرآن تطبيق ناميده و مردود شمرده است. (طباطبائى، 1393، ج 1، ص 8 ـ 7)
مثال‏هاى اين مورد ذيل مبحث «پيشينه» گذشت.
دوم: كثرت گرايى مبتنى بر برنامه ديناميكى:
در اين شيوه محقق آراى مختلف را به طريقى پويا، در تصرّف و تركيب مى‏گيرد كه در اين ميان به ديدگاهى ژرف‏تر برسد. كثرت گرايى در اين معنى، برنامه‏هاى پژوهشى مختلفى دارد، يكى از كار آمدترين روشها، چالش يا گفت و گوى موثر بين ديدگاههاست. و به همين دليل، چنين مطالعه‏اى را كثرت گرايى ديالكتيكى و يا مطالعه ميان رشته‏اى مى‏ناميم.
محقق در اين روشن، ديدگاههاى ديگر را مردود و پوچ و بى ثمر نمى‏انگارد، و خود را محتاج مواجهه جدّى و با برنامه، نسبت به آنها مى‏داند، و طريق مواجهه با آنها را روش گفت و گوى موثر مى‏نامد. كه بوسيله هنر شنيدن، اثر بخش مى‏گردد. (قراملكى، 1380، صص 233 ـ 232)

قلمرو و محدويت‏ها:

مسأله‏اى نيازمند مطالعات ميان رشته‏اى است كه چند تبارى (Multiple Regional) باشد، مسأله چند تبارى، به دليل كثير الاضلاع و ذوبطون بودن، ريشه در علوم مختلف، دوانده است. (همان، 235) پس در مسائل و موضوعاتى كه يك تبارى است شيوه مطالعات و تحقيقات ميان رشته‏اى كاربرد ندارد.
براى مثال «خودكشى» پديده‏اى است كه عوامل مختلف دارد، عوامل جامعه شناختى، فرهنگى و... از جمله مطالب دينى در پيش‏گيرى از آن موثر است در قرآن آمده است: «وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» (بقره/195)
پس براى تبيين دقيق اين مسأله چند تبارى، محتاج مطالعه ميان رشته‏اى هستيم. مثال ديگر، «كاركردهاى دين» و كاركردهاى آموزه‏هاى قرآنى است كه تبيين دقيق آنها محتاج روش هايى همچون: روان‏شناسى، جامعه‏شناسى، تاريخ و تمدن، فلسفه دين، الهيات و... است. همانطور كه با ابزارهاى تجربى و تحليلى، قابل تحليل است. (همان، صص 235 – 236)
در عصر حاضر مطالعات ميان رشته‏اى در مورد قرآن بسيار مورد توجه انديشمندان قرار گرفته است. چرا كه درچند مورد مفيد و موثر است:
1. تفسير آيات علمى و تبيين موضوعات علمى قرآن‏
2. جهت دهى به مبانى علوم بويژه علوم انسانى‏
3. رفع توهم تعارض علم و دين‏
4. نظريه‏پردازى‏هاى علمى قرآنى‏
5. توليد علم جديد؛ شكل‏گيرى دانش‏هاى بين رشته‏اى همانطور كه امروزه روانشناسى دين و جامعه‏شناسى دين شكل گرفته است.

مطالعات و تحقيقات ميان رشته‏اى قرآنى در حوزه‏هاى مختلف علوم بشرى شكل گرفته است از جمله:
اول: در حوزه علوم طبيعى، مثل قرآن و بهداشت، قرآن و نجوم (كيهان‏شناسى) قرآن و علوم پزشكى و...
دوم: در حوزه علوم انسانى، مثل قرآن و روانشناسى، قرآن و علوم تربيتى، قرآن و جامعه‏شناسى، قرآن و اقتصاد، قرآن و سياست، قرآن و حقوق، قرآن و هنر و...
سوم: در حوزه علوم عقلى مثل قرآن و فلسفه، قرآن و كلام و قرآن و رياضيات‏
چهارم: در حوزه علوم شهودى، مثل قرآن و عرفان و...

 

مبانى مباحث ميان رشته‏اى:

اين شيوه مطالعاتى و تحقيقاتى، مبانى و قواعد و آسيب‏هاى خاص خود را دارد كه در اينجا به مهمترين آنها اشاره مى‏كنيم:

 

1. جواز و حجيت تفسير علمى:

از آنجا كه مفسر قرآن، در تفسير آیات مطالب را به خدا نسبت مى‏دهد نيازمند دلايل و قرائن قطعى و علمى است، كه گاهى از آيات ديگر قرآن و روايات معصومين‏ (ع) و برهان‏هاى عقلى اخذ مى‏شود، يافته‏هاى علوم نيز هر گاه قطعى يا اطمينان‏آور شود مى‏تواند قرينه فهم و تفسير آيات قرار گيرد و تفسير قرآن با آنها جايز مى‏باشد و از آنجا كه حجيت علم قطعى ذاتى است بنابراين چنين تفسيرى معتبر و حجّت است.
لازم به يادآورى است كه: هر چند مطالب قطعى و اطمينان‏آور در علوم طبيعى و انسانى اندك است ولى اين مطلب به اصل مطلب زيان نمى‏زند و در ادامه در مورد مطالب ظنى و نظريه‏هاى علمى نيز سخن خواهيم گفت.
البته سرچشمه‏هاى تفسير علمى را در احاديث اهل بيت‏عليه السلام و تفاسير قرآن در طول اعصار (رضائى اصفهانى، 1375، صص 346 ـ 292) نيز مى‏توان يافت، از اين رو روايات كيهان‏شناسى، طبّى، اقتصادى، حكومتى و سياسى و... در ميراث اسلامى فراوان وجود دارد. هر چند كه نيازمند پالايش است ولى فى الجمله سيره مستمره متصل به سيره معصومين‏ (ع) را در اين مورد نشان مى‏دهد كه در مورد بسيارى از آيات و مطالب قرآنى، مباحث علمى طرح كرده‏اند.

 

2. ممنوعيت كاربرد غيرعلم و علمى در تفسير آيات:

البته اين مطلب يكى از مبانى تفسير است، كه در مورد تفسير علمى بايد بدان توجه ويژه كرد.
تفسير قرآن كشف معانى و مقاصد آيات و بيان آنها است به عبارت ديگر بيان مراد استعمالى و جدّى خدا در آيات قرآن است. و اين كشف و بيان نياز به دليل و قرينه دارد. ولى از هر قرينه و دليلى نمى‏توان براى تفسير آيات قرآن استفاده كرده، چرا كه برخى را عقل نمى‏پذيرد و برخى از طرف شارع ممنوع شده است.
از اين رو لازم است اعتبار دلايل و قرائن در تفسير ارزيابى شود.
هر دليل يقينى و علمى، قطع آور است و حجيت قطع ذاتى است، (مظفر، 1368، ج 3، 21) بنابراين اگر دليل و قرينه يقينى براى تفسير آيه‏اى وجود داشت، تفسير قرآن براساس آن جايز است.
هر چند كه اكثر مطالب علوم تجربى، نظريه‏هاى علمى است و قطع آور نيست اما برخى از مطالب علوم تجربى كه به حدّ بداهت حسّى رسيده يا با دليل عقلى همچون رياضيات پشتيبانى مى‏شود، مى‏تواند يقينى باشد.
راى مثال گردى و حركت زمين و نيروى جاذبه آن از مواردى است كه در عصر ما به حد بداهت حسّى رسيده است. پس مى‏توان آيات قرآن را براساس آنها تفسيركرد.

 

3. گستره و قلمرو قرآن و علوم‏

در اينجا مى‏توان از سه ديدگاه حداكثرى (وجود همه جزئيات علوم در قرآن) و ديدگاه حداقلى (نفى مطالب علمى از قرآن) و ديدگاه اعتدالى ياد كرد. چرا كه از طرفى از ظاهر برخى آيات مثل: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» (نحل/89) استفاده كرده‏اند كه همه جزئيات علوم بشرى در قرآن وجود دارد. ولى برخى دانشمندان و مفسران براساس آيات ديگر و قرائن لُبّى (عقلى) بيان كرده‏اند كه مقصود از آيه آن است كه كليات مطالب مربوط به هدايت بشر در ظواهر قرآن وجود دارد.
و از طرف ديگر برخى قرآن را كتاب آخرت و بى‏ارتباط با مباحث علمى دانسته‏اند و از طرف سوم مى‏توان ديدگاه اعتدالى را طرح كرد، يعنى نبايد انتظار داشته باشيم همه جزئيات علوم بشرى را از قرآن به دست آورد. بلكه قرآن خطوط كلى را در راستاى هدايت بشر به سوى خدا بيان كرده است. ولى قرآن در همين راستا اشارات زيادى به علوم طبيعى، انسانى، عقلى و عرفانى دارد.
و اين خطوط اساسى و اشارات علمى مى‏تواند در جهت دهى به علوم بشرى به ويژه علوم انسانى كاملاً مؤثر شود، تا آن‏جا كه به توليد علم جديد منتهى گردد.
لازم به يادآورى است كه هدف هدايتى قرآن با علوم انسانى (مثل علوم تربيتى، سياسى و...) گره خورده است از اين رو تعامل زيادى با آنها دارد، اما در مورد برخى علوم مثل علوم طبيعى، ارتباط كم‏تر است.

 

4. قرآن و علم، رابطه سازگارانه دارند

در مورد رابطه قرآن و علوم تجربى چند فرض قابل تصور است:
قرآن و علم‏ 1) رابطه‌اي ندارند = جدايى مطلق علم و قرآن‏ 2) رابطه دارند؛
 الف) رابطه ناسازگارانه دارند = تعارض علم و قرآن
 ب) رابطه سازگارانه  دارند = تعامل علم و قرآن (همسو انگاري)
با اندك تأملى در آيات قرآن و تشويق آن‏ها به علم و كاربرد بيش از هفتصد بار ماده علم در قرآن و بيش از هزار آيه قرآن كه اشاره به علوم تجربى دارد، مى‏توان دريافت كه فرض اول و دوم باطل است.
بنابراين مباحث علم ستيز در قرآن نيست بلكه مباحث قرآن علم‏پذيريا فرا علم است.

 

5. تعارض واقعى بين قرآن و علم وجود ندارد

تعارض واقعى بين علوم و آيات قرآن وجود ندارد و اگر تعارض ظاهرى بين آن‏ها پديدار شود با اندك تأملى برطرف مى‏شود.
به عبارت ديگر، در موارد تعارض يكى از دو احتمال وجود دارد:
يك. خطا در مقدمات علم تجربى‏
دو. خطا در فهم دلالت آيه قرآن‏
بنابراين در اين هنگام تعارض ظاهرى بايد به دنبال راه حل‏هاى منطقى و معقول باشيم، براى مثال اگر برفرض گزاره قرآنى «سَبْعَ سَمَوَاتٍ» (بقره/29) با يافته‏هاى كيهان شناسى در مورد وجود يك آسمان معارض شد، به چند صورت مى‏توان اين توهم تعارض را حل كرد. (البته ممكن است هر كدام از اين راهكارها در برخى آيات قرآن مفيدتر باشد):
الف. ممكن است واژه «سبع» عدد حقيقى بناشد بلكه عدد كثرت باشد و منظور تعداد زيادى كهكشان و... باشد. و يا واژه «سموات» به معناى جايگاه ستارگان نباشد بلكه به معناى جوّ زمين باشد «مثل آيه وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً» (بقره/22) و... .
ب. ممكن است زبان قرآن و زبان علم در اين مورد متفاوت باشد يعنى مقصود از آسمان در كيهان شناسى، جايگاه ستارگان و سيارات باشد و منظور از «سماء» در قرآن آسمان معنوى باشد همان طور كه علامه طباطبائى(ره) ذيل آيه «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ» (سجده/5) احتمال دادند. (طباطبائى، 1393، ج 16، ص 247 و ج 19، 327)
ج. ممكن است گفته شود مسأله هفت آسمان يك حقيقت قرآنى است كه هنوز علوم تجربى آن را كشف نكرده‏اند و همه كهكشان‏ها كه كشف شده آسمان اول است. بنابراين مى‏توان آن را به صورت نظريه پردازى قرآنى در صحنه علوم تجربى مطرح كنيم و به دنبال شواهد تجربى آن باشيم.

 

6. هدف اساسى قرآن هدايت به سوى خداست (نه بيان مطالب علوم):

قرآن كريم در آيات متعددى به اهداف خود اشاره كرده است و بالاترين هدف خود را هدايت مردم و خارج ساختن آن‏ها از ظلمت ها به سوى نور معرفى كرده است. (بقره/2 و اعراف/203 و يونس / 57)
«الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى‏ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهيم / 1)
«الف، لام، را، [اين‏] كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم، بخاطر اينكه مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاريكى‏ها به سوى نور بيرون آورى، به سوى راه (خداى) شكست‏ناپذير [و] ستوده».
البته اهداف مقدماتى هم چون بشارت، هشدار، شفاء، رحمت و عدالت را نيز مطرح ساخته است. (فرقان / 1 و حديد / 25 و يونس / 57)
قرآن كل نظام هستى را نيز هدفمند معرفى مى كند كه كاروان هستى از خدا شروع شده و به سوى در حركت است. (بقره / 46 و 156)
توجه به هدفمندى قرآن و هدايت‌گرى آن در فهم و تفسير قرآن تاثيرات مهمى دارد، چون به تفسير قرآن جهت مى‏دهد، يعنى مفسر قرآن به همه آيات با نگاه هدايت گرانه مى‏نگرد و آن ها را تفسير مى‏كند.
براى مثال اشارات علمى قرآن و احكام سياسى و اجتماعى و اقتصادى آن، همگى در راستاى هدايت بشر به سوى خدا معنا تفسير مى شود. بنابراين تفسيرى از آيات قرآن كه با هدايتگرى و اهداف قرآن منافات داشته باشد اعتبار نخواهد داشت.

 

4: آسيب‏هاى كلى تفسيرهاى موضوعى قرآن:

اول: تقطيع و غفلت از قرائن:

يكى از آسيب‏هاى جدّى مطالعات و تفاسير موضوعى تقطيع است؛ يعنى ممكن است محقق با جدا كردن آيات، از قراين موجود در آيات قبل و بعد و سياق غافل شود.
بنابر اين بايد مطالعات موضوعى با مطالعات ترتيبى همراه باشد تا گرفتار اين لغزش نشويم. مثلاً هر گاه آيات مربوط به نبوت را بررسى مى‏كنيم هر آيه‏اى كه مورد توجه قرار مى‏گيرد نخست به تفسير ترتيبى آن مراجعه كنيم و قراين عقلى و نقلى و سياق آيه را بررسى كنيم سپس آن را در چرخه‏ى تفسير موضوعى وارد كنيم.

 

دوم: اقدام به تفسير موضوعى بدون تمرين تفسير ترتيبى:

ممكن است كسى گمان كند مى‏تواند بدون هيچ پيشينه‏ى تفسيرى وارد حوزه‏ى تفسير موضوعى شود، و آيات را كنار هم گذاشته و نتيجه بگيرد. درحالى كه مفسّر قرآن شرايطى دارد كه از جمله‏ى آنها ممارست و تمرين تفسير است؛ يعنى مفسّر قرآن بايد قبلاً با تفسير ترتيبى و روش‏هاى تفسيرى آشنا شده باشد، سپس به تفسير موضوعى بپردازد و گرنه ممكن است گرفتار لغزش يا تفسير به رأى شود.

 

سوم: تحميل ديدگاه‏ها بر قرآن:

ممكن است مفسّر با تحليل‏هاى برون قرآنى (قبل از بررسى موضوع در قرآن)، نظر خويش را انتخاب كرده و بر قرآن تحميل كند، كه اين كار منتهى به تفسير به رأى مى‏شود. در حالى كه روش صحيح آن است كه نخست آيات مربوط به موضوع در قرآن گردآورى، بررسى و جمع بندى شود و نظر قرآن اخذ، اعلام و پذيرفته شود.
سپس با علوم ديدگاه‏هاى مكاتب و مذاهب مختلف مقايسه شود. و در صورتى كه هر ديدگاه كه با قرآن مطابق بود پذيرفه و ديدگاه‏هاى ديگر نفى شود. آسيب اخير به ويژه در مطالعات ميان رشته‏اى و تطبيقى تفاسير موضوعى برون قرآنى جدى‏تر مطرح مى‏شود و احتياط بيشترى را مى‏طلبد.
برخى از بزرگان و پيشگامان در تفسير موضوعى نيز موارد زير را از مشكلات تفسير موضوعى بر شمرده‏اند:
1. تكيه بر الفاظ معجم المفهرس و غفلت از مفاهيم قرآنى كه با الفاظ ديگر به كار مى‏رود.
2. عدم دقّت در جمع بندى آيات.
3. گستردگى موضوعات و نياز به حوصله زياد در بررسى آن‏ها. (پيام قرآن، ج 1، ص 30 ـ 31).

 

نویسنده: دکتر محمد علي رضايي اصفهاني