اعجاز علمی(قسمت سوم)

بنابراين تمام قاره ها به وسيله سلسله كوه ها و از طريق خشكي يا دريا به يك ديگرمتصل اند جالب توجه است بدانيم، حلقه اي از سلسله كوه ها در زير دريا و درنزديكي ساحل شمالي قاره هاي سه گانه شمالي قرار دارد كه كاملا اقيانوس منجمد شمالي را در بر گرفته است و بسياري از جزيره هاي حاشيه اين ساحل برجستگي هاي آن سلسله كوه ها هستند.
يعني در قطب جنوب نيز حلقه ديگري از سلسله كوه ها قرار دارد كه قطب منجمد جنوب را در بر گرفته است بين دو حلقه ياد شده حلقه هاي ديگر سلسله كوه ها كه در طول قاره ها و اقيانوس ها از شمال تا جنوب امتداد دارد پيوندي محكم ايجاد كرده است گويي اين سلسله كوه ها، چارچوب هايي مشبك هستند كه پنچه دردست آويز زمين زده اند و از متلاشي شدن و تجزيه و پراكندگي ذرات زمين در فضاجلوگيري مي كنند.
از جهت ديگر، درون زمين شعله ور است آتش برافروخته و زبانه دار وخشمگيني در درون زمين شعله ور است، گويي نزديك است از خشم به جوش وخروش آيد و اگر ضخامت و سختي پوسته زمين نبود، اين آتش برافروخته زمين رادرهم مي ريخت زمين لرزه ها و آتش فشان هايي كه گه گاه مشاهده مي شود بخشي ناچيز از التهاب و فوران آتش دروني زمين است.
سختي و ضخامت پوسته روي زمين ـ كه از ديرباز سرد مانده است ـ از فوران درون برافروخته زمين مانع مي شود واگر سختي و صلابت پوسته زمين نبود، لرزش هاي شديد و مستمر تمام زمين را فرا مي گرفت اگر خداوند زمين را نگه نمي داشت و آرامش نمي بخشيد، زمين ساكنانش را در خود فرو مي كشيد واطرافش شكافته مي شد و همه چيز در هم فرو مي ريخت اما خداوند آسمان و زمين را نگاه مي دارد تا از استواري كه دارند نلغزند «ان اللّه يمسك السماوات والا رض ان تزولا»1
ملاحظه مي شود كه كوه ها صخره هاي كوهستاني سلسله واري هستند كه زمين رااحاطه كرده اثر مستقيمي بر توازن زمين دارد و جلوي لرزش آن را مي گيرد، به علاوه سختي اين پوسته در برگيرنده زمين جلوي اشتعال دروني زمين را نيز مي گيرد، كه دركلام مولا اميرمؤمنان (ع) به اين حقايق آشكار (از ديدگاه علم روز) اشارت فرموده است. 2

 

دشواري تنفس با افزايش ارتفاع

«و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد في السما». 3
در اين آيه از سختي و دشواري زندگي گم راهان سخن مي گويد و آنان را به كسي تشبيه مي كند كه در حال صعود به لايه هاي بالايي جو است و در اثر اين صعوددچار تنگي نفس و فشار سخت بر سينه خود مي گردد.
مفسران پيشين در وجه تشبيه، در آيه فوق اختلاف نظر دارند برخي بر اين باوربوده اند كه مقصود تشبيه به كسي است كه بيهوده مي كوشد تا پرواز كند و مانندپرندگان در آسمان به پرواز درآيد، چون اين كار برايش مقدور نيست ناراحت مي شود و از شدت ناراحتي نفس كشيدن بر او دشوار مي گردد.
برخي گفته اند كه اين تشبيه همانند حالتي است كه درختان نونهال بخواهند درجنگل هاي انبوه رشد يابند، اما درختان كهن سر در هم كرده راه سربرافراشتن رامسدود مي كنند و اين درختان تازه رشد به سختي و دشواري راه خود را به فضاي آزاد باز مي كنند مطالبي از اين قبيل گفته شده كه هيچ كدام مفهوم آيه را به خوبي روشن نمي سازد.
ولي امروزه با پي بردن به پديده فشارهوا در سطح زمين وتناسب آن با فشاردرجه خون از داخل بدن، كه موجب تعادل فشار بيروني و دروني است، وجه تشبيه درآيه بهتر روشن شده و تاحدودي از ابهامات تفاسير پيشين كاسته شده است.
اشتباه مفسران پيشين در اين بوده كه از تعبير «يصعد في السما» ـ با تشديد صاد وعين و به كار بردن «في» ـ كوشش براي صعود به آسمان فهميده اند در صورتي كه اگراين معنا مقصود بود، بايستي واژه «الي» را به جاي «في» به كار مي برد ديگر آن كه «يصعد» ـ از نظر لغت ـ مفهوم «صعود» و بالا رفتن را نمي دهد، بلكه كاربرد اين لفظ از باب تفعل «تصعد» ـ براي افاده معناي به دشواري افتادن مي باشد به گونه اي كه ازشدت احساس سختي، نفس در سينه تنگ شود در لغت «تصعد نفسه» به معناي به دشواري نفس كشيدن و تنگي سينه و احساس درد و رنج است واژه هاي «صعود» و «صعد» بر دامنه هاي صعب العبور اطلاق مي شود و براي هر امر دشوار بسيارسختي به كار مي رود در سوره جن آمده: «و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعد4، و هركه از ياد پروردگار خود روي گرداند، او را در عقوبت دشواري در مي آورد» در سوره مدثر نيز آمده: «سارهقه صعودا5، او را به سخت ترين عقوبتي دچار مي سازم».

از اين رو معناي «كانما يصعد في السماء» چنين مي شود: او مانند كسي است كه درلايه هاي مرتفع جو، دچار تنگي نفس و سختي و دشواري فراوان گشته است درواقع كسي كه خدا را از ياد برده ـ در زندگي ـ مانند كسي است كه در لايه هاي بالايي جو قرار دارد و دست خوش درد و رنج و سختي تنفس است لذا از اين تعبير (اعجازگونه) به خوبي به دست مي آيد كه اگر كسي در لايه هاي فوقاني جو فاقد وسيله حفاظتي باشد، دچار چنين دشواري و تنگي نفس مي گردد اين جز با اكتشافات علمي روز قابل فهم نيست، كه در آن روزگار براي بشريت پوشيده بوده است.

پيشينيان بر اين عقيده بوده اند كه هوا فاقد وزن است، تا سال 1643 م كه وسيله هوا سنجي بر دست «توريچلي» (1608 ـ 1647) اختراع گرديد6 و بدين وسيله پي بردند كه هوا داراي وزن است هم چنين پي بردند كه هوا تركيبي از گازهاي مخصوصي است كه هر يك وزن مشخصي دارد و مي توان وزن هوا را در هر كجا بامقدار فشاري كه وارد مي آورد، سنجيد و هرچه از سطح دريا بالا رويم از اين فشاركاسته مي شود اكنون به دست آمده كه فشار هوا در سطح دريا، معادل ثقل لوله عمودي جيوه به ارتفاع 76 سانتي متر است همين فشار در سطح دريا بر بدن انسان وارد مي شود ولي در ارتفاع 5 كيلومتر از سطح دريا، اين فشار به نصف كاهش مي يابد پس هرچه بالاتر رود، اين فشار به طور معكوس پايين مي آيد، به ويژه درلايه هاي بالاي هوا كه تراكم هوا به گونه فاحشي پايين مي آيد و رقيق مي گردد.

در واقع نيمي از گازهاي هوايي، يعني تراكم پوشش هوايي چه از لحاظ وزن وچه از لحاظ فشار، در ميان از سطح دريا تا ارتفاع 5 كيلومتر واقع گرديده و سه چهارم آن تا ارتفاع 12 كيلومتر مي باشد ولي موقعي كه به ارتفاع 80 كيلومتر برسيم، وزن هوا تقريبا به 20000/1 پايين مي آيد به وسيله شهاب هاي آسماني به دست آمده كه تراكم هوا تقريبا تا حدود ارتفاع 350 كيلومتر است، زيرا از فاصله 350 كيلومتري سنگ هاي آسماني بر اثر اصطكاك و برخورد با ذرات هوا ملتهب و شعله­ور مي­گردند.7

هوا سنگيني و فشار خود را از تمامي جوانب بر بدن ما وارد مي سازد، ولي مافشار وسنگيني آن را احساس نمي كنيم، زيرا فشار خون عروق بدن ما معادل فشارهوا است و هر دو فشار خارج و داخل بدن متعادل مي باشند ليكن موقعي كه انسان بركوه هاي بلند بالا مي رود و فشار هوا كم مي شود، اين تعادل بر هم خورده، فشارداخلي از فشار خارجي بيش تر مي شود اگر رفته رفته فشار هوا كاهش يابد، گاه خون از منافذ بدن بيرون مي زند اولين احساسي كه به انسان در آن هنگام رخ مي دهد، سنگيني بر دستگاه تنفسي است كه بر اثر فشار خون بر عروق تنفسي تحميل مي شود و مجراي تنفس را تنگ كرده و موجب دشواري تنفس مي گردد.8

 

آب منشا حيات

«و جعلنا من الماء كل شي حي» 9 پيامبر اكرم (ص) فرموده: «كل شي خلق من الماء»10.
طبق آيه فوق و فرموده پيامبر، همه موجودات منشا هستي خود را از آب گرفته اند مرحوم صدوق از جابر بن يزيد جعفي ـ كه از بزرگان تابعين11 به شمار مي رود ـ از امام باقر(ع) پرسش هايي دارد، از جمله در رابطه با آغاز آفرينش جهان مي پرسد امام در جواب مي فرمايد: «اول شي خلقه من خلقه، الشي الذي جميع الاشيا منه، و هو الماء12، نخستين آفريده اي كه خدا خلق كرد، چيزي است كه تمامي اشيا از آن است و آن آب است».
مرحوم كليني در روضه كافي روايتي از امام باقر(ع) آورده كه در جواب مردشامي فرموده: «نخست آن چيزي را آفريد كه همه چيزها از آن است و آن چيز كه همه اشيا از آن آفريده شده، آب است در نتيجه خدا نسب هر چيزي را به آب رساند، ولي براي آب نسبي كه بدان منسوب شود قرار نداد».13
هم چنين محمد بن مسلم ـ كه شخصيتي عالي قدر به شمار مي رود ـ ازامام صادق (ع) چنين روايت كرده است: «كان كل شي ماء، و كان عرشه علي الماء».14
آيه شريفه: «و هو الذي خلق السماوات والا رض في ستة ايام و كان عرشه علي الماء15، و او است كه آسمان ها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش (تدبير) او (پيش از آن) بر آب بود» ، دلالت دارد كه پيش از پيدايش جهان هستي، ازآسمان ها گرفته تا زمين، آب پديد آمده است، زيرا در تعبير «و كان عرشه علي الماء» واژه «عرش» كنايه از عرش تدبير و منظور، علم خداي متعال است به همه مصالح وشايستگي ها و بايستگي هاي هستي، در برهه اي كه جز آب چيزي نبوده است درنتيجه آيه كنايه از آن است كه خداي تعالي بود و هيچ چيز با او نبود، وخداوند پيش از آفرينش جهان ابتدا آب، سپس همه مخلوقات را از آب آفريد.
قرآن كريم در چند جا اشاره دارد كه ريشه زندگي، هم در منشا و پيدايش و هم درصحنه هستي و تداوم حيات، همه از آب است مي فرمايد:
«و جعلنا من الماء كل شي حي16، هر چيز زنده اي را از آب پديد آورديم».

  • 1. فاطر35: 41.
  • 2. براي توضيح بيش تر ر ك: التمهيد، ج 6، ص 161 ـ 151.
  • 3. انعام6: 125.
  • 4. جن72: 17.
  • 5. مدثر74: 17.
  • 6. ر ك: تاريخ علوم «پي ير روسو» ترجمه حسن صفاري، ص 256.
  • 7. ر ك: بصائر جغرافية، نوشته استاد رشيد رشدي بغدادي، ص 208 ـ 205.
  • 8. ر ك: مبادئ العلوم العامة، ص 57 و نيز كتاب «مع الطب في القرآن الكريم» ، ص 21.
  • 9. انبياء21: 30.
  • 10. بحارالانوار، ج 54، ص 208، شماره 170 الدرالمنثور، ج 4، ص 317.
  • 11. تابعين به كساني گفته مي شود كه پس از اصحاب آمده از ايشان كسب فيض نمودند و خود به ديدار مبارك پيامبر نايل نگرديده اند.
  • 12. كتاب توحيد صدوق، ص 67، شماره 20، باب التوحيد.
  • 13. كافي شريف، ج 8، ص 94، شماره 67.
  • 14. همان، ص 95، شماره 68.
  • 15. هود11: 7.
  • 16. انبياء21: 30.