اعجاز تشریعی قرآن(2)

اين گوشه اي از صفات برجسته الهي است كه قرآن خدا را بدان ستوده است ولي آيا در كتب ديگر يا انديشه هاي ديگران، چنين وصفي از خداي متعال آمده، يابرعكس او را به گونه اي وصف كرده اند كه هرگز شايسته مقام الوهيت حق تعالي نيست؟

در تورات كنوني كه كهن ترين كتاب ديني به شمار مي رود و پندار آن مي رود كه معارف خود را از وحي آسماني گرفته، مي بينيم كه خدا به گونه اي ناپسند وصف شده كه خرد آن را نمي پذيرد در داستان آدم و حوا چنين نوشته كه خداوند آدم را ازآن جهت از خوردن «شجره منهيه» منع نمود تا مبادا داراي عقل و شعور گردد، سپس او را از بهشت بيرون راند تا مبادا از درخت «حيات جاويدان» نيز بخورد وهمانند خداوند زندگي جاوداني يابد1 يا اين كه خداوند در پي آدم آمده بودو آدم در پشت درختان پنهان شده بود، خداوند نمي دانست آدم كجا است و او رامي خواند تا خود را نشان دهد.
در داستان ساختن شهر بابل، خداوند بيم آن داشت كه انسان ها اگر گرد هم آيند، نيروي متشكلي را به وجود مي آورند، آن گاه خطري متوجه ربوبيت خداوندي خواهد بود، لذا به جبرئيل دستور فرمود تا تجمع آنان را از هم بپاشد.2از آن كه بگذريم، در اسطوره هاي يوناني قديم، ترسيمي از خداوند جهان ارائه داده اند، كه انواع خدايان كوچك و بزرگ (آلهه) را در پي داشته است گوشه اي ازآن را ـ كه صرفا خرافه مي ماند ـ تاريخ نويس معروف «ويل دورانت» در كتاب تاريخ ‌تمدن آورده است (رجوع شود به قسمت يونان باستان به ويژه فصل هشتم).3

 

قداست مقام انبيا

قرآن، انبياي عظام الهي را در والاترين مقام قداست قرار داده، سرآمد بندگان خالص حق تعالي شمرده است اينان نخبگان و برگزيدگان خلايق به شمارمي روند «ان اللّه اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين4، خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد».
در سوره انعام (آيه هاي 87 ـ 84) پس از آن كه از پيامبراني مانند اسحاق ويعقوب، نوح، داود و سليمان و ايوب، يوسف و موسي و هارون و زكريا و يحيي وعيسي و الياس و اسماعيل و يسع و يونس و لوط، و پدران و فرزندان و برادران آنان ياد مي كند، آنان را به «محسنين» و «صالحين» وصف مي كند، كه آنان را بر جهانيان برتري داده و به راه راست هدايت نموده است.
در آيات و سوره هاي ديگر با بهترين وصفي آنان را ستوده است كه با مختصرمراجعه به قرآن كريم اين ستايش والا به خوبي آشكار مي شود.اين گونه تعبيرها در مورد پيامبران و اولياي الهي مخصوص قرآن است در سايرمتون تعبيرات ناروا در اين زمينه زياد به چشم مي خورد درباره حضرت نوح نوشته اند شراب خوار مستي بود كه از شدت بيهوشي برهنه و مكشوف العوره درميان چادر افتاده بود5 درباره حضرت ابراهيم نوشته اند كه هم سر خود رابه دروغ خواهر معرفي كرد تا جان و مال خود را حفظ نمايد6 در صورتي كه هاجر در آن هنگام در سنين بالاي عمر خويش در حدود هفتاد سالگي بود و جاي واهمه نبود كه فردي غيور مانند حضرت ابراهيم، ناموس خود را فداي جان و مال خود كند درباره حضرت لوط گفته اند كه در حال مستي با دخترانش درآميخت وآنان را آبستن نمود7 درباره حضرت يعقوب كه با خداوند كشتي گرفت و براو چيره گشت و نبوت از او بستاد.8
هم چنين نوشته اند كه ودايع نبوت را از پدرش اسحاق با تزوير درربود9 داستان عجل بني اسرائيل و ساختن آن را به هارون نسبت داده اند10 هم چنين افسانه داوود و اوريا كه همسر او را با ترفند شرم آوري ازدستش ربود11 از اين قبيل داستان هاي افسانه آميز در كتب عهدين فراوان است كه در اين جا مجالي بيش از اشاره نبود.

 

جامعيت احكام اسلامي

اسلام در بعد تشريع احكام از جامعيت كاملي برخوردار است، كه در هيچ يك ازشرايع باقي مانده و نيز تشريعات وضعي، چنين جامعيت و گستردگي به چشم نمي خورد. اسلام ـ همان گونه كه اشارت رفت ـ در سه بعد عبادات، معاملات و انتظامات، ديدگاه هاي مشخصي دارد و در تمامي جوانب اين سه بعد به طور گسترده نظرات خود را ارائه داده، بشريت را براي رسيدن به سعادت حيات (مادي و معنوي) به پيروي از خود فراخوانده است.
عبادات اسلام، انسان را به پاكي و صفاي درون وا مي دارد، او را از آلايشها پاكيزه نگاه مي دارد، روح را آرامش مي بخشد و رابطه انسان را با ملكوت اعلا مستحكم مي سازد و اين خود موجب تقويت روح انسان و پاكي و صفاي او است با تامل در اوراد و اذكار نماز و خلوص و توجه قلب به ساحت قدس الهي، و نيزمقاومت دروني كه از روزه حاصل مي گردد، هم چنين با دقت در ديگر ادعيه وعبادات واجب و مستحب، به ويژه به لحاظ انجام دادن آن ها در اماكن مقدسه، تمامي اين ها حاكي از يك برنامه حساب شده براي پاك سازي و طهارت درون انسان و رشد و تكامل او است.
واژه «تزكيه» با تركيب هاي مختلف در قرآن فراوان آمده است و هدف از تشريع، به ويژه قسمت عبادات را مشخص مي سازد و نشان مي دهد كه هدف عبادات همان پاكي و صفاي درون است.
در سوره «شمس» مي خوانيم: «قد افلح من زكاها12، به يقين رستگار است كسي كه درون خود را پاكيزه نمايد» و هدف بعثت را همين «تزكيه» خوانده: «يتلوعليهم آياتك و يعلمهم الكتاب والحكمة و يزكيهم» 13 پيامبري كه نشانه ها و آيات الهي را بر مردم بر مي شمرد و تلاوت مي كند، شريعت و احكام الهي را به آنان مي آموزد به آنان بينش مي دهد و آنان را پاكيزه مي گرداند.
انسان در درون خود احساس مي كند كه بر فراز هستي، نيروي برتري هست كه تمامي هستي ها را فراگرفته و خود را ذره اي كوچك مي بيند كه بر روي امواج متلاطم هستي شناور است، آن نيروي برتر و قدرتمند است كه او و ديگر ذرات هستي را نگاه داشته، به علاوه همين عجز و ناتوايي او را به سوي كمال و توانايي مطلق رانده، توجه دروني او را به سوي كمال مطلق معطوف داشته است ازاين رو ازدرون خود مي كوشد تا اين ميل و رغبت و عشق به كمال مطلق را در صورت كلمات و الفاظ (ادعيه و اذكار) ابراز دارد، همين است كه عبارات سرشار از محبت وسپاس، از درون او مي جوشد و سيل آسا سرازير مي گردد و اگر قصوري در خود احساس كرده درخواست گذشت و آمرزش مي نمايد اين چيزي است كه انسان ازروزي كه خود را شناخته با آن خوگرفته و همواره سرشت وجود او با آن هم رازبوده است. عبادت ها و نيايش ها ـ به شكل هاي گوناگون ـ صورت هاي تجسد يافته ابرازعواطف دروني او است كه بر ملا مي سازد هر دين و آييني به شكلي، قسمتي ازنمايش هاي نيايش جوشان انساني را سرلوحه عملي خود قرار داده است.

در آيين هاي كهن هندوئي و زرتشتي نمونه هايي از اين گونه نمايش هاي عبادي نيايشي وجود داشته است، گونه هايي نيز از نيايش ميان جهودان و ترسايان رواج داشته و دارد اما به نظر مي رسد كه شكل هاي موسوم آميخته با بسياري از خرافات وبدعت هاي ناروا گرديده است.

اين گونه ناهنجاري ها در تعليمات ديني كم كم وسعت يافت و حجيم تر گرديد تاآغاز قرن هفتم ميلاد كه پيامبر اسلام شريعتي پاك و منزه بر بشريت آن روز عرضه داشت در اين آيين عبادات وادعيه و اذكار حاكي از توحيدي ناب و معنويتي پاك بود معنويتي كه درون ها را به كلي از آلايش ها و تيرگي ها پاكيزه ساخته به آفاقي تابناك هدايت مي نمود و انسان ها كه تشنه چنين آب زلال و گوارايي بودند، گمشده خود را در شريعت اسلام يافتند و از جان و دل آن را پذيرفتند.

بر پايه تعاليم قرآن كريم، دين نيامده كه بر مردم دشواري تكليف را تحميل كند، بلكه آمده تا آنان را از بار سنگين تيرگي درون رهايي بخشد.
«ما يريد اللّه ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتمّ نعمته عليكم و لعلكم تشكرون14، خداوند نمي خواهد بر شما تنگ بگيرد، بلكه مي خواهد شما را پاك و نعمت خود را بر شما كامل نمايد، باشد تا سپاس گذار باشيد».
«هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين15، او (خداوند) از ميان مردم جاهل پيامبري از خودشان برگزيد، تا آيات او را بر آنان بخواند و آنان را پاك سازد و كتاب (شريعت حق) را به آنان بياموزد، و بينش حكمت را در دل آنان بيافروزد، گرچه پيش از اين در گم راهي آشكاري به سر مي بردند».
اين آيه به سه مطلب اساسي اشاره دارد:
1. تزكيه، پاك سازي درون و آراسته نمودن شخصيت والاي انسانيت كه در پس پرده كالبد جسماني او نهفته است.
2. تعليم كتاب، يعني شريعت كه حاوي نبشته هاي تكليفي و تشريعي است.
3. آموزش حكمت، يعني بينش دروني كه مايه آراسته شدن رفتار و كردار انسان مي باشد و همين بينش دروني غاية الغايات است كه آدمي را به اوج كرامت انساني مي رساند.
«يؤتي الحكمة من يشا< و من يؤت الحكمة فقد اوتي خيرا كثيرا و ما يذكر الا اولواالا لباب16، خداوند هر كه را بخواهد (شايسته ديد)، بينش حكمت را به اوارزاني مي دارد و هر كه اين بينش را دريافت نمود، هرآينه بر انباشته اي از ارزش هادست يافته، كه به اين حقيقت جز صاحبان خرد پي نمي برند».
عبادات در اسلام به گونه پاك و خردپسند و موافق فطرت اصيل انساني عرضه شده است دراين عبادات نه فقط نيايش شايسته پروردگار و تقرب او به درگاه الهي لحاظ شده، بلكه پاك سازي درون و پالايش نفس نيز مورد عنايت واقع شده، برآينداين دو گرايش موجب تعادل در ابعاد وجود انسان است.

 

نویسنده: محمد هادی معرفت
 

  • 1. ر ك: باب سوم سفر پيدايش ـ عهد عتيق، شماره 12 ـ 1.
  • 2. ر: ك: باب يازده سفر پيدايش، شماره 24 ـ 22.
  • 3. تاريخ تمدن، ج 2، ص 197 به بعد و عربي آن به نام قصة الحضارة، ج 6، ص 347 ـ 317 (التمهيد، ج 6، ص 262 ـ 258).
  • 4. آل عمران3: 33.
  • 5. سفر پيدايش، باب 9، شماره 24 ـ 18.
  • 6. همان، باب 12.
  • 7. همان، باب 19.
  • 8. همان، باب 32، شماره 29 ـ 22.
  • 9. همان، باب 27.
  • 10. سفرخروج، باب 32.
  • 11. صموئيل دوم، باب 11.
  • 12. شمس 91: 9.
  • 13. بقره2: 129.
  • 14. مائده5: 6.
  • 15. جمعه62: 2.
  • 16. بقره2: 269.