تدوین قرائت های معروف(قسمت سوم)

او مي گويد: «بنابراين، چگونه روا باشد كه كسي گمان كند قرائت هاي اين هفت تن از متاخرين همان «احرف سبعه» است؟اين اشتباهي بزرگ است آيا اين ادعا برنصي از پيامبر(ص) مبتني است يا مبناي ديگري دارد؟! و چگونه قابل قبول است كه كسائي در ايام مامون همين ديروز به قرا سبعه ملحق شود، در حالي كه هفتمين نفر از قرا سبعه يعقوب حضرمي بوده است و ابن مجاهد، در حوالي سال سيصد، كسائي را به جاي يعقوب تعيين كرد!» وي سخن در اين زمينه را به درازا كشانده كه به همين اندازه اكتفا مي شود.1

حافظ ابن الجزري مي گويد: «از بعضي كه دانشي ندارند شنيده ام كه قرائت هاي صحيح همان هاست كه از قرا سبعه است بلكه بسياري از جهال و نادانان برآنند كه قرائت هاي صحيح همان است كه در «الشاطبي» و «التيسير» آمده است حتي برخي قرائت هايي را كه در دو كتاب مذكور نيامده و يا از قرا سبعه نيست، شاذ و خلاف قاعده مي دانند در حالي كه چه بسيار قرائت هايي كه در دو كتاب يادشده نيامده و يااز قرا سبعه نيست، ولي صحيح تر از قرائت هايي است كه در اين دو كتاب آمده و يااز قرا سبعه است اين شبهه از آن جا نشات گرفته كه گمان برده اند قرائت هاي هفت گانه همان «احرف سبعه» است كه در حديث بدان اشاره شده !».

وي اضافه مي كند: «گروه زيادي از ائمه پيشين، عمل ابن مجاهد را مبني بر اكتفا به هفت تن از قرا مورد نكوهش قرار داده و در اين مورد به او نسبت خطا داده وگفته اند: اگر عددي كمتر از عدد هفت و يا بيش تر انتخاب مي نمود و يا مقصود خود را به وضوح بيان مي كرد، نادانان از اين شبهه رهايي مي يافتند».2

جلال الدين سيوطي گويد: «بزرگان پيشين نسبت به كساني كه گمان كرده اند كه قرائت هاي معروف همان است كه در كتاب هايي مانند التيسير و الشاطبيه آمده كاملا اعتراض دارند و آخرين كسي كه به آن تصريح نموده، شيخ تقي الدين سبكي است».3اين بود اعتراضات بزرگان فن نسبت به ابن مجاهد، درباره حصر قرائات درسبعه، كاري كه ديگران نكرده بودند ولي آيا اين اعتراضات تاثيري داشته است ؟!.

بررسي آثار موجود نشان مي دهد كه طبقه عامه از آغاز قرن چهارم، همان رويه اوليه را ادامه داده و به پيروي تقليد گونه محض، به همان قرا سبعه اكتفا كرده اند اماعلما و دانشمندان كه در زمان هاي بعد آمده اند، به رعايت بي طرفي و اتخاذ روشي بر خلاف نظر عامه قادر نبوده اند، و عملا هم آهنگ و هم راه با عامه در سرازيري مسيل حركت كرده اند نمونه اين دانشمندان، ابو محمد مكي (متوفاي 437) است كه سرسخت ترين مخالفان انحصار قرائات به هفت قرائت است مع الوصف كتاب خود را به نام «الكشف عن وجوه القراات السبع» به قرائت هاي سبعه اختصاص داده است. ديگري ابو عمرو عثمان بن سعيد داني (متوفاي 444) است كه كتاب خود رابه نام «التيسير» منحصرا پيرامون قرائت هاي هفت گانه نگاشته است.

نمونه ديگر ابوعبداللّه، محمد بن شريح اشبيلي است كه به سال 476 وفات يافته و در كتاب خود به نام «الكافي» تنها درباره قرائت هاي هفت گانه و روات آن بحث كرده است هم چنين ابوحفص بن عمر بن القاسم انصاري اندلسي كتاب خود را به نام «المكرر» به قرائت هاي سبعه منحصر كرده است.ابومحمد قاسم بن فيره شاطبي (متوفاي 590) قصيده اي به نام «حرز الاماني ووجه التهاني» درباره قرائت هاي سبعه سروده و همان گونه كه عامه به تقليد ازابن مجاهد معتقدند، براي هر قاري دو راوي ذكر نموده است مؤلفان ديگري نيز تاليفاتي به همين نحو به نگارش درآورده اند و همه آنان قرائت ها را در عدد هفت منحصر كرده اند.

تنها برخي از متاخران سه تن را به هفت قاري معروف اضافه كرده و به پيروي ازابن مجاهد براي هر يك از آن سه، دو راوي بر شمرده اند از جمله اينان: شمس الدين ابوالخير ابن الجزري است كه به سال 833 در گذشته است وي كتابي در دو جلدبه نام «النشر في القراات العشر» تاليف كرده و پس از آن كتابي ديگر به نام «التحبيرفي قرائات الائمة العشرة» تاليف كرده و قصيده اي نيز به نام «طيبة النشر في القراات العشر» سروده كه به همين نمط است.

پس از ابن الجزري تا عصر اخير، همه مؤلفان كتب قرائات از وي پيروي كرده اند، كه از آن جمله نويسنده معاصر، محمد سالم محيسن كتابي به نام «المهذب في القراات العشر» تاليف كرده است. برخي نيز چهار قاري از قرا شواذ را بر اين قرا ده گانه اضافه كرده اند، تا قرامورد اعتماد (به عقيده آنان) به چهارده تن برسند كتاب «اتحاف فضلا البشر في القراات الاربعة عشر» تاليف احمد بن محمد دمياطي (متوفاي 1117) مبتني برهمين اساس ابداعي و نوآوري است.

اما پيروان مكتب تشيع براين باورند كه تنها دليل اعتبار قرائت، قرائتي است كه داراي شروط يادشده باشد و عمدتا با قرائت شناخته شده نزد انبوه مسلمانان وفق دهد و آن جز يك قرائت بيش نيست، زيرا نص قرآني يكي بيش نيست كه از نزدخداي يكتا نازل گرديده است «القرآن واحد نزل من عند الواحد» و تمامي اين اختلافات در قرائت قرآن، ناشي از اجتهاد قاريان است كه خود را راويان آن نص گمان كرده اند هرگونه اجتهادي در به دست آوردن نص قرآن بيهوده است، جز ازطريق سماع و نقل متواتر، كه منحصراً در قرائت عاصم به روايت حفص اين ويژگي ها وجود دارد كه قبلا اشارت رفت و ذيلا به اختصار يادآور مي شويم.

  • 1. ر ك: الابانه، ص 102 المرشد الوجيز، ص 153 ـ 151.
  • 2. النشر في القراات العشر، ج1، ص 36.
  • 3. الاتقان، ج1، ص 81.