تفسیر قرآن

معنای لغوی تفسیر

تفسیر از ریشه “فسر” مصدر باب تفعیل است و لغت شناسان؛ معانی متعدّدی برای این واژه آورده اند که برخی از آنها عبارتند از: کشف مراد از لفظ مشکل[۱] ؛ کشف معنای لفظ و اظهار آن[۲] ؛ بیان نمودن معنای سخن[۳] ؛ بیان و تشریح معنا و لفظ آیات قرآن[۴] ؛ کشف معنای معقول[۵] ؛ اظهار معنای معقول[۶] ؛ بیان[۷] ؛ ابانه[۸] ؛ بیان و توضیح دادن شیء[۹] ؛ آشکار ساختن امر پوشیده[۱۰]؛ شرح قصه های مجمل قرآن کریم[۱۱]  و…

این نکته هم لازم به ذکر است که برخی مانند سیوطی در الاتقان و زرکشی در البرهان “تفسیر” و “فَسْر” را مشتق شده از “سَفْر” دانسته اند. دلیل آنان بر این ادعا همگونی و تناسب معنای “فسر” و “سفر” (آشکار شدن) می باشد، اما طبق بررسی های انجام شده، این دو واژه، دو معنا و کاربرد متفاوت دارند: “تفسیر” و “فسر” اغلب درباره اظهار معنای معقول و آشکار کردن مطالب علمی و معنوی استعمال می شود و “سفر” در مورد آشکار کردن اعیان و اشیاء خارجی و محسوس به کار می رود[۱۲]؛ لذا نه تنها تناسب معنایی لازم بین این دو وجود ندارد، به فرض چنین تناسبی، صرف همگونی و تناسب معنایی “سفر” و “فسر” دلیل بر اشتقاق و انشعاب “تفسیر” و “فسر” از “سفر” نیست.

 

معنای اصطلاحی تفسیر

البتّه ذکر این نکته لازم است که ارائه یک تعریف کامل که جامع افراد و مانع اغیار باشد امر ساده ای نیست چرا که هر تعریفی که از تفسیر ارائه شود، براساس پیش فرض هایی است که ممکن است در تحلیل نهایی خدشه دار شود. به هر حال دو تعریف می توان از تفسیر ارائه کرد. در تعریف اول “تفسیر به عنوان یک علم” و در تعریف دوم “تفسیر به عنوان تلاش فکری مفسر” مطرح شده است:

٫۱ تفسیر، علمی است که به وسیله آن، معانی آیات قرآن و مراد خداوند از آن، با استفاده از منابع معتبر، بر مبنای قواعد ادبیات عرب، اصول مشترک محاوره و مفاهمه و قرائن متصل و منفصل کلام به دست می آید.

٫۲ تفسیر، عبارت است از کشف و بیان معانی آیات قرآن و مراد خداوند از آن، با استفاده از منابع معتبر، بر مبنای قواعد ادبیات عرب، اصول مشترک محاوره و مفاهمه و قرائن متصل و منفصل کلام.

 

اهمیت تفسیر قرآن

تفسیر قرآن همانند دیگر علوم اسلامی در حرکت از سرمنزل وحی تا به امروز، به پیشرفت و سیر تکاملی خود ادامه داده و به صورت دانشی روشمند و گسترده درآمده است. یکی از مهم ترین وظایفی که از جانب خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) واگذار شده، براساس آیه “و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون”[۱۳] تبیین و تفسیر قرآن است؛ لذا پیامبر (ص) نخستین کسی است که به تفسیر آیات قرآن پرداخته و در طول عمر شریف خود بر این امر اهتمام ورزیده است.

کلمه “تفسیر” در آغاز به شرح کتب و نوشته های علمی و فلسفی اطلاق می شد و مترادف با شرح و بیان معانی آنها بود. از این روی؛ شرح های یونانی و عبری آثار ارسطو را تفسیر می گفته اند، اما رفته رفته این واژه در فرهنگ اسلامی، بیشتر به کتاب های خاصی که در شرح قرآن کریم نوشته می شد اطلاق گردید.[۱۴] واژه “تفسیر” یک بار در قرآن آمده و آن هم به معنای بیان و شرح است: “و لا یأتونک بمثل الا جئناک بالحق و أحسن تفسیراً”[۱۵] این آیه در پاسخ مشرکان مکه که همواره پیامبر (ص) را مورد شماتت قرار می دادند و در نبوت و رسالت حضرت، تشکیک می کردند، چنین پاسخ می دهد: “و [کافران و مشرکان] برای تو هیچ مثلی نیاورند، مگر آن که [جوابی] حق و خوش بیان تر برایت بیاوریم.”
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی در اهمیت و شرافت “علم تفسیر” سخنان فراوانی ایراد کرده اند. از جمله مرحوم طبرسی، مؤلف تفسیر مجمع البیان، علم تفسیر را اجلّ علوم می داند.[۱۶]

سیوطی، مؤلف «الاتقان فی علوم القرآن»، نیز معتقد است: “شریف ترین علمی که انسان به آن مشغول می شود و در آن غور می نماید، علم تفسیر است”.[۱۷] وی همچنین در کتاب «الاتقان» از راغب اصفهانی چنین نقل می کند: “ارزنده ترین فنی که انسان بیاموزد، تفسیر قرآن است.”[۱۸] توضیح این که: اهمیت یک فن یا به جهت اهمیت موضوع آن است یا از جهت هدف و غرض از آن و یا از لحاظ نیاز بیشتر به آن است و فن تفسیر از هر سه جهت برتری دارد.

زیرا اولاً: از جهت موضوع، موضوع آن، کلام خداوند است که سرچشمه تمام حکمت ها است.

ثانیاً: از جهت غرض و هدف که هدف از این فن، شناخت معانی آیات قرآن و مقصود خداوند و رسیدن به سعادت واقعی است و ثالثاً از لحاظ نیاز به آن، از آن جا که هر کمال دینی یا دنیوی نیازمند علوم شرعی و معارف دینی است و این علوم و معارف نیز متوقف بر قرآن است، لذا از این جنبه نیز تفسیر قرآن بر دیگر علوم و فنون برتری دارد.

 

تاریخچه تفسیر قرآن

تفسیر از قدیمى ترین اشتغالات علمى است که دانشمندان اسلامى را به خود جلب و مشغول کرده و تاریخ آن از عصر نزول قرآن شروع شده است. این معنا(تبیین و تفسیر آیات) از آیه “کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ، یتْلُوا عَلَیکُمْ آیاتِنا، وَ یزَکِّیکُمْ وَ یعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ”[۱۹] به خوبى استفاده می شود، چون مى ‏فرماید: همان رسولى که کتاب قرآن به او نازل شد، آن کتاب را به شما تعلیم مى‏ دهد.

ابتداء؛ بحث از قرآن از چارچوبه جهات ادبى آیات، و شأن نزول آنها، و مختصرى استدلال به آیات براى توضیح آیاتى دیگر، و اندکى تفسیر با روایات وارده از رسول خدا (ص)، در باب قصص و معارف مبدأ و معاد، و امثال آن تجاوز نمی کرد. در زمان تابعین جریان به همین منوال بود، تنها چیزى که به آن اضافه کردند، این بود که بیشتر از گذشتگان در تفسیر خود، روایت آوردند، (که متأسفانه در بین آن روایات، احادیثى بود که یهودیان جعل کرده، و در بین قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت، و چگونگى ابتداء خلقت آسمان ها، و تکوین زمین، و دریاها، و بهشت شداد، و خطاهاى انبیاء و تحریف قرآن، و چیزهایى دیگر از این قبیل؛ داخل احادیث صحیح نمودند، و هم اکنون در پاره اى روایات تفسیرى و غیر تفسیرى، از آن قبیل روایات دیده مى ‏شود).

در عصر خلفاء، فتوحات اسلامى شروع مى ‏شود، و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه هایى مختلف، و امّت هایى گوناگون، و با علماى ادیان و مذاهب مختلف آشنا می شوند، و این خلط و آمیزش سبب مى ‏شود بحث هاى کلامى در مسلمانان شایع شود.

از سوى دیگر در اواخر سلطنت امویان و اوائل عباسیان؛ یعنى در اواخر قرن اول هجرت، فلسفه یونان به زبان عربى ترجمه شد و در بین علماى اسلام انتشار یافت به طوری که در همه جا مباحث عقلى ورد زبان ها و نقل مجالس علماء شد.

و از سوى سوم؛ مقارن با انتشار بحث هاى فلسفى، مطالب عرفانى و صوفى گرى نیز در اسلام راه یافته، جمعى از مردم به آن تمایل نمودند، تا به جاى برهان و استدلال فقهى، حقایق و معارف دینى را از طریق مجاهده و ریاضت هاى نفسانى دریابند.

و از سوى چهارم، جمعى از مردم سطحى؛ به همان تعبد صرف که در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا (ص) داشتند، باقى ماندند، و بدون این که کارى به عقل و فکر خود داشته باشند، در فهم آیات قرآن به احادیث اکتفاء نموده، و در فهم معناى حدیث هم هیچ گونه مداخله اى ننموده، به ظاهر آنها تعبد مى کردند، و اگر هم احیاناً بحثى از قرآن مى کردند، تنها از جهات ادبى آن بود، و بس. این چهار عامل باعث شد که روش اهل علم در تفسیر قرآن کریم مختلف شود.[۲۰]

__________________________________

پی نوشت:

[۱]. ابن منظور، لسان العرب؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط؛ زبیدی، تاج العروس (ذیل فسر).

[۲]. طریحی، مجمع البحرین (ذیل ماده فسر).

[۳]. صفی پور، منتهی الارب فی لغه العرب (ذیل فسر).

[۴]. معین، فرهنگ فارسی معین (ذیل تفسیر).

[۵]. زبیدی، تاج العروس (ذیل ماده فسر).

[۶]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن (ذیل فسر).

[۷]. ابن منظور، لسان العرب؛ جوهری، الصحاح؛ طریحی، مجمع البحرین (ذیل فسر).

[۸]. زبیدی، تاج العروس؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط (ذیل فسر).

[۹]. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه (ذیل فسر).

[۱۰]. فیروزآبادی، القاموس المحیط؛ ابن منظور، لسان العرب (ذیل فسر).

[۱۱]. زبیدی، تاج العروس (ذیل فسر).

[۱۲]. برای اطلاعات بیشتر نک: روش شناسی تفسیر قرآن، ص ۶ تا ۱۰٫

[۱۳]. نحل، ۴۴٫

[۱۴]. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج ۱، ص ۶۳۵٫

[۱۵]. فرقان، ۳۳٫

[۱۶]. طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج ۱، ص ۳۵٫

[۱۷]. ایزدی مبارکه، شروط و آداب تفسیر و مفسر ص ۱۹ به نقل از سیوطی، معترک الاقران فی اعجاز القرآن، ج ۱، ص ۱۰۱٫

[۱۸]. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۵۵۵٫

[۱۹]. بقره، ۱۵۱٫

[۲۰]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی، محمد باقر، ج‏۱، ص ۴، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم ‏، ۱۴۱۷ ق‏.