تفسیر مجمع البیان: حالات کفار؛ آیات 6تا 16 سوره بقره

[سوره البقرة (2): آيات 6 تا 7]

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (7)

در اين آيات بدنبال بيان صفات متقين، حالات كافران كه در نقطه مقابل آنها هستند ذكر شده است كفر، در اينجا عبارت است از، انكار توحيد و عدالت خدا و انكار نبوت انبياء يا انكار يكى از ضروريات و اركان دين.در اينكه خداوند چگونه دل كفار را مهر و موم نموده اقوالى گفته شده است از اينقرار:

 

1- علامت‏

وقتى كافر در كفر و انكارش بدان درجه رسيد كه ديگر ايمان نخواهد آورد و براى خدا معلوم است علامتى بر قلبش زده مي شود كه نقطه ‏ايست سياه رنگ تا ملائكه بدانند كه او ايمان نمي آورد و او را سر زنش و نفرين كنند همانطور كه در قلب شخص مؤمن علامت ايمان نوشته مي شود تا ملائكه بدانند و او را ستايش و برايش طلب عفو و رحمت كنند. 

 

2- شهادت خدا
مقصود از ختم بر قلب آنان حكم و شهادت خداست به اينكه اينان ديگر حق را نمي پذيرند و كلمه «ختم» بمعناى شهادت و حكم زياد آمده است

 

3- گويى قلبشان مهر شده‏
خداوند اين دسته را مذمت و سر زنش مي كند كه اينان گويى قلبشان مهر شده و ايمان داخل آن نمي گردد

 

4- كم عمقى و كوتاهى نظر
ختم قلب كنايه از كم عمقى و كوتاه بينى در نظر و استدلال است و منظور آنست كه دل‏هاى اينان وسعت فكر و منطق و نظر را ندارد در برابر مؤمنين كه سعه نظر و وسعت فكر دارند بنا بر اين معناى ختم كردن قلب‏ها اينست كه از آن در آنچه نياز دارند سود نمي برند همانطور كه از گوش و چشم كه گرفته شده است سود و استفاده برده نمي شود.و مقصود از عدم وسعت قلب همين است كه بين حق و باطل نمي توانند امتياز دهند و در محاورات و استعمالات مردم زياد ديده

سؤال چرا در ميان همه اعضاء بدن فقط قلب و گوش و چشم نام برده شد.

جواب چون اين اعضاء يا محل علم‏اند چون قلب، و يا راه فرا گيرى و ياد گرفتن‏اند چون چشم و گوش‏

 

[سوره البقرة (2): آيات 8 تا 10]

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (9) فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (10)

يُخادِعُونَ اللَّهَ‏ با توجه به اينكه خدا به همه چيز چه آشكار و چه نهان عالم و آگاه است و نمي توان او را فريب داد در معناى اين آيه «كه مي خواهند خدا را گول بزنند» چند وجه بيان شده است از اين قرار:
1- اگر چه اينان نمي توانند خدا را گول بزنند ولى كار و عمل ايشان طورى است كه اگر كسى باطن و واقع را نداند گول مي خورد يعنى كار كسانى كه گول مي زنند انجام مي دهند مثلًا در باره كسى كه عملش را با ريا آميخته مي گويند: چقدر نادان است مي خواهد خدا را گول بزند در حالى كه خدا از خود او بعملش آگاه‏تر است.
2- اينان رسول خدا را گول مي زنند و در اين صورت تقدير آيه چنين است «يخادعون رسول اللَّه» و همانطور كه اطاعت پيامبر اطاعت خدا و نافرمانى او نافرمانى خدا است پس گول زدن رسول نيز بمنزله گول زدن خدا مى‏ باشد.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا- اينان مؤمنين را گول مي زنند وقتى آنان را مى‏ بينند مي گويند ايمان آورديم تا در مجالس آنان شركت و اسرارشان را براى دشمنان نقل كنند اگر چه صورت عمل خدعه و فريب مسلمين است ولى در واقع خود را گول مي زنند.

 [سوره البقرة (2): آيات 14 تا 16]

وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (14) اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (15) أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ (16)

در معناى اين آيه كه خدا آنان را مسخره مي كند وجوهى گفته شده است.
1- جزاى استهزاء بنام خودش‏
خدا آنان را در مقابل اين استهزاء و مسخره كيفر و جزا داده عذاب ميكند و اين كيفر بنام استهزاء خوانده شده 

2- تخطئه منافقان‏
خدا منافقان را در اين عمل نفاقى و استهزاءشان نسبت بمؤمنين تخطئه كرده و آنان را نادان و جاهل ميداند

3- در ظاهر نعمت و در واقع عذاب‏
و از اين جهت باين نعمت دادن استهزاء گفته شده است كه ظاهر آن نعمت و نيكى است ولى در واقع كشاندن آنان است به هلاكت و عذابى كه با اعمال زشت خود مستحق آن شده بودند.

4- در دنيا چون مؤمنان در آخرت چون كفار
منافقان چون اظهار ايمان مي كردند خداوند آنان را در دنيا از نظر احكام شرعى مانند ارث و نكاح و دفن و احكام مشابه آنها در رديف مسلمين قرار داده است ولى بعلت نفاق و كفر درونى در آخرت مانند كفار عذابشان خواهد كرد و اين دو نوع روش در دنيا و آخرت بمنزله استهزاء آنان مي باشد.

5- همين كه به نزديك در مي رسند بسته مي شود!
ابن عباس مي گويد: در حالى كه منافقان در آتش ‏اند درى از بهشت بسوى آنان باز مي شود ولى پس از آنكه اينان خود را به شتاب بدان در رسانند در بسته مي شود

«يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» دو معنا براى اين آيه كه خداوند چگونه آنها را كمك مي كند شده است.
معناى اول اينكه خداوند بآنها امكان و قدرت مي دهد شايد ايمان بياورند ولى آنان هم چنان به كفر و سرگردانى خود چسبيده ‏اند.
معناى دوم اينست كه خداوند نعمت‏هايى چون شرح صدر و نورانيت دل كه بمؤمنين عنايت و اعطاء مي نمايد منافقان را از آنها محروم مي دارد تا هم چنان در سرگردانى و گمراهى بمانند.

«أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ». سؤال در اينجا سؤالى پيش مي آيد كه مبادله در صورتى است كه منافقان ايمان و هدايت داشته و آن را در مقابل گرفتن گمراهى و كفر از دست بدهند در حالى كه آنان از اوّل ايمان نياوردند و هدايت نشدند.
پاسخ در جواب اين سؤال وجوهى بيان شده است.
1- منظور از «اشتروا» خريدن و معامله واقعى و مبادله نيست بلكه استعاره و مجاز است در دوست داشتن و انتخاب يعنى همانطور كه مشترى جنسى را كه مي خرد آن را دوست داشته و بر مي گزيند منافقين هم كفر باطنى را دوست داشته براى خود انتخاب كردند.
2- اين ايمان همان هدايت فطرت و طبيعت است كه در نهاد هر فرد در ابتداء وجود دارد آن را با گمراهى تبديل كردند.

«وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ» و چون ياران محمّد در تجارتشان هدايت يافته و سود كرده نشدند.
بعضى گفته‏ اند اضافه اين قسمت بعدى «وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ» از اين نظر است كه منافقان نه سود بردند و نه هدايت يافتند در حالى كه ممكن است يك تاجر سود نبرد ولى هدايت داشته باشد پس حال اينان بدتر است.

سؤال در اينجا منافقان اصل سرمايه خود كه همان ايمان است از دست داده بودند در حالى كه معناى سود نكردن تجارت، آنست كه سرمايه محفوظ است ولى سود نمي كنند.
جواب در اين آيات گمراهى و هدايت در برابر هم ذكر شده است و معنايش اينست كه اينان طلب ربح و سود كردند ولى هلاك شدند و سرمايه خود را از دست دادند.
و يا ممكن است حال كفار را مقابل حال مؤمنين قرار داده باشد مؤمنين هدايت را خريدند و سود بردند اينان گمراهى را خريدند و سود نبردند و ضرر كردند