سرگردانی بنی‎اسرائیل و ویژگیهای آنها

پس از هلاكت فرعون و فرعونیان، بنی‎اسرائیل همراه موسی ـ علیه السلام ـ از چنگال آنها نجات یافتند خداوند به بنی‎اسرائیل فرمان داد تا به سرزمین مقدّس فلسطین حركت كنند و آنجا را محل سكونت خود قرار دهند. موسی ـ علیه السلام ـ فرمان خداوند را به آنها ابلاغ كرد.
بنی‎اسرائیل گفتند: «تا ستمگران (یعنی قوم عمالقه) از فلسطین بیرون نروند، ما به این فرمان عمل نمی‎كنیم و وارد سرزمین فلسطین نمی‎شویم.»
موسی ـ علیه السلام ـ از این سخن، سخت ناراحت شد، و به پیشگاه خداوند شكایت كرد، خداوند بر بنی‎اسرائیل غضب كرد و چنین مقرّر داشت كه آنها چهل سال در بیابان (صحرای سینا) سرگردان بمانند.
گروهی از آنان از كار خود، سخت پشیمان شدند، و به درگاه خداوند روی آوردند، خداوند بار دیگر بنی‎اسرائیل را مشمول نعمتهای خود قرار داد كه قسمتی از آنها در آیه 57 سوره بقره بازگو شده است آنجا كه می‎خوانیم:
«و ابر را بر شما سایبان ساختیم و با مَنّ (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سَلْوی (پرندگان مخصوص شبیه كبوتر) از شما پذیرایی به عمل آوردیم و گفتیم از نعمتهای پاكیزه‎ای كه به شما روزی دادیم بخورید.»
آری بنی‎اسرائیل در بیابان خشك و سوزان برای یك مدّت طولانی (چهل سال) نیاز به مواد غذایی كافی داشتند، این مشكل را نیز خداوند برای آنها حل كرد. و یك سایه گوارا همچون سایه ابر، برای آنها تشكیل داد كه از آزار تابش سوزان آفتاب در امان بمانند.
از یك‎سو پرندگان از فضاهای دور می‎آمدند، و بنی‎اسرائیل آنها را صید كرده و غذای لذیذ از گوشت آنها تهیه می‎كردند، و از سوی دیگر براثر بارش بارانها، درختانی در بیابان رویید و سبز شد، و دارای صمغ و شیره مخصوصی شدند، و به این ترتیب از گرسنگی و تشنگی نجات یافتند.(1)

 

جوشیدن چشمه آب در بیابان بر اثر ضربه عصای موسی ـ علیه السلام ـ

بنی‎اسرائیل همراه موسی ـ علیه السلام ـ در بیابان خشك و سوزان صحرای سینا همچنان ادامه زندگی می‎دادند، آنها از جهت آب در مضیقه سختی قرار گرفتند، نزد موسی ـ علیه السلام ـ آمده و وضع ناهنجار خود را به او گفتند، و از او استمداد نمودند.
موسی ـ علیه السلام ـ از درگاه خداوند برای قوم خود تقاضای آب كرد، خداوند این تقاضا را قبول نمود و به موسی ـ علیه السلام ـ دستور داد كه عصای خود را بر آن سنگ مخصوص كه در آن بیابان بود بزند.
موسی ـ علیه السلام ـ عصای خود را بر آن سنگ زد، ناگهان آب از آن جوشید و دوازده چشمه آب (به تعداد قبایل بنی‎اسرائیل كه دوازده قبیله بودند) با شدّت و سرعت جاری شد.
موسی ـ علیه السلام ـ طبق فرمان خداوند به بنی‎اسرائیل فرمود: «از روزی‎های الهی بخورید و بیاشامید و در زمین فساد نكنید و موجب گسترش فساد نشوید.»(2)

 

توقّع بیجا

بنی‎اسرائیل در عین آنكه همواره توسّط موسی ـ علیه السلام ـ مشمول مواهب و نعمتهای الهی می‎شدند، ولی از بهانه‎جویی دست نمی‎كشیدند. این بار به آن غذاهای «مَنّ و سَلْوی» (شیره درخت و گوشت پرندگان) اكتفا نكرده نزد موسی ـ علیه السلام ـ آمده و تقاضای غذاهای متنوّع نمودند و چنین گفتند: «ای موسی! از خدای خود بخواه از آنچه از زمین می‎روید از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیاز برای ما برویاند، ما هرگز حاضر نیستیم به یك نوع غذا اكتفا كنیم.»
موسی ـ علیه السلام ـ به آنها گفت: «آیا شما غذای پست‎تر از آنچه خدا به شما داده انتخاب می‎كنید؟ اكنون كه چنین است وارد شهر (سرزمین فلسطین) شوید، زیرا آنچه می‎خواهید در آنجا وجود دارد.»(3)
ولی آنها كه حاضر نبودند با حاكمان جبّار فلسطین جهاد كنند و در این راه سستی می‎كردند، چگونه می‎توانستند وارد سرزمین فلسطین و شام شوند، از این‎رو گرفتار غضب الهی و ذلّت و پریشانی گشتند(4) و چهل سال در بیابان ماندند، این است وضع ذلّت‎بار آنان كه در امر جهاد سستی می‎كردند، چنانكه در داستان بعد خاطرنشان می‎شود.

 

سستی بنی‎اسرائیل در جهاد و ذلّت آنها

حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در بیابان سینا به بنی‎اسرائیل گفت: «به سرزمین مقدّس (بیت‎المقدس و شام) كه خداوند برای شما مقرّر داشته وارد شوید، و به پشت‎سر خود بازنگردید و عقب‎نشینی نكنید كه زیانكار خواهید شد.»
بنی‎اسرائیل گفتند: «ای موسی در آن سرزمین جمعیتی ستمگر (یعنی عمالقه كه مردمی جبّار و یاغی بودند) هستند، ما هرگز به آن سرزمین وارد نمی‎شویم تا آنها از آن سرزمین خارج شوند.»(5)
این پاسخ بنی‎اسرائیل بیانگر ضعف و سستی آنها در مسأله جهاد است، استعمار فرعونی آن چنان آنها را ذلیل و زبون نموده بود كه آنها هرگز حاضر نبودند برای حفظ عزّت خود، با یاغیان بجنگند، و خود را به رنج و زحمت جهاد بیفكنند، آنها حتّی به موسی گفتند:
«فَاِذْهَبْ اَنْتَ و رَبُّكَ فَقاتِلا اِنّا ههُنا قاعِدُونَ؛ تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید، ما همین جا نشسته‎ایم.»
ولی در میان بنی‎اسرائیل، دو نفر رادمرد كه از خدا می‎ترسیدند و خداوند به آنها نعمت عقل و ایمان و شهامت داده بود گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید، هنگامی كه وارد شدید پیروز خواهید شد و بر خدا توكّل كنید اگر ایمان دارید.»
(6)
این دو نفر یوشع بن نون (وصی موسی) و كالب بن یوفنا بودند، مطابق پاره‎ای از روایات، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ یوشع را پیشاپیش بنی‎اسرائیل به جنگ عمالقه فرستاد. آنها به فرماندهی یوشع به شهر اَریحا هجوم بردند و با ستمگران آنجا جنگیدند تا بر آنها پیروز شدند. موسی ـ علیه السلام ـ وارد شهر اَریحا شد و پس از مدّتی در آنجا از دنیا رفت.
یوشع جانشین موسی ـ علیه السلام ـ شد و به عنوان یكی از پیامبران، زمام امور بنی‎اسرائیل را به دست گرفت و راه موسی ـ علیه السلام ـ را ادامه داد، و سرانجام بر همه سرزمین شام مسلط شد، و پس از 27 سال زندگی بعد از موسی ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت.
در این هنگام كالب بن یوفنا جانشین او شد و زمام رهبری بنی‎اسرائیل را به دست گرفت.(7)

  • (1). سرگردانی چهل سال آنها در بیابان، براثر كوتاهی و گناه خودشان بود كه ذلّت را بر جهاد ترجیح دادند، اگر آنها وارد شهر فلسطین می‎شدند و با عمالقه می‎جنگیدند و آن ستمگران را از آنجا بیرون می‎كردند، این گونه گرفتار بیابان نمی‎شدند، گویی لازم بود چهل سال بگذر تا نسل انقلابی جدید روی كار آیند و به جنگ عمالقه بروند، و خود و مردم را از حاكمان زورمند و یاغی نجات دهند.
  • (2). بقره، 60.
  • (3). بقره، 61.
  • (4). اقتباس از آیه 61 بقره.
  • (5). مائده، 22 و 21.
  • (6). مائده، 24 و 23.
  • (7). اقتباس از بحارالانوار، ج 13، ص 374ـ375.