ذو القرنین

ذوالقرنين مركب از دو كلمه است:
1- "ذو" كه در لغت به معني صاحب است( در حالت نصب آن «ذا» و در حالت جر «ذي»).[1]
2- "قرْن" كه در لغت به معني جمع كردن می­‌باشد، اقتران از همين ريشه اجتماع دو چيز يا چيزهاست،[2] به استخوان شاخ نيز "قَرن" گويند.[3]تركيب "ذوالقرنين" معاني مختلفي دارد و يكي از معاني لغوي آن صاحب دو شاخ است و در اصطلاح نام شخصي مي‌باشد که نام او سه بار در قرآن آمده است، او یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني مي‌باشد.[4]

 

وجه تسميه

اولين اختلاف پيرامون "ذوالقرنين" وجه تسميه اوست. اقتضاي مباحث تاريخي و فقدان نصوص قطعي روايي در مسأله تسميه ذوالقرنين، باعث اين اختلاف شده است؛ (البته براي قرآن اسم افراد مهم نيست، بلکه مهم شخصيت و اعمال افراد است).
1- او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرني الشمس (دو شاخ آفتاب) مي‌كند.
2- دو قرن زندگي يا حكومت او
3- وجود برآمدگي مخصوص در دو طرف سر او
4- تاج مخصوص او كه داراي دو شاخك بوده[5] و...

 

ذوالقرنين كيست؟

در اينكه او چه شخصي است، نظرات مختلف است به اضافه اينكه قرآن هم به شخصيت وي تصريح نكرده؛ نظرات عبارتند از:
1- اسكندر مقدوني
2- يكي از پادشاهان يمن
3- كوروش هخامنشي[6]
4- منذر بن ماء السماء
5- تسن چي هوانگ تي (بزرگترين پادشاه قديم چين)[7] و...
جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه قرآن براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،[8] برخي از مفسرين اين نظريه را پذيرفته‌اند.

 

ياد كرد قرآن از ذوالقرنين:

داستان ذوالقرنين در سورۀ كهف  آيات 83 تا 97 ذكر شده است و آنچه از اين آيات برمي‌آيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود[9]، وي مؤمن، موحد و مهـربان بـوده و از طريـق عـدل و داد منحـرف نمي‌شـود، به هميـن جهـت مشمول لطف خاص خدا بوده، به مال و ثروت علاقه‌اي نداشته است:[10]
«وَيَسْئَلونَكَ عَنْ ذِي القَرْنَين» « و از تو دربارۀ ذوالقرنين مي‌پرسند»

«اِنّا مَكَّنا لَهُ فِي الْارضِ وءاتَيناهُ مِنْ كُلّ شَيءٍ سبباً فَأتْبَعَُ سَبَباً»[11] «ما به او در روي زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم، او از اين اسباب پيروي  (و استفاده) كرد»

 

سه لشكركشي مهم ذوالقرنين

1- لشكركشي او به سوي مغرب:

در اين سفر به مكاني مي‌ رسد و در نظرش مجسم مي‌شود كه خورشيد در آب تيره و گل آلودي غروب مي‌كند، گويا در اين سرزمين، مردم كافر بوده‌اند.[12] (اولين حملۀ كوروش هخامنشي نيز به غرب بوده، وي به پادشاه ليدي (تركيه امروز) حمله مي‌كند).[13]

 

2- سفر به سوي مشرق:

در آنجا مردمي وجود داشتند كه از نظر تمدن عقب افتاده بوده و پوششي بر تن نداشته‌اند، يا مسكن و كوه و درختي در آنجا نبوده است،[14] اما اينكه چرا به آنجا سفر كرده و چه اقداماتي انجام داده، به آن تصريح نشده[15] (كوروش كبير نيز براي سركوبي شورش قبائل كيدروسيا (بلوچستان فعلي) و باكتريا (بلخ) به مشرق حمله كرده است).[16]

 

3- سفر به شمال:

در اين سفر به منطقه‌اي كوهستاني مي‌رسد كه مردمش زباني مخصوص به خود داشته و سخني نمي‌فهميدند ( يا از نظر تمدن يا از نظر فكري در سطح پائين بودند) و از ناحيۀ قوم يأجوج و مأجوج آزار مي‌ديدند.
به خواست ايشان، ذوالقرنين محل عبور و حملۀ يأجوج و مأجوج را با سدي آهني كه از مس يا سرب پوشيده شده بود، مسدود كرد.[17] (كوروش نيز براي اصلاح امر مادها كه در شمال قرار داشت به حوالي كوههاي قفقاز (كوه قاف) لشكركشي كرد و تنگه‌اي كه محل عبور اقوام وحشي و ويرانگر بود را با سد آهني پوشانيد).[18]
اينكه آن مردم، با آنكه زبان نمي‌دانستند چگونه خواستۀ خود را بازگو كردند مورد اختلاف است، يا در بين ايشان مترجماني وجود داشته يا با رمز و اشاره و يا برخي از ايشان كه زبان مي‌دانستند از ذوالقرنين چنين خواستند.[19]

 

سرانجام ذوالقرنين

مفسران پيرامون عاقبت كار او سخني به ميان نياورده‌اند اما اگر ذوالقرنين همان كوروش باشد، دولتش توسط اسكندر مقدوني سقوط مي‌كند[20] و او به واسطۀ زخمي كه در جنگ سال 525 قبل از ميلاد به وي ­رسيده بود، درگذشت[21].

 

نویسنده: علی محمدی
 

پی نوشت:

  • 1. قرشي، علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه؛ 1376، چاپ هفتم، ج 3، ص 29
  • 2. قاموس قرآن، همان، ج 5، ص 309
  • 3. راغب اصفهاني، مفردات، تهران، مرتضوي، 1369، اول، ج 3، ص 177
  • 4. خرمشاهي، بهاء الدين دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج 1، ص 1081
  • 5. شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1374، اول، ج 2، ص 105
  • 6. مصطفوي، حسن، التحقيق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، اول، ج 9، ص 250
  • 7. دانش نامه قرآن و...پيشين، ص 1081
  • 8. شرح و تفسير لغات....پيشين، ص 105-104
  • 9. حاج سيد جوادي، احمد صدر و بهاء الدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1379، اول، ج 8، ص 61
  • 10. شرح و تفسير لغات، پيشين، ص 106
  • 11. كهف/ 84 – 83 ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي مي‌باشد.
  • 12. كهف/ 88- 86
  • 13. قاموس قرآن پيشين، ص 316
  • 14. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، دهم، ج 12، ص 529
  • 15. كهف/ 90
  • 16. قاموس قرآن، پيشين، ص 316
  • 17. كهف/ 97-93
  • 18. قاموس قرآن، پيشين، ص 317
  • 19. دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 8، ص 11553
  • 20. قاموس قرآن، پيشين، ص 318
  • 21. مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت، 1928 م، بي نا، ص 743