روش‌شناسی مستشرقان در تفسیر قرآن و بررسی سنّت

چكيده

مستشرقان‌ در‌ بررسي معارف قرآن‌ و آموزه‌هاي اسلام از روش‌هاي گوناگوني، مانند روش‌ پديدارشناسي، جامعه‌شناختي، روان‌شناختي، معناشناسي و روش‌‌ تطبيقي بهره‌ گرفته‌اند. هر يک از اين روش‌ها سهمي از واقع‌نمايي را دارند؛ اما اگر به تنهايي و بدون بهره‌گيري از روش‌هاي ديگر ـ به عنوان مکمل ـ باشند و به ويژه اگر به صورت ناقص و انحصاري به کار گرفته شوند، نتايج ناقص و غلطي را در پي خواهند داشت.

کلیدواژه ها:  قرآن، روش‌شناسي، مستشرقان، تفسير قرآن، سنت.

درآمد

محققان در هر پروژه تحقيقي اهدافي را پي مي‌گيرند. سرعت رسيدن به اين اهداف و دقت در خارج نشدن از مسير درست پژوهش، در سايه روشمند بودن عمليات پژوهشي مقدور مي‌باشد.
تجربه نشان داده است هر پژوهشي كه روش مناسب نداشته باشد، با شكست روبه‌رو مي‌شود، زيرا روش تحقيق به سان منطق تحقيق مي‌باشد؛ همان طور كه منطق توسط قوانيني، درست انديشيدن را سامان مي‌دهد، روش تحقيق نيز قواعدي را براي تحقيق درست عرضه مي‌كند.
به عبارت ديگر داشتن روش مشخص و ضابطه‌مند پژوهشگر را در چارچوب صحيح تحقيق نگه مي‌دارد و مسير رسيدن او به نتايج منطقي را آسان مي‌سازد. تحقيقات در واقع مجموعه‌اي از تلاش‌هاي پردامنه و گسترده همراه با کاربست روش‌هاي گوناگون براي كسب اطلاعات هرچه بيشتر است. در اين كار هدف اين است كه براي هر زمينه پرسش يا مجهولي با استفاده از راه و روش كارآمد، پاسخي به دست آيد.
در تعريف روش آمده است:
«چگونگي گردآوري اطلاعات و پردازش آنها به منظور انجام كاري نو، بر روي متن يا موضوعي كار نشده يا حل مسئله‌اي حل نشده» (نکونام، جعفر، روش تحقيق با تأكيد بر علوم اسلامي، ص 3).
خاورشناسان براي آسان شدن امر پژوهش و رسيدن به نتايج مطلوب از روش‌هاي متنوع بهره جسته‌اند. نقائص روش‌هاي مورد استفادة آن‌ها زماني خود‌نمايي مي‌كند كه به نتايج متضاد به دست آمده توسط آن‌ها در موضوعات قرآني ـ اسلامي توجه شود.
بررسي‌هاي ما در آثار برخي خاورشناسان گوياي استفاده آنان از چند روش (از جمله: روش پديدارشناسي، جامعه‌شناختي، روان‌شناختي، زبان‌شناسي يا معناشناسي و روش تطبيق) است.

 

1. روش پديدار شناسي

مفهوم پديدار در واژه پديدارشناسي تعريف‌هاي متفاوتي را به خود ديده است. گاهي مفهوم پديدار را به معناي خصوصيات موهوم ادراك انسان دانسته‌اند، زماني آن را «شيء، براي ما در برابر شيء براي خود» و روزگاري آن را به واقعيت تعريف كرده‌اند (رژه و رنو و ديگران، پديدارشناسي و فلسفه‌هاي هست بودن، مجله‌فرهنگ، ش‌11، پاييز1371؛ همان و پديدارشناسي(1)، ش 18، تابستان 1372، پديدارشناسي(2) و «پديدارشناسي» اثر ميرچا الياده ترجمه بهزاد سالكي).
در زمان حاضر معناي اخير واژة پديدارشناسي رواج يافته است، يعني «تحقيق توصيفي صِرف در باب موضوعي معين».
پديدارشناسي غير از پديدار انگاري است. در مفهوم دوم اوصاف ظاهر و محسوس پديده مورد دقت قرار مي‌گيرد؛ در حالي که فلسفه به وجود آمدن اين مفهوم (پديدارشناسي) در روش، دور شدن از ظاهرگرايي صرف است (فرامز قراملكي، احد، روش‌شناسي مطالعات ديني، ص 323).
در تعريف پديدارشناسي بايد گفت:
«روشي است كه در آن پژوهشگر تلاش مي‌كند بدون دخالت دادن فرضيه‌ها و تحليل‌ها، صرفاً به جمع‌آوري و توصيف پديده‌ها بپردازد. به عبارت ديگر در پديدارشناسي تحليل صورت نمي‌گيرد بلكه آن چه هست توصيف واقع است» (همو، ص 324).
در انتخاب اين روش نتايج به دست آمده، نزديك به واقع است و نتايج ناصحيح در آن، اغلب بر اثر گستره تتبع مي‌باشد. استفاده از اين روش باعث شده است برخي از خاورشناسان در مقابل گروه ديگر از همكاران خود، بايستند و به شبهات آن‌ها در حوزه اسلام‌شناسي پاسخ دهند.
در رابطه با اهميت پرداختن به اين روش دانشمند هلندي «آدريان رلاند» (Adrian Reland) در سيصد سال قبل، (1705 م) در كتاب خود كه به لاتين و درباره دين اسلام نوشت، تأكيد کرد: براي نگرش واقع‌گرايانه به اسلام و رسيدن به فهم صحيح از آن، بايد آن را همان‌گونه كه در مدارس و مساجد اسلام تدريس مي‌شود، مطالعه كرد.
وي در اين كتاب به اين نتيجه مي‌رسد كه اسلام آن گونه كه بسياري از مسيحيان مي‌پندارند، دين گستاخ و مضحكي‌ نيست وآن‌گونه كه آن‌ها مي‌پندارند، مسلمانان ديوانه نيستند (حمدي زقزوق، محمود، اسلام و غرب، ص 93).
«اندره ريپين» ديگر خاورشناسي است كه با بهره‌گيري از اين روش در مقاله‌اي با عنوان «رنگ‌ها» در دايرةالمعارف قرآن ليدن كه همراه با پژوهشي به نسبت جامع مي‌باشد، تفسير مناسب و منطقي را از برخي آيات داراي مفاهيم رنگ‌ها به دست مي‌آورد.
وي هنگامي كه سخن از رنگ آبي به ميان مي‌آورد، با بيان آيه 102 سوره 20 قرآن [طه] كه از گنه‌كاران سخن به ميان مي‌آورد و آن‌ها را به «زرقان» يعني چشم آبي توصيف مي‌نمايد، مي‌نويسد:
«حتي ممكن است ارتباطي ميان درمان پزشكي آب مرواريد داشته باشد كه رنگ چشم را به آبي يا حتي خاكستري يا سبز تبديل مي‌كند».
در ادامه به گفته «آ. مورابيا» كه رنگ آبي را سحرآميز، بدشگون و ويران‌‌كننده خوانده است، اشاره مي‌كند و زيبايي بيان قرآن را در مورد توصيف چشمان جهنميان گنه‌كار به چشم‌آبي در قرآن آشكار مي‌نمايد (ر.ك. به: جمعي از مستشرقان، دايرةالمعارف قرآن ليدن، مقاله رنگ‌ها).

برخي مستشرقان براي همسوشدن با جهان اسلام استفاده از اين روش را پيشنهاد كرده و آن را در جهان كنوني امري الزامي معرفي مي‌كنند (ر.ك. به: بورلو، ژوزف، تمدن اسلامي).
مونتگمري وات از خاورشناساني است كه گرچه در برخي آثار خود استفاده از اين روش را كنار گذارده و به نتايجي برگرفته از پيش‌فرض‌هاي باطل قرون وسطايي رسيده است، ولي در مقدمه كتاب «درآمدي بر تاريخ قرآن» كه آن را بازنگري كرده است، استفاده اين روش را تلويحاً تأكيد مي‌كند و مي‌نويسد:
«اينك ادب و جهان نگري مسالمت‌جويانه قطعاً ايجاب مي‌كند كه ما نبايد از قرآن به عنوان فرآوردة ذهن و ضمير حضرت محمد(ص) سخن بگوييم...» (بل، ريچارد، درآمدي بر تاريخ قرآن، ص 18).
از قرن 17 به بعد مستشرقان منصف و اسلام‌شناسان عقل‌گرا ظهور کردند مانند: ريچارد سيمول که عقايد و آداب مسلمانان را تحسين و پيتر بايل نظريات غريبان را نسبت به اسلام به نقد کشيده است (زماني، محمد حسين، آشنايي با مستشرقان، ص 144 ـ 147).
به هر حال استفاده از اين روش در مطالعات قرآني و تاريخ اسلام مي‌تواند زمينه‌هاي مناسبي را براي گفت ‌و گوهاي بين ادياني فراهم آورد.

 

2. روش جامعه‌شناختي

از آن‌جا كه دين يك واقعيت اجتماعي است و دين‌داري از عوامل اجتماعي متأثر مي‌باشد و آثار متعدد اجتماعي نيز همراه دارد، مورد توجه جامعه‌شناسان و پژوهشگران با رويكرد جامعه‌شناختي قرار گرفته است.
روش جامعه‌شناختي روشي است كه در آن پژوهشگر به تحليل جامعه زمان نزول قرآن و تبيين موارد پنهان و تأثيرگذار فرهنگ آن زمان وتأثيرپذيري آن از قرآن مي‌باشد (ژرف، مشهود، مقاله ساختارهاي انديشه‌اسطوره‌اي اعراب، ص 25).
استفاده از اين روش در آثار خاورشناسان به صورت گسترده يافت مي‌شود. آن‌چه باعث شده اين آثار راه انحراف را پيش‌‌ گيرند، داشتن پيش‌فرض‌هاي ناصواب مانند: بشري بودن قرآن، يا قابليت تأثيرپذيري آن از ‌فرهنگ زمانه مي‌باشد.
خاورشناسان با استفاده از اين روش به بررسي باورهاي مردم دوران جاهليت پرداخته و به اثبات تأثير آن باورها در آيات كريم اقدام كرده‌اند.
مونتگمري وات در كتاب «محمد، پيامبر و سياستمدار» مي‌نويسد:
«به خوبي آشكار است كه نهضت ديني اسلام زاييده اوضاع و شرايط مكه در زمان محمد است. يك دين جديد بي‌انگيزه و محرك به وجود نمي‌آيد...» (مونتگمري وات، ويليام، محمد، پيامبر و سياستمدار، ص 16).
وي در همين كتاب به بررسي تأثير قرآن بر جامعه زمان نزول مي‌پردازد و مي‌نويسد:
«[محمد] در روزگار خود و براي نسل خود مصلح اجتماعي و حتي مصلح عالم اخلاق به شمار مي‌رفت. نظام امنيت اجتماعي جديد و همچنين سازمان نوين خانواده كه او به وجود آورد هر دو از آنچه در سابق وجود داشت پيشرفته‌تر و مترقي‌تر بود» (همو، ص 292).
وات در ادامه، تحليل اشتباه خود را كه به صورت متعدد مرتكب شده است، تكرار مي‌كند و چينش در بيان مطالب سودمند پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در رابطه با نظام‌هاي اجتماعي و خانوادگي و حتي اخلاقي را برگرفته از اخلاق‌هاي پسنديده بدويان مكه و مدينه مي‌داند. او مي‌نويسد:
«با انتخاب نكات اخلاقي پسنديده از بدويان و منطبق كردن آنها با احوال جامعه، دين و سرمشق اجتماعي جديدي براي زندگي نژادهاي مختلف بشري بنياد كرد...». (همو، ص 293).
تعبير «انتخاب» در اين عبارت كه به پيامبر(ص) نسبت داده شده، تحليلي است كه وي از بازتاب فرهنگ زمانه و به گزينش شخص پيامبر(ص) در قرآن‌كريم دارد؛ به عبارت ديگر قرآن تجلي مباحث فرهنگي زمان نزول خود و به انتخاب پيامبر(ص) مي‌باشد؛ گرچه در اين‌‌كار پيامبر نظري اصلاحگرانه دارد؛ نه شياد‌مآبانه.
گرچه در اين نوشتار قصد نقد و بررسي آن مطالب را نداريم، ولي براي اين که خواننده محترم بداند که بر قرآن‌کريم با فرهنگ زمانه چه برخوردي داشته است، بايد گفت قرآن‌کريم با توجه به حقيقت‌پروري خود در بيان و ارايه مطالب و سامان دادن ديني مطابق با واقع، عناصر مثبت فرهنگ زمان نزول را قبول و عناصر منفي آن زمان را طرد مي‌کند. در واقع قرآن‌‌کريم سه‌گونه برخورد با عناصر فرهنگ زمان نزول دارد (ر.ک. به: رضايي، محمدعلي، مقاله «قرآن و فرهنگ زمانه»، فصلنامه معرفت، شماره 26).
الف) پذيرش و تکامل بخشيدن به عناصر مثبت برجاي مانده از اديان ابراهيمي، مانند: اعتقاد به خدا، فرشته، جن و... .
ب) مردود‌ دانستن عناصر منفي و خرافات اعراب جاهلي: مثل عبادات جاهلي (انفال/ 35)، رد عقايد جاهلي (انفال/ 100)، مذمت اخلاق ناپسند جاهلي (تکوير/ 9) و ... .
ج) استفاده کردن از تشبيهات قوم و لغات آن‌ها به منظور تفهيم بهتر مقاصد بلند خود: بهره جستن مصلحان دين و پيامبران الهي از زبان و گويش‌هاي برتر قوم خود و استفاده از تمثيلات و تشبيهات آن‌ها امري عقلايي است؛ چرا که اگر چنين نباشد، تفهيم و تفاهم عرفي شکل نمي‌گيرد و در واقع نقض غرض از ارسال رسل لازم مي‌آيد.
نكته قابل ذكر اين كه وات و بسياري ديگر از خاورشناسان تأثيرگذاري قرآن را بر جامعة زمان نزول مي‌پذيرند، ولي به علت پيش گفته اين را قطعي پنداشته‌اند كه اين تأثيرگذاري، بعد از گزينش‌هاي پيامبر از مسايل فرهنگي زمان خود و ايجاد تغييرات كاربردي در آن‌ها، مي‌باشد.
پژوهشگر براي دور شدن از اين انحراف بايد پيش‌فرضي را كه قابل دفاع است، انتخاب كند؛ پيش‌فرضي كه الهي بودن قرآن را ثابت مي‌داند.
با اين انتخاب مي‌تواند تبييني منطقي و مطابق با واقع از آيات كريمه قرآن كه در بردارنده مباحث متعدد جامعه‌شناسي، مانند سنت‌‌هاي تاريخ، گروه‌هاي مرجع و... باشد. اين اقدام مي‌تواند فضاي جديدي را در حوزه علم جامعه‌شناسي به روي عالمان اين رشته بگشايد. به تعبير ديگر اگرچه استخدام روش جامعه‌شناسي غير الهي در شناسايي معارف اسلام و قرآن از نظر خود وات صحيح و قابل دفاع است،‌ اما چون منطبق به واقعيت وحياني قرآن و اسلام نيست، شناخت‌هاي ناقص و غلط را در پي خواهد آورد.

 

3. روش روان‌شناختي

به روشي كه در آن پژوهشگر تحليلي از ارتباط و سنخيت بين موضوعات انديشه‌اي و رفتاري يک شخص و ويژگي‌ها و ساختار روحي و رواني ارائه مي‌دهد، روش روان‌شناختي گفته مي‌شود.
مستشرقان در مطالعات خود به جنبه‌هاي مختلفي مانند تلقي وحي، روحيات شخصيتي، تجربه وحياني، علل پذيرش دين از طرف مردم و... پرداخته‌اند. آن‌ها در اين بررسي‌ها به دنبال روشن‌كردن جنبه‌هاي پنهان و تاريك علل ظهور دين اسلام و پذيرش گسترده آن و تأثيرات آموزه‌هايش بر افراد در كوتاه‌ترين زمان بوده‌اند.
نتايج حاصل از اين روش پژوهشي به نوع پيش‌فرض‌هاي محقق بستگي داشته است؛ گروهي نتيجه گرفته‌اند پيامبر دستخوش هيجانات و عواطف شديد بود تا جايي كه باور مي‌كند با عالم ماوراء و غيب و الوهيت در ارتباط است (بل، ريچارد، همان، ص 46).
افرادي ديگر مانند مونتگمري وات برخورد اوليه پيام‌رسان وحي را با پيامبر(ص) يك تجربه ورؤياي محرك و تأثيرگذار مي‌دانند و در اين مورد به آياتي از قرآن استدلال مي‌كنند.
وات در ادامه تغيير نام پيام رسان وحي را در قرآن از خدا‌پنداري (شوري/ 51) آن به روح‌‌انگاري (شعرا/ 196 ـ 194) و در نهايت جبرئيل‌خواني (بقره/ 97) آن، نتيجه تكميل اطلاعات پيامبر از آموزه‌هاي يهود مي‌داند.
وات اين سير تحول را عاملي براي اعتماد و ايمان پيدا كردن حضرت به پيامبري خود مي‌داند.
وي در كتاب «محمد، پيامبر و سياستمدار» به دنبال تحليل بالا، مدعي مي‌شود كه اگر رؤياها و تجليات تخيلي جبرئيل نبود، او قصد خودكشي داشت (مونتگمري وات، ويليام، محمد، پيامبر و سياستمدار، ص 17 و 18).
او اين ادعا را به رواياتي مستند مي‌كند كه مدركي از آن‌ها به دست نمي‌دهد؛ گرچه برخي مدارک ضعيفي در کتب اهل سنت وجود دارد.
استفاده مستشرقان از اين‌ روش در تحقيقات تاريخي كه همراه با پيش‌فرض‌هاي ناصواب قرون وسطايي همراه بوده است، باعث مي‌شود چنين برداشتي داشته باشند كه پيامبر اسلام و بلكه همه انبياء در واقع افرادي داراي تخيل خلاق بودند كه نيازمندي‌هاي اجتماع خود را درك مي‌کردند و با نيروي خلاق خود قوانيني را به منظور سامان‌دهي وضع موجود وضع مي‌كردند (همو، ص 297).
بايد گفت اين برداشت را همه مستشرقان تأييد نكرده‌اند، بلكه افرادي مانند توماس كارلايل با استفاده از همين روش، ولي پيش‌فرض‌هايي معتدل‌تر، ثابت كرده‌اند كه پيامبر اسلام فرد جاه‌طلبي نبود و شهوات نفساني نمي‌توانست عامل ادعاهاي رسالي او باشد؛ بلكه تنها ايمان عميق به مأموريت بود كه باعث شد محمد حاضر شود آن سختي‌هاي جان‌كاه و آزارهاي ايام اقامت خود در مكه را تحمل كند. در حالي كه از نقطه نظر اوضاع جاري اميد موفقيت در ادامه كار در آن شرايط بسيار اندك بود (همو، ص 291).
تور آندرانه نيز با يك تحليل مناسب روان‌شناختي تجربه حضرت را تجربه‌اي راستين مي‌داند و به اين باور مي‌رسد كه وي براي روزگار و نسل خود پيام پيامبرانه داشت (ريچارد بل، همان، ص 47).
استفاده صحيح و به‌ كارگيري قواعد درست باعث مي‌شود تحليلي مناسب از روحيات حضرت و تأثير آن بر روند رو به رشد دين نوپاي اسلام و برداشتي مناسب و تفسيري نو از آيات به دست دهد؛ رهيافتي كه مي‌تواند قرآن كريم را به عنوان كتابي فرا بشري و داراي نظريات متقن و موافق با آفرينش به جامعه علمي در حوزه روان‌شناختي معرفي نمايد.
اين تحليل واقعي و صحيح از روحيات عرفاني و وحياني پيامبر‌اکرم مي‌تواند پايه محکمي براي بهره‌برداري صحيح از مباحث و گزاره‌هاي روان‌شناسي قرآن نيز باشد، مباحثي مانند: روان‌شناسي رشد، روان‌شناسي تربيت، روان‌شناسي مديريت، روان‌شناسي جنگ، اصول و مباني روان‌شناسي و... اين‌ها مباحثي‌اند كه آيات زيادي از قرآن داراي آن‌ها مي‌باشند و با ايجاد كارگروه‌هاي تخصصي و تعريف پيش‌فرض‌هاي درست، قابليت بروز و ظهور دارند.

 

4 . روش تطبيق يا مقايسه

دو مطلب كليدي در روش تطبيق وجود دارد:
اول ـ شناخت دو يا چند پديدار يا ديدگاه كه هدف مطالعه تطبيقي‌اند.
دوم ـ فهم و تبيين مواضع خلاف و وفاق آن‌ها.
در واقع بايد گفت بررسي مقايسه‌اي، چيزي جز توصيف و تبيين مواضع خلاف و وفاق واقعي بين امور مقايسه شده نيست (قراملکي، همان، ص 294) و مطلب دوم در واقع روش رسيدن به شناخت واقعي يک پديده و ديدگاه مي‌باشد.
با توجه به اين مقدمه در تعريف اين روش بايد گفت:
«روش مقايسه، روشي است كه پژوهشگر با مقايسه بين دو يا چند پديده، ديدگاه، يا عملكرد، به دنبال شناختي سالم و ژرف از موضوع مي‌باشد».
اين روش نخستين بار در علوم طبيعي به خصوص در گياه‌شناسي به كار گرفته شد و دانشمندان در رده‌بندي گياهان و شناخت صفات و خواص آن‌ها از آن بهره جستند.
استفاده از اين روش در علوم انساني در سال 1795 م آغاز گرديد (قائمي، علي، روش تحقيق در يك مكتب، ص 295). اين روش در بررسي مكاتب و اديان استفاده‌هاي متنوعي دارد، از جمله: مقايسه احكام و تعاليم يك دين با ديگر اديان، مقايسه ايدئولوژي‌هاي اديان، مقايسه معارف علمي مطرح در اديان و... .
از ويژگي‌هاي اين روش موارد زير را مي‌توان نام برد:
دوري از حصرگرايي، روشن كردن ابعاد ناپيداي موضوع تحقيق، تبيين درست و همه جانبه از شباهت‌ها و تفاوت‌هاي موضوع مورد تحقيق، (قراملکي، همان، ص 295) آشنا شدن با بنيادهاي فكري، فلسفي، علمي و... مكاتب، چگونگي شكل‌گيري‌ آن‌ها، رصد ميزان دخالت تعصب، انحراف و تداخل انديشه‌هاي ديگران در مكتب، آگاه شدن از ميزان افراط و تفريط‌ گويي در مكتب، بررسي برنامه‌هاي ابداعي آن‌ها، ميزان تأثيرپذيري از مكاتب قبل، ميزان باردهي به آموزه‌هاي مكاتب و اديان گذشته و... (قائمي، علي، ص 255).
اين روش از جمله روش‌هايي است كه قرآن‌كريم براي ايجاد تحول در بينش مخاطب و اعطاي بصيرت نافذ به او استفاده مي‌کند.
آياتي كه به معرفي متقين و فجار، اهل‌ايمان و فسادانگيزان جامعه، (ص/ 28) معرفي گروه‌هايي مانند سابقون، اصحاب يمين و اصحاب شمال (واقعه/ 8 ـ 47) يا استفاده از استفهام معرفت‌زا در برخي آيات (زمر/ 9)، از موارد استفاده از اين روش است.
در ميان خاورشناسان نيز افرادي از اين روش براي رسيدن به حقيقت (ر.ك. به: پانل، آرتور، تورات و انجيل و قرآن و علم؛ بوکاي موريس،‌ مقايسه ميان تورات، انجيل، قرآن و علم) و يا... اثبات اخذ قرآن از كتب مقدس (ر.ك. به: يوسف دره حداد، القرآن والکتاب) بهره برده‌اند.
افرادي مانند موريس بوكاي نيز با مقايسه قرآن و كتب مقدس با علم روز بهره فراواني از اين روش برده‌اند.

 

5. روش معناشناختي

معناشناسي مطالعه‌اي تحليلي درباره واژه‌هاي اصلي زبان با هدف تبيين جهان‌بيني روشن از آن زبان يا دين است.
معناشناسي با اين رويكرد گونه‌اي از «Weltans chungslehre»، يعني علم تحقيق در ماهيت و ساخت جهان‌بيني يك ملت در فلان دوره خاص از تاريخ آن خواهد بود.
اين مطلب توسط تحليل روش‌شناختي مفاهيم و تصورات فرهنگي عمده‌اي كه آن ملت براي خود فراهم آورده و در واژه‌هاي اصلي زبان آن ملت است، صورت مي‌گيرد (ايزوتسو، توشي هيکو، خدا و انسان در قرآن، ص 4).
پژوهشگر در اين روش با بررسي واژه‌هاي اصلي قرآن و سامان دادن يك شبكه معنايي به بررسي ارتباط آن‌ها مي‌پردازد. با بررسي اين ارتباط‌ها معناي واژه به دست مي‌آيد و در واقع نوع جهان‌ بيني قرآن در مورد آن واژه اصلي يافته مي‌شود.
اين روش در آثار خاورشناساني مانند «ايزوتسو» ژاپني به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت. وي در آثاري مانند «خدا و انسان در قرآن» به بررسي واژگان اصلي و تحليل‌هاي دقيق معنايي در يك شبكه گسترده از مفاهيم مرتبط مي‌پردازد.
در اين پژوهش ميدان‌هاي معناشناختي كه خود در برگيرنده مفاهيم همسو مي‌باشد، شكل مي‌گيرد و ارتباط مفاهيم مطرح در آن با هم‌ديگر بررسي مي‌شود.
وي در اين كتاب، روش‌شناسي معناشناختي ارکان مفاهيم را به دو قسم «اساسي» و «نسبي» تقسيم مي‌كند. او مي‌گويد: منظور از «اساس» در اين روش مفاهيمي است كه معناي خاصي را ـ بدون در نظر گرفتن شبكه معنايي در نظام عقيدتي خاص ـ به ذهن تبادر مي‌دهد؛ به گونه‌اي كه هر جا به کار مي‌رود، آن معناي محوري به ذهن مي‌رسد.
او ادامه مي‌دهد: «اين معنا تمام معنا در واژه مورد بحث نيست، بلكه هر گاه در يك شبكه معنايي قرار گيرد، مفهومي جديد مي‌يابد. اين تغيير به علت ارتباط با واژگان ديگر كه در وضعي خاص قرار گرفته‌اند، پديد مي‌آيد» (همو، ص 14).
مشخص گرديد که معناي اساسي يك واژه امري ذاتي و دروني است كه هميشه از شنيدن آن واژه به ذهن مي‌رسد، ولي معناي نسبي دلالتي ضمني دارد و در نتيجه وضع خاصي كه واژه پيدا مي‌كند، به معناي اساسي پيوسته و افزوده مي‌شود كه در نظام جديد و مرتبط شدن با واژگان اصلي ديگر به دست مي‌آيد.
روش معناشناختي قرن‌ها در آثار دانشمندان اسلامي آن زمان كه از دلالت الفاظ بحث مي‌كنند، به كار مي‌رفته است؛ اما آن‌چه در آثار مستشرقان آمده است، شكل و روش تازه‌اي است كه قابل دقت و تأمل مي‌باشد.
از اين روش در برخي مقالات دايرة‌المعارف‌ها به صورت ابتدايي‌تر استفاده شده است، مانند مقاله «قلب» در دايرة‌المعارف قرآن ليدن (نويسنده مقاله مي‌گويد: در قرآن واژه‌هايي مانند فؤاد، صدر، لباب و نفس نيز وجود دارد که هم‌معنا و مرتبت با واژه قلب است، ولي در مقاله حاضر فقط مفهوم قلب بررسي مي‌شود). گرچه نويسنده محترم مي‌توانست با يك بررسي و چينش الفاظ مرتبط با واژه قلب، به يك نظام علمي دقيق دست يابد، زيرا از جمله اصول محوري در تجزيه و تحليل‌هاي معنايي، بررسي دامنه و كانون الفاظ است (ر.ك. به: ايزوتسو، همان، ص 33).
اگر اين اصل ناديده گرفته شود، نتيجه به دست آمده نمي‌تواند بيانگر جهان‌بيني قرآن باشد، و باعث مي‌شود محقق و خواننده متن در قضاوت دچار اشتباه گردند؛ مطلبي كه در اغلب آثار خاورشناسان به چشم مي‌خورد.

نتيجه

با شروع كار علمي مستشرقان در حوزه اسلام‌شناسي، روش‌هاي متنوعي در چگونگي بررسي‌ها و تحليل‌ها به كار گرفته شد. در برخي آثار تنها از يك روش پژوهشي استفاده شده است و برخي آثار ديگر از تركيب چند روش بهره جسته‌اند؛‌ مهم‌ترين ‌اين روش‌ها روش جامعه ‌شناختي، پديدار‌ شناسي، روان ‌شناسي، تطبيق يا مقايسه و معناشناختي است. در برخي از آثار كه به صورت مقاله ارايه شده است، از روش خاص اما ناقص بهره جسته‌اند كه آثار آن نتايج ناصحيح از موضوع مورد تحقيق است.

 

نویسنده: علي رضا نوبري
 

منابع: 

مجله تخصصی قرآن پژوهی خاورشناسان - شماره 8