الیسع، مهاجر الانبیاء

الیسع پیامبر

«وَ اذْکُرْ إِسْماعیلَ وَ الْیسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ اْلأَخْیارِ» ص/48

«وَ إِسْماعیلَ وَ الْیسَعَ وَ یونُسَ وَ لُوطًا وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمینَ» انعام/86

الیسع کیست؟

مشهور این است که الیسع پسر اخطوب پسر عجوز، و در زبان عِبْرانی الیشع پسر شافات است. گویند معنای الیشع در زبان عِبْری نجات دهنده وشافاط به معنی قاضی است. ایشان از اهالی منطقه ای به نام »آبل محوله« و کشاورز بود. گویند بدین خاطر وی را پسر عجوز می خوانند، که مادرش او را در پیری زاده بود.

دودمان الیسع

ابن اسحاق می گوید: «الیسع پسر اخطوب می باشد». همان گونه که بیان شد قول مشهور نیز همین است. ابن عساکر الیسع را از دودمان حضرت ابراهیم می داند.این قول می تواند مؤید کسانی باشد که در ایة شریف «و تِلکَ حُجَّتُنا اتَیناها ابراهیم علی قَوْمِه ... و مِنْ ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون ... و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس ... و اسماعیل و الیسع و یونس و لوطاً». انعام / 83 ـ 86، ضمیر در «و مِن ذُرّیته» را به حضرت ابراهیم برگردانند و الیسع را یکی از دودمان ابراهیم بدانند.

سیمای الیسع در قرآن

نام وی فقط دو مرتبه در قرآن کریم در سوره انعام ایه 86، و سوره ص ایه 48، ذکر شده است.
1. در یک ایه وی از دودمان حضرت ابراهیم شمرده شده است: «وَ تِلْکَ حُجَّتُنا اتیناها ابراهیم علی قومِه ... و مِن ذُریته ... و اسماعیل و الیسع و یونس و لوطاً».
2. در ایه دیگری، به این نکته اشاره شده که الیسع از هدایت ویژه خداوند بهره مند بوده است: «کُلاً هَدَینا و نوحاً هَدَینا مَن قَبْل و مَنْ ذُرِیته ... و اسماعیل و الیسع و یونس و لوطاً».
3. ویژگی دیگر وی برتری یافتن او بر همة مردم عصر خویش است: «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوطاً و کُلًّا فضَّلنا علی العالمین».
4. ایشان دارای کتاب بود: « اولئک الذّین اتَینهم الکتاب».
5. الیسع دارای منصب قضاوت بود: «اتَینهم ... الحکم».
6. به مقام نبوت نایل شده بود: «آتینهم ... النبوَّة».
7. آن بزرگوار از برگزیدگان و نیکان به شمار رفت: « و اذکر اسماعیل و الیسع و ذالکفل و کل من الاخیار».ص / 48
در بعضی از دعاها به این ویژگی اشاره شده است.

الیسع دستیار الیاس

الیسع در زمان پیامبری الیاس دستیار ایشان بود و در کنار وی مردم را به پرستش خداوند یکتا دعوت می نمود؛ چنان که نقل شده است:
«وقتی الیاس بر قوم خود غضب کرد، از خداوند طلب کرد که هفت سال بر قوم خویش باران نفرستد. پس دعای الیاس به اجابت رسید و قحطی و گرسنگی بر قوم الیاس حاکم شد. پس از اینکه قحطی و گرسنگی و مرگ و میر میان آنها بسیار شد، قوم الیاس به خود آمدند و با ندامت و پشیمانی نزد الیاس آمدند و طلب بخشش کردند و از او خواستند که از خداوند درخواست باران نماید. چون شب شد، الیاس به مناجات ایستاد و دعا کرد و به الیسع گفت که به اطراف آسمان بنگرد. الیسع گفت: ابری می بینم که بلند می شود. الیاس گفت: بشارت باد تو را که باران می اید».
در نقل دیگری، الیاس الیسع را به سوی پادشاهی ظالم و جبار فرستاد و او را از ظلم و جور بر حذر داشت.

پیامبری الیسع

هنگامی که پیامبری حضرت الیاس به پایان رسید، خداوند به الیاس بال داد، لباس نور بر او پوشانید او را به آسمان برد. الیاس عبای خود را از میان آسمان برای الیسع به زیر انداخت و حق تعالی الیسع را به پیامبری برگزید و وحی به سوی او فرستاد و او را تقویت نمود.

ثعالبی می گوید: « عبایی که الیاس از آسمان برای الیسع فرود فرستاد، علامت و نشانة بر پیامبری الیسع است». الیسع یکی از انبیای بنی اسرائیل و از جمله پیامبرانی است که ما بین رسالت حضرت سلیمان و مسیح به پیامبری برگزیده شد.
گویند ایشان در زمان آخاب، یکی از پادشاهان بنی اسرائیل، به نبوت رسید.

مهاجرت الیسع

ایشان دعوت خود را از منطقه ای به نام « بانیاس»، یکی از شهرهای سوریه، آغاز کرد. الیسع بعد از الیاس در حالی که متمسک به شریعت و طریقت الیاس بود، مردم را به سوی خدا و پرستش او دعوت می کرد. در تفسیر نمونه آمده است: الیسع برای تحکیم ایین خداوند برنامه هجرت را عملی ساخت و همانند حضرت اسماعیل و لوط و یونس دست به مهاجرت دامنه داری زد و ایه شریف «کُلّاً فَضَّلْنا علی العالمین» انعام/ 86 گواه بر این مطلب است، و می گویند این ایه شریف می تواند اشاره به همین سیر آنها به جهان و در میان اقوام مختلف داشته باشد.

معجزات الیسع

امام رضا علیه السلام در مناظره خود با «جاثلیق» فرمود: فانَّ الیسَعَ قَدْ صَنَعَ مِثلَ ما صنعَ عیسی، مَشی علی الماء و اَحْیی المَوْتی و اَبْرَأ الاَکِمَه و الاَبْرَص؛ الیسع روی آب راه می رفت، مردگان را زنده می کرد، بیماران مبتلا به برص و خوره را شفا می داد.
گویند معجزات الیسع برای بنی اسرائیل از منطقه ای به نام «رایحا» آغاز شد. البته هیچ منافاتی بین آغاز رسالت الیسع از «بایناس» سوریه و آغاز معجزات وی از «اریحا»ی اردن وجود ندارد؛ چرا که هیچ تلازمی میان همراه بودن معجزه با آغاز رسالت وجود ندارد.

پیروان الیسع

پیروان الیسع بعد از مشاهده معجزات خداپرست شدند و با اینکه او مردگان را زنده می کرد و بیماران را شفا می داد، امّا هیچ گاه پیروان الیسع، او را خدا قرار ندادند و غیر از خداوند را پرستش نمی کردند؛ چنان که امام رضا علیه السلام در پاسخ به سؤال چاثلیق می فرماید: «فَلَمْ تَتَّخِذْه امَّتُه وَ لَمْ یعْبُدْه اَحدٌ مُنْ دُونِ الله عَزَّوَجَلَّ؛ امت الیسع، او خداوند ندانستند و به جز خداوند را نپرستیدند.«
روایت ابن عباس نیز گواه بر این مطلب است: «وقتی که الیسع به پیامبری برگزیده شد، بنی اسرائیل او را احترام کردند و به سیره حسنه او هدایت یافتند». علّامه طباطبایی مطلبی را نقل می کند که به ظاهر با مطلب فوق منافات داد و آن اینکه خداوند قوم الیسع را به قحطی و عذاب سخت مبتلا کرد.

ممکن است مراد علّامه، سرانجام پیروان الیسع بعد از وفات او باشد و چنان که خواهد آمد، در اواخر پیامبری الیسع، فحشا و معصیت بین پیروان ایشان بسیار شد و خداوند قحطی را بر آنان حاکم ساخت.

قدمگاه الیسع

علی بن عاصم کوفی می گوید: «بر امام حسن عسگری علیه السلام وارد شدم. ایشان فرمود به زیر پایت بنگر و به آنچه که بر آن پا نهادی نظر کن؛ زیرا آن فرشی است که بسیاری از پیامبران و امامان بر روی آن نشسته اند. سپس فرمود: نزدیک تر بیا. پس به حضرتش نزدیک شدم، دست شریفشان را بر صورتم نهاد، قدرت بینایی عالَم دیگر را یافتم و دیدم که بر آن فرش اثری از جای پا و نقشهایی است. فرمود: این اثر پای حضرت آدم است و این مکان نشستن ایشان می باشد. اینجا جای اثر هابیل، و اینجا اثر شیث، و اینجا اثر دانیال و الیسع و ... می باشد».

رجعت الیسع

ابن اسحاق می گوید: « پیامبری که از قبر بیرون آمد و طالوت مبعوث شد تا او را به کفارة گناهش آگاه سازد، الیسع ابن اخطوب بوده است». گواه بر این مطلب این است که: طالوت گناهان زیادی مرتکب شده بود و از خدای عزوجل درخواست توبه و اظهار برائت و پشیمانی از آن گناهان می کرد. پس به راهنمایی یکی از پیامبران بنی اسرائیل، که اسم اعظم را می دانست، بر سر قبر الیسع رفتند. الیسع از قبر بیرون آمد و به طالوت گفت کفارة گناهان تو این است که خودت و خانواده ات باید در راه خدا جهاد کنید تا کشته شوید. سپس به قبر بازگشت.

الیسع در عصر ظهور

در روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، الیسع نیز به میدان می اید و در کنار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار می گیرد و مردم را انذار و ادّعاهای دجّال را تکذیب می کند.

سرانجام الیسع

گویند ایشان در قرن هفتم قبل از میلاد می زیسته و در زمان یکی از پادشاهان بنی اسرائیل به نام «یؤاش» در سال 840 قبل از میلاد مسیح وفات کرده است. در محل دفن ایشان اختلاف است که جمعاً سه قول است:
1. یاقوت حموی وقتی مشاهد و مزارات مصر را بر می شمارد، نامی از قبر الیسع به میان می آورد و آن را در مصر می داند و به ظاهر نیز این قول را قبول می کند.
2. بعضی نیز قبر ایشان را در دمشق و در منطقه ای به نام «بُسْر» می دانند.
3. برخی دیگر نیز قبر الیسع را در مکانی به نام «سامرّه»، ما بین مکه و مدینه، می دانند.
در تعیین آرامگاه الیسع به صورت دقیق نمی توان اظهار نظر کرد؛ چرا که ایشان پس از اینکه به پیامبری رسید، برای هدایت مردم به مناطق مختلفی هجرت نمود و همین امر مشخص نمودن آرامگاه ایشان را مشکل می سازد.

جانشین الیسع

درباره جانشینی بعد از الیسع بین علما و مورخان اختلاف شده که ما به ذکر اقوال بسنده می کنیم.
قول اول: طبری و دیگران می گویند بعد از الیسع ذوالکفل به پیامبری رسید.
قول دوم: ابن کثیر و بعضی دیگر جانشین ایشان را شموئیل می دانند.
قول سوم: ابن اثیر می گوید: بعد از مدتی که از وفات الیسع گذشت شخصی به نام شمعون زمام امور را به دست گرفت و بعد از آن شموئیل به پیامبری رسید.
قول چهارم: ابن جوزی قائل به این است که: بعد از الیسع جوانی به نام شمعون که از بزرگان بنی اسرائیل بود به روی کار آمد و سپس بعد از آن عیلوق و بعد از آن خداوند اشموئیل را به پیامبری برگزید.
قول پنجم: ابن قتیبه نیز می گوید: بعد از الیسع یونس بن متی در منطقه ای به نام نینوا ( از شهرهای موصل عراق ) به پیامبری رسید.

فرجام پیروان الیسع

ابن جریر می نویسد: « پس از غایب شدن الیاس از بنی اسرائیل، خداوند عزوجل الیسع را به پیامبری برگزید. او سالهای متمادی را در نزدشان سپری کرد تا اینکه اجل او فرا رسید و خداوند او را قبض روح کرد. پس از آن، تغییر و تحولات و نابسامانیهای بسیاری برای پیروانش به وقوع پیوست، ولی چون تابوت و بعضی از مواریث آل موسی و آل هارون نزدشان بود ملائکه آن را حمل می کردند، هیچ دشمنی تاب مقابله با آنان را پیدا نمی کرد و همیشه در جنگها پیروز می شدند».

ابن جریر در ادامه می گوید: « نابسامانیهای پیروان الیسع بعد از بالا رفت و انحرافات آنان خود رسید؛ به گونه ای که بسیاری از انبیا را به قتل رساندند. خداوند نیز پادشاهان جبار و ستمگر را بر آنان مسلط کرد؛ به گونه ای که بر آنان ظلم می کردند و خونشان را می ریختند. همچنین خداوند دشمنانشان را نیز بر آنان مسلط کرد البته گاهی که تابوتِ میثاق، همراهشان بود، پیروز می شدند؛ با این حال، سرانجام آنان چنین شد که در نبرد با اهل غزوه و عسقلان مغلوب شدند و تابوت را از دست دادند و چون پادشاه بنی اسرائیل از این اتفاق آگاه شد، از شدت ناراحتی گردنش کج و پس از چندی هلاک شد». و بنی اسرائیل همانند گلة بدون چوپان بودند؛ تا اینکه خداوند پیامبری به نام شموئیل بر آنان فرستاد.

منابع: 

مجله سروش وحی ، آذر و دی 1384، شماره 20