تحدی قرآن (قسمت دوم)

ما هرگز منكر آن نيستيم كه سخن هر كس زاييده نهاد و ساختار دروني او است وكسي را ياراي آن نيست كه با ديگري در آن چه ساختار ذهنيت او بر او القا مي كند، هم سان باشد ولي آن چه در اين جا مطرح است همسان بودن در درجه و رتبه فضيلت كلام است همان گونه كه ميان دو قصيده شعري يا نوشته ادبي مقايسه مي شود و برتري يكي بر ديگري روشن مي گردد، چنين مقايسه اي بر پايه قدرت بيان و رسايي سخن و اعمال نكات و دقايق سخن وري و سخن سنجي استواراست اين معيارها سخن يك شاعر يا سخن ور را با سخن ديگري نزديك يا دورمي نماياند و نشست هاي ادبي و مسابقات هنري بر اساس همين معيارها انجام مي گيرد.

سكاكي ـ در كتاب «مفتاح العلوم» ـ پس از بر شمردن معيارهاي سنجش كلام، گويد: «ارتفاع و انحطاط شان كلام به مراعات همين نكات و ظرايف بستگي داردهرچه اين نكات بيش تر رعايت شود، كلام بيش تر اوج مي گيرد و هرچه كمتر، موجب انحطاط» (1) آن گاه گويد: «البلاغة تتزايد الي ان تبلغ حد الاعجاز، و هوالطرف الاعلي و ما يقرب منه، بلاغت حالت تصاعدي دارد تا به مرتبه اعجاز پايان يابد و آن، درجه بالاي بلاغت و نزديك به آن است» (2) از اين سخن استفاده مي شود كه «حد اعجاز» نيز درجات متفاوتي دارد ولي اين حد در مرتبه اي قرار داردكه دست بشر به آن نمي رسد.(3)

خلاصه آن كه برتري يا همانندي دو كلام به مراعات نكات بلاغي و ظرافت هاي سخن وري بستگي دارد معيارهاي بلاغت در علم «معاني و بيان» آمده است وبيش تر اين معيارها به معنا و محتوا بيش از لفظ و عبارت اهميت مي دهد، چنان كه شيخ عبدالقاهر جرجاني به اين مطلب تصريح دارد او در اين باره گويد: «اذا رايت البصير بجواهر الكلام يستحسن شعرا او يستجيد نثرا، ثم يجعل الثنا عليه من حيث اللفظ فيقول: حلو رشيق، و حسن انيق، و عذب سائغ، و خلوب رائع، فاعلم انه ليس ينبئك عن احوال ترجع الي اجراس الحروف، و الي ظاهر الوضع اللغوي، بل الي امر يقع من المر في فؤاده، و فضل يقتدحه العقل من زناده(4)، اگرديدي صاحب بينشي كه گوهر شناس سخن است، شعري را مي ستايد يا نثري را به خوبي توصيف مي كند، آن گاه ستودن آن را در جهت لفظ قرار داده مي گويد: شيرين و لطيف است، زيبا و ظريف است، زلال و گوارا است، جالب و دل ربا است، پس بدان كه اين توصيف از نواي ناقوسي حروف آن حكايت ندارد، و به وضع لغوي آن بستگي ندارد، بلكه در رابطه با جنبه اي است كه بر دل آدمي اثر دارد و برتري است كه عقل آن را فروزان مي سازد».
«ان الكلام لفي الفؤاد و انما جعل الكلام علي الفؤاد دليلا، حقيقت هر سخن چيزي است كه در دل مي گذرد و هر سخني از آن چه در دل مي گذرد حكايت دارد».

  • (1). سكاكي، مفتاح العلوم، ص 194 ـ 80.
  • (2). همان، ص 196.
  • (3). در اين رابطه رجوع شود به: تفتاراني، مطول، چاپ اسلامبول، ص 31.
  • (4). شيخ عبدالقاهر، كتاب اسرار البلاغة، ص 3.