تفسیر به رأی

تفسیر به رأی و خطرات آن

تفسیر به رأی به این معنا است که انسان آرا و نظریاتی را به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر مورد قبول قرار داده، سپس به قرآن کریم مراجعه نماید تا بر اساس مفهوم آیات الهی بر نظریات خود مهر تأیید بزند.

به بیان دیگر؛ انسان قبل از مراجعه به قرآن به عنوان منبع و کلام الاهی فرضیه ها و برداشت هایی را در موضوعات مختلف تصور می کند و به نتایج مورد نظرش می رسد، آن گاه برای این که نظریات خود را مستند به قرآن و کلام وحی کند به سراغ قرآن می رود و از ظاهر آیات برای دیدگاهای خود استفاده کرده و این نظر را به وحی و قرآن نسبت می دهد، چنین چیزی در اصطلاح علوم قرآنی تفسیر به رأی نامیده می شود.

یکی از کلیدهای فهم صحیح قرآن و درک درست مقاصد آن، پرهیز از پیش‌داوری است که حاصلی جز تفسیر به رأی نخواهد داشت. در واقع پیش داوری در مورد فهم و معنای آیات‌ قرآن، انسان را تا سر حد سقوط به دره هولناک تفسیر به رأی پیش می‌برد. تفسیر به رأی یکی از خطرناک ترین برنامه ها در مورد قرآن مجید است که در روایات از آن منع شده است، و این خطری بود که از همان آغاز مسلمانان را تهدید می نمود.
معصومان (ع) بارها اهمیت این مسئله را یادآوری کرده‌اند. پیامبر اکرم (ص) درباره آن فرمود: آن چه را پس از خود بیش از هر چیز نسبت به آن بر امتم بیمناکم، تفسیر به رأی است.[1]

رسول اکرم (ص) همچنین می‌فرمایند: “مَنْ فَسَّرَ القرآن بِرَأیه فَلْیتَبوَّأ مقعَده مِنَ النار”؛[2] کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، جایگاهش آتش دوزخ است.

بنابراین تفسیر به رأی، یعنی تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت، ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی.

تفسیر به رأی شاخه های متعددی دارد، که از جمله برخورد گزینشی با آیات قرآن است؛ به این معنا که انسان در بحثی؛ نظیر شفاعت، توحید، امامت و… تنها به سراغ آیاتی برود که در مسیر پیش داوری های او است و آیات دیگری را که با افکار او هماهنگ نیست، و می تواند مفسر آیات اولیه باشد را نادیده بگیرد، و یا بی اعتنا از کنار آنها به سادگی بگذرد.

نتیجه: همان گونه که جمود بر الفاظ قرآن مجید و عدم توجه به قراین عقلی و نقلی معتبر، نوعی انحراف است، تفسیر به رأی نیز انحراف دیگری است و هر دو باعث دور افتادن از تعلیمات والای قرآن و ارزش های آن است.

 

فرق بین تفسیر به رأی و تفسیر روشنفکرانه

نخست چند نکته را که در رسیدن به تبیین موضوع به ما کمک می کند، متذکر می شویم.

یک. بیشتر آیات قرآن برای فهم عموم مردم نازل شده است؛ از این جهت فهم عموم مردم از ظاهر آیات الاهی حجت است و به همین دلیل است که دانسمندان علم اصول قایل به حجیت ظهورات قرآن شده اند.[3]

دو. البته، آیات خاص و ویژه ای نیز در قرآن وجود دارد که فهمیدن و فهماندن آن بر عهدۀ پیامبر و راسخان در علم گذاشته شده است که بدون کمک و مساعدت آنها درک این دسته از آیات الهی ناممکن است.

سه. در قرآن عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ وجود دارد که برای درک دقیق آن ناگزیر باید بر آیات قرآن احاطه داشت تا مبادا بر اساس مطلق، عام یا منسوخ حکم نمود.

چهار. برخی دانش ها گرچه رابطۀ مستقیمی با تفسیر قرآن ندارند، اما رابطۀ مقدمی دارند به گونه ای که بدون آنها نمی شود به تفسیر و تحلیل آیات قرآن پرداخت؛ مانند: علم صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و… پس مفسر باید در تمام علومی که در فهم بهتر قرآن دخالت دارد تبحر داشته باشد.

با توجه به نکاتی که بیان شد به تبیین مسئله می پردازیم:

 

تفسیر به رأی و نیندیشیدن

منع از تفسیر به رأی، به معنای جمود و نیندیشیدن و … نیست؛ زیرا قرآن کریم انحراف گروهی را در عدم تدبر در قرآن می داند و عده ای را که تدبّر و تفکر نمی نمایند مورد مذمّت قرار داده است، چنانچه می فرماید: “أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها”.[4]

همچنین خداوند متعال، عده ای که موضوعات جدید را از قرآن استنباط می نمایند، مورد مدح و ستایش قرار داده و فرموده: “لَعَلِمَه‏ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ”.[5] و در آیۀ دیگر می فرماید: آیا دربارۀ قرآن نمى اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏ یافتند.[6]

خداوند در این آیۀ شریفه، علت انحراف و ضلالت مشرکان را عدم تدبر و اندیشیدن در قرآن معرفی می کند. پیامبر (ص) در غدیر خم و در حجة الوداع به مردم فرمود: “اى مردم، در قرآن دقّت و اندیشه کنید، و آیات آن را بفهمید، و به محکمات قرآن نظر کنید و به دنبال متشابه آن نروید.[7] از این رو قرآن و روایات، مردم را به اندیشیدن، تدبر و تفکر در قرآن تشویق می نمایند که بی گمان از این (اندیشه و تدبر)، تحلیل و تفسیر قرآن نیز بر خواهد خواست.

اما تفسیر به رأی، که مورد نکوهش پیشوایان دین قرار گرفته، تفسیری است که شخص، بدون توجه به احادیث و تفاسیر و اصول کلی مرتبط با آیات قرآن، و بدون توجه به آیات دیگر (عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ)، تنها با در نظر گرفتن پیش فرض هایی که در ذهن خود دارد به تحلیل و تفسیر پیرامون آیات قرآن پرداخته و قصد مستند نمودن عقاید خود به قرآن را دارد.

چنین تفسیری مورد پذیرش اسلام نبوده و بیان شده که هر فردی در باره قرآن سخنی بدون دانش بگوید، جایگاهش آتش خواهد بود.[8]

بنابراین و با توجه به نکاتی که بیان داشتیم، می توان چنین ارزیابی نمود که اگر کسی به دلخواه خود به تفسیر قرآن بپردازد، در حالی که در علم تفسیر و علوم مربوط به آن؛ مانند: علم اصول، لغت، نحو، حدیث و … تبحر نداشته باشد، از خدا فاصله گرفته و به فرمودۀ پیامبر (ص) جایگاه خود را در آتش فراهم ساخته است،[9] اما تفسیر روشنفکرانه ای که مبتنی بر اصول و موازین دینی باشد، تفسیر به رأی به شمار نمی آید.

یکی از این اصول، دقّت در روایات به جای مانده از معصومان است؛ چون خداوند برای مسّ قرآن طهارت را شرط می داند[10] و این اعم از مس ظاهری و باطنی است؛ یعنی همان طور که مس ظاهر قرآن نیاز به طهارت ظاهری دارد، همچنین مس و رسیدن به باطن قرآن نیز نیاز به طهارت باطنی دارد و هر چه طهارت بیشتر باشد رسیدن به حقیقت قرآن بیشتر است از این رو؛ چون ائمه (ع) پاک و معصوم از گناه و دارای طهارت کامل روح هستند،[11] پس آنان بهترین مفسران قرآن، بلکه حقیقت آن و قرآن ناطق اند.

نتیجه  این که (غیر از ائمه) کسانی می توانند مفسر واقعی قرآن باشند که:
اولاً: به علم تفسیر و علومی که در ارتباط با تفسیر است اطلاع کافی داشته باشند.
ثانیاً: اگر پیرامون آیه ای تفسیر مأثوری از ائمه داریم مخالف آن تفسیر نکرده باشند.
ثالثاً: بر اساس فرضیه های از پیش تعیین شده تفسیر ننمایند.

 

____________________________________

پی نوشت:

[1]. “وَ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَعَنَ اللَّهُ الْمُجَادِلِینَ فِی دِینِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِینَ نَبِیّاً وَ مَنْ جَادَلَ فِی آیَاتِ اللَّهِ کَفَرَ قَالَ اللَّهُ ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ کُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِیلُهَا إِلَى النَّارِ الْحَدِیثَ”، حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۹۰، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ق.

[2]. ابن ابی جمهور احسائی، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۵۶، سید الشهداء، قم، ۱۴۰۵ق.

[3] . در این رابطه به نمایه تفسیر افراد مختلف از قرآن، شمارۀ ۵۱۴۴ (سایت اسلام کوئست: ۵۳۷۰) مراجعه شود.

[4] . آیا به آیات قرآن نمى‏اندیشند؟ یا [مگر] بر دل هایشان قفل هایى نهاده شده است؟، محمد، ۲۴٫

[5] . قطعاً از میان آنان کسانى‏اند که [مى‏توانند درست و نادرست‏] آن را دریابند، نساء، ۸۳؛ تفسیر اثنا عشری، ج‏۱، ص ۱۰٫

[6] . نساء، ۸۲٫

[7] . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۰، نشر مرتضی، مشهد مقدس، ۱۴۰۳؛ ترجمه از نصایح، ص ۴۰۰٫

[8] . صدوق، التوحید، ص ۹۱، انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ۱۳۵۷ ش.

[9] . کسی که قرآن را تفسیر به رأی نماید جایگاهش پر از آتش باد، رازى، فخرالدین ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏۷، ص ۱۴۸، دار احیاء التراث العربى‏، بیروت، چاپ سوم‏، ۱۴۲۰ ق.‏

[10] . “لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏”، واقعه، ۷۹٫

[11] . “إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً”، احزاب، ۳۳٫