تاثیر معارف اسلامی و قصص قرآنی بر شعر فارسی

شعر را مقصود اگر آدمگری است       شاعری هم وارث پیغمبری است
(اقبال لاهوری)

فرهنگ اسلامی در شعر فارسی

قرآن کریم بنابر ظاهر آیات خود «بیانگر هر چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان» است: ﴿وَ نَزَّلنا عَلَیک الکتابَ تِبیاناً لِکلِّ شَی ءٍ وَ هُدی وَ رَحمَةً وَ بُشرَی لِلمُسلِمِینَ﴾ (سوره نحل،آیە 89) با طلوع خورشید عالمتاب اسلام در سرزمین حجاز، فروغ آن به زودی قلب مردم دیگر کشورهای شرق دنیا را نیز روشن ساخت.
در این میان، آماده بودن زمینه اجتماعی و سیاسی در ایران سبب گسترش روزافزون فرهنگ اسلامی و قرآنی در ایران شد. با دمیده شدن روح اسلام دوستی در ایرانیان، علم و فرهنگ ایرانی در سایه دین اسلام جانمایه­ای دیگر یافت و با سرعتی روزافزون گسترش یافت. اندکی دیرتر، آثار این روح تازه در کالبد ادبیات فارسی سبب حیات دوباره و ترک دنیای تاریک خود محوری شاعران ستایگر و خارج شدن شعر و هنر از دسترس حاکمان خودپسندی بود که شعر و شاعر را در خدمت خود اجاره کرده بودند.

همین رهایی از مدیحه گویی و پناه آوردن به سرزمین آرامش بخش«حقیقت پرستی و خداجویی» کیمیای شعر فارسی گشت و آن را از دست و پا زدن در منجلاب خواسته­های بی­پایان نفسانی و تمایلات دنیوی شاعران ستایشگر و امیران ستایش دوست به اقلیم روشن خداجویی و افق بی کران معنویت رهنمون شد و جهان جدیدی در برابر سراینده و مخاطب شعر گشود.

در زمینه مخاطب نیز دایر تنگ مخاطبان درباری از امیر و وزیر و اشراف و صاحبان زر و زور، به دایره­ای گسترده از مخاطبان عام بدل شد. همین وسعت شمول مخاطب، سبب رویکرد شعر به نیازهای معنوی و روحی مشترک انسان و از جمله موضوعاتی چون تحصیل معرفت، حقیقت جویی، دین ورزی، صفای باطن، کرامت انسانی و … گردید.

در نخستین دوره­های حیات شعر فارسی، از داستان­های قرآنی به عنوان ابزاری هنری برای مدح و مقایسه اخلاق و کردار ممدوح با رسولان الهی بهره گرفته می­شد اما از سده ششم به بعد این طرز نگرش متحول شده و با گسترش عرفان و ادبیات عرفانی این داستان­ها در خدمت مفاهیم بلند عرفانی قرار گرفت و شعرای عارف با توسعه و تحول آن، از ماجراها و شخصیت­های داستان رمز و تمثیل آفریدند و از داستان­ها مفهوم عرفانی و اخلاقی استخراج کردند.

داستان پیامبران در شعر فارسی

تأثیر فرهنگ اسلامی و معارف قرآنی بر شعر فارسی تا به حدی است که کمتر شاعری است که در اشعار خود از زندگی و داستان­های شگفت انگیز پیامبران بهره نگرفته و مضامین ظریف و دل انگیزی پدید نیاورده و کلام خود را با کنایه و رمز از زندگی این مردان الهی زینت نداده باشد.

تأثیرپذیری عاطفی شاعران ایران زمین از زیبایی­های طبیعت و حس زیبایی شناسی و نیروی تخیل و نگرش عمیق آن­ها به دنیای پیرامون سبب شده است که گذشته از مدح اغراق آمیز ممدوحان، از داستان پیامبران در توصیف طبیعت و احوال عاطفی خویش بهره­های فراوانی گیرند و با استفاده از اشارات هنری و تلمیحات ادبی به این زمینه غنا و تنوع فوق العاده­ای ببخشند:

از بهـر دفـع سحـره فرعـون جهـل را        کلکـت عصـای مـوسی عمـران روزگار
انوری

کجا خیل بداندیشان چو مار و مور شد جوشان      سنانت از ید بیضـا نمـود از چـوب اژدره
سلمان ساوجی

عمود صبح تو گفتی که دست موسی روز               برای ضربت فرعونِ شب عصا برداشت
سراج الدین قُمری آملی

اشاره به زندگی انبیاء و حوادث برجسته حیات آنان گاهی با تأویل داستان­ها همراه است. از قرن ششم هجری با تغییر محور معنایی و ویژگی مفهومی و مخاطب، شعر فارسی با آداب و اندیشه­های عارفانه و ارزش­های بلند حقیقت جویی و خداپرستی آمیخته شد لذا ورود باورهای دینی و درونی عظیمی که ارمغان آیین و فرهنگ اسلامی بود تحول عمیق و گسترده­ای در شعر فاسی پدید آورد.

سنایی غزنوی شاعر عارف سده ششم (وفات 545 هـ) نخستین شاعری است که مفاهیم عرفانی را از طریق شعر بیان کرده است. او با استفاده از این داستانها تعالیم دینی فراوانی طرح نموده است. در بیت زیر با بیانی تمثیلی به اهمیت و جایگاه «توبه» پرداخته است:

نفس فرعون است و دین موسی و توبه چون عصا رخ بـه سـوی جنـگ فرعـون لعیـن باید نهاد
عطار(540ـ618 هـ) نیز برداشت­های عرفانی خود را معمولاً در قالب حکایاتی آورده است. در نگاه او داستان­های انبیاء روح و اصل قرآن است:

قصه گفتن نیست ریحٌ فی القفص     می نبینی روح قـرآن از قـصص

در سده هفتم سعدی (606ـ690) با بهره­گیری شاعرانه از داستان­های قرآنی، مضامین بسیاری پیرامون: عصای موسی، ید بیضا، شکافتن دریا، آتش طور، تجلّی حق و … آفریده که بیانگر آگاهی فراوان او از داستان­ها و مضامین قرآن کریم است. سعدی بنا به شیوه تربیتی و حکایت پردازی خود، سعی می­کند از داستان­ها نتایج اخلاقی و تربیتی استخراج کند:

نیکبـختـان بخـورند و غــم دنیـا نخـورند        که نه بر عوج عنق ماند و نه بر عاد و ثمود

مولوی (604ـ672 هـ) شاعر و عارف صاحب نام جهان اسلام با استفاده از این قصص، نغزترین تعبیرات و مفاهیم عرفانی را در مثنوی و غزلیات عرفانی خود بیان کرده است. در چشم او قرآن توصیف گر احوال رسولان الهی است و هر که به حقیقت داستان­های قرآن راه یابد مشتاق معرفت حق خواهد گشت:

هسـت قـرآن حـال های انبـیـاء        ماهیـان پـاک بحـر کبـریـاء
ور بـخـوانی و نه ای قرآن پــذیر    انبیـاء و اولیـاء را دیـده گیـر
ور پذیرایی چو برخوانی قصص      مرغِ جانت تنگ آید در قفس

مولوی برداشت عرفانی از قصص قرآنی را به اوج رسانده است. این شاعر بزرگ در آثار ارجمند خود به تناسب موضوع مورد بحث، برای بیان مفاهیم عرفانی، گریزی به داستان انبیاء می­زند و ابیاتی زیبا و سرشار از محتوای عرفانی خلق می­کند:

عالم چو کوه طور دان،ما همچو موسی طالبان       هـردم تجـلّی می رسـد برمی شکافـد کـوه ر

همچنین:
این درختِ تن،عصای موسی است
که امرش آمد که بیندازش ز دست
و:
صد هزاران طفـل کشت او بی گنـاه
تـا بــگـردد حـکـم و تقـدیـر الـه
انـدرون خـانـه اش مـوسـی معـاف
وز برون می کشت طفـلان گـزاف
همچو صاحب نفس کاو تن پـرورد       بر دگرکـس ظـنّ حـقدی می بــرد
او چـو موسـی و تـنـش فـرعـون او      او بـه بیـرون می دود کـه کـو عـدو

غزلیات فخرالدین عراقی (688ـ610) عارف سده هفتم سرشار است از مضامین و واژگان مربوط به«تجلّی»:
جمـال جانش ار بیند کـه و صحـرا به رقص آیـد کمـال وحـدت ار یابــد در و دیوار درجنبـد
در آن سروقت کان عاشق شود سرمست اگر ناگه نظـر در کــوه انـدازد کـه وکـهسار درجنبـد
در دیوان شاه نعمت اللّه ولی (827 ـ 730) عارف معروف قرن هشتم نیز همین موضوع جلوه فراوانی دارد:
سرّ تجلی چه بود آنکه به موسی نمـود معنی آن نور تو، صورت موسی جبل
حافظ شیرین سخن نیز از مجموع داستانمایه­های حضرت موسی، به داستان­های خدمت موسی به حضرت شعیب، آتش طور، موسی و فرعون، موسی و سامری، موسی و قارون و موسی و خضر توجه داشته است:

شـبـان وادی ایمن گهی رسـد به مـراد که چند سال به جان خدمت شعیب کند
و:
در نیلِ غم فتاد سپهرش به طنز گفت:         اَلان قَـد نـَدَمـتَ وَ مَـا یـنـفَـعُ الــنَّـدَم
ملامحسن فیض کاشانی شنیدن قصص انبیاء و سرگذشت فرمانروایانی را که در برابر حکم حق ایستادگی کردند مایه عبرت می­داند:
عبرت بگیر ای دل از این دهرِ پُر غُصَص           ز احـوال انبیا و سلاطین شنـو قصـص
از سده دوازدهم به بعد به دلیل تزلزل ادبیات عرفانی و روی آوردن به اشعار مدحی، توجه به روایات تاریخی و دینی نیز محدود شد.

نویسنده : عباس زاهدی
 

منابع: 

مجله بشارت ، آذر و دی 1388 - شماره 74