بازنگرى تاريخ انبياء در قرآن(حضرت شعيب)

حضرت شعيب (علیه السلام)

 ظاهر آيه کريمه قرآن که مى گويد: (وإلى مدين أخاهم شعيباً) گواهى مى کند که (مدين) نام قبيله اى است مانند (وإلى عاد أخاهم هوداً) ومانند (وإلى ثمود أخاهم صالحاً) به اين معنى که از قوم نوح و يا ساير اقوام و ملل خانواده اى به نام عاد، به منطقه ارم هجرت مى کنند و بعد از اين يک قرن و دو قرن، قوم عاد، متشکل مى شود.

وبه همين صورت خانواده اى به نام ثمود به منطقه وادى القرى مهاجرت مى کنند و پس از چند قرن، قوم ثمود، متشکل مى شود. به همين صورت خانواده اى به نام مدين از کنار درياى سرخ عبور مى کنند و چون جنگل انبوهى درآن جا مشاهده مى کنند، با بارانهاى شديد دائمى و نسيم در يايى، آن جا را براى زندگى انتخاب کرده، ساکن مى شوند. قرآن ازاين جنگل به نام (ايکه) ياد مى کند ومى گويد:
(کذّب أصحاب الأيکة المرسلين. إذ قال لهم شعيب ألا تتّقون) (شعراء/176ـ177) وچون مى بينند که نياز به آب شيرين دارند، چاهى حفر مى کنند که قرآن ازآن به نام (ماء مدين) (قصص/23) ياد مى کند. و پس از مدتى که نسل خانواده انبوه مى شود، به نام قوم مدين مشهور مى شون د و از همين روست که قرآن مجيد مى گويد: (واذکروا إذ کنتم قليلاً فکثّرکم) (اعراف/48) وبعدها سرزمين مسکونى آنان به نام شهر مدين باقى مى ماند: (واصحاب مدين) (حج/44) (ولمّا توجّه تلقاء مدين) (قصص/22) (ثاوياً فى اهل مدين) (قصص/45)

 شهر مدين در مسير قافله هاى تاجران قرارداشت وآن مردم با کم فروشى ازيک سو و بى ارزش جلوه دادن کالاى ديگران از سوى ديگر واحياناً راهزنى و اختلاس اموال مردم بيگانه، فساد و تباهى مى کردند، واگر مسافران را ازمردم مؤمن تشخيص مى دادند، به آزار آنان مى پرداختن د.
شعيب به آنان گفت: (اى مردم خدا را بپرستيد ودست از پرستش بتها برداريد. اينک با ابلاغ رسالت من، آئين روشن و معقولى از جانب خدايتان به شما هديه مى شود.
بر اساس اين آيين الهى، پيمانه را پرکنيد و ترازو را ميزان کنيد وکالاى مردم را بى ارزش جلوه ندهيد و ارزان ن خريد و سرزمين شما که با خير و خوبى وصلاح قرين است، آن را به فساد و تباهى نکشيد و مردم مؤمن را به خاطر صلاح و عفت تهديد مکنيد وآزار مدهيد و از فرجام کار مفسدان بترسيد که مانند قوم نوح و قوم هود و قوم صالح به عذاب الهى دچار شويد.
بويژه از سرنوشت قوم لوط که شما با آنان درفساد و راهزنى هماهنگ شده ايد، و حتى ازنظر تاريخ يعنى از نظر زمان ومکان با آنان فاصله چندانى نداريد) (اعراف/84ـ85) ازاين رو مراقب اعمال خود باشيد و دست از تباهى در اموال و پرستش بتها برداريد که عذاب قوم لوط بر شما نازل نشود.
عذابى که بر قوم صالح و قوم لوط نازل شد، يک سنگ آسمانى بود که با غرشى مهيب برسرآنان نازل شده بود، و لذا قوم شعيب گفتند:
(فأسقط علينا کسفاً من السماء ان کنت من الصادقين) شعراء/188
اگر راست مى گويى، سنگى از آسمان برسر ما فرو انداز.

قرآن مجيد درسوره اعراف مى گويد:
(فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم جاثمين) اعراف/91، عنکبوت/37
باز درسوره هود مى گويد:
(واخذت الذين ظلموا الصيحة فأصبحوا فى ديارهم جاثمين) هود/95
اين مانند عذاب قوم لوط و عذاب قوم صالح است که شرح آن گذشت و چگونگى آن چنين است که سنگى از آسمان فرو افتد که غرشى عظيم ايجاد کند و زمين منطقه را به شدت بلرزاند. مردم با وحشت صد، خرد خود را ازکف بدهند ومبهوت شوند و سقف و ديوار خانه ها برسرآنان فرو افتد و فرصت نيابند که فرار کنند، جز آن که براى فرار، برسر زانو برخاسته باشند و سقف برسر آنان فروريخته باشد واين است معنى (جاثمين) به زانو درآمدگان.

محل فروافتادن اين سنگ، داخل جنگل بود ودراثر آتش گرفتن جنگل، آتشى عظيم با دودى غليظ و سياه برسر شهر سايه افکن شد و بارانى ازخاشاک و خاکستر برسرآنان فرو باريد. اين گونه عذاب، شباهت کاملى دارد با عذاب دوزخ که به تعبير قرآن (عذاب يوم عظيم) 9 است. قرآن مجي د درباره عذاب دوزخ مى گويد
(إنّا أعتدنا للظالمين ناراً أحاط بهم سرادقها) کهف/29
ونيز مى گويد: (إنّها عليهم مؤصدة. فى عمد ممدّة) (همزه/8ـ9) که در کره دوزخ، مانند سياره زهره، گازها به آسمان متصاعد مى شود وتا به جو بالا نرسد، مشتعل نمى گردد وگويا آتش رامانند خيمه اى سياه برسرکره زهره طناب کشيده اند و سايبان کرده اند. قرآن مجيد اين نکت ه را در سوره شعراء يادآور مى شود:
(کذّب أصحاب الأيکة المرسلين. إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون… أوفوا الکيل ولاتکونوا من المخسرين. وزنوا بالقسطاس المستقيم. ولاتبخسوا الناس أشياءهم… )
تا آن جا که مى گويد:
(فأسقط علينا کسفاً من السماء إن کنت من الصادقين… فکذّبوه فأخذهم عذاب يوم الظلّة إنّه کان عذاب يوم عظيم) شعراء/176ـ189
عذاب يوم الظلّة، نام آن عذابى نيست که بر قوم مدين سايه افکند، بلکه مانند آن عذابى است که قرآن مجيد گفته است:
(وأصحاب الشمال ما أصحاب الشمال. فى سموم و حميم. و ظلّ من يحموم. لابارد و لاکريم) واقعه/41ـ44
ونيز گفته است:
(لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل) زمر/16
بنابراين اصحاب أيکه، همان اصحاب مدين مى باشند، نه آن که شعيب بردوقوم و دوملت مبعوث شده باشد، اول، قوم مدين که با عذاب صيحه و رجفه هلاک شدند، ودوم، اصحاب ايکه که با آتش جنگل هلاکت رسيدند.

 شعيب به اهل مدين گفت: کم فروشى نکنيد وکالاى مردم را معيوب نشماريد که ارزان بخريد. سپس گفت:
(بقية اللّه خيرلکم إن کنتم مؤمنين)
منظور ازاين بقيه الهى، برکت است. به اين معنى که اگر شما مؤمن باشيد، خداوند به همان سود اندک وبهره ده درصد و پنج درصد، برکت مى دهد که براى نيازهاى شما باقى بماند. اگر شما ايمان نداشته باشيد، خداوند، شما را به درد و مرض و آفت مبتلا مى کند که سودهاى کلان نيز نمى تواند نيازهاى شما را برآورده سازد وهماره بايد درآمد خود را بى جا و بى مورد خرج کنيد ورنجى را هم به جان بخريد. آنچه درعرف مسلمين مشهور شده است و مى گويند: (خداوند برکت بدهد)، همين معنى از آن منظور است، زيرا برکت، يعنى بجا ماندن، مانند آبى که از سيل و باران درکوهها جمع مى شود و عرب آن را برکه مى نامند.

نویسنده: محمد باقر بهبودى

 

منابع: 

نشریه پژوهشهای قرآنی، پياپي 11و12