تدوین قرائت های معروف(قسمت دوم)

المعافي ابوالفرج مي گويد: «روزي نزد ابن شنبوذ رفتم در مقابل وي انبوهي ازكتاب قرار داشت به من گفت: در كتابخانه را باز كنم، گشودم در آن كتابخانه قفسه هايي بود و در هر يك، كتاب هاي خاص يك فن و يك علم قرار داشت و من هيچ كتابي را برنداشتم و نگشودم، مگر اين كه ابن شنبوذ، آن را همانند سوره حمد ازبر مي خواند» وي آنگاه گفت: «با اين حال، بازار داغ از آن ابن مجاهد است».

العلاف نيز نقل كرده است كه از ابوطاهر پرسيدم: «ابوبكر ابن مجاهد و ياابوالحسن ابن شنبوذ كدام افضل و برتر از ديگري است؟ابوطاهر گفت: «عقل ابن مجاهد بالاتر و بيش تر از علمش و علم ابن شنبوذ برتر و بيش تر از عقلش مي باشد!».1

ابن الجزري گفته است: «همان طور كه در بين اقران و همگنان اتفاق مي افتاد، بين ابن مجاهد و ابن شنبوذ نيز اختلاف افتاد، تا آن جا كه ابن شنبوذ كسي را كه شاگردي ابن مجاهد را مي داشت به شاگردي نمي پذيرفت و مي گفت: اين شخص پاهاي خودرا در راه كسب دانش به غبار نيالوده است» كنايه از آن كه رنج سفر در طلب علم رانبرده است.

ابن مجاهد بسيار خشك و غير قابل انعطاف و سخت پاي بند به تقليد از قرائت پيشينيان بود عبدالواحدبن ابي هاشم مي گويد: «كسي از ابن مجاهد پرسيد: چراشيخ قرائتي خاص اختيار نمي كند؟
او در پاسخ گفت: نياز ما در حفظ دست آوردهاي ائمه پيشين، بيش از آن است كه قرائتي اختيار كنيم تا پس از ما رواج يابد».2

ابن مجاهد كسي است كه ابن مقله وزير را برآن داشت كه ابن شنبوذ3 و ابن مقسم4 را احضار كند و هر يك از آن دو را در محضر جمعي از فقها به محاكمه بكشد تا مانع از اجتهاد و اختيار قرائت شود دكتر صبحي الصالح مي گويد: «هر دوجلسه محاكمه به دستور شيخ القرا (ابن مجاهد) تشكيل گرديد و او اولين كسي است كه قرائت هاي هفت گانه را جمع آوري كرد ابن مجاهد قرائت را از ابن شاذان رازي فرا گرفت ابن مقسم و ابن شنبوذ نيز از شاگردان ابن شاذان بودند، اما اشتراك اين سه تن در استاد و اخذ قرائت از يك شيخ، مانع از تشدد ابن مجاهد با دوهم رديف خود نگرديد».5
اعتراض ابن شنبوذ نسبت به اين روش ابن مجاهد، (حصر قرائات در هفت قرائت) همان طور كه قبلا نقل شد، بسيار شديد بود ابن مقسم نيز نسبت به سد باب انتخاب و اختيار قرائت شديدا اعتراض كرد و گفت: «همان طور كه خلف بن هشام وابي عبيد و ابن سعدان مي توانستند قرائتي اختيار كنند و اين كار براي آنان جايز بود، ديگران نيز كه پس از آنان آمده اند، مي توانند به همان نحو عمل كنند».6

ابن مجاهد تمام كوشش خود را براي سد باب اجتهاد در قرائت به كار برد وبه طور نسبي توفيقي حاصل كرد، زيرا شرايط حاكم برآن دوران تاريك و نابسامان جامعه اسلامي او را كمك كرد تا در خواسته هايش پيروز شود، و مخالفان خود رامنزوي سازد مساله حصر قرائات در هفت قرائت از جمله كارهاي اوست و اگرناهم گوني و نقصي در اين كا وجود دارد، بر عهده او است كه شتاب زده به چنين عمل خطيري دست زد.

دكتر صبحي صالح مي گويد: «بيش ترين سهم سرزنش اين عمل توهم آفرين (كه تنها قرائت معتبر قرائت قرا سبعه است) متوجه ابن مجاهد است كه در راس قرن سوم هجري در بغداد، به جمع آوري هفت قرائت از هفت تن از ائمه مكه و مدينه وبصره و كوفه و شام دست زد و تنها اينان به وثوق و امانت و دقت در ضبط قرائت معروف شدند در حالي كه اين عمل، ملاكي واقعي نداشته و صرفا يك تصادف واتفاقي است، زيرا در بين ائمه قرا افراد بسيار و قابل توجهي هستند كه از قرا سبعه برترند».7

آري، به هنگامي كه دانشمنداني مانند: ابوعبيد قاسم بن سلام و ابوجعفر طبري وابوحاتم سجستاني و ديگران، كتاب هايي در فن قرائت نگاشته و فراهم مي ساختند، اصطلاح «قرائت هاي هفت گانه» مطرح نبود و چندان شهرتي نداشتند و آنان درتاليفات خود، قرائت هاي بيش تري را يادآور شده اند اين عبارت «قرائت هاي هفت گانه» در اول قرن چهارم به دست ابن مجاهد كه احاطه اي بر روايات و در راه كسب علم سفري نداشت8، رواج يافت در نتيجه مردم عوام تصور كردند كه منظور از «قرائت هاي سبعه» همان «احرف سبعه» است كه در حديث نبوي آمده است از اين رو بزرگان و نقادان، همگي سرزنش و ملامت تند خود را متوجه ابن مجاهد كردند، كه عمل او است كه اين تصور عاميانه را به وجود آورده و ايجاب كرده است تا عظمت و شؤون ائمه ديگر كه برتر و بالاتر از قرا سبعه اند، ناچيز و بي ارزش جلوه كند!.

 

اعتراض به موضع ابن مجاهد

بسياري از بزرگان شتابزدگي و نا استواري ابن مجاهد را در انتخاب قرائات سبع، شديدا مورد نكوهش قرار داده اند كه نمونه هايي از آن ذيلا نقل مي شود:
امام ابوالعباس احمد بن عمار مهدوي، قاري و مفسر قرآن، ابن مجاهد را سخت سرزنش مي كند و مي گويد: «بنيان گذار انحصار قرائت ها در هفت قرائت، عملي ناشايسته انجام داد و اين توهم را بر عامه كوته نظر آورد كه اين قرائت هاي هفت گانه، همان احرف سبعه است كه در حديث آمده است و شايد اگر او قرائت ها را درعددي زير عدد هفت و يا بيش تر قرار مي داد، اين اشكال و توهم به وجود نمي آمد وشبهه از ميان مي رفت علاوه بر اين، وي در مورد هر امامي به دو راوي اكتفا كرده واين موجب شده است كه اگر كسي قرائتي را بشنود كه ثالثي غير از آن دو نقل كرده باشد، نپذيرد و آن را باطل بداند در حالي كه چه بسا اين قرائت مشهورتر وصحيح تر باشد و ممكن است كه ناداناني در اين مورد دچار مبالغه شوند و امر آنان به خطا و كفر بيانجامد».9

ابوبكر ابن العربي در همين زمينه گفته است: «تنها قرائت هاي هفت گانه نيست كه روا باشند تا اين كه گفته شود قرائت هاي ديگر مانند: قرائت ابوجعفر و شيبه واعمش كه همانند قرا سبعه و يا برتر از آنان بوده اند، غير مجاز است !» جلال الدين سيوطي پس از نقل اين مطلب از ابن العربي، مي گويد: «كسان ديگري نيز اين سخن را گفته اند كه از جمله آنان: ابومحمد مكي بن ابي طالب و ابوالعلا همداني و ديگرائمه قرا را مي توان نام برد».10

اثيرالدين ابوحيان اندلسي مي گويد: «در كتاب ابن مجاهد و كساني كه از وي تبعيت كرده اند، تنها تعداد كمي از قرائت هاي مشهور آمده است در موردابو عمرو بن العلا هفده راوي نام برده شده كه از وي نقل كرده اند، ولي در كتاب ابن مجاهد تنها به «اليزيدي» اكتفا شده است ده كس از «اليزيدي» روايت كرده اند وابن مجاهد تنها به السوسي و الدوري بسنده كرده است در حالي كه اين دو بر ديگران مزيتي ندارند و همه آنان در انضباط و استواري و اخذ قرائت مشترك بوده اند و ماعلتي براي اين كار نمي بينيم مگر اندك بودن دانش او!».11

امام استاد، اسماعيل بن ابراهيم ابن القراب، در اول كتاب خود به نام «الشافي» مي گويد: «تمسك به قرائت هاي هفت گانه وعدم تمسك به ديگر قرائت ها، مبتني برهيچ سند و نص و روش و سنتي نيست و فقط ناشي از اين است كه برخي ازمتاخران (منظور او ابن مجاهد است) كه به بيش از هفت قرائت آشنايي نداشته اند، كتابي به نام «السبعه» منتشر كرده كه فقط حاوي هفت قرائت است و به علت شهرت و معروفيت مؤلف كتاب، عامه مردم تصور كردند كه تمسك به قرائت هايي غير ازاين قرائت هاي هفت گانه جايز نيست افراد بسيار ديگري پس از ابن مجاهد درباره قرائت كتاب هايي تاليف كرده و براي هر امام از ائمه قرا روايات بسيار و انواع اختلافات نقل كرده اند و هيچ كس نگفته است كه قرائت به موجب اين روايات، به جهت آن كه در كتاب ابن مجاهد نيامده است، جايز نيست».12

ابوالحسن علي بن محمد (شيخ و استاد ابوشامه) مي گويد: «در اوايل قرن چهارم، ابوبكر ابن مجاهد كه رياست قرائت به وي منتهي گرديد و مقدم بر مردم زمان خود بود، قرائت هايي را كه با رسم الخط مصحف موافقت داشت، اختيار كرد و قرائي راكه قرائتشان شهرت داشت، برگزيد و با توجه به تعداد مصحف هايي كه عثمان به مراكز مهم اسلامي فرستاده بود و با توجه به گفته پيامبر(ص) كه قرآن بر هفت حرف نازل شده است، برآن شد كه هفت قاري و قرائت هاي آنان را انتخاب كند و آنان راائمه بلاد و مناطق مختلف به حساب آورد بنابراين، ابن مجاهد اولين كسي است كه به اين هفت تن اكتفا كرده و كتابي پيرامون قرائت هاي آنان تاليف كرده است و مردم نيز در اين مورد از وي تبعيت كرده اند و هيچ كس در جمع آوري قرائت هاي اين هفت نفر، پيش از وي اين كار را نكرده است».13

ابومحمد مكي بن ابي طالب نيز در همين زمينه مي گويد: «كليه اين قرائت هاي هفت گانه جزئي از «احرف سبعه» است كه قرآن برآن مبنا نازل شده است اما غلط واشتباه بزرگي است كه كسي تصور كند كه قرائت هر يك از اين قرا سبعه يكي ازاحرف سبعه است، زيرا نتيجه اين اعتقاد اين است كه هر قرائتي را كه قرا سبعه بدان تمسك نكرده باشند، متروك و مطرود باشد».وي اضافه مي كند كه ائمه در كتاب هاي خود بيش از هفتاد تن كساني را ياد كرده اند كه داراي مقامي بالاتر و شاني عظيم تر از اين هفت تن بوده اند علاوه برآن كه گروهي از دانشمندان از ذكر برخي از اين قرا سبعه در كتاب هاي قرائت خود، خودداري كرده و آنان را كنار گذارده اند في المثل ابوحاتم و دانشمندان ديگر، حمزه و كسائي و ابن عامر را در كتاب خود ذكر نكرده و در حدود بيست تن از ائمه قرا را كه برتر از قرا سبعه بوده اند، ذكر نموده اند هم چنين طبري در كتاب قرائات خود علاوه بر قرا سبعه، از 15 تن ديگر نام مي برد ابوعبيد و اسماعيل قاضي نيز به همين نحو عمل كرده اند.

  • 1. غاية النهاية في طبقات القرا، ج2، ص 56 ـ 54.
  • 2. معرفة القرا الكبار، از ذهبي، ج1، ص 217.
  • 3. محمد بن احمد بن ايوب بن شنبوذ ر ك: غاية النهاية، ج2، ص 52.
  • 4. محمد بن الحسن بن يعقوب بن الحسن بن مقسم ر ك: غاية النهاية، ج2، ص 123.
  • 5. مباحث في علوم القرآن، ص 252 ـ 251 ر ك: معرفة القرا الكبار، ج1، ص 221 و 247.
  • 6. معرفة القرا، ج1، ص 249.
  • 7. مباحث في علوم القرآن، ص 247 و 148.
  • 8. زركش، البرهان، ج1، ص 327.
  • 9. الاتقان في علوم القرآن، ج1، ص 80.
  • 10. همان.
  • 11. همان.
  • 12. النشر في القراات العشر، ج1، ص 46.
  • 13. جمال القرا، ص 111، و نيز رجوع شود به: المرشد الوجيز، ص 160.