اعجاز مديريتي قرآن

چکيده

مقاله حاضر نظريه اعجاز مديريتي قرآن را براي اولين بار مطرح و تلاش مي کند. زمينه ورود اثربخش آموزه هاي قرآني در متن زندگي سازماني و فرآيندهاي مديريتي را با رويکردي علمي، فراهم کند و مسأله حياتي جديدي را پيش روي انديشمندان حوزه سازمان و مديريت و صاحب نظران علوم قرآني قرار دهد.

نگارنده با تأکيد بر عظمت وجودي و تبيين نيازهاي مديريتي و هدايتي انسان، به گستره مطالعاتي قرآن اشاره و تبيين و اثبات اعجاز مديريتي قرآن را با دو نگاه متفاوت مطرح مي کند و در ادامه با مروري به تاريخچه و سير تطور انديشه اعجاز قرآن، شاخص هاي مديريت و رهبري قرآن و جلوه هايي از نفوذ و اثربخشي مديريت آموزه هاي وحياني را معرفي مي نمايد. سپس با تبييني کوتاه از چيستي نظريه، پيش نيازهاي نظريه اعجاز مديريتي قرآن، رويکرد اصلي و فرضيه هاي نظريه ياد شده را ارائه مي کند.

 

مقدمه

قرآن اعجاز جاويد پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در ابعاد مختلف ادبي، تشريعي، علمي و... است. در عصر حاضر ابعاد ديگري از اعجاز قرآن مثل اعجاز اقتصادي و اعجاز تربيتي مطرح شده و اين مقاله اعجاز مديريتي را مطرح مي سازد.

 

عظمت وجودي انسان

قرآن کريم انسان را موجودي آسماني ـ زميني و وابسته به غني بالذات مي شناسد. انسان جامع همه عالم ها و همه عوالم سايه او شمرده مي شوند (خميني، شرح دعاي سحر، ص121، 1381) و به اين خاطر از او به «کون جامع» تعبير شده است. اين موجود ملکي ـ ملکوتي، مقصود اصلي و اولي از همه عوالم است و اسرار الهيه و معارف حقيقيه به واسطه او ظاهر مي شود. او با انجام فرائض و نوافل، سمع و بصرِ حق و واسطه بين حق و خلق مي شود ( خوارزمي، ج 1، ص 66).

تكوين انسان از نگاه قرآن سه مرحله «علميت»، «شيئيت» و «عينيت» دارد (جوادي آملي، حق و تكليف در اسلام، ص 80). انسان در اولين مرحله وجودي (علم الهي) تنها وجود علمي دارد و اثري از او در خارج نيست؛ «وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاًً» (مريم/ 9). سپس از آن مرحله تنزل مي كند و به «شيئيت» رسيد؛ هر چند شيء نا چيز و غير قابل ذکري بود؛ «هَلْ أَتَى‏ عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً» (انسان/ 1). در همين مرحله است که قرآن حکيم به پدرها و مادرها مي گويد: کار شما خلق فرزند نيست؛ بلکه «اِمناء» و نقل مني از جايي به جاي ديگر است، «أَفَرَأَيْتُم ما تُمْنُونَ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» «واقعه، 59ـ58». آيه 14 از سوره مؤمنون نيز به مرحله سوم اشاره دارد که طبق آن انسان در عالم خارج تحقق پيدا مي کند، «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ».

انسان از نگاه قرآن، سه مرتبه وجودي دارد قرآن از لايه «خودِ حيواني» که در شهوت و غضب و برخي از آرزوها و اميال نفساني خلاصه مي شود، اين گونه ياد مي کند: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ» (محمد/ 12).
در آيه اي ديگر خطاب به پيامبر(ص) مي فرمايد: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (حجر/ 3)؛ «رهايشان ساز تا بخورند و بهره گيرند و آرزو [ها] سرگرمشان سازد؛ پس به زودى خواهند دانست».

انسان براساس آموزه هاي آسماني در مرتبه «خودانساني»، صاحب مقام تفکر، تعقل، عزم و اراده است و رسالت شکوفايي و بهره مندي حداکثري از آن را دارد. اراده در ساختار شخصيت انساني نقش کليدي دارد و بايد تعديل شود؛ زيرا انسان مي تواند با عزمي نيرومند، مصالح خويش را بر اميال مقدم بدارد و به سير کمالي سرعت دهد و بدين خاطر «متحرک بالاراده»؛ نه «متحرک بالميل» ناميده مي شود. در قرآن کريم، آيات زيادي به اين مرتبه از وجود انساني اشاره دارد، مانند: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» «نحل/ 11»؛ «وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» «روم/ 24»؛ «قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ» «انعام/ 98».

بعد سوم از مراتب وجودي انسان که برترين خودِ او است، «خودِ خودِ خود انسان» است که متعلق به خودش نيست و انسان متعارف نسبت به آن امانت دار الهي است. به اين بعد در سوره اسراء اشاره شده است. با اين توضيح كه، خداوند از رسيدگي به حساب و مورد سؤال بودن گوش، چشم و دل خبر مي دهد. «وَلاَتَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» «اسرا/ 36». براين اساس در نهانِ نهان انسان و در قلبِ قلبِ او موجود شريف ديگري هست و امامت «فؤاد» و زعامت قلب او در اختيار همان وديعه مستور الهي است و اين همان «خودِ الهي» و لايه برين انسان ناشناخته است.
حيطه حيات آدمي به دنيا و زندگي دنيوي او محدود نمي شود؛ بلکه زندگي مادي آغاز سير زندگي اوست و مرگ انتقال از نشئه ظاهري مُلکي به نشئه باطني و ملکوتي است. قرآن کريم مي فرمايد: «يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ» «انشقاق/ 6».

منظور آيه اين است كه اي انسان! تو موجودي ابدي هستي و هرگز نابود نمي شوي. وقتي انسان ابدي بود و حيطه حيات او به عالم ماده محدود نشد، كارها و رفتارهاي او هم بايد بر اساس همين عقيده تنظيم شود و نظام رفتاري، مديريتي، حقوقي اش در همين راستا جهت دهي و تدوين گردد. در مناجات شعبانيه اوج عروج واقعي انسان اين گونه به تصوير كشيده شده است:
«الهي هب لي کمال الانقطاع اليک وأنِرْ ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليک حتي تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمه».
رسيدن به چنين مقامي، تنها با جمع بين حقوق و تکاليف متقابل و تأمين نيازهاي هدايتي انسان ممکن است (ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص 199).

حياتى‏ترين رسالت ما در اين دوران كوشش براى يافتن بهترين ساز و كارهاي تلفيق آرمان هاى اعلاى بشرى و پيشرفت هاى ماشينى است. اين اصل كه «بشر رسالتى كهنه نشدني دارد» حقيقتى است كه از ماهيت انسان سر بر مى‏آورد و در گفتار، كردار و انديشه او گسترده مى‏شود. رسالت انساني اساسى‏ترين و نيرومندترين محرك او در گذرگاه تاريخ بوده است و نوع بشر از آغاز زندگى رسمى و بررسى پذيرش تا امروز، عقايد، كارها، انديشه‏ها و آرزوهاى روشنى در باره آرمان‏هايى كه بايد آن ها را به دست بياورد، داشته است و اين فعاليت‏هاى عقيدتى، فكرى و عملى به عنوان يك بعد اساسى در برابر بعد «طبيعى محض» كه كوشش‏هاى متنوع درباره به دست آوردن و تنظيم زندگى معمولى است، مي باشد (جعفري، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج1، ص 8 ـ 4).

روح انسان با شكوفا شدن ابعاد عميق اش، از مجموعه متشكل الاجزاء و روابط طبيعت، روزنه‏هاى پرفروغي به عالم بالاتر از طبيعت مى‏گشايد و با شعاع عظمت الهى، رابطه برقرار مي كند و انسان تنها با اين رابطه است كه اجزاى هستى را چون حباب‏هايى محدود در اقيانوس بي كران مشيت خدا در مى‏يابد، «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي» «كهف/ 109»؛ «وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِذَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ» «لقمان/ 27» (جعفري، همان، ج1، ص 25).

 

نيازهاي مديريتي و هدايتي انسان

انسان، به عنوان خليفه الهي، در مسير هدايت و رسيدن به کمال، نيازمند راهنمايي و روشنگري خداي سبحان است، اما توان پاسخ گويي عقل براي تأمين نيازهاي هدايتي او کفايت نمي کند؛ زيرا در مجموعه آموزه هاي وحياني، حقايقي نهفته است که انسان بدون کمک وحي، توان رسيدن به آن ها را ندارد. «وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» «نساء/ 113». مرجعيت قرآن کريم براي پاسخ به همه نيازهاي هدايتي بشر، مسلّم و مورد اتفاق مفسران عامه و خاصه است. خداوند سبحان قرآن کريم را روشنگر هر چيزي معرفي مي کند که مي تواند در مسير هدايت و رسيدن انسان به کمال و سعادت قرار بگيرد. «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى‏ لِلْمُسْلِمِينَ»، (نحل/ 89).

هدايت، رهبري، مديريت و مجموعه مسايل پيرامون آن ها، بخش عمده اي از نيازهاي هدايتي انسان1 در زندگي فردي و اجتماعي اند که اهميت و گستره آن، در هر دوره از زندگي نسبت به دوره هاي قبل آشکارتر شده است؛ زيرا براي شکوفايي ظرفيت هاي فطري و ظهور جلوه هاي خداگونگي انسان، راهي جز حضور آگاهانه، آزادانه و متعهدانه تک تک افراد بشر در عرصه هاي مختلف حيات اجتماعي وجود ندارد و تشکيل زندگي اجتماعي، تنها با ايجاد شبکه روابط انساني در قالب نهادها و سازمان ها ممکن است؛ چنان که تاريخ حيات اجتماعي بشر و سير دگرگوني و تحول جامعه ها، سندي روشن و دليلي آشکار بر اين مدعا است.

اساسى‏ترين عنصرى كه انسان را از غير انسان جدا مي كند، «بايد بشود» است كه ناب‏ترين ويژگي آدمى است. اگر عمر همه جهان هستى ميلياردها ميليارد برابر عمر واقعى‏اش باشد، هيچ روزى فرا نخواهد رسيد كه يك جزء از اين جهان (غير انسان) يا كلّ مجموع هستى، آگاهانه و از روى احساس آزادى، جريانى به عنوان «بايد بشوم» داشته باشد (جعفري، همان، ج1، ص35). آموزه هاي وحياني و تعليم و تزکيه انسان در سايه تعاليم آسماني ، مطمئن ترين مسير تبيين و ترسيم بايسته هاي حيات فردي و اجتماعي انسان است.

 

گونه شناسي مطالعات مديريتي قرآن

پژوهش هاي قرآني با نگاه مديريتي براي کشف و تبيين مسايل و موضوع هاي مديريتي قرآن و پاسخ به نيازها و پرسش هاي مربوط، گستره متنوع و متفاوتي دارد. قرآن پژوهي با رويکرد مديريتي را مي توان بر اساس جهت گيري محقق، روش تحقيق، موضوع و مسايل پژوهش، در محورهاي چهارگانه زير طبقه بندي کرده و سازمان داد.

 

1. تفسير ترتيبي قرآن با جهت گيري استنباط و استخراج پيام هاي مديريتي از آيه هاي قرآن2

محقق در اين نوع از پژوهش قرآني تلاش مي کند آيه ها را به ترتيب سوره ها و بر اساس اصول، مباني، قواعد و ضوابط صحيح، تفسير کند، آن گاه پيام هاي مديريتي آيه ها را ( در صورت امکان) استخراج و تبيين کند، سپس مجموعه اين پيام ها را به تفکيک هر يک از سوره ها و بر اساس ساختار موضوع هاي دانش مديريت، سازمان دهد. محقق با برقراري ارتباط بين پيام هاي مديريتي همه سوره ها، «شبکه پيام هاي مديريتي» قرآن را طراحي مي کند و در گام بعدي مي کوشد مقدمه هاي نظريه پردازي و نظام سازي مديريتي به تناسب نيازها و مشکلات جامعه را فراهم آورد تا از اين راه، علاوه بر فراهم شدن زمينه هاي رويارويي علمي با مکاتب و انديشه هاي رقيب، وجوه امتياز و برجستگي هاي نظام مديريتي قرآن کريم را آشکار سازد.

 

2. تفسير موضوعي قرآن با تمرکز بر موضوع هاي مديريتي

اين رويکرد از قرآن پژوهي به دو شيوه انجام مي پذيرد.
الف. محقق مسايل و موضوع هاي مديريت (اعم از مسايل و موضوعات دانش يا مسايل و موضوعاتي که مديران در عمل با آن روبه رو مي شوند) را بر اساس ساختار علمي موضوعات و در چارچوبي روشمند به قرآن عرضه مي کند و با رعايت ضوابط و قواعد تفسير صحيح، پاسخ هاي قرآني را کشف و تبيين مي کند.
ب. محقق مسايل و موضوع هاي مديريتي را از خود قرآن استخراج مي کند و پس از طبقه بندي و ايجاد نظام علمي موضوع ها، آيه هاي ناظر به هر يک از آن ها را شناسايي و تعيين مي کند، آن گاه، به تفسير آيه ها و کشف و تبيين پاسخ هاي قرآني مشغول مي شود. برداشت هاي تفسيري و استنباط هاي علمي محقق از مجموع آيات ناظر به هريک از موضوعات و مسايل، مجموعه اي از گزاره ها را تشکيل مي دهد که بر اساس آن، مباني، اصول، قواعد و شيوه هاي مديريتي قرآن، استنباط و تبيين مي شود و مقدمات نظريه پردازي و نظام سازي مديريتي بر اساس آيات قرآن و زمينه هاي رويارويي علمي با انديشه ها و مکاتب رقيب، فراهم مي آيد.

 

تاريخچه و سير دگرگوني انديشه اعجاز قرآن

اعجاز و معجزه از اصطلاح هاي كلامى و به معناى امرى خارق العاده همراه با تحدّى و سالم از معارضه است و خداوند آن را به دست پيامبرش پديد مى آورد تا نشان راستى رسالت وى باشد. (المحصل، ص489)؛ (كشف الفوائد، ص271)؛ (المواقف، ص 339).
اصطلاح معجزه و اعجاز به اين معنا در قرآن كريم به كار نرفته است؛ اما معجزه بودن قرآن کريم با الفاظي مانند: بيّنه و آيه «اعراف/ 7،73، 106»، برهان «قصص/ 28،32»، سلطان «ابراهيم/ 14،11»، بصيرت «انعام/ 6،104» و شئ مبين «شعراء/ 26،30» بيان شده است. واژه معجزه در معناي مصطلح آن، براي نخستين بار در اواخر قرن اول هجري در کلامي از امام سجاد(ع) «مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص71» به كار رفت.

بحث درباره اعجاز قرآن كريم به عنوان متنى مقدس كه از سوى خداوند نازل شده و بشر قدرت آفريدن متنى مانند آن را ندارد، به زمان نزول آن باز مى گردد و در خود قرآن كريم، در ضمن «آيات تحدّى»، به آن تصريح شده است. به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارق العاده اى معجزه نيست؛ بلكه زمانى معجزه است كه:
1ـ مدعىِ پيامبرى آن كار خارق العاده را شاهد صدق ادعاى خود معرفى كند.
2ـ مخاطبان را به هماوردى و معارضه فرا خواند.
3ـ مخاطبان انگيزه معارضه داشته باشند.
4ـ از معارضه سالم بماند (قرطبي، تفسير،ج 1، ص 50 و 51). (ر.ك. به: نصار، اعجاز القرآن، ص 296ـ 286)؛ (مصباح يزدي، قرآن شناسى، ج 1، ص 141ـ 136).

بحث اعجاز قرآن به قرن دوم هجرى و پس از شيخ معتزله، واصل بن عطا، (م. 131 ق) برمى گردد. نظّام معتزلي با ردّ اعجاز در نظم و تأليف قرآن، خبرهاى غيبى قرآن را جنبه اى از اعجاز آن معرفى كرد. (مقالات الاسلاميين،ج 1، ص321). پس از وي جاحظ با نگارش كتاب نظم القرآن، از نظريه «اعجاز در نظم قرآن» دفاع کرد و محمد بن زيد واسطى در آغاز قرن چهارم، نظريه نظم قرآن جاحظ را ادامه داد (مباحث فى اعجازالقرآن، ص 41؛ اعجازالقرآن، رافعى، ص 27؛ الكشاف، زمخشري، ج 1، ص 2). در همين قرن ابوهاشم جبايى به مخالفت شديد با نظريه نظم قرآن برخاست و فصاحت را معيار اعجاز قرآن معرفى و آن را به روانى واژگان و نيكويى معنا تفسير كرد. وي با طرح نبود اختلاف ميان آيات قرآن، جنبه ديگرى از اعجاز را ارايه نمود.

در نيمه دوم قرن چهارم، رمانى با تبيين ويژگي هاي بلاغي قرآن، اعجاز در بلاغت را برجسته کرد. خطّابى دانشمند معاصر رمانى نيز با تأكيد بر اعجاز در بلاغت قرآن، تأثيرگذارى آيات بر جان مخاطبان را وجه ديگرى از اعجاز قرآن شمرد كه پس از وى عنوان «اعجاز تأثيرى» به خود گرفت (زرقاني، مناهل العرفان، ج 2، ص 284).
باقلاني در آغاز قرن پنجم، ارائه معارفي بلند در قرآن کريم از پيامبرى امّى را عنواني ديگر از وجوه اعجاز قرآن شمرد. از آن پس تا قرن سيزدهم هجري نظريه جديدى در بحث اعجاز قرآن ارائه نشد. در دوره معاصر نيز، قرآن پژوهان با پذيرش بديهي بودن اصل اعجاز قرآن و دوري از مجادله هاي کلامي، تحليل و تبيين وجوه مختلف اعجاز قرآن را مورد تأکيد قرار داده اند و اعجاز در تشريعيات و اعجاز آهنگ و موسيقى برخاسته از نظم الهى كلمات قرآن را نيز از ديگر وجوه اعجاز دانسته اند. (تفسير ماوردى، ج 1، ص 33ـ30؛ التسهيل، ج 1، ص14؛ زرکشي، البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص 239 ـ 226).

اسرار علمي و شگفتي هاي جهان طبيعت که در بسياري از آيات قرآن کريم تصريح يا اشاره شده است، سرآغاز بحث هاي علمي فراوان قرار گرفت و دانشمندان و قرآن پژوهان زيادي را به خود مشغول کرد. برخي هم چون غزالي در جواهر القرآن و احياء العلوم با اين اعتقاد که همه علوم و معارف بشري در قرآن هست تلاش هاي زيادي را براي استخراج دانش ها از قرآن تحمّل کردند و دچار تأويل، تطبيق، تحميل يا تفسير به رأي شدند. بعضي ديگر مانند ذهبي، امين بکري و عبدالسلام عبدالمجيد محتسب، استخراج علوم از آيات قرآن را هدف تفسير علمي خواندند و بعضي ديگر مانند احمد عمر ابوحجر و فهد بن عبدالرحمن رومي، اثبات اعجاز قرآن و کشف سرّي از اسرار اعجازي آن را غايت و غرض تفسيرعلمي شمردند.

نظريه اعجازعلمى قرآن كه از دست آوردهاي تفسير علمى است، براي نخستين بار، از سوي رشيدرضا در المنار (رشيدرضا، تفسيرالمنار، ج 1، ص 213ـ210) و سپس طنطاوى در جواهرالقرآن که رويكردى بى سابقه به كشفيات علوم تجربى در زمينه هاى مختلف و تطبيق آن ها بر قرآن كريم داشتند، مطرح شد. اين وجه از اعجاز قرآن، با استقبال گسترده دانشمندان اسلامى روبه رو شد و تاکنون آثار فراوانى درباره آن تأليف شده است. در دهه هاى اخير «نظريه نظم رياضى قرآن» و «اعجاز عددى» نيز، از سوي رشاد خليفه (پژوهش گر مصرى با دكتراى بيوشيمى) به عنوان يکي از زيرشاخه هاي اعجاز علمي به دايره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد؛ البته تلاش هايي نيز براي تبيين و اثبات اعجاز اقتصادي و اعجاز تربيتي قرآن انجام گرفته است و ادامه دارد؛ اما در خصوص اعجاز مديريتي قرآن، هنوز بحثي مطرح نشده و براي اولين بار در اين پژوهش تلاش مي شود مباحثي روشمند و مستند پيرامون آن ارائه شود.

 

مفهوم شناسي اعجاز قرآن کريم در حوزه مديريت و رهبري

دو تبيين و تصوير مستقل از اعجاز مديريتي قرآن وجود دارد.
در يک نگاه، منظور از وجود آيات و آموزه هايي در قرآن است كه مطالب و دقائق علمي را در قلمرو مسايل و موضوعات دانشي سازمان و مديريت مطرح کرده اند؛ اعم از مطالب علمي که تاکنون از سوي دانش کشف و تبيين شده است. بديهي است که وجود چنين مطالب علمي در قرآن، نوعى رازگويى علمى در اين عرصه از دانش بشري شمرده مي شود و کشف و تبيين آن ها از سوى دانشمندان، وحياني بودن قرآن و صدق رسالت و پيام آوري نبي اکرم  از سوي خدا را اثبات مي کند.
در نگاه دوم منظور اين است که قرآن کريم از زمان نزول تاکنون در حوزه مديريت و رهبري انسان و جامعه کارکرد اعجاز گونه داشته و جلوه هايي از اعجاز خود را در پرورش مديران و نهادسازي و هدايت و رهبري نهادها و سازمان ها به اثبات رسانده است. شخصيت عظيم پيامبر گرامي و ائمه عصمت و طهارت
ـ صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ـ و تحول چشمگير جامعه عربستان و شکل گرفتن کانون هاي عشق و ايمان و جهاد و شهادت در طول تاريخ اسلام از بارزترين مصاديق اعجاز مديريتي قرآن مي باشد.
فراخواني مخاطبان به هماوردي و معارضه، ايجاد انگيزه براي معارضه و اقدام و رويارويي عملي آنان با قرآن، تسليم شدن معارضان در برابر قرآن و عجز آنان از آوردن مثل آن، پيش بيني قطعي نوع رويارويي و معارضه مخاطبان با قرآن و پيامبر، پاسخ به شبهه هاي مخالفان عصر نزول (قدرت تصميم و اقدام)، رفع زمينه شبهه هاي قطعي الوقوع از سوي معاندان ( قدرت پيش بيني آينده و برنامه ريزي اقدام و رويارويي مؤثر)، عرضه محتواي هماهنگ با فطرت بشري و متناسب با همه نمودهاي عيني آن، بيان نمادين و رمزگونه از سبک هاي متنوع و موفق هدايت، رهبري و مديريت پيامبران، اشاره هاي دقيق و علمي به مباني و گونه هاي رفتار مؤمنان، کفار و منافقان، ايجاد نظام معنايي جامع و جاودانه براي جذب، هدايت و رهبري انسان ها، پرورش انسان هاي وارسته، رهبراني مقتدر و پيرواني ثابت قدم، رويارويي پيروزمندانه با مکاتب و انديشه هاي رقيب و انحرافي، زدودن نقاب از باطل هاي حق نما و... از جمله نشانه هاي رهگيري و تبيين اعجاز مديريتي قرآن کريم است. 

 

شاخص هاي مديريت و رهبري قرآن

آن چه طي قرون متمادي، فوق العاده بودن و برجستگي عمل و انديشه مديريتي قرآن کريم را نمايان کرده، مجموعه عواملي است که کشف و تبيين آن از سوي دانش سازمان و مديريت هنوز بسيار زود است و به يقين بدون ياري آموزه هاي وحياني، انتظار دسترسي به اسرار و شگفتي هاي نهفته در فرآيندهاي مديريت و رهبري قرآن، غيرمعقول و دور از انتظار است.
عناصري چون فطرت، ايمان، شهود، وجهه خليفة اللهي انسان، امدادهاي غيبي، ربوبيت تکويني و تشريعي، دو ساحتي بودن [ساحت مُلکي و ساحت ملکوتي] پديده هاي جهان مادي [اعم از پديده هاي طبيعي و واقعيت هاي اجتماعي]، هدفمندي و يک پارچگي جهان هستي، پيوستگي و نظام مندي جهان طبيعت و مجردات، ارتباط  وثيق و عميق امور دنيوي و اخروي و... از جمله اموري اند که به عنوان وجوه امتياز و عوامل تعيين کننده در فرآيندهاي رهبري و مديريت قرآن کريم و نظام هاي معرفتي و رفتاري برخاسته از آن، نقش آفريني مي کنند.

ارتباط و انس هرچه بيشتر انسان و جامعه با آيات قرآن، زمينه ها و ظرفيت هاي تجلي کلام الهي در عمل و انديشه تک تک افراد جامعه و شبکه روابط و مناسبات اجتماعي را فراهم مي کند «زمر/ 3»، استعداد اطاعت متعهدانه و مبتني بر شهود قلبي و معرفت عقلاني افراد، گروه ها، نهادها و سازمان ها از کلام الهي و ائمه معصومان: را شکوفا مي نمايد «بقره/ 285»؛ «آل عمران/ 8»، تا جلوه هاي خداگونگي در انديشه، رفتار و گفتار آحاد افراد جامعه و هر يک از نهادها و سازمان ها برجسته شود «فرقان/ 76ـ63» و شواهد، مستندات و نشانه هاي اعجاز مديريتي قرآن کريم آشکار و برتري و خارق العاده بودن عمل و انديشه مديريتي قرآن کريم مستند و مستدل شود.

 

جلوه هايي از نفوذ و اثربخشي مديريت قرآن

با درنگي اجمالي در سخنان گوهربار امير کلام علي7 با گزاره هايي در بيان حقيقت قرآن روبه رو مي شويم که هر کدام مي تواند راهنماي روشني براي کشف، احراز و تبيين وجهي از وجوه اعجاز مديريتي قرآن يا اعجاز مديريت در قرآن و استدلال به آن ها باشد.

 

1. نوراني بودن قرآن کريم

پيامبر(ص) با نورى هدايتگر انسان ها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن نور، قرآن كريم است «نهج البلاغه، خ 158».
خداوند نورانيّت قرآن را تمام، و دين خود را به وسيله آن كامل کرد «همان، خ 183».
قرآن نورى است كه خاموشى ندارد و چراغى است كه درخشندگى آن زوال نمي پذيرد «همان، خ 198 ».
شعله‏اى است كه نور آن تاريك نمي شود «همان، خ 198».
نورى است كه با وجود آن، تاريكى يافت نمى‏شود «همان، خ 198».
بدون آن تاريکي ها، بر طرف نمي شود «همان، خ 18».
نوري آشكار و درمانى سودمند است كه تشنگى را فرو مي نشاند «همان، خ 156».

 

2. استواري و هدايت گري قرآن کريم

قرآن خانه‏اى است كه ستون‏هاى آن هرگز فرو نمى‏ريزد «همان، خ 133».
بنايى است كه ستون‏هاى آن خراب نمي شود «همان، خ 198».
معدن ايمان و اصل آن است «همان، خ 198».
پايه‏هاى اسلام و ستون‏هاى محكم آن است «همان، خ 198».
سرچشمه عدالت و نهر جارى عدل است «همان، خ 198».
هدايتگري است که نيكى و بدى و خير و شر را آشكارا بيان مي کند «همان، خ 167».
راهنماي گويا و دستورى استوار است «همان، خ 169».
نشانه هدايت براى كسي است كه در آن بنگرد «همان، خ 198».
كسى با قرآن همنشين نشد؛ مگر آن که در هدايت او افزود و از كوردلى و گمراهى‏اش كاست «همان، خ 176».
كسى با داشتن قرآن، نيازى ندارد و بدون آن، هرگز بى‏نياز نخواهد بود «همان، خ 176».
نجات دهنده کسي است كه حافظ قرآن باشد و به آن عمل كند «همان، خ 198».

 

3. ژرفاي شگفت انگيز قرآن کريم

قرآن دريايى است كه ژرفاى آن درك نمي شود «همان، خ 198».
چشمه‏هاى دانش و درياهاى علوم است «همان، خ 198».
نهرهاى زلال و جاري حقيقت، و سرزمين‏هاى آن است «همان، خ 198».
داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و ناپيداست، مطالب شگفت‏آور آن تمام نمى‏شود، و اسرار نهفته اش پايان نمى‏پذيرد «همان، خ 18».
فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان، و باران بهارى براى قلب فقيهان، و راه گسترده براى صالحان است «همان، خ 198».
دريايى است كه تشنگان، تمام آب را نمي توانند بکشند و چشمه‏اى است كه آب آن کاستي نمي پذيرد و محل برداشتِ آبى است كه هرچه از آن برگيرند، كاهش نمى‏يابد «همان، خ 198».

 

4. شفا بخشي قرآن کريم

در سختى‏ها از قرآن يارى بجوييد، «همان، خ 176».
درمان خود را از قرآن بخواهيد «همان، خ 176».
درمان بزرگ ترين بيمارى‏ها يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى هست «همان، خ 176».
قرآن شفابخش دردهاى انسان است «همان، خ 158».
از نور آن شفا و بهبودى بخواهيد؛ زيرا شفاى سينه‏هاى بيمار است «همان، خ 110».
شفا دهنده‏اى است كه بيمارى‏هاى وحشت‏انگيز را مي زدايد «همان، خ 198».
دارويى است كه با وجود آن بيمارى وجود ندارد «همان، خ 198».

 

5. جامعيت و مرجعيت قرآن کريم

قرآن سامان دهنده امور فردى و اجتماعى انسان هاست «همان، خ 158».
جامع علم آينده، و حديث گذشته است «همان، خ 158».
اخبار گذشتگان و آيندگان و احكام مورد نياز زندگى انسان ها را در خود جاي داده است «همان، ح 313».
از قرآن پيروى كنيد، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با آن اندرز دهيد، و رأى و نظر خود را در برابرش متّهم كنيد، و خواسته‏هاى خود را که با آن مطابق نيستند، نادرست بشماريد «همان، خ 176».
خواسته‏هاى خود را به وسيله قرآن از خدا بخواهيد، و با دوستى قرآن، به خدا روى آوريد، و با وجود آن، از خلق خدا چيزى نخواهيد؛ زيرا وسيله‏اى، براى تقرّب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد «همان، خ 176».
شفاعت قرآن پذيرفته و سخن آن تصديق مى‏شود. آن كس كه قرآن در قيامت شفاعت اش كند، بخشوده مى‏شود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند، محكوم است (در روز قيامت ندا دهنده‏اى بانگ مى‏زند كه: «آگاه باشيد امروز هر كس گرفتار بذرى است كه كاشته و دچار عملى است كه انجام داده است؛ جز اعمال منطبق با قرآن») «همان، خ 176».

 

6. سخن گويي و بازدارندگي قرآن کريم

قرآن فرماندهى بازدارنده است؛ «همان، خ 183».
ساكتى گويا و حجّت خدا بر آفريده ها است «همان، خ 183».
سخن گويى است با زبان گويا كه هيچ‏گاه از حق‏گويى كُند و خسته نمي شود «همان، خ 133».
سخن گويى كه هرگز دروغ نمى‏گويد «همان، خ 176».
كسى كه با قرآن سخن بگويد، راست گفته و هر كس بدان عمل كند، پيشتاز است «همان، خ 156».
کتابي است که تكرار و شنيدن پياپى آيات، كهنه‏اش نمى‏سازد، و گوش از شنيدن آن خسته نمى‏شود «همان، خ 156».
پنددهنده‏اى است كه نمى‏فريبد، و هدايت كننده‏اى است كه گمراه نمى‏سازد «همان، خ 176».
جداكننده حق از باطل است و درخشش برهان آن خاموش نمي گردد «همان، خ 198».
برهانى است براي كسي كه با آن سخن بگويد «همان، خ 198».
عامل پيروزى است براى كسي كه با آن استدلال كند، «همان، خ 198».

 

7. عزت و شکست ناپذيري قرآن کريم

قرآن؛ صاحب عزّتى است كه ياران آن هرگز شكست نمي خورند «همان، خ 133 ».
قدرت براى کسي است كه آن را برگزيند «همان، خ 198».
قدرتى است كه ياوران آن شكست ندارند، «همان، خ 198».
محل امن براى هركس است كه وارد آن شود «همان، خ 198».
سپر نگهدارنده ايي است براى کسي كه خود را با آن بپوشناند «همان، خ 198».
ريسمان محكم الهى است «همان، خ 156».
ريسمانى است كه رشته‏هاى آن محكم است «همان، خ 198».
پناهگاهى است كه قلّه هاي آن بلند است «همان، خ 198».
نگهدارنده كسى است كه به آن تمسّك جويد و نجات دهنده کسي است كه به آن چنگ زند «همان، خ 156».
حقّى است كه يارى كنندگان آن مغلوب نمي شوند «همان، خ 198».

 

8. خزانه داران علوم و معارف قرآن کريم

پيامبر(ص) زبان گوياي قرآن است «همان، خ 158».
ما اهل‏بيت پيامبر(ص) خزانه داران علوم و معارف وحى، و دَرهاى ورود به آن معارف، مى‏باشيم «همان، خ 154».
اهل بيت پيامبر(ص) گنجينه‏هاى علوم خداوند رحمان اند، اگر سخن بگويند، راست مي گويند، و اگر سكوت كنند،هرگز کسي برآنان پيشى نمي جويد؛ «همان،خ 154».
وقتي حضرت مهدى(عج) ظهور کنند، خواسته‏ها را تابع هدايت وحى مى‏كند؛ هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوس‏هاى خويش قرار مى‏دهند؛ (در حالى كه به نام تفسير نظريّه‏هاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مى‏كنند، او نظريّه‏ها و انديشه‏ها را تابع قرآن مى‏سازد) «همان، خ 138».

 

چيستي نظريه

انديشمندان برداشت ها و تفسيرهاي متفاوتي از نظريه دارند، مانند:
1ـ نظريه، مجموعه‏اى به هم پيوسته از سازه‏ها (Construets)، مفاهيم (Coneepts)، تعاريف و قضاياست كه براي تبيين و پيش‏بينى پديده‏ها، از راه تشخيص روابط بين متغيرها، يك نظر نظامدار درباره اين پديده‏ها ارائه مى‏دهد. (هومن، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، ص11).
2ـ نظريه مجموعه‏اى از تعريف ها و پيشنهادها درباره تعدادى متغير به هم پيوسته است، كه همه اين تعريف ها و پيشنهادها، بُعد منظم و مدونى از وقايع و پديده‏هايى را كه در اثر همبستگي ها و تداخل اين متغيرها به وجود مى‏آيد، ارائه مى‏دهد (نادرى ـ نراقى، 32).
3ـ نظريه‏ها، در واقع دام هايى اند كه ما براى آن گسترده‏ايم تا آن چه را كه «جهان» ناميده مى‏شود، صيد كنيم تا حلقه‏هاى شبكه دام را تنگ تر و تنگ تر سازيم (پوير، 63).
4ـ تئورى بيان كننده مجموعه‏اى از مفاهيم يا فرض هايى است كه به صورت سيستماتيك توجيه كرد (رابينز، تئوري سازمان، 47).
5ـ مجموعه‏اى از بيانيه‏هايى است كه بر مبناى قواعد منطقى و مبين بخشى از واقعيت هستند. (همو، ص 95).

بنابراين در نگاهي کلي و جامع مي توان گفت : نظريه3 بياني منظم، انتزاعي، موجز، متشکل از قضايا، مستدل و منطقي، مبتني بر يک سلسله مطالعات علمي، مبيّن يک اصل کلي يا مجموعه اي از اصول مربوط به چگونگي و چرايي واقعيت ها يا رويدادها در سطح خرد يا کلان است.
هر نظريه تنها انعکاس دهنده و تبيين کننده بخشي از واقعيت است که در يک کليّت به هم پيوسته، فهم مي شود. يک نظريه معمولاً چهار بُعد شناختي (معرفت ناظر به واقع )، عاطفي ( تجسم تجربه و احساسات نظريه پرداز)، بازانديشي (شيوه اي براي درک واقعيات ) و هنجاري ( ارائه مفروض هاي پنهان و آشکار در اين که واقعيت بايد چگونه باشد ) دارد.

کار اصلي يک نظريه تبيين و در مرحله بعد تعميم ( و بر همين اساس، اعطاي قدرت پيش بيني) است . تبيين انواعي دارد که مهم ترين و پرکاربردترين آن تبيين علّي است . هر نظريه معمولاً امکان طرح پرسش ها و فرضيه هاي جديدي درباره واقعيت را براي محقق فراهم مي سازد. (شرف الدين، ماهيت و چيستي نظريه، ص3ـ1).

عمده کارکردهاي مورد انتظار از يک نظريه عبارت است از:
1. محدود ساختن افق ديد و گستره علايق محقق و جهت دادن به آن در تمرکز بر پديده هاي خاص يا بخش هايي از يک پديده.
2. تعيين و مشخص ساختن مسير مطالعات علمي با انواع اطلاعات مربوط.
3. امکان يابي ربط اطلاعات مربوط به يک ديگر و طبقه بندي آن ها .
4. امکان دهي به توصيف و تبيين پديده ها: اساسي ترين کاربرد يک نظريه، توضيح مجموع پديده هايي است که نظريه معطوف بدان است .
5. امکان دهي به تعميم اطلاعات و نتايج به دست آمده به پديده هاي مشابه.
6. پيش بيني حقايق و واقعيات: يک نظريه به محقق امکان مي دهد تا موارد مشاهده نشده، مرتبط را پيش بيني کند .
7. زمينه سازي براي طرح فرضيات جديد .
8. آشکار ساختن و کشف شكاف هاي موجود در دانش بشري : نظريه ها ، ابزارهاي مناسبي براي روشن ساختن وضعيت موجود يک حوزه معرفتي اند .
9. امکان دهي به توجيه پديده ها با حداکثر احتمال (همو ، ص 5).

يك نظريه علمي و پذيرفتني بايد اين ويژگي ها را داشته باشد:
1ـ استحکام دروني، قضاياي همگام و غيرمتضاد داشته باشد، سوء تفاهم و ابهام ايجاد نکند، تناقض محتوايي نداشته باشد، فرضيات آن با يک ديگر سازگار و اصطلاحات به کار رفته در آن بي ابهام باشند و قضاياي آن از استحکام و تداوم منطقي برخوردار باشند.
2. استحكام بروني ، قضاياي آن با موازين دنياي خارج، كه در واقع محك‏هاي استنباطات پژوهشي (Rasearch Inferecce) شمرده مي شوند ، تطبيق پذير باشند.
3. مستندات قوي ، به مجموعه قابل توجهي از اطلاعات ، مستندات و شواهد متقن تکيه کند .
دـ قابليت سنجش، قابليت سنجش داشته باشد و با ارجاع به مستندات و شواهد مختلف ، آمادگي لازم براي تاييد يا رد را داشته باشد.
4. عملياتي بودن ، در جهان واقع قابل اعمال و بهره گيري باشد ، با واقعيات مشهود رابطه برقرارکند و به عبارتي از حالت نظري و تجريدي خارج شود. برخي اين ويژگي را در ذيل «آزمون پذيري » ذکر کرده اند . در آزمون پذيري يک نظريه ، برخي فيلسوفان علم، قابليت ابطال (ابطال پذيري) و برخي تأييد و اثبات (اثبات پذيري) توسط شواهد تجربي را شاخص مقبوليت و اعتبار آن ذکر کرده اند.
5. قابليت تعميم ، تا حد امكان، عموميت داشته و به كليه موارد مشابه تعميم پذير باشد.
6. صرفه جويي علمي، تا حد امکان موجز و مختصر باشد و با حداقل فرضيات و مفاهيم به شرح و تبيين موضوع مورد نظر بپردازد. (همو ، ص9ـ 8).

 

پيش نيازهاي نظريه اعجاز مديريتي قرآن

الف) نگاه کارکردي به قرآن

بخشي از کارکردهاي مديريتي قرآن که حقيقتي زنده و آسماني است و با ساختار لفظي معين در قالب کتابي مشخص و در دوره زماني محدود (23 سال) از لوح محفوظ و جهان ملکوت به عالم ماده تنزل يافته، عبارت است از:

1. تنها نظامي (ساختار معنايي) است که معنويت را در همه جهات مادي فرد، سازمان، حکومت و جامعه منعکس و نهادينه مي کند.
2. شبکه معرفتي جامع و جاودانه اي است که در جذب افراد انساني و هدايت و رهبري آنان در مسير اهداف و روشن کردن راه سعادت و نقاب زدايي از چهره باطل، همه جهان را به مبارزه طلبيده است.
3. راهنما و راهبر بي نظيري است که با نشانه هاي آشکار و براهين استوار و متانت گفتار و عفت بيان، در قرن هاي متمادي، در پرورش انسان هاي وارسته ، رهبران مقتدر، پيروان ثابت قدم و نيز ايجاد نهادها و ساختارهاي کارآمد و آفرينش فرهنگ هاي الهام بخش، نقش آفريني کرده است.
4. تنها کانون معرفت و معنويتي است که با گشودن چشمه هاي دانش و جاري کردن نهرهاي زلال حقيقت به روي بشر، نمادهاي جهالت و ضلالت و ياران فساد، استبداد و استعمار را افشا کرده و ارزش هاي متعالي را با رذيلت ها و شقاوت ها جايگزين کرده است.
5. عزت و شوکت دارد که با تکريم نفوس و صيانت از حقوق و بسط آزادي هاي معنوي، جامعه اي بزرگ و امتي نمونه و عظيم را بنا نهاد که هنوز سرآمد جوامع بشري و الگوي مصلحان اجتماعي و آزادي خواهان عدالت گستر در سراسر عالم است .
6. رهبر و هدايت کننده اي است که بانفوذ در اعماق دل و جان، روح انسان ها را از اعجاب و تحسين پرمي سازد و به پيروان خود مي آموزد که سست نشوند، غمگين نباشند، و با ايجاد و گسترش عدالت اجتماعي، اميد، نشاط، استقامت و پايداري، انواع قدرت ها را تحصيل کنند که سرانجام، پيروزي قطعي و عزت و دولت پايدار براي آن هاست؛ اگر ايمان آوردند و به توصيه هاي آن عمل کنند.
7. سخن گويي با زبان گويا است که همه فتنه ها، توطئه ها و هجمه هاي مخالفان در طول تاريخ را که با هدف تحريف قرآن و انزواي انديشه هاي توحيدي برنامه ريزي و سازماندهي مي شد، به شکست و رسوايي کشانده است. بنابراين قرآن کريم که معجزه اي زنده و گويا است مانند خورشيد تابان و درياي جوشان، در همه شرايط زماني و مکاني، رسالت هدايت، رهبري و مديريت اثربخش خود را به طور کامل انجام داده است و همچنان براي آينده تارخ بشريت، راهنماي مطمئن و راهبري مقتدر است «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».

 

ب) جواز تفسير علمي4 قرآن

رويکردهاي مختلفي درباره تفسير علمي قرآن وجود دارد، اما مقصود ما موارد زير است.
1. جواز استخدام علوم و امکان کمک گرفتن از يافته هاي دانش براي توضيح مفاد و مقصود از آيات قرآن.
2. امکان استخراج و استنباط مطالب علمي (کشفيات جديد علوم) از آيات قرآن.
3. امكان پاسخ گويي قرآن به پرسش ها و ابهام هايي که از سوي علوم در مورد محتواي آيات مطرح مي شود.
4. امكان استنباط مطالب علمي به مناسبت محتواي آيات.

 

ج) وجود آيات مديريتي قرآن کريم

وجود آيات مديريتي در قرآن، شرط لازم امکان يا جواز تفسير مديريتي است که مي تواند يکي از شاخه هاي تفسير علمي نيز شمرده شود. براي دست يابي به تفسير مديريتي معتبر، مراحلي به شرح زير را مي توان مطرح کرد و به بحث و بررسي عالمانه آن با رويکرد انتقادي پرداخت .
1. تعريف و طبقه بندي آيات مديريتي قرآن؛
2. تعميق فهم و گسترش مدلول آيات؛
3. استخراج مضمون ها، مفاهيم و پيام هاي مديريتي آيات؛
4. استنباط و تبيين مطالب علمي مديريت از آيات (مباني، اصول، قواعد، مسايل، روش ها و...)؛
5. مدل سازي و نظام پردازي بر اساس مجموعه آيات مديريتي قرآن؛
6. رويارويي علمي با انديشه ها و مکاتب رقيب و پاسخ گويي به شبهه ها و ابهام ها پيرامون محتواي آيات.

 

رويکرد نظريه اعجاز مديريتي قرآن

نظريه اعجاز مديريتي قرآن کريم، پيشينه تاريخي، آرا و ديدگاه هاي انديشمندان موافق و مخالف اعجاز قرآن (به ويژه اعجاز علمي قرآن) را به چالش مي کشاند و مباني آنان را با رويکرد انتقادي، تحليل و بررسي مي نمايد و با جمع آوري و تحليل محتوايي اسناد و شواهد قرآني، روايي، تاريخي، کلامي، فلسفي و بهره گرفتن از دانش تخصصي مديريت و سازمان، نشان مي دهد که قرآن کريم براي اداره انسان، جامعه، حکومت، نهادها و سازمان ها (اعم از نهادهايي که در طول تاريخ زندگي بشر شکل گرفته است و سازمان هايي که هر روز به تنوع، گستردگي و پيچيدگي آن ها افزوده مي شود)، مباني، اصول، قواعد، مسايل و شيوه هايي دارد:
1ـ خارق العاده و فراتر از افق عقل و تجربه بشري است؛
2ـ از هيچ فرد يا گروه انساني حتي نوابغ جهان ساخته نيست و دانش تخصصي موجود، تنها به بخشي از آن ها دست يافته است؛
3ـ از نظر زمان، مکان، کيفيت، نوع و ديگر شرايط محيطي، به هيچ فرد، گروه، جامعه يا دوره اي از حيات بشري محدود نيست؛
4ـ براي همه افراد، گروه ها، سازمان ها، حکومت ها، جوامع و دوره هاي حيات انساني نتيجه بخش و راه گشا است؛
5ـ از انسجام و توانايي فوق العاده براي تعامل الهام بخش، سازنده و رويارويي مقتدرانه با هر مکتب و انديشه مديريتي معارض برخوردار مي باشد و شکست ناپذير است؛ زيرا از نيروي لايزال و نامحدود خداوند عليم و حکيم سرچشمه گرفته و پيوسته به آن متکي است.

بشر در چگونگي اداره خود و ديگران و مديريت گروه ها، نهادها، سازمان ها، حکومت ها و جوامع، نيازمند آموزه هاي وحياني است و يافته هاي تجربي و دستاوردهاي عقلاني به تنهايي براي اداره آن ها کفايت نمي کند. هم چنين شيوه هاي هدايت، رهبري و مديريت قرآن کريم برخاسته از اسباب و علل فراطبيعي و فراتر از نيروي محدود بشري است؛ تسلط بر فرآيند هدايت، رهبري و مديريت قرآن فراتر از محدوده توان انسان عادي است و نيازمند تبيين و تفسير پيامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم: مي باشد و اين بُعد از اعجاز کلام الهي، به عنوان نظريه اعجاز مديريتي قرآن کريم قابل اثبات و تبيين علمي و کاربردي است.
در چارچوب نظريه اعجاز مديريتي قرآن، نظام هاي عقلاني ـ معرفتي و نظام هاي رفتاري ـ تجربي کارآمد و اثربخش (و ممتاز از آن چه که در حوزه عقل و تجربه مطرح شده است) به تناسب هر يک از جوامع و دوره هاي حيات بشري قابل کشف و تبيين است.

نویسنده: اميرعلي لطفي

  • 1. چنان چه اموري مانند: 1ـ آشنا ساختن انسان با خويشتن؛ 2ـ اثبات احترام ذات؛ 3ـ پذيرش تعهد انسانى برين؛ 4ـ تعديل خود طبيعى؛ 5ـ آزاد كردن انسان از مطلق سازى‏ها؛ 6ـ رها ساختن انسان از كابوس جبرهاى نمايشى و تقويت اختيار؛ 7ـ تفكيك امتيازهاي جبرى از امتيازهاي تكاملى؛ 8ـ شناخت و ارزيابى هدف و وسيله؛ 9ـ آشنايى با خود براى زيستن با خود، و تفسير «از خود بيگانگى»؛ 10ـ شكوفا شدن فطرت؛ 11ـ توجيه منطقى رابطه فرد و اجتماع و... بخش ديگري از نيازهاي هدايتي انسان مي باشند.
  • 2. روش تفسير علمي از آن جهت که استخدام علوم در فهم قرآن است و نتايج مشخص و جديد به دنبال دارد و از منبع و ابزار ويژه در تفسير استفاده مي کند، از روش هاي تفسيري به شمار مي رود و چون برخي مفسران ـ مثل طنطاوي در الجواهر ـ مطالب زيادي از علوم تجربي را در تفسير نقل کرده اند، گرايش تفسيري به شمار مي آيد (رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن (3)، (روش تحقيق در تفسير و علوم قرآن)، ص 19).
  • 3. چهار تعبير درباره چگونگي ارتباط نظريه با واقعيت، وجود دارد که باربور در کتاب «علم و ودين » بدان اشاره کرده است. 1. نظريه به عنوان خلاصه داده ها (پوزيتيويسم): بسياري از دانشمندان تجربي مفاهيم و نظريه ها را خلاصه داده ها و محصول مشاهده هاي حسي و تجربي مي دانند (باربور، علم و دين، ص 198)؛ 2. نظريه هم چون وسيله اي مفيد (وسيله انگاري ): رايج ترين تعبير ميان فيلسوفان تحليل زباني در تلاش براي روشن کردن انواع و نقش هاي مختلف زبان علم، برداشت وسيله انگارانه از نظريه هاي علمي است؛ 3. نظريه به عنوان صورت ذهني (ايده آليسم): ايده آليسم [= اصالت صورت ذهني] در تاکيد بر سهم داننده در علم، حتي از وسيله انگاري هم فراتر مي رود؛ 4. نظريه هم چون بازنمود جهان (اصالت واقع): اصالت واقعيان [=رئاليست ها] برخلاف پوزيتيويست ها حکم مي کنند که آن چه واقعي است (يعني در واقع هست)، مشاهده پذير نيست و برخلاف وسيله انگاران ، طرفدار اين رأي اند که مفاهيم معتبر ، همان قدر که مفيدند ، صادق و حقيقي اند و برخلاف ايده آليست ها، مي گويند مفاهيم ، ماهيت حوادث جهان را باز مي نمايند . انگاره هاي داده ها فرافکنده ما نيست؛ بلکه تا حدّ زيادي ريشه در روابط عيني متن طبيعت دارد. آن چه در تکوين دانش يا معرفت ما سهم تعيين کننده دارد، عين معلوم [= ابژه] است؛ نه ذهن عالم [= سوژه]؛ لذا علم کشف و اکتشاف است؛ نه صرفاً جعل و اختراع (شرف الدين، ماهيت و چيستي نظريه، ص 6 ـ 7).
  • 4. تفسير علمي از جهت شکل و شيوه تفسير اقسامي دارد، مانند: الف) استخراج همه علوم از ظواهر آيات قرآن که معمولاً به تأويل منجر مي شود ؛ ب ) تطبيق و تحميل نظريه هاي علمي بر قرآن که معمولاً به تفسير به رأي مي رسد. استخدام علوم براي فهم بهتر معاني و مقاصد قرآن مي باشد. اگر تفسير علمي به صورت تفسير به رأي ؛ تحميل نظريه علمي يا نظر مفسر بر قرآن ؛ استخراج علوم، با تمسک به تأويل غيرصحيح آيات قرآن ؛ و نيز اگر توسط افراد غير متخصص يا با علوم ظني، نظريه ها و تئوري ها يا به وسيله قضاياي يقيني (يقين به معناي اعم= اطمينان با احتمال ضعيف طرف مقابل) انجام پذيرد، اعتباري نخواهد داشت (رضايي اصفهاني، درآمدي بر تفسير علمي قرآن کريم، ص390 ـ 386).
منابع: 

دو فصلنامه قرآن وعلم، شماره 7