تدوین قرائت های معروف(قسمت اول)

مسلمانان در صدر اول، قرآن را به نحوی كه از اصحاب پیامبر(ص) می شنیدند وفرا می گرفتند، قرائت می كردند و پس از صحابه، از تابعین و پیشوایان بزرگی كه درشهرهای آنان به سر می بردند، قرآن را می آموختند، از جمله این افراد كه در مدینه بودند می توان سعیدبن المسیب، عروه بن الزبیر، سالم بن عبداللّه العدوی، معاذبن الحارث، عبدالرحمان بن هرمز، محمدبن مسلم بن شهاب، مسلم بن جندب وزید بن اسلم را نام برد در مكه عبید بن عمیر، عطا، طاووس، مجاهد، عكرمه وعبداللّه ابن ابی ملیكه در كوفه علقمه، اسود، مسروق، عبیده، عمروبن شرحبیل، حارث بن قیس، ربیع بن خثیم، عمروبن میمون، ابوعبدالرحمان السلمی، زر بن حبیش، عبید بن نضله، ابوزرعه، سعید بن جبیر، ابراهیم نخعی و شعبی در بصره عامربن عبد قیس، ابوالعالیه، ابورجا، نصربن عاصم، یحیی بن یعمر و جابربن زید در شام ابن ابی شهاب و خالد بن سعید، مصاحب ابوالدردا، را می توان نام برد.

اینان و نظایرشان، علما و دانشمندان امت در بلاد و مرجع مسلمانان درزمینه های مختلف معارف اسلامی آن روز به شمار می آمدند اما برجستگی این گونه افراد در یك زمینه خاص نظیر قرائت قرآن نبود، بلكه اینان به طور عام علمای آن دوره شناخته می شدند.

پس از گذشت آن دوره، گروهی فن قرائت و فراگرفتن و آموختن آن را رشته اختصاصی خود قرار دادند و به این رشته توجهی خاص مبذول داشته و در قرائت قرآن و آموزش آن شهرت یافتند، تا این كه در مقام امامت فن قرارگرفتند كه پیشوایی مردم را در این زمینه به عهده داشتند و مردم از مناطق مختلف به سوی آنان می شتافتند و معارف قرآن را از آنان می آموختند. روش همه مسلمانان در مناطق مختلف بر این بود كه مردم هر شهری قرآن را ازقاری همان شهر فرا می گرفتند و تنها قرائت او را می پذیرفتند و چون اینان تصدی امر قرائت را عهده دار بودند، قرائت به آنان نسبت داده شد.

كسانی كه از این قبیل در مدینه شهرت یافتند عبارتند از: ابوجعفریزید بن القعقاع، شیبه بن نصاح و نافع بن ابی نعیم در مكه عبداللّه بن كثیر، حمید بن قیس و محمد بن محیصن در كوفه یحیی بن وثاب، عاصم بن ابی النجود، سلیمان الاعمش، حمزه و كسائی، به این مقام دست یافتند در بصره عبداللّه بن ابی اسحاق، عیسی بن عمر، ابو عمرو بن العلا، عاصم الجحدری و یعقوب الحضرمی در شام عبداللّه بن عامر، عطیه بن قیس، عبداللّه بن المهاجر، یحیی بن ابی الحارث الذماری و شریح بن یزید الحضرمی.

پس از این افراد، تعداد قاریان رو به فزونی نهاد و قاریان در مناطق مختلف جهان اسلام پراكنده شدند و طبقه ای پس از طبقه دیگر به جانشینی آنان نایل آمدند ولی همان گونه كه قبلا اشارت رفت، اینان در فرا گرفتن و آموختن قرآن و قرائت اختلاف نشان داده و روش های مختلف داشتند برخی از آنان در تلاوت قرآن استوار و به رعایت روایت و درایت شهرت داشتند و برخی در این موارد، كوتاهی داشتند و برخی در این موارد كوتاهی می كردند از این جهت اختلافاتی بین آنان پدید آمد به تدریج ضبط قرائات رو به كاستی و سستی نهاد و زیاده روی و كارهای بی رویه، رو به فزونی گذاشت و به تعبیر ابن جزری «بیم آن می رفت كه باطل در لباس حق جلوه كند» 1 لذا علمای برگزیده امت و بزرگان به پا خواسته و تمام كوشش خود را در تحقیق و تمیز درست از نادرست و مشهور از غیر مشهور به كارگرفته و اصول و قواعدی برای قرائت وضع كردند در اثر این كوشش ها قرائت به عنوان فنی از فنون كه دارای قواعد و اصولی محكم و استوار بود درآمد درچارچوب این اصول، اجتهاد و انتخاب نیز به كار رفت، كه در مباحث سابق شمه ای از آن تشریح گردید.

اولین امام معتبری كه به ضبط قرائت های صحیح و جمع آوری آن در كتابی مفصل و مبسوط همت گماشت، ابوعبید قاسم بن سلام انصاری (متوفای 224) بودكه شاگرد كسائی به شمار می آمد ابن الجزری می گوید: «به طوری كه من شماره كرده ام، وی قرا را در بیست و پنج تن منحصر كرده است و كسانی كه به نام قرا سبعه بعدا شهرت یافتند، در زمره اینان بودند».2

پس از او احمد بن جبیر بن محمد ابوجعفر كوفی، ساكن انطاكیه (متوفای 258) كتابی در این زمینه تالیف كرد و قرائت های پنج گانه را در آن جمع آوری نمود كه هریك از این قرائت ها به منطقه ای از مناطق جهان اسلام تعلق داشت سپس قاضی اسماعیل بن اسحاق، مصاحب قالون (متوفای 282) كتابی در قرائت تالیف نمود كه در آن، قرائت های بیست تن از ائمه جمع آوری شده است پس از وی ابوجعفرطبری (متوفای 310) كتابی به نام «الجامع» تالیف نمود كه بیست و چند قرائت در آن جمع آوری شده است.

پس از گذشت زمانی كوتاه، ابوبكر محمد بن احمد داجونی (متوفای 324) كتابی در قرائت نوشت و ابوجعفر را كه یكی از قرا عشره است، به دیگر قرا اضافه كرد به دنبال داجونی ابوبكر احمد بن موسی «ابن مجاهد» (متوفای 324) كار او رادنبال كرد و او نخستین كسی است كه عدد قرائت ها را در قرائت های هفت گانه منحصر كرد.

پس از ابن مجاهد، دیگران به تالیفاتی به پیروی از او و بر همان منوال دست زدند، كه احمد بن نصر شذائی (متوفای 370) و احمد بن حسین بن مهران (متوفای 381) از آن جمله اند احمد سه تن دیگر را به قرا سبعه اضافه كرد واصطلاح «قرا عشره» به وجود آمد یكی دیگر از این افراد محمد بن جعفرخزاعی (متوفای 408) است كه كتابی به نام «المنتهی» تالیف كرد در این كتاب برخی مطالب جمع آوری شده كه در كتاب های قبلی نیامده است.

این قرائت ها در اندلس و كشورهای مغرب تا اواخر قرن چهارم رواج نداشت، تااین كه راویان قرائت در مصر به آن مناطق سفر كردند و این قرائت ها را در آن كشورها ترویج دادند ابوعمر احمد بن محمد الطلمنكی (متوفای 429) مؤلف «الروضه» اولین كسی است كه این قرائت ها را در اندلس ترویج كرد.پس از وی ابومحمد مكی بن ابی طالب قیسی (متوفای 407) مؤلف «التبصره» و «الكشف عن وجوه القراات السبع» و سپس حافظ ابوعمرو عثمان بن سعیددانی (متوفای 444) مؤلف «التیسیر» و «جامع البیان» به این كار دست زدند.

در دمشق، استاد ابوعلی حسن بن علی اهوازی (متوفای 446) كتاب هایی درقرائت تالیف كرد.
در همین ایام ابوالقاسم یوسف بن علی هذلی (متوفای 465) از مغرب به مشرق سفر كرد و از كشورهای مختلف دیدن نمود و در این كشورها، روایات ائمه قرائت رامطرح ساخت او به ماوراالنهر رسید و در غزنه و دیگر شهرها به كار قرائت پرداخت آن گاه كتابی به نام «الكامل» تالیف كرد كه در آن پنجاه قرائت از ائمه معروف گردآوری شده است در كتاب او 1459 روایت آمده است او می گوید: «من با 365شیخ و استاد قرائت از آخر مغرب تا دروازه فرغانه، ملاقات كردم».

پس از وی ابومعشر عبدالكریم بن عبدالصمد طبری (متوفای 478) كتاب «التلخیص» و «سوق العروس» را درباره قرائت های هشت گانه در مكه تالیف كرد كه در آن ها 1550 روایت و طریق آمده است ابن الجزری می گوید: «كسی را نمی شناسیم كه بیش تر از این دو علوم قرائت را جمع آوری كرده باشند، مگرابوالقاسم عیسی بن عبدالعزیز اسكندری (متوفای 629) كه كتابی به نام «الجامع الاكبر والبحر الازخر» تالیف كرد و محتوی بر 7000 روایت و طریق است» ابن جزری اضافه می كند: «تالیف كتب درباره قرائت ها، هم چنان ادامه دارد و مؤلفان، قرائت های شاذ و صحیح را بر مبنای تحقیقات خود و یا بر اساس آن چه كه خود صحیح می دانند، روایت می كنند و مورد اعتراض هیچ كس واقع نشده اند، بلكه آنان در این رهگذر از پیشینیان پیروی می كنند زیرا قرائت، سنت متبعی است كه هم چنان یكی از دیگری اخذ می كند و همان طور كه در كتاب های «الكامل» از هذلی «سوق العروس» از طبری، «الاقناع» از اهوازی، «كفایه» از ابوالعز، «مبهج» از سبط خیاط، «روضه» از مالكی و امثال این ها آمده مورد اتباع است و بر مبنای روایات آنان ومحتویات این كتاب ها اعم از ضعیف و شاذ، از قرا سبعه باشد و یا عشره و یا غیراینها، قرائت می كنند و ما ندیده ایم كسی بر این روش اعتراض كند و یا به مخالفت با آن ها برخاسته باشد».3

 

انحصار قرائت ها به هفت قرائت

در مبحث قبل، نمونه های روشنی از توجه مسلمانان به قرائت ارائه گردید و بیان شد كه در تمامی دوره ها مردم نسبت به قرائت شخصیت های معروف و حفظ وتدوین و پذیرش همه آن ها اهتمام می روزیدند همچنین مردم هر منطقه ای به قاری محلی و منطقه خود توجه بیش تری داشتند و هیچ كس اعم از عامه و خاصه بر این سیره مستمر اعتراض نداشته است.

بدین ترتیب اجتهاد و تحقیق قرا در انتخاب و اختیار قرائت مورد توجه همه مسلمانان قرار داشت و مسلمانان در چارچوب شروط خاصی كه قبلا اشارت رفت، قرائت را فرا گرفته و می پذیرفتند.این روش همیشگی در فراگیری و آموزش قرائت تا اوایل قرن چهارم ادامه داشت، تا این كه نابغه فرزانه بغداد، یعنی ابن مجاهد كه در جذب قلوب مردم و نفوذ در میان سران و مقامات دولتی ورزیدگی داشت، ظاهر گردید وی كرسی شیخ القرارا به طور رسمی به خود اختصاص داد و عامه مردم به او روی آوردند ولی رقیبانی داشت كه برتر از وی بودند و در علوم قرآن سابقه ای بیش تر داشتند آنان ابن مجاهدرا به علت قلت بضاعت علمی و كمی روایت از شیوخ و سفر نكردن در طلب علم وبی اطلاعی از فنون قرائت و انواع قرائت های منقول از ائمه بزرگ، تحقیر می كردند.

  • 1. ر ك: النشر فی القراات العشر، ج 1، ص 9.
  • 2. همان ص 34.
  • 3. النشر، ج1، ص 36.