تفسیر عیاشی

ابو النصر، محمد بن مسعود بن عیاش سلمی سمرقندی (متوفای 320) از محدثان بزرگ به شمار می‌رود. او نزد گروهی از مشایخ كوفه و بغداد و قم حدیث فراوان آموخت.

خانه او جایگاه بحث ودانش و محل رفت و آمد پویندگان علم حدیث بود؛ چنانكه در آنجا برخی می‌نوشتند؛ برخی مقابله می‌كردند؛ برخی می‌خواندند وبرخی ‌به نقد و بررسی می‌پرداختند. وی تمامی مبلغ سیصد دیناری را كه به ارث برده بود، در راه تحصیل علم و نشر آن صرف نمود. می گویند: او در شرق بلاد اسلامی‌ بیشترین بهره را از علم و ادب فضل و بینش و بزرگواری داشته است. وی دو نشست داشت: یكی برای خواص و دیگری برای عامه مردم.
ابن ندیم می گوید: « او از قبیله ابن تمیم است و از فقهای شیعه امامیه و در فزونی دانش، یگانه روزگار خویش بود و كتابهای وی در نواحی خراسان منزلتی رفیع داشت.

او شیخ ابو عمرو محمد بن عمر بن عبد العزیز كشّی – صاحب كتاب رجال – می باشد. بیش از دویست كتاب و رساله نوشته است. وی در جوانی عامی مذهب بود؛ سپس به تشیع گروید و در خدمت به اسلام كمر همت بست و با كثرت تالیفات و فزونی دانش خویش خدمات شایانی به اسلام نمود.
عیاشی كتاب نفیسی دارد كه سخن راستان (ائمه اطهار) را در آن گرد آورده است و بسیار ارزنده و سودمند است. روایات را با سند و در كمال دقت و اعتبار آورده است و تا پایان قرآن را در برگرفته است؛ اما این تفسیر به طور كامل به ما نرسیده است. برخی نیز از روی غفلت سندهای آن را حذف كرده و تنها به اولین راوی حدیث از امام اكتفا كرده اند و برای این كار خود، عذر ناموجهی ارائه كرده اند؛ بدین مضمون كه چون در این دیار كسی را نیافتیم كه دارای سماع و اجازه از مولف باشد، از این رو سندهای آن را حذف كردیم. علامه مجلسی می‌فرماید: عذر بدتر از گناه همین است.
از این تفسیر تنها قسمت اول وجود دارد، تا پایان سوره كهف و قسمت دیگر مفقود شده است و هم اكنون می‌توان اندكی از مطلب مفقود شده را در منقولات متقدمین از كتاب وی كه نسخه كامل نزد آنان وجود داشته است یافت.؛ از جمله حاكم حسكانی نیشابوری در كتاب « شواهد التنزیل» كه به وفور از تفسیر كامل عیاشی (تا آخر قرآن) نقل می‌كند. علامه طبرسی در تفسیرش _با یك واسطه_ از حاكم حسكانی روایات زیادی آورده است. عمده آنكه در كتاب «شواهد التنزیل» بسیاری از سندهای از بین رفته، یافت می‌شود.(1)

 

روش عياشي در تفسير

عیاشی آیات را همراه با احادیث منقول از اهل بیت (علیه السلام) آورده است؛ چه در تفسیر و چه در تاویل آیات؛ و بدون جرح و تعدیل گذاشته است و نقد و بررسی آنرا به عهده سند ذكر شده همراه روایت كه با كمال تاسف حذف گردیده اند واگذاشته است؛ و در ضمن، به برخی از قرائات نادر منسوب به ائمه كه در كتابهای دیگر با سندهای ضعیف آورده شده و یا مرسل و فاقد حجتند اشاره كرده است.
باید توجه كرد كه هیچ لفظ و كلمه و حتی اعراب و حركات قرآن بدون تواتر قابل اثبات نیست؛ و این مساله مورد اجماع امت است؛ مثلا در خصوص آیه «حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی و قوموا لله قانتین» با ذكر روایتی، به امام باقر علیه السلام نسبت می‌دهد كه چنین قرائت كرده است: « حافظوا علی الصلوات و الصلوة الوسطی و صلوة العصر و قوموا لله قانتین» آنگاه فرموده است كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین قرائت می‌كرد. (2)

همچنین درباره «السبع المثانی» از امام صادق علیه السلام روایت می‌كند كه مقصود، سوره حمد است؛ سپس به تاویل آیه می‌پردازد و روایاتی می‌آورد كه ناظر به بطن آیه است و « السبع المثانی» را به امامان معصوم تاویل می‌كند و می‌افزاید: « در حدیث [مرسل و مرفوع] چنین آمده است كه ظاهر آیه، سوره حمد است ولی باطن آیه فرزند فرزند است و هفتمین آنان امام قائم است.» (3)

 

نویسنده: محمد هادی معرفت

_______________________________
پي نوشت:

1- ر.ك. مقدمه تفسیر عیاشی. تهرانی، الذریعه، ج4، ص295.
2- تفسیر عیاشی، ج1، ص127، شماره 415.
3- همان، ج2، ص 250.