برسی نظریه «صرفه» در وجوه اعجاز قرآن

مقدمه:

دانشمندان اسلامی برای اثبات اعجاز قرآن کریم اقوال متعددی را در قالب عنوان «وجوه اعجاز قرآن» بیان نموده اند. در میان این وجوه مذکور وجهی موسوم به «صرفه» نیز به چشم می خورد، که برخی قائل به آن شده اند. لبّ کلام آنان در این قول آن است که قرآن به خودی خود معجزه نیست و دیگران می توانند مانند آن را بیاورند؛ ولی خداوند مردم را از هماوردی و معارضه با قرآن خود بازداشته است،(صرف= بازداشتن)؛ در مقابل این نظریه دانشمندانی هم بوده اند که به صورت پراکنده در آثار قرآنی خود به نقض و رد این قول پرداخته اند.

در این پیمانه به نقل مهمترین اقوال در این رابطه از هر دو گروه اشاره گردیده و در نهایت صحت و سقم نظریه مزبور بررسی شده است.

 

قائلین به نظریه «صرفه»

به نظر می رسد ظهور اصطلاح «صرفه» به قرن دوم هجری و پس از واصل بن عطا (م ، 131) باز می گردد. این نظریه از واصل نقل شده که اعجاز قرآن ذاتی آن نیست ، بلکه به این است که خداوند اندیشۀ مردم را از معارضۀ با قرآن باز گردانده است... . این سخن بعدها مبنای نظریه «نظّام معتزلی» در قول به «صرفه» گردید.

 

ابراهیم نظّام (م ،220) :

ظاهراً قدیمی ترین عالم معتزلی كه می توان نظر او را درباره «وجوه اعجاز قرآن» جویا شد (نظّام) می باشد. مشهور است او معتقد به «صرفه» بوده و از اولین كسانی است كه «صرفه» را به عنوان وجه اعجاز قرآن كریم بر شمرده؛ البته چنان که گفته آمد، مبنای نظریة نظام (یعنی صرفه) عقیدة واصل بن عطای معتزلی، مبنی بر ذاتی نبودن اعجاز قرآن می باشد؛ از این رو می توان واصل بن عطا را بانی و مبدع «صرفه» قلمداد كرد. به هر حال در نظر نظام، این خداوند است كه توان معارضه و مقابله با قرآن مجید را از مردم گرفته است وگرنه هماوردی با قرآن در توان مردم بوده است. در اینجا عقیدة نظام را در آثار دیگر عالمان قرآنی باز گو می كنیم.
فخررازی نظریه نظام را در «نهایه الإیجاز» خود این گونه مطرح كرده است:
« قال النظّام : إن الله تعالی ما أنزل القرآن لیكون حجه علی النبوه بل هو كسائر الكتب المنزله لبیان الأحكام من الحلال و الحرام، و الأعرب إنما لم یعارضوه لأن الله صرفهم عن ذلك و سلب علومهم به .»
« نظّام می گوید: خدای تعالی قرآن را به عنوان حجتی بر نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل نكرده است بلكه قرآن مانند كتب الهی دیگر، برای تبین احكام حلال و حرام نازل شده است؛ و عرب تنها به این خاطر با قرآن معارضه نكرده اند، كه خداوند آنها را از این كار باز داشته است .»
این سخن نظام (البته در صورت صحت انتساب) مناسب شأن قرآن شریف نیست و در واقع اگر ما قرآن را معجزه پیامبر اعظم (صلی الله علی و آله) بدانیم، در حقیقت «حجت و برهان» بودن آن بر نبوت ایشان را نيز پذیرفته ایم. همچنین این كه ما قرآن كریم را صرفاً كتابی برای احكام حلال و حرام و در ردیف كتب دیگر بدانیم، نا پذیرفتنی است.
علامه مجلسی هم در ضمن بیان وجوه اعجاز در ذیل موضوع اعجاز قرآن این وجه را به نظام نسبت می دهد:
« فقال النظام و أتباعه صرفهم الله تعالى عنها مع قدرتهم عليها و ذلك بصرف دعاويهم إليها مع توفر الأسباب الداعية في
حقهم كالتقريع بالعجز و الاستنزال عن الرئاسات و التكليف بالانقياد فهذا الصرف خارق للعادة فيكون معجزا».
«نظام و پیروانش گویند خداوند انگیزه های مردم را از معارضه با قرآن، با وجود توانایی بر آن بازداشت، و این در حالی بود که آنها به دلیل تعجیز قرآن و تکلیف بر تبعیت از آن هوای معارضه را داشتند. پس این منع و باز داشتن، خود، نشانه اعجاز قرآن است». 

 

شیخ مفید(م ، 413):

محمد بن نعمان ازعالمان بزرگ شیعه، در كتاب «اوائل المقالات» خود از اعجاز قرآن نیز سخن می گوید؛ ایشان وجه اعجاز قرآن را انصراف اهل زبان و فصاحت از معارضه با قرآن توسط خداوند معرفی می كند؛ شیخ می گوید:
«...وأقول إن جهه ذلك ، هو الصّرف من الله تعالی لأهل الفصاحه و الّلسان عن معارضه النبی (صلی الله علیه و آله) بمثله فی النظام عند تحدّیه لهم و جعل إنصرافهم عن الإتیان بمثله و إن كان فی مقدورهم، دلیلاً علی نبوته (صلی الله علیه و آله) .... و هذا من أوضح برهان فی الإعجاز.... .»
« به نظر من دلیل اعجاز قرآن ، بازداشتن اهل فصاحت وبلاغت توسط خداوند متعال ، از معارضه با پیامبر در هماوردی مثل نظم قرآن است، و خداوند اين انصراف در معارضه را دليل بر نبوت پيامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داد ؛ (هر چند كه آنها می توانستند چنین كاری را انجام دهند)... و «صرفه» از آشكارترین دلایل اعجاز قرآن می باشد.»
از این كلام می توان برداشت كرد كه شیخ مفید به «صرفه» قائل است، هرچند به عقیده برخی دانشمندان (مانند راوندی و مرحوم مجلسی)، ایشان اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت می داند ؛ مثلاً قطب الدین راوندی در این مورد می گوید :
«... و الثانی ما ذهب الیه الشیخ المفید و هو أنه كان معجزاً من حیث إختصّ برتبه فی الفصاحه خارقه للعاده... .»
« وجه دوم در اعجاز قرآن، قول شیخ مفید است كه می گوید قرآن از نظر فصاحت خارق العاده اش معجزه است .»
اما  اینكه مرحوم راوندی و علامه مجلسی چگونه این قول را به شیخ مفید نسبت می دهند مشخص نيست، بلكه چیزی كه معلوم است، صراحت قول خود شیخ در «اوائل المقالات» در مورد «صرفه» بود كه گذشت؛ (البته این نیز ممكن است كه عقیدۀ شیخ مفید مبنی بر فصاحت و بلاغت قرآن، در كنار قول به صرفه و در جایی دیگر مطرح شده باشد).

 

الرمّانی (م ، 382) :

رمّانی معتزلی هم در «الكنت في إعجاز القرآن» موارد زیر را به عنوان وجوه اعجاز قرآن كریم برمی شمرد :
«...1. ترك المعارضه مع توفّر الدواعی و شدّه الحاجه 2. و التحدّی للكافّه 3. و الصرفه 4. البلاغه 5. الأخبار الصادقه عن الأمور المستقبله 6. نقض العاده 7. و قیاسه بكلّ معجزه .»
« عدم هماوردي، با وجود زيادي انگيزه در معارضه با قرآن ، مبارزه طلبي از همة خلايق ، صرفه ، بلاغت ، اخبار درست از آينده ، خلاف عادت بودن ، مقايسه و مطابقت دادن آن با همة معجزات.»

 

الماوردی (م 450):

علي بن محمد الماوردی نیز در كتاب «النكت و العیون» خویش پس از ذکر اقوالی از علمای پیش از خود به «صرفه» نیز اشاره كرده و در پایان همه این آراء را به عنوان وجوه اعجاز قرآن می پذیرد؛
« ... و الثامن أن إعجازه هو الصرفه و هو أن الله تعالی صرف هممهم عن معارضته، فهذه ثمانیه أوجه یصحّ أن یكون كلّ واحد منها إعجازاً ؛ فإذا جمعها القرآن و لیس إختصاص أحدها بأن یكون معجزاً بأولی من غیره ، صار إعجازه من الأوجه الثمانیه....»
«علما در مورد وجه اعجاز قرآن در این هشت قول مختلفند: ... و هشتم، «صرفه» است، یعنی اینكه خداوند همت و انگیزه هماوردی و معارضه با قرآن را از مردم باز گرداند و سلب كرد. هر كدام از این وجوه هشتگانه به عنوان وجوه اعجاز قرآن صحیح است و قرآن همه این وجوه را در خود جمع كرده و اختصاص به یك وجه ندارد؛.»
چنانچه ملاحظه می شود ماوردی نیز به «صرفه» معتقد می باشد.

 

سید مرتضی(م ،436):

شریف مرتضی نیز كه شاگرد شیخ مفید است شاید به تأسّی از استاد قائل به «صرفه» می باشد. ایشان در كتاب «جمل العلم و العمل» می نویسد:
«... فإما أن یكون القرآن من فعله تعالی علی سبیل التصدیق له، فیكون هو العَلَم المعجز أو یكون تعالی صرف القوم عن معارضته، فیكون الصّرف هو العَلم الدّال علی النبوه و قد بیّنا فی الكتاب «الصرف» الصحیح من ذلك و بسطناه .» 
«وجه اعجاز قرآن این است كه آن یا فعل خدا و منسوب به اوست به گونه ای كه عامل تصدیق پیامبر باشد، و خود فی نفسه آیت معجزی باشد، و یا اینكه خداوند مردم را از هماوردی با قرآن بازداشته و این انصراف خداوند خود علامتي برای تصدیق پیامبر باشد؛ و ما این مطلب را در كتاب صرف خود (یعنی الموضح عن جهه إعجاز القرآن ) به طور مفصل بیان كرده ایم .»
شیخ طوسی نیز قول به «صرفه» را به استاد خود نسبت داده و در تبیین دیدگاه او می گوید :
«كان المرتضی یختار أن جهة إعجازه الصرفه و هی أن الله تعالی سلب العرب العلوم التی كانت تتأتّی منهم بها الفصاحه التی هی مثل القرآن متی راموا المعارضه و لو لم يسلبهم ذلك لكان یتأتی منهم .»
« سید مرتضی وجه اعجاز قرآن را «صرفه» می داند، یعنی خدای متعال علومی را كه عرب می توانست به واسطه آن فصاحتی مانند قرآن بیاورند، از آنها گرفت ، و اگر این علوم را نمی گرفت آنها می توانستند مانند قرآن را بیاورند.»
البته آنچه که شیخ طوسی در اینجا به سید مرتضی نسبت می دهد، اندکی با آنچه در کتاب «جمل العلم و العمل» آمده بود متفاوت است. زیرا عبارت شریف مرتضی درآن کتاب « صرف القوم عن معارضته » بود، و حال اینکه شیخ طوسی «صرفه» را این گونه به سید مرتضی نسبت می دهد، « و هی ... سلب العرب العلوم التی ...» ؛ که ظاهراً این دو تعبیر یکسان نیست.

 

ابوالفتوح رازی (قرن 6 ):

ابوالفتوح نیز در مقدمة تفسیر«روض الجنان و روح الجنان» خود می گوید:
«... و بعضی دیگر گفتند وجه اعجاز «صرفه» است و آن این است كه خدای تعالی صرف كرد عرب را از آنكه مانند قرآن آورند و سلب علم كرد از ایشان با اینكه پیش از این توانستند و این در باب اعجاز بلیغ تر باشد و مذهب محققان متأخر این باشد و سید مرتضی این اختیار كرد .»
به این ترتیب ابوالفتوح رازی نیز از قائلین به صرفه محسوب می شود.

 

علامه مجلسی( م ،1110) :

از دیگر عالمان و محدثان برجستة شیعی، مرحوم محمد باقر مجلسی می باشد كه در«بحار الأنوار» از اعجاز قرآن كریم هم غافل نگشته است . ایشان در ضمن ذکر اقوالی در مورد «وجوه اعجاز قرآن» می افزاید:
« ... و ذهب السيد المرتضى منا و جماعة من العامة منهم النظام إلى الصرفة على معنى أن العرب كانت قادرة على كلام مثل القرآن قبل البعثة لكن الله صرفهم عن معارضته و اختلفوا في كيفيته فقال النظام و أتباعه صرفهم الله تعالى عنها مع قدرتهم عليها و ذلك بصرف دعاويهم إليها مع توفر الأسباب الداعية في حقهم ... و قال السيد رحمه الله فيما نسب إليه كان عندهم العلم بنظم القرآن و العلم بأنه كيف يؤلف كلام يساويه أو يدانيه و المعتاد أن من كان عنده هذان العلمان يتمكن من الإتيان بالمثل إلا أنهم كلما حاولوا ذلك أزال الله تعالى عن قلوبهم تلك العلوم و الحق هو الأول».
چنانکه می بینیم مرحوم مجلسی به قضیه «صرفه» نیز اشاره می كند و پس از تعریف آن از نظر «نظّام» و سپس سید مرتضی، قول نظام را تایید و تصدیق كرده كه گفته است: «خداوند با وجود اینكه اعراب قدرت هماوردی با قرآن را داشتند، انگیزه های آنان را از این معارضه باز داشت .»
از این گفتار مشخص می شود كه مرحوم مجلسی نیز علاوه بر وجوه فصاحت و بلاغت و اخبار غیبی و سایر علوم و معارف الهی، به وجه «صرفه» نیز معتقد می باشد.

 

مخالفین نظریه «صرفه»:

برخی از منکرین نظریه مزبور هم از این قرارند:

 

قاضي أبو بكر باقلانی(م 403):

«قال القاضي أبو بكر: و مما يبطل القول بالصرفة أنه لو كانت المعارضة ممكنة و إنما منع منها الصرفة لم يكن الكلام معجزا و إنما يكون بالمنع معجزا فلا يتضمن الكلام فضيلة على غيره في نفسه...».
«آنچه قول صرفه را باطل می کند این است که اگر معارضه با قرآن ممکن باشد، دیگر چنین کلامی معجزه نیست و اگر اعجاز قرآن به این منع  و صرف باشد بر دیگر کلام ها برتری ندارد».

 

قاضی عبدالجبار (م 415)

از جمله کسانی که در مقابل نظریه صرفه ایستادند، قاضی عبدالجبار معتزلی است. وی در «تنزیه القرآن عن المطاعن» می گوید:
«.... ثم بين تعالى عظم شأن القرآن بقوله‏ «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» فنبه بذلك على أن له من الرتبة فى الفصاحة ما لا يدركه العباد انفردوا أو اجتمعوا، و لو كانوا يقدرون عليه، و انما صرفوا عنه، لم يكن لهذا القول معنى» 
«... خداوند با این آیه اعلام می کند که قرآن در مرتبه ای از فصاحت است که هیچ کس، تنها یا باهم، نمی تواند به آن حد دست یابد، و اگر توان معارضه را داشتند و از معارضه منع شدند، این سخن خدا معنی نداشت».

 

شیخ طوسی (م ،460):

شیخ الطایفه بر خلاف استاد خود، نظریة «صرفه» را انكار می كند و در مقابل، اعجاز قرآن را مربوط به فصاحت اعلی، البته به همراه نظم مخصوص آن می داند؛ قول شیخ طوسی در این مورد چنین است :
«و أقوی الأقوال عندی قوله من قال إنما كان معجزاً خارقاً للعاده لإختصاصه بالفصاحه المفرطه فی هذا النظم المخصوص دون الفصاحه بإنفرادها و دون النظم بإنفراده و دون الصرفه .» 
« قویترین قول نزد من گفته كسی است كه می گوید قرآن معجزه خارق العاده ای است كه دارای فصاحتی اعلی در این نظم ویژه می باشد نه اینكه اعجاز آن تنها به فصاحت آن و یا تنها به نظم آن و یا به خاطر «صرفه» باشد .»

 

قرطبی(قرن 7):

همچنین محمد بن احمد قرطبی از اهل سنت، قول «نظّام» مبنی بر «صرفه» را مطرح كرده و در ردّ آن می گوید:
« و هذا فاسد، لأن نفس القرآن هو المعجز و فصاحته و بلاغته أمر خارق للعاده، إذ لم یوجد قطُّ كلامٌ علی هذا الوجه، فلمّا لم یكن ذلك الكلام مألوفاً معتاداً منهم، دلّ علی أن الصرفه لم یكن معجزاً .» 
« ... این قول فاسد است؛ زیرا خود قرآن با آن فصاحت و بلاغتش معجزه و خارق العاده است، به نحوی كه هیچ كلامی هرگز در مرتبه آن یافت نمی شود؛ پس چون چنین سخن و كلامی در میان آنان رایج و معهود نبوده است، خود بیانگر این می باشد كه «صرفه» وجه اعجاز قرآن نیست .»

 

علامه سید محمد حسین طباطبایی(م 1360):

مرحوم علامه نیز وجه «صرفه» را مطرح می كند و البته به دلایلی منكر آن می شود ؛ از جمله اینكه ایشان با استفاده از آیه شریفه (... وَ لَو كانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدوا فیهِ إختِلافاً كَثیراً )  می گوید:
« فإنه ظاهر فی أن الذی یعجز الناس عن الإتیان بمثل القرآن إنما هو كونه فی نفسه علی صفه عدم الإختلاف لفظاً و معنی و لا یسع لمخلوق أن یأتی بكلام غیر مشتمل علی الإختلاف، لا لأن الله صرفهم عن مناقضته بإظهار الإختلاف الذی فیه هذا ، فما ذكروه من أن إعجاز القرآن بالصّرف كلامٌ لا ینبغی الرّكون إلیه .»
« ظاهر آیه بیانگر این است كه مردم نمی توانند مثل قرآن را بیاورند، به خاطر اینكه در آن هیچ گونه اختلاف لفظی و معنوی وجود ندارد، در حالی كه در كلام دیگر انسانها تناقض و اختلاف وجود دارد؛ این مطلب به خود قرآن باز می گردد، نه اینكه
خداوند آنها را از معارضه با آن بازداشته است، پس اينكه بعضی گفته اند وجه اعجاز قرآن كریم صرفه است، قابل قبول نیست .»

 

نقد نظریه «صرفه»

همان طور که گفتیم از ميان وجوه و ابعادي كه برخی عالمان قرآني براي اعجاز قرآن مجيد بر شمرده اند، وجه «صرفه» ‌مورد ترديد و مناقشه است. علماي بسياري دربارة‌ «صرفه» كه از قديمي ترين وجوه مطرح شده در اعجاز قرآن مي باشد سخن گفته اند، كه بررسي همه آنها از تحمل اين مقاله فراتر است، اما نمي توان بدون توجه از آن گذشت.
بايد گفت قول به «صرفه» ظاهراً تنها در ميان علماي متقدم شيعي و معتزلي طرفدار دارد؛ و ديگران يعني اشاعره و متأخرين شيعه، معمولاً چندان روي خوشي به آن نشان نداده و منكر آن شده اند؛ و البته به نظر مي رسد حق به جانب گروه دوم باشد، چرا كه زير بناي اين وجه اعجاز اين است كه اعجاز قرآن كريم مربوط به ذات و درون آن نيست، بلكه خداوند انديشه و انگيزه و یا علوم مردم را از معارضة با قرآن منصرف ساخته است.
البته براي «صرفه» معاني مختلفي را گفته اند؛ از جمله «ماوردي» اين دو معني را ذكر مي كند:
«...1. إنهم صرفوا عن القدره عليه و لو تعرّضوا لعجزوا عنه 2. إنهم صرفوا عن التعرّض له مع كونه في قدرتهم و لو تعرّضوا له لَجاز أن يقدروا عليه .»
«... 1. از آنها قدرت بر معارضه گرفته شده است و اگر هم بخواهند معارضه كنند، نمي توانند 2 . آنها از معارضه با قرآن باز داشته شده اند، با اينكه مي توانستند و اگر معارضه مي كردند، ممكن بود كه بر قرآن پيروز شوند .»
يعني اين انصراف، يا «سلب قدرتِ معارضه» است و يا «جلوگيري از معارضه، با وجود توان هماوردي».

آية الله خوئي نيز با اشاره به اين دو معنا براي «صرفه»، گزينة اول را صحيح دانسته و همة معجزات را بر همين طريق استوار مي داند ؛ ولي «صرفه» به معني دوم را مردود اعلام كرده ،‌ چرا كه بسياري از مردم اقدام به معارضة با قرآن كرده اند ، اما موفق به هماوردي نشده اند.
به هر حال اگر مراد قائلين به «صرفه» اين باشد كه قرآن كريم في نفسه معجزه و خارق العاده نيست، و قابل هماوردي است، اما صرفاً خداوند مانع اين هماوردي شده، و اين «ممانعت»، وجه اعجاز قرآن است، سخني نا مقبول و باردی به شمار مي رود، و اصولاً قول «صرفه» به نوعي با اعتقاد به «اعجاز قرآن مجيد» منافات دارد. زيرا آن چيزي كه «معجزه» ناميده مي شود، خود آن چيز چنين ماهيتي را دارد، و اين معنا ندارد كه ما قرآن كريم را معجزه بدانيم، ولي معتقد باشيم خود اين كتاب عزيز داراي ظاهر و محتواي خارق العاده اي نيست و اعجاز آن از ناحية ديگري مي باشد.
آيۀ شريفة (قُل لَّئنِ‏ِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا)  شاهدِ قرآن خوبي براي ابطال قول «صرفه» است.
قاضي عبدالجبار معتزلي ذيل اين كريمه، در ردّ نظرية «صرفه» مي گويد :
«... فنبّه بذلك علي أن له من الرتبه في الفصاحه ما لا تدركه العباد إنفرودا أو إجتمعوا، و لو كانوا يقدرون عليه و إنما صرفوا عنه، لم يكن لهذا القول معني .»
«... اين آيه بيان مي دارد، قرآن داراي مرتبه اي از فصاحت است كه مردم، چه تنهايي و چه با هم ، نمي توانند به آن مرتبه دست پيدا كنند ، و اگر آنها مي توانستند با قرآن معارضه كنند، و تنها به خاطر منع خداوند از اين كار باز داشته شده باشند، ديگر سخن اين آية شريفه وجهي ندارد.»

نکته دیگر اینکه معمولاً كساني كه «صرفه» را مطرح كرده اند، در كنار آن وجوه ديگري را نيز براي معجزه بودن قرآن كريم ذكر نموده اند، كه چنين امري ناپذيرفتني است؛  و به عبارت ديگر، جمع بين «صرفه» و ديگر وجوه اعجاز نوعي سهل انگاري است؛ چرا كه اگر گفتيم علت اعجاز قرآن اين است كه خداوند مردم را با اينكه مي توانستند از هماوردي با آن بازداشته است، ديگر معني ندارد بگوييم دليل اعجاز قرآن كريم مثلاً فصاحت و نظم آن نيز هست. به بيان ديگر، اگر خداي تعالي انگيزه يا علوم مورد نياز براي معارضه با قرآن را از مردم سلب كرده، پس جايي براي وجوه ديگر اعجاز باقي نمي ماند، بلكه نيازي هم به آنها نيست؛ ( يا صرفه يا وجوه ديگر) .
بنابراين اولين مشكل نظرية «صرفه» اين است كه با ابعاد حتمي اعجاز قرآن ( مانند فصاحت و نظم و ...) در تعارض و تنافی است.

مشكل ديگري كه بر سر راه اين اعتقاد قرار دارد، خود آيات «تحدي» قرآن شريف مي باشد. خداوند در اين آيات از مردم مي خواهد كه اگر در اعجاز اين كتاب ترديد داريد و آن را سخنان يك انسان مي دانيد، مانند آن را بياوريد؛ با اين وجود چگونه مي توان معتقد شد خداوند، در همان حالِ تحدّي و مبارزه طلبي، مردم را منع از معارضه هم كرده است؛ و اين تناقض آشكار از خداوند حكيم، قبيح و محال است.
مطلب ديگري كه بيانگر ضعف قول «صرفه» است، اين مي باشد كه اعتقاد به آن، به نحوي كم جلوه دادن مقام و منزلت خود قرآن شريف به شمار مي آيد، زيرا همانطور كه گفته شد، فحواي «صرفه» اين است كه قرآن كريم در ذات خود امتياز و خصوصيت خاصي نسبت به ساير كتب و كلامهاي ديگر ندارد؛ بلكه تنها اين خداوند است كه مردم را از معارضه با آن منصرف مي سازد، و گرنه آن ها مي توانستند مانند قرآن عزيز را بياورند؛ يعني اعجاز قرآن مربوط به خود آن نيست، بلكه يك امر بيروني است!
حال اينكه به اعتراف همة علمای اسلامي و حتي دانشمندان غير مسلمان منصف، قرآن مجيد كتابي منحصر به فرد و تأثير گذار و بي مانند بوده و در خود زيبايي هاي ظاهري و بياني و زيبايي هاي معنوي و معرفتي را يكجا جمع كرده است. وحتي به گواهي تاريخ، بسياري از فصيحان و بليغان عرب همت وافري به هماوردي قرآن كردند و سعي داشتند مطالب يا اشعاري را براي مقابله با قرآن حكيم بياورند، ولي هنگامي كه در برابر قلة حكمت و معرفت و فصاحت قرار گرفتند، متوجه اين عظمت شده و زانوي عجز بر زمين زدند.

 

نتیجه:

در اين بحث مناسبت مقام را رعايت كرده و در پايان مي گوييم: در قول به «صرفه» هم به نظر مي رسد، پاي تفاوت جوهري و كيفي اعجاز قرآن با معجزات ديگر در ميان باشد، و در واقع سرچشمة اعتقاد به «صرفه»، احتمالاً همين است كه چون عالمان متقدم قرآني اين معجزة جاويد را از سنخ معجزات ديگر نيافته اند، براي اقناع ذهن خود یا دیگران به اين نظريه متوسل شده اند؛ در حالي كه ظاهراً هيچ كدام اين عقيده را نسبت به معجزات ساير پيامبران نداشته اند. اما بايد گفت اين انديشه، نتيجه غفلت از همه شگفتي ها و زيبايي هايي است كه قرآن كريم در خود جاي داده است.
اصولاً اين «صرف» و باز داشتن از معارضه، مطلب ناتمامي است؛
بلكه حقيقت امر اين است كه خداوند متعال در قرآن شريف، كه در واقع تجلّي اوست، سخن و كلام خود را در بهترين شكل و محتوا آورده و بر پيامبر خاتم خويش نازل نموده و ايشان نيز آن را به مردم عصر خويش (و البته مردم ديگر)، عرضه نموده اند.
بنابراين هر چه در «قرآن عزيز» هست، از زيباهايي ظاهري گرفته تا معارف و معاني بلند آن، چون منسوب به كمال مطلق مي باشد، از هر گونه نقص و كاستي و عيبي به دور است و ديگران نيز در جایگاهي نيستند كه بخواهند مانند اين كلام را بگويند و بياورند. بنابراين اصلاً ‌نيازي به چنين «صرف» و باز داشتني از جانب خداي تعالي احساس نمي شود؛
به دیگر بیان این خود قرآن است که در بلندای معارف و حِکم و زیبایی های لفظی و ظاهری است، و دست دیگران از رسیدن به دامان قدسش کوتاه است.

 

نویسنده: مهدی موسوی

 

منابع:

- قرآن کریم
1. ايوب، حسن‏، الحديث فى علوم القرآن و الحديث‏، بی تا .
2. خویی، ابو القاسم ، البیان فی تفسیر القرآن ، بی جا ، بی تا .
3. رازي، ابو الفتوح ، حسين بن علي ، روض الجِنان و روح الجَنان ، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1408ق.
4. رازي، فخرالدین، نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز، دار صادر، بيروت، 1424ق.
5. راوندي، قطب الدين ، الخرائج و الجرائح ، مؤسسه امام مهدي (عجل الله فرجه)، قم ، 1409ق.
6. الرماني، علي بن عيسي ، النكت في إعجاز القرآن، بی تا.
7. زغلول سلام، محمد، (و محمد خلف الله) ، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن ، دارالمعارف بمصر ، چاپ دوم ، 1387ق .
8. سيد مرتضي، جمل العلم و العمل.
9. طباطبایی، سید محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزۀ علمیۀ قم ، چاپ   پنجم ، 1417ق .
10. طوسي ، محمد ، الإقتصاد الهادي إلي الرشاد .
11. قاضی، ابو الحسن عبد الجبار ، تنزیه القرآن عن المطاعن ، دار النهضه الحدیثه ، لبنان ، بی تا .
12. قرطبی، محمد بن احمد ، الجامع لأحکام القرآن ، انتشارات ناصر خسرو ، تهران ، چاپ اول ، 1346ش.
13. ماوردی ، علی بن محمد ، النکت و العیون ، دارالکتب العلمیه ، بیروت ، چاپ اول ، بی تا.
14. مجلسی، محمد باقر ، بحار الأنوار ، مؤسسه الوفاء ، بیروت ، 1404ق .
15. مسلم، مصطفی ، مباحث فی إعجاز القرآن ، جده، انتشارات دار المنار ، 1408ق.
16. مفيد ، محمد بن نعمان، اوائل المقالات في المذاهب و المختارات.،چاپ كنگره شيخ مفيد ، قم ، 1413ق.
17. مؤدب، سيدرضا، اعجاز قرآن، مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1386ش.

 

منابع: 

مقاله برگرفته از پایان نامه