سرگذشت اصحاب سبت

در قرآن از گروهی سخن به میان آمده است که برای دست یابی به منافع شخصی خود ، در برابر فرمان خداوند دست به حیله زده و به خیال آنکه به سودی بیشتر دست یابند ، از فرمان خداوند سرپیچی کردند که سرانجام آنان ، نابودی و خسران بود . آن گروه ، قبیله ای یهودی به نام " اصحاب سَبت " می باشند .

خداوند در آیات نورش می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً ».1
واژه « سَبْت » به معناى استراحت كردن، پایان كار، مرگ و یكى از روزهاى هفته مى ‌آید.
وجه نامگذارى این روز به « سبت » در نزد یهود، پایان یافتن خلقت آسمان ها و زمین و موجودات دیگر در آن زمان یا تعطیلى كار در آن روز و استراحت یهود و پرداختن به عبادت خداوند است .2
« اصحاب سبت »از قوم ‌بنى ‌اسرائیل بودند و در شهرى ساحلى به‌نام « اَیله » میان « مصر» و «مدین» یا « طبریه » یا « مقنا » (كه بین « مدین » و « عینونا » قرار داشته است) زندگى مى‌ كرده‌ اند .

این قوم در عصر پیامبرى حضرت داوود علیه السلام زندگی می کرد و شمار آنان را هفتاد هزار یا دوازده هزار نفر گفته ‌اند . گروهى از مورخان و مفسران نیز آن ها را بخشى از قوم ثمود پنداشته ‌اند كه بر اثر هم جوارى با بنى ‌اسرائیل به دیانت یهود گرویده‌ اند .3
خداوند یهود را به امساك [خوددارى از كار] و تعظیم روز جمعه فرمان داد، اما آنان با این باور كه روز شنبه به سبب پایان یافتن آفرینش آسمان ها و زمین در آن روز بزرگ‌ ترین روزهاست ، در این فرمان الهى اختلاف كردند، از پذیرفتن روزى جز شنبه سرباز زدند و فرمان خداوند را نادیده گرفتند ؛ از این ‌رو خداوند نیز كار را بر آن ها سخت گرفت و كار كردن در آن روز از جمله صید ماهى كه با توجه به ساحلى بودن محل سكونتشان از كارهاى رایج و مهم آن قوم بود، بر آن ها حرام گشت.4
یهودیان تا مدتى بر این فرمان پایبند بودند . در روزهاى شنبه با تعطیل كردن كار به عبادت و استراحت مى ‌پرداختند، ولى ماهیان چون روزهاى شنبه خود را در امان مى ‌دیدند؛ به‌ صورت انبوه در كناره ‌هاى دریا و روى آب نمایان مى ‌شدند ، به ‌گونه ‌اى كه سطح آب دیده نمى ‌شد، ولى در روزهاى دیگر به زیر آب می رفتند و جز شمار اندكى بر روى آب نمى ‌آمدند .
آنان مدتى این وضع را تحمل‌كردند و مانند گذشتگان و پدرانشان از صید ماهى در روز شنبه پرهیز مى‌ كردند ، ولى پس از آن نتوانستند بر تمایلات نفسانى خود چیره شوند و چون از یك سو نمى ‌خواستند از فرمان الهى سرپیچى کنند و گرفتار كیفر شوند و از سوى دیگر حاضر نبودند از خیل ماهیان روز شنبه بى بهره باشند ، به حیله‌اى دست زدند كه ظاهر آن ، فرمانبرى و باطنش ، نافرمانى بود . آنان در كنار دریا حوضچه ‌هایى حفر كردند و از طرف دریا جوی هایى را به این حوضچه ‌ها كشیدند . روز شنبه هنگامى كه آب دریا بالا مى ‌آمد ، به وسیله این جوی ها ماهیان زیادى به سوى حوضچه‌ها هدایت مى‌ شدند و هنگامى كه آب دریا پایین مى ‌آمد ، در آن حوضچه ‌ها گرفتار مى ‌شدند و در روز یك شنبه آن ها را صید مى ‌كردند .5

خداوند یهود را به امساك [خوددارى از كار] و تعظیم روز جمعه فرمان داد، اما آنان با این باور كه روز شنبه به سبب پایان یافتن آفرینش آسمان ها و زمین در آن روز بزرگ‌ ترین روزهاست ، در این فرمان الهى اختلاف كردند، از پذیرفتن روزى جز شنبه سرباز زدند و فرمان خداوند را نادیده گرفتند ؛ از این ‌رو خداوند نیز كار را بر آن ها سخت گرفت و كار كردن در آن روز از جمله صید ماهى كه با توجه به ساحلى بودن محل سكونتشان از كارهاى رایج و مهم آن قوم بود، بر آن ها حرام گشت.
برخى مفسران نیز گفته ‌اند : آن ها در شب شنبه تورهاى ماهیگیرى را مى ‌گستراندند و چون روز شنبه ماهیان زیادى در تورها جمع مى ‌شد ، روز یك شنبه تورها را جمع‌ آورى مى ‌كردند و از این راه اموال فراوانى به‌دست مى ‌آوردند . در آغاز ، این كار با ترس و پنهانى صورت مى ‌گرفت ، ولى به تدریج این کار در میان آنان گسترش یافت و صورتى آشكار به خود گرفت.
اما در برابر این گروه كه با حیله به صید ماهى مى ‌پرداختند ، دو گروه دیگر وجود داشتند: گروهى كه نه به صید ماهى مى ‌پرداختند و نه صیادان را از این كار نهى مى ‌كردند و موعظه آن ها را بى‌فایده می دانستند و مى ‌گفتند : آنان را به حال خود واگذارید تا نابود ، یا به عذاب الهى گرفتار شوند .
گروه دیگر كسانى بودند كه به فرمان هاى پیامبرشان پایبند بوده و به امید اینكه گناهكاران به سخنانشان گوش فرا دهند و از این عمل دست بكشند، به هدایت گمراهان می پرداختند و آنان را از این كار باز مى ‌داشتند. این گروه كه به گفته برخى حدود 000/10 نفر بودند، هنگامى كه دیدند سخنانشان در گناهكاران اثرى ندارد، از آنان جدا شدند. 6

 

رهایی به وسیله امر به معروف کردن !

به تصریح قرآن، گروهى كه در برابر این منكر ساكت نشده و نهى از منكر نمودند، نجات یافتند و گرفتار عذاب نشدند7، اما درباره گروه دوم كه نهى از منكر را ترك كردند، طبق نظر برخى از مفسران، آن ها نیز نجات یافتند ؛ زیرا آن ها مى ‌دانستند سخنانشان در گناهكاران اثرى ندارد ، اما برخى دیگر مى ‌گویند: آنان دچار عذاب و به‌ صورت مورچه مسخ شدند .8
گروهى از مفسران نیز درباره آنان سكوت كرده و سرانجام آنان را نامعلوم دانسته ‌اند .9
امّا گروهى كه ماهى صید مى ‌كردند، به‌صورت میمون مسخ شدند و طبق برخى روایات و گفته مفسران و مورخان بعد از سه یا هفت روز باد و باران شدیدى همه آنان را به درون دریا ریخت و هیچ فردى از آنان بر روى خشكى نماند .10

 

مسخ شدن ، به چه معنا است ؟

مفسران درباره كیفیت مسخ اختلاف نظر دارند . بیشتر آنان در ذیل یكى از آیاتى كه درباره اصحاب سبت آمده است، تصریح دارند كه مسخ آن ها جسمانى بوده و آنان به‌ صورت میمون و خوك درآمدند، به ‌گونه ‌اى كه مردم نیز آنان را با این هیئت مشاهده كردند . حتى برخى از مفسران گفته ‌اند: مردان آن ها به ‌صورت میمون هاى نرینه و زنانشان به میمون هاى مادینه مسخ شدند .11

امید نداشتن به تأثیر نهى ازمنكر، مجوّز ترك این واجب ‌نمى ‌شود؛ زیرا نهى كنندگان از منكر ، در پاسخ كسانى كه این عمل را بى ‌فایده مى ‌دانستند، مى ‌گفتند: نهى از منكر ما براى این است كه در برابر خدا عذرى داشته باشیم ، یا اینكه شاید هم نهى کردن ما اثر‌كند وآن ها از این عمل دست بكشند.

 

درسی از اصحاب سبت

* بیان داستان اصحاب سبت درسى براى همگان است، اگرچه تنها پرهیزكاران از این درس بهره مى ‌برند . بنا بر نظر مفسران ، این آیه خطاب به یهودیان زمان رسول ‌اكرم صلى الله علیه و آله است و مراد از ذكر این داستان مى ‌تواند دو چیز باشد:
1. ‌اظهار معجزه پیامبر صلى الله علیه و آله ؛ زیرا آن حضرت به رغم نخواندن كتاب و نوشته ‌اى، از داستان هاى گذشتگان خبر داد .
2. اندرز و هشدارى به یهودیان زمانِ حضرت رسول صلى الله علیه و آله است كه ممكن است شما هم بر اثر تمرد از فرمان هاى خدا گرفتار چنین عذابى شوید . برخى نیز آن را براى اندرز و پند اقوام دیگر دانسته ‌اند .12
* درس دیگرِ این داستان، اهمیت « نهى از منكر » و سكوت نكردن در برابر پلیدی هاست ؛ زیرا كسانى كه در برابر گناه صیادان سكوت نكردند ، از عذاب نجات یافتند .13
* همچنین برخى مفسران از این داستان این گونه استفاده كرده ‌اند كه امید نداشتن به تأثیر نهى ازمنكر، مجوّز ترك این واجب ‌نمى ‌شود؛ زیرا نهى كنندگان از منكر ، در پاسخ كسانى كه این عمل را بى ‌فایده مى ‌دانستند، مى ‌گفتند: نهى از منكر ما براى این است كه در برابر خدا عذرى داشته باشیم ، یا اینكه شاید هم نهى کردن ما اثر‌كند وآن ها از این عمل دست بكشند . 14

 

نویسنده: زهرا رضائیان

پی نوشت ها:

1. نساء: 47 .
2. التبیان، ج‌1، ص‌290 .
3. كشف‌الاسرار، ج‌1، ص‌223؛ مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌756؛ بحارالانوار، ج‌14، ص‌60؛ المیزان، ج‌8‌، ص‌302 و تفسیر بیضاوى، ج‌1، ص‌109 .
4. نحل: 124؛ نورالثقلین، ج‌1، ص‌87‌؛ تفسیر بیضاوى، ج‌1، ص‌109 و المیزان، ج‌11، ص‌370 .
5. اعراف: 163؛ مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌756؛ تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌94 و نورالثقلین، ج‌1، ص‌86‌ .6. همان: 164؛ نمونه، ج‌6‌، ص‌423 و بحارالانوار، ج‌14، ص‌56 .
7. همان: 156؛ مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌758 و الدرالمنثور، ج‌3، ص‌588‌.
8. بحارالانوار، ج‌14، ص‌54 .
9. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌756 .
10. اعراف: 166؛ بقره: 65؛ تفسیر‌صدرالمتألهین ج‌3، ص‌468 و مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌ 759.
11. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌759 و الدرالمنثور، ج‌3، ص‌588.
12. بقره: 66؛ التفسیر الكبیر، ج‌3، ص‌110 و مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌265.
13. اعراف: 165 و التبیان، ج‌5، ص‌13.
14. همان: 164 و جامع‌البیان، مج6، ج9، ص124ـ131.