تجلی قرآن در شعر و ادب فارسی(4)

ادب پارسی عرصه جلوه و ظهور قرآن کریم است. شاعران و نویسندگان پارسی زبان از قرآن کریم متأثرند و در آثار و تألیفات خود این تأثیر را برجای نهاده اند. اثرپذیری ادب پارسی از قرآن کریم بسیار گسترده و دارای انواع گوناگون است. در شماره های پیشین از اثرپذیری واژگانی، اثرپذیری گزاره ای (اقتباس، حل یا تحلیل)، اثرپذیری گزارشی و اثرپذیری الهامی سخن گفتیم و اینک:

اثر پذیری تلمیحی

در این شیوه گوینده سخن خویش را مانند اثر پذیری الهامی ـ بنیادی بر پایه نکته ای قرآنی یا روایی بنا می نهد. امّا به عمد آن را با نشانه و اشاره ای همراه می سازد و به این گونه خواننده اهل و آشنا را بدانچه خود به آن نظر داشته، راه می نماید و چه بسا خواننده ناآشنا را به کندوکاو و پرس و جو وامی دارد. و همین است تفاوت آشکار اثر پذیری تلمیحی با الهامی ـ بنیادی. این نشانه و اشاره بیشتر یادکرد پاره ای از واژه های ویژه آیه یا حدیث است، نمونه را مولانا این بیت را که:

بی حس و بی گوش و بی فکرت شوید          تـــا خطـــاب ارجـعـی را بشنــویـد

بر پایه آیه «یا ایتُهَا النَّفسُ الْمطمَئِنَّةُ ارْجِعی الی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً. ای جان آرام یافته خشنود و خرسند به سوی خدا بازگرد» (1) بنا نهاده و با آوردن عبارت «ارجعی» هم نشان داده که خود بدان آیه نظر داشته، هم آن را پیش چشم خواننده آشنا آورده و هم خواننده ناآشنا را به کندوکاو واداشته است.

نمونه های دیگر:
شــربتی خـوردم زالله اشتـری              تا به محشر تشنگی نایـد مـر
تلمیح و اشاره به آیه «اِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ؛ خداوند جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت از آنان خریده است» (2)

علت ابـلیــس انـا خـیـــر بـده است          وین مرض در نفس هر مخلوق هست
تلمیح و اشاره به گفتگوی خدا و ابلیس در آیه «ما مَنَعَکَ اَلّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ اَنَا خَیر مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وخَلَقْتَهُ مِنْ طین؛ چه چیز تو را از سجده کردن به آدم که تو را به آن فرمان داده بودم، بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» (3)

هیچ کرمت نا شنید این آسمان             که شنیـد ایـن آدمی پر غمـان
تلمیح به آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ…؛ همانا که ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم و کرامت بخشیدیم» (4)

یاقــوت زکات دولت ماراست     درویـش خــــورد زرغـنی را
آن مــــریـم دردمــند یـابـــد        تــــازه رطـب تــــر جـنـی را
مولوی، دیوان شمس، 80/1
تلمیح به خطاب خداوند به حضرت مریم(س) آن گاه که درد زادن او را به پناه درخت خرمایی کشانده بود: «وهُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیکِ رُطَباً جَنِیاً؛ درخت خرما را به سوی خود بتکان تا رطب تازه چیده بر تو فرو ریزد» (5)

فیض روح القدس ار باز مدد فرمــاید           دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
حافظ، دیوان، ص159
اشارت و تلمیح به آیه «وآتَینا عیسَی ابْنَ مَرْیمَ الْبَینات وَاَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ ما به عیسی پسر مریم نشانه های آشکاری دادیم و با روح القدس او را یاری کردیم» (6)

اگر حــدیث لقـایت نیـاورم به زبـان          زبیم قاعده لن ترانی است ای دوست
عماد فقیه کرمانی، دیوان، ص75

اشارت و تلمیح به گفتگوی خداوند و موسی (ع) در آیه «قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیکَ قالَ لَنْ تَرانی…؛ موسی گفت: خدایا خودت را به من بنما تا ببینمت، گفت: مرا هرگز نخواهی دید…»(7)

اثر پذیری تأویلی

در این شیوه، شاعر تأویل(8) آیه یا حدیثی را دستمایه سروده خویش می سازد. یعنی با ذوق ورزی و نکته یابی و با پنهان پژوهی و مویشکافی، با ژرفکاوی و شگرفکاری از لایه های برونی و دریافتهای همگانی و پیامهای پیدای سخن درمی گذرد، به لایه های درونی آن راه می یابد و پیامهای پنهانی باز می آورد و به این گونه از آیه و حدیث طرح و تفسیری نوبر و پیک و پیغامی دیگر ره آورد خواننده می سازد.

در این گونه اثرپذیری، شاعر از آیه یا حدیث، معنایی نغز و نو به دست می دهد. ناگزیر این اثر پذیری برخلاف دیگر اثرپذیری ها که گاه پنهان بودند و گاه آشکار، همواره آشکار خواهد بود، نمونه را مولانا از این دعا و درخواست حضرت سلیمان (ع) که گفت: «رَبِّ اغْفِرْلی وَهَبْ لی مُلْکاً لاینْبَغی لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدی اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ؛ خدایا مرا ببخشا و به من ملکی بخش که پس از من شایسته هیچ کس نباشد» (9) تأویلی چنین نغز و نازک به دست داده است:

ربّ هب لـی از سلیمـان آمــده است         که مـده غیـر مـرا این ملـک و دست
تـو مکـن با غیـر من این لطف وجود       این حســـد را مـــاند امــا آن نـبـود
نکتــه لاینبــغی می خـوان به جــان         ســرّ مـن بعــدی زبخــل او مــدان
بلکـه انـدر ملـک دیـد او صـد خطر         مــو به مــو ملک جهــان بد بیم سر
بیــم سَــربا بیــم ســِر با بیم دیــن            امتحــانـی نیـست مــا را مثــل ایـن
پس سلیمـان همــتی بـایـــد کـه او            بگذرد زین صـد هـــزاران رنگ وبـو
بــا چنـــان قــوت که اورا بــود هم          مـوج آن ملــکش فـرو می بسـت دم
چـون بـر اوبنشست زین انـدوه گـرد         بــر همه شـاهـان عالـم رحــم کـرد
پس شفاعت کرد و گفت این ملک را        بــا کـمـــالی ده که دادی مــر مــرا
هــر کـه را بــدهی و بکنی آن کــرم        او سلیمـان است و آن کس هـم منم
مثنوی،264/1

اثر پذیری تطبیقی

در این شیوه اثر پذیری که از یک دیدگاه به اثر پذیری تأویلی نزدیک است، گوینده آیه یا حدیثی را بر موردی ویژه که به ظاهر چندان با هم پیوندی ندارند، تطبیق می دهد. بی آنکه معنی ظاهری و اصلی آن را نقد و ردّ یا تأویل و توجیه کند، بلکه می توان گفت در این شیوه معمولاً به معنی اصلی و اوّلی آیه یا حدیث نظری نیست و همین است تفاوت تأویل با تطبیق.

یعنی تأویل با گونه ای چاره جویی است برای به دست آوردن معنایی خردپسند و دلچسب از آیه یا حدیثی که پذیرش معنی ظاهری آن دور و دشوار است، و یا گونه ای ژرفکاو است برای راه یابی به لایه های درونی آیه یا حدیث، حتی آنجا که پذیرش معنی ظاهری نیز هیچ دور و دشوار نباشد، امّا تطبیق نه چاره جویی است و نه حتی ژرفکاوی و باطن پژوهی، بلکه گونه ای نکته پردازی و ذوق انگیزی است برای پیوند دادن دو چیز که به ظاهر با هم پیوندی ندارند و تطبیق یکی از آنها بر دیگری، نظیر پیوندهای تشبیهی و تمثیلی که میان دو چیز برقرار می شود. نمونه ای از تطبیق را در این بیت های مولوی می توان دید:

سایه یـزدان بــود بنــده خـــدا             مــرده این عـالـم و زنـده خـدا
دامـن او گیر زوتر(10)بی گمـان        تا رهی در دامــن آخــر زمــان
کیف مدّ الظل نقش اولیــاست             کو دلیل نور خورشید خداست
مثنوی423/10 

می بینیم که او نخست اولیا و مردان خدا را سایه یزدان دانسته و سپس از واژه سایه به تعبیر «کیف مدّ الظل» در آیه «اَلَمْ تَرَ اِلی رََبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلّ؛ آیا ندیده ای که خدایت چگونه سایه را فرو گسترده است؟»(11) راه برده و آن را بر اولیای تطبیق کرده و آنها را نقش و نماد حضرت حق شمرده، همان گونه که سایه نقش و نماد حضرت خورشید است.

هم او در بیتهای:
آن که ارض اللـه واسـع گفتـه اند           عرصه ای دان کاولیـاء در رفته اند
دل نگردد تنگ زان عـرصه فـراخ         نخل تـر آنجا نگردد خشک شـاخ
مثنوی، 3180/1
تعبیر قرآنی «اَرْضُ اللّهِ واسِعَة؛ زمین خدا گسترده و فراخ دامن است» (12) را بر عرصه پهناور و ساحت گسترده ای که اولیای خدا پس از دامن کشیدن از تنگنای دنیا بدان راه می برند، تطبیق داده است.

اثر پذیری تصویری

در این شیوه اثر پذیری، شاعر تصویر شعر خویش را از قرآن و حدیث به وام می گیرد. مراد از تصویر نقش آفرینی ها، سیما سازی ها، نگاره پردازی ها و چهره بخش های شاعرانه ای است که سخنور با خامه خیال بر صفحه سخن می نگارد و می پردازد و حاصل آنها همان است که در زبان ادب تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تجسیم، تشخیص و به طور کلّی «صور خیال» ( ایماژ) خوانده می شود.

بنابراین در اثر پذیری تصویری شاعر تشبیه، استعاره یا مجاز و کنایه ای را که در آیه یا حدیثی آمده، مستقیم یا غیر مستقیم در همان حال و هوا یا در حال و هوایی دیگر باز می سراید و یا سخن خویش را بر محور و مدار آن تصویر چرخ می دهد و پی می ریزد؛ مثلاً نکته ای قرآنی را «مشبّه به» تشبیه و تمثیل خود می سازد. نمونه را در بیت زیر:

هر آن که گنج قنـاعت به گنـج دنیـا داد            فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
حافظ، دیوان، ص496

حافظ «گنج قناعت به گنج دنیا دادن» را تشبیه کرده به «یوسف مصری را به کمترین بهایی فروختن» و این «مشبّه به» را از این آیه قرآنی وام گرفته: «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ؛ یوسف را به بهایی بس ناچیز فروختند» (13).

هم او عبارت قرآنی «سِحْر مُبین» (14) را که بارها در قرآن مجید آمده است، در بیت زیر:
جمـالت معجز حسن است لیکن                  حدیث غمزه ات سحر مبین است
همان، ص62
«مشبّه به» قرار داده و غمزه یار را بدان تشبیه کرده است، و یا با استعاره و دیگر انگاری، غمزه یار را «سحر مبین» پنداشته است. نیز هم او در بیت:
این همه شعبده ها عقل که می کرد آنجا          سامری پیش عصا و ید بیضا می کـرد
همان، ص159
شعبده های عقل در برابر عشق را به ساحری های سامری در برابر معجزات حضرت موسی(ع) ـ که اشارتی به آنها در آیه های85 تا95 سوره طه آمده است ـ تشبیه کرده است.

همان گونه که در بیت:
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت           شیـوه جنّـات تجـری تحتـهـا الانهـار داشت
همان، ص98
چشمان اشک بار خود را زیر بام قصر یار به «جَنّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْاَنْهارُ؛ باغ ها یا بهشت هایی که از فرود آن ها جوی ها جاری است» (15) مانند کرده است.
در این بیت فردوسی:
بیـــــامد تهـمتن بگسـترد پـر                به خواهش بر شاه خورشید فر
شاهنامه، 58/5
تصویر «پر بگستردن» که کنایه ای است از فروتنی فزون و فراوان، دور نیست که برگرفته از آیه شریفه باشد «وَاخْفَضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَة؛ از روی مهربانی پر و بال فروتنی و خاکساری بر پدر و مادر بگشای» (16) باشد.

نویسنده : سید محمد راستگو

پی نوشت:

1. فجر(89)، آیه 27.
2. توبه(9)، آیه 111.
3. اعراف(7)، آیه 12.
4. اسراء(17)، آیه 70.
5. مریم(19)، آیه 25.
6. بقره(2)، آیات 87 و 253.
7. اعراف(7)، آیه 143.
8. تأویل را در اینجا در مفهومی گسترده به کار برده ایم تا هرگونه معنی پنهانی و نکته یابی ذوقی را فرا گیرد، برای دریافت معنی درست و دقیق تأویل بنگرید به المیزان، 44/3.
9. ص (38)، آیه 35.
10. زوتر یعنی زودتر.
11. فرقن(25)، آیه 45.
12. نساء(4)، آیه 97 و زمر(39)، آیه 10.
13. یوسف(12)، آیه 20.
14. انعام(6)، آیه 7 و یونس (10)، آیه 76.
15. توبه(9)، آیه100. این آیه به صورت «جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهار» نیز بارها در قرآن آمده است.
16. بنی اسرائیل(17)، آیه24.

 

منابع: 

بشارت ، فروردین و اردیبهشت 1377، شماره 4